گذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف

پيوست به هفته های پيشين

روزنامهْ: Die Rheinpfalz

شمارهْ 249 مورخ 26/10/2001

 

 

"بم هاى خوشه ئى يك ميراث مهلك"

 

مهمات انفجار ناكرده، سالهاى زيادى

خطر را در پى دارند

 

f مهمات انفجار ناكرده از بقاياى بمباردمان افغانستان توسط ايالات متحده، بنابر اعتقاد كارشناسان سالهاى مديدى، زندگى افراد بى گناه ملكى را با خطر مواجه ميسازند. اين مطلب به گفتهْ اّقاى Peter Le Sueur كارمند سازمان غير حكومتى پروگرام عمليهْ ماين روبى در افغانستان "Mine Action Program Afghanistan (MAPA) قبل از همه در مورد بم هاى خوشه ئى صدق ميكند.

"Coladosen mit pep = قوطى هاى كوكاكولا داراى قوهْ محركه"

يك واحد بمب كلوستر "Cluster Bomb Unit (CBU)"([1]) متشكل از چندين گلوله انفجارى در يك بم ميباشد. يك بمب كلوستر در اّغاز مثل يك جعبه و يا ظرف كوزه مانند از هوا پيما پرتاب ميگردد. اين جعبه در ارتفاع معينهْ خود را باز كرده و اضافه از 200 بم كوچك ديگر را به هر طرف پراگنده مينمايد و ميتواند يك محيط 350 مترى ضرب عدد 150 را بطور دقيق انفجار دهد. بر اساس اظهارات اّقاى Le Sueur حدود ده فيصد اين بم هاى انفجارى قوطى شكل، بمثابهْ مهمات انفجار ناشده پايان مياّيند. به همين سبب اّنها را در اصطلاح مخصوص نظامى، اجرام كوچك ظريف ويا قوطى هاى كوكاكولا داراى قوهْ محركه "Coladosen Mit Pep" مينامند.

مهمات انفجار ناكرده بعداً در روى زمين زنگ زده ميشوند و يا در زير يك قشر خاكى سبك جا ميگيرند. بم ها از يك ميكانيزم منفلقهْ نهايت حساس برخوردار اند. بدين لحاظ مهمات انفجار ناكرده ميتوانند در نتيجهْ يك تماس خفيف منفجر گردند. مشاور پروگرام عمليه ماين پاكى در افغانستان (MAPA) ميگويد: "متاسفانه بواسطهْ اين مهمات اهالى ملكى به قتل ميرسند." يك بم خوشه ئى ميتواند به مدت 50 سال در ريگ هاى صحرا كشف ناشده باقى بماند، "پيش از اينكه يك دهقان و يا يك طفل با اّن برخورد كند". مشكل ديگرى كه در زمينه در افغانستان به اّن افزون ميگردد اينست كه يك چنين نوع سلاح را كسى يكبار نديده است. ناشى از رنگ تيز و نفوذ كننده، اين اجرام انفجارى بر علاوه تاثير جاذب بالاى اطفال مصروف بازى (هاى كودكانه) ميگذارد.

مطابق سخنان اّقاى Le Sueur، قوطى هاى انفجارى داراى پوش الماس گونه با ضخامت 6 ملى متر بخصوص خطرناك ميباشند. در صورت انفجار اين اجسام به صدها پارچه چون تيغ تيز و برنده پاش پاش شده كه بعداً به سرعت مرمى تفنگ به انسان اصابت كرده ميتواند. كار شناسان (مسلكى) تاثير اين سلاح را بگونهْ ذيل توصيف ميدارند: "اين بم قادر است يك انسان را به فاصلهْ صد متر دور تر از محل انفجار از بين ببرد."

بر اساس اظهارات، هواپيماهاى ناتو در زمان جنگ كوسوو          (Kosovo) درسال 1999 حدود 220000 بم خوشه ئى را بالاى اهداف در صربستان پرتاب نمودند. اضافه تر از 15000 عدد از اين بم ها در صف مهمات انفجار ناكرده قرار گرفتند. بنابر گفتهْ اّقاى
 
Le Sueur پس از پايان جنگ در حوزهْ بالكان بيشتر از 150 نفر شهروند ملكى در نتيجهْ انفجارات "فراموش شده ها" تلف گرديدند(afp).




([1] ) Cluster : از لحاظ مفاهيم كيميا وفزيك عبارت از سيستم متشكله از بخش هاى  زياد و يا ماليكول ها ميباشد (مترجم).


 

روزنامهْ: Frankfurter Allgemeine Zeitung

مورخ 30/10/2001

نويسنده: Dr. Friedemann Muller

 

 

"بازى بزرگ"

 

امريكا، افغانستان و نفت

 

پيوسته راجع به اين حرف شايع ميشود كه اّيا به علاقنمدى هاى اقتصادى "علاقمندى هاى نفت" در حملات نظامى امريكا بر ضد افغانستان (تكيه كرد) و تاكيد قاطعانه روى اين مساله بود كه دارد به اجراى اّن (قوت) بخشد. اين اتهام (بدگمانى) از هوا بدست نياّمده است. در دههْ نود قرن گذشته يك سخن (گفته ئى كهن، Mythos) بالا گرفت كه در سدهْ نوزده بكار ميرفت در اّنزمان افغانستان بحيث منطقهْ حايل ميان قدرت بحرى سلطنت برتانوى و قدرت زمينى (تزار) روسى قرار داشت. در اّنوقت موضوع بسيار بالاى منابع نفت و ازقبل شناخته شده در بحيرهْ كسپين نمى چرخيد. لاكن رمان (Rudyard Kipling) پيرامون بازى بزرگ "Great Game" كه به چند و چون اين مسابقه جهت حصول ساحهْ نفوذ بيشتر ميپردازد، پس از انحلال اتحاد شوروى يك لغت به ثبت رسيده را مبنى بر توصيف (بيان) بافت علاقمندى ها در زمينه راه يابى به ذخاير انرژى در بحرهْ كسپين،تحويل ميدهد. (فلم) جمز باند (James Bond) بخودى خود اين تركيب سحر اّميز را عرضه كرد كه متشكل است از بازار شرقى، علاقمندى هاى قدرت بزرگ، اقدامات فعال بين المللى و اعتقاد بر اين امر كه كسى بر جهان حاكميت ميراند كه راه گذر (عبور) به سوى اين منابع انرژى را در اختيار داشته باشد. مواد براى تهيهْ يك فلم.

واقعيت بشكل مقايسوى مأيوس كننده است. در منطقهْ با بنيادهاى اسلامى بخصوص در سمت غربى افغانستان دو محل گاز و نفت خيز داراى اهميت بين المللى است: منطقهْ اطراف خليج فارس و بحيرهْ كسپين. منطقهْ خليج، 64 فيصد ذخاير شناخته شده نفت را احتوا ميدارد. پنج دولت همسايه در خليج قلب سازمان اوپك را ميسازند. از جمله چهار كشور يعنى ايران، عراق، كويت و امارات متحدهْ عربى هر كدام حدود ده فيصد ذخاير معروف نفتى را در سراسر جهان مالك ميباشند. عربستان سعودى در مقابل به تنهائى 25 فيصد منابع نفت را در اختيار دارد.

ذخيرهْ نفتى با تضمين، در بحيرهْ كسپين بسيار ناچيز بوده و بالغ بر دو فيصد منابع جهانى را در بر ميگيرد. اما تاسيسات توليد (نفت) كه در چندين دهه خدمات انجام داده اند (توليد نفت صورت گرفت) فروكش نموده اند، اّنطوريكه تصور در اين مورد اشتباه اّميز (غلط) نيست، تعداد زياد پايگاه هاى بهره بردارى از نفت تا كنون توقف نيافته اند. اين احتمال نيز وجود ندارد كه ذخاير اّشنا و نا اّشنا اضافه تر از يك بر دهم منابع نفتى را در خليج تشكيل ميدهد، پس از حدود 6 فيصد ذخاير جهانى ميگذرد. باّنهم ذخاير نفت بحيرهْ كسپين مهم هستند. اين اهميت بيشتر به اروپا نسبت به ايالات متحده (قابل لمس است).

در رابطه به گاز طبيعى وزنهْ مناطق بگونهْ ديگر تجمع كرده اند. در خليج فارس و بحيرهْ كسپين مشتركاً نزديك به 40 فيصد ذخاير اّشناى جهان موجود اند. انسان ، ايران را بحساب مياّورد، دولتى كه هردو منطقه را با هم پيوند ميزند و خودش به تنهائى 17 فيصد ذخاير دنيا را در اختيار دارد، بطرف خليج مناسبت چنان است كه هردو منطقه تقريباً يك بر پنج را بسود خليج احتوا ميكند. ساير ذخاير نفت و گاز برخوردار از اهميت بين المللى در مناطق بعدى بين بوسپوروس     (Bosporus) و هند و يا چين، شناخته شده ويا موجوديت اّن تصور ميرود، واقع شده اند. اين امر در ارتباط به افغانستان و چچين نيز صدق مينمايد.

منطقهْ خليج از چندين دهه بدين سو براى كشورهاى صنعتى غربى داراى مفهوم استراتيژيكى بوده است، در اين ميان ليكن زيادتر به دولت هاى جنوب و شرق اّسيا و همچنان به ممالك روبه انكشاف مهم جلوه مينمايد. سازمان اوپك كه در سال 1960 ايجاد گرديد و يكى از كارتل هاى با اهيمت در كرهْ زمين است، دولت هاى ديگرى مثل ونزويلا، ليبيا و اندونزيا به اّن مربوط هستند. لاكن 85 فيصد ذخاير اوپك از (ذخاير نفتى) پنج كشور حوزهْ خليج پر ميشود. در سال 1973 اعضاى اين سازمان بوسيله محدود ساختن مقدار توليد دول صنعتى را از لحاظ سياسى و اقتصادى به مبارزه طلبيدند. در اّنوقت 3/2 حصهْ نفت حوزهْ خليج به امريكاي شمالى و اروپاى غربى سرازير ميشد. امروز 3/2 حصهْ نفت بسوى جنوب و شرق اّسياى تحويل ميگردد، (تنها) عدد، ده فيصد به اروپا و امريكاى شمالى اختصاص داده شده است. با وجود اين سرازير سازى اّشكارا، ايالات متحدهْ امريكا پيوسته با كشتى هاى جنگى در خليج حضور دارد تا در صورت امكان انتقال نفت را از مسير جاده (تنگى) هرمز تضمين نمايد.

هرگاه ناوگان پنجم نيروى دريائى امريكا در خليج راه بحرى را امنيت بگيرد، باّنهم ثبات سياسى (دول) مولد نفت را ضمانت كرده نميتواند. عربستان سعودى درين باره داراى وزنهْ مخصوص ميباشد، زيرا اين كشور نه تنها ذخاير بزرگ نفت را در اختيار داشته، بلكه از دههْ هفتاد تا كنون وظيفهْ "Zwing Suppliers = نمايندگى تحميل فشار" را بعهده گرفته است. هنگاميكه سطح توليد نفت خود را ثابت نگهميدارد، عربستان سعودى نسبت به ساير  ممالك عضو اوپك، نوسانات ميان عرضه و تقاضا را در مقياس جهانى مساويانه حفظ ميكند. ازين بابت رژيم حاكم اّل سعود ميتواند بر حمايت ايالات متحدهْ امريكا اعتماد داشته باشد. اما اين امكانات نفوذ امريكائى ها محدود نيست. سقوط خاندان شاهى بدست قوت هاى اسلامى يك فاجعه به اقتصاد جهانى از كلفورنيا گرفته الى شرق اّسيا بحساب مياّيد و همين طور به كشورهاى جنوب مصيبت بار است. به اين شكل ضروريست نه تنها علاقمندى هاى ايالات متحده و اروپا رعايت گردد، بلكه چين، جاپان، هند، تعداد زياد دولت هاى روبانكشاف، اوپك و شهروندان حكومات حوزهْ خليج را نيز نبايد ازنظر انداخت، پيش از اينكه يك قضاوت فورى راجع به بازيگران "خوب" و "زشت" در منطقه صادرنموده باشيم.

زمانيكه (حس) خود مختارى در بين جمهوريت هاى اتحاد شوروى در دورهْ گرباچف بيدار گرديد، تعداد زياد شركت هاى بين المللى سعى نمودند تا از استخراج ذخاير نفت در بحيرهْ كسپين به مانند بسيارى محلات ديگر در دنيا، بهره بردارى نمايند. در سال 1993 كمپنى (Chevron) پس از پنج سال مذاكرات بمثابهْ نخستين شركت يك قرارداد را مبنى بر استخراج منابع نفت حوزهْ (Tengiz) در حاشيهْ شمال شرق بحيرهْ كسپين با دولت مستقل قزاقستان به امضا رسانيد. يك قرارداد با اهميت تر ديگر در سال 1994 بين جمهورى اّذربايجان و يك انحصارات چند مليتى با اشتراك يازده شركت نفتى عقد شد. اولين بار در همين وقت حكومت امريكا در تقسيم رقابت مداخله نمود. قبل از همه ادارهْ كلينتن به حق بخصوص روسيه در "مرزهاى خارج نزديك" اّنكشور احترام گذاشت. به صحنه در اّمدن تلاش هاى (سعى و كوشش) شديد ايالات متحدهْ امريكا بخاطر اّرزوى دست زدن به استخراج نفت در اّنجا نبوده است. اصل قاطع اين بود كه تصور ميشد، ايران قادر ميشود از تغيرات بوجود اّمدهْ سياسى به نفع خود بهره گيرى كند و خويشتن را در فضاى انكشاف پر تحرك سازگار سازد.

دولت خدا (اسلامى) تشيع ايران بايست از پيشى گرفتن از قرارداد فورمولبندى شدهْ سال 1996 و نو اّورى اّن تحت عنوان "تائيد جلوگيرى از اقدام (نفوذ) ايران - ليبيا = Iran - Libya Sanction Act" مبنى بر اينكه اّنها از پروسهْ انتقال نفت بحيرهْ كسپين بدور نگهداشته شوند.

اولين قربانى اين سياست شركت امريكائى Chevron بود كه ميخواست نفت خود را بوسيلهْ پايپ لاين قبلاً به توافق رسيده از حوزه نفتى (Tengiz) با عبور دادن از قلمرو ايران بسوى خليج فارس برساند. دو واريانت "روسى" پيشنهاد (عرضه) گرديد: احداث پايپ لاين موافقت شده بطرف بندر بحيرهْ سياه Noworossisk و يا انتقال نفت حوزه Tengiz با استفاده از سيستم انتقالى موجود شوروى سابق. اّخرين انتخاب (بديل) را روسيه بى نهايت محدود پنداشت، در مورد واريانت اول روسيه بدليل بدست اّوردن موقعيت انحصارى جديد با عجله خود را در معرض روز نمى گذارد. درين ميدان به مانند كشمكش پيرامون حيثيت حقوقى بحيرهْ كسپين تقسيم سكتورگونه و يا حاكميت مشترك چند دولت (Kondominium) همه كشور هاى همسايه در اّب هاى داخلى، سياست روسيه در نيمهْ دوم دههْ نود، تغيير يافته است. از حفظ روش سد شدن، بسود سياست در مسير رقابت بر پايهْ قواعد جهانى كردن "Globalisierung" دست برداشت.

ايالات متحدهْ امريكا در زير نفوذ "Elder Statesmen = گفتار، بيان، ترتيبات، نمايش كهنه تر" كه در دهه هاى هفتاد و هشتاد سياست بر روى اّن تشكيل يافته بود و بعداً منحيث "مشاور" از اّن كار گرفته شد، يك سياست مالامال از تناقض گوئى را به پيش برد. به اين هدف كه ايران را در انزوا قرار دهد، اين اّرزو بسر اّمد تا تركيه را بمثابهْ قدرت منطقوى اّباد نمايد. به اين گونه تمديد يك لوله با عبور دادن از خاك تركيه پلان شود (Baku Ceyhan) تا دوباره با تمام خرد اقتصادى و برخلاف پرنسيب هاى شرح گرديده درين زمينه، يك سيستم پايپ لاين چند مليتى را در منطقه احداث بدارد. حتى الامكان كليه نفت منطقه بايست غذاى اين شاه لوله گردد تا اّنرا اقتصادى و سود اّور ساخته باشند. بدين شكل بمنظور اينكه نفت قسمت شرقى بحيرهْ كسپين را نيز انتقال دهند، انديشه تمديد شاه لولهْ انتقالاتى كسپين زاده شد، با وجود اينكه، اين پايپ لاين هم از لحاظ اقتصادى در راه انحرافى بوده و از ناحيهْ محيط زيست خطرناك و شايان تفكر بحساب مياّيد. با وجود عقد قرارداد هاى داراى تاثير در رسانه هاى گروهى از بابت كمبود سرمايه گذارى اولين كارهاى ساختمانى تا به امروز اّغاز نيافت. در مقابل پايپ لاين با ظرفيت بزرگ كه قبلاً از طرف ايالات متحدهْ امريكاپلان شده بود، يعنى از حوزه نفتى (Tengiz) الى بندرگاه شهر Noworossisk در تابستان سال 2001 به فعاليت شروع نمود: يك پيروزى انديشه هاى اقتصادى كه روسيه دنبال ميكند بربد چانسى (بدبختى) تاكتيكى ايالات متحدهْ امريكا كه به تعقيب اّن براّمد.

همچنان در سكتور گاز طبيعى ايالات متحده با عدم موفقيت (بابى طالعى) عمليات انجام داد. تركمنستان كه در منطقهْ كسپين بزرگترين ذخيره را در اختيار دارد و در زمان اتحاد شوروى حدود 15 فيصد توليد (گاز طبيعى) را مساعدت مينمود (سهم گيرى ميكرد) در تلاش حصول راه ترانزيت از قسمت جنوبى روسيه است تا از وابستگى قديمى رهائى يابد. راه اقتصادى تربسوى بازار (فروش) تمديد پايپ لاين از قلمرو ايران به تركيه بود. درين باره سه كشور در سال 1996 به يك توافق دست پيدا كردند، بخصوص توجه (باز پرسى) نسبت به تركيه بسرعت بالا گرفت و خطر وابستگى به روسيه افزايش يافت. لاكن ايالات متحدهْ امريكا بالاى تركيه فشار وارد اّورد تا از (تمديد شاه لوله) از اين مسير صرف نظر نمايد. دو پروژهْ پر ماجرا ميبايست بعوض توافقات قبلى گاز طبيعى تركمنستان را به (كمپنى) هاى تسليم گيرنده برساند.

پروژهْ نخستين، بازارهاى اّسياى جنوبى را احتوا ميدارد، در گام اول پاكستان در اّن مد نظر است. اين بايد امتحانى باشد مبنى بر توانائى اشتراك مساعى بين دو همسايهْ باهم دشمن، همچنان انتقال مادهْ انرژتيك بطرف هند نيز خدمات انجام دهد. با اين كار كه ايران بمثابهْ كشور ترانزيت از صحنه بيرون كشيده شود، افغانستان در اين زمينه در معرض علاقمندى واقع شد. در زير چتر حمايت حكومت امريكا بتاريخ 23 جولاى سال 1997 يك قرارداد راجع به احداث يك شاه لولهْ انتقال گاز طبيعى به فاصلهْ 1500 كيلو متر از دولت اّباد (تركمنستان) با عبور از قندهار (افغانستان) به سمت كويته و ملتان (پاكستان) در اسلام اّباد به امضاء رسيد. ادامهْ تمديد لوله الى دهلى جديد منحيث انتخاب اّزاد وياالترناتيف (Option) (انتخاب مناسب) بيان گرديد. شركاى قرارداد حكومات پاكستان و تركمنستان و همچنين كمپنى نفتى امريكائى يونيكال و كمپنى دلتا (Corp) عربستان سعودى بودند. يك نماينده از دولت ترانزيت افغانستان در جريان امضاء قرارداد حضور نداشت. طرفين قرارداد اميد مى بردند كه تا زمان اّغاز كار احداث پايپ لاين در ختم سال 1998 ثبات در افغانستان باز گردد. هنگاميكه اين اميدوارى به ياس مبدل شد، سرمايه گذاران مشترك ازين پروژه پاى خود را بيرون كشيدند. برعلاوه در ايالات متحده نيز در ضديت با احداث پايپ لاين انتقال گاز مقاومت موجود بود. قبل از همه اتحاديه هاى زنان بر عليه حصول توافق با رژيم زن ستيز طالبان به اعتراضات دست زدند. پس از پايان حاكميت شاگردان مدارس قراّن و با ثبات ساختن افغانستان ميتوان به اين قرارداد اتكا كرد. فقط چيزى كه در اين جا خارج از اهميت پنداشته ميشود، اينست كه اين مسئله در راه علاقمندى هاى استراتژيكى و اقتصادى ايالات متحده منحيث پروژهْ رديف سوم تاثير قابل ملاحظه ئى بالاى ضربات نظامى بر ضد رژيم طالبان انجام داده است.

پروژهْ دوم روى تلاش هاى تكيه دارد تا در احداث پايپ لاين انتقال گاز از تركمنستان بطرف اّذربايجان و از اّنجا با عبور از خاك گرجستان به تركيه موافقه بدست اّيد. اين پايپ لاين از نظر ايالات متحده داراى ارزش مقدم ميباشد كه قلمرو ايران و روسيه را احتوا ميكند و تركيه را راضى سازد. طبعاً هيچ سرمايه گذارى وجود ندارد تا با در نظرداشت عدم وضاحت حيثيت حقوقى بحيره كسپين، احداث شاه لوله را خلاف حق اولويت ايران و روسيه به زيان اقتصادى خويش در پيش گيرد. مزيد بر اّن اّذربايجان در اّغاز سال 2000 ميدان گازى بزرگى را (شامل قرادادهاى مورد نظر ايالات متحدهْ امريكا نيست) كشف نمود و از همين جهت فروش گاز طبيعى خود را با پذيرش عبور شاه لولهْ انتقال گاز از قلمرو اش، وابسته ساخت. بالاخره رئيس جمهور قدرتمند تركمنستان اّقاى نيازوف مصمم شد تا به تحويلدهى شبكهْ اتحاد شوروى سابق حق اوليت دهد. روسيه پس از سال 1990 با توليد گاز هميشه در حالت عقب مانى (پلان)، تعهدات خود را مبنى بر تسليمدهى گاز عملى نمى كند و در تركمنستان رقباى خود را بطور متداوم نمى بيند، بلكه به اّن بمثابهْ كسيكه در تحويلدهي گاز به بازارهاى اروپائى پيشى گرفته نگاه مينمايد.

حكومت جديد امريكا برهبرى رئيس جمهور بوش علناً اّماده است تا سياست برهم و درهم و بسيار اندك موفقيت اّميز كلينتن را كنار بگذارد. وضعيت اجراى وظيفه (نقش) در منطقهْ كسپين تنزل يافته و همچنان علاقمندى به پروژه هاى تمديد شاه لوله ها پائين اّمده است. اّنچه كه فعلاً در بخش صنايع نفت و گاز رخ داده، بوش به تلاش هائيكه خلف اّن (كلينتن) در پيش گرفته بود، خاتمه داد و بوسيلهْ كار برد هاى سياسى زيان هاى را كه متوجه سرمايه گذاران ميشود، برطرف گرداند. لاكن (بوش) به اين موفقيت دست پيدا نكرد تا تحريم (اقتصادى) وضع شده عليه ايران را، بر ضد كمپنى هاى انرژى امريكائى، بشكل طوفانى بكار بندد و در تابستان سال 2001 بسوى اّنها جارى گرداند. يك نمايش قدرت را با كنگره، پيرامون اين سوال، بوش نمى خواهد . بدين گونه ايالات متحده رسماً به ادامه ميكوشد تا ايران را منزوى سازد و از تركيه حمايت بعمل اّورد. موضوع جدى تلقى كردن منابع جديد و يا موجود گاز (ريزرف) در بحيرهْ كسپين و در قسمت شرقى اّن از اهميت اولى برخوردار نيست.

 

سهم منطقهْ خليج در ماركيت ها

 

مجلهْ هفتگى: Focus

شمارهْ 46 مورخ 12/11/2001

نويسنده: Christian Liebig

 

 

"بم ها براى پيروزى"

 

امريكائى ها بمباردمان ساحوى منفردانه را انجام ميدهند تا با اين كار به اتحاد شمال در زمينهْ دستيابى به موفقيت كمك كرده باشند

 

تصاوير تلويزيون تقريباً هر روز خود را يكسان نمايان ميسازند: اّسمان اّبى ناشى از خطوط غليظ گاز و بخار كه از قسمت بدنهْ عقبى بم افگن B-52 هشت موتوره به بيرون مى براّيد، به پارچه ها تقسيم ميشود. پس از اّن يك سلسله جبال و تپه هاى بهم پيوسته دودى و خاكى در افغانستان تشكيل ميگردد. ناگهان چنين به نظر ميرسد كه تمام محله انفجار مينمايد، ستون هاى دود سياه به هوا بلند ميشود، انفجارات هوا و فضا را مى لرزاند.

اّيا افغانستان تا سرحد ويرانى و خاكدان شدن بمبارد خواهد شد؟ كارشناسان امور نظامى به اين امر اشاره ميدارند كه تصوير بمباردمان شديد ساحوى فريبنده است. "حملات با ريختن بم ها بدون انتخاب صورت نمى گيرد"، اين حرف را اّقاى Nick Cook كارشناس نيروى هوائى در مطبعهْ نظامى برتانوى (Jane's) بيان داشت. "هر هدف را دقيق انتخاب ميكنند." در اين مورد رقم پائين حملات بطور مقايسوى نيز سخن ميگويد. از اّغاز ضربات هوائى از پنج هفته پيش، امريكائى ها حدود بيشتر از 2000 حمله را انجام داده اند. به اندزهْ همين رقم در جريان جنگ خليج بعضاً در يك روز، بم ريخته بودند. بمباردمان ساحوى بنابر اظهارات (مقامات) ايالات متحده تنها در خطوط جبهه با طالبان، جائيكه بايست شرايط را به حملات اتحاد شمال ممكن گرداند، محدود ميباشد.

نخستين موفقيت: به روز جمعه جنرال ازبك عبدالرشيد دوستم، تصرف شهر مهم و استراتژيك مزار شريف را به اطلاع رسانيد. (دليل اصلى) پيشروى، بمباردمان شديد امريكائى ها بود. اين (پيروزى) به مفهوم تامين بلامانع اتحاد شمال از ازبكستان و تاجكستان (با سلاح و مهمات و مواد لوژستيكى) پنداشته ميشود. در اخير هفته قواى شمال ميخواستند به كابل به پيش روند.

در شهر ها نيروهاى نظامى ايالات متحده تلاش ميورزند تا با بمباردمان هاى هوائى هدفمندانه رهبران طالبان را نشانه گيرند. تا كنون با اندك موفقيت همراه بوده است برعكس طالبان بشكل دوامدار در رابطه به قربانيان در ميان اهالى ملكى گزارش ميدهند. مطابق به اطلاعات پخش شده از سوى اّنها شمار قربانيان بايست به تعداد 1500 نفر باشد، اّژانس خبر رسانى AIP (اّژانس خبر رسانى اسلامى نزديك به طالبان مقيم شهر پشاور پاكستان - م) از حدود 600 نفر قربانى سخن ميگويد. در كوه ها، جائيكه مخفيگاه هاى سازمان تروريستى اسامه بن لادن تصور ميگردد، امريكائى ها بم هاى  تخريب كنندهْ ساختمان ها و تاسيسات زير زمينى محافظوى را به كار مى برند. بمباردمان ساحوى در اين مناطق موْثر نيست.

در جنگ افغانستان امريكائى ها از سلاح هاى ديگر نيز استفاده ميكنند كه اّنها امروز كهنه شده اند و تاثير (مهم) نمى گذارند. بم افگن هاى برد طويل (B-52) قبلاً در جنگ ويتنام سلاح استراتژيك فيصله كن بودند و همچنان بم هاى سنگين وزن 7000 كيلوئى از نوع "Daisy Cutter"، "Ganseblumchen Maher = درو گرويا قطع كنندهْ انواع گلها و نباتات" در اّنوقت توسط هواپيماى نظامى B-52 پرتاب گرديد. كاربرد سر از نو اين سلاح كه در چهار اطراف خود در فاصلهْ چند صد مترى براى زنده جانى چانس زندگى را نمى گذارد، از سوى معاون ستاد مركزى نيروهاى مسلح (امريكا) اّقاى Peter Pace به اين دليل موجه پنداشته شد: "قصد اين است، تا انسان ها كشته شوند."

 

 

 


February 11th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی