آتشِ عشق
فروغ از لندن فروغ از لندن


 
نگارِماه رویی عشقِ خود درمن نهان دارد

برای کُشتن من در کمر تیغ و سنان دارد

منم چون صید وصیادی،همیشه درپی صیدم

دو چشمش قصدِ جانم کرده و تیرو کمان دارد

گلا بَست آن گلِ رویش،منم آشفته ای مویش

چوغنچه نو شُگفته،همچنان پسته دهان دارد

لبِ لعلش خجالت میدهد لعلِ بدخشان را

صَدف گنجینه ای اندر دهانِ خود نهان دارد

زِهرحَرفش شَکر ریزد،دو زُلفش مُشک میبیزد

کلام اش تیزو بُرانست،چو شمشیرِ زنان دارد

قدِش چون سرو موزون،قامتش زیباو مفتونست

توگویی سروِ تنازی ،مکان در بوستان دارد

دل از دِلخانه بیجا میکند،آن شوخِ افسونگر

خرامَش را نَه هر کبکِ دری،اندر جهان دارد

فروغ آتش عشق اش، فتاده بر دلم یاران

دلِ کم تاقتم بِنگر،چنین شورو فغان دارد

           8/11/2012

   با تقدیم احترام

 

 


November 9th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان