بلای جفا
قیوم بشیر قیوم بشیر

بیدادگرانِ  ا ز خدا بی خبرکه برای رسیدن به اهداف شوم شان از هیچگونه جنایتی رویگران نیستند و خون جلو چشمان شان را گرفته است ، با مرتکب شدن جنایت نابخشودنی دست به قتل مردم بیگناهء هموطن ما اعم از زن و طفل و پیر وجوان که در بیمارستان ملکی شهر لوگر بستری بودند زدند ویک بار دیگر چهرهء پلید و شیطانی خویش را آشکار ساختند.      ضمن شادی روی شهدای این حادثه ، برعاملین این عمل ناشایست  وناجوانمردانه نفرین می فرستیم.

ملبورن – استرالیا

بیست و هفتم جون 2011

چه سال وماهست که بغربت زدست دزدانم

به  بحر  حادثه  ها  سر  دچارِ  طوفانم

نه  نا خداست براین  زورق شکستهِ من

نه هم  نوایی  که  بیند  چنین  پریشانم

ز دست تیر بلا ره  به غربت است مرا

حزین و خسته وافسرده حال و حیرانم

نه مرهمی که کند چاره زخم های دلم

نه همدمی بنمود پاک ز اشک چشمانم

اسیر مخمصه ی غربتم ز درد  مپرس

به  غربتی  که  فشارد  ز غم  گریبانم

خدای من همه جا حیله های شیاد است

ز مکر حیله  پرستان  همیشه  پسمانم

کسی ز روی صداقت مدد به خلق نکرد

همیشه هرطرفی  تیغی بود  به شریانم

مگو  چرا بدلت  غصه ها  فزون داری

که من غریبی  ز رنج  دیده گانِ افغانم

بلای ظلم و ستم قصه  های تاریخ شد

ز پادشه ی نخست تا به عصرودورانم

ببین مادرِ غمگین  و بی نوای  وطن

که ناله زد مبُرید دست و پای طفلانم

کسی به سوزِ دلِ  مادران  نظر نکرد

چه می توان بنمود ای خدای سبحانم

به گوشِ جان برسد شکوه ها زاستبداد

که دست ظلم عدو باز نموده  ویرانم

ز بمب حادثه  زای   شرارتِ  شیطان

به خاک وخون بفکندند به جرم انسانم

بریده  تیرِ  بلا   دست  و   پای  آزادی

در آن سرا که شفابخش درد ودرمانم

خدای من به سزا کی رسد  دشمنِ ما

بس است  بلای  جفا ، از جفا گریزانم

بیا نگربه دلِ خون چکان من « بشیر»

که  در  دیارِ  غریبی  اسیر  و  زندانم


June 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان