به زبان مادری ات ريشخند ميزنی؛ پس حرامزاده ای!
نوشته ف. فرشيد نوشته ف. فرشيد


برخی از آدم های سالخورده که از آسيا يا افريقا ( بخصوص خاور ميانه) به غرب ميآيند ، دو سه سالی که گذشت بخاطر عدم انطباق با اتموسفر تازه ، ديوانه و ابتر و روانی ( ديپريسد ) ميشوند؛ يکی از اين آدم های مهاجر ، شخصی به اسم سراج وهاج است که مقيم ايالات متحده است! اين شخص مثل طيف و طايفه محمد زايی ، چندان معلوم نيست زبان مادری اوچيست ! اين آدم مثل نبيل غمين، گرداننده تلويزيون آريانا افغانستان ، که در کابل دوران ظاهر شاه و داود شاه معتکف ميخانه ها و دسکوتيک ها بود، و با موتر های رنگارنگ سرکاری و ظاهر شاهی ( اغلب بدون نمبر پليت) برای جوانان شهر نو کابل « پز» می داد و سپس از شدت « سوء تفاهم!» در آوان مهاجرت به غرب ، تخلص زينتی اش را « مسکين يار» گذاشت ؛ در همان حال که خود به زبان فارسی افغانستان حرف ميزند ، يک سری لغات کهن و اصيل زبان خود را گاه گاه ليلام ( حراج) ميکند و آنرا « ايرانی» قلمداد ميکند! مرد کوتاه بين ! زبان مادری تو ناموس تست ، چطور تبليغ ميکنی که فارسی زبان افغانستان، به جای دانشگاه بگويد : پوهنتون و به جای فاکولته به گويد پوهنحی و به عوض خيابان بگويد : وات ! و جای منطقه بگويد مينه ( وزير اکبر خان مينه !) جناب ! ،تو که واژگان هزار ساله زبان فارسی را دور می افگنی تا مصطلحات ظاهر شاهی را جانشين آن کنی ، اگر از مقامی پول و دستور گرفته ای که اين کار را بکنی ، قابل درک است اما اگر آماتوری و تفننی به اين کار دست ميزنی؛ تو يک حرامزاده ای! تو حرامزاده ای که نيا و تبار خو د را نمی شناسی ، که زبان مادر خود را از روی هوس ، تکه تکه و پارجه پارچه ميکنی، تا به خيال خام خويش ، لسان دری(!) را از زبان فارسی جدا سازی! سراج وهاج که معلوم نيست زبان مادر او چه بوده، در يک فضاحتنامه انترنتی ، در يک گوشه به اصصطلاح مقاله اش ، اين ستون لغات را گويا تحقيق (!!) فرموده که ايرانی است:

ویژه، واژه، واژه گان، واکنش، پروانه، پرونده، ارتش راهکار، پیشکش، پَیگرد، راستا، رویداد، مُچ


رسانه، موشک، دانشگاه، داد گاه، دادستان، شلیک، بازداشت بازتاب، واریز، هواپیما، گاهشماری، خیزش


درآمد، هزینه، فراخان، فرایند، فراراه، روند، ترفند، دانشکده شِگِرد، آموزه، نهاد، نهادینه، بیمارستان


تک تک ، آمار داغان، کنکا ش، واگیر، نرم افزار، چالش وارستار، رویکرد، گفتمان ، قاطی، راه بُرد تنش


شهردار، شهروند، هما یش، بِد هکار، مرز، همسو، رگبار نمادین دادگستری، فرود گاه، خیستگاه بازجویی

 

داد خواهی بازگو دادگاه، ویژه، دادگزاران بازپخش ردیابی بازجویی بازرس، بهداشت بازنشسته ، همپا


هنرکده، ساختار، آرت کده ، پیشواز

 

زیرانداز زیرساخت ها، تک فردی، پدرود، گردشگری، زمین لرزه پَروپا

 

قُرص ، ازآب درآمد، میانۀ خوبی ندارد، یدک می کشید کورخواند ی دارم می روم... جناب چرند وال صاحب ! بجز( يدک کشيدن ) يا يکی دو تای ديگر که متعلق به فرهنگ عامه ( زبان کوچه) است، و يکی دوتا که جعل و اختراع حضرت عالی است مثل «آرت کده » اکثريت اين لغات در تاريخ بيهقی و سياست نامه و شاهنامه فردوسی منقول است ويا اين که بر اساس منطق و قواعد وهنجار زبان فا رسی ساخته شده ، چرا نرفتی آن را بنگری ! آقای ريشخندی ! کلمه « داد » و دادگاه هم ايرانی شد ! پس خدا به داد تو برسد !وقتی صاحبخانه کابلی ياهراتی در وقت آمدن دزد کمک می طلبد با اين تعبيرات : ( دزد ، دزد ! به دادم برسيد ) ايرانی گپ ميزند!؟ باز پخش و ردياب ، چطور ايرانی است جناب! (راديوی ته پخش کو ، رد ته هر جا بری پيدا ميکنم !) ( پيش کش ) چطور ايرانی ميشود، مردک خود باخته ! مگر خانواده ها در افغانستان در آغاز ازدواج برای دختران شان ، « پيشکش» طلب نمی کنند؟ کلمه « قاطی» را نيز وهاج، « ايرانی» قلمداد کرده است ! بيست و چار ساعت مغازه دار های کابل و بقال و عطار و شيرينی فروش ميگويد ،« جداجدا بتم يا قاطی؛ ايره قاطی ديگه اش نکو!» قاطی ، بيشتر در افغانستان استعمال دارد ! اما گويا آقای وهاج قاطی کرده !! جان بيادر ، وهاج صاحب ! بهتر است خود را بستر کنی در يک بيمارستان روانی ! نبيل غمين ( مسکين يار !) را هم دعوت کنی ! نبيل مسکين يار( به ضم م) هم کاملا در تلويزيون اش پرت و پلا می گويد ،و بخاطر گرفتن يک مقام و منصب کوچک ، آنهم از دست کرزی دست نشانده، ريسمان را به آسمان پيوند ميدهد! بدترين لحظه آن است که ناگهان ياد مسکين يار! صاحب می آيد ، او پشتون است و گويا قوم پشتون مطابق دستورات بريتانيای کبير و فدراتيو روسيه ، اکثريت (!)است ! لسان دری! مال قبيله محمد زی و زبان فارسی ، ازآن ايران است! آنوقت « شادی ره واز کو و رقص شه تماشا کو!) شما که زبان مادری تان را به دست کرزی و باند های مافيايی داده ايد که هر کاری خواستند با آن بکنند ؛ ملتفت هستيد که نويسندگان پشتون هر لحظه برای غنا و توانمندی زبان خود واژه و ترکيب و اصطلاح ميسازند مثلا ولس مشر ( رييس جمهور) آغلی ( خانم ) بنستوال ( بنياد گرا) بر حواک ( ابر قدرت) و .... جالب تر اين که اغلب کلماتی را که شاغلی وهاج، ايرانی و مظهر تهاجم فرهنگی ايران می انگارد ، نويسندگان و ژورناليستان پشتون ، بی خيال و خونسردانه به کار ميبرند و به ريش سراج وهاج و نبيل غمين می خندند! حتا برخی از همان کلماتی که وهاج آنرا ايرانی می انگارد ، ! در بيانيه های رسمی جلالتماب رييس جمهور کرزی نگريسته ميشود .


January 28th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان