بشکن
زلیخا پوپل زلیخا پوپل

 

زن ای زن بند در زنجیر ظلمت

بشکن این طلسم ظلم ووحشت

تا بکی اسیر دست لاشخوران

ستم ها میکند و رنج و غربت

به پا خیز وبه پا خیز و به پا خیز

بشکن این رسم و رواج پارینه

که مرد است قدرت والا دیرینه

همیشه مرد سردار زمان است

مګر او خلقت تنها مقام آست؟

خداوند خلق کردست هردو یکجا

مګر زن در حق خود نا تمام است؟

تو هم موجودی چون جنس مخالف

قوت و قدرت در تو هم نهان است؟

تویی مادر تویی خواهر تو یک همسر

سزاوار نیست بر توظلم بیشتر

تویی محروم ز مهر و شادمانی

کجا باشد ز یزدان مهربانی

زن ای موجود هستی ساز دوران

نمایان است شهامتت فراوان

زلیخا طاقت و دیدش چنین است

فروزان باد دایم مشعلت در جهان

به پا خیز و به پا خیز و به پا خیز

بشکن این طلسم ظلم را جاودان

بشکن


March 9th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان