چندی پیش بانو (مشرقی) طی نامۀ ازمن خواستند که چیزی در بارۀ نظریات شان که در آن نامه گنجانیده بودند، بنویسم. نامه واقعاً جالب بود؛ مانند نامه هایی که در تاریخ ادبیات اروپا وشرق میتوان نمونۀ های آن را دریافت. به ویژه در اروپای قرن هژده و نوزده فرهنگ این گونه نامه نویسی ها رواج بسیار داشت. بدینگونه که مرد م و جوانان علاقمند به ادبیات و هنر، فلسفه و تاریخ ضمن نوشتن نامه ها پرسش های خود را با کسانی مورد نظر مطرح می نمودند. این فرهنگ، واقعاً ارزشمند بود و رابطۀ نویسندگان و جامعه را به خوبی تامین می کرد. اندیشمندان و نویسندگان بین خود نیز به وسیله چنین نامه ها تبادل نظر و نقد و تقریظ به یک دیگر می نوشتند که خوشبختانه اکثر این رابطه ها امروز در آرشیف زمان وجود دارد.
من همین چند روز قبل نامه های ماکسیم گورگی را که به لئوتولستوی، انتون چخوف، فیور چالپاین، اچ – جی – ولز، رومن رولان، استفان زوایک، م.م پریشوین، آ.ب چاپگین و بسیاری دیگر نوشته بود، پس از بیست سال یکبار دیگرباز خواندم. پیش ازاین نامه های ویکتور هوگو، بالزاک، کافکا و لامارتین را مرور نموده بودم.
عبور از خطوط این نامه ها واقعاً برایم درس بزرگی بود که در پنجمین دهۀ عمر آموختم و به یک سری از کامله های شناخت در بارۀ آنچه را که بانو (مشرقی) در نامۀ خویش مطرح نموده اند، نایل آمدم.
اما این نایل شدن به شناخت ها و برداشت های تازه، همراه بود با اندوه و تأسف.
تأسف به حال سیما های که در جامعۀ ما به حیث نویسنده، شاعر و هنرمند تبارز یافته اند اما اشباح گونه زیسته اند.
دریغ و اندوه از آن که جامعۀ ما چرا نتوانسته مسیر سالم رشد و تکامل ادبیات و هنر و دیگر عرصه های تحقیقاتی و پژوهشی را طی نماید؟
چرا وجود ماندگار ترین سیما هایی خورشیدی، در دهلیزه های تنگ و تاریکِ به ویژه چند قرن اخیرهمچنان زندانی اند؟
مضمون نامۀ بانو "مشرقی" را نیز همین اندوه و تأسف می ساخت.
بانو ( مشرقی) عزیز!
به نظر شما بهتر بود از کجایی نامۀ تان، باید می آغازیدم و نظر خود را علاوه می کردم. من ترجیح دادم از سیماهایی که شما از آنها نام برده اید شروع کنم؛ زیرا این شخصیت هاست که در تاریخ نقش مثبت و منفی بازی می کنند.
یا به عبارت دیگر این شخصیت هاست که با رهنمایی خود، جامعه را به فراز یا به نشیب می کشانند. کارکردها و نقش سیما ها در جوامع انسانی مانند نقش اهورا و اهریمن در ادبیات کهن و اسطوره یی ما است؛ فقط با یک تفاوت که اهورا و اهریمن در ماورای ذهن جامعه موجود اند و شخصیت های انسانی عینی بوده و درمیان جامعه و برخاسته از جامعه ومورد پذیرش، دفاع ، یا طرف رد و نفرت جامعه قرار دارند.
اکنون این فلسفه را کنار میگذاریم؛ اما بیایید قبول نمایم که سیما یا فرد معین در طول تاریخ سکاندار رهبری جمع بوده است، در حالیکه خود از میان جمع بر خاسته، با این خیزش از میان جمع، جمع را یا در فرود و یا بر فراز گرد آورده است.
بنا براین چون بحث شما بر محور ادبیات می چرخید، من نیزروی آن مکث می نمایم.
زیرا شما نوشته اید که قرار است این نظرات را در اجتماع جوانان کشور ما که از سراسر اروپا و امریکا و دیگر قاره ها در فرانسه گرد خواهند آمد، قرائت نمایید.
بنا بر این می خواهم برخی از گفته های پراگندۀ خود را اینجا بدون تکلف و تشریفات نگاری و حاشیه پردازی بیان نمایم.
بانو مشرقی عزیز!
گندمزارهای ادبیات کشور ما را مردان بزرگ در تاریخ شخم زده، دانه پاشیده و ازآن خرمن ها حاصل به یادگار گذاشته اند؛ ولی افسوس که ما در پسینه سالها و قرنها نتوانستیم به انبارگاه این خرمن ها راه یابیم، یا آن را جستجو نمایم.
به همین دلیل تا به امروزگدا باقی مانده ایم، از گندم و نان دیگران خود را تغذیه می نمایم، شکران خیرات، ذکات، نذر و اسقاط دیگران را به جا می آوریم.
با زبان دیگران( بیگانه) حرف می زنیم و با مغز های بیگانه ها می اندیشیم. آنطوریکه شما بانو عزیزکاملأ به جا گفته اید که { از پس قرنها است که ما دچار فقر معنوی شدیم}.
اگر مکثی کوتاه بر این گفتۀ شما نمایم، باید عرض شود که فقر معنوی حاصل انحراف از پروسۀ شناخت وعدم تشخیص نیازهای است که جامعه بدان ضرورت دارد.
ادبیات ما قرنهاست که فاقد پدیده ی شناخت و تشخیص نیازمندی های جامعه می باشد. ادبیات و هنرما به جستجوی معنویت ارزشمند خویش، درسیر تاریخ و احیاء آن ارزشها به منظور آگاهی بخشی و تکامل بعدی جامعه نپرداخته و این روند درسیرادبی جامعۀ ما مشاهده نمی شود؛ یعنی ما ادبیات دادخواهانه، پوینده و احیاء گر اندیشه های ارزشمند تاریخی خود را نداشته ایم.
بدین سبب بوده که ما از قرنها بدینسو است که به فقر معنوی دچار شده ایم. از جهت دیگریکی از عوامل که ما با فقر معنوی درگیرهستیم، مسخ اندیشه در سیما ها می باشد.
این مسخ چگونه در سیما ها رشد می یابد؟
مسلماً انگیزه های آن را جامعۀ ما در طول تاریخ تجربه نموده و آشکار گردانیده است که عبارت است از بیگانه بودن با تاریخ ادبیات جامعه و مضمون ادبیات درسیر تاریخی جامعه می باشد. این بیگانه بودن ناشی بوده از تنبلی، روزگذرانی، عدم عشق و علاقه به وطن و مردم، نداشتن درک درست از مسوؤلیت اجتماعی، خود خواهی، غرورِ ساختگی و کاذب، تفنن، تفاضل و تجاهل، لااُبالگری هایی بلند پروازانه و پوده اندیشی های خود سازانۀ مهندسین ادبیات، در روزگاران متفاوت و به ویژه در چند دهه اخیر. این عوامل ابزار اساسی فقر معنوی یک جامعه به شمار میرود. سوگوارانه باید افزود که مهندسین یا سیما های ادبیات ما، در حالیکه ساخته ها و پرداخته های شان از چشمه ساران ادبیات بیرونی به ویژه کشور ایران آب می خورد؛ ولی درخت اندیشۀ شان در رابطه با جامعه و مردم و رسالتمندی و درک مسوؤلیت در قبال بحرانهای اجتماعی را از دیگران نخواسته اند، یاد بگیرند و آن را آبیاری نموده و سبز نگهدارند، یا رشک و غیرت نبرده اندو نخواسته اند بنگرند که سیما های ادبیات و هنر در کشور های دیگر چگونه در رشد ادبیات خود تلاش نموده و ازنقش و تأثیر آن در جامعۀ استفاده برده اند. [ فراموش نشود که منظور من از سیما ها در ادبیات معاصر جامعۀ ماست].
در یکی از یادداشت های سعید نفسی( پژوهشگر ایرانی) خوانده بودم که نوشته بود: "بدیع الزمان فروزانفر وملک الشعراء بهار و من مسوؤلیت احساس می نمودیم که اگر جوانی و یا فردی داستانی، یا در بارۀ ادبیات و تاریخ ادبیات چیزی می نوشت، اگر نویسنده در شمال مرز می بود و ما در جنوب کشورقرار میداشتیم ، شرق و یا غرب را می پیمودیم تا خود را به شمال برسانیم تا آن اثر را بدست آوریم و بخوانیم، تا نکند که انتشار آن اثر در آینده مایه سر افگندگی تاریخ ادبیات ما ویا گمراهی جامعۀ ایران گردد. این تنها ما نبودیم، بلکه همه اساتید مسوؤل اینکار را می کردند، اساتید نیز فی مابین در هر موضوع تبادل نظر می نمودیم و همدیگر را کمک می نمو دیم."
ازماکسیم گورگی بیست هزار نامه به یادگار مانده است. او در نامۀ به اچ – جی ولز H.G wells که در اثری زیر نام « در بارۀ ادبیات » ترجمۀ محمود معلم به چاپ رسیده می نویسد: " من هم اکنون از کار غلط گیری ترجمه روسی تازه ترین اثر شما به نام "آقای برتیلینگ خوب تشخیص می دهد، فراغت حاصل کرده ام و می خواهم مراتب تحسین و ستایشگری خود را در این مورد ابراز نمایم..."
در نامۀ دیگری به رومن رولان می نویسد: " با کمال اشتیاق می خواهم از شما تقاضا کنم که شرح حال بتهون را برای کودکان بنویسید. در این ضمن از اچ.جی ولز نیز تقاضا کرده ام، در باره زندگی ادیسون و از فریت جوف نانسن خواسته ام در باره زندگی و احوال کریستف کلمب مطلبی بنویسند. من خودم شرح حال گاریبالدی را خواهم نوشت هم چنین بیالیک شاعر یهودی زندگی موسی را خواهند نگاشت و مطالب دیگر. احساس اطمینان می کنم که شما یعنی نگارنده و مولف «ژان کریستف» و «بتهون» از کمک بی شائبه و فوق العاده ارزنده خود دریغ نخواهید کرد."
اما با دریغ، با وجود اینکه نویسندگان و اهل قلم در کشور ما، کتاب هایی بسیار را از دیگران خوانده و می خوانند، در مقدمۀ هر کتاب می بینند که نویسندگان و مؤلفین چگونه از یاری و کمک اساتید و اشخاص در تهیه و ویراستاری کتابهای شان اظهار سپاس و یادآوری می نمایند؛ حتی اساتید و دانشمندان که همدیگر خود را کمک نموده اند به خود می بالند که البته این بالندگی نه به خاطر فخر نمایی می باشد بلکه به دلیل انجام رسالت در برابر اجتماع و حوزۀ فرهنگی است. سیما های ادبی ماکه این چیز ها را شاید خوانده باشند، ولی جذب این چنین اندیشه ها نشده اند.
شما در نامۀ گورگی ملاحظه کردید که وی با چه عشق و علاقۀ می خواهد درمواردی که برای رشد ذهنی جامعه مفید اند از دیگران با تمام خضوع و خشوع طالب کمک شود.
شما در یادداشت سعید نفیسی ملاحظه می کنید که چگونه اساتید عرصۀ ادبیات و هنر در ایران احساس مسوؤلیت، در برابر جامعۀ خود می نمایند و نمی گذارند که اثری خلق شود که فردا در تاریخ ادبیات شان یا بالای ذهنیت جوانان جامعۀ شان باری منفی بگذارد. ازاین گونه نمونه ها و کارکردها در تاریخ ادبیات جهان بسیار زیاد است. وقتی گورگی به بیست هزار نامه پاسخ می نویسد و یا خود نامه می نویسد، او مسوؤلیت و رسالت دانشی و نویسندگی خود را در جامعۀ خود درک کرده است آیا نویسنده و ادیب و سخن دادن ما چنین کرده اند؟
پاسخ منفی است. اینها با اندکی فهم خویش، گمان می کنند که تخت بخت و شهرت شان در برج عاج زمان گذاشته شده است. بنا بر این با غرور فیل مرغی خود را باد می دهندو در انجام رسالت ادبی غمزه می نمایند.
این غمزه فیل مرغی را زمانی اداء می نمایند که منافع خود را تشخیص بدهند. مبادا در شعر یا نثر و نقد شان واژۀ جا افتد که مردم علیه شان بشورند، یا قدرتمندان مذهبی و سیاسی ایشان را به باد تکفیر بگیرند. این اشخاص مانند گیاهان هرزه ای اند که ازهرسو باد بوزد، به پای بادها کمر خم می کنند.
اشتباه کرده ایم اگر اینها را با صفت کاج های بلند باغستان ادبیات خود موصوف بگردانیم. اینها سپیدار های بلند موریانه زده اند که گذشته از آنکه خود اندیشه نمی آفرییند و به اندیشه ها پشت نموده اند از حضور سایه های خود بر دیوار ها نیز می هراسندو بدین معنی که نمی خواهند اندوخته و داشته های خود را، اگر داشته باشند؟ در اختیاری دیگران قرار بدهند. یکی از مسایل که خود تجربه نموده ام اینست که فرهنگی های برج عاج نشین ما، برخی از کار های را که واقعاً بالا مرتبت و سزاوار خردمندان اند، از نظر اینان کوچک و بی ارزش قلمداد می شود و آن را کسر شأن خویش می شمارند. یکی از نمونه های این ادعا، ویراستاری آثار نویسندگان و شعرای جوان است. اینان از تصحیح و ویراستاری یک اثر شرم میدارند و آن را برای خود کسر شأن می شمارند، فقط وقتی راضی می شوند مقدمه ی بنویسند که شاعر یا نویسنده ای برای این برج عاج نشین واژه چاپلوسانۀ چون ( استاد، دوکتور صاحب، پروفیسور صاحب، نویسندۀ بی بدیل و افتخار جامعۀ ما، ادیب فرزانه، و غیره) را با هدیه ای، دعوتی یا بوتلکی نثار قدم های مبارک شان نماید.
چرا چنین می کنند؟
چون به پندار اینها گویا با نوشتن یک مقدمه به نویسنده یا شاعر رتبه نظامی اعطا می نمایند؛ زیرا اینان پیش از آنکه نویسنده و شاعر باشند، بیروکراتها بوده اند و ادبیات را وسیلۀ برای دریافتن شهرت و مقام به کار گرفته اند؛ مانند سیاستمدار های ما سیاست را نه در جهت خدمت کردن بلکه برای حکومت کردن پیشۀ خود ساخته اند.
ایکاش اینان بدانند که تاریخ از همین اکنون این عناصر را در فهرست پادو های فرهنگی ردیف نموده است.
آری بانو مشرقی ارجمند!
من با شما مؤافقم که با تأسف امروز، نه تنها امروز که از چندین دهه بدینسو، ادبیات و هنردرکشور ما بصورت کُل، زیر تأثیر تلقین و تحکیم گروه ها ، عمامه داران و محافل بسیار مبتذل سیاسی و مذهبی قرار گرفته است.
به جای مخاطب قرار دادن جامعه، اقوام و اقشار مورد بحث قرار می گیرند. اگر داستان است یا شعر، نقد است یا تاریخنگاری ، مقاله نویسی و یا موسیقی و نقاشی همه و همه هرزه نگاری های اند که با اندیشۀ تعلقیت های کوچک و پستِ گروهی و مطرح شدن های فردی، مجزاء از نگرش های اجتماعی به نگارش آمده و خلق می شوند.
منظور اینجا از نگرش اجتماعی به هیچوجه تأیید تفکر جامعه یا همگام شدن با حرکت های فکری مسلط بر جامعه نیست؛ بلکه منظور تغییر جامعه و تبدیل جامعه از جمودیت و سنت اندیشی های مبتذل فکری، به تحرک آوردن و گشاندن جامعه به مرز دگر اندیشی می باشد.
کار مهمی که روشنفکران دیروز ما نکرده اند و عکس آن، تاریک اندیشان و منبریان افکار تاریک و مبتذل، در طی قرون انجام داده اند و ما امروز مشاهده می کنیم که پیروزهم هستند و توانسته اند اکثریت جامعه را ازهرحیث به برده گان تابع خود تبدیل نمایند. جامعه نیز بدون کوچکترین عکس العملی طوق برده گی منبریان و دشمنان خود را بر گردن آویخته و از موجودیت چنین طوقی مباهات نیز می نمایند.
باتوجه به این وضعیت میتوان گفت؛ مقصر اصلی جامعه و قصور این تقصیر بدوش روشنفکران قرار دارد. زیرا ادبیات نتوانسته دوست و دشمن را تفکیک کند، همانگونه که سیاستمداران دغل به هیچ صورت نمی خواهند ازدشمن تعریف مشخصی ارائه بدهند.
آنان میدانند که اگر شرایطی مساعد گردد و منافع خود را در وجود دشمن بیابند، خود را بدامن دشمن می اندازند و عهدنامه دوستی می بندند.
اجازه بدهید این موضوع را اندکی در رابط به ادبیات برای جوانان عزیز باز تر بیان کنم.
بدون شک باید گفت که تأیید، توصیف و تعریف جامعه معمولاً از سوی دشمنان جامعه، یا به عبارت دیگر، از سوی کسانی صورت می پذیرد که می خواهند جامعه را در بست در حیطۀ قدرت خود و اندیشۀ خود، برای برآورده کردن منافع فردی و یا گروهی خویش داشته باشند.
دراینجا منظوراز تعریف و تمجید از جامعه، جامعه ای است که درماهیت، فاقد اوصاف می باشد که به او نسبت داده می شود؛ مانند جامعۀ ما.
در افغانستان بیش از 70 درصدمردم درکل ونود درصد زنان ودختران، بی سواد اند؛ یعنی خواندن و نوشتن را نمی توانند. اگر کل جامعه را مثال بگیریم، ازجمع سی درصدایکه میتوانند بخوانند، بالاترین تعدادرا بیضه داران مذهبی تشکیل می دهند بعد درس خوانده هارا در خط دوم میتوان گرفت وکمترین رقم را به اصطلاح روشنفکران می سازند. بنا بر ملاحظات عینی رقم بیضه داران مذهبی نیز از لحاظ اندیشه، در زمرۀ بی سوادان به شمار می روند با این تفاوت که اینها خود، مجریان عملیه بی سواد سازی جامعه می باشند و حضور اینها در تحقق بی سوادی جامعه و نگهداری جامعه در منجلاب فکری تاریخ زده ای که بیضه داران بنا بر منافع خود و ارباب قدرت، به آن باورمند هستند، نقش بسیار خطرناک نسبت به آدم های کمترچیز فهم و بی سواد جامعه دارند.
قشر نخستین، یعنی بیضه داران مذهبی را میتوان رهبر و پیشوای بی سوادان جامعه دانست.فیصدی محدود درس خوانده به نحوی از انحا از لحاظ فکری همکنان باور های بیضه داران مذهبی به شمار می آیند و به هیچ وجه حاضر نیستند علیه فتوا های آنان موضعگیری نمایند. در نهایت تنها شماربسیارکم قشر به اصطلاح روشنفکر، به عنوان قشر مطرح باقی می ماند. بدبختانه شناخت این فیصدی کم قشر روشنفکر به حدی دشواراست که انسان میتواند رنگ باد را در هوا تشخیص بدهد؛ اما رنگ این روشنفکران را در اجتماع نه.
اینها زمانی پیش نماز هر میت و (حنا بیارید خوان) شب حنای هر دامادی می شوند. در این صورت اگر از یک چنین جامعه ای تمجید به عمل می آید، با چه وصف هایی باید این جامعه را موصوف کرد. حتمآ با اوصاف که سزاوار انسانهای شایسته و با فهم نیست. مانند؛ مردمان جنگجو، بُرده بار، صبور، ستمکش، قانع ، مطیع متواضع ، سرخم وامثالهم. مسلماً یک چنین جامعه ای و چنین مردمی گوسفندان بیش نیستند. آیا تصویر یک چنین جامعه چراگاههای گوسفندان اربابان و شبانان را به یاد نمی آورد؟ مسلماً می آورد. زیرا رابطۀ یک چنین جامعه با امیر و آمر و شیخ و خلیفه همان رابطۀ شبان با گوسفندان است. شبانان نیز بسیارخوب از گوسفندان حمایت می کنند، گوسفندان را به چراگاه ها می برند و حتی سگهایی را برای حفاظت آنها تربیت می کنند، اما برای چه؟ برای اینکه این گوسفندان را می خواهندیا بفروشند و یا خود قربانی نمایند و از گوشت و پوست آنها خود را تغذیه نمایند.
به این خاطر است که دفاع از مردم را به صیغۀ مقدس تبدیل نموده اند. دفاع از دین و مردم دو روی یک شمشیر است که به وسیلۀ اربابان سیاست و دین، مردم را در قربانگاه منافع خویش قربانی می نمایند. مسلماً در این صورت اجازه نمی دهند که روی منافع شان که آن را برای خود مقدس می شمرند و مایملک خود، کسی حرفی در باره آنها بزند و به جامعه بگوید که تقصیرتو، شعور گوسفندی تست و بیا بسوی اندیشه و شعور انسانی. این پیام را کی باید بدهد؟ بدون شک آگاهان جامعه. اینجاست که رسالت نویسندگان و نقش ادبیات تعین می گردد. نویسندۀ رسالتمند وظیفۀ خود میداند که انسانهایی را که زندگی گوسفندی اختیار نموده اند به زندگی انسانی آشنا سازد. ماهیت و قصد و نیت شبانان را آشکار گرداند تا مانع کشتار و ستم آنها در جامعه شده بتواند. اما این رسالت را کدام نویسنده، شاعر،فیلسوف یا منتقد انجام میدهد؟. مسلماً کسانی که بداند در برابر جامعه ایکه به خون آن پرورده شده است چه مسوؤلیت و مکلفیت های دارد... بداند که در پیشگاه تاریخ و نسلهای آینده پاسخگو می باشد ومهمتر اینکه از شرمندگی در برابر نسلهای آینده و تاریخ ، ننگ و عار داشته باشد.
بدبختانه در کشور ما نویسنده و شاعر اگر آنها را روشنفکران خطاب نمایم، خود دعوایی شبانی را داشته اند. گورگی وقتی راجع به زوال شخصیت بحث می کند راجع به نویسندگان عصر که سوگوارانه با شرایط عصر ما نیز مطابقت داردمی نویسد،چنانچه: "نویسنگان امروزی با هم آهنگی ردپای نامعقول افراد مبتذل را دنبال می کنند. درست به همان طریقی که آدم سرماخورده ای با دستمال آب بینی خود را می گیرد و آنرا دور می اندازد، آنها نیز عقاید و شعار ها را می گرفتند و بهمان سرعت تعویض دستمال آنها را دور می انداختند."
در جایی دیگر می نویسد:
"شاعر، ادیب می شود و از برج و کنگره حقایق عالی و مشاهدات بزرگ به دشت مسطح غمها و اندوه های اندک نزول کرده است. چشم هایش به تصادمات و رخداد های ملالت بار دوخته شده و می کوشد از رخداد ها به کمک اندیشه های مغایر و عاریه ای با خبر شود.
با کلماتی که خود مفهوم شان را نمی داند آن را بیان کند. در حالیکه این کلمات برایش بیگانه اند. شکل و قالب پر بها تر گشته و قدمت بیشتری بخود گرفته است در حالیکه مفهوم و سخن سرد رو به زوال می نهد و هیچگونه ترقی و تعالی نمی یابد. از نظر محتوی فقیر تر گردیده است، یکرنگی و صداقت اندیشه های شان با پر وبال سوخته و ریخته با حالتی بی روح به مرداب ابتذال نزول می کند، از هم می پاشد. ملالت بار می شود تنبل و فرسوده و بیمار گونه می گردد."
بلی بانو مشرقی عزیز!
از آنعده نویسندگان که شما ازایشان نام برده اید، دیگر نباید توقع انجام رسالتمندیی در حوزۀ ادبیات را داشت. اکثریت اینها اکنون تعهد با خود دارند با نیازمندی های شکم و زیر شکم خود و به کرسی رساندن چوچه های خویش.
چیزی تعجب بر انگیزاینست که چرا ما از تابو سازی و تابو پرستی نمی توانیم رهایی یابیم. اصولاً نمیدانم چرا گوشهای ما فقط با چند نامی باید آشنا باشد که دوران قامت افروزی های شان به پایان رسیده و اکنون بجای تداوم زندگی به حمل تابوت خود می اندیشند.
با پندار های مالوخولیایی شکوه حمل تابوت خود را تصور می نمایند و افرادی را که عقب تابوت شان روان اند، می شمارند، سعی می کنند، بشنوند که چه کسانی با آه و افسوس وچشمان اشک آلود می گویند که چه ضایعۀ بزرگ و چه نویسنده و یا شاعر شهیری بود؛ همانطوریکه اینها در زندگی خودنیز تمام سعی و تلاش خود را کردند که به تخت دامادی شهرت و منزلت های کاذب برسند که رسیدند.
عدۀ هم بالای شان گل پاشیدند و برای شان رقصیدند و کف زدندو بسیار قشنگ در شهر کور ها پادشاهی نمودند.
اکنون فقط توقع دارند که تابوت های شان نیز با بدرقۀ یک جمعیت کثیر تا به قبرستان حمل گردد و سنگ پرقیمت بر گور های شان گذاشته شود. به همین لحاظ است که اینها عملاً در صحنه ادبیات جامعه در پسینه سالها دیگر وجود ندارند و به آنچه که بدست آوردند قناعت نموده اند. اگر گاهی نالش از ایشان به گوش می رسد تکرارت مکررات و جویدن همان نُقل های زمان دامادی شان می باشد.
شما از برخی از شاعران و نویسندگان دهه های پیش نام برده اید، مانند قاری عبدالله، بیتاب، شایق جمال، عشقری، خلیل، خلیلی، پژواک، بسمل، مستغنی و شانزده تای دیگر.از این عده ، نسبت به واصف باختری، رازق رویین، اسدالله حبیب، بارق شفیعی، محمود فارانی،کاظم کاظمی، لطیف ناظمی و نویسندگان مانند اعظم رهنورد، اکرم عثمان، سپوژمی زریاب و هشت تای دیگر قسماً تمجید به عمل آورده اید. من فکرمی کنم، بانو مشرقی در مقایسۀ خویش اندکی دچار اشتباه شده اید. اینجا می خواهم این اشتباه را در محضر جوانان عزیز از دیدگاه خود بیان نمایم.
دستۀ اول که مورد تأیید شما واقع گردیده اند و گویا کار های کرده اند باید گفت که آنها نویسندگان و شاعران سنتی بوده اند، شما در اشعار و کلام آنها چیزی جزء تکرار گفته های سعدی در گلستان و بوستان و یا دیگر اندرز نامه ها، اندیشۀ دیگری نمی یابید.
برخی از آنها مانند قاری عبدالله و عبدالحق بیتاب در کار تدریس فنون ادبی، معانی و بیان و اصول عرفان و تصوف عروض و قافیه و بدیع کار های مثمر انجام دادند و در شعر وشاعری هم از جملۀ شاعران سنتی بودند. اشعار آنها از لحاظ مضمون سست و بیروح است، اما از لحاظ شکل محکم و روان؛ زیرا آنها دستور زبان و علم و عروض قافیه را استادانه میدانستند. شما میتوانید مضمون و شکل را در این شعر استاد عبدالحق بیتاب به قضاوت بگیرید:
"نوبت پيرى رســـــــــــيد و در دهن دندان نماند
ذوق خورد و نوش رفت و اشتها چندان نماند
ديگران نان و من دلخسته، حسرت مى خورم
غير از اين چيز ديگر از بهر من بر خوان نماند"
ملک شعراء قاری عبدالله نیز با همین تفکر میزیسته است. به همین گونه بسمل و مستغنی ، پور غنی و قاری زاده، شایق جمال و دیگران که شما نام برده اید همه شعرای بودند که به عروض و قاقیه، وزن و زبان عربی آشنا و در بیان پند و اندرز های تکراری و قبلاً گفته شده یدبیضاء داشته اند.
پند و اندرز هایی که از ده قرن تا به امروز تکراراً از سوی شعرای پارسی زبان سنتی بیان گردیده است. در عرصۀ شعر غنایی یا تفننی نیر ما نند برخی شاعران امروز، اشعارشان دارای همان مضامین است که{ هزار ها بار این همه مضامین و مطالب مکرر از طبع استادان سلف تراویده است، مضامین که آن را از لابلای زلف معشوق و کوچۀ اندام زن زیبایی میتوان جستجو کرد}.
خلیلی و پژواک شاعر دربار بودند از خلیلی جز مدیحه و مرثیه و بعضاً قصاید مذهبی و غزل های غنایی چیزی دیگر نداریم .
او در زمان که در کنار خفاشان در پاکستان میزیسته است گاهی اشعار توحیدی برای تنظیم های به نام مجاهدین سروده است و از آزادی و رهایی از قید بیگانگان حرفهای دارد که منظور های خاص سیاسی در آن نهفته است.. پژواک شعر لوکس می گفت و پیش از آنکه شاعر باشد آدمی دیپلومات بود که بیشتر عمر خود را در امریکا و خارج از افغانستان سپری نمود.
اگر گفته شود که ما در تاریخ ادبیات { تاریخ که هنوز نوشته نشده است} دریکی دوقرن پسین شاعر و نویسندۀ رسالتمند و صاحب اندیشه را نمی یابیم، حرفی بجایی گفته ایم. اما با ذکر این نکته که چند تای به شمار انگشتان یک دست شما داشته ایم که از آنها سوگوارانه یادی به عمل نمی آید.
این نویسندگان و شاعران قصداً و عمداً به فراموشی گرفته شده اند، مثل محمد یعقوب خان"کندکمشرتو پچی که از وی در ادبیات ما خبری نیست، فقط مرحوم غبار ازاو مختصراً یادی نموده است و نامۀ او را که از زندان عنوانی جوانان نوشته بوده به نقل آورده است.
وقتی شما این نامه را مطالعه می کنید می بینید که در آن اندیشه نهفته است. نویسنده دارای اندیشه است. چیزی که در آثار بلند بالاترین نویسنده و شاعر امروزی کشور که رگ گردن شخ می نمایند و جزء در خانۀ مولانا و بیدل شیخ قادر به مهمانی نمی روند، نمی توان پیدا نمود. در همین نامه از متن و سبک و کاربرد واژه ها و جملات نویسنده معلوم می شود که بر علاوۀ صاحب اندیشه بودن دارای استعداد عالی نویسندگی بوده است. محمد یعقوب در فرانسه تحصیل نموده بوده و در جنب اردو شاه امان الله خان خدمت می نمود. وقتی حبیب الله کلکانی به پیشآهنگی حضرت محمد صادق مجددی و برادرش نور المشایخ تحت رهبری انگلیس، علیه امان الله خان کودتا نمود، محمد یعقوب را نیز به زندان افگند .
من اینجا مختصری از آن نامه را برای تان از کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ»نقل نمایم.
او پس آنکه فضای پر وحشت و دهشت زندان، اخلاق و نظریات زندایان را در نامۀ خود به تصویر می کشد وضع اجتماعی را که به ویژه امروز به خوبی دلالت بر کردار و پندار روشنفکران کشورما می نماید و قامت روشنفکران امروزی را با خط درشت برجسته می گرداند، چنین بیان نموده می نویسد:
" ... راستی و درستی، وطنخواهی و نوع پروری کلمات متداولۀ ماست، ولی در عمل جز ترس و کینه، رنج و بدبختی حاصلی نداریم، آنچه در محیط ما وجود دارد برای تشدید شکنجه و افزایش رنجهای ماست. علمای علام از عمل نیک محروم است، پاسپان دزد است، قاضی راشی است، دولت دشمن جان ماست، فرهنگ کانون جهل و فساد گشته و عدلیه مرکز ظلم و قساوت. همه میدانیم و همه آهسته این قضایا را صحبت می نمایم. با وجود آن به متعالمان و ملانمایان احترام می گذاریم، از پاسبان می ترسیم، به قاضی التماس می کنیم، از دولت انتظار شفقت و مساعدت داریم، و برای دفع ظلم به حکومت پناه می بریم؛ اما: احترام ما به عالم نمایان، ، ترس ما از پلیس، التماس ما به قاضی، داد خواهی ما به حکومت و عدلیه همه ریاکاری و دروغ است و دعای علما، تحفظ پلیس، عدالت قاضی از آن دروغتر است.
دروغ آتش هیزم جهنم ماست، دروغ مادۀ اولیۀ این کارخانۀ رنج و عذاب است، دروغ محصول تمام نشدنی این مزرعه آفت و الم است، آری دروغ تخم پر حاصلیست که لا ینقطع در سرزمین بلا کاشته شده و میده آن بر خرمن کینه، عزائیست که در سر تا سر این قبرستان نواخته می شود، دروغ سرود جهنمیان است.
زندگی ما چیست؟ در میان شعله های جهنم می خندیم، گریه می کنیم، می ترسیم، مأیوسیم، امیدواریم، میروئیم و نمو می کنیم، گل می دهیم و پژمرده می شویم، لیکن لهیب این آتش سوزندۀ ما ابدیست مگر نسل های آیندۀ ما نیز در این جهنم برای ابد خواهند سوخت؟
اصلاً زندگی ما به معنی حال وجود ندارد، زندگی ما به فردا احاله می گردد و ما به فردا علاقه مندیم، فردایی که امروز نمی شود و در پی خود خود فردای دیگری دارد، با وجود آن این فردا مرجع امید ماست فردا آهنگ یکنواخت و تنها آهنگ امید بخشیست که در سراسر جهنم ما طنین می اندازد. فردا سرور دایمی ماست، فردا نان خواهی خورد، فردا دفع ظلم خواهد شد، فردا آلام و مصائب ما کمتر خواهد شد، فردا دژخیمان دست از شکنجه و تعذیب خواهند کشید،فردا صدای شلاق که استخوانهای ما را خورد می کند شنیده نخواهد شد، ما منتظر این فردا استیم"
اما افسوس که این انتظار برآورده نشد و صدای شلاق که استخوانها را خورد می نمود، تا هنوز ادامه دارد. اکنون سوال اینست که در تداوم این استخوان شکنی ها مقصر کیست؟ استخوان شکن؟ مقصر کسانی اند که با وجود فهم و درک دردهای اجتماعی، نسخه های درمان درد را قرائت نکردند ودر ادبیات اشاعه ندادند و منشأء استبداد را در شعر، در داستان ودر تحقیق بیان ننمودند. تصادفاً این همان چیزی است که شاعری دردمند دیگری به نام (جلوه) که تا هنوز هویتش آشکار نگردیده است سالها پیش فریاد میزد که:
"تا کی از جور و ستم شکوه و فریاد کنید
سعی برهم زدن منشأء بیداد کنید
دست ما دامن تان باد جوانان غیور
که از این ذلت و خواری همه آزاد کنید
چشم امید به تو نسل جوان دوخته ام
در خور شأن و شرف مملکت آباد کنید
روزی آید که شود خلق به خلق حاکم و ما
رفته باشیم از این ورطه، زما یاد کنید"
بدبختانه که در ادبیات ما پس ازقرن سوم تا پنجم هجری، اندیشه در جهت یافتن منشأء بیداد وجود ندارد. آفرینش های ادبی ما فقط از بیداد حکایت و شکایت می کنند نه از ریشه و منشاء بیداد. اشخاص که منشاء بیداد را افشاء نموده اند چندتای محدود بوده اند که به ادبیات دادخواهانه و روشنگرانه ادامه دادند ولی زود فراموش شده اند. برخی ها هستند که فقط در همان دایرۀ فریاد از بیداد و بیداگر باقی ماندند. این سیما ها در آن برهۀ از تاریخ انگشت شمار بودند که بدبختانه تا هنوز ادبیات ما توفیق نیافته است که در باره افکار و اندیشه های آنها به ویژه اندیشه ها و باور های شان تحقیق نماید.
اما از دستۀ دوم که بانو مشرقی هم از ایشان یاد نموده است، باید گفت که این دسته مانند واصف باختری، رازق رویین، اسدالله حبیب، بارق شفیعی، محمود فارانی،کاظم کاظمی، لطیف ناظمی نویسندگان مانند اعظم رهنورد، اکرم عثمان، سپوژمی زریاب ، عتیق رحیمی و خالد نویسا، غلام محمد غبار، عبدالحی حبیبی، میر محمد صدیق فرهنگ و هشت تای دیگر، بسیاری ازاین ها عکس دستۀ اولِ صاحب اندیشه اند. اینجا می خواهم قبل ازآنکه در بارۀ این سیما ها گفتگو نمایم لازم می آید تا از «اندیشه» تعریف شود که اندیشه چیست؟
از نظرمن، اندیشه عملکرد ذهن انسان است. ذهن وقتی در برابر سئوال و یا مجهولی قرار میگیرد برای حل سوال و معضل وارد عمل می شود یعنی به حرکت می آید. ذهن تنبل در برخورد با معضل و یا سوال به حیرت می افتد و به ماوراءالطبیعه پناه می برد؛ یعنی حل آن را به یک نیروی دیگر مربوط میداند. این چنین اشخاص را میتوان فاقد اندیشه دانست، زیرا ذهن یا مغزاین چنین افراد قادر به حرکت یا تولید اندیشه نیست. اما اذهانی که می خواهند به حل معضل و یا مجهول نایل آیند، ابتدآ روی معضل و سوال مکث می نمایند، بعد سمت حرکت را بسوی مبادی عقل و خرد آغاز می نمایند. در اثر این حرکت و سیر است که به نتیجه می رسند و توفیق حل مشکل به یاری عقل نصیب شان می گردد.
دست یافتن به نتیجه هر چند که کامل هم نباشد اندیشه است. تمام اکتشافات و اختراعات ، فلسفه و تیوری های اجتماعی و سیاسی و علمی در اثر طی این پروسه به عمل آمده است. یعنی سیر در امتداد جادۀ عقل.
محرکین این پروسه همان صاحبان اندیشه اند یا اندیشمندان. در پهلوی اندیشمندان و حیرت پناهان از یک گروه دیگر نیز باید یاد نمود. این گروه کسانی اند که خود اندیشه ندارند ولی با مغز و اندیشه دیگران زندگی می کنند و اندیشه دیگران را اندیشۀ خود می پندارند و از خود می شمارند و خویشتن را اندیشمند معرفی میدارند یا معرفی می شوند. اینها بیشتر مذهبیون و مقلدین اند. چیزی که نباید ناگفته گذاشت عبارت از این است که عملکرد ذهن یا تولید اندیشه اشکال گوناگون دارد. از میان همه، دو شکل آن بسیار بارز و رایج است.
شکل اول تولید اندیشۀ مثبت، خوب و زیبا است و شکل دوم تولید اندیشۀ منفی، بد و زشت است. طورمثال: یک نفر می خواهد برای مشکل اقتصادی خویش راه حل پیدا نماید. ذهن این شخص به فعالیت آغاز می نماید، روی مشکل مکث می کند تا آغاز جاده عقل را دریابد. او تصمیم خود را می گیرد یعنی سمت حرکت خود را تعیین می نماید. ذهن این شخص برای رسیدن به ثروت و خوشبختی، سیر در خط دزدی، جنایت، قتل و غارت دیگران را دُرست تشخیص میدهد. یعنی حرکت ذهن او در جادۀ عقل منجر به برداشت منفی می گرددو فعالیت منفی و منفی بافی را آغاز می نماید . در نتیجه به دستورتولید ذهن ( اندیشه) خود عمل می نماید. یا از اندیشۀ دیگران در همین مورد «تقلید» نموده و آن را در عمل پیاده می نماید. از این واقعیت نمی توان انکار کرد که هیتلر، خمینی ،اسامه بن لادن و یا ملاعمر، ربانی ، گلبدین و غیره، آدم های اندیشمند نیستند. نه آنها اندیشمند اند منتها در جادۀ منفی عقل حرکت دارند که در جهان از این راهییان راه زشت و منفور و اندیشمندان بد کم نداریم. امپریالیزم و مافیای سرمایه جهانی برای ارضای خواسته های خود و رسیدن به معراج سرمایه همیشه از اندیشه غارت و نابودی استفاده کرده و می کند و بلاوقفه در پی تولید چنین اندیشه های بد نیز می باشند. ازاین میگذریم زیرا این بحث دیگری است. اینجا ما می خواهیم روی اندیشه در ادبیات و هنر گپ های داشته باشیم و اندیشه و نا اندیشگی های این حوزه را در افغانستان مختصراً بر شمریم.
در حوزۀ ادبیات، شاعر و نویسندۀ و هنرمند صاحب اندیشه به کسانی گفته می شود که در اثر حرکت دادن ذهن خود در وادی عقل به حل سوالها و مشکلات اجتماعی دست یابند، به حقیقت رسیده و از شکاکیت رسته باشند. بااین ملاک است که دستآورد های آنان ( خلاقیت) توأم با اندیشه بوده میتواند. در اثر این چنین خلاقیت ها است که ما میتوانیم شاعر ، نویسنده یا هنرمند را انسان خلاق و صاحب اندیشه بنامیم. ما آگاهیم که زمان در حرکت است، همراه با حرکت زمان پدیده ها و اشیاء نیز در حال تغییر و تکامل، زایش و فرسایش قرار دارند. اگر ادبیات و هنر نتواند همگام با زمان در حرکت افتد از زمان عقب می ماند، در این صورت آنچه که از عقب کاروان زمان به گوش برسد جرس نیست زیرا کاروان حرکت نموده و به پیش، راه افتاده است. صدای ادبیات که از عقب کاروان شنیده شود عقب مانده است، صدایی است که یا توصیف و ترسیم کشمکش های روحی شاعر و یا نو یسنده عقب مانده از کاروان زندگی است یا صدایی است که فقط در گوش علف های هرزه طنین می افگند که بسا خسته کن و دلگیر به شمار می رود. از طرف دیگر، اگر نویسنده ، شاعر وهنرمند ریشه و منشأء معضل و حل بنیادی آن را در زمان معین آن نتواند تشخیص بدهد یا نداند که وقتی شعری میسراید، یا داستانی مینویسد و یا تحقیق مینماید، چه هدف را می خواهد دنبال نماید و به چه مقصد می خواهد بسراید و بنویسد، نتیجۀ این ندانستن ها به یاوه گویی تبدیل می شود. نویسنده باید برای اثر خود مخاطب داشته باشد، از قبل باید بداند که مخاطب شعر و داستانهای او کیست و چه چیزی را می خواهد با خلاقیت های خود در ذهن مخاطب خویش القاء نماید.
شاعر رسالتمند و متعهد از این امور به خوبی آگاه می باشد. ببینید زمانی که واصف باختری با یک روند ایدیالوژیک تعهد داشت، در شعرش شما اندیشه، و مخاطب اندیشه را به خوبی در می یابید:
"تو ای همرزم همزنجیر و همسنگر
سر از دامان پندار سیاه خویشتن بردار
مگر از دشنه خونریز دژخیمان
مگرزین روسپی خویان بد گوهر
هراسی در نهانگاه روان خویشتن داری
مگر مینای روحت از شرنگ ترس لبریز است؟
گناه است اینکه میگویی
افق تار است و شب تاراست و ره تارست و ناهموار
امیدپیشتازی نیست دراین راه ظلمت بار
تو ای همرزم و همزنجیر و همسنگر نمیدانی
که جاویدان نباشد این سیاهی وین فسونکاری
ندارد پایه دیرندگی اورنگ اهریمن
سراید این شب تاریک و غمگستر
و در پایان این شب، این شب خاموش هستی سوز
و درفرجام این تاریکی تلخ روان فرسا
براید آفتاب سرخ از خاور
تو تنها نیستی در سنگر پیکار
تو تنها نیستی رزم آزما با دیو مردم خوار
که از هرگوشه گیتی
که ازهر کارگاه وروستا و شهر
نوای کارزارو بانگ رستاخیز میاید
توهم برخیزو با رزمندگی پیکار خونین را پذیرا شو
بسوی مرگ هستی ساز و دشمن سوز پویا شو
مگر ای همره و همرزم و همزنجیروهمسنگر نمیدانی
که دراین دشت واین صحرا
دراین وادی که برآن بالهای مرگ خونین سایه گسترده
دراین پهنا
که مرغان بر فراز شاخساران اش سرود رنج میخوانند
در این کشتی که آنرا ناخدایان فسون گستر
بسوی ساحل بیداد میرانند
دراین دریای موج آگین و طوفانزای غم های توان فرسا
که اندر کارگاهانش
روان رنجبر در کوره بیداد میسوزد
که اندر روستاهای تهی از سبزه و آبش
که اندر دشتهای خشک وسوزان اش
دلی بزریگران چون نخلهای تشنه صحرا
بود در آرزوی قیره گون ابری
که از آن بردرخشد آتشی و تند بارانی فرود آید
بسوی توست چشم روستائی پیرمردانی
که زخم تازیانه پشت شان را کرده همچون کشتزاران پر شیارو چین
و چشم مادران بینوا کاندر دل شبها
برای کودکان خویشتن
این سبزه های باغ رنج افسانه میگویند
و چشم رهنوردانی که باررنجها بردوش و دل پرجوش ولب خاموش
دراین دشت و دامان راه می پویند
و چشم ژرف بین قهرمانانی که اندر گوشه های تار زندانها
به پا زنجیره ها و بندهای آهنین بردست عمری زنده در گوراند
که تابرخیزی و زنجیره ها را بشکنی و برفرازی
پرچم آزادگی و برفروزی آتش
تا این خسان این ناکسان در آن بسوزند"
در این سالها واصف شاعر متعهداست. به همین خاطر انعکاس عملکرد ذهنش را یعنی اندیشه اش را در شعرش به وضاحت می خوانیم ، مخاطب اثرش را می شناسیم، بر پایه اندیشه و مخاطب که تعیین نموده، او رسالتش را به خوبی و آگاهانه ادا می نماید. اما زمانی که یک گام فرا تر می گذارد و به ستاوند بلاغت فهم فراز آمده خویشتن را از بند تعلق و وابستگی به یک روند و یا یک ایدیالوژی رها می سازد، به جایی آنکه از آن فرازینه، پرواز خویش را بسوی افق های گستردۀ اندیشه آغاز نماید، عکس آن در گارگاه واژه سازی شعر، ذهنش به فعالیت آغاز می کند و کرسی نشین واژه نگاریها می شود .
"آن آغازین بلوغ سپیده
منظومه یی میمانست
با قافیه هایی از ابریشم عبیر افشانی لبخند نخستین ستاره
با ردیفهایی از رگبار هجاهای پرندینۀ
نخستین لحظۀ کشف اشراق"
در حالیکه به گفتۀ رضا براهنی در کتاب "طلا در مس" و تأکید علی میرفطروس در کتاب "هفت گفتار" میدانیم که : ( شیوۀ ارائه هر اثر شعری باید چنان باشد که ضمن برخورداری از ارزش های زبانی، ساختاری، هنری و شکلی، بتواند بیشترین رابطه را با جامعه برقرار کند، بنابرین: آنچه مهم است دست یابی خوانندۀ شعر به اندیشه و زیبایی های نهفته در یک شعر است، نه حل معما های کلامی و استعارات بغایت عجیب و غریب.) .
چه شد که شاعر اندیشمند روزگار ما چنین شد، ما نمیدانیم . شاعری که حتی پیش از وابستگی سیاسی خویش رسالتمندانه شعر می گفت و اندیشه می آفرید.
" ای پتکها، ای داسها، گیرید ازین کناسها
زین تیره دل خناسها، دادِ دلِ اهلِ خرد"
(... و آفتاب نمیمیرد، ص23، از شعر «خشم» سروده شده در سال 1342)
"زنده گی جلوه ِ دگر گیرد
گر ستمدیده گان به پا خیزند
بر ستم پیشه گان نبخشایند
با فرومایه گان در آویزند"
(... و آفتاب نمیمیرد، ص25، از شعر «زنده گی چیست؟» سروده شده در سال 1343)
"اندیشه ندارم اگر این دیو سرشتان
با رشتة بیداد بدوزند دهانم
با نالة خود شعله بر افروزم، اگر چند
چون شمع بسوزند درین بزم زبانم"
(... و آفتاب نمیمیرد، ص28، از شعر «مرغ گفتار» سروده شده در سال 1343)
اینجا قصد ندارم که اندیشه های واصف باختری یا کسانی دیگر را به نقد بکشم که این کار از حوصلۀ این مقال بیرون است. اما گفتنی است که واصف واژه ساز بی بدیل و تصویرگر لحظه های خوب و زشت زندگی به شمار می آید تصویرگر و واژه ساز که کلامش تهی از زمینه های فکری بوده و پیام که مبین اندیشه اجتماعی باشد در آن دید نمی شود. در راستای زیبا سرایی و تصویرگری هایش نیزاز او گلایه وجود دارد که در این عرصه هم به زندگی تنبلانه روی آورده ومانند مصلحت اندیشی، مداراهایش در عرصۀ اجتماعی سایه بر زیبا پردازیی های ذهنیش انداخته او را وادار به انزواگیری نموده است. با وجود این هم، او دستآورد های اندیشمندانۀ دارد که کمتر در تاریخ ادبیات ما، دیگران به آن پرداخته اند. آنچه را که واصف در (نردبان آسمان) فشرده به پژوهش گرفته قابل قدر است، همچنان نظریاتش در "گزارش عقل سرخ".
دراینجا باید بگویم که من با نظرات جناب استاد اسماعیل اکبر که در بارۀ واصف باختری در مصاحبۀ خویش با "شهباز ایرج" که در شمارۀ 3 ،4 فصلنامۀ "خط سوم" 1382 به نشر رسیده چندان موافق نیستم هر چند که در کل آن را تأیید میدارم. باید گفت، اگر واصف باختری مُهر سکوت را همچنان بر لبان خود نگهدارد، دیگر نباید از او امید اندیشه ورزی داشت و چند یادگاری کوتاه اما خوب را که از او داریم نیز دربرابر گناه سکوتش کمرنگ می گردد.
در پهلوی واصف باختری، همانطوریکه شما بانو مشرقی عزیز ازچندین تای دیگر نام برده اید، اینها نیز بسیار بسیار تنبلانه تر وپر مدارانه تر از واصف، زندگی بی دستآورد و بی اندیشگی را پس از سپری شدن نیمه های عمر خود آغاز نموده اند. از رازق رویین نام برده اید. باید گفت او زمانی شاعر اندیشمند و متعهد بود. رویین در سالهای که می پنداشت از طریق تعلق به یک سازمان سیاسی میتواند رسالت خود را در جامعه ادا نماید چنین می سرود:
" مردم!
از شبستان مصیبت زده ها می آیم
سر به دروازۀ غمهای شما می سایم
به شما می گویم
شعر من خنجر دشمن در میدان شماست ... "
اما از این «خنجر دشمن در» پس از آنکه رویین نیز مانند باختری خود را از تعلقیت سیاسی ایدیالوژیک آزاد می گرداند، در سه مجموعۀ که تا کنون به نشر رسانده چیزی به چشم نمی خورد. من متاسفانه در دومجموعۀ به ویژه از سالهای "توت وابریشم" و "بر نطع آفتاب" اندیشه و پیامی را که مخاطبش جامعه باشد نتوانستم سراغ بگیرم. جز بازی نمودن با الفاظ و شکایتکهای از غربت و چیزهای که با مزاق شاعر سازگار نموده است. حتی نمی دانم چرا رازق رویین مانند واصف باختری اشعار سالهای باروری و اندیشگی خویش را در سه مجموعۀ شعری به چاپ نرسانده ست. من درست به یاد دارم که در سالهای 40 تا زمانی که رویین دلبستۀ یک جریان سیاسی نگردیده بود، اشعاری با مضمون و محتوای بلند اجتماعی می سرود.
در آن سالها به صلابت شعر وی از لحاظ شکل و مضمون کمتر شاعری داشتیم. مثلاً اشعار محمود فارانی و بارق شفیعی و سلیمان لایق با آنکه پیشینۀ شعر سازی نسبت به رویین داشتند، اما صور و خیال را که رویین در بیان واقعیت ها بکار می گرفت، در اشعار خشک و بیروح آنها دیده نمی شد.
اشعار واصف باختری نیز در آن سالها جلوۀ کم رنگ داشت. زیرا باختری در آن سالها تا جایی که من بیاد دارم بیشتر در قالب غزل شعر می گفت و عاشقانه:
" زمن ای غزال وحشی تو چرا کناره جویی
بنشین به دیدۀ من چو گلی کنار جویی"
اوهنوز بر سریر نبوت واژه گانی در شعر تکیه نزده بود. انکار نباید کرد که باختری در همین سالها اینجا و آنجا اشعاری با محتوای اجتماعی نیز دارد، مانند شعر "اشک برزگر" و "خشم".
به هرروی در آن سالها باغستان شعر های رویین را در بلخ و گلستان شعر های لطیف ناظمی را در هرات، که اولی درد و رنج مردم را بیان می نمود و دومی از عشق ها و عاشقانه ها داد سخن میداد، آغاز فصل شگفتن ها نامید. شگفتنهای که بسیار زود در میسر باد هایی تف آلود سیاست ها و انزواگیری ها، دلبستگی ها به رسیدن به کرسی های مادی و تجمل مواجه گشت و زرد و خزان زده شد. اما در مورد لطیف ناظمی باید گفت که وی از آغاز وارد سیاست نگردید بود، شعر وی از همان نخستین سرایش خود رومانتیک بود، زیادتر به زیبای های طبیعت و زندگی شاعرانه تعلق داشت.
تنها در سالهای پس از کودتا هفت ثور، تصورات لطیف و شاعرانۀ ناظمی صدمه می بیند. آنگاه است که شروع می کند به حکایت و شکایت ها. نمونه این شکایت و حکایت را در"برف سرخ" در مجموعۀ "سایه و مرداب" که بر وزن و آهنگ شعر " انگور" نادر نادرپور سروده شده و از کورۀ آدمی کُشِ حفیظ الله امین بنام "کام" یاد می نماید چنین می خوانیم :
"تن عریان و زخماگین شهر خستۀ ما را
تمام روز برف سرخ می پوشید
و شب با سرمۀ باروت چشمش را سیه می کرد
قدای چکمه پوشان کمر چرمین سنگین دل
شرنگ خشم بر جام سکوت خانه های شهر میافشاند
که ما از شهر میکاییل می اییم
و از خورشید می گویم
کسی اما نمی یارست گفتن شرم تان بادا
که از خورشید می گوید و خورشید را بر چوبۀ
اندام شب مصلوب می سازید
دگر آزرم تان بادا از این ترفند
نه ما این چامه سازان دروغین را
توانی بود تا فریاد بر داریم و بخروشیم
که این اشک خراسانست پنهان در دل هر چکۀ باران
که این خون سیاووشست در هر آیۀ مرجانی سبزینه
برگ تاک مگو برف است
این حرف است
عصیر و و شیرۀ جان و روان ماست در زهدان گرم خاک
رگ ببریدۀ ما را کسی آویخته چون تاک بر آورند
صدا در قلعۀ هر "کام" زندانی
کلیدش در کف اهریمنانی از تبار شب
به هر جا پیکر بانو خدای شعر در زنجیر
به هر سو استوایی قامت فریاد ها در بند
سترون ابر ها از بیم در پرواز
بلند قامت هر کاج کاجستان آزادی
شبانگه هیمه یی در کورۀ بیداد
نه رستاخیز و غوغایی
نه ایمانی به فردایی
نه پیغامی ز ور جاوند."
ملاحظه می کنید درون مایه این شعررا شکایت ، سر خوردگی و ناامیدی تشکیل می دهد. ناظمی در شکایت خویش، تصویر درست از وضع می دهد. اما نتیجه گیری شگفت انگیز می نماید. این شعر در جدی سال 1358 سروده بود که به گمان اغلب هنوز رژیم خونخوار امین حاکم بوده است.
اینجا بی مورد نیست که یک تفتین شاعرانۀ را که شاعران روزگار من و شما، آن را بکار گرفته اند افشاء کنم. این توطئۀ شاعرانه عبارت از ننوشتن تاریخ سرایش شعر از سوی شاعر است.
در اشعار غنایی و حکایتهای غربتی ، روز، ماه و سال را اکثر از شعراء نوشته اند؛ اما در اشعار و نوشته هایی که محتوای تقبیحی و شکایتی دارند از نوشتن تاریخ خود داری ورزیده اند. منظور ازاین توطئه شاعرانه این است که نمی خواهند قد راست در برابر یک حادثه و یک مرحلۀ از تاریخ سیاسی یا اجتماعی قیام نمایند. مثلاً در شعر " دزد پا" لطیف ناظمی وقتی خواننده می خواند که :
"ای برادر آن دوپایت را کجا دزدیده اند؟
سکه های پر بهایت را کجا چرا دزیده اند
...
آن دورود جاری احساس را از پیکرت
بمب ها بردند یا خمپاره ها دزدیده اند
...
دستهای از ستم رنگین شان ببریده باد
کز حریم شهر ما اینقدر پا دزدیده اند"
ما میدانیم که شاعر و نویسندۀ نیم قرن اخیر در مراحل مختلف از اوضاع سیاسی و اجتماعی زیسته اند. حداقل این ها چهار تا پنج حاکمیت های مختلف با دیدگاه های مختلف ایالوژیک و سیاسی را در جامعۀ خود تجربه نمودند. اکنون نزد خواننده سوال می شود که منظور شاعر تقبیح کدام یک از حاکمیت های سیاسی است که درخمپاره ها و پرتاب بمب های شان، پا های آن برادر بریده شده است. ما میدانیم که همه حاکمیت ها متوسل به خمپاره و بمب شده اند.
باز هم آگاهیم که جنگ ها عادلانه و غیر عادلانه است، بدون تردید یکی از طرفین جنگ متجاوز می باشد و طرف دیگر می خواهد در دفاع از ناموس جامعه علیه متجاوز بجنگد . حالا منظور از تقبیح شاعر کدام طرف جنگ است؟ کهِ ها را خواسته نفرین نماید و از نظر شاعر کهِ ظالم و کهِ مظلوم است؟ بدون شک شاعر خواسته به نحو از انحاء تعلق خود را به هر دوسوی منازعه نشان بدهد، کسی را نرنجاند و تائید هر دو را با خود داشته باشد؛ یعنی که هردو طرف جنگ پندارند که شاعر با ایشان است. زیرا اینها {بودن را نسبت به نبودن} ترجیح می دهند. این نکته را واصف باختری زیرکانه خواسته حل نماید، زیرا او می دانسته که روزی با این پرسش مواجه می شود بنا برآن به پنداشت خود دلیل خویش را از قبل ذکر کرده که به هیچوجه نمی تواند قناعت بخش باشد. او می نویسد: "همه تاریخ ها را از پایان شعر ها ستردم. خوانندۀ داننده هر تاریخی را که از این هژده سال پسین به تشخیص و گزینش خود در پایان بسا از شعرهای این دفتر میگذاری بگذار. من پیرانه سر اما با لجاجت یک کودک بهانه گیر می خواهم این شعر ها در برابر تاریخ بایستند، نه این که مهر تاریخ بر جبین شان زده شود." ولی باختری حتماً میداند که آنچه را که تاریخ مُهر نمی زند آن را زمان نیزتأیید نمی کند. در مجموعه های شعری رویین و از "باغ تا غزل لطیف ناظمی" نیز اشعار بی تاریخ را می خوانیم .
به هر حال حرف ما بالای شعر های لطیف ناظمی بود که باید گفت خوشبختانه سی سال بعد از سرایش شعر " برف سرخ" ، لطیف ناظمی از دایرۀ مایوسیت و سرخوردگی خود را به وادی سبز "ایمان به فردا" می رساند و ورجاوندانه می نویسد:
"نويسنده پاره اي از سرزمين، جامعه، تاريخ و ميراث هاي فرهنگي و روحي خويش است و نارواست که همه را به دست فراموشي بسپارد و دين خويش را در برابر تاريخ ادا نسازد.
با دريغ که شماري از نويسندگان و خامه زنان ما در پوستين انزواي خويش چنان فرو رفته اند که سر از برج عاج خويش فراز آوردن نتوانند. اينان از تنهايي مي مويند و سرود نااميدي سر مي دهند، ازاضطراب و مرگ انديشي سخن مي زنند و ادبيات سياه توليد مي کنند.
جماعت ديگري به ضريح پوسيده ايديولوژي ها چسبيده اند و آرمانخويي و آرمان خواهي را پيشه کرده اند. دريغا که در سال هاي خنجر و خون، سقف فرهنگي ما فرو لغزيد . ما گسيخته، پراگنده و متواري شديم و به بيان سعدي «هريک از گوشه اي فرا رفتيم». ماندن در سرزمين هاي ديگران پيوند مان با ريشه هاي ما را سست ساخت و حتا بريد.
جنگ در سرزمين ما فرهنگ خويش را تحميل کرد ـ فرهنگ خشونت، فرهنگ ناهمدلي و ناسازگاري، فرهنگ عدم پذيرش ديگران و فرهنگ تهاجم و معارضه. تفنگ تنها ابزار مفاهمه شمرده مي شد. دلسپردن به عصبيت قومي، مذهبي و زباني يگانه رهيافت براي زيستن به شمار مي رفت. جنگ و اشغال که آغاز يافت، نويسندگان ما دو شقه شدند ـ دسته اي براي اقتدار نوشتند و و دسته اي ديگر يا سکوت کردند و يا در خفا و به علت هراس از چوب و چماق اقتدار به زبان کنايي روي آوردند."
اگر نویسنده و یا شاعر که بخواهد فریادگر زمان خود باشد ولو سالهای سال را در ایستایی و سکوت گذاشتانده باشد، همین که حرکت را آغاز نماید زمانه او را در آغوش می کشد.
ما شاعران و نویسندگان زیاد داریم، مثلاً از دهۀ شصت تا به امروز اگر بشماریم چهره های مانند: پرتو نادری، شبگير پولاديان، صبور الله سياه سنگ، سلطانعلي سحاب، لطيف پدرام، قهار عاصي، افسر رهبين، عبدالله نايبي، محب بارش، سميع حامد، علي شاه روستايار، پژوهان گرداني، مسعود اطرافي، ميرويس موج، لاجوردين شهري، شجاع خراساني، عزيز آسوده، غني برزين مهر، يونس طغيان، صالح محمد خليق، حضرت وهريز،صدیق کاوون، غلام حيدر يگانه، قربانعلي همزي، اسد الله ولوالجي، عباس خروشان و صد ها تن ديگري كه در همین لحظه حافظه ام ياري نميكند تا نامهای همۀ شان را بیادم بیاورم. از بانوان سخنور ليلا كاويان، راحله یار، كريمه ويدا، شفيقه يارقين «ديباج»،ليلا صراحت، حميرانگهت، فایقه جواد مهاجر، ثريا واحدي، خالده فروغ، فرحناز حافظي، انجیلا پگاهی، نجلا آگاه، نادیه فضل، ساجده ميلاد،زهرازاهدی، نفيسه خوش نصيب ، بهار سعید و دهها تن ديگر را میتوان نام برد. چند تای ازاین بانوان و آقایان خوشبختانه توانستند اصالت ادبیات را درک نمایند و کار های رسالتی در شعر و نثر خویش انجام بدهند. اما بسیار دیگر به گفته پرتو نادری(شولهء خود را ميخورند و پردهء خود را ميكنند و پشت دروازه هاي تغزل، خود را با گيسوان بلند معشوقه و معشوق حلق آويز ميدارند.) به شمول خود آقای پرتونادری که سرانجام اصالت شعر و شاعری را فراموش کرد و رفت که خود را در حلقۀ زلف پارلمان اگرشود آویزان بسازد.
علاوه بر این، برخی از نویسندگان ما نتوانستند و نمی توانند در مسیر ادبیات هدفمند حرکت نمایند. یعنی تیری را که از کمان شعر، داستان، نقد و تاریخ رها میدارند یا میداشتند، بسوی هدف که از قبل تعیین شده باشد پرتاب نمایند واز خود اثر مستقل علمی و اجتماعی بیافرینند. مثلاً وقتی شعری را به سرایش می گیرند از خود نمی پرسند که این شعر برای چه و برای کی باید سروده شود؟ از طریق این سرایش و نوشتن چه چیزی یا کدام اندیشه را می خواهند در جامعه پیاده نمایند؟ اینجا کاری به کار معشوقه بازی ها، درد هجران ها ( اکثریت شعراء) و خاطره پردازی های نوجوانی شان از (سالهای توت و ابریشم و مزکت"بابای ولی") نداریم ، منظور از آثار اجتماعی در ادبیات می باشد.
همین چند روز پیش داستان گونه ای را از جناب صبورالله سیاه سنگ زیر عنوان (دوسوی میله ها) خواندم. قهرمان این داستان که به گمان اغلب خود نویسنده است زمانی از سوی مخالفین ایدیالوژی خود که تازه به قدرت رسیده بودند، زندانی می شود، چیزیکه در تاریخ معمول بوده و به ویژه در کشور های آسیایی رواج گسترده تری داشته است. حتی ادیان هم کشتار یک امت توسط امت دیگر را فرض گردانیده است. این بجای خودش. قهرمان داستان از زندان رها می شود، وقتی به خانه می آید پدرش زن نو گرفته و خواهرش را نامزدش رها نموده است. رابعه دختری که قهرمان" دوسوی میله ها" دوستش داشت نیز به لندن رفته است. مجموعۀ حوادثِ بیرون از زندان، قهرمان "دوسوی میله ها " را وامیدارد که دوباره به زندان برود این تصمیم را کنار یک چشمۀ آب می گیرد. چنانکه می نویسد:
"جریان آب پاک چشمه، مرا به یاد حبس ابد "دوست" انداخت. سایه ام در آب میلرزید. بار دیگر نگاهی به زندان پلچرخی انداختم و با خود گفتم: "چند بار دیگر تا این چشمه رهایم خواهید کرد؟ اگر نتوانم دنباله زندگیم را در زندان سپری کنم، به راستی دیوانه خواهم شد."
در آن تنهایی باید سایه ام بوده باشد که پرسید: "چرا؟"
گفتم: "من به زندگی در پشت میله ها معتاد شده ام. زندان برایم مانند خانه یی که در آن دیده کشوده ام و بزرگ شده ام، است. زندگی برون از زندان مرا نیش میزند."
همان آواز پرسید: "میخواهی از این جا بگریزی و پناه ببری به زندان؟"
گفتم: "هان! اینجا زمین و آسمان برایم دوزخ شده، ولی زندان پلچرخی ..."
آواز گفت: "... زندان پلچرخی آرامش دارد، نظم و امنیت دارد. آدم آنجا میتواند تنها میله ها را ببیند و چند تن زنده مانند خود را. هر کس به شماره روی سینه اش نشانی شده، و میداند چند سال باید پشت میله ها بماند. آنجا میتوان به گوشه تنهایی، به کنجی، پناه برد و چشم و گوش در برابر هرآنچه میگذرد، بست. چه آرامش ساده دلانه در چه میله زار کوچکی!
ولی اینسوی میله ها، آیا شهر خود زندان بزرگ بی_دروازه نیست؟ چهار تا کوه دیوارش، آسمان سقفش. زندانیان اینجا به هیچ شماره، در هیچ سلولی نشانی میشوند. آنها نمیخواهند و نمیتوانند شمار سالهای زندانی بودن شان را بدانند. کودکان همینکه زاده میشوند، محکوم به حبس ابد اند.
زندان بزرگ کنج و گوشه ندارد. اینجا قدم به قدم تا بخواهی شکنجه گاه و تا ببینی کشتارگاه است. اینجا کمترین شکنجه، اعدامهای تکراری است. مردم با فاجعه هایی که چوبه دارها در برابر شان شرمسارانه میشکنند، روز صد بار اعدام میشوند. زندانیان اینجا باید پس از هر بار اعدام شدن، زنده بمانند تا برنامه شکنجه فردای شان ناتمام نماند. اینجا، در زندان بزرگ، مردم ناگزیر اند عکس خندان قاتل زنان و فرزندان شان را بر دیوار اتاق خواب خویش داشته باشند تا شبها نتوانند اشتباهاً خواب ستاره دنباله دار را ببینند.
در زندان بزرگ، همدردی تا حادثه نمیرسد و آمین تا فاتحه. اینجا نه گریه مفهوم دارد و نه گریز. و با آنکه زندگی استعاره رسوای سوختن و درهم شکستن است؛ زندان بزرگ با هر ویرانی آبادتر، فراختر و ترسناکتر شده میرود."
خوب اکنون سوال این است که صبور الله سیاه سنگ کدام اندیشۀ را می خواهد با نوشتن این داستان در ذهن خوانندۀ داستان خود القاء نماید. به نظر من او بیشتر خواسته یک نوع ترحم خواننده را نسبت به خویش بر انگیزاند. ما آگاهیم که گاهی زندانی شدن و زندانی بودن سند تثبیت شخصیت و مایه افتخاردرنبرد عقاید ، ایدیالوژی ها و حاکمیت سیاسی می باشد؛ نه تنها که زندانی شدن بلکه به دار رفتن نیز به خاطر عقیده و ایمان مایه شهامت و تفاخر است. ولی این تفاخر و شهامت را کهِ ها باید تعیین نمایند. در طول تاریخ دیده شده که مردم تثبیت نموده است، هیچگاهی شخص خودش برای این تثبیت سعی نکرده است. از طرف دیگر، انسان آگاه ، رسالتمند، هرگز پناه به زندان نمی برد، زندان را مکان رهایی از مصائب و آلام اجتماعی نمی داند، او در بیرون با مردم می خواهد زندگی نماید، اگر آزاد نیست حداقل از رهایی خود جهت خدمت به مردم استفاده می نماید. من تاکنون هیچ انسان صاحب عقل را ندیده ام که رهایی را نسبت به زندان ترجیح داده باشد.
در واقعیت انسانهای که دیگر توان مقاومت و هدف خدمت ندارند و فاقد عقل گردیده باشند{ معیوب} یا ترسو و جبون، رهایی و آزادی را نسبت به زندان بهتر می شمارند. گذشته از این آقای صبور الله سیاه سنگ فراموش کرده اند که جناب ایشان به قلم مبارک خود سوانح خویش را در مطبوعات تحریر نموده اند که براساس آن این داستان ( دوسوی میله ها) اگر قهرمان داستان خود شان باشد، کذب محض به شمار می آید.
در این صورت میتوان گفت که نویسندۀ که خیال بافانه بنویسد اثرش فاقد وجاهت ادبی است. سلامت این داستان زمانی زیر سوال میرود که طبق بیان خود نویسنده، ایشان پس از رهایی از زندان، به زندگی آبرومندی نایل می آیند، تصمیم به زندان رفتن را به لب چشمه نمی گیرد، بلکه عکس آن جایی دیگر می رود چنانکه خودش در سایت کابل ناتهـ می نویسد:
"... در 1979، به ســازمان آزاديبخش مــردم افغانســتان (ســاما) پيوستم. آنجا، ســروده ها، برگردانها و نوشته هاي سياسيم به نام مستعار "پلاتين" در انتشارات آييژ و غرجستان چاپ ميشدند.
گذشته از سه بار زنداني شدن چند روزه تا چند هفته، در 1980 بازداشت شدم و هفت سال و سه ماه در زندان پلچرخي (کابل) ماندم.
در پاييز 1987 با گروهي از زندانيان رها شده، يکراست در پايگاه ارتش "قرغه" فرستاده شدم تا بخواهم يا نخواهم با تفنگ از آرمانهاي حزب دموکراتيک خلق افغانستان و "انقلاب شکوهمند و برگشت ناپذير ثور" پاسداري کنم.
از کارنامه "سرباز" بودنم ماهي نگذشته بود که جنرال محب علي (قوماندان فرقه قرغه و دوست پدرم) کمک فراموش نشدني کرد و مرا براي دنباله آموزشهاي گسسته ام، واپس به فاکولته طب دانشگاه کابل فرستاد.
در زمستان 1990 فاکولته پايان يافت. در 1991 به "سازمان دکتوران بدون مرز" (فرانسه) پيوستم و در نقش "گرداننده بخش معلومات و امور اجتماعي" اين سازمان، کارمند شفاخانه جمهوريت (کابل) شدم.
در 1993 با دکتور براد گسنر (نويسنده و سرودپرداز امريکايي) و جوليان ليزلي (مهندس و نويسنده انگليسي) در کابل آشنا شدم و از رهنمودها شان زياد آموختم.
در زمستان 1994، در پل محمود خان کابل زخم برداشتم. کمکهاي بيدريغ دکتور چراغعلي چراغ و دکتوران بدون مرز براي بيرون کشيدن گلوله که در گلويم گير مانده بود، هرگز فراموشم نخواهند شد. آنها مرا به يکي از پيشرفته ترين کلينيکهاي اسلام آباد پاکستان فرستادند تا بهتر شوم.
در تابستان 1994، به سازمان ملل پيوستم. از ياري بخت، با پشتيباني کمابيش هفت ساله اين سازمان، توانستم در همه ولايتهاي افغانستان کار کنم.
در 1995، با بانو نانسي دوپري و شيوه هاي نوين نگارشي او آشنا شدم. اين رويداد خجسته نيز ميتواند از خوشبختيهاي ناگهانيم شمرده شود.
در بهار 2001 به کانادا آمدم و در شهر کوچک "ريجاينا" که از سوي باشندگان افغانش، به شوخي "چخانسور کانادا" نام گرفته است، زندگي ميکنم."
این مثال را از برای آن آوردم که جوانان آگاه باشند که زمانه تغییر کرده و امروزبرگی که از درخت فرو می ریزد از دید ها پنهان نمی ماند.
بانو مشرقی عزیز؛ اینجا نمی خواهم از هر کدام آنهایی که شما از ایشان نام برده اید، روی آثار و اندیشه های شان مکث نمایم. فقط به گونۀ نمونه از روند بی اندیشگی در ادبیات خواسته ام صحبت نمایم و چندتایی را که همه می شناسند مثال آورده ازآنچه که ذهن کلید داران ادبیات ما را در عصر حاضر، به ویژه در چند دهه اخیرمشغول هیچ و پوچ گردانیده و مشغول دروغ بافی ها و خود مطرح کردنها هستند یاد نمایم.
درد آور ترین مسله این است که ادبیات ما در دهۀ چهل با اندیشه پیوند پیدا می کند. مردمگرایی و تعالی و ترقی جامعه جسته و گریخته در داستان و شعر و تحلیل ها ظاهر می گردد. ولی پروسۀ سیاسی سازی در جامعه به ویژه در بین یک فیصد روشنفکران از سوی منابع خارجی سدی اندیشه در ادبیات غیر سیاسی می گردد. در واقعیت ادبیات و ادیب ما بجای اینکه خودآگاهي داشته باشد و روان عصر و نيازمندی های جامعهاش را درک نماید، داراي بينش رهگشایانه و رهبري فكري باشد و جامعه خود را ارزیابی دقیق، نه از راه اندیشه های وارداتی، بلکه با مغزخود و اندیشۀ خودنموده، اوضاع را پيش بيني نماید، با منطق خود و بدور از تقليدبه نتيجه برسد. عکس آن پیوند با سیاست های مزورانه و سود آور پیدا می کند و این پیوند را به مظهر روشنفکری و عدالت خواهی توجیه می نمایند.
این دوره را به گفتۀ کانت ( دورهای مییابیم که انسان در آن شجاعت ندارد که خود نیروی فهم خویش را به کار گیرد. ( شاعر و نویسنده) به مثابه فرد نابالغی است که قیمی برایش تعیین کردهاند تا به جای او فکر کند و تصمیم بگیرد. دورهی قیمان است، دورهی اولیاست، از جمله اولیای فقیه، زیر نامهایی چون پاپ، شیخ، مفتی، مرشد، کاهن و شَمَن. )
سودجویان عرصۀ ادبیات در کشورما، همانگونه که در بالا یاد نمودم، با پوده اندیشی روشنفکرانه در دهۀ هفتاد و هشتاد، بدون شک عرصه ادبیاتِ رسالتمند را خالی می سازند و خود را نیزبدون آنکه متوجه باشند پوک و مردود تاریخ می گردانند. امروزه شما کمتر درادبیات ما، منشأء و مبدأ درد و رنج مردم را می یابید،. روی گپ من با ادبیانِ است که در محافل و مجالس روشنفکری وقتی حضور پیدا می کنند با تمام پُررویی هنوزهم خود را خدمتگزار ادبیات متعهد، رسالتمند و حافظ اصالت ادبیات می دانند در حالیکه این عده یا نمیدانند که ادبیات چیست ؟ رسالت ادبی چه را می گویند، اصالت ادبیات در چیست؟. یا اینکه زیرکانه می خواهند هم لعل بدست آرند هم یار نرجانند.
تاریخ ادبیات جوامع مختلف از جمله اروپا را وقتی مطالعه می نمائید به وضاحت مشاهده می کنیدکه نویسندگان، شاعران وژورنالیستان با داشتن حس خدمت به جامعه و تحلیل وتوضیح وضع اجتماعی، حتی در جبهات جنگها رفته اند، جنگهایی که در تاریخ اروپا جریان داشت، تا داستان های جنگ، عادلانه بودن و نا عادلانه بودن جنگ، بیرحمی ها و قساوت ها درجنگ، عاطفه ها و احساسات را در وجود آدمهای درگیر در جنگ بیان نمایند نه تنها در جنگهای نظامی ، بلکه در جنگ و کشمکشهای ایدیالوژیک و عقیدتی نیز اشتراک فعال داشته اند.
آنهاهرگزاز ابراز عقیده و اندیشه ایکه به نفع انسان و بشریت بوده، نه هراسیده اند.هرگاه تشخیص داده اند که جامعه به اندیشه نویی ضرورت دارد وجای کهنه را باید نو بگیرد، با تمام تنگدستی های که داشته اند به تفکر پرداخته اند و در نتیجه اندیشه خلق کرده اند. فساد انگیزی و بی مایه گیی اندیشه ها و فلسفه های کهنه و ادبیات و فرهنگ های گمراه کننده را به باد انتقاد گرفته اند . شما در دوره رنسانس اروپا می بینید که نویسنده، فیلسوف، شاعر، محقق و تاریخنگار همه دست به دست هم دادند تا جامعه را کمک نمایند که خود را از ستم کلیسا و اسقف ها، اشرافیت و اربابیت رهایی بخشند. نمونۀ این آثار را در تاریخ ادبیات جهان با عینیت میتوان دریافت و بسیار زیاد هم هست به ویژه تاریخ ادبیات فرانسه، آلمان و بریتانیا پر از این نمونه هاست. جالب این است که در دورۀ رنسانس اروپا وقتی ادبیات، فلسفه و هنر شروع می کنند که علیه استبداد مبارزه نمایند، اکثری از نویسندگان و شعراء از سوی افراد مبتذل اندیش و کهنه پرست و کلیسا زده محکوم می شوند، عناصر مبتذل آنها را نفرین می کند، به دستور شاه و شیخ به دار بستن وسوختاندن و سنگسار آنها متحد می شوند، تعبید می شوند. اما این روشنگران رسالتمند در تمام عرصه ها، ادبیات ، فلسفه و هنر قلم و کاغذ را در طاق بلند نمی گذارند؛ بلکه با قبول رنجها، توهین شدن ها و تعبید شدنها، با وجود نداشتن امکانات اقتصادی به کار و پیکار خود ادامه می دهند. اینها انسانهای بزرگی بودند، اینها رسالت خویش را درک نموده بودند. میدانستند که روزی و روزگاری به حیث نویسنده، شاعر، فیلسوف، منتقد و تاریخنگار، دادگاه زمان بالای شان قضاوت می نماید. چنین رادمردان را ما نیز در کشور خود دررنسانس دورۀ سامانیان داشتیم. پورسینا بسیار امکان داشت که وزیر بماند و شاه بشود اما ترجیح میدهد که در عرصه ادبیات و فلسفه بیشتر از یکصدو هفتاد اثر خویش را در سیاه چالها بنویسد، بر علاوه در همین دوره است که چه سرهای نیست که ازسوی دین خویان جاهل بریده نمی شود و چه تن های نیست که سوزانده و یا به دار آویخته نمی شود. ولی مانند پورسینا ها و رازی ها همه منافع جامعه، انسان و سرزمین شان را بالاتر از منافع شخصی خود دانسته اندیشه و حماسه می آفریدند. فردوسی سی سال در فقر زندگی کرد تا توانست دایرةالمعارف هویت ملی، فرهنگی و اجتماعی مارا بنویسد و الخ...
اما نویسنده و فیلسوف، شاعر، منتقد و تاریخنگارعصر ما، چه کرده اند و چه می کنند؟ جامعه در آتش و خون غرق است. ثروتهای ملی و فردی چور و چپاول می شود، به ناموس و شرف جامعه تجاوز صورت می گیرد، کارد استبداد از گوشت و پوست گذشته استخوانهای مردم را می شکند...
اما نویسنده و شاعرما در غرب به گفتۀ رضا براهنی ( حمام ادکلن) می گیرد و با گسیوان واکس زده به تالارهای گدایی خود را دعوت مینمایند تا { جایگاه نکات را در کلیات بیدل( اسدالله حبیب)} شرح بدهد. اما او هرگز به "نکات" وضع موجود در وطن نمی اندیشد. اگر پرسیده شود چرا ؟ با یک تفاخر ناموزون خود را بیدل شناس معرفی می کند که کاری به کار های دیگر ندارد. این گفتۀ او وقتی تأیید می گردید که "سه مزدور" را نمی نوشت و صدرنشین سفرۀ هرعقد نکاح ادبی نمی گردید.
یا شاعری ما با یاد آوری سالهای توت و ابریشم از مزکت " بابای ولی و حوضچه اش در اندخوی" خاطرات کاغذ پران بازی های خود را بیاد می آورد ( رازق رویین) در حالیکه کشور به حوض خون مبدل شده است.
نویسندۀ دیگرما غیر مسوؤلانه توصیه میدارد که آرامش واقعی در زندان وجود دارد و بدینسان روحیه تسلیم پذیری و عدم مقاومت و پیکار را در جوانان تلقین می دارد. ( صبورالله سیاه سنگ). همین یکی دو روز پیش از واصف باختری شعری را خواندم که سروده بود:
"ننگ برمن باد
نفرین برمن باد
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی که دارم اینست
که به روسپیان سیاسی نیز
قرص ضد حامله گی بدهید
تا نسل بی شرفان افزونی نیابد"
باختری، شاید نداند که نسل امروز ازش خواهد پرسید که واصف عزیز این قرص ضد حاملگی را کِه باید به روسپیان نه تنها سیاسی بلکه همچنان به روسپیان فرهنگی بدهد؟ هر انسان آگاه میداند که این قرصها در نزد طبیبان جامعه است. این شاعر، نویسنده، محقق، تاریخنگار و سیاستمدار با شرف است که به مثابۀ طبیب جامعه به مداوی جامعه می پردازد، جامعه را از جماع و نکاح با روسپیان فرهنگ و سیاست برحذر میدارد، بدینگونه است که جلو آبستن روسپیان سیاست وفرهنگ گرفته می شود .
نیز اگر شعر ناگفته روی لبهای ما است باید آن را گفت و منتظر کاروانی زاده نباید نشست ، خود باید کاروانی زاده شده.
" لیک شعری هم
تا کنون ناگفته بر لبهاست
من نمیدانم ولی شاید
کاروانی زادۀ دیگر،
از تخار، از سیستان، از بلخ
از سمنگان، از بدخشان، از هریوا،
میتند این حله را یکروز" (رازق رویین)
این نگفتن و سکوت ناشی از چیست؟ به نظر کانت ناشی از "تنآسایی و ترسویی است که سبب میشود بخش بزرگی از آدمیان، با آنکه طبیعت آنان را دیرگاه است به بلوغ رسانیده و از هدایت غیر رهایی بخشیده، با رغبت همهی عمر نابالغ بمانند، تا دیگران بتوانند چنین ساده و آسان خود را به مقام قیم ایشان برکشانند". خواستن از دیگران برای توزیع قرص ضد حاملگی و چشم در انتظار بودن کاروانی زادۀ از گوشۀ چه تعبیر میتواند داشته باشد جز نظر کانت. امروز اگر بر جامعۀ ما عناصر جاهل و جهالت قیم است ناشی از رغبت و علاقۀ شاعر، نویسنده، منتقد و تاریخنگار جامعۀ ما در نابالغی و صغارت زیستن می باشد.
اکنون بر می گردیم به ادامه مطلب که گفته شد{ منظور اینجا از نگرش اجتماعی به هیچوجه تأیید تفکر جامعه یا همگام شدن با حرکت های فکری مسلط بر جامعه نیست. بلکه منظور تغییر جامعه و تبدیل جامعه از جمودیت و سنت اندیشی های مبتذل فکری و به تحرک آوردن و کشاندن جامعه به مرز دگر اندیشی می باشد.} در همین راستا چیزی را که می خواهم به صراحت و بدون هرا س از تکفیر بگویم، اینست که نامردمی ترین شیوه کار در ادبیات آن است که ادیب با تفکرجامعه همصدا و همگام باشد.منظور از جامعه ایست که بالاترین درصد بیسوادی وجهالت درآن حاکم است.
همرنگ بودن با یک چنین جامعه ای مگر تأیید جهالت نیست؟ این همرنگ شدن با جامعه بدبختانه یگانه وسیله ای بوده که تا امروز دشمنان جامعه در کشور های نظیر کشور ما از آن سود برده اند. زشت تر از همرنگ شدن جامعه، سیاست به اصطلاح دفاع از مردم و دفاع از مذهب می باشد.
زیر پوشش دفاع از مردم و از مذهب است که در حق مردم جنایت روا میدارند و به جامعه خیانت می ورزند. مدافعان دورغین جامعه از نام مردم و مذهب استفاده می برده اند و تا کنون نیز استفاده می برند.
شما امروز مشاهده می کنید که پاسداران استبداد و جنایت چگونه در تلویزیون ها، رادیو ها و سایت ها و مطبوعات ماموران فرهنگی خود را مؤظف ساخته اند تا از سوی مردم سخن بگویند و زیر پوشش دفاع از مذهب، جامعه را در چنبرۀ ضلالت وتابعیت ظلام نگهدارند.
این سیاست امروزی نیست ، تنها در کشور ما هم مورد استفاده قرار نگرفته است. این همان وضعیت است که روشنگران و اهل اندیشه دراروپا نیز هنگام حکومت کلیسا و پاپ ها داشتند.
چه چیزی توانست دست پاپ و کلیسا را از تداوم استبداد و خوانخوارگی در اروپا کوتاه سازد؟
بدون شک ادبیات بود و نقش و پیکار نویسندگان، شعراء، پژوهشگران ، تاریخنگاران و فلاسفه بود و پیکار هنرمندان بود. این شایستگان فرهنگ کاری دیگر نکردند، آ نچه انجام دادند جامعه را در آثار خویش مخاطب قرار دادند. در یک مرحلۀ که جامعه سزاوار آن بود که در برابر آن باید مبارزه نمود، با جامعه ستیزیدند، هدف این ستیزش و مبارزه آگاه ساختن جامعه بود و جامعه را آگاه ساختند. وقتی شریری مانند عبدالرسول سیاف بالا می شد و می گفت که: "با خدا دادگان ستیزه مکن که خداداده را خدا داده، عزت و ثروت را به ما خدا داده و این را در کتاب خود تسجیل نموده است" فیلسوف و نویسنده و محقق، وظیفه می گرفت و رسالت خود می پنداشت که منشأء و منبع این گفتار را بنمایاند. افشا سازد تا مردم را به ریشۀ استبدادی که از سوی شمشیردارانی چون سیاف که بر جامعه تحمیل می گردد، آشنا سازند. آیا پس از گفتار این جنایتکار قرن بیست، چیزی بر ضد آن در ادبیات ما راه یافت؟ این یک نمونه تازه بود که من خدمت تان مثال آوردم. تاریخ کشور ما به میلیونها از این گونه حوادث و رویداد های جبارانه را در خود نهفته دارد که بدبختانه ادبیات ما در مقابل آن سکوت نموده است.
در اثر این سکوت بوده است که امروزما نه به هویت ملی خود آشنا هستیم و نه به هویت تاریخی ـ فرهنگی و اجتماعی خود و نه جامعه از ترفند و ناهنجاری های شیادان تاریخ آگاه اند.
هدف ادبیات باید روشن ساختن ذهن و فکر مردم باشد، زودون افکار سیاه و تاریک از چهره و دماغ ایشان. این کار شهامت کار دارد، از خود گذری می خواهد، قبول تکفیر و تعبید کار دارد، به زندان و به پای دار رفتن و حلق آویز شدن را درقبال دارد. این رنج ها را کسانی که صادقانه به مردم و سرزمین خویش می اندیشیدند ، کشیدند و برای مردم جامعۀ خود و بشریت در مجموع، اندیشه های گران بهایی به یادگار گذاشته اند.
با نو مشرقی عزیز!
آن گونه که در نبشتۀ خود تذکر داده اید که ادبیات ما سراسر درپسینه قرنها و سالها خاموش بوده است و فاقد اندیشه. نه این طورهم نیست. ادبیات ما درهر برگۀ از تاریخ سیما های درخشان خود را داشته است که متأسفانه منشیان مزدور بنا به میل اربابان خود از ایشان نام نبرده و نمی برند، دیگران نیز در برابر این سیما های مثبت ادبیات ما سکوت کرده اند. هرچند که صاحبان اندیشه بارها و بارها بدینها پیغام داده اند که:
" پیغمبران شعر
تاکی درون ظلمت شبها گریستن؟
یا در پناه پردۀ پندار های پوچ
برآستان عشق و هوس دیده دوختن"
"عبدالاله رستاخیز"
داود سرمد شاعری شهید دیگر نیز در شعر "جادوگران" پیام خود را فرستاده است.
علی حیدر لهیب یکماه پیش از اعدام خود به وسیلۀ باند جنایتکار امین در بزرگ داشت از نوروز شعری سروده بود که مبین اندیشه در ادبیات ما به شمار می آید :
"تو هماني كه زمان
اين كدامين صخره است
وين كدامين دريا
كاين چنين نام ترا مي خواند
وين كدامين نفس سبز نسيم
كاين چنين روح تو در آن جاري است !
در سراشيب زماني كه دگر يادم نيست
شايد آن لحظه ي آغاز ، كه كرد
يوحنا تصويرش :
” واژه بود
واژگان نزد خدا
واژگان نيز خدايي بودند.“
چشمه ي سرد نگه بودم و بنشسته به رخساره ي تنديس قرون
يا چنان روشنكي
در علفهاي شب آلود سپهر
كه تو از باغ صداي باران
جرقه واري بدرخشيدي و من
چون تماميت يك حجم شگفتن گشتم
و تماميت يك پنجره از شعر نزول خورشيد
پس آن حادثه ، روز.
همچو آن حجت آواره – كه پشتاره به گلبانگ خرد بست و همه وادي اندوه پيمود
از سپيدي فلق در نگه جابلسا
تا غروب شفق جابلقا
و مقرنس ها را
به اجابت مي خواند –
همه تسبيح ترا مي گفتند .
سفري رفتم در حجمي سبز
تا به هشياري آب
تا به احساس گياه
تا به انديشه ي سنگ
تا به اشراق نسيم
تا صميميت خاك
و به گردونه ي خورشيد دران جاده ي روز
راه ها پيمودم
تا بدان جنگل گهنامه ي بلخ
و در آن ساحت همرنگ اثير
باغبان گل آتش گشتم
گاتها هيمه ي آتشكده ي دهنم بود
يشتها رود سپيد مهتاب
كه به بنياد ستبرينه ي موم كشمير
آب بالنده ي آتش مي ريخت
و كبوتر بچگان با نجوا
روي انبوهي انگشتانش
خواب فرداي دگر مي جستند
خواب برگشتن زردشت ز آتشكده ي سرخ فلق .
شيهه ي رخش ز اصطبل فراموشي و غوغاي بهين تهمتن از چاه شغاد
زابلستانم برد .
شير حماسه ز پستان سحر نوشيدم
كه برين نامه ي آن واحه به آدين گيرم
واژه ها تا كه ز سرچشمه ي خود
سوگوارانه خروشان مي گشت
خشم آرش مي شد
و غريو رستم
و غرور سهراب .
كسوت فتح سياوش به برم كردم و خورشيد به مشتم جا كرد .
باغ آتش را
مغرور سمندر گشتم
و درآن مفصل چون برزخ قرن
تخمه ي سبز نجابت گشتم
و پي افگندم از نطم يكي كاخ بلند
كه نيابد هرگز
نه زباران و ز باد
هيچگه رنگ گزند .
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
به تو لاي تو از عرش تبرا جستم
نغمه ي ناي روانم زنيستان مهين ميقات
گشت زنداني ديجور درآن دير خراب آبادي
كه ترا مي جستم
ليك فرياد مرا
مطلع شمس ز پژواك پر از جذبه ي كوه ها نوشيد
من همان ذره ي شمس
قصه پرداز شگرد خورشيد
كه نه شب بودم و نه راوي و نه برده ي شب
و در آن روز بزرگ
تا كه ميهماني آيينه پديرايم گشت
پايه ي دار ز بناي نخست و فرجام
قامتش را افراشت
و از آن لفظ انا الحق به شهادت پيوست
باز خاكسترم آن جوهر بي تاب اناالحق ز روان دجله
چون شباهنگ نوا سر مي داد
شيخ اشراق منم ، ققنس آتش پرداز
كز شهود خرد سرخ چنان آيت نور
كاروانهاي درا
ره كشف دگري مي سپرند
چون صفير پر جبريل به اقصاي زمين موعود .
و چو وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندران ظلمت شب آب حياتم دادند
كشتي ام را ز نفسهاي يكي شرطه ي دور
به سبكباري ساحل راندم
سبدي سيب كزان باغ غزلها چيدم
همگي طعم تو داشت .
واژه ي هيچ نبود
و تو بر تارك هر اسطوره
نفس سبز تكلم خواندي
در همه آبي ايوان فلق
گل ابريشمي نور ز لبهاي نوازشگر تو پر بار است
و از آن لحن نكيسا كه غنوده است به شبهاي صدات
نسترنها همگي خواب شگفتن بينند.
سطر برجسته ي شهنامه ي هستي از توست
ابديت با تو
و نهايت باتو
تو هماني كه زمان ، جاري بيرحم خموش
قله ي نام بلند تو نيارد شستن !
نوروز ١٣٥٧"
همچنان در ادبیات معاصر ما کسانی نیز هستند که تنها متکی به دیوارۀ اندیشه انتقاد بودند، نه ایجاد اندیشه و تبیینِ زیر ساختهایی از آنچه را که انتقاد می نمودند؛ مثلاً روانشاد مولوی خال محمد خسته که انتقاد می نماید و خواهان تطبیق قانون است ( مشروطه خواه).
او زمانی در "جریدۀ ملی" که خود موسس آن بود این شعر را سرود و نشر کردبود:
"ما همانیم و سیه بختی دیرینه همان
روز یک شنبه همان شنبه و آدینه همان
نیست در محفل ما رنگ ز آثار حدوث
قدح شیشه و شمع و می پارینه همان
وضع امروز که دیدیم در آیینۀ حال
راستی راست خبر می دهد از دینه همان
منزل ماست به تجدید معین که در او
در و دیوار همان، بام همان زینه همان
منقل تازه و خمیازه ندانیم که چیست
مفرش پوست همان، مجمرۀ سینه همان."
یکی دیگر از این منتقدین اوضاع "میر محمد امین مشعوف" است که اشعار انتقادی خود را قسماً در جریدۀ ملی "افغان" به نشر می رساند. نمونۀ شعر انتقادی وی:
گفتم که در جریدۀ افغان فغان کنم
افغان به حال مردم افغان ستان کنم
بنویسم اینکه مردم ما خاک بر سرند
آن پس شکایت و گله از این و آن کنم
هر کس که به ملک ما که به چوکی نشست گفت
من مرد این چنینم و بنگر چنان کنم"
...
عبدالکریم تمنا هروی یکی دیگر از منتقدین اوضاع نابه هنجار دهۀ چهل به شمار می رود. او نیز اشعار انتقادی می سرود و در جریدۀ "پیام امروز" و روزنامۀ "صبا" به مدیریت غلام نبی خاطر به نشر میرساند. اینست نمونۀ شعر وی:
"رشوه خواری گر فراون است، ما را کار نیست
خلق اگر خوار و پریشان است، ما را کار نیست
گر گنه کار از خرد ایمن بود ما را چه غم
بی گناهی گر به زندان است ما را کار نیست"
علی اصغر بشیر هروی شاعری دیگریست که به نقد اوضاع می پردازد:
"ندانم چارۀ احوال مردم می شود یا نه
نشان جور و بیداد از وطن گم می شود یانه
متاع و دسترنج تودۀ زحمتکش کشور
به جان سود خواران ما را و گژدم می شود یا نه"
اسماعیل گلپان نیز، که اشعار خود را در جریدۀ " ملی "اتحاد ملی" به نشر می رساند چنین اشعار داشت:
"جمله خاموشیم، کس را جرأت گفتار نیست
خائنان را بیشتر زین گرمی بازار نیست
چاپلوسی کن اگر داری خیال عز و جاه
علم و فضل و راستکاری حالیا در کار نیست"
در کشور ژورنالیستانی که اوضاع احوال زمان خود را فقط انتقاد می نمودند و به شدت هم انتقاد می کردند اما به منشأ و مبدأ استبداد نمی پرداختند نیز کم نبود و نیست. در دهۀ چهل میتوان از{ سید مقدس نگاه ( جریدۀ مردم)، یعقوب کمک (جریدۀ کمک)، محب الرحمان اوسا ( جریدۀ خیبر)، یوسف فرند ( جریدۀ روزگار)، نور الله نور زاد (جریدۀ افکارنو)، غلام محمد الماسک (نشریۀ پیکار)، امان الله پروانه (جریدۀ پروانه)، عبدالرب اخلاق (جریدۀ جبهه ملی)، عزیز مختار (مجلۀ شوخک)، صباح الدین کشکی و عبدالحق واله (روزنامۀ کاروان)، و نیز اشخاص منفرد مانند صفر علی امینی، امین ترابی، ظاهر مشأ، رحمت الله اشکبار، پایز حنفی، اسماعیل مبلغ، یوسف بینش، سید اسدالله فنایی، عالمشاهی نکته، آصف فکرت، ملزم کندوزی، باقی بینوا و داکتر عبدالرسول آرزو،} نام برد
{ نامها و اشعار از مقالۀ جناب "محمد یعقوب مشعوف" از شماره 3 و 4 مجلۀ خط سوم بر گرفته شده است}
امروز نیز ما شاعران ، ناظمان و نویسندگان داریم که فقط با انتقاد کردن، تسلی خاطر می نمایند. مانند جناب مولانا عبدالکبیر فرخاری، آقای نعمت مختارزاده . محمد یوسف پناه با آنکه اشعارش فاقد صنایع شعری است اما شعر های با احساس و سرشار ازانتقاد از وضع موجود در کشورش وتقبیح حاکمیت جنایت می سرائید. عظیم شهبال شعر های با اندیشه دارد و چندتای دیگر.
به هر حال ، بدبختانه از این قشر و نیز از رادمردان عرصه اندیشه در ادبیات ما کمتر سخن به میان می آید که این ناشی از جبن و ترس و خوفِ از دست دادن شهرت و منزلت های کاذبانۀ پژوهشگران و مهندسین ادبیات ما می باشد.
در پهلویی شاعر و نویسندگان اندیشمند نرینه، هستند بانوان که همین اکنون بر تارک ادبیات ما می درخشند و اندیشه می آفرینند. بانو بهار سعید، یکی از آن جمله به شمار می رود. او در شعر خود اندیشه ای را که می خواهد به مخاطب خویش بدهد انتخاب نموده است. آنچه را که گفتنش از سوی زن تا دیروز و امروز بی حیایی، شرم و بی حجابی به شمار می رفت، او شجاعانه به گفتن نیاز های یک زن ، احساس و عاطفۀ زن اقدام نمود. احساس و عاطفه های که مرد برای خود حلال گردانیده بود و برای زن حرام ،بهار سعید تفاوتهای عاطفی و احساسی بین زن و مرد را در اشعار خود یکسان توجیه نمود. در واقعیت اشعار بهار سعید بیانگر حس ها و عاطفه ها و اندیشه های زنان از زبان زن است و با این اندیشه سنت ها را شکست. ازبهار سعید عزیز می خوانیم که:
"خواهش
دختری با مفتیی شد در سخن
گفت دارم خواهشی از سوی زن
پند من دادی که زن پوشیده به
گیسویش در چادری پیچیده به
جامه ی بگشاده زیبای تنش
تا بپوشد پیچ و خم های تنش
ور نه هر مردی که افتد در هوس
آشکارا زن گنهکار است و بس
من ز پندت پارسایی می کنم
بر سرم چادر روایی می کنم
کی گذارم پای خود را دور تر
چون که از روز جزا دارم خبر
***
لیک مفتی! تا به مرد خوش نما
چشم من افتد شوم از خود رها
پنجه ها را تا به کاکل می برد
هوش من را دسته ی گل میبرد
در هوای گرم بازو های او
پیچ و تاب پیکر و بالای او
از تمنا ها شوم لرزیده پا
شاخه بیدی در روند باد ها
هم نگه بی اختیاری می کند
هم دلم بی بند و باری میکند
گر چه بس بنهفته ام این راز را
افت و خیز خویش و سوز و ساز را
وای ترسم بی خبر از خویشتن
در گنه افتد ز خواهش های من
بسکه چشمانم هوس چینش شود
می هراسم رخنه در دینش شود
او که بر پا کرده بر من ماجرا
گر که ترسی دارد از روز جزا
پس بگو ترک اتش سازی کند
خویشتن را پرده اندازی کند"
هچنان اشعار دیگر او در مجموعۀ { شگوفه بهار} و{چادر} هر بیت آن سنگ محکمی میتواند باشد بر تارک زن ستیزان جهالت اندیش. خالده فروغ ، نادیه فضل و راحله یار، وآقعاً امروز در پهلویی عاشقانه های ظریف شان ، اندیشه را نیز در اشعار خود آرایش داده و میدهند. مثلاً؛ از نادیه فضل می خوانیم که:
(ازدرازای کوچه های بیهودگی
تهی دستان ِ خالی از سخاوت اندیشه را
درکنار کوهی از خاشاک
و بیکران بیهودگی
در انتهای قباحت
در هیاهوی چیدن علف های خشک
تصور بودن
می بینم
در بی نهایت نمناک دیوار های
ساخته از چیزی بنام شخصیت
در پهنه ی ابرآلود چیزی بنام رفته ها
بیهوده های غرق در تریاک غرور
مرثیه ی ستایش
آدم گونه بودن های خویش را
در شور و غوغا
میسرایند
انبوهی از علف های هرزه و متعفن
که ریشه های تازگی
و نجابت روشن آیینه ها را
جوانه های طراوت بلندی ها را
مکدر کرده اند...
ودلقک های شادمان
مسخ وبی باک
پابوس ودست نگر
که از اینهمه خاشاک
ازاینهمه تعفن
کرمک های ذلت خویش را بردهان کرده
ترانه سر میدهند
و من
به روسپیان می اندیشم
به زنان ساده و پاک
که لکه های دروغین اینهمه شریف
و اینهمه نجیب را
بر جبین غمنامه های خویش چیده اند
وسفره های خالی از عزت ونان
وپراز درد وآه
وکاسه های پراز تلخاب انزوارا
چهار برابر دارند
من...
من از نسل تلخ سکوت
و نگاه کردن و گریستن.
من
شایدیکی ازستاره های چشم به راه آزادی
وزیستن
دستان شکسته ام را
به باد می سپارم...)
به همین گونه ده ها شاعر و نویسندۀ دیگر داریم که اگر از هریک از آنها نام ببرم و نمونۀ اندیشه های شان را باز آورم از اطالۀ کلام جلوگیری نکرده ام. بسیار از این نویسندگان جوان و صاحب اندیشه را میتوان در نشرات "کابل پرس" مجلات خط سوم" و ویب سایت ها سراغ گرفت که بی هیچ هراسی اندیشه می گسترانند.
بانو مشرقی عزیز! نکتۀ را که نمی خواهم نا گفته از آن، سخن را به پایان ببرم اشاره به دو موضوع است که جوانان عزیز باید ازآن مطلع گردند. یک اینکه بدبختانه ازچند قرن بدینسواست که ما صاحب ادبیات توضیحی نبودیم و اثری مستقل علمی و تاریخی نداشته ایم؛ نه در داستان ، نه درشعر، نقد و تاریخ، در هیچکدام از این آثار پدیده ها و رویدادها ملی و فرهنگی و تاریخی توضیح نگردیده و به واقعیت نوشته نشده است. به ویژه در عرصه تاریخ کرنشگری در برابر بیضه داران فرهنگ عرب به وضاحت مشاهده می شود، از افتخارات خود در تاریخ به لاف و گزاف توسل جسته ایم که خوشبختانه دراین اواخر این مساله مورد بحث قرار گرفته است. چنانکه استاداسماعیل اکبر در مصاحبۀ خود در مجلۀ خط سوم با شهباز ایرج می نویسد: " ... در افغانستان یک نوع لاف و گزاف در بارۀ افتخارات ملی و آن هم عمداً در عرصۀ جنگ و مقاومت رایج می شود. مثلاً دروغهای بسیار معروفی را ما در تاریخ خود داریم . تاریخ نویسان ما نوشته کرده اند که مردم ما یونانی ها را این طور در کاسۀ سر آب دادند. اسکندر از اینجا توبه نامه روان کرد و مادرش چنین نامه نوشته کرد. کلان کلان آدمها این را در تاریخ نوشته کرده اند و در ادبیات هم آوردند، در صورتیکه ما میدانیم هفت هزار ، هشت هزار یونانی آمدند، غلبه کردند و سه صد سال حکومت کردند. ما دورۀ به نام " یونانی باختری" داریم. چنین چیزی را چنان دلاورانه تاریخ نویسان ما از سرش می گذرند. البته در افغانستان مقاومت علیه یونانی ها شده است. تنها در افغانستان هم نشده ؛ در ایران هم شده، در مصر هم شده، در سایر جاهها هم شده، به حیث یک مهاجم و بیگانه. این یک نوع تفاخری است که به ما فایده نکرده. بعد از آن مثلاً به دوران عرب می آییم. خوب عرب ها آمدند و نفر بسیار زیادی هم نداشتند. تاریخِ آن را استاد حبیبی نوشته می کند که سه هزار، چهار هزار عرب بود، زیر رهبری فلان سردار عرب یا فلان سردار دیگر عرب. متأ سفانه از نفاق استفاده کرد و غلبه پیدا کردند. البته استاد حبیبی به صورت خاص بر سر این افسوس نمی خورد، من مشخصۀ فکرش را در این مورد می گویم. عرب ها هم غلبه کردند. باز آنجا که اینقدر ما دعوا می کنیم که ما چنگیز را هم به کاسۀ سر آب دادیم، شاید! چنگیز بسیار تلفات داد تا در افغانستان، ضربه ها و شکست ها خورد، ولی غلبه کرد. ما درورۀ داریم که دورۀ مغولیه است در تمام آسیای مرکزی و هند و افغانستان و ایران. آنها مسلط شدند و امپراتوری های بزرگ ساختند و مسخ شدند و در فرهنگ این مردم حل شدند. آنها در سلسله های خود تبدیل شدند و رفتند که تاریخ این را شاهد است...
از دیدگاه دیگر، آقای غبار و بسیاری مورخین معاصر ما، قیامها و جهاد های ما را که علیه انگلیس است ، قیام ملی می گویند... مثلاً قیام ملی مردم افغانستان در 1919 ، قیام ملی 1840 ، قیام ملی در 1860 . در صورتیکه یک شورش ضد بیگانه، البته با احساسات دینی علیه بیگانه بود و به مفهومی ملت نبود. این تیغ دو دم بود؛ از یک طرف بیگانه را می زد و از یک طرف خود ما را، بیشتر در دامان تحجر، عنعنه گرایی و همان فرهنگ بومی ما که به نام دین مروج بود و خالص دینی هم نبود. بسیار چیزهایی ماقبل از تاریخ اسلام و بسیار چیز هایی مرسوم و رایج مقتضیات زمان، در آن دخیل بود. بناًءَ نه ملت شده بود و نه قیام ملی. باید این را مؤرخین تشریح می کردند که این جهاد دو طرف داشت. درست است که بیگانه را زد، ولی خود ما را هم دربدر کرد، چون به طرف پیش گام برداشته نمی شد. ما این را به خصوص از زمان امان الله خان میدانیم. در قیام امان الله خان علیه انگلیس کل ملت همراهش همآهنگ است. باز در اصلاحاتش که گام در جهت ملت سازی بر می دارد، می بینیم که ملت مخالف است. این را ساده ساخته اند که انگلیس را تحریک کرد و او امان الله را از بین برد. حقیقت این است که تمام ملت ضد امان الله خان شد."
این واقعیت ها امروز مورد بررسی قرار می گیرد، این میتواند حرکت بسوی اندیشگی است.
در گذشته چنین نمی کردند که این عدم بررسی واقعبیانه و رئالیستگی یکی از باعثه هایی بود و است که جامعه به مشکل میتواند، تفریق خوب از بد را نماید. البته درشعر و داستان ارائه دلیل و بررسی روند های اجتماعی و تاریخی مشکل است مگر اینکه مانند فردوسی بزرگ کار کرد و تاریخ را در شعر بیان نمود ما چنین شاعری امروز نداریم. اما در تاریخنگاری و نقد و مقاله باید این روش ملاک عمل قرار گیرد. یعنی اگر چیزی خوب گزارش می گردد، بد آن کدام است. این باید گفته شود و نیز آنچه را که خوب می انگارید و یا بد دلایل خویش را ارائه باید داد. حتی پدیده های خوب را در روند شکل گیری شان با بد می بایست مقایسه نمود.
دوم چیزیکه می خواستم روی آن مکث صورت بگیرد. سبک نوشتن است. امروز بسیاری از نویسنده های ما سعی دارند که در نوشتن تا میتوانند نو آوری نمایند، شیوۀ که برخی از نویسندگان ایرانی تعقیب می کنند. من این نوع پرداختن را مغلق گویی می نامم . درست است که ما در نوشته های سعی کنیم که واژه های جدید و کهنی که در تاریخ ادبیات خود داشته ایم و اساتید ما آن را به ما به یادگار گذاشته، آنهارا مورد استعمال قرار دهیم و زبان نوشتاری خود را غنی بسازیم. ولی این روند را باید تدریجی آغاز کرد. اگر یک نویسندۀ ما در یک کتاب خود بتواند ده واژۀ نو، اصطلاحات و یا مقوله های از یاد رفته را دوباره بکار گیرد و بخواهد احیاء نماید ، درواقع کار مهمی را انجام داده است. همین چندی پیش مضمون بسیار پر محتوای را از محمد شاه فرهود می خواندم. واقعاً مضمون این نوشته همان چیزی است که امروز من هم به آن پرداخته ام. در باره نقش روشنفکران و بی مایگی روشنفکران و قالب تهی کردن روشنفکران از اندیشه. در این نوشته آقای فرهود، این روشنفکران را "جسد" می خواند. ولی پرداختن فرهود به این مسلۀ بسیار پر تکلف و پر از دشوار نویسی است.مثلاً او می نویسد:
" جسد از شئ گونگی محض، در حوزه عمومی گوشها، به سطح یک گفتار کیرند تحول میابد و گفتار خودش به جسدِ کوچکتر تبدیل می گردد دراین معادلۀ دو مجهوله شد و گفتار دو قطب یک بیگانگی است جسد و – در بارۀ جسد دو نوک یک خلا و یک فقدان است. فقدان که آگاهی را بلعیده است خلایی که به پروازگاه جغد تبدیل گشته است. در کشور تهمینه و تهمتن هر حادثه ای منجمله ایجاد جسد یک پراتیک دم دستی است و اگز چنین جسدی بعد از کاوش و مداقه به نوشتار تحلیلی و تولیدی تبدیل نگردد. سلول های شرطی مغز مان را در قلمرو اندیشیدن و دانستن تکان ندهد اتفاق عبث و فراموش شده ای بیش نخواهد بود."
این سبک نوشتن و پرداختن به یک موضوع ولو فلسفی نامش را هم اگر بگذاریم بغرنج نویسی است در حالیکه جامعه، به ساده نگاری ضرورت دارد. وظیفۀ شاعر و نویسنده و خلاقیت کار شان در این است که بغرنج ها را ساده بسازند و به جامعه تقدیم کنند تا جامعه بتواند آن را هضم نماید. نباید که ما عنکبوتی عمل نماییم یعنی فقط در حلقۀ خود تار بتنیم( از روشنفکر برای روشنفکر) به همین گونه جناب "داکتر خاکستر" را نیز باید خطاب قرار داد. که نوشته های شان فقط برای خودشان میتواند معنی باشد و بس.
به هر حال، آنچه و دربارۀ کسانی که در این نوشته آمده است بحث و نقد ادبی نیست، من از لحاظ تاریخی و جامعه شناسی نقطه نظر های خود را بیان داشته ام، سعی کرده ام که از بسیار کسانی دیگرنام نبرم چون آنها ظرفیت پذیرش انتقاد را ندارند، قبیله گرا و متحجرهستند تحمل آن را ندارند که از نقد سالم ، آزرده نشوند و دست به گربیان نگردند، ورنه هر باسوادی میداند که آقای"وحید مژده" تحلیل بسیار باز و تاریخی از استقلال افغانستان نموده است.
چون بانو "مشرقی" از من خواسته اند که نوشته و نظرخود را در مطبوعات نیز به نشر برسانم تا ایشان بتوانند آن را در گردهمایی جوانان در پاریس بخوانند، برای نشر شدن آن سعی کرده ام که از بسیاری مسایل خود صرف نظر نمایم؛ زیرا میدانید که اکثر سایت دار های ما در خارج چون گاه گاهی به دیدار خاله و عمۀ و کاکا یا جمع آوری حاصلات خویش به داخل افغانستان می روند، نمی خواهند که حقیقت و اقعیت نویسی را نسبت به دروغ نویسی و تکرار نویسی ها ترجیح بدهند. وضعیت و موقعیت روزنامه نگاران در داخل افغانستان را که همه خوب تشخیص داده میتوانیم که چه را باید نشر نمایند و از چه باید پرهیز کنند. اما خطاب من به جوانان این است که اگر روزی بخواهند نشریه و سایت را رهبری نمایند باید بدانند که شیشۀ ناموس ادبیات و فرهنگ را بدوش می گیرند. سعی نکنند که مروج ادبیات و فرهنگ فحاش شوند. با قاطعیت نویسندگان را باید سمت و سو بدهند. برخی از سایت ها را شما می بینید که برای اظهار نظر ها امکانات را به وجود آورده اند. برخی نظریات را کنترول می نمایند ویراستاری میدارند و از نوشته های بازاری و بی محتوا جلوگیری می کنند اما بسیاری از سایت ها به بهانۀ آزادی بیان هر اظهار نظررا نشر می کند، چیز هایی که جز دشنام و فحش نیست، که این خود بازار ادبیات فحاش را پر مشتری می گرداند، جوانان و جامعه را گمراه می سازد. حرفهای بسیاری دیگری نیز وجود ندارد از جمله می خواستم در بارۀ هنر موسیقی و وضعیت موسیقی امروز بحث کنم که حتماً در نشست های آیندۀ شما به آن پرداخته خواهد شد.
در پایان این مقال، می خواهم توجه جوانان را به دو گزارش که در همین چند روز پیش در سایت رادیو دویچه ویلی ( آلمان) به نشر رسیده تقدیم بدارم. این دو گزارش یکی آن توسط آقای لطیف ناظمی شاعر، نویسنده، محقق، ادبیات شناس، منتقد و زبان شناس تهیه گردیده و دیگر توسط جناب حمزۀ واعظی. خوانندگان در این دو گزارش در یکی به وضاحت سطحی نگری و در دیگری بینش و دانش یک نویسندۀ صاحب اندیشه را ملاحظه می کنید. این دوگزارش یکی زیر عنوان { کابلی که من دیدم} در شش بخش از استاد دوکتور لطیف ناظمی، و { تلاش روشنفکران برای ورود از حاشیه اندیشه به متن سیاست} از حمزه واعظی می باشد. متن کامل این دوگزارش را میتوان دراین آدرس خواند:
http://www.dw-world.de/dw/0,,621,00.html
در اینجا فقط بگونۀ نمونه جملاتِ از گزارش ناظمی و جناب حمزه واعظی را نقل میدارم تا خواننده قضاوت نماید که یکی با وجود شهرت عالمگیر خود در سطح یک گزارشگر بی مایه می نویسد و هدفش فقط دریافت چند پول [ حق الزحمه] می باشد و دیگری رسالتمندانه به بررسی اندیشه و وضع کشور خویش در عرصۀ فرهنگی و سیاسی می پردازد. ایکاش ناظمی به دانشگاه می رفت و احوال دانش و درس را گزارش میداد، یا از انجمن نویسندگان چیزهای می گفت ، ملاقاتها با شاعران و نویسندگان می داشت و از آن گزارش تهیه می نمود وضع فرهنگی جامعه را به بررسی می گرفت و غیره. به هر روی .
ناظمی دیدار خود را پس از یک مقدمه از کابل چنین می آغازد:
(... از سال( 2002 ) بدین سو، پیوسته به کابل سفر می کنم . امسال هم رفتم و سه ماه آنجا ماندم . سه ماه هوای غبار آگین و آلودۀ این شهر را با اشتیاق تمام تنفس کردم. کابل پیوسته چهره اش را عوض می کند اما آنچه در کابل می ماند و می ماند نا همگونی این شهر است . کابل آمیزه یی از زشتی و زیبایی است. شهری است پر از تناقض. شهری پر از تضاد. شهر ملیونر ها و شهر گدایان. شهر بلندمنزلها و شهر خرابه ها، شهر ثروت و شهر گرسنگی، شهر جاده های پهناور و کوچه های متعفن. شهر سالون های تابناک عروسی و شهر کلبه های ظلمانی).
اما حمزۀ واعظی می نویسد:
(...شهر کابل براي افغانستان تنها پايتخت سياسي نيست، بلکه کانون اميد و نوميدي و گذرگاه تجربيات سياسي و فکري روشنفکرانِ غالبا پريشان رفتار اين کشور نيز مي باشد. هر تازه واردي که داخل اين کلان ـ شهر مي شود، با سياحت در فضاي فکري و سيري در آفاق سياسي آن، به روشني در مي يابد که پس از سال 2001 زير پوست کبود و آفتاب سوخته اين شهر چه اميدهايي صورت بسته اند و چه رخدادهايي تکوين يافته اند.
نخستين موضوعي که توجه و تامل هر تازه وارد کنجکاو و پرسشگر را برمي انگيزد، فضاي فکري ـ فرهنگي پايتخت مي باشد که بسيار متنوع و به شدت رنگ پذير است. اين فضا بدون ترديد ذهن يک آدمِ آشنا به سياست و مشتاقِ دانش وانديشه را به سوي نقش، جايگاه و خاستگاه هاي جامعه روشنفکري معطوف مي سازد که شريکِ تحولات سياسي و دخيل در بسياري از موج هاي فرهنگي مي باشند.)
ناظمی می نویسد:
(...چند روز از اين رويداد گذشت که يک روز همسرم که تذکره اش را گم کرده بود در پي آن شد تا مثناي تذکره اش را به دست آورد. صبح زود برخاست. شماره ي تذکره ي گم شده را با جلد و صفحه و مشخصات آن ياد داشت کرد و رفت تا تذکره بياورد اما حوالي پيشين، خسته و عرق آلود با دست خالي برگشت. گفت که کتابي را ديدند گويا نامم را نيافتند. گفتند فردا بروم. فردايش هم رفت و دست خالي برگشت و فرداهاي ديگر هم. پيوسته او را به دنبال نخود سياه مي فرستادند. يک روز به مديريت سوانح، روز ديگر به مکتب هايي که روزگاري آموزگار بود. از مکروريان به شاه شهيد، از وزارت داخله به افشار و گويا همه ي اين سرگرداني ها بهانه بود براي پاره ستاندن و کيسه انباشتن. خوشبختانه در اين حيص و بيص، دوستي به داد ما رسيد و چون با مسؤولان اداره ي توزيع تذکره معرفت داشت، با ما رفت و در چند دقيقه مثناي تذکره به دست آمد؛ از همان کتابي که بارها گفته بودند که در آن کتاب چنين نامي نيست...
شهر به گونه ي بي قاعده يي گسترش يافته است؛ خانه هاي خود سرانه و بدون نقشه، همه جا سر بلند کرده اند؛ جمعيت بيشماري در بازار و کوچه ريخته اند.هجوم اين همه جمعيت از يک سو به علت بازگشت مهاجران از کشور هاي همسايه است و از سوي ديگر به علت روي آوردن هزاران انسان بيکار از سراسر کشور در اين شهر.
با آن که چهل مليارد دالر باد آورده، در اين کشور سرازير شده است؛ اما هرگز حس نمي کني که اين همه پول، چهره ي فقر را تغيير داده باشد. آمار ها گواهي مي دهند که در کشور 14 مليون انسان با فقر غذايي مي زيند و دو مليون و پنجصد هزار انسان، در گرسنگي مداوم به سر مي برند و هر روز ششصد کودک جان شان را از دست مي دهند. دولت براي اشتغال زايي کار چشمگيري نکرده است. اين درماندگان اند که در اثر نيازمندي بي حد، دست به ابتکار مي زنند و فرصت هاي شغلي حقيري ايجاد مي کنند.)
حمزه واعظی می نویسد:
(...در هر گوشه کابل، در هر محفل و نشست روشنفکرانه، در بسياري از نوشته ها و تحليل ها، در اغلب رسانه هاي ديداري و شنيداري "انتقاد گري" به مثابه يک سنت فکري در حوزه گفتمان سياسي رواج يافته است. اين رويکرد همگاني در نگاه نخست يک فضاي باز سياسي و ظهور يک روند دموکراتيک را به تصوير مي کشد، ولي اگر عميقا به ماهيت فرهنگي عمدتا عوامانه و ويژگي هاي اغلب سطحي اين فرايند نگريسته شود، درخواهيم يافت که اين جريان، پيش و بيش از آن که برتابنده يک مکتب فکري، ارزش هاي دموکراتيک و مبناي انديشوي باشد، عمدتا از سرِعادت و رفتار روزمرگي مي باشد.
اين انتقادگري اساسا متوجه حکومت، ريس جمهور و مقام هاي دولتي و وضع جاري مي باشد. با آن که جامعه افغانستان غرق در بحران ها و مشکلات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و ذهني و رواني است، اما ذهن کلي نگر و عادت ساده پذير روشنفکران ما اين موضاعت اساسي را کمتر مي بيند و به درک عمقي، تحليل انديشوي و کنجکاوي فکري آن مي پردازد.
فضاي نسبتا آزاد سياسي پديد آمده پس از سال 2001 يک فرصت مهم ايجاد کرده است تا روشنفکران ما به نقد و سنجش ارزش ها، توليد خرد نقاد، اصلاحگري سياسي و الگوسازي هاي فرهنگي بپردازند اما اين فرصت با تاسف با موج آفريني هاي سطحي، عمدتا در حوزه سياست و همسازگري با رخدادها و چالش هاي سياسي مصرف گرديده است. روشنفکران ما نتوانسته اند در توليد انديشه اصلاحگري و ترسيم بديل ها و الگوهاي فکري براي نوسازي و دگرسازي ساختارهاي اساسي سياست و فرهنگ جامعه، دستاوردهاي شاياني ارايه کنند...)
October 27th, 2010
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)بیم و امید
- يحيي دبيركابينه ى ما
- مترجم نگين كارگرداستان«تغییر تدریجی»
- الحاج الھام الدین قیامافغانان یو
- جوهرفروشفروغ از لندن
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)جادوگران...
- فروغ ازلندنبیگنه
- يحيي دبيردموكراسي
- (طنز) از . ز. رزمیخصوصیات یک زن گوسفندی و خوب کاری و باری و ...
- مسعود حدادبس کنید
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودزما ګرانه وطنه
- عبدالله « وفا »شب یلدا
- نوشته نذیر ظفرسوخت میهن کس نگفت کار منست
- فروغ از لندن آلوده دامانی
- ف. بریخطاب به کرزی
- پوهاند دوکتور م.ا. زيارله نويو سپېدو سره راټوکېدلی ((سحر))
- مسعود حدادیاد پدر
- مولانا کبیر فرخاریشب یلدا
- محمد اسحاق ثنااشک
- داکتر عزیز فاریابیشادروان استاد سید محمد (دروگر )
- انجنیـر خلیـل الله روؤفـیمخاطبــم شمائیــد
- فروغ از لندنآتش افروخت
- نوشته: نذیر ظفرصیاد
- فروغ از لندنقصرِستم
- دکتر بیژن بارانحافظه در شعر فروغ
- نوشته نذیر ظفر بیادت
- زلیخا پوپلدوست دارم این وطن را
- نوشته :جنیدمعمارزادهسرګذشت
- شاعر : عبدالغفور لیوالبارانونه او ډيوې
- دکتر حمیدالله مفیدبه بهانه ای ۸۰۹ مرگ روز استاد سخن
- نوشته نذیر ظفرتاریک
- زلمی رزمی درام زن افغان درسه پرده :
- زلمی رزمیسنگسار
- مسعود حداد به مهدی شما قسم
- امین آريبلريشه
- نوشته نذیر ظفرمرا ببخش
- انجنېر ظهورالدين انديشلغمان__ استراخان
- شاعر : عبدالحمید ماشوخیلغزل
- عبدالله وفا «عمر ما چون نوح در اندیشه توفان گذشت »
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر)بی تو...
- مسعود حدادبیاد جان باختگان المار
- محمد اسحاق ثناجام غرور
- نوشته نذیر ظفرکنار یار
- نوشته نذیر ظفردروغ بود
- مولانا کبیر فرخاریزبان گهر بار دری و خرم
- نوشته نذیر ظفربیگانه
- مسعود حدادلاله زار من چه شد؟
- الحاج الھام الدین قیامدکابل خوب
- عبدالله وفا گریه آبشار
- نوشته داکتر حمیدالله مفیدکاکا گریزی
- ناهيدبشردوستسمفونى خنده
- عزیزه عنایت خورشید صلح
- مسعود حدادرویا
- محمد اسحاق ثناکج
- الحاج الھام الدین قیامګاوندیه!
- یکونکی پوهندوی اصف بهاندڅه کړمه خدایه چې دغم دپاسه غم دی
- الحاج الھام الدین قیام!کاشکی
- نایابهغه ماښام راته بیا بیا یادیږي
- مسعود حدادغیابت
- انجنیر عبدالقادرمسعود ارواښاد ډاکتر حنیف بکتاش د پښتو ادب نوښتګر، انځورګر او پر ښکلا مین شاعر
- علی کریمیچند پرنده
- مولانا کبیر فرخاریخـــــــــــــــــــــزان
- از: پوهندوی شیما غفوریافق گـُنگ
- نوشته : نذیر ظفرماه محرم ماه حسین علیه السلام
- دکتر بیژن بارانشخصیت اجتماعی شاملو
- اکرامایه های زمینی
- مسعود حداد یاد شهید
- ف.بریمدعیان رهبری
- ع. بصیر دهزادچند قطعه شعر انتخابی
- عبدالله وفا خاک گردِ پا
- صحبت با جناب واحدی صاحب
- نوشته نذیر ظفر شکایت زندانی کابل
- لیلا فرجامیآخرین خورشید
- محمد اسحاق ثناآشفته مو
- نوشته نذیر ظفردست شاعر
- انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالوهاب سرتیر
- دکتر بیژن باراناختلال شخصیت شاعر
- شادی شریفیانداستان پناهنده
- نوشته از: پوهندوی شیما غفوریپیام مسافر نو
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- نوشته نذیر ظفر ملول
- صالحه وهاب واصلدو عید
- عبدالو کیل کوچی جایگاه طنز در ادبیات دری
- احمد شکیب جانبازیاد وطن
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودد ژوند کاروان
- محمد اسحاق ثنا عید
- زمستان
- نوشته نذیر ظفر آرزوی عید
- مختار تاجزیدر کمینگاه نگاهش
- رسول پویانعید قربان
- داوود اکمل احمدیعید بر همگان مبارکباد...
- الحاج الھام الدین قیامدسولی اختر
- عبدالو کیل کوچی عید قربان
- ف.بریرنج مردمان
- نورالدین همسنگرعید قر بانم نگر
- نوشته نذیر ظفررای میدهیم
- علی کریمیرویایی یک پروانه
- نوشته از پوهندوی شیما غفوریزخم اجل
- دکتر بیژن باران مشعر در شعر
- محمد اسحاق ثناغرور
- شاعر : صدیق کاوون توفانيگاونډیه
- از قلم فضل الرحیم رحیمنامه ء پسر به پدر اش !!!!!
- نوشته نذیر ظفرسنگلاخ عشق
- الحاج الھام الدین قیامغالمغال
- شاعر : غني خانمینه او حسن
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در 5 شاعر معاصر
- عبدالله وفابازار این زمانه دِگر رنگ و بو گرفت
- نوشته نذیر ظفر بد نبود
- بهروز مطلبزادهاشک شاعر …
- فروغ از لندندرتک و تاز است
- دکتر بیژن بارانشعر و فکر
- نوشته نذیر ظفرخواب
- علی کریمیغفلت های روزمره
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودد دوکتور نجیب الله د اوولسم تلین په ویاړ انځوریز شعرونه
- مولانا کبیر فرخاریبیدار دل
- مسعود حدادافسر تخم فروش
- فروغ از لندنانباز
- پوهندوی شیما غفوریچشم به راه
- عبدالله وفابه قهرمانان جنوب آسیا
- مختار تاجزیاز عمق زمین و یا فضا آمدهام ؟
- نوشته نذیر ظفرعاشقانه بگو
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودله زمانې سره یو ځای
- کریمیقصه ای که راست بود
- نوشته نذیر ظفر نادم
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- شاعر : ارواښاد استاد ګل پاچا الفتد ښکلیو خیال
- فروغ از لندن درجستجویِ دفترِعُشاق
- دکتر بیژن باران بلاغت در شعر
- نوشته نذیر ظفرمرجع الهام
- فروغ از لندناُمید وارگریه کنیم
- عبدالله وفااشک بی اثر
- نوشته نذیر ظفرمطرب
- مسعود حدادببخشیدم خدارا
- دکتر بیژن بارانشعر- کارکرد مغز
- فروغ از لندنرِندانه پُرس
- مسعود حدادنماد گُل
- مولانا کبیر فرخاریازمون
- فروغ از لندن بَردل نشانه بود
- نوشته نذیر ظفر فدای شکار
- طنز کوتاه: نوشته داکتر حمیدالله مفیدخبر
- عبدالله وفاآواره گان
- فروغ از لندنعلی اصغر
- لیکونکی: ن.س. محجوب دلیکوال یاد
- شاعر : عبدالباري جهانيغزل
- مسعود حدادشنیدم
- فروغ از لندنغلامم نوکرانِ نوکرم را
- نوشته نذیر ظفریادت
- نورالدین همسنگرملک بی قانون
- مسعود حدادنمی دانم چه خواهد شد
- فروغ ازلندندودازسُخن برآید
- شاعر : ارواښادملنګ جانمقام
- زيارراڼه توري
- شیما غفوریاوزان حق*
- نوشته نذیر ظفرتصادفی
- فروغ ازلندننه زرازِغُنچه دانم
- نوشته نذیر ظفرحب وطن
- شاعر :ارواښاد غني خانپلوشه
- نوشته : دکتر حمیدالله مفیدحلال است یا حرام؟
- عبدالکبیر کاکړمیړانه
- فروغ از لندنمُشتِ خاک و ریگ
- مولانا کبیر (فر خاری)حکایت ها
- اناهیتا محبوبحیله
- نوشته نذیر ظفروطن
- فروغ از لندنمحتاج عصا شد
- مسعود حدادنالۀ زن
- فروغ از لندن ازدهانِ قندِ ماست
- سید احمد ضیا نوریعشق در بیشه اندیشه حضرت مولانا
- رسول پويانفرهنگ ستيزان تمدن گريز
- اسحاق ثناآزادی
- نوشته نذیر ظفربگریم
- انجنېر ظهورالدين اندېشآزادی
- فروغ از لندن بوریایِ فقر
- پوهندوی شیما غفوریآزادی
- مسعود حدادخدا اینجاست
- فروغ گردوغُبارِحادثه
- فروغ از لندن آهنگِ سفر
- اناهیتا محبوبجفا
- سلیمان راوشدرنگی بر نقد و نظر ِ یک شعردوشیزه کریمه شبرنگ
- Sumaia Frotanسرزمين خسته ام
- مختار تاجزیفلک
- نوشته نذیر ظفرپیام عید
- مسعود حداد ما وکیلیم ما وکیل
- الحاج الهام الدين قياماختره
- نورالدین همسنگرمژدهء عید
- عبدالو کیل کوچی جشن آزادی وعید رمضان
- فروغ ازلندنخدایاچه کنم
- نوشته نذیر ظفریادم رفت
- مولانا کبیر فرخاریهیولای ستمگستر
- دکتر بیژن باران تنانگی شعر زن خاور میانه
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه
- مهران زنگنهتنهایی (1)
- مهستی شاهرخینگاهی به رمان«هیچکس«از مهران زنگنه
- فروغ از لندن درلوحهٔ تقدیر
- مسعود حدادشِکوَه
- مختار تاجزیسکوت
- حمیدالله مفیدپاسداری از زبان
- شاپوراحمديگزيدهاي از شعرهاي الكساندر پوشكين
- نوشته نذیر ظفرامیدوار
- نورالدین همسنگردام حریص
- فروغ از لندن هریک تبر بدستیم
- داکتر مراد( تأسف )
- سلیمان راوشبانو کریمه شبرنگ یا هودج نشین کاروان ابریشمین راه شعر و اندیشه
- دکتر بیژن باران نقد ساختاری پرستوهای شهلا
- مختار تاجزیملای علم ستیز
- مسعود حدادچه باید کرد
- اناهیتا محبوبروژی
- الحاج الهام الدين قيامګيله من
- شاعر : عبدالحمیدماشوخیلغزل
- فروغ از لندن گلابت میتوان نامید
- ضیاالدین همت ملته ښایسته رنګین غزل یې
- مسعود حدادحیف می
- نوشته نذیر ظفردر پر تو نور
- فروغ از لندنهمچوگلعذارانی
- نویسنده: سید تمیم بهارمرده سرگردان
- نوشته : نذیر ظفرخواست دل
- مسعود حدادسنت شکن
- محمد اسحاق ثنادرد وطن
- فروغ ازلندنزُلفِ چلیپا
- نوشتۀ داکترمراد( پیرپسرِخودپسند )
- نوشته نذیر ظفرمداوا
- فروغ از لندنمُبتلای عشق
- عبدالو کیل کوچیشاه وشبگرد
- بیژن بارانشکوفه
- اناهیتا محبوبانصاف
- مختار تاجزیذوق هستی
- مولانا کبیر فرخاریکوره ی کباب
- انجنیر حفیظ ا له حازمفقط اگربدانم
- محمد اسحاق ثناجلوه حسن
- نبشتۀ داکتر مراد«دکتور»و«پیردختر» اش(1)
- الحاج الهام الدين قيامدمينې پور
- اناهیتا محبوببال شکسته
- از دکتر حمیدالله مفیدگذر شتابنده بر گزیده ای شعری«باغ در پاییز» اثر بانوی گهر نگرکریمه ملزم پرکار
- نوشته نذیر ظفررنگ پیری
- فروغ ازلندنکبابِ ازجگر
- ( زلمی رزمی ) ابر و باران بهار
- عزیزه عنایت امیردانشمند، نظام الدین علی شیرنوایی !
- فروغ ازلندنتوسنِ جهل
- دکتر بیژن باراننقد رمان دکتر محمود صفریان
- نوشته نذیر ظفرنیافتم
- اناهیتا محبوبثنا
- اناهیتا محبوبجانان
- محمد اسحاق ثنازخم زندگی
- دکتر بیژن بارانعشق
- فروغ از لندندرجاده های جبرِزمان
- یونس عثمانیتضرع
- مختار تاجزیمقام عرش
- ف. بریزخود بیگانگی
- شاپوراحمدياسفار
- الحاج الهام الدين قياموايي سوله
- مختار تاجزی چور
- فروغ ازلندنآینه دار
- نوشته نذیر ظفر حیران مانده ام
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش نهم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هشتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هفتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش ششم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش پنجم
- مختار تاجزیمباد
- حسنیه عثمان داودملال
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش چهارم
- اناهیتا محبوبملگرتیا
- فروغ ازلندن کرانه هایِ اُمید
- نوشته : نذیر ظفرچشم امید
- از محمد ضیا، ضیاقلم
- شاعر : افضل ټکورغزل
- شاعر اسدالله زمرید وطن د مور اولاد
- نورالدین همسنگراحساس تند
- مختار تاجزیو اینبار خنده میکنم ......
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی » بخش سوم
- الحاج الهام الدين قيامافغانه
- مولانا کبیر (فرخاری)روز پدر را گرامی میداریم
- مختار تاجزی« گریه میکنم »
- اناهیتا محبوبوطن پریژدم
- فروغ ازلندنخراب شوی
- مسعود حداددروغ است
- هادی عروس سنگمرد بیباک
- محمد اسحاق ثناپدر
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »
- نــــگارنده : مــــــــــاریـــــــا داروبه پاسخ محبتهای بی پایان استاد کهزاد گرامی ! ...و مجموعه جدید شان
- یعقوب منګلخماري سترګي
- یونس عثما نیگاوسنگها
- بوسه جوانی نوشته نذیر ظفر ورجینیا
- دکتر بیژن باراننقد ادبی ساختاری
- فروغ از لندنسوخت
- الحاج الهام الدين قيامپوښتنې اوغوښتنې
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادگل لالا ترک وطن می کند !!!
- رحمت الله روند پوشکین شاعر بزرگ وبنیانگذار ادبیات زبان روسی
- مسعود حدادبت دلخواه
- فروغ از لندنپای انصاف
- از قلم : فضل الرحیم رحیمساعات تیری ریئس ، در طول یک روزکاری !!!
- ف. بریاسرار خلقت........
- دکتر بیژن باران زیبایی شناسی شعر-1
- یونس عثمانی گمشده
- عزیزه عنایتبزم عاشقــان
- انجنیرعبدالقادرمسعودد ښاغلی صدیق کاوون توفاني انځوریز شعرونه
- شیما غفوریبر خیز ای زن
- مسعود حدادخسته ام
- یعقوب منګلدآسیادزړه ګلشن
- نوشتهء نذیر ظفر امید واری
- فروغ از لندن پرچمِ قوم وقبیل
- منیر سپاسدر حضور مولانا
- مسعود حداد مرغ هما
- محمد اسحاق ثناطلب عشق
- فضل الرحیم رحیم تکرار
- نوشته نذیر ظفرلا فوک
- فروغ از لندن بعزمِ کویِ یار
- نورالدین همسنگردیو را از پا فگن
- اناهیتا محبوبیا خدا یا
- لیلا فرجامیپیش از خداحافظی
- الحاج الهام الدين قيامپنجابه
- مسعود حدادمن زنسل دیگرم
- نوشته نذیر ظفر عادت کرده ام
- فروغ از لندن مَیِ ناب
- نو شته نذیر ظفر یاد میهن
- اناهیتا محبوبدیوانَگی
- فروغ از لندن ارجمندی
- عبدالله وفا نورستانی گُردان سر زمین من
- یونس عثمانی باران
- مترجم ليلي مسلميداستان«نقطه روشن
- انجنیر عبدالقادرمسعودارواښاد ملنګ جان زموږ دهیواد خوږ ژبې، حماسي او اولسي شاعر
- محمد اسحاق ثناحادثه
- اناهیتا محبوبترانه وطن
- اناهیتا محبوبجور روزگار
- نویسنده: عبدالجمیل شیرزادمولوی پنجره ی به سوی بی نهایت
- نوشته نذیر ظفر دو بیتی های خونچکان
- فروغ از لندنشهیدِ شاشهید
- امان الله سېلاب ((ساپی))آزاد ژوند
- حسنیه عثمان داوددیورند
- فروغ ازلندن خاکِ نیاکان
- نوشته نذیر ظفر بهانه
- اناهیتا محبوبقسمت نشد
- حسن پیمانمقام زن،مقام مادر است
- یونس عثمانی سنگستان
- لطیف کریمی استالفی« شرمنده ام »
- پروین اعتصامیاشک یتیم
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریسه قطعه شعر در وصف مادر
- مادرمولانا کبیر (فرخاری)
- الحاج الهام الدين قيام مور
- فروغ از لندنمادرازدستِ من وجبرِزمان میسوزی
- م-اسحاق ثنامادر
- نوشته نذیر ظفرپشت ما نگرد
- اناهیتا محبوبدیشب
- ف.بریاز همه بهترین
- نو شته نذیر ظفر غنچه
- محمد اسحاق ثنا نوید وصل
- اناهیتا محبوبیار دل جو
- فروغشام هجران
- دکتر بیژن بارانشهر زمان
- انجنیرعبدالقادرمسعودشهیدامان الله سیلاب( ساپي ) دلوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعراولیکوال
- یونس عثمانی عزم
- اناهیتا محبوبمینه
- فروغ ازلندن مردِ سفاک
- محمد اسحاق ثناتخم نفرین
- نوشته نذیر ظفر دل فروش
- فروغ از لندنعالمی یک رنگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انقلا ب خصلت
- مولانا کبیر فرخاریپاسخ به یک هرزه گویی
- فروغ ازلندن مُستزاد
- عبدالوکیل کوچیکار گر
- نوشته نذیر ظفرمنت کش
- جعفر مرزوقی ( برزین آذرمهر )سپاه ماه مه
- شعر ـ از یونس عثمانی خواب
- هادی عروسسنگننگ تاریخ
- سید احمد ضیا نوریاستاد خلیل الله خلیلی
- اناهیتا محبوبغوغا
- فروغ ازلندن پرستویِ مهاجر
- نوشته نذیر ظفریعنی من
- محمد ضیا ضیا نگاهی؛ مبنی برممنوعیت کاربُرد: زبانها ولهجه های بیگانه واستفاده از کلمات نامانوس) در افغانستان
- مولانا کبیر (فرخاری)عنصر گیتی
- محمدنعیم جوهرجوهرِهرمصرع اش بیجوره وطاق آمده
- محمد اسحاق ثنااظهار تمنا
- فروغ از لندن خدایِ عشق
- ف.بری زادهء تفتین
- نوشته نذیر ظفر قسمت
- فروغ از لندن حِرص دنیا
- اناهیتا محبوبهیچ چیز بی تو دگر مقبول نیست
- یونس عثمانی شبستان
- کاخ بلندپوهندوی شیما غفوری
- فروغ از لندن نفهمیده برفتم
- مسعود حداد!چه خوابی
- اناهیتا محبوبسرشت ناله
- نورالدین همسنگرچور کردند
- محمدنعیم جوهریادِوطن
- یعقوب منګلسپینه سپوږمۍځلیږي
- نوشته : نذیر ظفرعالمتاب
- یونس عثمانیجال بد گمانی
- فروغ از لندندرسِ عبرت
- مسعود حدادبگو
- فروغ از لندنسلام ای هموطن
- نوشته : نذیر ظفر جلوهء حسن
- نبشتۀ س. راوشبهار سعید بهارینه کاج شعر و خِرد باغستان ادبیات سرزمین ما
- محمدنعیم جوهرګنجِ پُرازغم
- مولانا کبیر (فرخاری)توان
- محمد اسحاق ثنافهم سخن
- نوشته نذیر ظفر بدم می آید
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریچند قطعه شعر انتخابی
- محمد نادر ظهیراثرات پربار آثار عرفانی اخلاقی بیدل رحمة الله علیه
- اناهیتا محبوبخسته
- شعرـ از یونس عثمانیکدورت
- عبدالله وفا مَیآ ای نوبهار !
- یعقوب منګلچه دډوهل غږشي
- ترجمه رحمت الله روند شعر ازخندیوکوف ادوارد والیتینویچ
- محمدنعیم جوهرجانرابه کف ګرفته وسوداکنم کم است
- نوشته : نذیر ظفرآتش غم
- محمدنعیم جوهرخسته ام
- رحمت الله روند احوال وآثار حکیم عمر خیام
- اناهیتا محبوبزړګی
- ارسالی صمیمیبهارانههای شاعران افغان در وصف نوروز
- نوشته نذیر ظفربوی نگار
- یعقوب منګلدکیڼي سترګي اشاره کړه
- محمد اسحاق ثنایاد جوانی
- آصفه صبابیا بیا
- فروغ شوخی وترفند
- نوشته نذیر ظفراز یاد رفته
- مسعود حداداز من وطن دزدیده اند
- هادی عروس سنگخدای کی ؟
- سرودۀ عبدالله وفا نورستانی گلاره
- سميه فروتن بى خبر از اندوهِ بى پايانِ انسانها
- دکتر بیژن باراناعدام ماه
- مولانا کبیر (فرخاری)بهار من
- چاووش بهار
- محمد اسحاق ثنافصل طرب
- عبدالله وفاارمغان بهار
- اناهیتا محبوببهار دل
- شعر از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریبهار آرزو
- انجنیر خلیـل الله روًوفیگل صحرای شقایق
- داسپرلۍ دئ؟الحاج الهام الدين قيام
- محمدالله نصرت میلۀ نوروز
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی،دوجهت متضاد واقعیت زندگی انسان
- ننګیا ربسرلی
- كانون فرهنگي چوك سي و دومين شماره ماهنامه ادبيات داستاني چوك(PDF) منتشر شد
- محمد اسحاق ثنانوروزانه
- ف.برینو بهاران
- عزیزه عنایتتا کهکشان گل
- نورالد ین همسنگر رشک بهاران
- یعقوب منګلپسرلي مومبارک شه
- الحاج الهام الدين قيامميراتې مېلې
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر )ای گل من !
- عبدالو کیل کوچی یک بهار ودو بهاریه
- سميه فروتن روز خوش
- زلیخا پوپل بهار میرسد
- نوشته: نذیر (ظفر)صدای بهار
- محمد اسحاق ثناانتظار بهار
- انجنیر ظهو رالدین اندیشزړور مبارزهوګوچاوزته ډالۍ دی- د انسا ن مغز
- فروغ از لندن هرچه بادا باد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نوبهار
- محمد اسحاق ثناشاعر
- جلیلیاشک غم
- آصفه صباشیون زنجیر
- رحمت الله روند مثنوی سرایی ومثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی
- مسعود حدادگرگ مکار
- نوشته نذیر ظفر گریه میکند
- زلیخا پوپل بشکن
- د نزار قباني پښتو سکښت : لطیف بهاند
- عبدالو کیل کوچیخورشید آزادی
- الحاج الهام الدين قيامښځه
- نورالدین همسنگرشاهین فلک تاز
- بهروز مطلب زادهروز همبستگی جهانی زنان بر همه مبارک باد!
- نوشته نذیر ظفر زن ستایش خداست
- مسعود حدادصرف بشما
- محمد اسحاق ثنالیلی جان
- مسعود حداد آذین
- رحمت الله روند ابو عبدالله رودکی وآثار او
- صدیق کاوون توفانيزما د هېواد افغاننستان رنځېدلو او ستم زپلو ښځوته :
- پوهندوی شیما غفوری در گیر دو عشق
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) کشور
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی پیکار ابدی انسان بادیو
- دگروال انجینر نصرالله نصرتما در! مره رها نکو
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه[1]
- فروغ از لندن ننگ و نام
- از انجنیر خلیل شجاعسر شک غم
- نوشته نذیر ظفر پیشبرو !!!
- دکتر بیژن بارانساختار در ژرفای هنر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب در رسانه ها
- (یعقوب( منګلسري اورڼي اوښکي
- سميه فروتن سخت نیست باور کن سخت نیست
- محمد اسحاق ثنانوازش
- نوشته نذیر ظفربهار نزدیک است
- عبدالله « وفا »نوید وصل
- نوشته نذ یر ظفر فلک فتنه
- اناهیتا محبوببشنو
- مسعود حداد حضور
- پوهاند دوکتور مجاوراحمد زيار مورنۍ( لومړنۍ) ژبه
- فروغ از لندن پیکِ خوشبختی
- الحاج الهام الدين قيامماوې کاشکې
- یعقوب منګلبي آوازه ژړا
- بیژن بارانخانه دو در
- محمد اسحاق ثناقهر
- سميه فروتن داستانى كوتاه در وصف انتحارى
- محبوبگریان
- طنز گونه های از قلم : فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!!!!
- نوشته نذیر ظفر فاصله ها
- الحاج الهام الدين قياملکه زرکه
- سميه فروتن غريب و ساكت و تنها
- نوشته نذیر ظفرخاطر
- مولانا کبیر (فرخاری)پرتو نادری
- نور محمد غفوری پل په پل
- انجنیرعبدالقادرمسعودلنډۍ
- مسعود حدادمن تن به توفان داده ام
- یعقوب منګلدوطن سره مینه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!
- اناهیتا محبوبدرد گیتی
- محبوبجواب
- محمد اسحاق ثناآواره گی
- هادی - عروس سنگبستر فرهنگ
- یعقوب منګلخوندکوي
- اناهیتا محبوببه پاس شعر محترم نذیر ظفر
- مسعود حدادسوی جانانه خواهم رفت
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)سبب خلقت
- نویسنده : ا.محبوب امتحانی که ژورنالیست از مردم میگرفت
- محمد اسحاق (ثنا) استاد فضل
- نوشته نذیر ظفر معراج
- نورالدین همسنگرهرچه بادا باد
- محمد نعیم جوهردرگۀ فضل
- دکتور محمد شعیب مجددیمخفی بدخشی و محجوبه هروی شاعران آزاد در قفس
- پوهندوی شیما غفوریچیم و کیم ؟
- مسعود حدادوطن از دیدگاه آغای کرزی
- یعقوب منګلدغیرت چیغه
- محمد اسحاق ثناآه و حسرت
- فروغ از لندن یک مُشتِ قلیل
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین رسانه ها
- نورمحمد غفوریڅــــړیــکه
- دکتر بیژن باراننقد یا نق
- مسعود حدادیاد آن شب
- محمد اسحاق ثناننگ دفتر
- نوشته نذیر ظفرگفتم ؛ ولی نشد
- یعقوب منګلملالۍ په میوندکي
- محمدنعیم جوهر صلح وصفا
- نوشته نذیر احمد ظفربلبلان مهاجر
- عبدالو کیل کوچیملت آزاده
- (یعقوب(منګلګلالۍراشه
- محمدنعیم جوهرخداحافظ
- نو شته : نذیر ظفرتعریف شعر
- محمد اسحاق ثنانیرنگ
- فروغ ازلندن اغیارِوطن
- مسعود حداداعتراف مجاهد
- محمد اسحاق ثناآمد بیاد
- فروغ از لندنجوهرِشعروادب
- نوشته نذیر ظفرپدر
- مسعود حدادباور مدار
- فروغ از لندن مُرواری هایِ اشک
- ازپوهندوی شیماغفوری عقیق سوخته
- نوشته : نذیر احمد (ظفر)محجوب
- جوهرازمُلکِ افغانم مپُرس
- محمد اسحاق ثنامیهن
- از قلم فضل الرحیم رحیموزارت مالیه افغانستان چهار نوع بیمه را اجباری می سازد !!!!!!!!
- اناهیتا محبوبکاش
- فروغ از لندنازمیانِ خون وآتش
- امان معاشر ابوالمعانی میرزاعبدالقادر بیدل
- محمد نعیم (جوهر) معماي سروری
- نوشته نذ یر احمد ظفر دعا
- مسعود حدادعشق پنهان
- دکتور لطیف بهاند رنگ او د پير محمد کاروان شعر
- یعقوب منګلآشنادي
- فضل الرحیم رحیم طنز گونهء ( شوخی با عناوین مطالب رسانه ها )
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز کوتاه در مجلس نماینده گان
- رجنی کمار پران نخواھم کرد
- مصطفی انصاربناهای مسلمانی تنظیم ها
- محمدنعیم جوهر از آلمانفلکِ نامهربان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وزارت کار چلتاراست؟
- برگردان شاپور احمدي شعر زرافه سروده ي گوميلف
- فروغ از لندن نظم و قانون
- نیما فرمین فرهنگ ستیزی دانسته یا ندانسته !
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طنز گونه ء (شوخی با عناوین رسانه ها !!!!)
- محمد اسحاق ثنا(فروغ دیده )
- نوشته نذیر (ظفر)عذر
- فروغ از لندن سردوخاموش
- مصلح سلجوقیمولانا جلال الدین بلخی به روایتی دیگر ؟
- محمدنعیم جوهر ازآلمانگنجینه ها
- شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!! فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- محمد اسحاق ثناخیمه نشین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) لطف و احسان
- نوشته نذیر ظفردیار دگر
- فروغ از لندن جامِ بشکسته
- بیژن بارانرفتی و نرفتی ز یاد
- محمد نعیم جوهر گمشده
- اناهیتا محبوبدر نیمه شب
- هادی - عروس سنگنهاد باطل
- مولانا کبیر فرخاری ستاک
- مسعود حدادطویله پاک است
- نوشته نذیر ظفر بود؟ نبود
- عبدالودود فضلیشـــاهِ خـــوبــــا ن
- وزیر اویستاوطنم
- نورالدین همسنگرایمان به عشق
- دکتورخلیل وداد حافظ شاعر محبوب و ماندگار سده ها و سرزمینها
- منوچهرجهشبرف
- مسعود حدادقاضی
- عزیزه عنایت حضرت ابوالمعانی بیدل واوضاع نابسامان روزگارش !
- په درنښت او ادبي مینه : انجنیرعبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- محمدنعیم جوهربه یاد صوفی عشقری
- وزیر اویستا جشن کار خانه!؟؟؟
- فروغ از لندن مَگو که کیستی
- عبدالودود فضلیگــوهـــــرِهـسـتـی
- مولانا کبیر فرخاریدر مورد شهادت انیسه
- محمد اسحاق ثنادیوانه دیوانه
- محمد نعیم جوهرکردند خموش مشعل رُخشان دیارم
- مولانا کبیر فرخاردرد بی دوا
- فروغ از لندن فرعون زاده گان را
- شعر ازبکی از جناب سمیع رسولیافسانه اگر خواهی
- مسعود حداددوپهلو
- عبدالودود فضلیکـلمــات حـیـرت انگـیـز چـهــار حــرفــی
- محمد اسحاق ثنادشمن جان
- نگارنده : زلمی رزمیسخنی کوتاه درباره استادسخن سعدی شیرازی
- (محمدنعیم(جوهربکام ِ نهنگ
- نو شته نذیر ظفرآوای یتیم
- محمد اسحاق ثنا آه و ناله
- پوهانددوکتورم.ا. زيارد نوې پښتوژبپوهنې په مورچل کې
- فروغ از لندنبربند دُکانِ جهل را
- جاویدفرهادگپی با یک ترانه سُرایِ تروریست
- محمد اسحاق ثنادل آرا
- نو شته نذ یر ظفرمصاحب خورشید
- فروغ از لندن دوبیتی ها
- عبدالودود فضلیهـمــرنگِ جـمـاعـــت بـاش
- (محمدنعیم (جوهرلوحِ مزار
- مولانا کبیر (فرخاری)شرم و حیا
- امان معاشرمدام از خون منصورم میی درساغرعشقم
- محمد اسحاق ثناسوال ؟
- (محمدنعیم( جوهرکج
- فروغ از لندن باعَزمِ فدا
- شعرـ از یونس عثمانینازنین
- نورالدین همسنگرلحظه پرواز
- عبدالله « وفا »عصر وحشت
- جوهر بشنو
- شاپور احمديسوار بر سرسرههاي پر از كاه
- برهانافسوس
- ثناشد ، شده باشد
- نورمُحـمَدغـفوريد زړه مینه
- فروغ از لندنداغِ وطن
- نوشته نذ یر ظفراشک محرم
- دمحمد عمر ننګیار لیکنهچاغ ښکار
- فضلیشــــور بـخـتــی
- فروغ از لندن اشکِ مادر
- عمر ننگیارپه ده څه شوي دي؟!
- نوشته نذ یز ظفر معرفت
- (محمدنعم(جوهرجوهرِ شمشیر
- محمد اسحاق ثناانتحاری
- غلامعلی بیگدلی، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز- فرانسهنقدی بر یک برگردان تازه از گاتا های زرتشت
- امان معاشربابا رحیم مشرب
- فروغ از لندن مُحبت پیشه
- محمدنعیم(جوهر)ازآلمانهیچ نگفت
- مسعود حدادپدر وطن
- غلام مصطفی بیدارزمونږ ملائی نه منی
- فروغ از لندنسَرها بپایِ دار کج
- نوشته نذ یر ظفر شام محرم
- محمدنعیم جوهرمهرووفاوبوسه
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انسان مغز
- تانیا زبیر عاکفیکودک ام
- دولت محمدجوشننگین لعل
- از قلم فضل الرحیم رحیموجدان پیوندی !!!
- نو شته نذیر ظفراوج طو فان
- (محمدنعیم(جوهرداستانِ غم
- فروغ از لندن دُکان حُسن
- عمر ننگیار رنگین ژوند
- محمد اسحاق ثناپاس دوستی
- مسعود حداد زن افغان
- عبدالله وفا نورستانیعصر وحشت
- استاد فضل الحق فضلالتماس دعا
- نوشته نذ یر ظفر گله از یار
- فروغ از لندن آتشِ عشق
- فروغ از لندن تیغِ قاتل آتشست
- عبدالودود فضلیپــای خُــشـــک
- مسعود حداد اعتراف
- تانیا زبیر عاکفیعید ما در راه است
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دست خون چکان طالب
- شیرین نظیری: فعال حقوق زن یادبودی اززنده یاد بانو ناديه انجمن
- عنایت اله پویان ظلم واکي
- فروغ از لندنمرا و ترا
- اناهیتا محبوبهرکه را دست دادم
- نوشته نذ یر ظفربیچاره
- نوشتهء دکتور فرید طهماسمصاحبه – راپورتاژ از فیسبوک
- (محمدنعیم (جوهردنیاي حیله گر
- نوشته نذ یر ظفر اعجاز جانان
- رجنی کمار پران دعا کنید
- شاعر: عنایت الله پویاند غلا په پیسو حج کونکي وکیل ته
- فروغ از لندن فروغِ زندگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد قدرت ترانه
- (محمدنعیم(جوهرمخمس برغزل سمین بهبهانی
- شاعر: عنایت الله پویاند حق آواز
- نو شته نذیر ظفر غربت پیری
- عبدالله - وفا کشتی شکسته
- نوشته نذ یر ظفرعید مسافر
- اناهیتا محبوببه جواب قطعه شعر جوهر صاحب
- محمدنعیم جوهرعیدمبارک
- محمد اسحاق ثناعیدت مبارک
- عبدالودود فضلیعـیــــدی
- اناهیتا محبوبیاد از خاطره ها
- فروغ از لندنمه کُش درعیدِ قُربانم
- نورالدین همسنگر هموطن عزیز عیدت مبارک
- نورالله وثوقعید میآید ولی
- الحاج الهام الدين قيام دويرونواختر
- عبدالو کیل کوچی عیدانه
- نورالله وثوقدستِ نامرادی
- ناله خلیل نجاتدر سوگ عاشقان خفته به خون سیمرغ البرز
- نورالدین همسنگرتوفان فاجعه
- فروغ از لندنعفریت جنگ
- مسعود حدادنالۀ گوسفند
- (محمدنعیم(جوهرکمکِ بانمک
- نورالله وثوقبحرانِ خیال
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمسال 2014 چی رقم یک سال خواهد بود !!!!؟؟؟؟
- عزیزه عنایت داغ نهـــا ن
- محمد اسحاق ثنانرگس مست
- نورالله وثوقهنرعاشقانه
- شاعر: اناهیتا محبوبمرد افغان ام نگهبان وطن
- عنایت الله پویاند ملالۍ پیغام خپل پلار ته
- فروغ از لندنخون بهایِ جنگ
- (محمد نعیم (جوهردیدارِروي مردِسخندانم آرزوست
- نورالله وثوقعمق سراب
- مولانا کبیر فرخاریدختر امروزه
- پوهندوی شیما غفوریگفتگوی مادر و دختر
- نوید (ثنا) ناصری مادر
- عبدالودود فضلی عـــروس جــهــان
- نوشته نذ یر ظفر غم بسیار
- (محمدنعیم (جوهرگوش کن
- محمد اسحاق (ثنا)یادی وطن
- فروغ از لندن شهیدِ لاله رویِ من
- نورالله وثوقخاطرِآیینه
- فروغ از لندنآتشِ نِهانی
- د محمد عمر ننګیار لیکنهنوی لیکوال
- محمدنعیم جوهردُختِ آریا
- یونس عثمانی عمر بی آسایش
- نذ یر ظفر دیگ بی سر پوش
- مولانا کبیر فرخاریمعلم
- ارسالی مسعود حدادبهار سعید
- مسعود حدادازما نپرس ماکیستیم؟
- رجنی کمار پران اسیرم
- امان معاشربانوی سنت شکن وبا عظمت کشور ما بهار سعید
- پوهندوی شیما غفوریپیدای ناپیدا
- فروغ از لندنکشورِ ویرانکِ ما
- مسعود حداد یامر آزاد کن
- محمد اسحاق ثناخزان
- فروغ از لندن بهرِچه حج میروی
- فروغ از لندن شِعر میشود
- دکتر بیژن باراندیگران در شعر فروغ
- مترجم «شعله آذرداستان «سلطان باتري»نويسنده «آراویند آدیگا»»
- نورالله وثوقتلاطم
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینقش تبسم
- رسول پویانسکوت شب
- فروغ از لندن خورشید گونه
- (محمدنعیم( جوهربرسرِ مزدورِ پاکستان وایران خط بکش
- پوهندوی شیما غفوریقطرۀ نوازش بر زخم های دخت جاغوری ام
- دمحمدعمر ننګیار لیکنهپردی ږيره
- نو شته نذ یر ظفر سخن سوخته
- لیکوال : انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد میرزاعلم حمیدي د پښتو د معاصر ادب هوډمن، تکړه لیکوال، ادیب، ژباړونکې او شاعر
- هاکان مسعود نوابییک شعله ی شکسته
- فروغ از لندناِنتحاری
- عبدالودود فضلیبـال شـهـبـاز
- پوهندوی شیما غفوری بتخانه
- نوشته نذیر ظفربتخانه
- نورالدین«همسنگر» غم جانسوز
- (محمدنعیم( جوهرگُلهاي پیراهن
- هاکان مسعود نوابیشب وهم انگیز
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انتحاری
- مسعود حدادکاشکی
- پوهندوی شیما غفوریبی آبروی تاریخ
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- (محمدنعیم (جوهرغمشریکِ دلِ بشکستۀ< دهزاد>شوم
- محمد اسحاق ثنافکر کاکل
- فروغ از لندنخــط بکــش
- شعرـ از یونس عثمانیطواف
- مسعود حداداگر انسان همین باشد
- سجیه الهه (احرار)شکر یزدان
- مسعود حدادمیهـن
- نوشته نذیر ظفر ســــــــــــوز
- فروغ از لندنبسکه زیکزاک میرویم درجاده هایِ راستی
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر) فرو ناهشته شب
- محمد اسحاق ثنا شاعر نیکو سیرت
- رجنی کمار پران پارچہ ادبی
- فروغ از لندنفروغِ ابرِ عشق پیشه ام من
- نگارش : قدیر جهانبین چهار راه ها
- فروغ از لندندور از میهن همی داند عذابِ خویش را
- نورمحمد غفورید زړه احساس
- محمدنعیم جوهرماشه
- م حداد ترا هرگز نمی بخشیم
- رجنی کمار( پران )ببینم چہ میشود
- داکتر حنیف بکتا ش ودیرته چې زما دهیلو پېلوزی دی
- نوشته نذ یر ظفر بی حضور
- ستاره وقتی که عشق را زندانی میکنند
- از پوهندوی شیما غفوریداستان کوتاه درهای بسته
- شعرـ ازیونس عثمانی خارستان آرزو
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینقــل مکــان معجــزات الهــی !
- دکتور فرید طهماسطنزکوتاه تفاوتها
- محمدنعیم جوهرهواي بوسۀدزدانه
- عبدالودود فضلیآیــا در شـهـرِ شـمـا بـاران مـیشـود؟
- فروغ از لندنکسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
- مسعود حدادسیاه پوش
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینمونه از شعرهای استاد سید محمد دروگر
- نورمحمد غفوریویـــــر
- فروغ از لندن چهره ای صلح
- شاپور احمديچقدر خوب به خود روشنایی دادهام
- (محمدنعیم( جوهرعیداست بیـا
- انجنیر ظهو رالد ين اندیش بر ېالي ملتو نه
- لیکونکی: ولی محمد« نورزیاختر به څنګه ښه اخترشي!
- نوشته نذیر ظفرعید سعید فطر برای همه تان مبارکباد !
- فروغ از لندننیمروزِ من!لاله ای خونین جگر بوَد
- نورالدین(همسنگر) عید بهروزی
- الحاج الهام الدين قيامداختردعا
- رسول پویانهلال عید
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیانتقال بیت المال از کابل به زاخیل
- نورمحمد غفوری فلک ته
- مسعود حدادهمانم من
- مولانا کبیر فرخاریعید غریب
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیدور بعـدی المپیـک در اسـلام آباد
- ناهید بشردوسترقص سما
- (محمدنعیم( جوهرنورِدیده
- شیما غفوری ای آزادی
- فروغ از لندنآواره ای دَهرم من
- نگارنده : زلمی رزمینگاهی اجمالی به زندگینامه خانم بهارسعید شاعر آزاده و شیرین کلام
- فروغ از لندندرقیامت میشود پُرسانِ مایان غم مخور
- (محمدنعیم( جوهربه خانۀمن وتودشمنِ وطن باقیست
- مصلح سلجوقیماه مبارک
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیشایعات راکت پرانی پاکستان وعواقب آن
- نگارنده : زلمی رزمییادی از روانشاد فانی شاعری با پرتوی ازفضیلت
- سرودۀ شکیب جانبازنوای عشق
- فروغ ما مورد تمسخرِ شاه و گدا شدیم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیزمــزمه هــای شــب هنــگام کــرزی
- مسعود «حداد»سوز وآه
- ناهید بشردوستسرگذشت یک بی واسطه
- نورالدین (همسنگر ) از جمع این خفتگان
- عبدالودود فضلیفــــــــردا چـــه مـیـشـــود
- پوهندوی شیما غفوریسخنی با نجیبه های وطنم!
- مسعود حداداطفاء
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیبقــه کـه تقلــید از مــار کــرد
- سلیمان راوشحکایتِ یک قلعه
- فروغ فِرعونهای قرنِ جدید
- نوشته نذ یر ظفراینجا وطنم نیست
- سميع الدين افغانیبيا ای هموطن
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیقــندی گل در المپیــک لنــدن
- شاپور احمديويرايشي تازه از برگردان شعرهاي آنا آخماتوا
- یونس عثمانیزاغ
- عبدالله « وفا » نورستانی چهار غزل در یک قافیه
- مسعود حدادگم کرده
- سميع الدين افغانيغم لړلي ماښامونه
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و اعـــمارفــابریکــه یخســازی در کــابل
- برزین آذرمهرلحظه ی پرواز را آماده باید شد!
- محمدنعیم جوهرصلح وآشتی
- شعر: از یونس عثمانیآئینهٔ دریا
- فضلیدربِ سـعـیــــــر
- نوشته : نذیر ظفردرد ها بسیارشد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیماه رمضان ماه تزکیه نفس یا ماه خود فریبی ؟
- مسعود حدادبیادت هست؟
- فروغ ماهِ مُبارک
- فروغصبحِ اُمید کُجاست
- خلیـل الله رووًفیچرا اینگونه خاموشی ؟
- عنایت الله پویانرحمان بابا ته لیک
- محمدنعیم جوهربه گُمانم که کلاه وچپن ازموداُفتاد
- رسول پویانزندگی
- دکتور فرید طهماسدعوتـــــــنـامه
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیســنت پــیامــبر مــانع اظهــار نظــر مــولــوی کشــاف شــد !
- مسعود «حداد»رویا
- فروغ از لندن ازلاله دُکان کرده اند
- فروغخاکِ اجدادو نیاکان
- نوشته نذ یر ظفرشبگرد
- مسعود حدادتوبیخ شیخ
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینشست توکـیو و آخـرین غسـل دالـر کـرزی
- پوهندوی شیما غفوریآدمیت
- صادق افروزچالش ها (190)
- برگردان تراب حق شناسامید می پروریم!
- (محمدنعیم(جوهرگریه میکنم
- هانیه بَرکوهیچه کسی از دیوانهها نمیترسد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیاحمـدی نژاد هیتـلر را خجـالت داد
- عبدالله اورکزیدرد
- نوشته نذ یر ظفر – ورجینیا - امریکاغایب
- رجنی پران کمارمیہن
- فروغ ازلندن ناله ای شبگیر
- عبدالودود فضلیدنـیــــای رنـگ
- (محمدنعیم (جوهرهزاران مسموم
- شکوفه ی گیلاس
- برزین آذرمهرالهام
- تقدیم کننده فروغ از لندن تـاکــی ؟ تـاچـنـد ؟
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلې زیب منتظر مسید
- (محمدنعیم(جوهربه یاد صوفی عشقری
- مسموم کودک
- دکتر بیژن باراندهه 60
- عزیز فاریابیازبکی و ازبک
- مسعود حدادصورت گر
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیعلت سـؤتفـاهـم در سـخـنان کـرزی بی سـوادی ملت اسـت
- شاعر عنایت الله پویانتصویر او مصور
- مولانا کبیر فرخاری مرغ دل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکرزی بالای شکم ملت سنگ بسته میکند
- شاه فیضی فیضینسیم صبح
- عنایت الله پویاند دین ټیکه داران
- دکتر بیژن باران زبان مادری
- حسنا صدیقیان (احرار)بزرگداشت از مقام والای پدر
- هاکان مسعود نوابیمهر پدر
- دکتر بیژن باران نیازبان طالقانی
- نوشته نذ یر ظفر چور معادن
- انجنیر ظهورالدين اندیشدغا زي امير اما ن له خا ن سو ګند په انقلا بي مبا رزه په غز ني کې
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- مولانا کبیر فرخاری مرد ارجمند
- عزیزه عنایتلاله ء دا مانک ما !
- نویسنده: مهرالدین مشیدادبیات قافله دار حوزه های فکری و فرهنگی و درفشدار توسعهٔ سیاسی ٬ تاریخی و اجتماعی
- ګل پاچا الفتغم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و ذبح شــرعی مخــالفــین ســیاسی
- عبدالودود فضلی بــروکـه رسـوانشـیـم
- مسعود حدادپناگاه
- رجنی پران کمار یک پارچہ شعر تقدیم دوست ھا
- نوشته نذ یر ظفر چپه کا کل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیجواز شرعی سمپاسی در مکاتب دخترانه
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالهادي هادي د پښتوژبې او ادب تکړه، مخکښ اوخوږ ژبې شاعر
- عبدالله وفا نورستانی دلیران آرین
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز در بارهء خودم
- دکتر بیژن باران پیدایش سرود سراومد زمستون
- ترتیب : از مسعود حدادخطاب به سم پاشان گرامی
- دکتر بیژن بارانشعر سلطانپور در زندان 1353- 1356
- عبدالو کیل کوچیایام جنگ نخواهد ماند
- انجنېر ظهو رالدين اندېشهفته فهمه شېطا ن
- عبدالودود فضلیزنـــده کُـشِ مــرده پـرسـت
- مسعود حداد وحشت سرا
- نگارنده: زلمی رزمی بزرگداشت از باقی قایل زاده شاعر نابینای روشن ضمیر
- هادی - عروس سنگ سرداری ملت
- مسعود حدادتنها
- دکتر بیژن بارانتعیین مولف شعر انقلابی
- اشرف فروغروسپی
- مولانا کبیر فرخاریکلاه دانش
- نوشته نذ یر ظفرتجلی
- صدیق کاوون توفانيتنده
- عبدالودود فضلیرقــص بـســازِ دیگــران
- مصطفی انصارخود شناسی
- عبدالو کیل کوچیهمسفر
- رجنی پران کمارداستان کوتاه : ایکاش شکست دل صدا میداشت
- هادی – عروسسنگ کدام حکم ؟
- رسول پویانفصل نو در ميهن
- عبدالله وفا نورستانیقلب پاره
- ترتیبکوونکی : عبدالقادرمسعودښاغلی صدیق کاوون توفاني
- الحاج الهام لدين قيامدمورغېږه ټوله مينه
- مسعود حداداعتراف زاهـد
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی و لحن
- محمدالله نصرتدل خـــســـتـــــه
- سیاوش کسراییاین بار
- میراکبر صابرواسوخت در هرات
- الحاج الهام الدين قيامليونتوب
- رجنی کمارپرانچہ کردہ ای
- عبدالقادر مسعوداکادیمیسن سلیمان لایق اوپښتوڅلوریزې
- امام عبادیهما طرزی شاعره، طراح و نگارگر
- کمباور کابلیکرزی و عشق « پيمان راهبردی »!
- عبدالله ( وفا ) نورستانیباران سنگ
- پوهندوی شیما غفوریآرزو های بارانی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نظام کهنه
- کمباور کابلیهشتم ثور و جغدان جهاد فروش !
- مسعود حدادراز نشگفته
- لالاگل پغمانیطنزی به پیشواز بیستمین سالروزپیروزی مجاهدین سربکف
- ناهید بشردوستترک جانان
- سلیمان راوشیادداشتی در بارۀ اظهار نظر یک دوست
- نوشته نذیر ظفرآیینه
- عبدالودود فضلیشکــایــت مـیـهــن
- رجنی کمار (پران) دختـــر ھمسایہ
- سلیمان راوشمرا با مُرید کاری نیست، آنچه دارم با شیخ دارم
- نورالدین همسنگرهوای کوی دوست
- مسعود حداد شروفساد
- شاپور احمديهمبازيان گمشده
- نوشتاری : از دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از دستور زبان فارسی- دری بخش سوم
- سلیمان راوشزوال خرد در زادگاه خرد
- نوشته نذیر ظفرتنهایی
- رجنی کمار (پران) غــم وطن
- بقلم فرهاد فاريابیچرا آقای رويين ، پارسی را پاس نمی دارد!
- عبدالو کیل کوچیگوهر پربار
- ډاکټرحنیف بکتاش منلی علمي اوفرهنګي شخصیت ملګری اولارښودډاکټرمجاوراحمدزیار
- نوشته نذیر ظفرمیلهء بهاری
- سیمین دانشورجدایی و تنهایی
- الحاج الهام الدين قيامدنارنج ګله
- مسعود« حداد»ویرانه آشیانم
- رجنی کمار (پران)ای باد نو روزی
- نوشته نذیر ظفرهیزم
- پوهندوي آصف بهاند زيار، زغم او بری
- اکبر سیدآبادیلبخند شیطان
- داکترحنیف بکتاشکابله مه ژاړه ته
- مريم اسمعلي پورتقسيم بندي اشعار مجموعهي ساعت بدون تيكتاك سرودهي مهدي مرادي
- نوشته نذ یر ظفرمطیع
- پوهندوی شیما غفوریسرودلاله
- عزیزه عنایتخورشید سحر
- مولانا عبدالکبیر فرخاریدرخت باغ پنجوایی
- محبوب الهی حسن زاده ومکتب را آتش خورد
- نوشته دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از ویژه گی های دستور زبان فارسی – دری بخش دوم
- امان معاشرمشاعره
- محمدالله نصرتجشن دهقان
- برگردان یدالله سلطان پورنقل قول هائی از لئو تولستوی
- نگارش: جهانبیندیروز و امروز
- شاعر:صدیق کاوون طوفانيراشه پسرليه
- حلیمه مهرپور بها ر آ مد . . .
- رجنی کمار (پران)ای بهار زیبا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)نوروز
- الحاج الهام الدين قيامدسولې سپرلۍ
- سلیمان کبیر نورییک جوان انتحاری را کمک کرده ام
- «نسیم شمال»از زبان و قلم زنده یاد سعید نفیسی
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرعید آمد و ما قبا نداریم
- نورالدین«همسنگر»اگر آید بهار ما
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرتازیان و مزدوران بیگانه، همبستگی تاریخی و فرهنگی خلق های مان را نشانه گرفته اند!
- از پوهندوی شیما غفوریبهارآرزو
- قیوم بشیرناخلف ها
- فرستنده- دوکتور بشيرافضلیبخت و طا لع
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیکشــاف وجـــداســـازی قــبرســتان مـــردانه و زنانه !
- محمدالله نصرتمقام زن
- الحاج الهام الدين قيام!ای پرديو !
- رجنی کمار (پران)ظاھر ھویدا
- آصفه صبا پدرود
- فرستنده: امان معاشرمشـاعـره
- خالد رسول پوروطن ادبیات کجاست؟
- مسعود حداد توقف کن ای زمان !
- بهاره ارشدریاحیپنجرهی اتاق خواب خانهی جدیدمان
- نورالله وثوقبه : زنان دربندِ سرزمینم
- عبدالودود فضلیمـقـــــامِ زن
- نصرت شاد بورژوازی و ایدئولوژیک نامیدن ادبیات اجتماعی انتقادی
- اسماعیل هوشیاراصلاح طلب دینی و زن روز ....!
- شاپور احمديمارينا تسوهتايواي من
- نورالدین«همسنگر»نغمه آزادی
- مسعود حداد به مادرم، به خواهرم
- پوهاند دوکتورم.ا. زيارپښتو ټپيزه دجاپاني هايکو تر څنگ يو منلی نوی شعري ځېل دی
- نوشته نذ یر ظفر مقام زن
- پوهندوی شیما غفوریگـِلۀ زنان از مردان
- انجنیرعبدالقادرمسعودټولپېژندلی او ټولمنلی شاعر، لیکوال او رسنوال ښاغلی لایق زاده لایق له خپل اندو ژوند سره
- نوشته: دکتور فرید طهماسفرامین جدید به افتخار 8 مارچ
- میلاد مسیح رشیدیدل
- پژوهشی از داکتر خلیل ودادابوالقاسم لاهوتی شخصیت سیاسی و فرهنگی فراتر از یک کشور و منطقه
- مهدي مراديبررسي روايت و عناصر داستاني در مجموعه شعر كلاغ سه شنبه سروده ي مهدي مرادي
- صابردرد نا پیدا
- رسول پویانبیاد طنزسرای ناقد
- امام عبادیهما طرزی شاعر، طراح و نگارگر
- دکتر بیژن بارانمقایسه 2 سرود ای ایران و سراومد زمستون
- پوهندوی شیما غفوریقالب تازه
- نصرت شاد آغاز رمان اجتماعی زنان در آمریکا
- ولی محمد نورزیمونږ څه لرو
- ترتیب و ارسال کننده: امان معاشرمشاعره
- شعری از: «پابلو نرودا» امروز زندگی را آغاز کن!
- مسعود حدادبرگشت
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدگذری بر دستور زبان
- صابرآفتاب طالع
- نورالدین«همسنگر»بشارت
- از پوهندوی شیما غفورینسخۀ علاج
- عبدالله « وفا » نورستانی وطن در تنور داغ
- خسرو صادقی بروجنیگلسرخی؛ گل سرخ همیشه جاوید
- شاعر : عنایت الله پویانآسمان ته !
- مسعود حدادهوشدار
- زبیر واعظیآید همی
- رجنی کمار (پران)چــہ بــد میبـــود
- فتانه «شمع»نگو کاین ریش؛ چه معنی دارد؟
- آزادیپوهندوی شیماغفوری
- صابرتمکین
- نصرت شادادبیات ، اتوپی آشتی طبقاتی
- مولانا عبدالکبیر فرخاریولادت با میمنت محمد ص
- زبیر واعظیگنهکار
- مصلح سلجوقیمستان قدرت
- رجنی کمار (پران) ترا دیگر نپرستــم
- قیوم بشیروصا ل
- نصیر سهام ببرک ارغند و رُمان ِ «لبخندِ شیطان»
- برتولت برشت تصمیم
- نوشته نذ یر ظفریادوطن
- پوهندوی شیما غفوریجوانه های امید
- هادی - عرو سسنگگرد توفان
- عبدالکریم(خشنود هروی کهدستانی) نیست ! یک رهبر،که دستش پاک بُود
- عبدالودود فضلیچـشــم نـهــان
- رجنی کمار (پران)ز چیســــت
- اسماعیل هوشیارگفتگوی اختصاصی در تیف نیوز!
- جلال - پیروز مواد فضله دربار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)را ز ســـرو ش نیمــــــه شـــــب
- رجنی کمار پراندحتـــــر افغـــان
- نوشته نذیر ظفردعا به یار
- فرخاریارباب دگر
- نوشته ف. فرشيد به زبان مادری ات ريشخند ميزنی؛ پس حرامزاده ای!
- برتولت برشتآن که گفت آری و آن که گفت نه
- برتولت برشت استثناء و قاعده
- میرزا میر اکبر (صابر)صیاد
- حمید محوی نظریات برتولت برشت
- انجنیـر خلیـل الله رؤوفـیکی میداند چه جانفـرسا
- الحاج الها م الدين قيامدکابل واورې
- mashooddr.Argand
- ارشیاخطابه ای برای جنگ و صلح کودکان فردا
- مصلح سلجوقیچند کلامی با (چارگِردِ قلا گشتم)
- رجنی کمار پرانبرایــــش
- الحاج الهام الدين قيامګرانه وطنه
- عبدالودود فضلیانـسـان و محـبـت
- مسعود حدادجناب رئیس ما
- عزیزه عنایتشیادان دوران !
- نوشته نذ یر ظفردلگیر
- حسیب شریفیمرا با خویش بگذار و بگذر
- عبدالکریـم (خشنود هروی کهد ستا نی)بشنو ا ین حرفــــم ، که تو جا نِ منی !
- جوزجانیخواب کودک
- صــابــرماتم ســر ا
- آرام بختیاری ایستگاههای سیاسی یک نویسنده
- بیژن باراننام تو
- مسعود حدادمشکل است
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې لټول
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرخنده ای که جهان می تواند بشنود ...
- ج-پ-سباتو شناسم
- سلیمان کبیر نوریآهای هموطن !
- فرخاریآستین ذره
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عجب گنجینه ایست
- مسعود حدادمعنی هردوجهان
- ميرزا مير اکبر (صابر)فر یاد های د م بد م
- عبدالغفور امینیبه استقبال غزل صایب تبریزی
- نوشته نذ یر ظفر سوال از شیطان ؟
- رجنی پران کمارمادر میهن صدایت میکند
- ارسالی ج پلوشهشاهکاری از سیمین بهبهانی
- الحاج الهام الدين قيام دزړه دربار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) عصر نوین
- آرام بختیاریادبیات اعتراضی سرخپوستان آمریکای لاتین
- شاعر : صدیق کاوون توفانيدرڼا جام
- «نورالدین « همسنگرگلسنگ محبت
- رهیابشب یلدا
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)سالهای سال گُــذ شت ، تو تَوَجُّه نکرده ای !
- از عبقری سکوت گلبدین
- انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- عبدالو کیل کوچیعمر بگذشت به جنگ
- مولانا عدالکبر (فرخاری)ریحان جنت
- نذ یر ظفرداوری
- عبدالکریم (خشنود هروی) کهدستانی)مــــــیهـنــــم !
- دکتر بیژن بارانتاثیر فکر بر قالب در شعر فروغ فرخزاد
- انجنیرعبدالقادرمسعودزموږ دهیواد ولسي شاعر
- شاپور احمديشوخيهاي ناگوار
- دوکتور لطیف بهاندنا اشنا ليک
- عنایت الله پویانکابل
- استاد عبدالله وفا جرس
- کمباور کابلیستايش از مردی که قلم را نفروخت !
- مرکه وال: انجنیر عبدالقادرمسعودښاغلي شهسوار سنګروال سره مرکه
- ناهید بشردوستسلطان عشق
- عنایت الله پویانکنځلې او که شعرونه؟
- نوشتاری از دکتر حمیدالله مفیدواژ (واج) همزه(ء) Hamza و جایگاه آن در زبان نوشتاری فارسی- دری
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) سراب
- «نورالدین «همسنگر ملکی که زان ماست
- الحاج الهام الدين قيام!ګاونډيه!
- (خشنود هروی کهدستانی)شعر چیست؟
- ارسالی عثمان صابریمیر
- گاف سنگزادآموزش متد علمی تحلیل در مکتب سیاوش کسرائی (5)
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (27)
- مجید نفیسیهمسایگان من می خندند!
- گاف سنگزادقصه های خانم گا ف (20)
- ع: پویاند شپونکو بیم
- بیژن بارانبیاد تو ام
- نـجـیـب بـهـروشمــراد دل
- نو شته نذ یر ظفرافغان گله دارد
- مرتضی کیوان هاشمی خطبه ای از مرتضی کیوان
- میرعنایت الله ساداتقافله سالاران فرهنگ افغانستان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)«عشق چیست؟»
- سجیه الهه (احرار)کودکان امروز آینده سازان فردا
- مجید نفیسیدیدار از دیوار
- مسعود دلیجانیتنها عشق
- نذ یر ظفرفتنه
- نـجـیـب بـهـروش خـطـاهـای نـبـخـشـودنـی
- فراخوان فرهنگی :روزگاری جنگی درگرفت
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (17)
- مجید نفیسیبه بست نشینا ن وال استریت
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)استمگر
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریکدمی با اشعار خروشندۀ عبدالقیوم خروش
- الحاج الهام الدين قيامغيرتي ولس
- شاعر: عنایت الله پویانورووستۍ لوبه او وروستی سبق
- لقمان تدین نژاد احمد محمود و رمان درخت انجیر معابد:
- کمباور کابلیلويه جرگه ء امروز روسياهی فرداست!
- مرکه وال : انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- شاعر: عنایت الله پویاند قیام صیب د هغه شعر په ځواب کې چې وايي
- نو شته نذ یر ظفرعید عاشق
- عبدالودود فضلیعـمـرنــافـــرمـــان
- نجیب بهروش هـمـدلـی و هـمـرنـگـی
- اسحق ثنا سکۀ تزویر
- مولانا عبدالکبیر فرخاری لکۀ ننگ
- یونس عثمانییورش خزان
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (26)
- ماندانا زندیاناشعاری از دکتر ماندانا زندیان (1)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)مـُژده اید وست ! که همان عید سعید آمدنیست
- شاعر : صدیق کاوون توفانيهېر
- الحاج الهام الدين قيام! دلته که راځې اختره
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (6)
- نورالدین همسنگرای عید
- خواجه عبداله (احرار)ایام رحمتبار عید سعید اضحی (قربان)
- زبیر واعظیخط بطلان
- صمدرؤیاها را پرچم کردیم!
- شاعر عنایت الله پویاند بیزو ګانو نڅا
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (5)
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای همسفر! کُجاست ،همان منزل و مقا م؟
- برزین آذرمهربیم و امید
- محمدنبی عظیمی این همه ویرگل (، ) وسمیکولن (؛ ) برای چی ؟
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (4)
- دولت محمدجوشن مختصر سوانح و چند سروده
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (3)
- قیوم بشیرروز وصال
- مولانا عبدالکبیر ( فرخاری ) آزادی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و ماهی
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (2)
- ادامه تحلیل از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (5)
- ن- اسپندمرگ خدايان پيکار
- نوشته نذیر ظفرمهدی ظفر
- محمدعلی شاکری یکتازمزمه های ناپیوسته
- سور اکتبر
- محمد اسحاق ثنا فروغ جمال
- مولانا عبدالکبیر فرخاریخانه انسانی
- دکتور فرید طهماسنابغه های شهرما
- سید زبیر واعظیغم مخور
- حنیف بکتاشد نښت پرټکي
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (5)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (1)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (11 )
- شعر از یونس عثمانیبستر تب آلود
- دعنایت الله پویان لیکنه سپينې خبرې
- مولانا عبدالکبیر فرخاریچرخ گردون
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (4)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (10 )
- عنایت الله پویاند ژوندیوموجوداتوقاتل
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (25)
- جلال پیروزخون و آتش
- اسحق (ثنا)شهر دل
- کیوان باژنتکیه گاه ها فرو ریخته است(بخش اول)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رضا اکوانیان
- استاد فضل الحق فضلاهداء به حضور استاد فاضل و دانشمند جناب محترم مولاناعبدالکبیر فرخاری
- زبیر واعظیطبع هوسباز
- برزین آذرمهرفردای دریایی
- برگردان میم حجریمعماری
- الحاج الهام الدين قيامبی انصافي
- داکتر عزیز فاریابیالا ای باد
- نو شته نذ یر ظفر پیام همد لی
- علی آلنگمقدمهای بر ناییویسم ( Naivism) در ادبیات و هنر
- سید زبیر واعظیخــــواهـــــش مــــــادر وطن
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و سیرک
- قصه های خانم گاف (7 )
- افضل ټکورغزل
- نو شته نذیر ظفر تکبیر عشق
- شاعر: عنایت الله پویانهغه شپې او هغه شیبې
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (5)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)دُوربا د ازمیهنم ! د ست خسا نِ د د منش
- نورالله وثوقحرف ته دل شما
- عبدالودود فضلیدوری از انسـانـیـت
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (4)
- حیدر مهرگان (رحمان هاتفی) انسان طراز نو
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (34)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (6 )
- نو شته نذیر ظفر کور و بینا
- سید احمد ضیا نوری نقش زبان دری فارسی
- بیژن بارانمیهن2
- علی آلنگ از شماتتهای پدر!
- کامبیز گیلانیدو دنیا
- شاعر عنایت الله پویانورک کاڼی
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (4)
- الهام هومین فرنفس کم آورده ام!
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (3)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (3)
- افرایم کیشونطنز برای طنازان (3)
- انجنېر ظهورالدين ا ندېشد قدرت ترانه
- نوشته نذیر ظفرباور
- علی آلنگمشیری، شاعری که عشق را از کوچه به دریا رسانید!
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (2)
- دکتور فرید طهماسعشق فیس بوکی(طنز)
- نو شته نذ یر ظفر سزای ما
- شاعر: عنایت الله پویانقسم
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (2)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (33)
- برتولت برشتقصه های خانم گاف (1)
- نورالله وثوقلُنگی انتحاری
- طنز از قلم فضل الرحیم رحیمبه پیش بسوی حمام های شهر !
- ولی محمد نورزیمونږ سوله غواړو
- برگردان میم حجریباغ بهشت برای اجاره از نو (1)
- برگردان میم حجریهمزیستی مدام با ستیز
- عبدالغفور امینیقانون شکن
- الحاج الهام الدين قيامبيابه رڼاراشي
- رضالطفا مرا پشت همین رؤیا نگه دار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (32)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عَـــــقل را، کُــن پیشوای هر عــمل
- برگردان میم حجریبخشش آسان و بخشش دشوار
- خسرو صدریچاله ها و چالش ها (69)
- رهیابعشق و آزادی
- شاعر: عنایت الله پویاند باڼو غشي
- تحلیلواره ای از گ. سنگزادشعر نیما در آئینه ضمیر سیاوش کسرائی (1)
- برگردان میم حجریجهان بینی ها و جهان تصویرها
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (1)
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعودد هیواد د پښتو ژبې او ادب پیاوړي او وتلي خدمتګار ښاغلي ګل افضل ټکور سره ادبي مرکه
- مولانا عبدالکبیرفرخارینظم آبدار
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و عصای جادو
- الحاج الهام الدين قيامدربار
- سروده دکتر احمد سیفرؤیائی به رنگ کابوس
- قیوم بشیرکشور آبایی
- عبدالودود فضلیدنـیـای ابـلــه پــرور
- مسعود دلیجانیچاله ها و چالش ها (65)
- برگردان میم حجریآقای کوینر وروزنامه ها
- دکتور فرید طهماسمعلم اخلاق(طنز)
- شعر از : یونس عثمانیستاره شناس
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای مــاه صــیا م !برای ما صُــلح بیــا ر
- شاعر : صدیق کاوون طوفانيشاړې کوڅې
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و فیل
- مهران رفيعیکه هر شامی سحر دارد
- مسعود دلیجانیپیوند
- تنظیم ش اسحاق زیفر یاد
- رهیابخاک و تاک
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (31)
- برگردان میم حجریآقای کوینر و پزشک
- نو شته نذ یر ظفر ریشه در آب
- برگردان میم حجریعشق به کی؟
- مسعود دلیجانیاز من تا انسان
- لیکوال عنایت الله پویانشعر او د شاعر د تخیل خوږه دنیاګۍ
- شاعر عنایت الله پویانرا ځئ چې ؤژاړو ګریوان څیرې ګړو
- محمد عوضسوز دل
- ولی محمد نورزیداڅه غم دی
- استاد عبدالله « وفا »صیا د فتنه جوی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وظیفه ی ممتاز
- شهیار قنبری امان از
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدبد بختی روز اول عید
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک در شهر
- نو شته نذیر ظفرخواب پر یشان
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې زور
- عبدالو کیل کوچی عید مایان و عید آنان
- ناهید بشردوستهواى عيد
- سید احسان واعظیپند زمانه
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (30)
- برگردان میم حجری آقای کوینر و مد دریا
- تر تیب کوونکی انجینر محمود صافیاختر راغی
- نو شته نذ یر ظفر عید
- )استاد علی اصغر اصفهانی (سلیمتو کز محنت دیگران بی غمی
- سیاوش کسرائی یلدا
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طرح روزنامه انگریزی بند بلا بند برای بن دوم !
- نورالدین همسنگر ای عیدبیا
- برگردان میم حجری غریزه طبیعی مالکیت
- خواجه عبداله (احرار)فیض رحمت بار قرآن
- برگردان میم حجری حس عدالت طلبی
- رهیاببابونه در برهوت
- برتولت برشت سخنرانی در نخستین کنگرهٔ جهانی نویسندگان
- برگردان میم حجری سوء تفاهم
- الحاج الهام الدين قيامداخترخوب
- برگردان میم حجری اسطرلاب
- دکتر بیژن بارانسرقت ادبی
- عنایت الله پویانمه وژنه
- عبدالودود فضلیخــود فـــروشــی
- آذرخش آذرخش
- رسول پویانقندیل نور
- برگردان میم حجریسیری در اندیشه های لا ئو تسه (1)
- هادی خرسندیهيلا صديقی، هالو و شاعر افغان
- الحاج الهام الدين قياممه راځه اختره
- رسول پویانآهنگ رویش
- مسعود دلیجانی دوباره تولدی باید!
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (29)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)لطف پسر
- برگردان میم حجری انتظار
- برگردان میم حجری پدریت (ابوت) افکار
- اميد سرخابیچاله ها و چالش ها (44)
- برگردان میم حجری سقراط
- ع. اروند چاله ها و چالش ها (45)
- ولی محمد نورزید امان الله خان غازی په ویاړ
- برگردان میم حجریقضاوت
- ولی محمد نورزیافغانی رسالت
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (3)
- دست غولان منفعت در کار
- برگردان میم حجری درخت آلو
- گلاب الدین سخنورخاطره ی از شب خاطره ها
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (2)
- نوشته نذیر ظفر جلوه
- برگردان میم حجری وحشت و نکبت رایش سوم (1)
- برزین آذرمهرهنگامه ی درو
- عبدالودود فضلیعـکـسِ تــــوقـــع
- حشمت امیدمیدان ِ تحریر ِ دگر ...
- رجنی پران کماراشک
- فاطمه «بهانه» جمالنیاز عشق
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)دختر گل
- ژاله اصفهانیاجازه بدهید آشنا شویم
- برگردان میم حجری تعریف و تمجید
- خواجه عبداله (احرار)فیض معنوی ماه صیام
- برگردان میم حجریایام بربریت
- مسعود دلیجانی سنگ های دوزخی
- الحاج الهام الدین قیامسترسوال
- عبدالله وفاای کاش با بهار....
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (2)
- برگردان میم حجریوفور بیش از حد درندگان
- حسیب شریفیباغچهی خالی
- حشمت امیدیادگار زندگی ...
- نو شته نذیر ظفر هیچکس
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (1)
- مولانا عبدالکبیر فرخاری درویش هنر پرور
- برگردان میم حجریآقای کوینر و طبیعت
- مسعود دلیجانیسپیدیْ جاودان
- برگردان میم حجریگرسنگی کشیدن
- شعله رهاچاله ها و چالش ها (28)
- ناتاشا محرم زادهچاله ها و چالش ها (26)
- برگردان میم حجریحق عجز
- هاکان مسعود نوابیمبارک رمضان آمد
- سید زبیر واعظیاشک و خون
- عبدالودود فضلیعـُجــبِ یـک خـاکــی
- مسعود دلیجانینسیم، باد، طوفان، گردباد
- برگردان میم حجریدو شهر
- برگردان میم حجریعمله شکم
- گزيده شعرهاي لي بوبادهپيمايي با لي بو1 در تموز
- نو شته نذ یر ظفر پدر غریب
- اسدالله زمرید ښاغلي کاوون توفاني د «مینې په نامه » شعر په تړاو کې
- شاعر: صدیق کاوون توفانيدمينى په نامه
- تحلیل رباعیات خیام از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (3)
- برگردان میم حجریپاسخی بجا
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)نخل مراد
- برگردان میم حجریمحبوب ترین حیوان آقای کاف
- رهیابما همانیم، شصت و هفتی ها
- برگردان میم حجریدر قبال قلدری چه باید کرد؟
- مسعود دلیجانیطلوع بینائی
- محمدالله نصرتنمی ارزد
- سید زبیر واعظینامهء سر گشاده عنوانی رئیس جمهور کرزی
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای وطنــدارِ نیکوسیرتی من !،قـار بس ا ست
- الحاج الهام الدين قياميتيمه!
- عبدالودود فضلیبــاده فـــــروش
- شاعر : غنی خانتصور
- قیوم بشیرانتظارِ دیدن
- دو دوره در شعر فروغ فرخزاددکتر بیژن باران
- رهیابامید
- رهیابگرگ ها و سگ ها
- بیژن باراناعدام ممنوع
- برگردان میم حجریاگر کوسه ها آدم می بودند!
- مسعود دلیجانی من انسانم!
- مسعود دلیجانیبر زمینه سربی رنج
- نو شته نذ یر ظفر طبع شا عر
- طوفان كورِ سود طوفان كورِ سود
- هاکان مسعود نوابیبه فرد فرد وطن
- انگبین وحدتانگبین وحدت
- ا. م. شیرییادداشتهای پراکنده (٢)
- الحاج الهام الدين قيام بی خوندي
- ترجمه: شهاب آتشکارچاله ها و چالش ها (2)
- نویسنده : مهرالدین مشیدزبان واندیشه در شعر و دستگاهٔ فکری شاعر
- دکتر بیژن بارانپدر در شعر فروغ فرخزاد
- عبدالودود فضلینـیکـی وپــاداش
- جلال-پیروزطعمهء اشرار
- شاعر عنایت الله پویاند یتیم وصیت
- بیژن بارانبیاد تو ام
- قیوم بشیرطلوعِ فجر
- برزین آذرمهردریا و درنا (2)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و دوستش
- فرخارینبض گیتی
- مینا اسدیآفتاب این ویرانه
- برزین آذرمهردر سوگ آن عقاب
- جاویدفرهادنوش جانت چندپیاله شعر!
- قیوم بشیرحق انسان
- عبدالودود فضلیاشــکِ مـیـهــن
- الحاج الهام الدین قیامافغان
- نوشته نذیر ظفر زرع خر بوزه
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)گــُذرکـُن !به آن کــوچه ای فهـــمِ خــویش
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (2) (بخش آخر)
- نجیب بهروش دوبـیـتـی هـا
- رهیابنجوای فرصت طلبان
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (1)
- نوشته نذیر ظفر فواید فیسبوک
- قیوم بشیربلای جفا
- عبدالودود فضلیقـمــاربـیـــــدلان
- رهيابديرگاهی هست ...
- استاد عبدالله « وفا »شیر دروازه و آسمایی
- عبدالغفار سوزنشاخه ی گـــل
- نوشته نذیر ظفر خال هندو
- مینا حق شناسایستگاه
- انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلی نصرالله حافظ زموږ دهیواد د معاصر ادب اوفرهنګ پیاوړی شاعر او نامتو لیکوال
- دکتور فرید طهماسپتلونِ شیرلالا (طنز)
- جلال پیروز میخواهد دلم
- نو شته نذیر ظفر تصویر بی بدیل
- قیوم بشیر خطاب به کرزی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و شیر
- جعفر مرزوقیبرگ هائی از یک دفتر (4)
- از زمین تا آ سمـا ن چند سا لـه راه است ؟عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
- الحاج الهام الدين قيام!بيننګانوته
- بیژن بارانآسیب شناسی عشق
- قیوم بشیررأی خودسرانه
- اسحاق ثناجزبه عشق
- بیژن بارانفروغ در عصر دیجیتال
- علی آلنگ بنی آندرسن و اخوان ثالث در نگاهیکوتاه
- عبدالغفار(سوزن) خاطــــره
- از پی چند پشیزمحمدرضا راثی پور
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)مسلمـــــان
- سجیه الهه (احرار)نور تابان
- قیوم بشیرمعیارِ انتخاب
- برزین آذرمهردریا و درنا
- الحاج الهام الدين قيامغزل
- مسعود حنیف زرابمادر بيچاره ام
- شاعر عنایت الله پویانخرابات واړه خراب شو
- عبید زاکانیتو گاو از خر باز نمی شناسی؟
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (22)
- بیژن بارانعشق اول من
- مسعود حنیف زرابپدر
- سجیه الهه (احرار)ادب زینت انسانیت
- ج – پیروزبنام مادر وطن
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (11)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (3)
- جاویدفرهادچند ویژه گی مدرنیسم در ادبیات
- جاویدفرهادچیزهایی درباره ی شعر
- جاویدفرهادنیچه از زبان نیچه
- خدامراد فولادیزنده باد آزادی!
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و درخت گیلاس
- قیوم بشیرحسرتِ دل
- سید زبیر واعظیاسامه سلسله دار
- لیکوال ع پویانزما هردم شهیده غوا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازم دریا
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (2)
- شاعر عنایت الله پویاند کافر او مسلمان جګړه
- عبداکریم (خشنود هروی کهد ستانی)دست ِکــوته بیــن وآستــــــین ِ د راز
- نوشته نذیر ظفرشعر من
- ناهید بشردوستمادر
- برزین آذرمهرسر بر نیارد گر چو نوری از حقیقت
- قیوم بشیرفرمانروای شهر سخن
- عبدالودود فضلیگــوشِ خِــــــرَد
- ترجمه از روسی : دکتور فرید طهماسجوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (21)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (2)
- نو شته نذ یر ظفرهشدار به طالبان وهابی
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (1)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و آدم ها
- دکتر بیژن بارانروند آفرینش شعر
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (1)
- دوکتور شهیر نثاریدیوار
- سید زبیر واعظیطنز قصیده ای در بارهء صلح
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (10)
- عبدالو کیل کوچیجایگاه عمر درادبیات ودید گاه ادیبان
- انجنیر عبدالقادرمسعوداستاد ګل پاچا الفت زموږ دهیواد ملي، ولسي، لوی شاعر، پیاوړلې لیکوال او څیړونکې
- خواجه عبداله (احرار)طواف دل
- فریدون مشیریبوسه و آتش
- نوشته نذیر ظفرکلید جنت
- نجیب بهروشآب بـقـا
- نوشته نذیر ظفر دلتنگ
- الحاج الهام الدين قيامدقلم وصيت
- سید زبیر واعظیوصف یار
- نیمایوشیجمنت دونان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (20)
- محمد اسحق ثنا دلتنگی
- ولی محمد نورزی د جهاد ملګرې
- نو شته نذ یرظفرمنا ظره دزدان
- قیوم بشیرسرودِ همدِ لی
- دکتور فرید طهماسنمرهء تلیفون (طنزـ دیالوگ)
- فریدون مشیریتو نیستی که ببینی!
- عزیزه عنایتهمنوا
- نجیب بهروشمـیـزان خـرد
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و آدمبرفی ها
- ترجمه از دوکتور لطیف بهاند و سکندر ختلانیدلتگنی
- محمدالله نصرتکوکب اقبال
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)آبستن صبح
- الحاج الهام الدين قيامد استاد روهي د پنځلسم تلين په مناسبت
- قیوم بشیرسنگ فلاخن
- ج – پیروزدرتبعیداز وطن
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (5)
- سید زبیر واعظیوصـــــله و پینــــه بــر غـــــزل حافـــــــظ شــــــــــــیراز
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیهرچه تو گُفتی خواهـــــــــــرم، هست بخدا که باورم !
- عبدالودود فضلینــقــش انـســانــیـت
- شب تا پگاهپل ز جان خویش تا مرز پگاه
- سعید سلطان پوربا کشورم چه رفته؟
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (21)
- سیمرغطنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟!
- نجیب بهروشصـدای وطـن
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انســــان
- عبدالو کیل کوچیآزاد افغا نستان
- برگردان خسرو باقریپیرمردی کنار پل
- داکتر اسدالله شعورمرواريد گمشده
- خواجه عبداله احرارمقام معنوی انسان
- محمدرضا راثی پورهومانیسمی سرشته به دوراندیشی
- سروده یی از انجنیر حفیظ ا له حازم مرگ باغ
- الحاج الهام الدين قيام مور
- نو شته نذیر ظفردلکش
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (19)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و مترسک ها
- شعر از :محمد اسحاق ثنامادرم
- ع. یزدانیدریا دور نیست
- سجیه الهه احرار مقام والای مادر
- حسنا صدیقیان (احرار)بهشت جاویدان
- عبدالو کیل کوچیدوست دارم مادرم را
- نجیب بهروشتـاج فـلـک
- قیوم بشیرشایگان
- انجنیر عبدالقادر مسعود ارواښاد ډاکترکبیرستوری زموږ دهیواد دادب او فرهنګ نومیالی اواکاډمیک شخصیت
- حسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- عبداکریم خشنود هروی کهدستانیفرامـــوش کرده ایم هریک،ظـــــفر های نیاکـــانم
- نورالله وثوقسام اسامه
- طنزکوتاهی از: ز. رزمیمرگ بن لادن و بدبوشدن وزیردفاع
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (6)
- خواجه عبداله (احرار)مـباش دور از غم انسان!
- شعری از فلزبانسفره
- رهيابوقت آنست عزم کار کنيم
- بایز افروزیستیزه گر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادمژده ، مژده و بازهم مژده !!!
- الحاج الهام الدين قيام دژوندلار
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) مــــادر
- شاعر: عنایت الله پویاند پسرلي باد
- د عنایت الله پویان لیکنه کوچنی غل او غټ غل
- عنایت الله پویان پردی کمیس
- جاویدفرهادخودشناسی عرَض جوهریکتایی نیست...
- ناهید بشردوستانگيزه عشق
- نجیب بهروش دلـربـا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازمرفتند
- برگردان میم حجریماهی، ماهی است
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (18)
- کورت توخولوسکیآنچه آزاد نیست، خود آزادی است!
- عبدالودود فضلیوحشــتِ جـنگــل
- رِنگِ موسیقی نهان در پرده شدخدامراد فولادی
- برزین آذرمهرسپاه ماه مه
- سید زبیر واعظی….... عشق یعنی
- ژاله اصفهانیدریادلان
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)به پیروی از دو شخصیت گرامی
- خدامراد فولادیدر نبردِ «یا مرگ یا زندگی»
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویمنشأ اصلی بربریت
- نجیب بهروش بـهـار
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویداوری دربارۀ یک کتاب
- الحاج الهام الدين قيام دګناهونوکفاره
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (5)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (17)
- نورالله وثوق گیرِ لیورس
- عبدالو کیل کوچیتیر غم
- ارسال شده توسط شین میم شینشعری از فریدون مشیری
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)هرچـه آیــد برسـرم یا د ر برا ست ،ا ز لُـطــفِ ا و ست
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (16)
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (2)
- از قلم فضل الرحیم رحیمکاین چنین رفته است درعهد ازل تقدیر ما !
- الحاج الهام الدين قيام ګران افغانستان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) وصف فرخار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (15)
- بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»
- برزین آذرمهردرنای سرخپوش
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (1)
- محمد همایون سرخابی لندنیادی از شاد روان پروفیسور دکتر احمد جاویدتارک نشین علم و ادب میهن
- شین میم شینسیری در شعری از پیرایه یغمائی (1)
- محمدالله نصرت بدخشان
- عبدالو کیل کوچی زبان
- پیرایه یغمائیدر باور قفل، رمز کلیدیم
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیرباعـــیـــــــــــــــــــات
- نویسنده : مهرالدین مشیدفاش می گویم و از گفتۀ خود دلشادم بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
- تحلیل از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (3)
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی خروسی که ماکیان شد
- الحاج الهام الدين قيامدجګړوپلرونه
- ج – پیروز – سعدبنام مادر وطن
- شهر یاران شعله رها
- حسنا صدیقیان (احرار)دفع رنج مردمان
- خدامراد فولادیاینهمه سنگ و سار و سنگ سار!
- جاویدفرهادسخنی از دهان بی نشانی
- عبدالحسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- حسنا صدیقیان (احرار)وحدت قشر زنان
- سروده از نجیبه آرشبه استقبال از فرا خوان ملی، مدنی وتاریخی
- الحاج الهام الدين قيامدمينې شعار
- دکتور فرید طهماسقندآغای پوسته رسان
- نورالله وثوقفلتر شکن
- عبدالودود فضلیشـیخ عـطارودرویـش
- عبدالو کیل کوچیاجمل ختک شاعر توا نا ، مبارز پرشور وشخصیت آزادی خواه
- خدامراد فولادیحرف های زمختِ پینه بسته
- الحاج الهام الدين قيام راشئ ډالر پرېږدو
- دکتورمحمد شعیب مجددیبهار وطن
- دوکتور لطيف بهاندد شلمۍ پېړۍ پياوړی او نه هېرېدونکی ټوکمار،چارلي چاپلین
- تحلیلی از میم حجریمطلبی عادی و پیش پا افتاده (2)
- توسط حمید محویبرتولت برشت پنج مشکل برای نوشتن حقیقت
- هاکان مسعود نوابیدنیای دو روزه
- مریم عاکفیبهار با تو
- خدامراد فولادییادمانده ها
- نوشته نذیز ظفرپشیمان نمیشوند
- رزم آفرین فرخاریگل و مُل
- محمدرضا راثی پورامید
- مولانا عبدالکبیر فرخاریبهار
- الحاج الهام الدين قياموصيت
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و باد کنک ها
- شعری از هادی خرسندیکه اوباما آمد!
- برزین آذرمهرهمه جا را گرفته روح بهار
- جلال - پیروزبهار آرزوها ها
- برزین آذرمهرکابوس
- خواجه عبداله (احرار)بهار آیینه دار
- دوکتور لطیف بهاندنیکولای واسیلوویچ ګوګول روسي ليکوال او ډرامه ليکونکی
- الحاج الهام الدين قيام افغان وژني
- نورالله وثوقخجسته نوروز 1390 برهمۀ دوستان مبارک باد
- عبدالودود فضلیســال نــــو، خـیـال نـــو
- هاکان مسعود نوابیبیا
- شعر از:محمد یونس عثمانییاد بهار
- شین میم شینسیری در بینش هستی آقا مجیدی
- بیژن بارانگل برف
- بیاندختر بهار
- جلال (پیروز)ترانهء میهن پرستان
- الحاج الهام الدين قيامسپرلۍ نه ده
- عبدالو کیل کوچی طنین فصل بهار
- وزیر اوستا فریاد زمان
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (1)
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (5)
- نجیب بهروش رمـز نـگـاه
- نو شته نذیر ظفربهار
- شین میم شینسیری در جهان بینی صمد بهرنگی (1)
- دوکتور لطيف بهاندماکسیم گورکي روسي ليکوال ،شاعر او ټولنيز شخصيت
- هادی عروس سنگدر سوگ مادر
- نورالله وثوقسونامی فریاد
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) بهـــــار
- جواد میرپورنوروز رسیده و ما خام و نارسیم
- برزین آذرمهرمحبوب من وطن
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (1)
- طنزی از فریدون تنکابنیآموزش خواندن و نوشتن به خر
- نجیب بهروش به پیشواز بهار
- لیزا سروشپیام به ام البلاد
- جاویدفرهادنوروز در شعر سخنوران پارسی
- جاویدفرهادگپی در باره ی «تُنک خیالی» بیدل
- طنزی زیبا از هادی خرسندیبسیار زیبا
- دوکتور شهیر نثاریشهر یاس
- سلیمان راوشحکیم خیام
- انجنیرعبدالقادر مسعوددستراونومیالي رحمان بابا د روحاني، تصوفي،عرفاني، ادبي او فرهنګي شخصیت په هکله یو څوخبری
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (3)
- جليلىاشك غم
- نوشته نذ یر ظفرهشتم مارچ ( تجلیل از نهضت نسوان) است
- خدامراد فولادیبه امیدِ روز
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (1)
- غفور امینیزنده گی
- حلیمه مهر پورآ زا د ی
- خدامراد فولادیپیش کش به همه ی زنان برابری خواه و مبارز
- نورالله وثوقاهدابه ز نان ودختران مظلوم سرزمینم
- عبدالوکیل کوچیبه استقبال هشتم مارچ
- څیړنمل محمد دین ژواکبی بی زینبو
- جلال ( پیروز )به ملت واحد وسازنده
- دوکتور لطیف بهاندزما او د نزار قباني پېژندګلوي
- بشیر بشارت حسینینخل پُر ثمر
- عبدالودود فضلیزن مخـزن اســرار
- ازعزیزه عنایتبه گرامی داشت از هشتم مارچ
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)میهن
- سروده یی از : انجنیر حفیظ ا له حازمسپیدار
- محمدالله نصرت نام زن
- وزیر ا وستا سر انجا م تصمیم
- گزنه، روایت می کند:حکایت خر و گوسفند
- جاویدفرهاد سه توجیه از سه بیت بیدل
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)د ر و طــن،مــرگ ِ جـــابرانــــه چراست؟
- نجیب بهروشای وطن
- به قلم شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (1)
- نو شته عبقری ( گردیزی)پیام ما به حکمتیار
- عبدالو کیل کوچی امید واپسین
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (2)
- عنایت اله پویانګنجی پادوان
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلي صدیق کاوون توفاني سره مرکه
- نورالله وثوقکولاک
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی )تیـــــشه و تــــــــــــبرم نیست
- نصرت شادادبیات رئالیستی در روسیه تزاری
- دوکتور لطیف بهاندبه خاطر گرامی داشت،از دهمین سالروز جدایی اسکندر ختلانی
- وزیراوستا پیا م همد لا نه
- محمدالله نصرتآواره
- نجیب بهروششـرف و وقـار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی) ( ا ی رود نــــــــیل ! )
- تحلیل واره ای از شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (10)
- امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)به ناظم حکمت
- نورالله وثوقراز شگفت
- دکتر بیژن باران خصیصه های تولید شعر شاملو
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (1)
- عبدالوکیل کوچی غزل
- عبدالودود فضلینامهءچارلی چاپلین به دخترش
- هادی - عروس سنگآواز خدا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گهــــر وقــــــار
- مجید نفیسیگرسنگان صبحگاهی در ونیس
- سیاوش کسرائیشهر هرجائی
- میر محمود بکتاشقرن خشک سالی
- خدامراد فولادیبرهنه
- امیرخا ن جوینده دردِفراق
- دکتور فرید طهماسفراموشکار
- جاویدفرهاد دوبیتی ها
- فریدون تنکابنیشوخی و طنز
- زلیخا پوپلمنم فرزند افغانم
- نورالله وثوقرقص دوره ای
- خدامراد فولادیسرو بلند مرامت
- برزین آذرمهر تا طلسمی این چنین بر جای هست...
- برگردان: ا. م. شیریاحسان به سگ
- ابوالقاسم الشابیخطابه ای برای جبّاران جهان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (9)
- امیرخا ن جوینده عا لم رنج
- تحلیلواره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی مجید نفیسی
- نورالله وثوقلات قاهره
- امیرخا ن (جوینده ) ایکا ش
- نو شته نذیر ظفر – ورجینیا – امریکاچراغ
- شاعر:عنایت الله پویاند ښاپیرۍ مینه
- شاعر: صدیق کاوون توفانيلولۍ دنیا
- نبی عظیمی دمی با فرزانه مامون
- دکتر بیژن بارانسرود 8 مارس
- دکتر بیژن بارانصمیمیت عواطف در شعر فروغ فرخزاد
- نوشته نذیر ظفرحدیث ظلمت
- امیرخا ن جوینده دوبیتی های نا ب
- عبدالودود فضلیسکــون مـیـکــده
- سرودۀ: الحاج غلام حبیب "نوابی"باعث ایجاد ما
- نورالله وثوققاضیِ کو ر
- دوکتور لطیف بهاندباریس لئونیدوویچ، پاسترناک
- انجنیر حفیظ اله حازمشیشه و سنگ
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)هرزه تازیها
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین (بخش دوم)
- امیرخا ن جویندهبی با ور
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) دانش
- حقمل پ.پجرت!
- شعر از : محمد یونسجنازۀ ابر
- عطا احمدیسوگند نامه
- الحاج غلام حبیب نوابیتیر آه
- نو شته نذیر ظفرگفتگوی گندم و خشخاش
- شاعر : امان الله سیلاب ساپيناز او نیاز
- شاعر :ارواښاد عبدالقدوس (پرهیز)پښتونه ویښ شه!!
- نجیب بهروش قـدر و بـهـا
- نبی عظیمی ازمداهنه گری تا فحاشی
- امیرخا ن جوینده بی همتا
- الحاج غلام حبیب نوابیحمد خدا
- محمد اسحاق ثنا می بود
- برزین آذرمهر بی رنج این سفر
- بیژن بارانستاره
- بیژن باراننقد آثار ویگن
- شاعر :عنایت الله پویاند مینې سبق
- طنزی از: تیراندازاندرفوائد جرت
- عنایت الله پویان تیښته
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای خدا
- نصرت شاد از شعر حوا- تا رمان اروین
- سید احسان واعظی اسپ شاه
- برگردان میم حجریمال من، مال تو
- محمدنبی عظیمیازمُداهَنـــَه گری تا فحاشی
- ازقلم فضل الرحیم رحیمفکر ات باشه که فدا جان خبر نشه !!!!!
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) ظالم
- نوشته نذیر ظفردرد دل
- نگارنده : تیر اندازما و کوچه داکتراکرم عثمان
- جاویدفرهادبازخوانی چندبیت ازشکوه های ناصر خسرو
- مینا اسدی دوباره می شود، آری!
- مطلب دریافتی از ربابهشیر و روباهان
- دکتور محمد شعیب مجددیسعادتملوک تابش سفری از شعر «مادر پیر» تا شعر«هوای قفس»
- نو شته عبقریپیام حکمتیار
- امیرخا ن جویندهَمَجّمَرِعِشّق
- شاعر : صدیق کاوون توفاني دوينو جام
- شین میم شینفردوسی را باید از نو باید شناخت
- نو شته عبقریآهنگ نو
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای وطن
- اوستا رومان کوچه ی ما - ترفند نوین برای ابراز معصومیت
- از قلم فضل الرحیم رحیمواژه های نودر عصر نو !!!
- شاعر : صدیق کاوون توفانيددوزخ په څنډو
- کوروش آقا مجیدیباغ ابریشم
- سيد زبير واعظی درد زمان
- زلمی رزمینامه ای از آن دنیا
- انجنیر حفیظ اله حازمآزادی
- الف - محشور خاکستر جان ! سوژه ها بهترین اند , اما ...
- شکیب جانبازاستاد مهربان رفت
- عبدالودود فضلی روبـــا، شــغــال ، بــــاز
- خدامراد فولادیشعر من
- امیرخا ن جویندهآه سرد
- یاسیندو نامه به همسرم
- م . ن . آدم خيل جرت! گفتن ها ، سيماي واقعي محقق را آشکار ساخت
- نو شته نذ یر ظفرزمستان ! فصل تو فصل زیان نیست
- شعر از :محمدیونس عثمانیبهار
- رقص آرامرقص آرام
- میم حا نجارپای منبر هرمان هسه
- محمد اسحاق ثنا انتظار
- جلال پیروز فرزند افغان
- بیژن بارانمانيفست
- ناهید بشردوستسنگتراش
- خدامراد فولادی دست ها و اراده ها
- امیرخا ن جویندهرنجورم امروز
- ازقلم فضل الرحیم رحیم یک نظر سنجی خورشیدی و میلادی !!!
- محمدنادربرلاسفراراست سهم ما!
- ع.فاریابیوارسته مردی از دیار ظهیر فاریابی
- امیرخا ن جوینده دریایی غم
- عبدالو کیل کوچی ترا دو باره میسازم
- هاکان مسعود نوابیچقدر؟
- انجنیر حفیظ اله حازمبیکرانه
- کبیر فرخاری خانه های بی در
- دکتر بیژن بارانعرفان در خاور میانه
- انجنیر عبدالقادرمسعوددمخکښ شاعر اونومیالي لیکوال او داستان لیکونکي ښاغلي عنایت الله پویان دادبي آثارو یوه بیلګه
- جاویدفرهادسیاسی گری در شعر
- اندیشه شاهیدخترم! به افغانستان که جهنم نامیده برگرد!
- حسین فخری جلوه هایی از رمان کوچه ء ما
- امیر خا ن جویندهنا آشنا
- آنتوان چخوفمتشکرم
- امیرخا ن جویندهای د ل
- عبدالودود فضلی رقــــص بــــومــان
- ناهید بشردوستاشتياق وصل
- خجسته الهامبرف
- یاسینتحلیلواره ای بر «سفر دریائی»
- مجید نفیسیقلب خانه
- محمد اسحاق ثنا مرد دانشور
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریک در ادامه معرفی یک استعداد پنهان از دیار عرفان فاریاب باستان :
- مولانا کبیر فرخاریهـمـای آرزو
- ل کریمی استالفی حقیقت در سکوت ما میمیرد !
- مولانا کبیر فرخاریمولانا جلال الدین بلخی
- محمد اسحاق ثنا دنیای دون
- شعر از : محمد یونسسکوت دره
- نجیب بهروش آبـرو
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش فرجامین
- انجنیر خفیظ اله حازمدیده به چشم
- امیرخان جوینده بی وفایی
- جاوید فرهاد روش های درست نویسی ودرست گویی درزبان
- عبدالخالق تنها بینواشام اندوه
- ناهید بشردوستبوى خينه
- محمد زرگرپور درٌدانه
- خدامراد فولادیبه دانشجویان سوسیالیست
- امیرخا ن جویندهجنون
- عزیزه عنایتزمستان و غریبا ن
- عبدالو کیل کوچیسلام بروطنم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)متـــاع دکــــان مـــرگ
- نو شته : نذیرظفرتصویر کر بلا درآیینه شعرا
- نو شته نذیر ظفرنا امید
- بیژن بارانشمع روشن ابدی
- برگردان و تغییر : دکتر حمیدالله مفیدبهترین طنز سال
- عبدالودود فضلیآتــش حـســرت
- ل . کریمی استالفی گرامیداشت ازشخصیتی که ناله می نوشت ... !
- شین میم شینرأی دیگر
- محمد اسحاق ثناسلطان آواز
- شعر از : محمد یونس عثمانیدو رنگی باد
- محمدظاهرحکمید طالو په ویش
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش ششم
- امیرخا ن جوینده عشق مکاری
- نو شته نذیر ظفرزندانی شیرخواره
- حمید محویمدرنیسم
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازموکفر سجده جو شده
- نجیب بهروش عـلـو هـمـت
- عبدالو کیل کوچیخسته دلان
- مجید نفیسیبه کودکان زندان و تبعید
- بیژن باران یادها- دکتر غلامحسین ساعدی
- دوکتور بشير افضلیبرخيز
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش پنجم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) فرهـــــاد (دریـــــــا)
- مژگان ساغر شفا بدهکار
- حمید محویتنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند
- نورالله وثوقرأی حیران
- امیرخا ن جویندهزچشم ا ند ا ختی
- بیژن بارانپیری
- تحلیل از شین میم شینجهان و جهان بینی
- سید زبیر واعظیرازدل با وطندار
- مژگان ساغروطن
- حمید محوینقدی بر رمان«همنوایی شبانۀ ارکستر چوبها»
- شعر از :محمد یونس عثمانیتندورای حسرت
- عبدالغفور امینیمبا رک عید قربا ن
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- ایوان تورکینفگنجشک
- حمید محویکارگاه نقد ادبی
- نادیه فضلسه سروده زیبا
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش چهارم
- ترجمۀ سهراب شباهنگ در ستایش دیالک تیک
- امیرخا ن جوینده خُجَسّته عید
- محمد اسحاق ثناعید قربان
- محمدالله نصرتجامۀ عیدانه
- حلیمه مهر پورآ نروز دور نیست . . .
- سلیمان راوشمکان خدا
- نجـیـب بهــروش شـاهـد مقـصـود
- نورالله وثوقشیطانیِ آیینه ها
- تحلیلواره ای از میم حجری تراژدی قورباغه ها
- محمد اسحاق ثنا دلبر کافر
- شین میم شیناختران عطشان آزادی در شعر «تصویر»
- ا. م. شیری بیاد اکتبر سرخمان
- عبدالو کیل کوچیرنج بی پا یان
- امیرخا ن جوینده رنجـورتا کی
- برزین آذرمهراز زبان برگ...
- عبدالودود فضلیدنـیـای عـجـیـــب
- انجنیر عبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- حلیمه مهر پور جا مۀ تز ویر
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش سوم
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی
- امیرخا ن جوینده دردِ نهان
- کیوان باژنهواي آزاد
- دکتر بیژن باراناروتیزم در شعر فروغ فرخ زاد
- شعری از انجنیر حفیظ ا له حازمنیامدی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)کشورم
- برگردان حجریدرخت الفبا
- دوکتور بشير افضلیعشق اولين و آخرين
- نورالله وثوقراویان بردگی
- پیرایه یغمائیپیرایه یغمائی
- مولانا کبیر فرخاریلیلا صراحت روشنی
- ترجمه توسط حمید محویدر باب ضرورت هنر در دوران ما
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد
- سرلوڅ مرادزی ملنګ جان او پښتوستان
- محمداکبر کرگردجهاني په شعر كې خيال تصوير اوعاطفه
- امیرخا ن جوینده نا چا ر
- صالحه وهاب واصلدر سوگ پدر
- محمد اسحاق ثنامرغ بی بال
- جینا روک پاکوکشور چهار رنگ
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش دوم
- میم حجریکابوسی به رنگ رؤیا
- بیژن باراناستبداد
- انجنیر عبدالقادرمسعوددپاک زړي، وطنپال او ویاړلي شاعر ارواښادعبدالقدوس پرهیز دشعرونو ارزونه
- سلیمان راوش ادبیات و مسخ اندیشه در سیما ها
- عبدالودود فضلیازمـاسـت کـه بـرمـاسـت
- فرستنده:هاکان مسعود نوابیفکور من
- امیرخان جوینده تا بکی
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- ارسالی:هاکان مسعود نوابینشاط و ناره
- سعید سلطانی طارمیچشمه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)پیـــــــر مـــــا
- انجنیرسید عارف گهریکمعرفی یک استعداد پنهان دردیار عرفان فاریاب باستان
- جاویدفرهاد دودیدگاه در باره ی زبان
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- شعر از :محمد یونس عثمانیهیکل غم
- نوشته نذیر ظفرمسجد گلگون
- نجیب بهروش هـوش کـن هـمـدم هـر سـفـلـه و نادان نشـوی
- شعر از انجیلا هاشم هدایتوطن
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) با ادب باش
- مرکه کوونکې : انجنیر عبدالقادر مسعودزموږ دهیواد دخوږ ژبي، مبتکر شاعر او ژورنالیست ښاغلي خیال محمد کټوازی سره مرکه
- شعر از :محمد یونس "عثمانیلاله های سیاه
- عبدالودود فضلیچـــــــــــرا ؟
- امیرخا ن جویندهحلا ل
- سيد احسان واعظینميکردم چی ميکردم
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمیگریه کردن هنراست - گریه دادن هنری والاتر
- امیر خان جوینده اســــــــــــــیر
- بیژن بارانتحریم
- نورالله وثوقره آوردِ سفر
- دکتر بیژن بارانزبان
- محمد اسحاق ثنا طاهر پر شکسته
- محمدالله نصرتمحمدالله نصرت
- زلیخا پوپلگیریه مکن کرزی
- دمحمد اکبر کرګر لیکنه دشعر اونثر په اړوند راولاړې پوښتني اوپه هغو يو څو خبرې
- صالحه وهاب واصلسلطان خزان
- انجنیر عبدالقادرمسعوددنامتو لیکوال او داستان لیکونکي ارواښاد محمددین ژواک د ادبي آثارو یوه بیلګه
- معظم " روستا "برسریر عرش معلا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دربزرگ داشت ازمقام هنری مرحوم استاد قاسم افغان
- دکتر بیژن بارانفارسی
- نجیب بهروش طنز
- برگردان : ز.رزمی چرا نی ها میان تهی اند ؟
- ناهيد بشردوستجدايى
- امیرخان جوینده نشد معلوم
- عبدالوکیل کوچیشورش عشق
- انجنیر حفیظ ا له حازمخانه دوست
- صور اسرافیلهزاران وصله
- امیرخان جوینده درد بیچون
- زبیر شیرزادزمونږ د کلی سپی اوس هم غاپی
- مترجم : حمید محویتخیل ادبی
- جاویدفرهادروایتی برای عاصی
- جما عتنوشته : نذیر ظفر
- شعر از :محمد یونس " عثمانی "باد
- امیرخان جوینده خسته دل
- عبدالودود فضلیخـــرطـوم فـیـــل
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- نجیب بهروشگودال ظلمت
- داكبر كرگر ليكنهيادونه اونكلونه
- م . اسحاق " ثنا "تیر بلا
- داکتراسدالله حبیبیاد داشتی درچندوچونی سبکهای شعرفارسی وسبک هندی
- عبدالغفورامینیغلط
- دکتر بیژن بارانادبیات در جامعه
- امیرخان جویندهچه لحظا تی هیجانی
- شعر از :محمدیونس عثمانیگل
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شهادت نــــــــوری
- امیرخان جوینده چند رباعی عیدی
- سيد زبير واعظی عید دیگر
- عبدالودود فضلیعـیـد پیغـام محـبـت
- شعر از :محمد یونس عثمانیبرگشت روح
- عبدالو کیل کوچیوحدت
- امیرخان جوینده چند رباعی
- نجیب بهروش تیــــغ دودم
- انجينيرهمت الله امين زیغزل
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان )بخش پانزدهم(
- حنیف بکتاشبی تقدیره شېبې
- محمدنبی عظیمی ازمیان نامه های زریاب ...
- جاوید فرهادرابطه ی زبان وفردیت
- ز.رطنزاندرفوائدمصالحه ملی
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- امیرخان جویندهرنج وفراق
- عبدالله وفاجگرگوشه
- بیژن بارانوطن
- هما میرافشاركــوچـــه
- ایمل خان فیضی سیاه سنگ هنوز جهان جهانی را نگشته است!
- شعر از : محمد یونس " عثمانی "رویا
- امیرخان جویندهچند رباعی
- عبدالو کیل کوچیاز افغانستان چه خبر
- امــــــــــــــــیرخان (جوینده)مادر
- نجیب بهروشاستقلال
- انجنیر حفیظ اله حازمآشیانه
- محمد اسحاق ثنا آزادی
- محمد یونس عثمانیآرزو
- عبدالودود فضلیچـه دهـل و چـه دنگ اسـت
- نجیب بهروش درد هجران دیده را ، در دیده خواب آورده ای
- اسدالله زمریآزادي
- جاوید فرهاددیده گاه پسامدرنیسم در باره ی زبان
- انجنیر عبدالقادر مسعوددخدای بخښلي ارواښاد امان الله سیلاب ساپی د ادبي اوفرهنګي شخصیت ارزونه
- محمدنبی عظیمی بخش هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب (بخش دوم)
- ولی محمد نورزی د عبد البا ری جها نی په ویا ړ
- ا. م. شیریبه حج رفتن روباه
- نجیب بهروش آفتاب صبح
- امیرخان جوینده نمیدانی
- نصرت شاد یک رمان میان سه ایدئولوژی
- نورالله وثوقرأ ی باطل
- همت الله امین زیغزل ... سلګۍ ځلا
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" چشم خورشید
- عبدالودود فضلیمـوش و بـقـال
- محمدنبی عظیمیگــــُزیده هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب
- عبدالوکیل کوچیاستقلال وآزادی
- نورالله وثوقموسیقیِ آتش
- نجیب بهروش معراج کرامت
- ډاکټر حنیف بکتاشدریڅه
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در شعر نو فارسي
- جاویدفرهادچند گپ درباره ی پسامدرنیسم
- انجنیر عبدالقادر مسعودد ښاعلي مفتاح الدین ساپي ادبي اوفرهنګي اثارو ته یوه کتنه
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- فرستنده: ب. دهزادخواب شگفت
- عزیزه عنایتبشکسته پـــــر
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شکایت وطن
- نجیب بهروش عزم دلیرانه
- نورالله وثوقکُشتیِ فرنگی
- دکتر بیژن باراننقاشی و شعر
- عبدالودود فضلیمـعـشـوق ازل
- نصرت شاد آلکساندر بلوک ، شاعر سمبولیسم
- دکتور فرید طهماسمرغ شکم پر( طــنـز)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)سرچشمه ی حیات
- شعر از :محمد یونس عثمانیتک درخت
- نورالدین(همسنگر)بیتو این زنده گی
- محمدنادر«برلاس»دختی غزل
- نجیب "بهروش" وصا ل د وست
- نورالله وثوقنفرت نهاد
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" مشک تر
- محمدنادربرلاستک تک
- محمد یونس " عثمانی "عقیق گریه
- كاوه رعديپایان كارناوال مرگ
- شعر از لبیبیوکـــــــیل قــــــوم
- عبدالودود فضلیوطـــــن
- همت الله امین زیله ښاغلي محمداسماعيل څپه سره ادبي مرکه
- سيد زبير واعظی قند پارسی
- ډاکټر حنیف بکتا ش د سوما له خمه اخلي نوش په نوش وروستي جامونه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گرمی آه
- جاوید فرهاددوبیتی هایی برای یک شَبَح
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- نورالله وثوقپنالتی
- عبدالودود فضلیدنـیـــای مــدهــوشــان
- انجنیرعبدالقادر مسعود ښاغلي عبدالباري جهاني نوښتګر اومخکښ شاعر اولیکوال
- عزیزه عنایت قسمت سوم د ر کوچه با غ عروض !
- انجنیـر خلیـل الله رووًفـی به تماشـا گـران تاریخ
- نورالله وثوق الفبا
- پیام تسلیت و همدردی اوزبیک ها و ترکمن های افغانستان مقیم انگلستان به مناسبت وفات نا به هنگام شاد روان رضوانقل تمنا شاعر و نویسنده نستوه میهن
- دکتر بیژن بارانزبان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) به مناسبت روز پـــد ر
- شعر از : بهزاد قرایینقش بی غبار
- تهیه و کمپیوتراز توسط محمدالله نصرت حرفِ دل
- عزیزه عنایت بخش دوم در کوچه با غ عروض !
- نجیب (بهروش) جوش می
- انجنیرعبدالقادر مسعودشهید سیلاب( ساپي ) د لوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعر او لیکوال
- نصرتمهــمــان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) موی مشکین
- دکتور فرید طهماسمعذرت می خواهیم!!
- عبدالوکیل کوچیمادر
- دکتر بیژن بارانبگذار هزار گل بشکفد
- نورالله وثوقدرسِ هندسه
- معظم شاه روستاعشق بی پروا
- عبدالودود فضلیستاره هـا میگیـریـنـد
- قیوم بشیرطالع سعید!!!
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمیک خبر جانانه !
- محمدالله نصرتدل پردرد
- نیلاب موج سلامآیا فراگیر شدن « بیدل » هراس پراگن میشود؟
- داکتراسدالله حبیب یاد داشتی به نویسندۀ « بیدل شناسی یا بیدل جدایی »
- حنیف بکتاش مسکا دې مه درېغوه
- قیوم بشیرخشم خلایق
- عبدالوکیل کوچیمن انسانم من انسانم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) بازهم درمورد درست نویسی
- مخممسنجیب الله بهروش
- جاویدفرهادگفتمانی باچندشعرویک شاعر
- قیوم بشیرگردش زمان
- محمدنادر«برلاس»جرگه
- یک نقدوچند نگاهجاوید فرهاد
- جاویدفرهاد دونمود، دریک بازنمود
- قیوم بشیرخبر عاجل
- سید احسان واعظیجایگاۀ سوگند نامه در ادبیات منظوم فارسی - دری
- عبدالودود فضلیتـمـاشــا کـــن
- وزیر اوستا ملا رجا بخواند
- انجنیرعبدالقادر مسعود دځواکمن قلم او ادب خاوند ارواښاد استاد محمد دین ژواک
- جاوید فرهادگشتی در عاشقانه ها
- سید زبیر واعظیتهدید طالب
- عبدالوکیل کوچیمعلم
- نورالله وثو قنفرتِ سَیّار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) آموزگار
- محمدنبی عظیمیدرهمسویی با جناب مولانا عبدالکبیر فرخاری
- طنز از قلم فضل الرحیم رحیمگرنمی دانی بدان او بیخبر!
- عنایت اله پویان لیونی بابا
- محمدالله نصرتخورشید عشق
- انجینر محمود صافیپه هندی اروپایی ژبو کښی دپښتو،اوپارسی دری ژبو دریځ
- داکتر و.ع.خاکسترکابل و ماکوندا
- عبدالوکیل کوچیصبربی شمار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) درمورد درست نویسی
- زلمی رزمیاعلامیه افغانی حقوق بشر
- از قلم فضل الرحیم رحیم یک مجلس ابتکاری و خیرخواهانه !
- عبدالفغور امینییا ر سفر کرده
- محمدنبی عظیمی دمی با آقای زمان هوتک
- نورالله وثوقفلمِ لحظه ها
- قیوم بشیرچند سروده در وصف مادر
- زمان « هوتک »تبصرۀ پیرامون نوشتۀ محترم جنرال نبی « عظیمی »
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیم سر و آخر ندارد !
- طنز از : زلمی رزمیفوایدآوازخوانی
- صالحه وهاب واصلمادر
- سید زبیر » واعظی « روزت مبارک باد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) باطـــل پرســـــت
- سید زبیر واعظینفرین
- نورالله وثو قساقیِ سیاست
- ( مير محمد يونس واعظی )مستحکم باد همبستگی بین المللی کارگران جهان!
- نورالله وثوقدنیای محالات
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)مـــــــادر
- محمدالله نصرتباغ وصل
- دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی نګاهی به ترویج زبان فارسی در نیم قارهء هند
- عبدالو کیل کوچیفرخنده باد روز همبسته گی کارگران جهان
- ناهید بشردوستهمسايه
- ډاکټرحنيف بکتاشله غصې ترسپېدې
- سید احسان « واعظی » برخی از تصاویر جوانی و پیری در ادبیات منظوم فارسی- دری
- نورالله وثوقصندلی دورانی
- عبدالودود فضلیدزدِ بـاچـراغ
- نصرت شاد نیچه ، شاعر و فیلسوف
- عزیزه عنایت گــــذری در کوچه باغ عروض !
- محمدنبی عظیمی زبان وبیانِ نقد وهجودر ادبیات زبان فارسی دری
- انجنیر عبدالقادر مسعود دستر نومیالي ، ویاړلي، فرهنګي، ادبي، سیاسي او مبارزشخصیت خوشحال خان بابا په هکله یو څو خبرې
- نورالله وثوققطبِ نامردی
- محمدالله نصرتلیلی
- حسیب شریفیطوفانی که ستاره را ربود
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) وطـــــن
- عبدالودود فضلیبـــــد کــــردار
- محمدالله نصرتانتهای زندگی
- نورالله وثوقلگد بر گورِ حاتم
- عبدالغفور امینیگـــــــــذ شـــــــت
- از هادی (( عروس سنگ )) در سوگ عدالت
- طنزکوتاهی از : زلمی رزمی ... نعره تزویر، نعره تزویر ...نعره
- عبدالله غمخور افغانستان
- نصرت شادتاریخ ساده فلسفه لیبرالی
- بهاریه از نذ یر ظفرشورش بهار
- داکتر خاکسترقهار عاصی با ماشیندار پی کا
- نورالله وثوق عروسک
- سجیه الهه (احرار) آرزوی صلح در جهان
- عبدالودود فضلیهـجران صـلح
- شیما غفوریبهارآرزو
- طنزکوتاهی از : زلمی رزمیفوائد راکت پرانی وتروروآدمکشی
- ب، د، گذرگاهیاعلان کاريابی!به مستری لايقی کار پيدا شده؟
- نورالله وثوقخوشۀِ نا خوشی
- از: عزیزه عــنا یـــتســروده هـــای بهاری
- محمدالله نصرتفصل بهار
- ډاکټر حنيف بکتا ش د نرګس مسکا
- شفیقه اصغر نعمتبهار وطن
- وزیراوستا مرزها را بشکنیم
- نصرت شاد هواداران آنارشیسم در ادبیات غرب
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) بهــــــار
- صالحه وهاب واصلبهار
- عبدالودود فضلیگــردش ســـال
- نوشته نذ یر ظفر گله با نوروز
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ریـــــــا کــــــــاری
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با هارون یوسفی سابق استاد پوهنتون یا دانشگاه ء کابل ، ژورنالیست ، نویسنده ، گوینده مستعد و طنزنویس چیره دست افغانستان
- شعر از محمد محسن مختاروطن مینه
- محمد شفیع بیاناشک
- نورالله وثوقصادرات همسایه
- جاویدفرهادروش های درست گویی ودرست نویسی در زبان بخش دوم
- نورالله وثوقتابوشکن
- جاویدفرهادروش های درست نویسی و درست گویی در زبان بخش یکم
- نصرت شادشعر مدرن ، - زیباگرا یا اجتماعی ؟
- دکتور خلیل وداد زنان نامدار تاریخ کشور ما و جایگاه منحصر به فرد رابعهء بلخی
- در وصف زن
- ودود فضلی زن مخـزن اســرار
- نورالله وثوقگلوگاهِ فضا
- شلاق طالبسيد زبير" واعظی"
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) به مناسبت 25 سالگی سردرنقاب خاک بردن علامۀ بزرگ سید افغانی رحمت الله علیه
- نصرت شادادبیات اسپانیا ، - پنج نوبل
- محمدالله " نصرت "روز زن
- مرکچي :انجنيرعبدالقادرمسعوددهیواد د خوږ ژبي شاعراولیکوال عنایت الله پویان سره مرکه
- حلیمه مهرپورمُهر بد بختی
- حشمت امید معـجزه ...
- نورالله وثوقهمصدابامردم درخون خفتۀِ کابل
- محمد شفیع بیانزن
- نصرت شادوداع با شعر و شاعره های غرب
- رستم پیمانیک تاریخ اشتباه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) تیـــــــر آه
- عبدالودود فضلیخــواب غـفــلـــت
- نصرت شاد شاهکارهای ادبی غرب
- آصفه صباجادهء خون
- سلیمان کبیر نوریطا لب هوشیار
- وزیراوستاراه بسوی رستا خیز
- ظاهرحکمینوای عاشقانۀ مرغ دل
- جاویدفرهادچند سویه گی درشعرشاملو
- نصرت شاد شاعره ، میان جنگ و فاشیسم
- مولانا عبدالکبیرکبیر فرخاری " منظری از میهن"
- میهن فدا --- محشور اجمل خټک اسطوره ی مبارزه ، هنر وادبیات ووطن پرستی
- نورالله وثوقپا پوش
- محمدالله نصرتغم انگیز سالنگ
- وزیراوستا راه بسوی رستا خیز
- عبدالو کیل کوچیزن ای الاهه خورشید آسمان برخیز
- نصرت شاد دو شاعر عرب
- اسدالله زمریدوزخي تنده
- سجیه الهه احرارافتخار آدمیت در چیست؟
- جاویدفرهادچند دقیقه در"عقربه ی چهارم"
- قدیره واسوخت بدخشیآبگینه های شعرقدیره واسوخت بدخشی
- ضیا قاریزادهوحدت
- محمدالله نصرتثروت حیات
- ارسالی حسین سالاریسروده یی از سیمین بهبهانی
- ه. ا. سایهگر سوختنم بايد افروختنم بايد
- عبدالودود فضلیشـاخ شـتـروکلـهءفـیـل
- محمدنبی عظیمی ( تــــــهوع ) La Nausee
- محمد ا صغر( عبا د ی )ملک د وست !!!
- نصرت شاد فروغ و پروین ، - از راه دور
- پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل) مبارک شه
- برگردان: بابک صحرانوردعاشق تر از بادام کال
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با خانم صالحه وهاب واصل، شاعر ظریف اندیش با قریحه و با ذوق
- مژگان ساغر حادثه
- مولانا کبیر فرخاری سخنی با خدا
- عزیزه عنایت جلـــوه گــاه
- محمدالله نصرتاز بدخشان میروی
- محمد شفیع بیان مشت کوبنده
- وزیراوستاروزگا رشوم
- نورالله وثوقکنفرانس
- از نورالدین همسنگرشرم ما باد!
- ظاهرحکمیبه ارمان مهرش
- اصغرعبادیکا بل جـا ن
- محمدالله نصرتگرداب غم
- صالحه وهاب واصلبیا
- امان معاشر ، خبر نگار آزاد بیدل
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با شاعر ، بید ل شناس ، پژوهشگر و داستان نویس فرهیخته افغانستان ،کاند یدای اکادمیسین ، دکتر اسدالله حبیب
- نورالله وثوق به مردمِ بی دفاعِ کابل
- محمد شفیع ( بیان )صدای مادر
- صالحه وهاب واصل خون شب
- نصرت شادرودکی و حافظ در منابع غرب
- دکتر بیژن باراننظریه های ادبی
- نورالله وثوقمنارۀاحساس
- محمدالله نصرتمعشل عرفان
- نورالله وثوقدهانِ زندگی
- عبدالودود فضلیپـنـــد حـکـیـمـان
- محمد شفیع بیانمرغ مهاجر
- فرستنده : زلمی رزمی صالحه وهاب واصل نقاش وشاعرزبان عشق
- عتيق الله ساحلدو شعر تازه
- قیوم بشیرمراد دل
- نصرت شادمحمد اقبال ، - رنسانس اسلام مدرن
- نورالله وثوقپوفِ دیگران
- از قلم: ماریا دارو خریداری بپول کلدار
- محمد شفیع بیاندرد هجرت
- مصاحبه کننده : انجنیر عبدالقادر مسعو د با شا عر و نویسنده گرانقـدر کشور ما عزیزه عنایت معرفی شوید
- نورالله وثوقاشکی برگوربیگناهی کودکانِ "نرنگ "ولایت کنر
- محمد شفیع (بیان ) اشک غم
- نصرت شاد پیتر وایس ، - ادبیات سیاسی
- اسحاق ثنـابیــداد خـزان
- نورالله وثوقهمفکرِنامردیِ
- نورالله وثوقاجاقِ همسایه
- جاویدفرهادزبان و هویت
- ودود فضلیسـخــنِ بـی حــا صــل
- نصرت شاد ادبیات و دو نوع " انتظار "
- محقق وگردآورنده ( صباح )هويت ادبي وفرهنگي ماچگونه شکل گرفت ؟؟؟
- وزیر- اوستاما ند گار مقد س
- انجنیـــر خلیـل الله رووًفیرگبـــارحـادثه
- نورالله وثوقسی سال سیه
- ر.پیکارجوکورخودبینای مردم
- وزیر- اوستابنا م انکه میسوزدومیسازد
- سروده ازسیما سمآزن
- مینا اسدیدوباره می شود آری........
- نورالله وثوققسم به شمس
- سروده ای ازسيد زبيرواعظیعيد قربان
- سروده ای ازسيد زبيرواعظی کشتار نامه
- ودود فضلی یــادت نــــره
- ملنگ جانراغله دلربا په گلشن
- جاویدفرهادزبان وهویت فلسفی انسان
- انجنیر حفیظ اله حازمبازگشت
- وزیر- اوستانبرد
- نو شته نذ یر ظفر طالب غدار
- نورالله وثوق دوشِ ناله
- صدیق رهپو طرزی در شط شعر
- میرمحمدشاه رفیعینهضتی
- نصرت شادرمان اتوپیستی و ادبیات سیاسی
- دکتور فرید طهماسطنز دربارهء طنز
- نورالله وثوقشیپورِشیطان
- وزیرصلاحطرد مردم
- حميد برنا وحدت
- مرادزی ملنګ جان : پښتو ، پښتونواله او پښتونستان
- بیژن بارانديوار
- لطیف کریمی استالفیمرگ باور
- نورالله وثوقصدای پرپر
- نو شته نذ یر ظفرقبور شهدا
- فضل الرحیم رحیمپرسش حیران خان و پاسخ تلیفون جان
- دکتور فرید طهماسپدرم به جولا تبدیل شد !
- سروده ای ازسيد زبيرواعظیرشک
- جاویدفرهادفلسفه باوری درادبیات
- صالحه ( رشیدی ) ترس
- عبدالوکیل کوچیتاکی
- نصرت شاد زنان و جایزه نوبل ادبیات تبعید
- محمدظاهر حکمیمخور فریبش
- انجنیــر خلیـل الله رووً فــییخـبسـته گیهـا
- محمدنبی عظیمی یادی ازآفرینندهء رمان بی بدیل " همسایه ها" احمد محمود
- جاويد فرهاد دوبيتي ها
- نصرت شاد یک زن در آغاز ادبیات رئالیستی
- دکتر بیژن بارانمونولوگ درونی
- صالحه رشیدیزن موجود بهشتی است ؟
- عبدالودود فضلیدست خــوش طوفان
- نصرت شاددو زن ، و دو جایزه ادبی نوبل
- صالحه رشیدباور
- محمدالله نصرتتیر نگاه
- نورالله وثوقریشۀ تشویش
- نادر ظهیر اقــــتدار آتش
- نورالله وثوقمیزبانی مهمان
- سیدزبیر«واعظی» عیــــــــــد غربـــت
- نصرت شاد یک زن ادیب ساهپوست
- ع.امانیزاهد ومدهوش
- بیژن بارانبهار سبز
- نورالله وثوقتلخکها
- زبیر«واعظی» " خوبی اندرکس نمی بينيم خوبان را چه شد"
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یاد و خاطره استاد وفا گرامی باد
- فرستنده: ف. کبیریسروده ای از غاده السمان زن شاعر سوری
- برگردان به فارسي: بابك صحرانوردشاعر
- محمدالله نصرتگرداب محبت
- نصرت شاد ادبیات آمریکای لاتین ، - زنان مبارز بعدازکودتای نظامی
- حضرت ظریفیاهدأ به کامبخش
- صالحه رشيديپرستو
- نورالله وثوقسرنوشت رأی
- فضل الرحیم رحیم فریاد
- نورالله وثوق !!!!!کورخواندی
- محمد نعمان دوست قبرستان من
- محمد اسحاق " ثنا "حاکم شهر
- نورالله وثوقجبر انتخابی
- محمدالله نصرتندامت
- دکتر بیژن بارانبنمایه شعر 3 هزار ساله فارسی
- ناهيد بشردوستانتظار
- محمدنبی عظيمی حالی اگر چیزی بگویم بازسرم قهرمی شوی
- ظاهرحکمیبه ارمان مهرش
- محمد ا صغر( عبا د ي )خد مت ا نسـا ن !!!
- انجنیر حفیظ اله حازملمس مهر
- محمد الله " نصرتماه لقا
- صالحه رشیدیدر کویر دلم
- عبدالودود فضلییـارب چـه عـذاب اسـت
- جاوید فرهاددوغزل برای "لیلی"
- نورالله وثوق به پاسِ رنگها یی که ازا نگشتان رفتند
- جعفر جبرئیلیفصل انتخاب
- محمد اسحاق " ثنا "استقلال
- محمد ا صغر عبا د ي د ا وطلبی !
- شعر از: حسین مهرانزادگاهَ
- صالحه رشیدیبالاخره
- انجنیر حفیظ ا له حازماز راه
- حضرت ظریفیخدا! یا خداوند!؟
- برگردان:جاویدفرهادسیگاری
- عبدالوکیل کوچیانتخابات
- نورالله وثوقجنگِ تریاک
- محمدالله " نصرت "بدخشـــــــــان
- محمد الله " نصرت "زنده گی بی تو
- نورالله وثوقصندوق رأی
- م . ا صغرعبا د ینه کل با نه ، نه ...
- محمد اسحاق '' ثنا ''آرزوست
- غلام جیلانی "پژوه"ترانه درد
- نظر –برهان عشق!
- دولت محمد "جوشن"شـهپـر سیمـرغ
- نورالله وثوقشهر بی دروازه
- بهادر-الهام سرنوشت
- بیژن بارانماه عامیانه
- صالحه وهاب واصل دیار وطن
- محمدالله نصرتتنهـــائی
- جاویدفرهادباز خوانی چند بیت از یک غزل " بیدل "
- بابك صحرانورددرس های شعر شناسی معاصر
- نو شته نذ یر ظفرخدا خیر کند
- نورالله وثوقپوستین چپه
- نظر - برهانوفا !
- وزیر-اوستامشعل یقین
- محمد اسحاق '' ثنا ''کار مُثمر
- نورالله وثوقمارِکر
- نذ یر ظفرانگور
- سروده ای از منظر حسینیتهران
- محب اله (فکرت)سمنگان باستان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ریا کار
- عزیزه عنایت سروده های تازه
- نویسنده : بابک صحرانوردشیوه های روایت در داستان کوتاه
- انجنیر حفیظ ا له حازممزرعه کشته
- صالحه وهاب واصلبرقصم
- صالحه( رشیدی)تنگی دنیا
- بیژن باراناقدس
- نورالله وثوقبرج زهرمار
- محمد ا صغر( عبا د ي )ا ي وطن !
- جاوید فرهادارزش،ابطال پذیری وآسیب نگره های ادبی
- صالحه وهاب واصلزن افغان
- منوچهر خاکی قبله آزادی
- نويسنده: بابک صحرانوردفوتوریسم ؛ مایاکوفسکی
- عبدالوکیل کوچیبمناسبت چهارمین سالروز تاسیس نهضت فراگیر د ت ا
- نورالله وثوقمداری
- صالحه ( رشیدی )طرح ادبی
- عبدالودود فضلیدنـیـای عـجـیـــب
- شعراز: مهران حسینیزادگاه
- طنز: از عزیز نسینپادشاهی که زاغها انتخاب کردند
- صدیق رهپو طرزیما اسطوره و واقعیت
- نظر -برهان پدر قهرمان
- نورالله وثوقسحر فکران
- جاویدفرهاددوکنش دردوواکنش
- وکیل کوچیپدرم را بمن باز دهید
- صالحه رشیدی!برای آخربار
- نورالله وثوقترازوی هوس
- امان معاشریادی از مرحوم مرزا عبدالحمید (حمید )شاعر توانا کشور ما
- ر. پیکارجونوای زنده گی
- صالحه ( رشیدی )تا به کی ؟
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی انتخابات
- صالحه وهاب واصل«ما»
- نورالله وثوقآیینهی فریاد
- زيوری ويژه مدیر مسوول بستر ادبی فرهنگی دریاچه مقیم تخار نامه سرگشاده
- محمد ا صغر( عبا د ي )عجب وقت !!!
- محب اله «فکرت» همسفر
- نظر – برهانبه یاد آشنا
- نورالله وثوقاشکی برگور بیگناهان بالابلوک
- رستم پیمانباز رفتی و رفتی زخویش
- محمد نادر ظهیرفــــدایــت ای معــــلم ، جان من
- جاوید فرهادشرحی از یک بیت
- محب اله «فکرت» مادر
- آذر سلطانیاعترافات ادبی درسلول انفرادی
- نورالله وثوقبلندای شکست
- برگردان: جاوید فرهادهیچ کس، مثل کسی دیگر نیست!
- بابك صحرانورد14 شعر کوتاه
- محمد اسحاق'' ثنا ''آتش تبعيض
- فیلمنامه ای از بابک صحرانوردنیران جان
- نورالله وثوقدره های زمزمه
- حلیمه مهر پوردر آ تش رسو م ....
- آذر سلطانی داستان دو کودک مهربان درخانه های تیمی
- Ehab Lotayefغزوة غزة
- دکتربيژن باران May Day
- محمد اسحاق'' ثنا ''فتنه جو
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- بابك صحرانوردنيما يوشيج و ارزش هاي شعر معاصر ايران
- نورالله وثوقصحن هوس
- انجنیـر خلیـل الله روًوفـی ودرفـــرجام !
- جاویدفرهاد گپی درمورد غزل های فانی
- حلیمه مهر پور مادر
- سيد عبد اللهترياق هجران
- ایرج میرزامادر
- محمد ا صغر عبا د ينورچشــــــم
- عبدالوکیل کوچیپیام شاد باش به مناسبت روزمادر
- محمد اسحاق'' ثنا ''مادر
- حسن علی پورتقدیم به دوست عزیزماستاد اسدالله جعفری
- نورالله وثوقگروه مافیایی
- نورالدين همسنگرفاجعه!
- نورالله وثوقبمب خوشه ای
- محمد اسحاق ثناآيينهٴ حضور
- محمد ا صغر( عبا د ي )هــوای تـو
- ب.د.گذرگاهیشيران درقفس وروباه ها در شکار اند!!
- مژگان ساغرسفر نامه
- نورالله وثوقدارالمساکین
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی اندرفوائد وکمال های نجاری
- شعر از : محمد خالد "فائز"ازار افيون
- شیر هژیرعدالت
- محمد اسحاق '' ثنا ''و رقِ گُل
- نورالله وثوق مهری وگوهر شاد
- محمدنبی عظیمیبه کي سلام کنم؟
- نورالله وثوقبلوار دلها
- انجنیر خلیـل الله روًوفیشقایق بهار
- سيدذبيح الله سهيلگلزار من
- اثر: دوکتور بشير افضليعشق اولين
- طنز از: زلمی رزمی فوایدشفافیت وحساب دهی مقامات دولتی
- نورالله وثوقضمير خسته
- بیژن بارانماگنولیا
- امــیـــــــــــد کـــــــــامجـوحسن و شکنجه
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)لاله
- زبیر شیرزادکچکول
- زبیر شیرزادد ابوغریب مرکه
- نوشته: سید جمال ناصر نوری در ستایش فرهنگ و اندیشه
- نوشتۀ استاد عبدالله وفامرسل
- نظر- برهانآرزو
- آرام بختیاری تداخل داستان کوتاه با یک بیوگرافی ؟
- محمداسحاق ثناديگ ظلم
- محمد ا صغر( عبا د ي )بهــــا ر
- عزیزه عنایت مشـــعل وحدت
- محمدنبي عظيميآرزوهای برباد رفته
- ناهيد بشردوستنوبهار
- رستم پیمانخانه من
- آرام بختیاری ادبیات ؛ عشق مادری و شوق ولایت
- نو شته نذ یر ظفرپیام نو روزی
- محمد اسحاق '' ثنا ''بهار
- د زبیر شیرزاد لیکنهعبرت لنډ داستان
- آرام بختیاریادبیات چپ ؛ تبلیغی ولی انسانی
- نظر- برهانانتظار بهار
- عبدالوکيل کوچيبهار
- محمدحسین محمدیداوری مرحلهی اول کتابهای داستانی در جایزه ادبی نوروز
- محمدحسین محمدیداوری مرحلهی اول کتابهای داستانی در جایزه ادبی نوروز
- زبیر شیرزادد آغاشیرین بوټان (پښتو ادبی ټوټه)
- آرام بختیاری تئاتر و دوگانگی انسان بورژوایی
- پژوهشي ازصباحتقدس مادروعطوفت زن دوکلمه دريک مفهوم « قسمت دوم »
- انجنیر حفیظ ا له حازم تا یک بهار دیگر
- اسدالله زمریزما له خوا به ګور ه لیرې ګر ځې
- محمدنادرظهیرلـطــف خـــــدا
- ناهيد بشردوست زن
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)گل بشگفته
- محمدنبی عظیمینامه یی از کابل
- محمداسحاق ثناچوتار
- سليمان راوشخطابهء به مردها
- جمشید پیمان بانویِ من ، امروز روز توست
- حلیمه مهر پورسنگ غیرت
- راحله یارلـیـلـی
- بیژن بارانگلنار من
- آرام بختیاریما و گمنامان ادبی غرب
- م . ا صغر( عبا د ي )ګـذ شــت
- نظر -برهان نسل جوان
- عزیزه عنایت مقـــــــام زن
- رستم پیمانشام نامه
- آرام بختیاری نویسنده پسامدرن طبقه متوسط
- حلیمه مهرپورنژاد برتر
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دیدم آغشته به خون
- انجنیر حفیظ اله حازمخورشید مرده بود
- دکتر بیژن بارانتحلیلی از 7 خوان رستم
- رستم پیمانآدرس: امتم
- محمدنبي عظيميپنبه ء گــــــــوش
- ناهيدبشردوستگريستم
- آرام بختیارییک رمان ، دو قرن اعتراض اجتماعی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)شکر شکن
- زبيرشيرزادصنوبرخان
- دوکتوربشير افضلي عقده ها خاطره ها و اميد ها
- بیژن بارانلاله
- نیلاب موج سلام« قمار دیگر »
- ا. م. شیزلی در سوگ غزّویان
- امان معاشرمولا نا عبدالکبیر( فرخاری) شاعر غمدیده در یک حادثه خانم، پنج پسر ویک دخترش را از دست داده است
- انجيلاپگاهيکور که نیستی....
- ا صغر( عبا د ي )زمســـــتا ن
- حضرت ظریفی وحدت ضامن پیروزی مبارزات پیگیر زمان ما وغلبه بر دشواریها
- حلیمه مهر پورجنگ است خصم ما
- سارا ارمنیسه اسم مستعاردریک ترورسیاسی
- عزیزه عنایت اندوه شـــرر بار
- سروده عليرضا قزوهآقای پپسی کولا
- انجيلاپگاهيبه رزمنده گان فلسطینی
- تهیه و نگارش استاد عبدالله وفامردی از تبار عاشقان
- نگارش و برگردان: نیلاب موج سلاماز « برهنه در باد » تا « انسان »
- ناهيد بشردوستفصل غربت
- محمد ا صغر( عبا د ي )چـــه حــا لــست ؟
- انجيلا پگاهيغزه در آتش و خون
- مولانا عبدالکبیر فرخاری درجوش نوبهاران
- صالحه رشيدیزن
- انجينر عبدالکبير کاکړ فلسطين
- محمد ا صغر(عبا د ی)مـــد ا ل
- نذيرظفرسر ما به سر ما
- عبدالحسیب شریفیهوای سرد
- آتوسا سلطان زادهسروانتس ورمان دن کیشوت درادبیات جهانی غرب
- حضرت ظریفی نوای نسل جوان
- میهن فدا محشورسروده های رنگین بیرنگ
- محـمد نادر ظــهـیر یادی مختصر از نخبه گان تاریخ و ادب فارسی درهزارهء اول قمری
- اشرف هاشمیریــيـــــس جمـــــهور انتــــــخاب میشـــــــــــــــــد!
- محمدعارف يوسفيعید شما مبارک
- آتوسا سلطان زادههومرکیست ؟- درسهای ادبی غرب
- بیژن بارانثنویت
- عزیزه عنا یت اندوه غریبـــــان
- داکتر خاکستریگانه آمدو تنها نشست و فردگذشت
- ظاهر حکميپه زمام دی مینان
- روشنزنده با بمب ، زنده باد دینامیت ،- شعارمبارزان بود آنزمان
- نوشته: داکتر حمیدالله مفید گذری بر اندیشه مولانا جلال الدین محمد بلخی در باره عید
- محمد ا صغـر( عبا د ي ) محفل بزرګد ا شت عـــید قربا ن
- صالحه ( رشیدی ) عید غربت
- زبيرشيرزادچه پوه شومه سیفو شومه
- محمد ا صغـر(عـبا د ي) ا مـروز
- روشندرآغازخشم بود- وسپس شورش !
- عبدالو کیل کوچیبیادبودحشمت خان هنرمندافغانستان
- مولانا عبدالکبیر فرخاری رسم و راه زندگی
- م ی هادی ارمغان
- داکتر خاکستراز درفش جوانان تا آکادمی کنگور
- حضرت ظریفیهـــــــــــو ای عـــــــــــــید
- داکتر خاکستر حاصل دور زنده گی صحبت آشنا بود
- داکتر خاکسترنم اشکی و با خود گفتگویی
- بيژن باراندوستی
- از قلم فضل الرحیم رحیم جانم بگو
- روشنشورشگران غرب؛ازآنارشیسم فرهنگی تا سوسیالیسم تخیلی
- محمد عارف یوسفی پــــــــد ر
- خامه ای از داکتر حمیدالله مفیدگذری در اندیشه وافکارعلامه داکتر اقبال لاهوری سخن سرای از شرق
- محــمد ا صـغـر( عـبا د ي )ا هــــل مـعا ر ف
- عبدالله «وفا» وصیت
- روشنغالب آنارشیست ها درتبعید ودور از وطن درگذشتند
- بقلم : محمد نادر ظهیرشـبی تاریک و ظلـمـانـی
- محمد ا صغرعـبا د يمـــــرګ زود رس
- عزیزه عنایتآرزوی بدل بــرده
- محمد عارف یوسفیغــم دل
- روشنرنگ پریده ها در حال مبارزه، وحشتی نداشته باشید !
- حضرت ظریفی حق داده نمیشود بلکه گرفته میشود
- محمد ا صـغـر( عـبا د ي ) خوا ست یتــیــــــــــــم
- بيژن بارانکانون
- محمد نادر ظهیر نگرشی بر افکار و تأملی بر اشــعار حكيم ناصر خسرو
- طنزاز: ز. رمصاحبه با خودم
- محمد عارف یوسفیرهء دشوار
- م ی هادی به استقبال از پیام رفیق محمد داود (عزیزی)
- روشنسه قرن مبارزه اجتماعی آنارشیست ها در آمریکا
- ا صـغـر ( عبا د ي ) ا لـهي
- نوشـتهً انجنیـر خلیـل الله روًوفی صدای شاعری ازتبار هنـدوکش به ابدیت پیـوست
- دوکتور بشير افضلينور درظلمت
- محــمد ا صـغـر( عبا د ي )چــه کـنـــــــم
- علیشاد لربچهروشنفکر و رمانتیک انقلاب در تبعید
- م ی هادی انعطاف
- نذ یر ظفر ائتلاف نا مقدس
- بهار نیکفرموسی میمندی،فلسفه وتاریخ یک قوم سامی
- محمد نبی عظیمی دست خونریز
- محمد عارف یوسفیکوچه
- اسدالله جعفريآيا انسان خيّر وجوان مردي خواهد پيدا شد كه....
- آرام بختیاریزردشت،ازماقبل باستان تا زمان ساسان،ار افسانه تا فلسفه
- بیژن باران منو ترک نکن
- محمد عارف یوسفیاقرارمیكنم
- انجنیـر خلیـل الله روًوفـی انسانی بر افــلاک وانسانی بر حضیض خاک
- عاطفه سلطانيسه قرن فعالیت روشنگری درغرب
- امين الدين ( سعيدي )پښتو متلونه
- محمد عارف یوسفیحسن یا ر
- محـــــمد ا صـغـر( عـبا د ي )یا ر ب
- انجيلا پگاهيآزادی
- ا صـغـرعـبا د ي یـوجـــهـا ن یـوا نســــــا ن
- بهار نیکفرچرا می نویسید ، چگونه می نویسید ؟
- محمد عارف یوسفیروزگـــا ر
- نوشتۀ حسیب شریفی بی زن
- بهار نیکفرفلسفه رواقی ، دین بود یا جهانبینی ؟
- بهار نیکفرشاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب
- نویسنده عبدالله«وفا» بالاخره لیسانسه قبر کن شد!
- دکتر بیژن باران سخنوری
- محمد عارف یوسفیالتمــــاس
- فـــــواد پامــیری کسی که باید زیر نامش خط درشت کشیده شود...
- نیلاب مـــوج ســــلام« به جایی میروم کانجا نباشد نابرابر، کج، ترازو ها»!
- حلیمه مهر پورخار غر بت
- علیشاه ادبیات فلسفی غرب
- مشعلگراميداشت از سياه سنگ
- محمد عارف یوسفیشیوهء برابری
- محمد عارف یوسفیشیوهء برابری
- عثمان " امانی" آرزو
- م ی هادیوجود تان زنده باد
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بهار نیکفرادبیات فرانسه ؛ 12 بار جایزه نوبل
- محمد عارف یوسفیمقــــــــد م نیـــکــــــــو
- برگردان از آلمانی: نیلاب موج سلامبدرود شاعر ِ « به گلوله بستن پرنده گان بهشت »
- اسدالله جعفرياو مي آيد كه جهاني از نو سازد!
- بهار نیکفرتاریخ فلسفه غرب ، از پرواز تا فرودی اضطراری
- محمد عارف یوسفیآرزو
- م ی هادیما بفردا میرویم
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- عاطفه سلطانیخاطرات دوران اسارت
- علی شاه نویسنده میان ادبیات اکسپرسیونیستی و رئالیسم سوسیالیستی
- محمد ا صغرعبا د يمــــپرس
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد عارف یوسفیشكست صبر
- نویسنده: سید موسی عثمان"هستی"به بهانه تجلیل از مقام شامخ بیدل
- سلطانهمشاهیرادبی فراموش شده وجایزه نوبل
- محمد یعقوب هادی آدم های چند چهره
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ناهيدبشردوستهمسايه
- محمد عارف یوسفیگرمی تمنا
- علیشاهشاعر معترض و 80000 صفحه گزارش امنیتی
- حسیب شریفیحادثه (داستان کوتاه )
- بیژن باران زمان
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد عارف یوسفیتمثیل آدمیت
- محمد علی سروریو طن
- م ی هادیتقدیم به نوزادان افغان دور ازافغانستان
- علیشاهما و شاعره های رنگ پریده رمانتیک اشرافزاده
- مولانا عبدالکبیر فرخاری میهن
- سیدموسی عثمان من نمی دانستم که خودم خدا هستم
- محمد ا صغـرعـبا د يمیهـن عـزیز
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- جلوه - فربود شکوهیشوخ شیرین کار
- داوود تنهاخيال دوست
- محمد عارف یوسفیهوس دیدار
- بهار نیکفرازادبیات انقلابی- تا آثاری احتیاط آمیز
- محمدنبي عظيميکـــــــــــــوری - Blindness
- بهار نیکفربه مناسبت مرگ آخرین شاعرواقعی شهرمان
- لطیف کریمی استالفی الف ، نون !
- محمد عارف یوسفیارمغان دل
- زلمی رزمیفوائد نطاقی
- محمد عارف یوسفیوطندار
- وحيد احمد جلال زادهغوغا
- از قلم فضل الرحیم رحیماعلان ، اعلان ، اعلان حکومتی
- هادی طنز به اسقبال نشست پاریس
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )پـد ر
- عاطفه سلطانى چوپان زاده هاى ادبى در كلخوز و سلخوز!
- برگرفته از سايت فردا نیلاب موج سلام
- سید موسی عثمان"ملا نصوح "ها ی نکته دان درسایت های "موهن لال" جاسوس انگلیس
- بهار نیکفریادی از دو نویسنده سیاسی زمان فاشیسم
- محمد عارف یوسفییار بدخوی
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )کـــرزي
- عزیزه عنایت بهار وحــــدت
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بلقیس « مل »فاجعه
- از قلم فضل الرحیم رحیمنامهء یک افسر امریکائی برای خانمش!
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )هـوا ی کا بل
- بهار نیکفرمرگ نویسنده تبعیدی غربی در تنهایی
- بهار نیکفرادبیات تبعید غرب – یکی خودکشی کرد،دیگری وزیر فرهنگ شد
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- اسدالله جعفريجهان داري از منظر فردوسي
- سروده ی از :لطیف کریمی استالفی زخم زبان !
- از قلم فضل الرحیم رحیم سه هفتهء کروئ و صد افرین به قدوس کور ذهن !!!
- شفیقه اصغر نعمتکنار مادر
- بهار نیکفررمانتک فقر،ادبیات و رنجهای روشنفکری
- پوهندوی دوکتور سید حسام (مل)دوطن دګوند د شهیدانو پیغام
- انجنیر زریر دیدار آشنا
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- سیدموسی عثمان کاسنی تلخ
- جلوه ( فربود شکوهی)زبان بی زبانی
- حلیمه مهر پورزن سوم
- داستان کوتاه از: عبدالحسیب شریفیتنهاتر
- دکتر بیژن باراناروتیسم خیام
- بیژن بارانروزی خواهد آمد-
- ناهيدبشردوستآيينه خلوت
- محمد عارف يوسفیمرو جایی که من نیستم
- محمد ا صـغـر( عـبا د ي ) زما نه شد بد ل
- ناهيدبشردوست پيام بهار
- روشنآشتی بافلسفه معترض مسیحی قرون وسطایی
- رحیمه توخی ای کار گر...
- نذيرظفرهشت ثور مبارک
- هوشنگ معین زاده بمناسبت بزرگداشت هشتصدمین سالگردمولوی
- خجسته - زيميرو- اسکاريمروري برداستان رابعه و بكتاش
- محمدنبي عظيمي ازسخن شنوتا سخنگو
- لاله امبلیفلسفه مسیحی،عرفان و تکرارحرف ها
- حلیمه مهر پور کا بل
- محمد عارف يوسفیگر نشد امروز عدالت روز محشر ميشود
- حبیبه جهتگریستم
- حضرت ظریفیبــه استـقبــال اول مــه روز هـمـبستـگــی کـارگـران جــهــان
- سيدحسن رشاد
- انجنیر حفیظ الله زریربیاد بـرادر شهیـدم سیـد حبیـب الله
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- آذر سلطانیآرامگاه عاشقان ، زیارتگاه روشنفکران
- گردآورنده وتهيه کننده ) رستاخيز)دوآزاده مهربان: رحيم نامورو مرتضی كيوان
- محمد عارف يوسفیآتش تمنا
- نيلاب سلامشعر فانی گیرا تر از ترنم باران
- آتا مستشارفلسفه مسیحی درمقابل فلسفه اسلامی درسده های میانه
- محـمـد ا صـغـر(عـبـا د ي)مـرگِ ا نـسـا نیـت
- انجنیر حفیظ الله زریــر نالـۀ شهیــــــــد
- بیژن بارانحافظ زیر هشتی
- اسدالله زمریساقې ته!
- انجنیـــرحفیظ الله« زریر»گله دارد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) سال - روز مشعل
- محمدنبي عظيمي واله هم رفت
- محمد عارف یوسفیفصل نوین
- لاله امبلیمطالعات سکولار و مزاحمت های فلسفه مسیحی
- محـمــــد ا صـغـر( عـبا د ي )مُـحَــبَت
- حلیمه مهر پور کتاب سرنوشت
- محمـد ا صـغـر( عـبا د ي)هـموطن
- محمد عارف یوسفیندانستی
- حضرت ظریفیسرود بهاری
- روشنیادی هم از مردان و فیلسوفان مخالف ازدواج
- عثمان امانی حوای اسیر
- لطیف کریمی استالفی کتاب گربهء عابد
- حلیمه مهرپور درس وحد ت
- حفیظ الله «زریر» بهــــــــــار
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محـــــــمـد ا صـغـر(عـبـا د ي)بمـنا سـبت مولـود خجـسته ی سرورکا ئینا ت
- محمد عارف يوسفیبه پيشواز بهار
- سارا ارمنی روضه خوانی اخلاقی با گیتار ادبی
- مفتاح الدین ساپیڅـــانګـــــه یو لند داستان
- انجینر برهان عقابحکیم ناصر خسرو فیلسوفی عینی گرا در آیینۀ تاریخ
- محمد عارف يوسفيچهاربيتي هاي بهاري
- خامه ی از داکتر حمیدالله مفیدسزای قروت آ ب گرم
- عفیفه آرزو نو بهاران
- حکمید نوروز په ویاړ
- محـمد ا صـغـر(عـبا د ي) بهـــــــــا ر
- عزیزه عنا یت مقام زن
- محمد عارف یوسفیگلستان غم
- داکتر حمیدالله مفید گوش به دیوار یک خبر
- لاله امبلیادبیات میان آرمانخواهی و حزب گرایی
- تهیه و ترتیب قادر یامانشاروال نمونه
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بهار سعيدماتم
- وحيد احمد جلال زادهپدر!
- انجنیر زریـــــــــر شکوه از زمانه
- عبادي ز ن
- دوکتور افضلي رباعيات
- انجنیر حفیظ الله «زریر» کور خود بینای مردم
- آتوسا سلطان زادهادبیات و انقلابی سکولار، همکاری ، انتقاد ، سرکشی
- ناهيد بشردوستسرود زنده گى
- زمری نثاری پاییز دار میزدند مرا
- ع . د . پاڅون میرزادهدهیواد وظالمانواوسفاکانوته !
- زلمي رزمي و خدا شيطان را آفريد
- پوهاندحکمي زن به هر جا
- م ي هاديزن بقای هست وبود کاینات
- سمیع رفیع جایگاه زن نزد مولانا جلال الدین بلخی
- عزیزه عنایت بگــــریـــم
- محمد عارف یوسفیزن
- نو شته نذ یر ظفرسلام به زن ؛ سلام به مادر
- انجيلا پگاهيخط ِ نــاله ِ
- ناهيدبشردوست نويد هستى
- ا صـغـر( عـبـا د ي ) سوخـتن
- انجنیر حفیظ الله زریر وطن
- عبدالکبیر(فرخاری) مولانا زن
- محمد عارف یوسفیهم میهن
- محمـد ا صـغـر( عـبا دي ) ا ي ز ن
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- اسدالله جعفريمي خواهم با تو گريه كنم
- لاله امبلیده سال هرج و مرج ادبی پست استالینیستی
- م ی هادیعاقبت
- محمدنبي عظيميظرفیت های ناکرانمند زبان فارسی دری
- انجنیر حفیظ الله زریــــــرمسلمـــــان نمـــــا هـــا
- حضرت ظریفیدر انتظار بهارم
- مولانا عبدالکبیر فرخاری ای خدا
- فقيرشاه فقيريارندا به نويسنده گان و قلم بدستان محترم
- نيلاب سلامیادداشتهای یک شب طوفانی زمستانی
- محمد عارف یوسفیعشق ویران
- آذر سلطانیفلسفه ای میان خدا و انسان
- ا صـغـر( عـبـا د ي)ا ی مـیهـن
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بيژن بارانانقلاب
- روشنفیلسوف وعمرکوتاه شناخت وتئوری ها
- محمد عارف یوسفیما همه افغانیم و چون دادریم
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- دوکتور افضلي رباعيات
- محـمد ا صـغـر(عـبا د ی) چهــــــا ربیتی هـــا
- ارسالي منتقد گمناممجازات برای به کارگیری زبان فارسی
- آتوسا سلطانیوقتی مهندس ریاضیدان ، فیلسوف شود
- راحله راسخبيرنگ با گيتي پر از رنگ بدرود گفت
- محمدنبي عظيمي پدرپدرم وبایسکل اصیلش
- حضرت ظریفیبــاغ ا نــار
- محمد عارف یوسفیوصل
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ترجمه و تهیه از : ذاکر عمری عطار پیر
- محـمد ا صـغـر(عـبـا د ي) حــق
- حبیبه جهت جنگ سرد
- ناهيد بشردوست حيران نشسته
- محمد عازف يوسفیهركه خواند قصهء ما ميكند افسانه ها
- لاله انبلیمحاکمه سقراط،اعدام روشنفکر و روشنگری بود
- شعر از نذ یر ظفرحضور چشم گر یان
- حضرت ظریفی تقدیم به پرویز کامبخش
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محـمــــد ا صـغـر(عـبا د ي)مُـحَــــــــــــــرَ م
- محمدعارف يوسفيهر كه جان دارد دلش پر آرزوست
- مرزا گلاباتون سچهآیا کدام جوانی پیدا میشود که طالب نباشد؟
- روشناز کاخ فلسفی تا کلبه فیلسوف
- حشمت( امید) در جواب شعر ذلیخای کیستم
- برگردان از آلمانی: نیلاب سلام « قضاوت تند حقوقی »
- نوشته: زلمی رزمیپرده نشينان سخنگوی
- محمدنبي عظيميدیگر چه کسی ناله های گره شده بر دل مردم مان را خواهد نوشت ؟
- نا صر طهوری خوش بیان
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- حضرت ظریفی شکوه و جلال
- لاله انبليفیلسوف در جستجوی هدف هستی
- محمد عارف یوسفیقیامت
- فرستنده: مجلهء افغانستان امروز – کندز«مُلزِم» مردی از سلالهء شعر، عشق و ستيز
- از عزیزه عنایتمـــو ج شــرار
- حضرت ظریفی روزهای خونین کابل یاد بود عاشوراست
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ناهيدبشردوستپگاه نيم خفته
- محمد عارف یوسفیدلا ديوانگي تا كي
- روشننیچه ؛ شاعرآوانگارد، فیلسوف جنجالی
- ناهيدبشردوست خلوص خلوت
- فضل الرحیم رحیم بزرگداشت هشتصد مین سال تولد عارف بزرگ مولانا جلال الدین محمد بلخی
- مولانا کبیر(فرخاری) گشن فکر
- آذر سلطانینویسنده رمانتیک ، میان اداره و طبیعت
- نيلاب سلامدرد دل خاک
- لاله امبلیسارتر ؛ فلسفه از طریق ادبیات
- ناهيد بشردوستروزي که بيرنگ قافله سالار راه عدم شد
- لطیف کریمی استالفی تخت، تابوت،خاکستر
- مژگان ساغر شفاباغ بهشت
- ترجمه و تهیه: از محمد ذاکر عمری ازدفترخاطرات یک نوزاد نیمه مانده
- مژگان مشتاققصه کوتاه
- دوکتور بشير افضلي عشق و طن
- اسدالله کشتمندبه یاد یار عزیزی که اهل دل بود
- حميد برنا طنز و روشنگری
- روشننویسنده میان پوچگرایی و انساندوستی
- حضرت ظریفی هــلا ل عـــیـد
- محمد عارف يوسفيتقدير
- آذر سلطانیداروین اسکاتلندی، جویس ایرلندی
- انجیلا پگاهیاهدا به او که ناله نوشت
- حضرت ظریفیدر گــذشت بیــرنگ کــوهــدامــــنــی
- حميد برنا طنز و روشنگری
- آرام بختیاریدوران کودکی ام بدون ادبیات کودکان! .
- انجنیر حفیظ اله ( حازم) با خزان
- محمد عارف يوسفيكاش من اين سان بودم
- انجينير عزيزبه مناسبت سالگرد وفات محمود بريالي
- خلیل الرحمن سلحشور حیتیديدگاه هاى مولانا و تأثير آن برغرب
- حضرت ظریفی در سوگ جوان نامراد
- بيژن بارانیادها-3
- حميد برنا طنز و روشنگری
- داوی روشان فلسفه غرب، و یا، مولانا بزرگ
- م ـ بلوچریشه
- روشنویکتور هوگو ،و جدا ناپذیری ادبیات از سیاست
- محمد عارف يوسفیوکيل
- دمورچیغهزرغونه عطا ژواک
- عفیفه آرزونه درنژاد و قومیّت،باشد نشانِ سروری
- علیشاد لربچهیادی از نویسنده ی رمان پاشنه آهنین
- حميد برنا طنز و روشنگری
- دوکتور بشير افضلي دو پارچه شعر از دوکتور بشير افضلي
- حميد برنا اظهار سپاس
- لالی امبلیدرگذشت نویسنده ضدجنگ؛ ولی جنجالی آمریکا
- حميد برنا طنز و روشنگری
- امین الله مفکرامینی تحفۀ بغلان
- اسدالله جعفریعلامه طباطبایی پیغمبر زمان خود بود
- حميد برنا طنز و روشنگری
- مژگان ساغربه مناسبت حادثه خونین بغلان
- آتوسا سلطان زادهاز برف های کلیمانجارو تا بریگادهای سرخ
- نويسنده وپژوهشگر »اسکاري«اسطوره درادبيات پارسي دري
- عفیفه آرزو برای نادیا انجمن
- انجيلاپگاهي اهدا: به قربانیان حادثه تروریستی بغلان
- ناهيد بشردوست گريز از انجماد غصه
- ساحلسودابه ، کاوس و سیاوش
- محمدنبي عظيميزن پنجــــــم
- الف . محشور فانی: نام ماندگار و تا ابد باقی
- ع . سلطانی تورگنیف و رئالیسم ادیبانه در رمان
- نويسنده وپژوهشگر »اسکاري«اسطوره درادبيات پارسي دري
- سمیع رفیععرفان مولانا و آموزه های از مثنوی
- بیژن بارانصلح
- ناهيد بشردوست شيشه و سنگ
- دوکتور افضلياهــدا به جوانان وطن پرست
- نوشته : داکتر حمیدالله مفیدراهی از گورستان
- علیشاد لربچهگوگول ، غریبه ای شهرستانی درپایتخت تزاری
- نويسنده وپژوهشگر »اسکاري«اسطوره درادبيات پارسي دري
- صديق وفا طنز وروشنگری
- نگارش: حميد برناسريال طنز وسياست
- اسدالله جعفری نقد ها را اگر عیاری باشد
- آرام بختیاریتولستوی ، خالق سومین زن "نانجیب" ادبیات جهان !
- ناهيدبشردوستکانکور نقاشى
- نگارش: حميد برناسريال طنز وسياست
- نويسنده وپژوهشگر »اسکاري«اسطوره درادبيات پارسي دري
- ناهيد بشردوستفصل زنگارى
- از قلم فضل الر حیم رحیم یک نظر سنجی شفاف
- آرام بختياري با برنده جايزه نوبل در بخش ادبيات معرفي شويد
- عفيفه آرزوچند سروده از عفيفه آرزو
- حضرت ظریفی گــو یــنـد عــیـــد نــیـســـت
- استاد صباحپيام عيد
- پوهاند ظاهرحکميدروصف مولا ناجلا ل الدین بلخی
- نگارش: حميد برناسريال طنز وسياست
- ع . سلطانی داستایوسکی ، و زوال شخصیت انسان دراسارت
- عزيزه عنايتپیـــــک امیـــــد
- ا ز: ا ما م عبا د یر هی معیر ی شا عر، تر ا نه سا زو آ هنگسا ز
- حـضــرت ظــر یــفــی تـــــــــــــنــگـنـــای هـــوس
- نگارش: حميد برناسريال طنز وسياست
- علیشادسال های میلادی ادب