رومان کوچه ی ما - ترفند نوین برای ابراز معصومیت
اوستا اوستا

    اگرسرگذشت خود اکرم عثمان را به یکنفرنا شنا س قصه کنی وبعد بگویی که این رومان را  اونوشته  خواهد گفت که : این رومان کاملا نادرست است وجز دماگو‍ژی  بیش نیست .
  
نهایت مضحک وشرم آ وراست کسیکه خود سال ها درپست های معتبرفرهنگی وسیاسی همان دولت ایفای وظیفه نموده با شد وده ها تحسین نامه وتقدیرنامه بدست را صا حب گردیدهوبازهم داستانی را سراپا جعل ودروغ رقم بزند که درآ ن هدف صرف برا ُت بخشیدن نویسنده باشد. این رومان درمجموع گویای ظلمنا مه ایست که یک بخش جا معه با لای بخش دیگری روا داشته است . وقتی ازمجازات ، زندان وپولیس نام برده میشود معلوم است که دولتی در کاربوده که اینهمه را مسول گشته است. بنا بران هردولتی جنبه های خوب وبدی را دارامیباشد ولی درین درامه ازحد اقل خوبی ها یادی هم نشده ازیک متعلم عادی گرفته تا ریس جمهوریاد   اوری به عمل میایید وهمه موردنکوهش قرارداده میشوند. این یک دنده گی ویکجا نبگی در  دا ستان کاملا مشهود است. از آ غاز تا انتها یک اقدام نیک ویا یک فرد حزبی ـ دولتی خوب  نبوده که بنطر نویسنده رسیده باشد واز آن یاد ی بعمل آید. حتی آ نا نیکه کمک اش نموده باشند  دیگربدرد اش نمیخورد وشا یسته یاد آوری نمیدا ند.گرچه این دا ستان بگونه تاریخ نویسی رقم زده شده است ولی در دوره زعامت داکترنجیب فقید دا ستان { خیزتاریخی ؟! } میزند. بقول نویسنده { اکرم عثمان } داستان « جرت» میزند وفرارمیکند. این همان نقطه کورشخصیت اکرم عثمان است که همیشه جوف سیاه آن دهن باز میکند وموصوف را می آزارد.
 
 
علت اینهمه کسوت دریدن ها درچیست ؟
 
اول:
 
نگاه های زیر چشمی دیگران به او، گاه گاهی پیوسته نگریستن های آدم های که تاهنوزاوراندیده بودند وشنیده بودند وگاهی هم درجریان صحبت های مستقیمی که یاد آوری از گذشته ها زبان گیروخدشه دار میشود باعث گردیده است که استاد کارآزموده راکارآزموده ترکند و راه خلا صی  را برگزیند
 
دوم : نویسنده میخواهد نشان بدهد که این « حیه زنده » هرگز اشتباهی را مرتکب نشده ومورچه را هم آسیب نرسانده است. ایشان همان « معصوم مادرزاد »اند که درینهمه تحولات و ما جرا ها شرکت مستقیم ویا غیرمستقیم نداشته وندارند.هم چنان ایشان هرگز ازروی اضا فه خواهی با  دولت با صطلاح کمونیستی مماشات نداشته وبخاطرعطش سیری نا پذ یری که سا یرانسانان برای قدرت وچوکی داشته اند هیچگا هی توجه و حمایت ملوک وارباب رابخود جلب نکرده است.
 
سوم : بیصدا نشستن هم غفلت است وهم گناه : درهمچو زما نیکه ا فغان های مهاجراز فرصتهای لازمی درمطالعه ونوشتن برخورداربوده ودسترسی در انترنت وکمپیوترهم سهولت های  بیشتررا در جهت باز خوانی گذ شته ها مساعد گردانیده است.باید دست بکارشد وسره راازنا سره جدا کرد. ولی من بقول شاعرمیگوییم :
   
خوب باشد محک تجربه آید بمیان          نا خلف باشد هر آنکس که دراو غش باشد
 
اکنون زمان تشخیص خوب از بد وقضاوت درمورد همگان اعم از اراکین حزبی ودولتی ودیگران فرارسیده وبنظر ما هیچکس نمیتواند خود را بنام های این وآن پنهان کند.
 
ببینید نویسنده رومان کوچه ی ما که خود مساوی بطول وعرض داستانش درداخل کشورحیات بسربرده آیا دردردوره باز نشستگی خود قرارداشته ؟ جواب معلوم است که نه.موصوف چوکی ومقام شا مل حالش رادارابوده، موترخوب زیرپایش میدویده وتیلفون خانه اش هر لحظه درتماس مستقیم با رهبران حزبی ودولتی قرارداشته است.اکنون به همه ی آنچه که خود مستفید ازمزایای دولت آ نوقته بوده وهم چنان دربخش های دولتی وسیاسی که اجرای وظیفه نموده است ازآن «تجاهل» نموده چنین وانمود می سازد که هیچگونه موافقت، مطابقت ورضایت ازرژیم مذکور  نداشته است . گویا درهرکاری وامری که گماشته شده منحیث یک فرد ویک مسول چشم بسته ی که هیچ چیزرا نمی دیده واز شنوایی لازم هم چندان برخوردارنبوده ودرروزگذرانی وبلی گویی  مطلق حیات بسر میبرده است . تنها با بلی گویی کفایت نمیکند جمع (+) زدو بند هم میشود.زدوبند با تره کی، امین، کارمل ونجیب.
 
نویسنده رومان کوچه ی ما درتمام دوره های زدوبند ش نقل مجلس بود واین بلبل خوش الحان  پیوسته ازشاخه ی به شاخه ی می پرید وترنمی سرمیداد وچشم براه پاداش بود.


January 11th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان