اعتراف
مسعود حداد  مسعود حداد

 

مــوج نا آرام قــلبم ،همــدم ساحل شده

گاه غریق قهرطوفان،گاه رفیق گِل شده

همچوراه گم کرده ها،اینسووآنسومی تپد

مثل آنکه یک بلائی بر سرش نازل شده

گاه گاهی باغبان را نا سزا گوید زپشت

بر گــمانم بند خـار شاخـــۀ سنبل شــده

یا که باغبان ره نداده در حریم باغ خود

یا در عشق لاله روئی، مغلوب بلبل شده

قلب مغلوبم درآخراعتراف کرد این چنین

محو روی ماه گون،یک سیاه کاکل شده

گرچه نامی را نبرده، تا بدانم کیست او

لیک دانــم او اسیر دخــتر کـابل شــده

6 نومبر 2012

 


November 6th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان