نقدی بر آثار مصوّر مرجان ساتراپی
و فیلم انیمیشن «پرسپولیس»
در زمینۀ میان فرهنگی ایران
«مبارزه کن!
وقتی می نویسی مبارزه کن!
نشان بده که مبارزه می کنی!
در واقعیت گرایی موضع تهاجمی بگیر!
واقعیت دوشا دوش تو است،
تو نیز دوشادوش واقعیت مبارزه کن! بگذار زندگی حرف بزند!»
(برتولت برشت)
چاپ اوّل : اوت 2005
چاپ دوّم : اکتبر 2010
حمید محوی
http://interculturel.blogfa.com/
پیشگفتار
نوشتۀ حاضر آثار مرجان ساتراپی را در دو فصل در رابطه با مسائل و مشکلات و مصاعب میان فرهنگی ایران مورد بررسی قرار می دهد . فصل اوّل متنی است که قدمت آن به پنج سال پیش از این باز می گردد که تنها تصحیحات مختصری روی آن انجام گرفته و در مجموع تقریبا همانی است که بود، و مهمترین تحولی که در فصل اوّل روی داده، جهت هماهنگی با پژوهشکده های ایران، انتخاب اصطلاح «میان فرهنگی» به جای «مابین فرهنگی» است. ولی فصل دوم کاملا تازه است. با این وجود برای آنهایی که کارهای مرا پی گیری می کنند، باید یادآور شوم که هیچ یک از نقدهای من یک بار برای همیشه نیست، و دائما آنها را برای هر چه بیشتر روشن ساختن دیدگاه های زیبایی شناسی، باز نویسی می کنم.
حمید محوی
پاریس 20 نوامبر 2010
فهرست مطالب
فصل اوّل
- گفتاری چند دربارۀ کتابهای مصوّر مرجان ساتراپی. پرسپولیس 3 و 4
- داستان و تصویر در فضای فرهنگی ایران
- تجربۀ زیبایی شناختی و انحصارات
- تکنولوژی – کتاب مصوّر – سیاست طبقاتی
- پرسپولیس اثر مرجان ساتراپی و
میان فرهنگی ایران در فرانسه
- زندگینامه یا حذف فاعل نوشتار در میان فرهنگی ایران
- دربارۀ کیفیت اثر، طراحی
- دربارۀ طراحی رستم. بومی سازی یا یونانی زدگی رستم
- کتاب های مصّور و ادبیات کودکان
- مقایسۀ مرجان ساتراپی و داوید ب
- مقایسۀ مرجان ساتراپی و گلی ترقی
- نژاد پرستی در نوشته های مرجان ساتراپی
- تحلیل روانشناختی دربارۀ موضوع ازادی در نوشته های مرجان ساتراپی[بخش 1]
فصل دوم
نگاهی به رسانه ها و سایت های انترنتی
پیرامون ساتراپیزاسیون میان فرهنگی ایران
فیلم انیمیشن «پرسپولیس»
تلویزیون های فرانسه
تلویزیون های اروپایی
و
کشورهای عضو ناتو
(سازمان پیمان آتلانتیک شمالی)
ناتوی فرهنگی
و
فلسفۀ هنر
بخش 1.2.3.4.5.6.7
فصل اوّل
گفتاری چند
دربارۀ
کتاب های مصوّر مرجان ساتراپی
پرسپولیس 3 و پرسپولیس 4
داستان و تصویر
در فضای فرهنگی ایران
به طور کلی کتاب های مصوّر در ابعادی که در غرب و کشورهای صنعتی رایج است، به مقولۀ تفریحات تکنولوژیک و تولیدات هنری در جامعۀ ایرانی هنوز تعلق نداشته و ندارد.
در نتیجه موضوع مورد بررسی ما کاملا تازگی دارد و به همین علت تجربۀ زیبایی شناختی که مرجان ساتراپی با کتاب های مصورش به ما پیشنهاد می کند، برای ما می تواند به عنوان پدیدۀ نوظهوری در زمینۀ میان فرهنگی ایران تلقی شود. به این ترتیب مفهوم مابین فرهنگی در چنین حالتی، می بایستی به عنوان تجربۀ زیبایی شناختی در متن سنّت های فرهنگ میزبان با امکانات مادی و فنی کشور میزبان تعریف شود.
با این وجود فرهنگ سنّتی ایران نیز با عناصر تشکیل دهندۀ چنین هنری کاملا بیگانه نیست، به این علت که مونتاژ تصویر و متن به گذشتۀ بسیار دوری در ایران باز می گردد، و اساسا به دلیل خصلت ضد تصویری و ضد بازنمایی و تجسمی در فرهنگ ایرانی، کتاب ها به شکل ضمنی مکانی بودند برای حفاظت و نگهداری تصاویر. علاوه بر این سنت های دیگری نظیر پرده خوانی قرابت های بسیار پر رنگی را با کتاب های مصّور امروز نشان می دهد و اصل و اساس چنین هنری نیز چه در وجه تصویری و چه در وجه نمایشی همواره به ابداع مفاهیم تازه از داستان هایی باز می گشت که قرنها سینه به سینه منتقل می شده و همه گان از آنها اطلاع داشتند. به این ترتیب چنین نقاشان و پرده خوانانی را، در عین حال، همواره باید از طلایه های منتقدین هنری و ادبی قلمداد کنیم.
علاوه بر این باید دانست که هنر کتاب مصّور در عصر صنعت نیز تا حدود زیادی از هنر مینیاتور بهره می گیرد، به عنوان مثال هرژه نقاش بلژیکی برای سریال های «تن تن» نه تنها از آلبوم بنیامین رابیه تنتن لوتن که در سال 1897 منتشر شد، استفاده می کند بلکه در تصویر پردازی از مینیاتور نیز الهام می گرفته است. با این وجود ایرانی ها مصرف کنندۀ کتاب های مصوّر نیستند، و حال اگر کتاب های مرجان ساتری در کتاب فروشی های بزرگ پاریس در معرض فروش عمومی قرار می گیرد و ایرانیان مهاجر که معمولا از خرید کتاب امتناع می ورزند، اگر چند تنی خارج از عادت قدیمی یکی یا دو تا از کتاب های متعدد او را خریداری می کنند، باید آنها را احتمالا نتیجۀ فضای سیاسی و یا فضا سازی تبلیغاتی در رابطه با اهداف قدرت های حاکم در غرب ارزیابی کنیم. یعنی تمام فرآیندی که تجربۀ زیبایی شناختی را، که باید گفت که با تمام وجوه نوظهور و دلپذیر آن، به مسالح تبلیغات سیاسی تنزل می دهد.
تجربۀ زیبایی شناختی و انحصارات
آن چه تجربۀ زیبایی شناسی و میان فرهنگی مرجان ساتراپی را در شرایط فعلی با شکست مواجه می سازد، از دیدگاه من و تمام آنانی که به ضرورت دفاع از فرهنگ و هنر، و تلاش برای گسترش آن در سطح و عمق اجتماعی، در بطن مبارزات طبقاتی پی برده اند، علی رغم بی بدیل بودن آن در فضای فرهنگی و هنری ایرانیان، و موفقیت های تجاری و تبلیغاتی، شاید به این علت بسیار ساده و در عین حال متناقض باشد که تا مدتها بی بدیل و منحصر به فرد باقی بماند.
بی گمان برای برخی خوانشگران این چرخش و پیچشی که من در ارزیابی ام در بارۀ شکست تجربۀ زیبایی شناختی آثار مرجان ساتراپی مطرح کردم، چندان روشن نیست. حال از این جهت که موضوع چندان روشن نیست، و من نیز تا این جا نتوانستم بهتر از این توضیح دهم، اجازه دهید از راه دیگری احتمالا به نتیجۀ روشنی برسیم، و با طرح موضوع مشابهی، ابهام موجود را بیش از پیش تعمیق دهیم. به عبارت دیگر مسئله را به حالت پیچیده تری مطرح کنیم. به عبارت دیگر موضوع را مبهم تر کنیم.
چگونه بی بدیل و منحصر به فرد بودن اثری که معمولا باید برای کار هنری به عنوان مزیت مطرح شود، به نقطۀ ضعف تبدیل می شود؟ تناقض این مزیت در کجاست؟ این همان تناقضی است که من در بررسی آثار صمد بهرنگی و در رابطه با این نویسنده مطرح کردم...که برای یک ملت، یک فرهنگ به وسعت جامعه و فرهنگ ایرانی واقعا جای تردید هست که تنها یک نویسندۀ انقلابی داشته باشد و تنها یک نفر ادبیات (انقلابی) کودکان را نمایندگی کند. و زمانی که چنین اتفاقی افتاد و صمد بهرنگی به تنها ستارۀ کهکشان راه شیری تبدیل شد، احتمالا می توانیم در مشاهدات عمیق تر در آسمان تک ستاره، - احتمالا – به این نتیجه برسیم که این تک ستاره هم چیزی نبوده به جز اشتباه چشمی و چیزی نبوده به جز یک تبانی گروهی.
علاوه بر این، همان گونه که همیشه یادآوری کرده ام، پاشنۀ آشیل چنین کارهایی در پیوند آنها با سیاست فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی غرب سرمایه داری است که تنها در اتحاد با طبقۀ حاکم ایران عمل می کند ( و توجه داشته باشیم که به تعبیر خاصی، این طبقه را نباید تنها به خودی های جمهوری اسلامی تقلیل دهیم، زیرا منظور کلیت طبقۀ بورژوازی وابسته و معامله گر است و طیف وسیعی از اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور را نیز در بر می گیرد، و جنبش سبز بی آن که بدان اعتراف کند به روشنی این پیوندها و بن مایۀ طبقاتی این طبقۀ عقیم از نظر ساختاری و تاریخی را آشکار ساخته و نمایندگی می کند).
متأسفانه قضاوت زیبایی شناختی و ارزش گذاری اثر هنری حتی در طیف گسترده جنبش چپ و حتی نزد افراطی ترینشان در سطح باقی می ماند و در حد ظاهر خصوصیات انقلابی و اعتراضی به عنوان شاخص های بارز اثر هنری نزد آنان متوقف می شود. غافل از این که نظام سرمایه داری هیولای غریبی است که هر چیزی را فورا تبدیل به کالا کرده و حتی از نمد اعتراض و انقلاب نیز بعضا برای سرمایه داران عبایی خواهد بافت. یکی از نشانه های بارز این مدعا موسیقی و ترانۀ رپ است که از گتوهای سیاه پوستان فقیر نیویورک بر خواست، و در آغاز ترانۀ غم و درد و رنج و اعتراض به شرایط غیر انسانی بود، ولی دیری نپایید که تبدیل شد به انگشتر یک میلیون یورویی در دست اسنوپی داگی داگ و درآمدهای 35 میلیون یورویی در سال برای جی- زی.
به این ترتیب پاشنۀ آشیل کتاب های مصور مرجان ساتراپی، مثل فیلم های کیارستمی و یا مخملباف و رمان خانم آذر نفیسی و بسیاری دیگراز چهره های درخشان و شاخص در عرصۀ میان فرهنگی ایران، زمانی آشکار می گردد که ما آثارشان را از دیدگاه دموکراتیزاسیون فرهنگ و هنر، و مسائلی نظیر آزادی بیان و آزادی استفاده از رسانه ها و از همه مهمتر آزادی در دسترسی به آموزش و دیگر مسائل اساسی زندگی روزمره زیر علامت سؤال برده و مورد بررسی قرار دهیم. این پاشنۀ آشیل تقریبا تمام محصولات میان فرهنگی ایران، و دقیقا به همین گونه، آن دسته از آثار و فعالیت هایی را در بر می گیرد که مهر اپوزیسیون و غرب به اصطلاح دموکراتیک و حقوق بشری و ضد قرون وسطایی بر پیشانیش نهاده شده است.
واقعیت این است که طرح و بررسی و پذیرش چنین نتایجی برای افراد و گروه هایی که در این نظام طبقاتی ذینفع هستند، تقریبا ناممکن است، البته من در این جا آیۀ آسمانی نازل نمی کنم، و اگر در جایی، فردی از این طبقۀ آمد، مثل جان پرکینز آمریکایی و به خیل مردم پیوست و منافع فردی را در ابعاد جهان شمول و همگانی مطرح کرد، در این صورت خوشبختانه نظریه من نیز می تواند تحول پیدا کند.
و یک بار دیگر و شاید برای چندمین بار تکرار می کنم که شاخص اصلی در چنین تأملاتی پیرامون دموکراتیزاسیون فرهنگ و هنر از دیدگاه من است که امیدوارم منطبق بر آرزوهای همگانی باشد، مشخصا با چگونگی و موقعیت آموزش هنری در چهار چوب آموزش عمومی از کودکستان تا مراحل عالی تحصیلی و سهم هر یک از شهروندان خردسال و نوجوان و جوان از ذخیرۀ چنین آموزشی در پیوند تنگاتنگ قرار می گیرد.
ایو میشو، در کتاب «شاخص های زیبایی شناختی و داوری سلیقه» (2) در فصل تجربۀ زیبایی شناختی در منشور پسا مدرنیته مشخصا به وجه آموزشی و جایگاه انتقال میراث فرهنگی در ایجاد اثری هنری تکیه دارد:
«تاریخ مدارس، آکادمی ها، مکاتب و هنر آموزی ها نشان می دهد که چنین کیفیات هنری، تحت اشکال کلی و کمابیش هماهنگ، همواره از مقولاتی بوده اند که به شکل دائمی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، و در عین حال، بی آن که متناقض باشد، به شکل دائمی در معرض گسترش و تحول و تکامل بوده و تا جایی پیش رفته که آنها را غیر قابل تشخیص ساخته و قاعدۀ بازی را نیز متحول ساخته است. هنر، تحت تمام اشکالی که به خود می گیرد، فعالیتی مدون بوده که اصول و قواعد (و کدهای) آن دائما در حال تحول است. به عبارت دیگر هنر شامل سیر تحولی و فرآیند است. هنرمند شدن، یعنی آموختن و عمل کردن بر اساس همین مجموعه قواعد و تکیه کردن بر آنها برای ایجاد اثر هنری.» (ترجمه از من است.)
متأسفانه ایدئولوژی طبقۀ حاکم به دلیل جانبدارانه بودن آن و به دلیل حفظ منافعی که از دیدگاه علمی نامشروع شناخته شده، و افکار بیمارناک و از خودبیگانه ای که در ذهنیات افراد قادر به درک این واقعیت نیستند که جامعۀ بشری به انضمام تمام طبیعت و تمام کرۀ زمین و به انضمام من و شما و ایشان و یخ های قطب شمال و جنوب و پروانه هایی که در برخی از جزایر فنلاند در حال انقراض به سر می برند و به انضمام کودکان دی اکسین و اورانیوم رقیق شده و تمام بیکارها و تمام آنهایی که کار می کنند و گاهی هم سر کار و به خاطر کار دست به خودکشی می زنند و به انضمام تمام شخصیت های برجسته و شخصیت های سرکوب شده و تمام مردم سرزمین گویان از استعمارات فرانسه که به خاطر استخراج طلا در کشورشان و فروش آن در شانزه لیزه که هیچ سهمی از آن نمی برند، دچاربیماری های پوستی و امراض بی درمان شده اند، به انضمام تمام جوامع بشری یک کل در هم پیچیده و منسجم را در بر می گیرد و تمام اجزاء آن با هم در ارتباط هستند.
مشاور و راهنمای بیکاران و عصرها در کابینه اش به حرفۀ روانکاوی اشتغال داشت، وقتی که انتقاداتم را نسبت به موقعیت فعالیت هنری در فرانسه شنید، گویی که پاسخ دندان شکنی پیدا کرده باشد، در مخالفت با نظریات من پرسید : «پس شما می خواهید جلوی کیارستمی را بگیرید و اجازه ندهید که مرجان ساتراپی کتاب مصوّر منتشر کند؟»
از نظر او کتاب های مصوّر مرجان ساتراپی خیلی جالب و ارزشمند بودند همان طور که آلن دولن بازیگربسیار خوبی است.
بیمار ناک بودن چنین نظریات و افکاری در این جاست که قادر به درک موضوع هنر و موضوع سرنوشت خلاقیت هنری و علمی در عرصۀ اجتماعی نیستند، و در موضع مفلوک و عقیم بورژوایی باقی می مانند. اتفاقا روانکاوها و مشاورین حرفه ای بیکاران نیز نان همین نظام بیمار را می خورند. بیمارناک بودن و ابتذال چنین افکاری غالبا دراشکال بزرگداشت ژنی و حساب بازکردن برای استعدادهای منحصر به فرد تجلی می کند، زیرا این طبقۀ در حال زوال همواره در پی توجیه موقعیت استثنائی خود بوده و برای آنان هیچ گاه شمار هنرمندان نباید از تعداد انگشتان یک دست تجاوز کند.
و آنهایی که چنین پرسش های بی بدیلی را در مقابله با انتقادات ما مطرح می کنند، از بهای پرداخته شدۀ به ضرب سکه های اختناق و سرکوب و حذف آدمیزاد برای چنین بازار پر رونقی یا بی اطلاع هستند و یا واپس می زنند و یا این که متأسفانه مثل خبرگزاران رادیو بین المللی فرانسه بخش فارسی که حالا برخی از آنها به رادیو فردا منتقل شده اند به نگهبانان فرهنگ ابتذال تعلق دارند.
عکس العمل و پرسش دیگری که به شکل جاری و ساری نزد برخی در مقابله با چنین گفتمانی مشاهده می کنیم، بر این اساس است که سعی می کنند با تبدیل کردن موضوع دموکراتیزاسیون فرهنگ و هنر به موضوعی شخصی در آن واحد با یک تیر دو نشان بزنند: برای بی اعتبار ساختن نقد و دلیل و برهان های حریف، می پرسند که اگر به شما هم همین امکانات را می دادند حاضر نبودید نوشته ها و کارهایتان به چاپ برسد و بودجه های اهدایی را رد می کردید؟ بی گمان صاحب کاران وقتی فردی و یا اثری بر می گزینند، هدف خاصی دارند.
و البته چنین پرسشی با این پیش داوری مطرح می گردد که حریف حتما چنین خواهد کرد و هر فرد دیگری هم اگر به جای آن فرد صاحب امتیاز بود چنین می کرد، و بر این اساس نتیجه می گیرند که چنین نقدهایی فاقد اعتبار است.
همان طور که گفتم به کار بستن این شیوۀ بحث و جدال فکری منحصر به موضوع ما نیست، و غالبا در مباحثاتی که در زندگی روزمره برای ما روی می دهد، گواه چنین راه کارهایی در مباحثات بوده و هستیم.
به این ترتیب جای آن دارد که حداقل تکلیف خودمان را با این شیوۀ بحث روشن کرده و کار آنهایی را که می خواهند از چنین شیوه ای در پاسخ به نقد ما استفاده یا بهتر بگویم سوء استفاده کنند، تسهیل کنیم.
یادآوری کتاب شوپن هاور تحت عنوان «هنر همیشه حق به جانب بودن» شاید بی فایده نباشد زیرا او به شکل بسیار بارزی شمار قابل ملاحظه ای از روش های مغلطه آمیز در مباحثات و مجادلات را توضیح داده و افشا کرده است. هدف چنین افرادی با استفاده از چنین شگردهایی در بحث تقرب به حقیقت نبوده بلکه آن چه بیش از همه برای آنها اهمیت دارد، ازمیدان به در ساختن حریف است.
به این ترتیب می بینیم که اولا با خصوصی سازی موضوع، و در صورتی که پیش فرض و یا پیش داوری ضمیمه شده شان صحت داشته باشد، می خواهند نتیجۀ عمومی بگیرند و ناهنجاری مطرح شده را توجیه کنند.
حال از این جهت که برای چنین مغلطه گرانی روشن شود که یک من ماست چقدر کره می دهد، پاسخ من این است که حتی اگر من هم با چنین امتیاز طبقاتی برای خودم توافق داشته باشم، در این صورت من نیز به دموکراتیزاسیون فرهنک وهنر پشت پا زده ام، ولی چنین پیش فرض نامطمئنی به هیچ عنوان موضوع مورد بررسی ما را منتفی نمی سازد.
روی این موضوع اصرار ورزیدم، زیرا چنین دلیل و برهانی دائما در زندگی روزمره مطرح می شود. در این مورد مصاحبه با یک سرباز حرفه ای فرانسه که راهی افغانستان شده بود شاید وجوه دیگری از این نحوۀ استدلال را روشن سازد. او به یک گروه ویژه تعلق داشت و می گفت :« من برای آزادی و دموکراسی مبارزه می کنم، و برای مقابله با تروریسم راهی افغانستان شده ام، ولی اگر روزی پی ببرم که هدف چیزی دیگری بوده است، امیدوارم این قدرت را در خودم بیابم که بگویم نه»
البته در این جا مسئله چرخش و پیچش در مقطع آری و یا نه گفتن به وجود می آید که در رابطۀ مفصلی با اطلاعات و مجموعه چیزهایی قرار می گیرد که از جهان اطراف می دانیم . در این جا شاید تأملات هانری لوفور در «آگاهی تحریف شده»(3) برای ما راه گشا باشد که نظریۀ مرکزی آن چنین است : «نه آگاهی فردی و نه آگاهی جمعی نمی تواند به عنوان شاخص حقیقت مطرح گردد. زیرا اشکال آگاهی تحریف شده و دستکاری شده اند. تمام جامعه مدرن روی یک غفلت عمومی بنیانگذاری شده است: یعنی ارزش اضافی. طبقۀ کارگر نیز از ساخت و ساز استثمار خود غافل است، او در غفلت و تحقیر زندگی می کند. و هیچ کاری مشکلتر از آگاه ساختن این طبقه به موقعیت خود نیست.» (ترجمه از من است)
پانوشت :
1)
http://ebook.veyq.ir/book/11750
(2
Yve Michaud ; Critères esthétique et jugement de goût. Ed jacqueline Chambon, 1999. P35
3)
Henri LEFEBVRE . Conscience mystifiée
تکنولوژی- کتاب مصوّر- سیاست طبقاتی
به طور کلی در جهان سرمایه داری هنرها و بخصوص هنرهایی که به زیر بنای صنعتی نیازمند هستند مثل سینما و صنعت چاپ و عکاسی از دیدگاه طبقۀ حاکم به مقولۀ وقت آزاد تعبیر می شوند. و با توجه به دیدگاه بورژوازی و تکنوکرات هایی که در خدمت آنها هستند، و نظریه پردازانی که در خدمت منافع آنها هستند، وقت آزاد نیز در راستای حفظ نظام استثماری تعریف شده و ساخت و سامان می یابد. وقت آزاد از دیدگاه بورژوازی وقتی است که کارگران باید برای ادامۀ کار استراحت کرده و تجدید قوا کنند تا نیروی کار آنها قابل بهره برداری باشد. چنین تعریفی از وقت آزاد در عرصۀ هنری به طوری که مکس هورکهایمر و تئودور آدورنو در «دیالکتیک و خرد» در بخش «تولید صنعتی در زمینۀ فرهنگی» نتیجه گرفته اند، به عنوان مثال در زمینۀ صنعت و تجارت سینما و هالیوود، به توقف اندیشه انجامیده است. آنها تمام سینما را در همین «توقف اندیشه» قابل بررسی دانسته اند.
در طیف مقولاتی نظیر وقت آزاد و تفریحات هر اندازه تکنولوژی حضور داشته باشد به همان اندازه ما در نزدیکی جهان سرمایه و شبکه های تجارتی و جهان سیاست قرار می گیریم. علاوه بر این در طیف هنرهایی که به تکنولوژی و سرمایه نیازمند هستند، مثل سینما و در حد نازل تری کتاب های مصوّر، به همان اندازه سهم مهارت هنری و فردی واپس می نشیند و به دلایل تجارتی و مالی محدود می شود.
و به همین علت بود که ما در تحلیل سینمای ایران در عرصۀ بین المللی، به این نتیجه رسیدیم که مفهوم آن چیزی نیست به جز حذف فاعل شناسنده یا فرد (سوژه). و علاوه بر این نتیجه گرفتیم که اپوزیسیون و پوزیسیون و غرب به اصطلاح دموکراتیک و پرچم دار حقوق بشر در مجموع در همین نقطۀ مفصلی [حذف فرد شناسنده و فعال در عرصۀ خلاقیت هنری و علمی] در اتحاد با یک دیگر هستند.
برخی از منتقدین کتاب های مصّور بر این عقیده هستند که برای تولید چنین آثاری باید همزمان نقاش و نویسنده بود و به این ترتیب تمام زیربنای صنعتی و تکنولوژیک و سرمایه گذاری های ضروری برای پرتاب هنرمند در بازار کتاب مصوّر را ندیده می گیرند و علاوه بر این در بازار کتاب های مصوّر نمونه هایی هست که تعریف چنین منتقدینی را مردود می سازد. به این ترتیب نقدی را که پیش از این دربارۀ سینمای ایران نوشته بودم، تا حدود زیادی برای کارهای مرجان ساتراپی نیز معتبر می دانم.
بد نیست به این نکته اشاره کنیم که پس از خروج فیلم کارتونی مرجان ساتراپی و نمایش آن روی پردۀ سینماهای پاریس، بسیاری از منتقدین از مرجان ساتراپی به عنوان فیلم ساز و یا به شکلی که در ویکیپدیای فارسی مشخصا نوشته شده است، « فیلم انیمیشنی پرسپولیس به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو».
من در این مورد حرف چندانی برای گفتن ندارم ولی فکر نمی کنم اگر مؤسسات و سرمایه هایی که کارهای مرجان ساتراپی را روانۀ بازار کردند، نمی بودند این دختر خانم کارگردان فیلم انیمیشن از آب در می آمد. ولی تنها می خواهم در خصوص چنین خبرهایی در رسانه های همگانی به از خودبیگانگی ای اشاره کنم که به این ترتیب در اذهان عمومی و خصوصا نزد جوانان دامن زده می شود، و به خاطر تمام ابهاماتی که در سطح عمومی تقسیم می کنند چقدر از ما پول و مالیات می گیرند و تا چه اندازه بخش عظیمی از جامعۀ جهانی را از هر گونه آموزشی و حتی تا آب لوله کشی محروم می سازند.
همان طور که پیش از این بارها به این موضوع اشاره کردم که ماهیت اپوزیسیون های خارج از کشور را باید در رابطه با عکس العمل هایشان در مفصل فعالیت های مشخصا میان فرهنگی که معمولا به عنوان آلترناتیو تلقی می کنند با شاخص های دموکراسی واقعی بازخوانی و دوباره کشف کرد.
پرسپولیس اثر مرجان ساتراپی
و
میان فرهنگی ایران در فرانسه
معمولا از مد روز پی روی نمی کنم، و علاوه بر این نه خوانندۀ وفادارکتاب های مصوّر هستم و نه این که بودجۀ زندگی شخصی ام همیشه خریداری این نوع کتاب ها را ممکن می سازد. با این وجود مدتی کتاب های مصور کتابخانه شهرداری محلۀ شانزدهم پاریس را به ضرب پنج جلد در هفته در طول چندین ماه می بلعیدم و دو کتاب مرجان ساتراپی را هم در آن جا کشف کردم. البته پیش از کشف کتاب های او چیزهایی شنیده بودم ولی چون که خیلی سر و صدا به پا کرده بود، نسبت به آن بی توجه بودم.
و به این ترتیب بود که برای گسترش موضوع مورد بررسی ام یعنی میان فرهنگی ایران و جهان، مواد اولیۀ تازه ای به کلکسیون ناچیزم اضافه شد.
بااین وجود فورا باید بگویم که در پرسپولیس شمارۀ 4 «مرجی» (مخفف مرجان) شباهت چندان زیادی به «بانوی تهران» در رمان «سه خدمتکار» نوشتۀ گلی ترقی ندارد، «مرجی» حتی دوست داشتنی به نظرم می رسد و برخی حالات روحی و رفتاری «مرجی» را واقعا ستایش انگیز می دانم، به عنوان مثال نحوۀ برخوردش با محیط اسکی و فاصله ای که با جهان اطراف ایجاد می کند، حاشیه نشینی اش که احتمالا می توانیم آن را نوروتیک ارزیابی کنیم. نحوۀ زیستی اش در این جا و در عین حال در جای دیگر، یعنی حالاتی که به او بعضا شکل یک نوروتیک کاملا مصمم را می دهد که با زمین و آسمان در صلح به سر می برد. «مرجی» می گوید : «در واقع خیلی سر حال بودم. کوه، آسمان آبی، آفتاب...تمام این ها برایم جالب بود...» (ترجمه از من است)
زندگینامه یا حذف فاعل نوشتار
در میان فرهنگی ایران
کتاب های مصوّری که با نام مرجان ساتراپی به چاپ رسیده در نوع زندگینامه قابل بررسی می باشد، با این وجود همانند تقربیا تمام محصولات فرهنگی و هنری حمایت شده از جانب محافل قدرت و سرمایه در خارج از کشور وجه سیاسی و انتقادی رایج در رابطه با انقلاب اسلامی اولویت بیشتری داشته و همین خصوصیت هست که به چشم انداز انتظارات افکار عمومی اروپائیان، و غالب اپوزیسیون های ایران در خارج از کشور پاسخ می گوید. یعنی همان افکار و تمایلاتی که پیش زمینۀ اصلی آن را جهان سرمایه و قدرت و اعتبار در رسانه ها تزریق کرده و در سطح عمومی منتشر ساخته است.
به این ترتیب درمفصل زندگینامه و تاریخ تحولات اجتماعی، با توجه به سطح انتظارات عمومی و رسانه ها و صاحب کاران، می توانیم مسئلۀ تازه ای را مطرح کنیم : و آن هم این است که علی رغم این که نوع کار زندگینامه می باشد، ولی موضوع تاریخ تحولات اجتماعی یعنی موضوعی نظیر انقلاب در ایران در واقع موضوع اصلی و همان عنصری است که پشتیبانان حاضر در صحنه از نویسنده و نقاش انتظار دارند. از چنین مسئله ای، می توانیم یک بار دیگر صحت نتیجه گیریمان را در پیوند با تمام بررسی هایی که تا کنون در در زمینۀ میان فرهنکی ایران داشته ایم، به اثبات رسانیم. نتیجه گیری ما این بوده و هست که این میان فرهنگی، چه در جبهۀ پوزیسیون و چه در جبهۀ اپوزیسیون و چه در جبهۀ سیاست بین المللی یعنی مشخصا اروپا و آمریکا و ژاپن (یعنی امپریالیسم جمعی) بر محور «حذف فرد» می گردد. به طوری که ناخودآگاهانه و تحت تأثیر منویات جریان حاکم، زندگینامه مرجان ساتراپی حتی به عنوان فردی که از امتیازات طبقاتی برخوردار است مطرح نیست، بلکه آن چه بیش از همه در جلوی صحنه قراردارد، همان طور که در رمان گلی ترقی و یا آذر نفیسی دیدیم، زندگینامه به شرط طرح مسائل سیاسی و به کار بستن صرف و نحو اپوزیسیون ایران و رسانه های جهان سرمایه و قدرت و اعتبار است.
آرایش
کتاب 4 فصل «آرایش» مرجان مرتکب بد جنسی خاصی می شود که در این جا سعی می کنیم صحنه ای را مختصرا تشریح کنیم.
آرایش صورت مرجان فراتر از حد قابل قبول از دیدگاه پلیس جمهوری اسلامی است، در خیابان با ظاهر شدن پلیس خودش را در خطر می بیند و برای منحرف ساختن توجه آنها نسبت به آرایش اغراق آمیزش، روش فرار به جلو را انتخاب می کند، و نزد آنها شکایت می برد و مدعی وقوع جرم مهم و موهوی دیگری می شود. او مرد جوانی را که بر حسب اتفاق در آن نزدیکی ها ایستاده بوده به ارتکاب عمل نامشروع متهم می کند.
مرد جوان که کاملا غافلگیر شده است، با خواهش و تمنّا از اومی خواهد که شکایتش را پس بگیرد، زیرا او مرتکب هیچ گناهی نشده است.
در این لحظه مرجان مستقیم به چشم او نگاه می کند و به متهم می گوید : «شما جرأت می کنید و توی چشم من به من دروغ می گویید!»
جملۀ او از این جهت که تمام ترفند حقیقت نمایی را حفظ کند، با علامت تعجب متوقف می شود. یعنی صحنه ای که از فرار به جلو آغاز می شود و ترفندی که تشریح کردیم خطای اوّل واقعی با خطای بزرگتر و دروغین و نسبت دادن آن به دیگری پوشانده می شود و به علامت تعجب و شگفت زدگی به پایان می رسد. در عین حال این صحنه را می توانیم به عنوان نوعی اعتراف تعبیر کنیم. و همین اعتراف هست که بدجنسی مرجی را بخشودنی می سازد.
با این حال اگر بخواهیم کمی زندگی را برای خودمان سخت بگیریم، به قول معروف هر چه دلمان بخواهد بگوییم و در تحلیل به هر سو شلنگ تخته بیاندازیم...شاید که درست از آب در بیاید، می توانیم بگوییم که منطقی که بر این صحنه سایه انداخته، به تأویلی خاص، به جوهر فکری اپوزیسیون های ایرانی در مقابله با جمهوری اسلامی در عرصۀ بین المللی باز می گردد.
البته این صحنه نیز به نوعی به صرف و نحو اپوزیسیون ایران در خارج و یا در داخل مرتبط می باشد که دائما محدودیت های پوشش و آرایش بانوان را در اماکن عمومی به باد انتقاد می گیرد.
به این ترتیب صحنه سازی مرجان سازی ساتراپی برای افشای نوع تخلف در فرانسه (به عنوان مثال) جذبۀ انتقادی پیدا می کند، ولی مانع از این نیست که مرجی در جهان نسبیت ها زندگی می کند، در کشور ا سلامی از قوانین سرپیچی کرده و حالا که در مقابل پلیس اسلامی قرار گرفته به جای قبول مسئولیت انقلابی، می خواهد با قربانی کردن فرد دیگری خودش را از مهلکه نجات دهد، و در عین حال خودش را به عنوان «خودی» جا بزند.
خیلی چیز ها را باید در این جا کنار هم ردیف کنیم تا به نتیجۀ مورد نظر برسیم. اپوزیسیون ساکن در خارج از کشور، دائما جمهوری اسلامی را به باد انتقاد می گیرد، و حتی در برخی موارد خودش را اسلام واقعی معرفی می کند. در بسیاری آثار شاخص اپوزیسیون، ما با مفهوم «آخوند خوب و آخوند بد» «آخوند واقعی و آخوند غیر واقعی»، «اسلام واقعی و اسلام دروغین» مواجه می شویم، حتی در کار مرجان ساتراپی هم این موضوع را مشاهده می کنیم. ولی اپوزیسیون خارج از کشور علی رغم موضع انتقادی اش، در وضعیت بسیار نامساعدی به سر می برد، زیرا نه تنها به دشمنان ایران وابسته است بلکه مستقیما در طرح های جنایتکارانه توسط قدرت های امپریالیستی علیه مردم ایران شرکت دارد. و دائما جرم اصلی و بسیار شنیع خودشان را با رگبار اتهامات درست و غلط علیه جمهوری اسلامی، واپس می زنند.
به این ترتیب من تا حدودی نقطۀ مفصلی منطقی که در این صحنه مشاهده می شود، با صحنۀ واقعی یعنی منطق گفتمان اپوزیسیون در خارج از کشور را نشان دادم.
در صحنۀ «آرایش» : پوشاندن جرم با طرح جرم بزرگتر و نسبت دادن آن به دیگری
در صحنۀ واقعی «اپوزیسیون»: پوشاندن جرم بزرگتر با طرح جرم های کوچکتر نسبت دادن آن به دیگری
دربارۀ کیفیت اثر، طراحی
در مورد طراحی یا نقاشی های محصور در چهار ضلعی های رمان مصوّر می توانم بگویم که با توجه به نمونه های دیگری که فرصت خواندن آنها را داشته ام، کار مرجان ساتراپی از دیدگاه طراحی قابل قبول به نظر می رسد و حتی شیوۀ ساده و کودکانه اش جذبۀ خاصی به مجموع کتابها می دهد که هر خواننده و بیننده ای می تواند با تجربه شخصی خودش آن را تأیید کند. و در نهایت می توانیم بگوییم که نویسنده شیوۀ خاص و شخصی خودش را یافته است و هماهنگی و تکرارهایی که در تمام کتاب هایش دیده می شود این داوری را تأیید می کند.
دربارۀ طراحی رستم
بومی سازی یا یونانی زدگی رستم؟
درچهار ضلعی که با مضمون اسطوره ای رستم بر اساس الهام از بازنمایی اطلس (1) که به پیکرۀ اسطوره های یونانی تعلق دارد طراحی شده است، و او را می بینیم که افلاک را بر دوش خود تحمل می کند. (متأسفانه این طراحی را در انترنت پیدا نکردم و امکان نمایش آن در حال حاضر در این جا وجود ندارد)
در فرهنگ ایرانی چنان که می دانیم نقاشی قهوه خانه ای مکانی ممتاز برای طرح تعابیر جدید از اساطیر و داستان ها و شخصیت های مذهبی بوده است.
چنین برداشتی از رستم را شاید بتوانیم به عنوان کاریکاتور سهوا بپذیریم . ولی این برداشت، یعنی یونانی زده کردن رستم، تا حدودی با جریان فکری خاصی در عصر پهلوی هم خوانی پیدا می کند که طبقۀ حاکم یعنی بورژوازی وابسته و معامله گر سعی می کرد برای جبران خسارت نارسیسیمی اش، برای هر پدیدۀ غربی معادل ایرانی اش را اختراع کند. معادل دانستن اساطیر ایرانی و یونانی نیز یکی دیگر از چنین تلاش های بی پایه و اساس بود که تا امروز نیز خصوصا در محفل ایرانیان آمریکایی ادامه دارد.
با این وجود، از دیدگاه مابین فرهنگی، و به این علت که نخستین مخاطبان مرجان ساتراپی، فرانسوی ها هستند، می توانیم چنین طرحی را به بومی سازی کردن رستم در متن فرهنگ میزبان تعریف کنیم.
دربارۀ تاریخ
کتاب های مصور و ادبیات کودکان
اگر به تاریخ کتابهای مصوّر مراجعه کنیم، می بینیم که از آغاز برای کودکان نوشته شده است. بنوآ پیتر (2) در کتاب «خوانش کتاب های مصوّر» رودولف توپفر (1799-1846) را به عنوان پدر بنیانگذار این نوع داستان معرفی می کند. او نویسنده و در عین حال منتقد هنری و متخصص امور تعلیم و تربیت بود که صرفا جهت سرگرمی دانش آموزان و اطرافیانش اولین داستان تصویری را به یاری گراوور در اطراف سال 1827 نوشت و به تصویر کشید. دو دستنوشتۀ رودولف پاپفر در دسترس گوته قرار گرفت و ستایش او را بر می انگیخت و تاپفر را تشویق کرد که کتابهای مصوّرش را منتشر کند. این بود مختصری از نخستین کتاب مصوّر و منتقد آن.
از این تاریخ به بعد مشاهده می کنیم که کتاب های مصوّر در سطح گسترده در فضاهای آموزشی و تفریحی کودکان منتشر می شود، و موفق ترین آنها همان هایی است که با تخیلات کودکان بیش از همه نزدیک بوده و آنها را به خواندن و دیدن تشویق می کند، یعنی آن دسته از کارهایی که بیش از همه واقع گرا هستند نظیر داستان های «تن تن» که طراحی اشیاء کاملا بر مدل های اولیه آن در عالم واقع مطابقت دارد. یعنی همان خصوصیتی که در کار مرجان ساتراپی مشاهده نمی شود.
البته ناعادلانه خواهد بود که بخواهیم کار مرجان ساتراپی را با تن تن مقایسه کنیم، ولی هر چند که برخی دربارۀ کار او می گویند که او موفق شده زبان کودکی اش را در کتابهایش به کار ببندد، ولی چنین نقطۀ عطفی در کار او موجب نمی گردد که جذبۀ خاصی برای کودکان داشته باشد. اگر چه کودکان به خاطر کنجکاوی بی حد و حصرشان خوانندگان سخاوتمندی هستند.
1) از اساطیر یونان. از (تیتان ها) قدیسینی بودند که پس از خدایان پا به عرصۀ وجود گذاشتند و جملگی فرزندان اورانوس و گایا هستند، اطلس برادر پرومته است و هر دو به رنجی طاقت فرسا محکوم شدند) کرۀ زمین را روی دوش نهاده است.
2)
Benoît PEETERS, dans "Lire
3)
Rodolphe Töpffer (1799-1846)
مقایسۀ مرجان ساتراپی و داوید.ب
وقتی که در حال کشف انبار کتابهای مصوّر کتابخانۀ محلۀ شانزدهم پاریس بودم، یکی از نویسنده ها بیش از همه توجهم را به خود جلب کرد، نه تنها از این جهت که کارهایش از مهارت خاصی برخوردار بود، بلکه از این جهت که در برخی موارد من را به یاد طراحی های کتاب مرجان ساتراپی می انداخت. نام این نویسنده خبره در کتاب های مصوّر داوید ب. است.
به عنوان مثال، می توانیم از شباهت شکل دندانه دار موی سر پرسوناژها یاد کنیم. البته عاریت های مرجان ساتراپی به طراحی خلاصه نمی شود به عنوان مثال می توانیم در کتاب پرسپولیس 3 و یکی از کارهای سال 2003 اثر داوید ب (1) مشاهده می کنیم که «سبزی» (2) و تصاویری که به «متامورفوز» مربوط می شود با طرح های داوید ب از نظر مضمون هم خوانی دارد.
بعدها این موضوع را در جلسه ای با دوستان ایرانی مطرح کردم و فردی که مرجان ساتراپی را خیلی بیش از من می شناخت، حرف مرا تأیید کرد و گفت که اتفاقا داوید. ب با مرجان ساتراپی همکاری می کند. و همین موضوع باعث شد که من اعتماد به نفس بیشتری نسبت به تشخیص خودم پیدا کنم، زیرا بین صدها کتاب مصوّری که در کتابخانه موجود بود، نویسنده ای را کشف کرده بودم که با مرجان ساتراپی همکاری می کند. این موضوع شاید در حالت کلی چندان اهمیتی نداشته باشد، ولی برای من که تقریبا با محافل ایرانی در پاریس در متارکۀ کامل به سر می برم، کشف چنین مسائلی، بخصوص وقتی مربوط به کارهای خودم می شود، ارزش خاصی پیدا می کند.
این رابطۀ بین نوشته ها و نقاشی ها و کتاب مصوّر مرجان ساتراپی و جهان کتاب های مصوّر در فرانسه، یک بار دیگر در یکی از کتاب های داوید برایم آشکار شد. در کتاب مصوّر« خوانش ویرانه ها» (3)، در صفحۀ 15 زمانی که یکی از پرسوناژها «یان وان میر» که به حساب فرانسه در طول جنگ جهانی اوّل برای یک عملیات جاسوسی در لندن به سر می برد، پس از ملاقات مختصری در مرکز خدمات اطلاعاتی، از آنجا به خیابان می آید و از مقابل ویترین کتابفروشی عبور می کند. «یان وان میر» کتاب خودش را تحت عنوان «فولکلور جنگ» (4) در ترجمۀ انگلیسی پشت ویترین می بیند، به این ترتیب در می یابیم که جاسوس فرانسوی در عین حال نویسنده و محقق هم هست.
ولی آن چه که می تواند برای ما جالب توجه باشد، کتاب «پرسپولیس» مرجان ساتراپی است که سمت چپ کتاب «یان وان میر» پشت ویترین دیده می شود، ولی این کتاب شباهتی به کتاب مصوّر ندارد، کتاب تقریبا ضخیمی ست که روی جلد آن تصویر یک زن دیده می شود. کتاب مرجان ساتراپی که در طول جنگ جهانی اوّل پشت ویترین یک کتابفروشی در لندن سمت چپ کتاب جاسوس فرانسوی و همراه با کتابهایی که جملگی مربوط به خاطرات جنگ می باشد در معرض دید مشتریان احتمالی قرار گرفته است. تنها یک کتاب هست که از نظر مضمون ظاهرا اندکی با کتابهای دیگر متفاوت می باشد و آن هم کتاب کیپلینگ است یعنی داستان جنگل با مضمون کودک وحشی.
بین کتاب هایی که پشت ویترین دیده می شود، علاوه بر کتاب مرجان ساتراپی نام یک نویسنده و نقاش دیگر در زمینۀ کتاب های مصور دیده می شود، یوهان اسفار(5).
در این جا می توانیم تحلیل این چهار ضلعی را روی حضور کتاب «پرسپولیس» متمرکز کنیم که در زمینۀ جنگی جهانی و موضوعی مرتبط به عملیات جاسوسی قابل بررسی است. بی تردید کتابفروش لندنی کتابهایی را برای پشت ویترین انتخاب کرده بوده که در واقع به زعم او بیش از همه پاسخ گوی چشم انداز انتظارات عمومی بوده است، و هیچ جای تعجبی هم ندارد که کتاب «م.ساتراپی» در کنار «فولکلور جنگ» یا «ایزاک دزد دریایی» و «جنگ آلن» قرار گیرد. یعنی جزئیاتی که می تواند به خوانشگر اجازه دهد که برای کتاب«پرسپولیس» نیز مفهومی نظیر «جنگ آلن» قائل شود : جنگ م.ساتراپی، یعنی مفهومی که از محتوا و مضمون کتاب مرجان ساتراپی چندان فاصله ای ندارد.
گفتیم که کتاب م.ساتراپی به ضخامت کتاب یان وان میر جاسوس فرانسوی بوده و اگر هم رنگ نیز هستند ولی رنگ کتاب ساتراپی کمی کدر تر است. نکتۀ قابل تأملی که توجه من را به خود جلب کرد، این بود که اسامی تمام نویسندگان با حروف بزرگ نوشته شده بود ولی نام م.ساتراپی با حروف کوچک.(؟)
آیا مفهوم خاصی پشت این ویترین نهفته است؟ البته می توانیم حضور کتاب م.ساتراپی را به عنوان شوخی بین همکاران بپذیریم، و کار تحلیل را تمام شده اعلام کنیم. با این وجود با توجه به واقعیت اسفناک مابین فرهنگی ایران و خصوصیت های مرجان ساتراپی یعنی همان کودکی که با داستان او در«پرسپولیس» آشنا می شویم تعبیر دیگری نیز می تواند وجود داشته باشد. تعبیر تازه را می توانیم از کتاب کپلینگ نتیجه بگیریم زیرا کتاب او ما را به تاریخ طبیعی و در نهایت زندگی کودک وحشی هدایت می کند. کودک وحشی تا حدود زیادی به شکل ضمنی با «مرجی» قرابت هایی پیدا می کند.
و باید با دقت نگاه کنیم، زیرا روی جلد کتاب کپلینگ نام نویسنده اوّل نوشته شده و بعد عنوان کتاب توسط شانۀ یان وان میر استتار شده و قابل رؤیت نیست و تنها به سختی می توان بخشی از پوزۀ حیوانی را مشاهده کنیم. ولی روی جلد کتاب مرجان ساتراپی، اوّل عنوان کتاب نوشته شده یعنی «پرسپولیس» که زیر آن نام نویسنده آمده است. به این ترتیب کتاب داوید ب «خوانش ویرانه ها» از دیدگاه درون سیستمی که از مرجان ساتراپی تجلیل به عمل آورده است حاوی نشانۀ معنی داری است.
1) David B. "L'ASCENSION DU HAUT MAL"
2) Légume
3) David B. 2001
4) (J.V.MEER).
5) Joan SFAR.
مقایسۀ
گلی ترقی و مرجان ساتراپی
اگر ما در این جا به مقایسۀ این دو نویسنده می پردازیم، علت این است که این دو با هم قابل مقایسه هستند. در این جا می خواهیم بدانیم که تا کجا رمان «سه خدمتکار» و «پرسپولیس 4» به یک دیگر پاسخ می گویند و به عبارت دیگر شبیه یک دیگر بوده و تا چه اندازه نتیجه گیری ها و فرضیات اولیۀ ما را دربارۀ امور میان فرهنگی ایران به اثبات می رساند. و کوتاه سخن این که تا چه اندازه سیاست میان فرهنگی (حداقل بین ایران و فرانسه) در انتخاب عناصر و نمونه های خود، از دیدگاه طبقاتی، مرتکب اشتباه نمی شود.
در وحلۀ اوّل، مقایسه می تواند در سطح نوع ادبی مطرح باشد، کار هر دو به نوع ادبی زندگینامه تعلق دارد.
اگر در«سه خدمتکار» نامی از نویسندۀ داستان مشاهده نمی کنیم، در کتاب مصوّر مرجان ساتراپی از همان نخستین برگ داستان «مرجی» قابل تشخیص است. و در فصل «آزمون ایدئولوژیک» نام فامیل یا نام پدری او را از زبان شخصیت روحانی می شنویم : «مادوموازل ساتراپی، ...»
در وحلۀ دوّم، هر دو دوره های مختلف مصیبت هایشان را در رابطه با جمهوری اسلامی در ایران تعریف کرده و به تصویر می کشند. در وحلۀ سوّم هر دو نویسنده و به همین ترتیب المثنایشان در داستان هایی که تعریف می کنند از نظر طبقاتی مشخصا در مقولۀ خانواده های مرفه قابل بررسی به نظر می رسد. یعنی نکته ای که همواره در این نوشته ها یادآوری کرده ایم و حوادث تاریخی اخیر نیز به روشنی نشان داد که غرب سرمایه داری و به تبع آن سیاست میان فرهنگی در اتحاد با کدام طبقه عمل می کند.
با این وجود مرجان ساتراپی تفاوت هایی را با گلی ترقی نشان می دهد، زیرا «مرجی» تجربۀ بدی از زندگی در وین دارد، در حالی که گلی ترقی پاریس را می ستاید و آرزو می کند که خدمتکار خانگی ایده آلش را در آن جا بیابد، وروحش آکنده از ستایش دموکراسی و عدالت و قانون در فرانسه است.
به عبارت دیگر اگر بخواهیم خیلی سریع از نظر سیاسی موضع آنها را مشخص کنیم، گلی ترقی تقربیا درطیف راست افراطی و مرجان ساتراپی در طیف میانه رو در طیف راست قرار می گیرد.
مرجان ساتراپی در ملالت یاد حزن آمیز زمان گذشته با گلی ترقی هم درد است، با این وجود علی رغم فقدان اتوموبیل کادیلاک کمابیش با جمهوری اسلامی کنار می آید. البته بانوی تهران نیز بین پاریس و تهران در حال آمد و رفت است.
در واقع به نحو خاصی جمهوری اسلامی برای مرجان وجود خارجی ندارد، برای خودش زندگی می کند و در امتحانات ایده ئولوژیک در دانشگاه، در مقابل مقام روحانی باکی به خود راه نمی دهد تا خدشه ناپذیر ترین قوانین اسلامی را زیر علامت سؤال ببرد. او ترجیح می دهد به زبان فارسی نماز بخواند، و دلش نمی خواهد به زبانی خدا را دعا کند که چیزی از آن سر در نمی آورد.
با این وجود فرد روحانی بر حسب اتفاق آدم فهمیده ای از آب در می آید و او را قبول می کند، و مرجان نیز از این بابت خیلی خوشحال است و در مورد این فرد روحانی می گوید که « او یک روحانی واقعی بود».
ولی قضاوت مرجان در خصوص فرد روحانی مبنی بر تفکیک روحانی واقعی از روحانی غیر واقعی یک موضوع شخصی و منحصر به فرد او نبوده بلکه به زبان انتقادی اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور تعلق دارد و غالبا در نقد جمهوری اسلامی، روحانیت واقعی را از روحانیت سیاسی و دغلکار تفکیک می کنند و تقریبا هرگز خود اخلاق مذهبی زیر علامت سؤال نمی رود.
به این ترتیب می بینیم که هر دو نویسنده خواسته یا ناخواسته، در هر صورت، از صرف و نحو اپوزیسیون ایرانی استفاده می کنند. به عبارت دیگر هر دو از منابعی تغذیه می کنند که معرف همگان است : خشونت پاسداران یا کمیته چی ها، ممنوعیت مشروبات الکلی، چادر، آرایش زنانه، و محدودیت های قانونی برای مهمانی های شبانه و خلاصه مجموعه ای از مسائلی که در بهترین نمونه ها تنها می تواند به روبناهای اجتماعی تعلق داشته باشد. و در عین حال نزد هر دو نویسنده با آرزویی روبرو هستیم که حاکی از تمنّای بازگشت به روزهای سرشار از اسطوره و کادیلاک است.
در «سه خدمتکار»، «خاطرات اسطوره ای» گلی ترقی طعمۀ «هجوم قبیله ای ناشناس» می شود، و در نوشته ها و تصاویر مرجان ساتراپی نیز می بینیم که او همراه با شوهرش رضا در حال فراهم آوردن طرح پارک تفریحی با مضمون اسطوره ای است که سرانجام بر باد رفته و همین موضوع موجب اختلاف بین زوج جوان می شود. طرح پارک تفریحاتی با مضمون اسطوره ای را مرجان و رضا مشترکا در چهار چوب فعالیت های دانشگاهی پیشنهاد می کنند. اگر از تصویر بازنمایی شده در بخشی که این موضوع را مطرح می سازد آغاز کنیم، سمت راست در بالا طرح هتلی را می بینیم که به شکل قلعۀ نظامی در قرون وسطا طراحی شده و تابلوی راهنمایی نیز دیده می شود که جهت «رستوران» را مشخص می کند.
روحانی که مسئول ارشاد اسلامی است طرح آنها را نمی پذیرد و به این ترتیب ما تقریبا با غارت و تخریب خاطرات اسطوره ای در «سه خدمتکار» نوشتۀ گلی ترقی روبرو می شویم.
ولی قطع نظر از غارت اسطوره ها توسط جمهوری اسلامی و الزاماتی نظیر بودجه برای چنین پیشنهادات عام المنفعه ای تعبیر دیگری نیز می تواند وجود داشته باشد که احتمالا به ذهن مرجان ساتراپی راه نیافته است. به این معنا که قطع نظر از موضوع بودجه، فرد روحانی از این جهت با چنین طرحی مخالفت کرده است که با مسلک و مرام و سنّت های مردم ایران خیلی بیشتر آشنایی دارد و می داند که مردم ایران قبول نخواهند که شاهنامۀ آنها بازیچۀ دست دانشجویان دانشکدۀ هنرهای زیبای تهران شود و علاوه بر این نه تنها اساطیر ایرانی انتزاعی بوده بلکه در تمام طول تاریخ از بازنمایی تجسمی چنین اساطیری امتناع ورزیده اند. فرهنگ ایرانی در اساس ضد تصویر است.
چگونه می توانیم در اذهان عمومی رستم را با رستوران پیوند بزنیم؟ تناقض «مرجی» مثل توهمات گلی ترقی از خاطران اسطوره ای، در این جاست که بینش اساطیری با هتل، رستوران، سینما و سالن پینگ پنگ در هم می آمیزد، در نتیجه می توانیم بگوییم که خود او بیش از همه در حال نفی مفاهیم اساطیری است.
اگر جستجوی سرزمین موعود برای گلی ترقی به پاریس می انجامد، در پرسپولیس 4 به آمریکا منتهی می گردد، ولی به نحو کاملا متفاوتی.
برای شناسایی مضمون سرزمین موعود، باید روی طرح «کیا» که یکی از شخصیت های داستان مرجان ساتراپی است، متمرکز شویم. «کیا» جزء معلولین جنگی است و به «مرجی» می گوید که می خواهد به بوستن نزد عمویش در ایالات متحدۀ آمریکا برود که به حرفۀ طبابت اشتغال دارد، و قرار است که «دو پروتز قشنگ» برایش تهیه کنند. این طرح درمانی، برای معلول جنگی ما در این داستان، از دیدگاه نمادینه نتایج معنی داری خواهد داشت که ما را فورا در حالت دیاپازون با نظریات اپوزیسیون های ایرانی نزدیک به ایالات متحده یا به طور کلی نزدیک به غرب (بخوانید نزدیک به کشورهای عضو پیمان ناتو) قرار می دهد. در این جا با خوانش من، مرکز ستاد فرماندهی مشترک ایالات متحده یعنی عامل اصلی تولید کودکان دی اکسین (در ویتنام، لائوس و کامبوج) و سپس کودکان اورانیوم ضعیف شده (در عراق و در افغانستان و حتی در خود آمریکا)، یعنی پدر اصلی کودکان هیولایی معاصر، و همانی که مشوق اصلی عراق در حمله به ایران بود، یعنی مسبب اصلی تمام معلولین جنگی به عنوان ناجی معرفی می شود، و این همان دنیای وارونه ای است که میشل شوسودوسکی در مقالۀ «در آستانۀ جنگ جهانی سوّم، هدف : ایران» از آن حرف می زند.
علاوه بر وضعیت نمادینۀ «داستان مهاجرت بهداشتی کیا به بوستن» به علائم و نشانه های دیگری نیز تکیه دارد که در بازنمایی جمع ایرانیان حاضر در داستان مصوّر قابل بررسی می باشد. به این ترتیب در فصل «جوراب ها» شاهد جشنی هستیم که در آن، مرد جوانی را از پشت می بینیم که تی شرتی به تن دارد که پرچم آمریکا روی آن چاپ شده است. نتیجه می گیریم نوع عصیان مرجی و مرجان ساتراپی و هوادارانش (در فیس بوک جمع دوست داران مرجان ساتراپی به 32986 نفر رسیده است) چندان جدی نیست. البته کلیک کردن هزینۀ چندانی در بر ندارد، ولی اگر همین تعداد هر کدامشان چند تا از کتاب های او را خریده باشند، و با توجه به تداوم حضور کتاب های او در پیشخوان کتابفروشی های بزرگ پاریس مثل «جیبر ژوزف»، به علاوۀ خریدهای کتابخانه های شهرداری پاریس، او حتما می تواند به راحتی آپارتمانش را در پاریس خریداری کند، و با فیلم پرسپولیس هم که حتما می تواند کت کت هامر یا پورش خریداری کند و بقیه ا ش را بگذارد در حسابش و برای دوستانش هم با آلوهای مجانی مربا درست کند.( بر چشم حسود لعنت).
شیفتگی «مینا» (یکی دیگر از شخصیت های کتاب مصّور) نسبت به قهرمانان سریال های تلویزیون آمریکا...اگر چه همۀ اینها به نظر مرجان سطحی جلوه می کند، ولی مانع از این نیست که زمینه را به رنگ غرب آغشته می سازد، یعنی بازنمایی ایرانی متناقض، تقریبا مشابه همان کاری که اخیرا از آرمان عارفی در فرانسه منتشر کرده اند («دانتل و چادر»2009 ). در هر صورت بین «رمی اشنایدر» و «خیابان شهدا» فاصله ای هست.
نژاد پرستی در نوشته های مرجان ساتراپی
در فصلی که تحت عنوان «پارابول» مشخص شده است با برخی از کتاب های مصوّر اروپایی هم پایی پیدا می کند که به نحو خاصی نشانه های نژادپرستی و تبعیض را بر خود دارند.
«مرجی» با کوکاکولا در خیابان قدم می زند و فردی که اهل کویت است با اتوموبیل خیلی شیک او را به جای زنی فاحشه می گیرد. در واقع عکس العمل «مرجی» نیست که در این جا به نژاد پرستی و تبعیض ملی و قومی متهم می گردد. بلکه تبعیض هم از این روست که یک فرد خارجی در تهران در چنین موقعیتی بازنمایی می شود.
تحلیل روانشناختی دربارۀ موضوع آزادی
در نوشته های مرجان ساتراپی [بخش 1]
در این جا موضوعی که می تواند مورد توجه ما قرار گیرد، بررسی موضوع آزادی در نوشته های مرجان ساتراپی است.
مادر مرجان می گوید : «من همیشه آرزو کرده ام که تو مستقل باشی، تحصیل کنی ...و حالا در سن بیست و سه سالگی ازدواج کرده ای. می خواهم که تو از ایران بروی و آزاد زندگی کنی.» (ترجمه از من است)
مادر مرجان این جملات و نظریات را در همان روز جشن عروسی دخترش مطرح می کند. در هر صورت مادر و پدر مرجان هر یک به نحو خاصی ولی در اشکال ابهام آمیز، مخالفت خودشان را با این ازدواج ابراز می کنند، با این وجود مانع چنین کاری نمی شوند.
به این ترتیب می توانیم حدس بزنیم که تمنّای مرجان علی رغم تصمیمش برای ازدواج با رضا، همچنان تحت تأثیر آرزومندی های پدر و مادر اوست، و به عبارت دیگر تحت تأثیر غیر است. و سرانجام آرزومندی غیر در اشکال عدم تفاهم او با رضا و سپس رفتن از ایران تبلور پیدا می کند.
به این ترتیب مشاهده می کنیم که آرزومندی مادر مرجان تا چه اندازه تناقض آمیز از آب در می آید، زیرا فرزند او یعنی مرجان هنوز از منظر روانی تحت تأثیر والدین بوده و هنوز به استقلال دست نیافته است. او آگاهانه آرزوی آزاد زیستن دخترش را به زبان می آورد ولی غافل از این که ناخودآگاهانه استقلال شخصیتی و روانی او را تحت سیطرۀ خود گرفته است.
زندان واقعی برای مرجان ایران نیست بلکه مادر خود اوست. زیرا استقلال و آزادی مرجان پیش از همه به تمنّای خود او بستگی دارد، و مشاهده می کنیم که چگونه والدین با تحمیل خواست خودشان ازدواج او را بی اعتبار ساخته و در نتیجه راه آزادی و استقلال نیز بسته می شود. مادر مرجان روز عروسی او دخترش را تشویق می کند که محفل خانواده ای را که با رضا تشکیل داده ترک کند و از این مملکت برود. پدر مرجان از همان نخستین روز ملاقات با رضا، شوهر آیندۀ دخترش، به قوانین طلاق فکر می کند.
در واقع باید پاردوکس والدین «مرجی» را از عناصر تشکیل دهندۀ نوروز، خودکشی، ازدواج و طلاق او دانست که پیوسته ساحت ناخودآگاه سرنوشت او را رقم می زند.
مختصری دربارۀ شیوۀ نقد و گسترش آن
البته این نوع کارهای تحلیلی، و با شیوه ای که من به کار برده ام، به شکل بسته بندی شده نیست، و می تواند در این جا و یا در جای دیگری توسط فرد منتقد دیگری پی گیری شود و گسترش پیدا کند. به عنوان مثال تحلیل چهار ضلعی هایی که در این نوشته ها مطرح کردم نسبت به کل چهار ضلعی های موجود در آثار مرجان ساتراپی بسیار اندک به نظر می رسد و یا گزینش موضوعاتی که از بین مقالات و مصاحبات خود نویسنده انجام داده ام، تمام این موارد انتخاب های خاص خود من بوده اند، و به هیچ عنوان تصور نمی کنم که حالت انحصاری داشته باشد. این روش تحلیل و نقد که تا حدود زیادی متأثر از شیوۀ تحلیل فروید می باشد (در موسی اثر میکل آنژ، و یا خواب و رؤیا در گرادیوا اثر یانسن) می تواند مورد استفادۀ هر فرد دیگری قرار گیرد، و این روش را تمرین خوبی برای کار نقد می دانم .
نگاهی به رسانه ها و سایت های انترنتی
پیرامون ساتراپیزاسیون میان فرهنگی ایران
فیلم انیمیشن «پرسپولیس»
تلویزیون های فرانسه
تلویزیون های اروپایی
و
کشورهای عضو ناتو
(سازمان پیمان آتلانتیک شمالی)
ناتوی فرهنگی
و
فلسفۀ هنر
1
در باب انحصارات رسانه ها و جایگاه نقد : خوشبختانه برای آنهایی که بخواهند در مورد آثار و فعالیت های مرجان ساتراپی جستجو کنند، می توانند به راحتی در انترنت انبوهی از مقالات و مصاحبات و لینک مربوط به او را در دسترس داشته باشند. در انبوه این گزارشات من تنها یکی دو تا مقالۀ انتقادی دیدم که از جانب محافل جمهوری اسلامی نوشته شده بود که فیلم پرسپولیس را ضد ایرانی ارزیابی کرده بودند و حاکی از این امر بود که دولت ایران به این فیلم اعتراض کرده است، ولی دلیل و برهان مشخصی و انتقاد متشکلی را مطرح نکرده و اعتراض دولت ایران تنها به عنصر «ضد ایرانی» محدود می شود. در هر صورت چیزی بیش از این در رسانه ها منعکس نشده است.
در نتیجه تا این جا، فکر می کنم که نوشتۀ حاضر تنها تحلیل انتقادی است که به آثار مرجان ساتراپی می پردازد، ولی مسئلۀ اساسی برای تحلیل من بازشناسی داوطلب هنری برای جهان هنر است.
آیا می توانیم این و یا آن اثر را به عنوان هنر بپذیریم یا نه، آیا این و یا آن اثر هنری است و یا ضد هنری؟ و به این ترتیب است که می توانیم برای آن تصمیم بگیریم. زیرا از دیدگاه من اثر هنری یا اصیل است و یا نیست. در صورتی که اصیل نباشد، یعنی وقتی انحرافی بودن آن به اثبات رسید، در این صورت ضد هنری و ضد فرهنگی خواهد بود. البته تحت شرایط خاصی می توانیم بگوییم که «ضد ایرانی» است، ولی انحراف همیشه جهان شمول است، و وقتی ضد ایرانی شد، ضد فرانسوی هم خواهد بود، چون که ضد هنری و ضد فرهنکی است. حال باید پرسید چگونه ممکن است اثری به اصطلاح هنری، با ماهیت انحرافی و جهت دهی شده می تواند در عین ضد ایرانی و ضد فرانسوی و ضد آمریکایی و ضد عرب و... ضد جهانی باشد؟ کمی دور تر به این نظریه خواهم پرداخت که برای انحراف وجه جهان شمول قائل است .
حال به موضوع مراجع انترنتی باز می گردم. ولی علی رغم تمام این منابع اطلاعاتی و تبلیغانی که پیرامون مرجان ساتراپی مشاهده می کنیم، آنهایی که بخواهند با استفاده از کلید واژۀ «مرجان ساتراپی» بر حسب اتفاق به مقاله ای که من دربارۀ کارهای او نوشته ام دسترسی پیدا کنند، فکر نمی کنم حداقل به این زودی ها توفیقی به دست آورند، و باید از طریق دیگری جستجو کنند : و در صورتی که علم غیب داشته باشند، از طریق عنوان مقاله و یا از طریق کلید واژۀ «مابین فرهنگی ایران و جهان» مطمئنا به نتیجه خواهند رسید.
ولی خوانشگر فرضی و شوخ طبعی ممکن است بگوید که :
«خب، مقالۀ شما هر چند عالی باشد، ولی افراد برای جستجوهایشان آزاد هستند، و آنهایی که [مرجان ساتراپی] را جستجو می کنند، حتما نباید نقد شما را پیدا کنند!»
در پاسخ به این خوانشگر فرضی و شوخ طبع باید بگویم که ظاهرا حق با اوست. ولی فکر می کنم که چنین موضوعی بیشتر به مباحث زیبایی شناسی و احتمالا دموکراسی و اساسا جایگاه نقد، و به طور کلی موقعیت آموزش در سطح جامعه مربوط می شود. چرا که نقد به سهم خود نه تنها عهده دار اطلاع رسانی بوده بلکه در مقام مؤسسۀ آموزشی و جزء لاینفک فعالیت هنری است. البته برای تمام این مطالب ما نیازمند توضیحات عمیق تر و عینی تری هستیم. کدام مؤسسه؟ و چگونگی رابطۀ فعالیت هنری، خلاقیت و یا مهارت فنی با نقد؟ و علاوه بر تمام این پرسش ها، از کجا بدانیم که همین نوشته واقعا معتبر است؟ کدام دانشگاه: کدام مؤسسۀ رسمی آن را تأیید کرده؟...
البته هیچ اجباری نیست که بدانیم چرا می گویند هملت اثر شکسپیر یک شاهکار است. ولی از زمانی که می گوییم «شاهکار» باید نشان دهیم که این شاه در کجای این کار تاجگذاری کرده است. و از سوی دیگر زمانی که به عنوان شهروند، آمدیم و اثری را به عنوان اثر هنری معرفی کردیم و پذیرفتیم، و آن را به همین عنوان دریافت کردیم، مسئولیت آن را نیز باید به عهده بگیریم و بگوییم که به چه علتی ما این اثر را اثر هنری می دانیم. و اساسا، خیلی ساده بپرسیم که شاهکار به چه درد می خورد؟
حال خوانشگر شوخ طبع ما ممکن است بگوید، که ما اساسا چه نیازی به این حرفها داریم می خواهیم این کتاب و آن کتاب و یا این فیلم و آن فیلم را ببینیم و سرگرم شویم...
موضوع نقد حداقل به اندازۀ عمر جمهور افلاتون قدمت دارد، یعنی جایی که افلاتون از تعلیم و تربیت شهروندان نوجوان حرف می زند، تا جایی که حتی خواندن هومر را برای آنها ممنوع اعلام می کند، زیرا در ایلیاد و اودیسه کلماتی هستند که روح نابالغ نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهد و برای آنها مضرّ تشخیص داده می شود، علاوه بر این به عنوان دانای کل معتقد است که در داستان های هومر خدایان دست به اعمالی می زنند که از نظر اخلاقی برای نوجوانان مناسب نیست. البته افلاتون با چنین رویکردی برای ممنوعیت آثار، در و تختۀ کار نقد را منحل می کند.
با چنین مقدمه ای در باب نقد، می توانیم فورا نتیجه بگیریم که نقد اثر همواره در رابطه با موضوع آموزش و پرورش بوده و علاوه براین بر خلاف تصورات عمومی که خلاقیت هنری و یا به طور کلی خلاقیت و استعداد را به امور طبیعی و ژنی و مادر زاد نسبت می دهند، باید دانست که افراد همواره در رابطه با ذخیرۀ فرهنگی و هنری است که می توانند به خلق اثر تازه ای نائل آیند.
[ایو میشو] در توضیح مفهوم «کیفیت اثر هنری» می گوید :
«هنر را تحت تمام اشکالی که به خود می گیرد باید به عنوان فعالیتی مدون دانست که اصول و قواعد (و کدهای) آن دائما در حال تحول بوده و هست. به عبارت دیگر هنر شامل سیر تحولی و فرآیند خاصی است. هنرمند شدن، یعنی آموختن و عمل کردن بر اساس همین مجموعه قواعد و تکیه کردن بر آنها برای ایجاد اثر هنری.»(1)(ترجمه از من است)
و یا در قطعه ای که اخیرا از برتولت برشت در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر کردم، می بینیم که او چه نقشی برای آثار تاریخی در نظر می گیرد :
«باید پرسید که اساسا آثار عهد قدیم به چه کار می آیند؟ که چنین آثاری برای بررسی و پژوهش در اختیار هنرمندان گذاشته شود تا از آن به عنوان قواعد و اصول فنی، برای خلق آثار جدید و آثاری که ما به آنها نیازمند هستیم استفاده کنند.» (2)
در این جا مشاهده می کنیم که تمرکز روی اشیائی است که در طول تاریخ انباشت و به عنوان اثر هنری بازشناسی شده و باز شناسی اثر هنری نیز – همانا – به عهدۀ نقد و زیبایی شناسی است. و علاوه بر این در رابطه خلق اثر هنری تازه نزد هنرمندان و شهروندان نقش آموزنده دارد.
بر این اساس، تا اینجا ما نشان دادیم که تا چه اندازه نقد در پیوند با خلاقیت و خلق اثر هنری تازه می تواند حائز اهمیت باشد.
ولی ما هنوز از روشن ساختن وضعیت نقد کمی دور هستیم. زیرا موضوع خلاقیت هنری، قویا با موضوع آزادی بیان به عنوان حقوق شهروندان در پیوند تنگاتنگ است. به عبارت دیگر آنهایی که می خواهند هنر را از سیاست جدا کنند و یا مثل مرجان ساتراپی دائما تکرار کنند که «کار من سیاسی نیست»، واقعا راه گریزی ندارند.
در نتیجه با توجه به پیوند اجتناب ناپذیری که خلاقیت هنری با وضعیت آزادی بیان در سطح اجتماعی دارد، برای ارزیابی اثر هنری نیز شاخص های خاصی مطرح می گردد (یعنی باید مطرح گردد) که به امور اجتماعی مرتبط می باشد، نظیر حق آزادی بیان و حق دسترسی به آموزش و حق دسترسی به رسانه ها. و به این معنا که ما نمی توانیم اثری را که نه تنها محصول امتیازات منحصر به فرد در موقعیتی اختناق آمیز برای عموم بوده و یا به دلیل منحصر ساختن بیان و ابزار آن به خود، ناقض حقوق بشر بوده به عنوان اثر هنری ارزیابی کنیم. مضافا بر این که نه تنها به شکل عینی از چنین امتیازی برای منافع عمومی استفاده نمی کند، بلکه زمانی انحراف باز هم عمیق تر می شود که اثر ظاهرا هنری، در تبانی با طرح های جنایت کارانه قرار می گیرد.
من سعی می کنم این موضوع را باز هم با جملات دیگری تعریف کنم : می توانیم بگوییم که اثری - که به عنوان مثال - در تبانی با سیاست جنایتکارانه و ژنوسید است و یا تبلیغ نژادی می کند، هر چند که تمام امکانات فنی را رعایت کرده باشد، نمی تواند به عنوان اثر هنری ارزیابی شود.
موضوع بحث هنر و سیاست البته بسیار قدیمی است در یونان عهد قدیم در محافل فلاسفه همواره شاهد رویارویی دو نظریه هستیم: نظریه ای که هنر را مشاهدۀ ناب می داند و نظرِ مقابل که هنر را حامل جهان بینی جهانی در حال تحول دانسته و به همین علت آن را سیاسی ارزیابی می کند زیرا ابزار کار چنین تحولاتی را بازنمایی می کند.
دراین جا می توانیم موضوع «والاگرایی» در اثر هنری را نیز مطرح کنیم که به اعتقاد من متن فروید «دربارۀ موسی اثر میکل آنژ»، برای روشن ساختن چنین موضوعی، واقعا اجتناب ناپذیر است، و به هزار و چهار صد و چهارده دلیل باید آن را خواند. در این تحلیل کم نظیر فروید است که ما با موضوع نقد به عنوان اثر هنری که عین والاگرایی است آشنا می شویم. نقد در این حالت یعنی ارتقاء مفهومی برتر و والاتر. و در موسی اثر میکل آنژ در توضیحات بسیار دقیق فروید است که کشف می کنیم که میکل آنژ چگونه موسی به عنوان شخصیتی تاریخی که در اصل فرمان کشتار قوم بت پرست را صادر می کند و یک شبه بیش از سه هزار نفر را به قتل می رساند، در برداشت میکل آنژ، یعنی موسی ی مدرن را کشف می کنیم و می بینیم که او (موسی اثر میکل آنژ) از عمل خشونت آمیز امتناع می کند، و همین امتناع از ارتکاب به عمل خشونت آمیز است که جوهر اصلی والاگرایی نزد هنرمند را تعریف می کند.
و مشخصا روی همین نقطۀ حساس و بنیادی است که هنرمندان معمولا با قدرت های حاکم روبرو می شوند. زیرا هنرمندی که به خلق اثر واقعا هنری نائل آمده باشد، به عبارتی کاملا مشخص، بیعت گذار بوده، یعنی قانون تازه ای را مطرح می کند، و به این ترتیب است که به جایگاه پدر فرهنگی ارتقاء می یابد، و از همین رو برای دولت ها و قدرت های حاکم به رقیب غیر قابل تحملی تبدیل می شود. چرا که دولت ها قانونگذاری را از آن خود می دانند و می بینند که در عرصۀ فرهنگی و هنری و حتی علمی رقبای دیگری نیز دارند. به همین علت است که قدرت ها سعی می کنند تمام این فعالیت ها را به نفع خودشان جهت دهی کنند.
و شگفتی زندگی در این جا آشکار می شود، و سرنوشت هنرمندان اصیل به سرنوشت قوم یهود در عصر فراعنۀ مصر شباهت زیادی پیدا می کند، یعنی پیروزی گروهی بردۀ بی سلاح در مقابل بزرگترین قدرت زمانه. هنرمندان اصیل نیز علی رغم تمام قدرت های حاکم و روش های انحرافی که برای تداوم حکومتشان به کار می بندند، پیروز و ماندگار شده و به انباشت فرهنگی و هنری و علمی برای اکنون و آینده تبدیل می شوند.
با این مقدمۀ مختصر، به پرسش های کنایه آمیز خوانشگر فرضی و شوخ طبعمان باز می گردم، و برای پاسخ گویی به او پرسش او را به شکل دیگری مطرح می کنم، و از او – از او و شما و ایشان و از خودم - می پرسم که اگر جستجوی مرجان ساتراپی به دریافت گاهنامۀ نامۀ هنر و مبارزه و نقدی که کارهای او را در بعد میان فرهنگی ایران مورد بررسی قرار داده است نیانجامد و یا هر نقد دیگری، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و اساسا می توانیم این پرسش را به شکل کلی تری مطرح کنیم، و بپرسیم که اگر اثر هنری به نقد و انتقاد آن نیانجامد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
واقعه ای که روی خواهد داد، چنان که عملا در رسانه ها مشاهده می کنیم، این است که جهان عرضۀ کالاهای فرهنگی و هنری یا بازار هنری با جهان نقد تلاقی پیدا نمی کند و ما تنها با انبوهی از تزئینات و تبلیغات فریبندۀ محافل قدرت و تجارت سروکار پیدا خواهیم کرد، و شماری از صفحاتی که توسط فرصت طلبان، یعنی همان ابن الوقت هایی که همیشه در انتظار «خبر مهم» به کمین نشسته اند تا در فرصت مناسب و سر به زنگاه از شگفتی ها و عجایب زمانه، ما را مطلع سازند.
این گونه منتقدین و کارشناسان هنری نیز به همان یکی دو صفحۀ کار زار و یا بهتر بگوییم مجیزه گویی های حرفه ای و مشتی دعاوی بی پایه و اساس را به حال خود رها می کنند، و پاسخ گو هم نیستند و تا معجزۀ بعدی نیز خبری از آنها نمی شود.
متأسفانه غالب خوانندگان نیز از این گونه مطالب بیش از این انتظار ندارند، و اساسا کمتر به سراغ چنین نقدهایی می روند، زیرا که هنوز یا عادت به چنین خوانش هایی ندارند، و یا طبیعتا از آنجایی که چنین نقدهایی به مطالبی نمی پردازد که به منافع عمومی آنها مربوط باشد، در نتیجه افکار عمومی نیز اهمیت چندانی برای چنین نقد هایی قائل نمی شوند، و دربارۀ آنها نمی اندیشند، و یا خیلی به سادگی وقت و فرصت چنین کارهایی را ندارند، و قدرت های حاکم نیز این را می دانند، در نتیجۀ نظام اقتدارگرا با دستگاه های عریض و طویل و سوپر مدرن تبلیغاتی خود هر آن چه را که بخواهد در اذهان عمومی تزریق می کند.
به این ترتیب، متأسفانه همان اتفاقی که در دنیای سیاست روی می دهد در جهان هنر نیز به وقوع می پیوندد، به ویژه وقتی که هنرمند دعاوی خاصی را در اثرش و یا در گفتمان عمومی اش مطرح کرده باشد، به این معنا که در برخی موارد دعاوی هنرمند و نیّت او موفق از آب در نمی آید (به عنوان مثال، دعاوی دموکراسی و آزادیخواهانه و غیره) نه در نظریه و نه در عمل با واقعیات تطبیق نمی کند و انتظاری که از آثارش دارد به نتیجۀ تعیین شده نمی رسد.
پانوشت
1) Yves Michaud. Critères esthétiques et jugement de goût. Ed HACHETTE Littérature.Coll Pluriel ARTS.1999. p35
2) Bertolt Brecht. Ecrits sur la littérature et l’art 1. Sur le cinéma.1920-1929. L’ARCHE. travaux 7. 1976 در باب ضرورت هنر در دوران ما
2
تلویزیون های فرانسوی :
باید بگویم که من از مجموع مصاحبات و تلویزیون هایی که از مرجان ساتراپی دعوت به عمل آورده اند بی اطلاع هستم، و مشاهدات من در این جا تنها به دو شبکۀ تلویزیونی منحصر خواهد بود، «فرانس 2» و «فرانس3». در این جا، به این علت که گفتیم می خواهیم نگاهی به رسانه ها بیاندازیم، من در جستجوهایم قطعۀ کوتاهی را پیدا کردم که مربوط است به تلویزیون «فرانس 2» (1) - به تاریخ 18 فوریه 2007. در این فیلم کوتاه می توانیم مرجان ساتراپی را در حضور یکی از شومن های بسیار مشهور فرانسوی میشل دروکر(2) و آن سن کلر (3) ببینیم.
پیش از همه باید مختصرا به معرفی این دو شخصیت مشهور فرانسوی بپردازم. معرفی این شخصیت ها و جزئیات تاریخی زندگینامۀ هر یک برای درک مفهوم صحنه آرایی که مرجان ساتراپی در آن حضور پیدا می کند، اهمیت خاصی دارد، و در واقع پشت صحنه به مفهومی که در تآتر رایج است، یعنی مجموعه عناصری که نشان داده نمی شوند و برای نشان دادن هم ساخته نشده ولی در مفهوم نمایش شرکت دارد. مثل انتخاب محل نمایش، و معماری و تاریخ خاص آن... میشل دروکر مجری برنامه های تلویزیونی و در عین حال شومن بسیاری مشهوری است. او در یک خانوادۀ خورده بورژوا به دنیا آمده ، پدرش پزشک بوده و برادرش ژک دروکر نیز استاد رشتۀ پژشکی در واشینگتن بود که در اثر سکتۀ قلبی در سال 2003 فوت می کند، و برادر دیگر او ژان دروکر، مدیر تلویزیون است. له آ دروکر دختر ژان بازیگر سینما و تآتر است...میشل دروکر در عین حال مهارت خاصی در خلبانی هلیکوپتر دارد. و از یک خانوادۀ یهودی است و وقتی مادرش او را حامله بوده در سال 1942 توسط گشتاپو دستگیر می شود ولی با مداخلۀ فرد ناشناسی به نام پی یر لو لای(4) نجات پیدا می کند، پسرش پاتریک لو لای هم سن میشل دروکر است و مدیریت کل شبکۀ تلویزیونی فرانس 1 را به عهده دارد.
[و به همین دلایل است که میشل دروکر برای تلویزیون بیشتر ارزش تاریخی دارد. زیرا دستگیری یک زن باردار یهودی توسط گشتاپو و سپس آزاد شدنش در شرایط جنگ جهانی دوّم بیشتر شبیه معجزه است. حقوق ماهیانۀ او 38000 یورو است (بی آن که پاداش سالیانۀ او را به حساب آورده باشیم) در حالی که حقوق ماهیانۀ مجریان برنامۀ تلویزیونی نظیر فلورانس فراری 71500 یورو و پاداش سالیانۀ او نیز 260000 یورو می باشد. این رقم را می توانید با حقوق حداقل برای افراد بی کار در فرانسه مقایسه کنید : به علاوه کمک برای اجاره خانه 670 یورو که اگر 322 یورو از آن برای ا جاره اتاق کسر کنید می رسید به 358 یورو و اگر فاکتور تلفن را هم کسر کنید می رسید به 325 یورو منهای 40 یورو برق، که پول شما را می رساند به 285 یورو، و برای عید نوئل هم 150 یورو دریافت می کنید که حدود 68 یورو را باید برای مالیات آشغال های خانگی در پایان سال بپردازید. در حالی که برای یک شیشه شراب نسبتا خوب مارک سوپر مارشه حدود سه یورو و یک بسته سیگار پیچیدنی با فیلتر و کاغذ ده یورو باید بپردازید و قیمت کتاب شارل بائر نیز 19 یورو اعلام شده است. ولی اگر کامپیوتر شما از کار بیافتد...اگر کفش شما سائیدگی اش قابل ترمیم نباشد و اگر دوست دختر شما که با هزار کلک او را تور کرده اید...نویسندۀ نفرین شده، مبارز هنری که دنیا او را هدف گرفته است، نویسنده ای که برای بشریت و عشق می نویسد و قدرت های ظالم حاکم ...و دلش را آب کرده اید، اگر او بخواهد به تعطیلات برود ...در این صورت باید نوشتن یک رمان مهم را شروع کنید و مطمئن باشید که او هرگز باز نخواهد گشت و انتظار بیهوده ای خواهد بود.] این توضیحات را از این جهت ضروری دانستم که بدانید – برای آنها که نمی دانند – که تفاوت درآمدهای ماهیانه به چه معنایی بوده و پیامدهای جبران ناپذیر آن کدام است.
«آن سن کلر» فرزند یک خانوادۀ ثروتمند و کارخانه دار است. پدر بزرگش نیز یکی از تاجران بزرگ اشیاء هنری در نیویورک بوده که آن سن کلر حتما یکی از وارثین گنجینۀ پدر بزرگ است، و در عین حال همسر دومینیک تروست کان یکی از مردان سیاسی فرانسه می باشد. و خودش هم مجری برنامه در تلویزیون بوده است.
البته کمی دورتر به هدف خاصی لیست افراد سرشناسی که در رسانه ها مرجان ساتراپی را همراهی کرده اند تکمیل خواهم کرد.
مضمون حرفهای مرجان ساتراپی در این برنامۀ تلویزیونی تا حدود زیادی، کتاب آرمین عارفی (5) را تداعی می کند، یعنی ترسیم ایرانی دیگر و متفاوت با آن چه در مورد ایران آخوندها در رسانه ها و در نتیجه در اذهان عمومی منعکس شده است. البته باید دانست که ترسیم ایرانی دیگر، بیشتر به معنای ایرانی است که از دیدگاه غرب قابل قبول به نظر می رسد. در پشت جلد کتاب آرمین عارفی یعنی همانجایی که باید خریداران کتاب را برای خرید آن تشویق کند، چنین آمده است که :
«آیا باورم می کنید که بگویم ایران بهشت دختربازی است؟ آیا باورم می کنید که بگویم که سر هر کوچه و برزنی می توانید «گد الماله» (بازیگر کمدی فرانسوی- مراکشی) را پیدا کنید؟ »
در خود کتاب البته مطالب جالب تری پیدا می کنیم، خصوصا صحنه ای که در داخل تاکسی می گذرد: با ریتم آهنگی که در داخل ماشین پخش می شود، همه هماهنگ با آهنگ زمزمه می کنند و بشکن می زنند.» (ایرانی دیگر و قابل قبول)
حال ببینیم مرجان ساتراپی چگونه بازنمایی ایرانی دیگر و قابل قبول را عهده دار می شود، و در تلویزیون فرانس 2 می گوید «من در عمرم هیچ وقت تا این اندازه ننوشیده و نرقصیده بودم که در ایران...»
در هر صورت آن چه که این دو گزارش را قابل تردید می سازد این است که، در بهترین حالت، هر دو در حال عمومیت بخشیدن به فضای منحصر و محدود به قشر خاصی از جامعۀ ایران هستند.
روشن است که ترسیم چنین فضای عیش و نوشی فورا در تضاد با تمام تخیلاتی قرار می گیرد به حق و یا به ناحق به جامعۀ اسلامی نسبت داده اند. ولی باز شناسی چنین مواردی، بی آن که به اهداف تبلیغاتی در رسانه های پر بیننده در فرانسه آگاه باشیم، ارزش چندانی نخواهد داشت.
مجری برنامۀ تلویزیونی، میشل دورکر، از روی یادداشتی که در دست دارد به زندگینامۀ مرجان ساتراپی اشاره می کند، و می گوید که شما در سن 14 سالگی از وین به ایران بازگشتید و بعد وارد کلاس طراحی در هنرهای زیبا شدید، ولی می گویید که کلاس طراحی کاملا زیر چادر برگزار می شده.
در این جا نیز مشاهده می کنیم که موضوع بسیار قدیمی که از آغاز انقلاب اسلامی در ایرانی مقدما به صرف و نحو رسانه های غربی و سپس اپوزیسیون های ایرانی تعلق دارد، یعنی «چادر» فراموش نمی شود، و با پرسشی که آن سن-کلر مطرح می کند : «آیا جوانان در تضاد با روحانیان حاکم نیستند؟» مرجان ساتراپی به هر دو پاسخ می گوید، «چادر در کلاس طراحی، مانع از این نبود که ما بین خودمان آناتومی کار نکنیم». روشن است که طرح چنین موضوعی یعنی ممنوعیت تمرین بدن لخت برای آناتومی در مدارس طراحی، به عبارتی اشاره به خرد گریزی قوانین اسلامی دارد. ولی بی آن که خواسته باشم ممنوعیت های اسلامی را توجیه کرده باشم، باید بگویم که البته تمرین بدن لخت برای طراحان موضوع چندان حیاتی و اجتناب ناپذیری نیست.
از مطالب دیگری که مرجان ساتراپی می گوید این است که «از آن جایی که ایران کشور قانون مداری نیست، او از سرنوشت خود در ایران مطلع نیست، و به همین علت به ایران مسافرت نمی کند...» و میشل دروکر گفتگو با او را در این جا متوقف می سازد. یعنی روی جمله ای که «ایران کشور قانون مداری نیست...» به عبارت دیگر، این طور به نظر می رسد که هدف این بود که مشروعیت دولت ایران در اذهان عمومی بی اعتبار گردد. و با این حساب بی اعتبار شد. ولی هدف اصلی چیست؟
در تلویزیون «فرانس 3» او را در کنار «کاترین دو نو» یکی از بازیگران درجۀ یک فرانسه می بینیم. روشن است که کاترین دو نو به کدام بخش از جامعۀ فرانسه تعلق دارد. این هنر پیشۀ فرانسوی در فیلم پرسپولیس به جای مادر مرجان حرف می زند. البته من از مبلغی که او برای شرکت در چنین فیلمی دریافت کرده است، بی اطلاع هستم. ولی باید پرسید که چرا «کاترین دو نو» که یکی از هنرپیشه های درجۀ یک سینمای فرانسه است، برای اجرای چنین نقشی برگزیده می شود که منحصر به گفتگوهای فیلم، یعنی نوار صدا در فیلم کارتونی است. کاترین دو نو هیچ شباهتی به اینگونه کارها در دستگاه سینمایی فرانسه ندارد. بی شک حضور کاترین دو نو در فیلم پرسپولیس، معادل فیلم را نزد تماشاگران کاملا غربت زدایی می کند. زیرا کاترین دونو یکی از شاخص های برجستۀ سینمای فرانسه بوده و با حضورش در پرسپولیس تمام تاریخ زندگی سینمایی ا ش را به عنوان ارزش بی بدیلی به فیلم پرسپولیس منگنه می کند.
در دنیای تجارت رسم بر این است که خانه های لباس دوزی لوکس، و یا برخی مجالس دیگر، هنگام برگزاری نمایشگاه یا شب نشیتی، یک یا چند نفر از شخصیت های مشهور را نیز دعوت می کنند. در واقع هر یک از شخصیت های دنیای نمایش برای حضور در چنین مجالسی، مثل هر کارمند و کارگر دیگری قیمت کاملا مشخصی دارد و در برخی موارد بهای حضور چند ساعتۀ هنرپیشه سر به میلیون دلار می گذارد. البته همان طور که پیش از این گفتم، من از قیمت حضور خانم کاترین دو نو در مجالس شب نشینی و سالن های نمایش لباس بی اطلاع هستم، در هر صورت چنین موضوعی معمولا در فرانسه جزء اسرار مگو به حساب می آید، و وقتی افشا می شود واقعا به صفحۀ اوّل روزنامه ها تعلق پیدا می کند.
نکتۀ مهم دیگری را که باید ّبه عنوان فرضیه از آن یاد کنم، موضوعی است که به امور فنی ساخت فیلم مربوط می شود، که احتمالا تأثیر نمادینه ای روی تمام فیلم باقی می گذارد، و آن هم این است که نوار صوتی گفتگوهای فیلم مقدم بر تصاویر متحرک ساخته و پرداخته شده است. به این ترتیب نوار صوتی یعنی صدای کاترین دو نو هست که در نسخۀ فرانسوی فیلم، وزنۀ قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهد. به این ترتیب می توانیم از این نکتۀ فنی ظاهرا بی اهمیت، مفهوم قابل اهمیتی را برای تمام فیلم نتیجه بگیریم.
به طور مشخص اولویت نوار صوتی نسبت به نوار تصویری، عملکردی نمادینه داشته و حاکی از پیش کسوتی سینمای فرانسه از طریق صدای کاترین دو نو، و پیشنمازی او نسبت به مرجان ساتراپی، و عامل تعیین کننده برای تصاویر بدانیم. این نکتۀ تکنیکی در برنامۀ تلویزیون «فرانس 3» مطرح شده است.
البته من این تحلیل را در رابطۀ نمادینه بین نوار صوتی و نوار تصویری، و اولویت نوار صوتی با صدای [کاترین دو نو] را به طور موقت تنها برای فرانسه یعنی کشور سازندۀ فیلم پرسپولیس معتبر می دانم.
اگر در تلویزیون «فرانس 2» مرجان ساتراپی تلویحا می گوید که جانش در ایران در خطر است، در تلویزیون «فرانس3»، در محیطی اطمینان بخش و سرشار از فرهنک و هنر که حرف از امور فنی ساخت فیلم پرسپولیس است، در شنودی شناور از زبان مجری برنامه و سپس مرجان ساتراپی کلمۀ «دیکتاتور» را چندین بار می شنویم.
حالا مهم این جا نیست که جمهوری اسلامی دیکتاتور هست یا نیست، و آیا فرانسه همیشه مخالف و یا هم پیمان با دیکتاتورهای تمام عالم، از پینوشه گرفته تا صدام حسین، بوده و یا نبوده، و حالا تغییر عقیده داده و دیکتاتورها را افشا می کند.
پرسش اصلی ما در این جا، به چنین اموری مربوط نمی شود. بلکه بهترین پرسش در این جا بر این اساس است که چرا در این تاریخ مشخص در سال 2007 رسانه ها کشور مشخصی را هدف گرفته و در پی بی اعتبار ساختن آن هستند؟ و علاوه بر این دائما پرسش هایی مطرح می کنند تا نشان دهند که زمینۀ سرنگونی دیکتاتوری نیز وجود دارد. این موضوع را به روشنی در پرسش آن سن-کلر مشاهده می کنیم که از مرجان ساتراپی می پرسد که «جوان ها با روحانیون حاکم در تضاد هستند»
توجه داشته باشیم که موضوع همان طور که در بالا مطرح کردم و در این جا نیز تکرار می کنم، به هیچ عنوان تحلیل سیاسی از ماهیت رژیم اسلامی در ایران و دیکتاتوری مذهبی و تضاد آن با نسل پیر و جوان نیست، بلکه ما باید به پشت صحنۀ ای که در هیچ یک از این تلویزیون ها قابل رؤیت نیست، توجه نشان دهیم.
به عبارت کاملا مشخص ما باید برای درک عمیق دلایل چنین تبلیغات و توجهاتی به امور خلاقیت هنری نزد ایرانیان تبعید شده و یا متواری از رژیم اسلامی در سرزمین های به اصطلاح دموکراتیک غرب، به آن چه که در جهان سیاست و به ویژه طرح استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو در رابطه با ایران در شرف تکوین است آگاه باشیم، و جاسازی های نظامی و استقرار بمب های اتمی تاکتیک بر اساس نظریۀ نظامی نوین ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو مبنی بر منتفی ساختن تفاوت سلاح های اتمی و غیر اتمی که شوسودوسکی به تفصیل در مقالاتش توضیح داده است، مد نظر داشته باشیم. زیرا که پشت پرده به همین امور مربوط می شود.
هدف از این لشکر کشی ها و ابزارهای نوین نظامی که نه تنها سلاح های اتمی تاکتیک و غیر اتمی و بمب های غیر اتمی نظیر «مادر تمام بمب ها» را با وزنی معادل بیش از ده تن، که دست کمی از بمب اتمی ندارد، در جعبۀ ابزار آلات پنتاگون جای داده، بلکه از این پس سلاح هارپ را نیز برای ایجاد سوانح طبیعی به کار می بندند، و تمام این سلاح ها تنها ایران ما را هدف گرفته است.
طرح استراتژی نوین نظامی ایالات متحدۀ آمریکا، در بنیاد تمام محصولاتی است که در غرب، به نام فرهنگ و هنر آلترناتیو ایران، تا سازمان و گروه های مدافع حقوق بشر، ایرانی قابل قبول با بهشت دختر بازی و گد المله، با دلارهای آمریکایی برای آماده سازی افکار عمومی و برای توجیه اجرای احتمالی طرح جنایتکارانه ای است که از قلب پیشرفته ترین کشور صنعتی جهان بر می خیزد. این آن چیزی است که من ناتوی فرهنگی می مانم. با آگاهی به این موضوع که ناتو یک سازمان نظامی بوده و فاقد نهاد و مؤسسۀ فرهنگی و هنری می باشد، ولی از ذخیرۀ و قابلیت های فرهنگی و هنری و رسانه ای کشورهای عضو بهره می گیرد، بی آن که مجبور به معرفی خود در روز روشن باشد.
محصولات به اصطلاح آلترناتیو و به اصطلاح دموکراسی خواه و آزادی خواه و لائیک، سر انجام در طرح عمومی شان برای ساختن غولی وحشتناک به نام ایران، به نتیجه رسید و مخارج فیلم پرسپولیس و امثال آن و تمام سرمایه گذاری های رسانه ای در تحمیق افکار عمومی با فروش صدها میلیارد دلار اسلحه به میلیاردرهای عرب که شانزه لیزه را به تسخیر خود درآورده اند، جبران شد. ولی هدف این چند صد میلیارد دلار فروش سلاح های بنجل و از دور خارج شده به مشتی کاخ نشین عرب نیست، بلکه باید بیش از 60 درصد ذخائر نفتی و گاز جهان در منطقۀ خاورمیانه و ثروت عظیم دست نخورده ای که در افغانستان کشف شده است را در چشم انداز تمام گفتمان ضد دیکتاتوری فرانس 2 و فرانس 3 و غیره قرار دهیم تا مفهوم سینمای مرجان ساتراپی را درک کنیم یعنی مواردی که مرجان ساتراپی با تخیلات «آیرون میدن» قادر به درک آنها نیست.
[پیش از این در بررسی آثاری که من به عنوان آثار مابین فرهنگی ایران مورد بررسی قرار دادم، همواره به این نتیجه رسیده ام که نه تنها چنین اثاری ارتجاعی و اساسا به عنوان اثر هنری نمی تواند مطرح گردد، بلکه به دقت نشان داده ام که اتحاد غرب سرمایه داری با طبقۀ بورژوازی معامله گر و وابسته در کشورهای حاشیه ای نظیر ایران است. کشور حاشیه ای در اینجا در رابطه با کشورهایی که به امپریالیسم جمعی تعلق دارند مطرح است. و همان طور که در تحلیل سینمای ایران در محافل بین المللی و مابین فرهنگی دیدیم، اساسا سینمای ایران نمایندۀ فرهنگی و هنری ایران نبوده، بلکه کاملا بر عکس، نمایندۀ غرب در رابطه با ایران است. یعنی دقیقا همان نقشی که بورژوازی وابسته و معامله گر به عهده دارد : یعنی نمایندگی امپریالیسم جهانی در کشور خود را به عهده دارد.]
بسیار خوب، تحت چنین شرایطی ما مشکل بتوانیم به حرفهای مرجان سارتراپی که می گوید فیلم او «سیاسی نیست» باور داشته باشیم. از این گذشته، معمولا هنرمندان و نویسندگانی که چنین موضعی را اتخاذ می کنند، و روی «سیاسی نیست» تکیه کرده و اصرار می ورزند، خصوصا وقتی که کار شان مثل مرجان ساتراپی سرتا پا سیاسی است، کاری نمی کنند به جز نفی واقعیت، برتولت برشت در بارۀ این موضوع می گوید :
«تنها در ادبیات نیست که باید علیه عادات مکانیکی و روزمره گی مبارزه کنیم. باید در ادبیات و به همین گونه در زندگی مبارزه کنیم، بخصوص در زندگی. زیرا ادبیات از زندگی سرچشمه می گیرد. از این که به سیاستمداران بگوییم « به ادبیات دست نزنید» واقعا بیهوده است، ولی اگر به ادبیات بگوییم :«به سیاست دست نزنید» قابل قبول نخواهد بود.» (برتولت برشت. هنر و انقلاب)
واقعا باید پرسید که پس این همه امکاناتی که برای چاپ و فروش کتاب های مرجان ساتراپی بسیج کرده اند، و این همه امکاناتی که سخاوتمندانه برای فیلم او به کار برده اند، آیا ما باید باور کنیم که «سیاسی نیست» و فرانسوی ها تا این اندازه به کار یک نقاش سادۀ ایرانی که خودشان هم آن را رفو کرده و «چهار دستی» نقاشی کرده اند، علاقمند بوده اند. بسیج رسانه ها در سطح تلویزیون فرانس 2 و فرانس 3 و احتمالا دیگر شبکه های تلویزیونی، آیا پرسش بر انگیز نیست؟
با توجه به امکاناتی که برای تهیۀ فیلم پرسپولیس بسیج می کنند، که واقعا نقش مرجان ساتراپی را به نقشی کاملا حاشیه ای تبدیل می سازد، نام جف کونز(3) را تداعی می کند که «گلدن بوی» بود و در وال استریت کار می کرد، بعد وارد بازار هنری شد، و از جمله هنرمندان «هنر معاصر» است که برای خلق آثارش دست به سیاه و سفید نمی زند، و هیچ یک از آثارش توسط خود او ساخته نشده، ولی صد نفر کارمند و کارگر و مشاور دارد، که تنها فرامین او را برای خلق اثری که او در ذهنش دارد به اجرا می گذارند. با این تفاوت که در مورد جف کونز، او کاملا به اوضاع مسلط است در صورتی که مرجان ساتراپی بیشتر (از دیدگاه من) شبیه آدمی است که جریان آب او را باخود می برد، و من یک لحظه باور نمی کنم که به عنوان مثال انتخاب صدای کاترین دونو انتخاب خود او بوده باشد، در نتیجه تمام تبلیغاتی که پیرامون مرجان ساتراپی به عنوان سازندۀ فیلم به راه افتاد، واقعا پایه و اساس عینی و درستی ندارد، و علاوه بر این غالبا مطالبی که در نقدهایی که تا کنون نوشته شده، نام دومین همکار او را غالبا از قلم می اندازند، و مجموعا با مطرح ساختن مرجان ساتراپی به عنوان فیلم ساز، خصوصا نزد نسل جوان، به توهمات و سپس ناامیدی های بسیار زیادی دامن زده می شود.
پا نوشت
(1
http://www.youtube.com/watch?v=GEQuDfHmr3A
2)Michel Drucker
3) Anne Saint-Claire
4) Pierre Le Lay
5) Armin Arefi. Dentelle et tchador. Edition de l’Aube.2009
6) Jeff Konns
3
رسانه های آنگلو ساکسون
و دیگر کشورهای عضو ناتو،
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی
نمی دانم فیلم و یا کتاب های مرجان ساتراپی به چند زبان ترجمه شده و در کدام کشورها در معرض فروش و نمایش گذاشته شده است. تنها بر اساس مشاهداتم در مورد فیلم پرسپولیس می توانم بگویم که بر اساس لینک های موجود در یوتوب، علاوه بر زبان فرانسه، حداقل باید زبان انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و آلمانی را نیز اضافه کنیم (که تمام این کشورهای بی شک عضو ناتو، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی هستند). به این ترتیب نمی توان از ابعاد تبلیغاتی که پیرامون آثار مرجان ساتراپی انجام گرفته شگفت زده نشویم، و حتی اگر بررسی خودمان را به همین فرانسه محدود سازیم، اغراق آمیز بودن آن را احساس نکنیم : به راستی هدف از این همه تبلیغات پیرامون مرجان ساتراپی چیست؟
بی شک، همان طور که پیش از این نیز مطرح کردم، چنین تبلیغاتی در پیوند تنگاتنگ با تمام موارد دیگری است که کشورهای عضو پیمان ناتو برای آماده سازی افکار عمومی برای حملۀ احتمالی به ایران به کار می بندند.
در کتاب سرژ حلیمی تحت عنوان «سگ های نگهبان نوین»(1) از پاتریک پوآور داروور که خبرنگار بازنشستۀ تلویزیون فرانسه است، نقل قولی می آورد که تا حدود زیادی روشنگر پرسش ما در این جا خواهد بود. پاتریک پوآور داروور می گوید :
«نقش ما در این جا این است که تصویر صاف و روشنی از جهان عرضه کنیم. صاف و روشن از هر نقطه نظر ولی منطبق بر منافع یک طبقۀ اجتماعی»
در همین کتاب از نوآم چامسکی نیز نقل قول جالبی می آورد : «نوآم چامسکی بی وقفه تکرار می کند که : تحلیل و افشای رسانه ها در کشورهای غربی به هیچ عنوان به نظریۀ توطئه تکیه ندارد. روزی دانشجویی از او پرسید : می خواهم دقیقا بدانم چگونه برگزیدگان رسانه ها را کنترل می کنند؟ و نوآم چامسکی به او جواب می دهد : همانطور که جنرال موتورز را کنترل می کنند. جنرال موتورز به خود آنها تعلق دارد.»(2)
فکر می کنم چنین تحلیلی از رسانه های غربی توسط منتقدین غربی تا حدود زیادی ما را از احوال گفتمان مدافعین آزادی بیان از پایگاه تلویزیون فرانسه آگاه سازد و یا این که حداقل ما را به فکر وادارد.
1) Serge Halimi. Les nouveaux chiens de garde.Edition Raison d’Agir.2003
2) P 32 همانجا
4
ناتوی فرهنگی
باید اعتراف کنم که کمی با اکراه در نقد کتاب های مصوّر مرجان ساتراپی، از ناتوی فرهنگی حرف می زنم.
به این علت که اگر برخی از شاخص ها را کنار بگذارم، و به برخی از مسائل فکر نکنم، به راحتی می توانم از خواندن کتاب های مصوّر او لذت ببرم و اساسا تهیۀ کتابهای مصور او را ابتکار جالبی می دانم. در واقع فکر می کنم که طرح مرجان ساتراپی برای پرسپولیس می توانست کار بسیاری ارزنده ای از آب در بیاید، ولی تنها اگر واقعیت می داشت، و تنها به این شرط که آلت دست جهان تبلیغات نمی بود، و به عنوان نویسنده ای مستقل عمل می کرد و (ناخواسته) به پیکرۀ آن چیزی که ناتوی فرهنگی می نامیم تعلق نمی داشت.
در این صورت البته به چنین شهرتی نیز دست نمی یافت.
در چنین مواردی است که موضوع بسیار حساس و پر اهمیت «لذت هنری» و دقت نظر در تشخیص اثر هنری اصیل ضرورت پیدا می کند که به اعتقاد افرادی نظیر برتولت برشت، به پژوهشی کمتر از شکستن اتم نیاز نخواهد داشت.
بی شک بررسی چنین آثاری، مناسبات بین «لذت هنری» و مسائلی که خارج از اثر واقع شده اند، نظیر «آگاهی سیاسی و اجتماعی» را در تأملات زیبایی شناختی و مشخصا در ارزیابی اثر هنری برای ما مطرح می سازد.
آن چه مرجان ساتراپی در کتاب های مصورش نشان می دهد و می گوید، بازنمایی شکلی از اشکال واقعیاتی است که خوانشگران می خواهند در چهرۀ حکومت اسلامی ببینند و بشنوند (و خصوصا همان هایی که مقدما خود نویسنده به عنوان مخاطبان اصلی اش تعیین کرده است، یعنی فرانسوی ها و سپس آنهایی که «متأسفانه» به کار او علاقمند هستند یعنی جهان سیاست و به طور کاملا مشخص تر ناتو یعنی همان هایی که ایران را هدف بمب های اتمی خود قرارداده اند).
به عبارت دیگر یعنی پاسخ گویی به چشم انداز انتظارات عمومی که همین چشم اندازهای عمومی نیز ساخته و پرداختۀ ناتو و امپریالیسم جهانی است.
البته در پرسپولیس موضوعات غالبا تکراری و شناخته شده هستند و احتمالا می توانیم جایی برای گرده های ذهنیت شخصی و شیوۀ بیانی هنرمند قائل شویم که از کدهای موجود استفاده می کند، ولی چنین برداشتی از کدها الزاما به مفهوم نقد پیشگام نیست. مرجان ساتراپی در آثارش مفهوم تازه ای ایجاد نمی کند، نقد تازه ای عرضه نمی کند، بلکه تنها خواسته و یا ناخواسته در تبانی با همین چشم انداز انتظارات ناتو پیش می راند.
به همین علت نیز هست که ما نمی توانیم فروش نسبتا خارق العادۀ یک اثر را به عنوان شاخص زیبایی شناسی مطرح کنیم. در هر صورت استقبال گسترده از یک اثر نمی تواند شاخص چندان مطمئن و بارزی برای فلسفۀ هنر باشد. البته اطلاع دقیقی از فروش محصولات هنری مرجان ساتراپی ندارم، تنها در یکی از سایت ها در مورد فروش آلبوم ها یعنی کتاب های مصور او، دیدم که رقمی اعلام کرده بودند که از مرز یک میلیون نیز عبور می کرد.
ولی از دیدگاه من و با توجه به شاخص هایی که دائما دراین نوشته در حال معرفی مندرجات آن بوده و هستم، و پاسخ هایی که آثار مرجان ساتراپی برای این شاخص ها در بر داشته است، واقعیت این است که در تحلیل کارهای او و جایگاهی که حتی خود او در عرصۀ فعالیت های سیاسی انتخاب کرده است و یا احتمالا برای او انتخاب کرده اند، تمام خصوصیات ناتوی فرهنگی را نشان می دهد، که در عین حال با حق وتوی فرهنگی در جامعۀ طبقاتی در تناقض نیست. یعنی وضعیتی که گفتمان آزادی بیان را نزد مرجان ساتراپی و امثال او در سطح کلان رسانه ای، قویا زیر علامت سؤال برده و بی اعتبار می سازد و تنها چیزی که باقی می ماند نمایشی توخالی از مبارزه برای آزادی است که نهایتا به تبانی با دیکتاتور می انجامد.
و این تنها موردی نیست که ما را به چنین نتیجه ای هدایت می کند، بلکه در بسیاری موارد پوزیسیون و اپوزیسیون فعلی را در اتحاد با یک دیگر یافته ایم [ دو روی یک سکه ] و چنان که در تحلیل سینمای ایران دیدیم، هر دو جبهه در حذف سوژه با یک دیگر هم پیمان بوده و در این زمینه هیچ اختلاف نظر و عملی بین آنها دیده نمی شود. علت این است که از دیدگاه طبقاتی هر دو به یک طبقه یگانه تعلق دارند، و شاید جنبش سبز یکی از بارزترین نشانه ها برای مشاهدۀ چنین اتحادی باشد، بر اساس یکی از تحلیلات منتقد سیاسی، منوچهر صالحی : « جنبش سبز، جنبش اقشار متوسط بهبالای جامعه ماست، یعنی اقشاری که بهخاطر برخورداری از امکانات مالی کم و بیش خوب دارای کادرهای تحصیلکردهاند و میتوانند هزینه تحصیل فرزندان خود در دانشگاههای دولتی و آزاد را تأمین کنند.» (1)
نقدهای سعید کرامت، محمد امینی و کاظم رنجبر، نیز تا حدود زیادی همین موضوع را تأیید می کند، و چنین منتقدینی از آنهایی هستند که خلاف جریان آب حرکت می کنند. یادآوری این اسامی از این جهت بود که بگویم موضوع کمابیش شناخته شده است.
به اعتقاد من قدرت هایی که برنامه ها و طرح های خاص خودشان را از طریق منحرف ساختن فعالیت های فرهنگی و هنری، برای آماده سازی افکار عمومی سوء استفاده می کنند، در هوش و ذکاوت ایرانی ها برای ردیابی ترفندهایشان هیچ شکی ندارند، به همین گونه، اپوزیسیون هایی که برخی واقعیات غیر قابل انکار را انکار می کنند تا شعارهایشان درست از آب در بیاید، آنها نیز به کار خود آگاه هستند و می دانند که اگر بخواهند به این و یا آن واقعیت انکار ناپدیر بپردازند، و یا اگر طرفداران رسمی حقوق بشر بخواهند از تمرکزشان روی ایران دست بردارند و چشمانشان را نه به روی همۀ جهان، بلکه تنها به وضعیت دو همسایۀ ایران در شرق و غرب کشور باز کنند، باید تمام گفتمان خود را مردود اعلام کنند...و در عین حال از امتیازات مالی که امپریالیسم جهانی برای آنها در نظر گرفته است قطع نظر کنند.
همین موضوع، خود به تنهایی به این معنا است که آن چه برای ما ایرانی ها تدارک دیده اند، در اقتدارگرایی و دیکتاتوری تفاوتی با دیکتاتوری حاکم فعلی ندارد. حداقل به این علت که به انتقادات توجهی نشان نمی دهند. یعنی حقیقت جزء ضرورت های آنان نیست و هدفشان نیز ایجاد دموکراسی در ایران نیست. هرگز.
چنین وضعیتی برای مرجان ساتراپی و آثارش، در حالی مطرح می گردد که خود او دائما وجه سیاسی و علت وجودی و پیوندهای سیاسی کارش را نفی می کند. در هر صورت موردی هست که مرجان ساتراپی و دیگران به هیچ عنوان نمی توانند انکار کنند، و آن هم این است که همان دستگاه تبلیغاتی که ایران را به عنوان تهدیدی برای جهان معرفی می کند، و با چهره پردازی های اغراق آمیز، و وحشت آور جلوه دادن ایران و ایرانی در اذهان عمومی، برای جنگ علیه ایران تبلیغ می کند، همان دستگاه تبلیغاتی است که از فعالیت هنری مرجان ساتراپی و یا آذر نفیسی و... پشتیبانی می کند.
در جستجوهای انترنتی ام در رابطه با فیلم پرسپولیس، منتقد جوانی نوشته بود :
«خانم ساتراپی به ما آموخت که حرف را باید زد. حتی با ابزار سینما. او معتقد است فیلمی که ساخته است اصلا سیاسی نیست. بلکه بیان زندگی خود اوست که شاید یادآوریش ذهن همه ما را به فکر وادارد که چرا نتوانستیم به استقلال، آزادی برسیم»(2)
از این نقل قول کوتاه، حداقل می توانیم به بررسی سه موضوع مهم بپردازیم.
یک) پیش از همه مشاهده می کنیم که موضع گیری های سیاسی مرجان ساتراپی علاوه بر تمام مصاحباتش همان طور که در تلویزیون فرانسه او را دیدیم که از دیکتاتور ...حرف می زند، شرکت او در جریان جنبش سبز دعاوی او را مبنی بر این که فعالیت هنری او «سیاسی نیست»، قویا زیر علامت سؤال می رود. مگر این که بگوییم بین هنرمند به عنوان فرد و آثارش فاصله ای هست، و مدعی شویم که فعالیت های سیاسی هنرمند دخالتی در اثر او ندارد – که نظریۀ صحیحی نیست (...).
مضافا بر این که (حتی به تأیید خود نویسنده) اساسا همین شاخص های سیاسی بوده اند که آثار او را روی امواج فرستاده اند. در نتیجه به هیچ وجه ما نمی توانیم داعیۀ مرجان ساتراپی را مبنی بر این که «سیاسی نیست» بپذیریم.
به اعتقاد من، با توجه به شاخص ها و خصوصیاتی که تا این جا دربارۀ آثار مرجان ساتراپی مطرح کردم، و به همین ترتیب دربارۀ سینمای ایران و به تبع آن فیلم انیمیشین که در واقع تاجگذاری تمام کتاب های مصوّر او می باشد، به علاوه طیف گسترده ای از تولیدات فرهنگی اپوزیسیون های ایرانی در غرب، تماما و کاملا در رابطۀ مفصلی با «ناتوی فرهنگی» قرار می گیرد.
بسیاری از ضمیمه هایی که من اخیرا برای دوستان از طریق ایمیل فرستادم، مشخصا به همین موضوع ناتوی فرهنگی مربوط می شود : «اعترافات جنایتکار اقتصادی» اثر جان پرکینز، «دکترین شوک» اثر نائومی کلاین، «در آستانۀ سومین جنگ جهانی، هدف: ایران»، وبلاگ دربارۀ فاجعۀ جهانی «کاربرد سلاح های اورانیوم رقیق شده در جنگ های معاصر»، که امیدوارم خوانندگان این نوشته با این کتابها و مقالات نیز کمابیش آشنایی داشته باشند.
دو) نکتۀ بسیار مهم دیگری که باید عمیقا مورد توجه قرار دهیم، موضوع همذات پنداری یا انطباق هویتی است که تحت چنین شرایط تبلیغاتی، همان طور که پیش از این اشاره کردم، به شکل گسترده نسل جوان را دچار تب چهل درجه می سازد. به همین شکلی که در این نقل قول کوتاه می بینیم، منقد جوان بر این باور است که «خانم ساتراپی به ما آموخت که حرف را باید زد»، «حتی با ابزار سینما» ...براین شالوده کاملا مشاهده می کنیم که رسانه ها تا چه اندازه نقش کیمیا و کاتالیزور را در انطباق هویتی افراد با چنین پدیده هایی و خصوصا نزد افراد جوان به خوبی نقش بازی می کنند. ولی مشکل از همین جا آغاز می شود. زیرا باید پرسید که از این پس چند نفر از این افرادی که از مرجان ساتراپی چنین درس هایی را آموخته اند باید پشت در سینما به عنوان ابزاری برای «حرف زدن» بایستند تا حرفشان را بزنند؟
متأسفانه شیوۀ بیانی مرجان ساتراپی و گفتمان او، وقتی دربارۀ خودش و آثارش حرف می زند، بیشتر حاکی از بی اطلاعی او نسبت به موقعیت استثنایی خودش می باشد، و به جای روشن ساختن روند ها و ضروریات خلاقیت هنری، در پشت حصار های طبقاتی و ایدئولوژی پنهان می شود و به عبارت دیگر واپس می زند.
این موضوع نزد منقد جوان زمانی که «استقلال و آزادی» را به حرف زدن و آزادی بیان پیوند می زند، اهمیت و عمق بیشتری پیدا می کند.
سه) حال این واپس زدگی و از خودبیگانگی در مرجان ساتراپی را باید به موضوعی که در بالا مطرح کردم، مرتبط سازم. در بالا به موضوع جایگاه او در عرصۀ سیاسی اشاره کردم و نتیجه گرفتم که این جایگاه (شاید) چندان هم به اختیار او نبوده و او هم چنان در بند تمنّا و آرزوی مندی غیر است (غیر در این جا یعنی ناتوی فرهنگی). یعنی موضوعی که تا حدودی به زندگینامۀ خود او در رابطۀ اودیپی نیز مرتبط می باشد. [یعنی تحت تأثیر آرزومندی غیر بودن و در نهایت یعنی ناخودآگاه بودن]
و گفتم که - برای او انتخاب کرده اند – زیرا چیدمان روابط اجتماعی و نیروها و مجموعه عوامل حاضر در صحنه که اساسا «پرسپولیس» (کتاب و فیلم و شاید در آینده تآتر...) را ممکن ساخته است، به نحوی است که غالبا تشخیص فاعل اجتماعی در ترکیب آن چندان روشن نیست، زیرا در غالب موارد درهای باز (خصوصا وقتی که به جهان امتیازات استثنائی مرتبط باشد) و به همین نسبت درهای بسته موجب توهم می شود.
به طوری که دیاپوزونی که کار او با ناتوی فرهنگی ایجاد می کند، و یا بهتر بگویم دیاپازونی که ناتوی فرهنگی با او، و کار او ایجاد می کند، و همان طوری که خود او می گوید « نمی خواهم بگویم که من به سیاست علاقمندم مسئله این است که بدبختانه سیاست به من علاقه دارد»(3)
به این ترتیب است که با علاقه ای که سیاست به داوطلب هنری نشان می دهد و با سرعتی که داوطلب هنری در کیسۀ تاجر هنری می افتد، تمام وجوه مثبت اثر داوطلب هنری را برای پیوستن به جهان هنر تحت الشعاع قرار داده و با مطرح ساختن برخی شاخص ها، اثر او را به عنوان اثر هنری اصیل مردود می سازد.
در داوری روی آثار مرجان ساتراپی، کدام شاخص است که کار او را مردود می سازد؟ پیش از این در تحلیل «مفهوم سینمای ایران در عرصۀ بین المللی و مابین فرهنگی» به شاخص هایی اشاره داشتم و در این جا نیز به یک شاخص دیگر نیز اشاره کردم : ناتوی فرهنگی.
هنرمند یا گروه هنرمندانی که روی موضوع خاصی کار می کنند و یا به طیف مشخصی تعلق دارند، نمی توانند با جنایت علیه بشریت همکاری داشته باشند (البته این یک شاخص اختیاری است) و اگر همکاری کردند، در این صورت نمی توانند مدعی هنر باشند.
طرح چنین مسائلی بی هیچ شک و تردیدی با موضوع آثار مرجان ساتراپی در پیوند تنگاتنگ قرار می گیرد، خصوصا وقتی که سر دبیر حقوق بشر را در کنار گلشیفته فراهانی می بینیم و گلشیفته را نیز در کنار مرجان ساتراپی پیدا می کنیم که قرار است یک فیلم دربارۀ «خورشت مرغ با آلو بسازند».
طرح موضوع حقوق بشر در این جا واقعا قابل توجیه می باشد، به این دلیل که کلاهبرداری فرهنگی اجتماعی سیاسی عمیقی در این زمینه انجام گرفته که متأسفانه به اندازۀ کافی مورد توجه عمومی قرار نگرفته است. از طرف دیگر نه تنها محافل قدرت در عرصۀ بین المللی مولد آن (یعنی مولد حقوق بشر قلابی) بوده اند بلکه اپوزیسیون هایی که معمولا می بایستی از آن دفاع می کردند، به قول معروف با حقوق بشر تقلبی ساخت و پاخت کرده، و خودشان را پشت پردۀ تخلفات جمهوری اسلامی پنهان ساختند. در واقع تخلفات حقوق بشری جمهوری اسلامی، بهانه ساز کتمان جنایات عظیمتری علیه بشریت شد.
پانوشت :
1)
http://www.manouchehr-salehi.de/My%20archiv/My%20Political%20articles/Referat%20in%20Bremen.htm
2) «پرسپولیس مرجان ساتراپی»
http://www.ghatar.com/1386.03.06/ghatar6237/
3) مصاحبۀ توماس سوتینال با مرجان ساتراپی. لوموند. 6 می 2007 «فاصلۀ بین من و داستان. »
http://www.irandarjahan.net/spip.php?article159
5
تحلیل روانشناختی
دربارۀ موضوع آزادی
در نوشته های مرجان ساتراپی[بخش 2]
در پایان فصل اول، بخش مختصری را به تحلیل روانشناختی مرجی به عنوان پرسوناژ داستان در چهار چوب رابطۀ اودیپی اختصاص دادم.
موضوع فقدان استقلال شخصیت روانی نزد [مرجی]، به عنوان شخصیتی که زندگینامۀ مرجان سارتراپی را در کتاب مصوّر بازنمایی می کند، یک بار دیگر خود را در گفتمان خود مرجان ساتراپی آشکار می سازد. او وقتی از رمان مصور خود حرف می زند، می گوید که : «چون که من در آتلیه زیاد حرف می زدم، برای بستن دهان من پیشنهاد کردند که رمان مصور بنویسم.»
به عبارت دیگر موضوع استقلال مرجی، در سطوح مختلفی مداخله می کند. در کتاب مصور، و کتاب مصور به مثابه رؤیا و تخیل و خاطرات خود نویسنده که از زندگی خود او الهام گرفته و به شکل ناخودآگاه به نوشته می آید. به عبارت دیگر وقتی عوارض فقدان شخصیت مستقل روانی به شکل ناخود آگاه در داستان منعکس می شود ( به شکل داستان خانوادگی) و سپس یک بار دیگر در دنیای واقعی، یعنی همین گفتگویی هایی که در رسانه ها منعکس شده اند، مشاهده می کنیم که حتی نگارش خود رمان مصور را نیز در بر می گیرد، چرا که این دیگران، استاد و هم شاگردی های او بوده اند که نوشتن چنین کتابی را به او پیشنهاد می کنند، و مرجان ساتراپی به شکلی از این موضوع حرف می زند که گویی حتی تصمیم برای نگارش چنین کتابی به خود او تعلق نداشته است. و علاوه بر این اگر تمام این تحلیل را در یک پاکت بگذاریم، در دست کشور فرانسه به عنوان عضو پیمان ناتو، در طرح تبلیغاتی اش علیه ایران، از مرجان ساتراپی علی رغم خواست خودش به عنوان عنصر ناتوی فرهنگی استفاده می کند.
در نتیجه می بینیم که این خصوصیت روانی، یعنی فقدان شخصیت مستقل روانی، به شکل ناخود آگاه در ساختار درونی و بیرونی اثر منعکس شده است.
پرسشی که در این جا می توانیم مطرح کنیم، این است که اگر ناتو از آثار ساتراپی استفادۀ تبلیغاتی می کند، و مرجان ساتراپی نیز از این موضوع بی اطلاع است، چگونه ممکن است که مرجان ساتراپی دائما در آثارش به نیازهای تبلیغاتی ناتوی فرهنگی پاسخ می گوید؟ و علاوه بر این آیا بی اطلاعی او از ماشیناسیون تبلیغاتی برای جنگ اتمی علیه ایران، او را مبرا نمی سازد و آثار او را از اتهام به همکاری با جنایت علیه بشریت نجات نمی دهد؟
اگر خیلی سریع بخواهم به این پرسش ها پاسخ بگویم، به این شکل خواهد بود که مرجان ساتراپی به والاگرایی در کارش دست پیدا نکرده و همواره در بند ایده ئولوژی طبقاتی خود بوده است. با آگاهی به این امر که ایدئولوژی طبقاتی همواره ناخودآگاه است و جایگان اصلی آن نیز در زبان است. و بی جهت نیست که اتحاد غرب سرمایه داری با طبقۀ بورژوازی معامله گر و وابستۀ ایران و سپس جنبش سبز است.
به همین علت مرجان دائما به آن چه از او انتظار دارند پاسخ می گوید. آرزوی مادر، آرزوی دوستان آتلیه و آرزوی ناتو برای تبلیغات ضد ایرانی و برای تصویر پردازی هایی که باید به توجیه حملۀ اتمی به ایران بیانجامد. در جریان تظاهرات جنبش سبز در اروپا نیز او را در کنار محسن مخملباف می بینیم که بیانه ای را که او در حال خواندن آن است، به انگلیسی ترجمه می کند، یعنی حرکتی که هیچ نسبتی با فعالیت هنری و یا هنرمندی که برای دادخواهی پا به عرصۀ سیاست می گذارد، ندارد. پاداش تمام این مواردی که استقلال شخصیتی او را دائما واپس می زند، فروش بالای میلیون نسخه کتاب، ساخت فیلم پرسپولیس و به طور قطع پول های هنگفتی است که احتمالا می تواند خاطرۀ کادیلاک از دست رفته او را در عصر پهلوی برای مرجان ساتراپی جبران کند.
از آن جایی که ما نمی توانیم هیچ شیئی و به ویژه اثر هنری (یا داوطلب اثر هنری) را خارج از این جهان متصور شویم، در اینجا و اکنون اگر مقولۀ «جهانی» و جهان شمولی مطرح باشد، پیش از همه در عرصۀ جهانی سازی جهان و در چهار چوب تشکلات اجتماعی و اقتصادی قابل بررسی خواهد بود. یکی از مسائل اساسی نیز همواره هویت طبقاتی این تشکلات اجتماعی و اقتصادی است.
ولی از دیدگاه من ادعای مرجان ساتراپی مبنی بر جهانی بودنش به چه معنایی است؟ و من آن را چگونه می فهمم؟ این پرسشی است که هر یک از ما می توانیم برای خودمان مطرح کنیم.
اگر آثار مرجان ساتراپی را در چشم اندازه جهان واقع قرار دهیم چه می بینیم؟
کتاب مصوّر و سینما یعنی محصولاتی که به شکل زنجیره ای در ماشین صنعتی فرانسه ساخته و پرداخته شده، در متن جهانی سازی جهان و نتایج کمابیش شناختۀ شدۀ آن، یعنی ثروت در یک سو، فقر در سوی دیگر – ایجاد جنگ های منطقه ای – و تحمیل جنگ به کشورهایی که توان فنی و اقتصادی کافی برای مقابله با سرمایه داری جهانی را ندارند، و برای پاسخگویی به اهداف کاملا مشخص سیاسی و راهبردی.
حال باید بپردازیم به سهم خود مرجان ساتراپی به عنوان هنرمند و به عنوان ذهنیت فردی، که در مقاسه با این ماشین سالاری جهان سرمایه داری و سیاست های حاکم بر آن، حجم ناچیزی را ارائه می دهد (فاعل حذف شده، و در واقع فاعل ناخودآگاه).
علاوه بر این ذهنیت فردی هیچ گاه از پایگاه طبقاتی چندان دور نمی شود، و هنرمند را می بینیم که در کوران حوادث پس از دور دهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران، و راه اندازی بلوای سبز در داخل و در خارج، به جنبش سبز می پیوندد و در واقع به همان راه کارهایی پاسخ می گوید که برخی افراد سیاسی نظیر ژنرال محسن سازگارا از طریق رسانه ها تبلیغ می کردند و در کنار آموزش های جنگ شهری و حمله به پاسگاه های پلیس و ارکان قدرت و جارو کردن دویست هزار نفر در میدان آزادی، که بی گمان پی آمدهای جبران ناپذیری به بار آورد، استفاده از هنرمندان را نیز به نام مؤلفه های این جنبش تبلیغ می کرد. به همین علت در دعوتنامه هایی که برای برگزاری تظاهرات منتشر می کردند، غالبا اسامی چند شخصیت هنری و رسانه ای نیز به عنوان علم دار دسته معرفی می شد. یعنی موضوعی که از دیدگاه من نقش دیگر افراد شرکت کننده در تظاهرات را به سیاهی لشکر تقلیل می داد. مرجان ساتراپی و مخملباف جزء این علم داران بودند،در جاهای دیگر افرادی نظیر شاهین نجفی خواندۀ رپ نیز به عنوان یکی دیگر از مؤلفه های انقلاب سبز روی امواج فرستاده شد.
در چنین مواردی هست که هویت طبقاتی جنبش به عنوان جنبش طبقۀ بالا و ممتاز آشکار می شود. و این هویت طبقاتی، به عنوان ایدئولوژی – و به دلیل ناخودآگاه بودن ایدئولوژی – عنصر از خودبیگانه زای دیگری است که در ترکیب فقدان شخصیت مستقل افزوده می شود.
حال از این جهت که در این نوشته تنها تحلیل گر مسائل سیاسی نباشم، به متن منوچهر صالحی مراجعه می کنیم، تحت عنوان «ناسازگاری های جنبش سبز»(1)
می بینیم که این منقد سیاسی، جنبش سبز را از دیدگاه طبقاتی به شکل زیر ترسیم می کند :
« جنبش سبز، جنبش اقشار متوسط بهبالای جامعه ماست، یعنی اقشاری که بهخاطر برخورداری از امکانات مالی کم و بیش خوب دارای کادرهای تحصیلکردهاند و میتوانند هزینه تحصیل فرزندان خود در دانشگاههای دولتی و آزاد را تأمین کنند.»
در نقشۀ جغرا - طبقاتی جهان، بورژوازی وابسته و معامله گر نمایندۀ بورژوازی کشورهای پیشرفتۀ صنعتی و ثروتمند در رابطه با کشور خودشان است.
با چنین تعریفی از طبقۀ و وضعیت طبقاتی، ما به مفهوم رسالت اجتماعی این نوع هنرمندان نیز آگاهی می یابیم.
بر اساس همین تحلیلات بود که من در تحلیل سینمای ایران نتیجه گرفتم که سینمای ایران در واقع نمایندۀ فرهنگی و هنری ایران در محافل بین المللی نیست، بلکه نمایندۀ سرمایه داری جهانی در ایران و برای ما ایرانی ها است که خط مشی «جهانی سازی» فقر در یک سو و ثروت در سوی دیگر را به ما دیکته می کند.
چنین رابطه ای بین کشورهای امپریالسیتی و حاشیه ای وجود دارد، و همین رابطه طبقاتی [میان کشوری] نیز در عین حال جهان شمول بوده و حتی در طیف مهاجرین کشورهای حاشیه ای در کشورهایی که سمیر امین آنها را «امپریالیسم جمعی» می نامد، قابل مشاهده است.
برای تشخیص کد های طبقاتی که در مرحلۀ بعدی با کدهای ملّی در هم می آمیزد، در پاریس تنها کافی است که به مقایسۀ مسافرین مترو در خطوط مختلف بپردازیم . از این خط به آن خط مترو چهره ها و لباس ها کاملا با هم فرق دارد. بزرگترین موش هایی که اندازۀ خرگوش هستند، در مترو باربس که محلۀ عرب نشین است، در راهروها آمد و رفت می کنند.
در پاریس در هر نقطه از شهر که شرکت های ساختمانی مشغول کار هستند، کارگران اروپایی را می بینید که دستگاه کنترل از راه دور در دست دارند، و ابزارهای تکنولوژیک را به کار می اندازند و از طرف دیگر کارگران سیاه پوست و عرب را می بینید که به کارهایی می پردازند که تنها به نیروی جسمانی کارگر نیازمند است. زیرا صنعت ساختمان هنوز به حذف کامل نیروی کار جسمانی کارگر نائل نیامده است.
تعمیر تمام شیروانی های موجود در سطح شهر پاریس با ساختمان هایی که در برخی موارد عمرشان از صد سال نیز تجاوز می کند، به عهدۀ لهستانی ها است و این کار برای آنها منبع درآمد نسبتا خوب و تقریبا ثابتی به حساب می آید.
تحلیل آثار مابین فرهنگی به عبارتی ابزاری است برای درک محتوا و سیر تحول فکری و در عین حال ارزیابی اندیشۀ طیفی که خود را به عنوان آلترناتیو قدرت حاکم در ایران معرفی می کند : دموکراتیک، لائیک، طرفدار حقوق بشر.
بر این اساس می توانیم بگوییم که هنرمند (مرجان ساتراپی) طرح خاصی را برای تأثیر گذاری اثرش تعیین می کند، و این طرح نیز بر اساس مطالبی که در مصاحباتش می گوید، «صلح و عشق» است.
ولی طرح تأثیر گذاری، بر اساس انزجار از انقلاب ایران و جنگ هشت ساله بین عراق و ایران است که در واقع یکی از وجوه بارز آن بازار اسلحه است و می دانیم که فرانسه از جمله کشورهایی بود که نه تنها به عراق سلاح های مدرن در حد هواپیماهای جنگی میراژ می فروخت بلکه فرماسیون نیروهای عراقی را نیز به عهده داشت مضافا بر این که در برخی موارد خودش هم آنها را به دلیل پیچیدگی سلاح ها به وسیلۀ پرسنل نظامی خودش، ولی به حساب عراق علیه ایران به کار می برد.
پا نوشت
1)
http://www.manouchehr-salehi.de/My%20archiv/My%20Political%20articles/Referat%20in%20Bremen.htm
6
گسترۀ ناتوی فرهنگی ایران
در این جا اگر اجازه دهید، می خواهم در ادامه و گسترش این بحث، به یک موضوع کلی در مورد میان فرهنگی ایران اشاره کنم که منحصر به آثار مرجان ساتراپی نخواهد بود، و به عرصۀ فعالیت های هنری نیز محدود نمی باشد، بلکه تمام میان فرهنگی ایران را، دست کم، در اروپا و آمریکا در بر می گیرد. این نوع روابط فرهنگی در روابط بین المللی در عین حال شامل فعالیت های سیاسی و اجتماعی اپوزیسیون های خارج از کشور نیز هست. البته در بسیاری موارد فعالیت های فرهنگی و هنری کاملا ( و حتی می توانیم بگوییم منحصرا) متأسفانه با فعالیت های سیاسی تلاقی پیدا کرده و با آن گره می خورد.
به عبارت کلی می توانیم بگوییم که تقریبا تمام آثاری که در عرصۀ ادبی و هنری و حتی نمونه کارهای علمی در عرصۀ علوم انسانی نظیر کارهای فرهاد خسرو خاور، مشخصا به دلایل سیاسی و برای جهان سیاست ساخته و پرداخته و راهی بازار می شوند. من تصور نمی کنم اگر فرهاد خسرو خاور می خواست دربارۀ شیوۀ زندگی مردم گویان در آمریکای جنوبی دست به پژوهش بزند، بودجه ای در اختیار او می گذاشتند و یا اساسا پست دانشگاهی به او تفویض می کردند. او باید دربارۀ تروریسم اسلامی و شهادت از دیدگاه غربی ها بنویسد. ولی روشن است که دانشجویان و پژوهشگران ایرانی در دانشگاه های دولتی غرب، وقتی که قلابی نباشند، غالبا چیزی نمی آموزند، بلکه کاملا برای محافل غربی از شرق اطلاع رسانی می کنند. حتی در خود ایران، در خود جمهوری اسلامی ایران، تزها در مراحل بالای دانشگاهی باید به زبان انگلیسی نوشته شود، یعنی موضوعی که به طور قطع به تخریب فرهنگی ایران می انجامد زیرا چنین قوانینی در آموزش عالی ایران، دقیقا و مستقیما ذخیرۀ فرهنگی ایران را نشانه می گیرد. چنین واقعه ای به این معنا است که ناتوی فرهنگی در خود ایران تا بالاترین محافل پژوهشی کشور نیز نفوذ کرده است.
پانوشت
2) مصاحبۀ توماس سوتینال با مرجان ساتراپی. لوموند. 6 می 2007 «فاصلۀ بین من و داستان. »
http://www.irandarjahan.net/spip.php?article159
3) «مرجان ساتراپی و جایزه ای برای همۀ ایرانیان» به قلم مهستی شاهرخی
http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/2007/05/22-1969.html
7
«مرجان ساتراپی و جایزه ای برای همه ی ایرانیان»
یا بمب اتمی روی سر همۀ ایرانیان؟
سایت عصر نو به تاریخ 29 می 2007 مقاله ای تحت عنوان «مرجان ساتراپی و جایزه ای برای همه ی ایرانیان» (1) به قلم خانم مهستی شاهرخی منتشر می کند، که ما در این جا به تحلیل دو پارگراف از آن می پردازیم که فکر می کنم برای موضوع ما کاملا کافی باشد. اولین پاراگراف به عبارت زیر است:
«مرجان ساتراپی درباره فيلم پرسپوليس به خبرگزاری فرانسه گفت:«اين فيلم داستانی درباره زندگی است. فيلمی که خواهان عشق و صلح است. بعد از اين که شما فيلم را ببينيد ديگرتمايلی به جنگ و انقلاب نخواهيد داشت». ساتراپی در واکنش به اظهارات مقام های رسمی ايران عليه «پرسپوليس» به خبرنگار رادیو فردا می گوید: پرسپوليس يک فيلم سياسی نيست، بلکه فيلمی جهانی است و روايت هايی را بيان می کند که هر روز در نقطه ای از دنيا اتفاق می افتد.« فيلم درباره صادق بودن با خود است، درباره انسانيت است». فیلم پرسپولیس در شصمین جشنواره فیلم کار یکی از دو فیلم برگزیده هیئت داوران بود و مورد تقدیر قرار گرفت. »
در جایی که نویسندۀ می نویسد : «ساتراپی در واکنش به اظهارات مقام های رسمی ایران علیه «پرسپولیس» به خبرنگار رادیو فردا می گوید...»
متأسفانه این شیوۀ نگارش یکی از عادات قدیمی محافل به اصطلاح فرهنگی ایران است، که به دلیل تفکر اقتدار گرای رایج، هیچگاه به دلیل و برهان ها اشاره ای نمی کنند، و موضوع تنها به اعلام مخالفت و موافقت خلاصه می شود، و ما از محتوای «اظهارات مقامات رسمی ایران علیه فیلم پرسپولیس... » در این مقاله بی اطلاع هستیم. ولی موقتا باید به واکنش مرجان ساتراپی به گواهی خبرنگار رادیو فردا یعنی رادیویی که گویا به آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحدۀ آمریکا تعلق دارد، باید بسنده کنیم.
واکنش او چنین است : « فيلم درباره صادق بودن با خود است، درباره انسانيت است» و کامنت منقد او توضیحات بیشتری می دهد که گویا متعلق به خود نویسنده بوده ولی داخل گیومه نمی گذارد، ولی در هر صورت من آن را داخل گیومه می نویسم : « پرسپوليس يک فيلم سياسی نيست، بلکه فيلمی جهانی است و روايت هايی را بيان می کند که هر روز در نقطه ای از دنيا اتفاق می افتد.»
پیش از این دربارۀ بیانیۀ مرجان ساتراپی مبنی بر این که «این فیلم سیاسی نیست» مطالبی نوشتم و از تکرار مطالب قطع نظر می کنم.
ولی نکته ای که در این جا باید مشخصا به آن بپردازم داعیۀ «جهانی» بودن مرجان ساتراپی است.
البته در این مورد نیز فکر می کنم که مسئله به هیچ عنوان این نیست که اساسا فیلم دربارۀ چیست، بلکه پرسش این جاست که فیلم چگونه ساخته شده و چه ابزارهایی را برای جهانی ساختن خود به کار می گیرد. و پی آمدهای آن برای بقیه چیست؟
علاوه بر این، خصوصا در رابطه با آثار مرجان ساتراپی که از نوع زندگینامه می باشد، مسئله ذهنیت فردی و خلاقیت فردی در ابعاد جهانی است که با توجه به تمام چیزهای جهانی که از جهانی سازی می دانیم، و در مفصل این داعیه با موضوع آزادی و دموکراسی، فیلم ساز ما با تناقض بزرگی روبرو می شود.
یعنی همان تناقضی که در عنوان این مقاله در سایت عصر نو دیده می شود، یعنی «جایزه ای برای تمام ایرانیان» ، مثل جیب بری که جیب کنار دستی ا ش را با جیب خودش اشتباهی می گیرد و یا این که از روی توهمی بیمارناک ما با حساب بانکی راکفلر انطباق هویتی پیدا کنیم و آن را از آن خودمان بدانیم (با این وجود باید از سایت عصر نو تشکر کنیم، زیرا از قدیم گفته اند وصف العیش نصف العیش) البته فردریش انگلس به کارگران ایرلند چیز دیگری می گوید، او می گوید: «سیلی نقد به از حلوای نسیه است.
برای روشن ساختن این مطالب ترجیح می دهم قطعه ای از مقالۀ «تولید صنعتی در عرصۀ فرهنگی» در کتاب «دیالکتیک خرد» نوشتۀ مکس هورکهایمر و تئودور آدورنو (2) به نقل بیاورم (ترجمه از من است) :
«سرگرمی غالبا به زبردستی های تاجرانه بستگی دارد، و بازارگرمی ها و چاپلوسی های فروشند. ولی ظرافتی که در آغاز بین امور تجاری و سرگرمی (صنعتی) در اهدافی که برای آن تعیین می کنند آشکار می شود: یعنی نقش مدافع اجتماعی. سرگرم شدن، تفریح کردن یعنی موافق بودن. ولی چنین کاری ممکن نیست مگر این که سرگرمی و تفریح را از مجموع روندهای اجتماعی جدا ساخته و منزوی کنیم، و با فدا کردن و تهی کردن داعیه ای که هر اثری، حتی بی اهمیت ترین آنها، می تواند داشته باشد، یعنی ادعایی که می خواهد تمامیت را در الگوهای محدود منعکس کند.
سرگرم شدن، همواره به این معناست که به چیزی فکر نکنیم، حتی دردهایمان را در آن جایی که به نمایش گذاشته می شود نیز فراموش کنیم. در واقع موضوع شکلی از اشکال فقدان ااستیصال و فرار است، ولی به صورتی که تعبیر می کنند، یعنی نه صورت فرار به جلو در رویارویی با واقعیت نامطلوب. بر عکس، فرار از مقابل آخرین خواست مقاومت که این واقعیت در هر یک می تواند باقی گذاشته باشد.
آزادی وعده داده شده آزاد سازی تفکر به عنوان نفی است. گستاخی چنین پرسشی این است کاملا به عالم لفاظی تعلق دارد : «فکر می کنید که من چه می خواهند؟»
و گستاخی و بی شرمی این پرسش در این نکته نهفته است که خطاب به همان افرادی است که به عنوان فاعلین اندیشه و تفکر، می خواهند حذف تدریجی ذهنیت فردی آنها را به عهده بگیرند. حتی وقتی که مردم علیه صنایع فرهنگی می شورند، شورش آنها در حد و حدود بسیار ناچیزی خواهد بود، زیرا که آنها در واقع بازیچه های منفعل این صنعت هستند. با این وجود افسار زدن به مردم بیش از پیش با مشکل مواجه می شود. زیرا روند تحمیق آنها باید با روند پیشرفت فکری آنها هماهنگ شود. در دورانی که مردم از همذات پنداری با میلیونرهایی که روی پردۀ سینما (مترجم : از همان هایی که آذر نفیسی در «لولیتا خوانی در تهران» از بالای منبر تفسیر می کند – «گتزبی شگفت انگیز»...که با آنها موقعیت ایران را تعریف کند و به همین علت نیز به او در دانشگاه جان هاپ کینز پست استادی تفویض می کنند ) خسته شده و از خواب خرگوشی بیرون آمده بودند، و در رابطه با قانون اکثریت نیز خیلی تناقض آمیز به نظر می رسید، در این وقت بود که ایدئولوژی پشت نقاب حساب احتمالات پنهان شد.
و گفتند که : همه نمی توانند شانس داشته باشند، شانس به آن فردی تعلق دارد که شمارۀ برنده را بیرون بکشد، و بطور مشخص شانس به آن فردی که قدرت برتر تعیین می کند – غالبا نیز توسط خود صنایع تفریحاتی بازنمایی می شود که همواره در پی این فرد خوش شانس است. اشخاصی که توسط شکارچیان استعداد کشف می شوند، و سپس استودیوهای سینمایی دنبالۀ کار را به عهده می گیرند و شخصیت مطلوب را که از طبقۀ متوسط با تمام تعلقاتش به نمایش می گذارند. ستارۀ جوان سینما باید فرد کارمندی را بازنمایی کند، ولی بر خلاف دختر جوان در دنیای واقعی، پالتوی پر زرق و برق او باید کار خیاط بسیار ماهری باشد و برازندۀ تن او باشد، به طوری که دختر جوان تماشاگر نه تنها در تصوراتش احتمال رؤیت خودش را روی اکران نمی بیند، بلکه فاصلۀ عمیقی نیز حس می کند. تنها یک دختر جوان است که می تواند شمارۀ برنده را بیرون بکشد و تنها یک مرد جوان است که با حساب احتمالات می تواند مشهور شود، با این وجود این شانس برای هر یک افراد به اندازه ای ناچیز است که بهتر است از آن قطع نظر کنند و از خوشبختی آن دیگری لذت ببرند که می توانست خود او باشد، ولی هرگز نخواهد بود.
....
سهم حادثۀ کور همان مرواریدی است که ایدئولوژی حاکم به کار می بندد...»
ادعای مرجان ساتراپی مبنی بر این که «سیاسی نیست» یک بار دیگر در اینجا بی اعتبار می شود زیرا او می خواهد با جهانی سازی ذهنیت خود به جنگ و انقلاب خاتمه دهد.
یعنی موضوعی که در عین حال با مباحث زیبایی شناسی نیز مرتبط می گردد، زیرا در این جا هنرمند تأثیر گذاری خاصی را در چشم انداز اثرش تعیین می کند.
در مقالات دیگری بیانیه هایی را از جانب نویسنده مشاهده می کنیم که در مورد آثار خودش مطرح می کند که برای تحلیل ما می تواند حائز اهمیت باشد: «مرجان ساتراپی دربارۀ فیلم پرسپولیس به خبرگزاری فرانسه گفت : این فیلم داستانی دربارۀ زندگی است. فیلمی که خواهان عشق و صلح است. بعد از این که شما فیلم را ببینید دیگر نمایلی به جنگ و انقلاب نخواهید داشت.»
در زمینۀ فلسفۀ هنر، همیشه این موضوع مطرح است که تا چه اندازه دعاوی نویسنده با واقعیت منطبق است و تا چه اندازه اثر او نزد خوانشگران و یا شاهدین اثر پاسخ مناسب و از پیش محاسبه شدۀ خود را پیدا می کند.
اولا مرجان ساتراپی این کتاب را برای فرانسوی ها و به یاری و پشتیبانی نهادینۀ فرانسوی ها نوشته است، و حتی بر اساس گفتۀ خود او :
« من به طور مبهم می دانستم که می خواهم داستان تعریف کنم و تصویر بکشم.من وارد آتلیه ای شدم که تصویر گران کتاب مصور در آن کار می کردند و فکر می کنم چون که تمام مدت حرف می زدم، برای بستن دهن من بود که آن ها به من گفتند که کار یک کتاب مصور را شروع کنم.»(2)
البته در این جا کاملا روشن است که او با بی اعتنایی شاهزاده خانمی دربارۀ کار خود حرف می زند که اگر شاهکاری انجام داده، کاملا طبیعی است و عصای جادویی به او تعلق دارد.
بر این شالوده، یعنی با توجه به مخاطبین اولیۀ کتابهای مصوّر و فیلم پرسپولیس، یعنی فرانسوی ها، باید به خاطر نیّتی که مرجان ساتراپی داشته است به او تبریک بگوییم، خود فرانسوی ها مثلی دارند که می گویند «عشق بورز جنگ نکن»، در هر صورت من فکر می کنم که تحت شرایط فعلی و در تاریخی که «پرسپولیس» چه به شکل کتاب و چه به شکل فیلم به فرانسوی ها عرضه می شود، هدف والاگرایانه ای را در پیش دارد، زیرا آنها نه تنها هم پیمان با ناتو و ایالات متحده کشور عزیز ما ایران را به بمب اتمی تهدید می کنند، بلکه در روستاهای دور دست افغانستان نیز در تنبان کودکان شش هفت سالۀ و حتی زنان روستایی به دنبال کلاشنیکوف و یا بمب اتمی مینیاتوری می گردند، که مبادا که این کودکان و زنان روستاهای دور افتادۀ افغانستان، امنیت آنها را در پاریس به مخاطره بیاندازند. علاوه بر تمام گلوله هایی که به در و دیوار افغانستان شلیک می کنند، هر 35 ساعت یک بمب چند صد کیلویی مسلح به اورانیوم رقیق شده نیز از هواپیماهای سوپر مدرنشان روی اهدافی که تروریست تشخیص داده اند، پرتاب می کنند. با چنین چشم اندازی از جنگ طلبی فرانسوی ها، بی آن که از چاد حرف بزنیم و بی آن که از ضایعات طبیعی و انسانی در گویان فرانسه حرف بزنیم، و بی آن که از تجارت اسلحه حرف بزنیم ،تصور نمی کنم که خواست نویسنده برای تأثیرگذاری آثارش واقعا پاسخ مثبتی در بر داشته باشد.
با این وجود اگر صلح طلبی مرجان ساتراپی، علی رغم شکست هنرمند در آموزش توده های جنگ طلب و نژاد پرست و کاپیتالیست فرانسوی، قابل احترام است، ولی وقتی می خواهد چشم انداز انقلاب و تحول انقلابی را منتفی سازد، در این جا کاملا با چهرۀ خورده بورژوایی صاحب امتیاز او بیشتر آشنا می شویم.
مهمتر از همه امتناع از انقلاب و صلح طلبی نزد مرجان ساتراپی فروش نسبتا بسیار خوبی برای او داشته است، با این وجود در آزمون ها ی دیگری با ورشکستگی مواجه می شود. زیرا همانطور که پیش از این توضیح دادم، پدیدۀ مرجان ساتراپی و امثال او، در پیوند با ناتوی فرهنگی معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر به زمینه سازی های رسانه ای تعلق دارد که هدفش، در آخرین مرحله و آخرین کلام، توجیه جنگ علیه ایران و مشخصا بمباران اتمی ایران است.
ولی بر خلاف تعبیر من، باید دانست که وقتی مرجان ساتراپی در کمال حس نیّت و سادگی می گوید : « بعد از اين که شما فيلم را ببينيد ديگرتمايلی به جنگ و انقلاب نخواهيد داشت» در ذهن خوانشگران اروپایی و آمریکایی فورا هر دو به ایران منگنه می شود، و گویی که ایران کشوری جنگ طلب و ایرانی ها نیز خواهان جنگ بوده اند. و اگر تمام طرح تبلیغاتی پیرامون اسلام وحشت آور که به بمب اتمی مسلح شده (موهومی البته) و مونتاژ تصویر مقامات ایرانی در کنار بن لادن،... سرانجام آن سناریویی که ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو در پی تزریق بازنمایی آن در اذهان عمومی هستند به نتیجه می رسد، و بمب های اتمی ایالات متحده و ناتو برای خنثی سازی چنین هیولایی به نام ایران که امنیت جهان را به خطر انداخته است، کاربرد بشردوستانه پیدا می کند.
موفقیت رسانه ای در کار مرجان ساتراپی در همین نکته نهفته است که برای ارتباط با آن نیازی به اندیشیدن نیست، و به تمام چشم انداز انتظارات عمومی-ناتوی فرهنگی پاسخ می گوید.
پاراگراف بعدی که در این جا می تواند مورد بررسی قرار گیرد، قطعۀ زیرا است:
«ساتراپی پس از دریافت جایزه گفت: "اگر مردم بيايند و اين فيلم را بينند و بگويند آنها (ايرانی ها) هم مانند ما انسان هستند فيلم موفق بوده است." علیرغم اعتراضات جمهوری اسلامی که اکنون مالک ایران شده است و همه ی موازین و معیارهای من درآوردی و ساختگی خود را حتا در خارج از مرزها به جهان تحمیل می کند، مرجان ساتراپی با هنر خود نشان می دهد که عمیقاً ایرانی است و دلش برای ایران و آینده ی ایران می طپد. ساتراپی جایزه خود را متعلق به همه ایرانیان دانست. »
فکر می کنم که در این جمله یعنی: «اگر مردم بیایند و این فیلم را ببینند و بگویند (ایرانی ها) هم مثل ما انسان هستند فیلم موفق بوده است.» کلمۀ «مردم» پیش از همه به مردم فرانسه باز می گردد، و در مراحل بعدی مردم کشورهای دیگر در سر تا سر «جهان». خب اگر مردم فرانسه و مردم جهان تا نخستین دهۀ قرن بیست و یکم و پیش از ساخته شدن فیلم «پرسپولیس» و احتمالا کتاب های مصور او، در نیافته بودند که ایرانی ها هم آدم هستند، واقعا باید همان «اگر» جادویی مرجان ساتراپی و صدای دلنشین «زیباروی روز» کاترین دو نو، دلخوش باشیم.
در هر صورت در این جا مشاهده می کنیم که هنرمند یک هدف دیگر نیز برای کیفیت اثر خود تعیین می کند، و آن هم معرفی ایرانیان به عنوان بخشی از جامعۀ بشری است. در واقع او می خواهد در عرصۀ میان فرهنگی دست به ابداعاتی بزند تا ملل دیگر به ملت ایران به عنوان آدمهایی مشابه آشنا شوند (ایرانی دیگر) و به این ترتیب خود او نمایندگی این بازنمایی را در برد کوتاه (در فرانسه) و برد بلند(در جهان) به عهده می گیرد.
ولی پرسشی که می توانیم مطرح کنیم، این است که واقعا چه تصاویری از ایران در تخیلات یک فرانسوی ها نقش بسته و از کی و کجا و به چه وسیله ای به این نتیجه رسیده اند که ایرانی ها آدم نیستند؟ که امروز نیاز مرجان ساتراپی [به ساختن فیلم پرسپولیس بیافتد]؟ البته نسبت دادن ساخت فیلم پرسپولیس به مرجان ساتراپی واقعا اشتباه و دروغ محض است. من اطلاع دقیقی از چگونگی ساخت این فیلم ندارم، که کدام شرکت فیلم سازی بوده...ولی این فیلم در ماشین سینمایی فرانسه ساخته شده است، یعنی همان رسانه هایی که در ساخت و پرداخت تخیلات عمومی در رابطه با ایران و ایرانی سالها سم پاشی کرده اند و علی رغم دعاوی بی پایه و اساس مرجان ساتراپی، همین فیلم نیز به ناتوی فرهنگی تعلق دارد.
به عبارت دیگر مرجان ساتراپی از نقشی که رسانه ها برای کارهای او در نظر گرفته اند کاملا بی اطلاع است و یا واپس می زند. من بیشتر فکر می کنم این بی اطلاعی بیشتر به عمل واپس زدن شباهت دارد تا یک بی اطلاعی عادی.
پانوشت:
1)
http://asre-nou.net/1386/khordad/8/m-marjane-satrapi.html
2)
Max Horkheimer, Theodor W.Adorno. « La production industrielle de bien culturels » in La dialectique de la raison.ED tel gallimard.1974.p153,154
November 24th, 2010
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)بیم و امید
- يحيي دبيركابينه ى ما
- مترجم نگين كارگرداستان«تغییر تدریجی»
- الحاج الھام الدین قیامافغانان یو
- جوهرفروشفروغ از لندن
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)جادوگران...
- فروغ ازلندنبیگنه
- يحيي دبيردموكراسي
- (طنز) از . ز. رزمیخصوصیات یک زن گوسفندی و خوب کاری و باری و ...
- مسعود حدادبس کنید
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودزما ګرانه وطنه
- عبدالله « وفا »شب یلدا
- نوشته نذیر ظفرسوخت میهن کس نگفت کار منست
- فروغ از لندن آلوده دامانی
- ف. بریخطاب به کرزی
- پوهاند دوکتور م.ا. زيارله نويو سپېدو سره راټوکېدلی ((سحر))
- مسعود حدادیاد پدر
- مولانا کبیر فرخاریشب یلدا
- محمد اسحاق ثنااشک
- داکتر عزیز فاریابیشادروان استاد سید محمد (دروگر )
- انجنیـر خلیـل الله روؤفـیمخاطبــم شمائیــد
- فروغ از لندنآتش افروخت
- نوشته: نذیر ظفرصیاد
- فروغ از لندنقصرِستم
- دکتر بیژن بارانحافظه در شعر فروغ
- نوشته نذیر ظفر بیادت
- زلیخا پوپلدوست دارم این وطن را
- نوشته :جنیدمعمارزادهسرګذشت
- شاعر : عبدالغفور لیوالبارانونه او ډيوې
- دکتر حمیدالله مفیدبه بهانه ای ۸۰۹ مرگ روز استاد سخن
- نوشته نذیر ظفرتاریک
- زلمی رزمی درام زن افغان درسه پرده :
- زلمی رزمیسنگسار
- مسعود حداد به مهدی شما قسم
- امین آريبلريشه
- نوشته نذیر ظفرمرا ببخش
- انجنېر ظهورالدين انديشلغمان__ استراخان
- شاعر : عبدالحمید ماشوخیلغزل
- عبدالله وفا «عمر ما چون نوح در اندیشه توفان گذشت »
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر)بی تو...
- مسعود حدادبیاد جان باختگان المار
- محمد اسحاق ثناجام غرور
- نوشته نذیر ظفرکنار یار
- نوشته نذیر ظفردروغ بود
- مولانا کبیر فرخاریزبان گهر بار دری و خرم
- نوشته نذیر ظفربیگانه
- مسعود حدادلاله زار من چه شد؟
- الحاج الھام الدین قیامدکابل خوب
- عبدالله وفا گریه آبشار
- نوشته داکتر حمیدالله مفیدکاکا گریزی
- ناهيدبشردوستسمفونى خنده
- عزیزه عنایت خورشید صلح
- مسعود حدادرویا
- محمد اسحاق ثناکج
- الحاج الھام الدین قیامګاوندیه!
- یکونکی پوهندوی اصف بهاندڅه کړمه خدایه چې دغم دپاسه غم دی
- الحاج الھام الدین قیام!کاشکی
- نایابهغه ماښام راته بیا بیا یادیږي
- مسعود حدادغیابت
- انجنیر عبدالقادرمسعود ارواښاد ډاکتر حنیف بکتاش د پښتو ادب نوښتګر، انځورګر او پر ښکلا مین شاعر
- علی کریمیچند پرنده
- مولانا کبیر فرخاریخـــــــــــــــــــــزان
- از: پوهندوی شیما غفوریافق گـُنگ
- نوشته : نذیر ظفرماه محرم ماه حسین علیه السلام
- دکتر بیژن بارانشخصیت اجتماعی شاملو
- اکرامایه های زمینی
- مسعود حداد یاد شهید
- ف.بریمدعیان رهبری
- ع. بصیر دهزادچند قطعه شعر انتخابی
- عبدالله وفا خاک گردِ پا
- صحبت با جناب واحدی صاحب
- نوشته نذیر ظفر شکایت زندانی کابل
- لیلا فرجامیآخرین خورشید
- محمد اسحاق ثناآشفته مو
- نوشته نذیر ظفردست شاعر
- انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالوهاب سرتیر
- دکتر بیژن باراناختلال شخصیت شاعر
- شادی شریفیانداستان پناهنده
- نوشته از: پوهندوی شیما غفوریپیام مسافر نو
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- نوشته نذیر ظفر ملول
- صالحه وهاب واصلدو عید
- عبدالو کیل کوچی جایگاه طنز در ادبیات دری
- احمد شکیب جانبازیاد وطن
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودد ژوند کاروان
- محمد اسحاق ثنا عید
- زمستان
- نوشته نذیر ظفر آرزوی عید
- مختار تاجزیدر کمینگاه نگاهش
- رسول پویانعید قربان
- داوود اکمل احمدیعید بر همگان مبارکباد...
- الحاج الھام الدین قیامدسولی اختر
- عبدالو کیل کوچی عید قربان
- ف.بریرنج مردمان
- نورالدین همسنگرعید قر بانم نگر
- نوشته نذیر ظفررای میدهیم
- علی کریمیرویایی یک پروانه
- نوشته از پوهندوی شیما غفوریزخم اجل
- دکتر بیژن باران مشعر در شعر
- محمد اسحاق ثناغرور
- شاعر : صدیق کاوون توفانيگاونډیه
- از قلم فضل الرحیم رحیمنامه ء پسر به پدر اش !!!!!
- نوشته نذیر ظفرسنگلاخ عشق
- الحاج الھام الدین قیامغالمغال
- شاعر : غني خانمینه او حسن
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در 5 شاعر معاصر
- عبدالله وفابازار این زمانه دِگر رنگ و بو گرفت
- نوشته نذیر ظفر بد نبود
- بهروز مطلبزادهاشک شاعر …
- فروغ از لندندرتک و تاز است
- دکتر بیژن بارانشعر و فکر
- نوشته نذیر ظفرخواب
- علی کریمیغفلت های روزمره
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودد دوکتور نجیب الله د اوولسم تلین په ویاړ انځوریز شعرونه
- مولانا کبیر فرخاریبیدار دل
- مسعود حدادافسر تخم فروش
- فروغ از لندنانباز
- پوهندوی شیما غفوریچشم به راه
- عبدالله وفابه قهرمانان جنوب آسیا
- مختار تاجزیاز عمق زمین و یا فضا آمدهام ؟
- نوشته نذیر ظفرعاشقانه بگو
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودله زمانې سره یو ځای
- کریمیقصه ای که راست بود
- نوشته نذیر ظفر نادم
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- شاعر : ارواښاد استاد ګل پاچا الفتد ښکلیو خیال
- فروغ از لندن درجستجویِ دفترِعُشاق
- دکتر بیژن باران بلاغت در شعر
- نوشته نذیر ظفرمرجع الهام
- فروغ از لندناُمید وارگریه کنیم
- عبدالله وفااشک بی اثر
- نوشته نذیر ظفرمطرب
- مسعود حدادببخشیدم خدارا
- دکتر بیژن بارانشعر- کارکرد مغز
- فروغ از لندنرِندانه پُرس
- مسعود حدادنماد گُل
- مولانا کبیر فرخاریازمون
- فروغ از لندن بَردل نشانه بود
- نوشته نذیر ظفر فدای شکار
- طنز کوتاه: نوشته داکتر حمیدالله مفیدخبر
- عبدالله وفاآواره گان
- فروغ از لندنعلی اصغر
- لیکونکی: ن.س. محجوب دلیکوال یاد
- شاعر : عبدالباري جهانيغزل
- مسعود حدادشنیدم
- فروغ از لندنغلامم نوکرانِ نوکرم را
- نوشته نذیر ظفریادت
- نورالدین همسنگرملک بی قانون
- مسعود حدادنمی دانم چه خواهد شد
- فروغ ازلندندودازسُخن برآید
- شاعر : ارواښادملنګ جانمقام
- زيارراڼه توري
- شیما غفوریاوزان حق*
- نوشته نذیر ظفرتصادفی
- فروغ ازلندننه زرازِغُنچه دانم
- نوشته نذیر ظفرحب وطن
- شاعر :ارواښاد غني خانپلوشه
- نوشته : دکتر حمیدالله مفیدحلال است یا حرام؟
- عبدالکبیر کاکړمیړانه
- فروغ از لندنمُشتِ خاک و ریگ
- مولانا کبیر (فر خاری)حکایت ها
- اناهیتا محبوبحیله
- نوشته نذیر ظفروطن
- فروغ از لندنمحتاج عصا شد
- مسعود حدادنالۀ زن
- فروغ از لندن ازدهانِ قندِ ماست
- سید احمد ضیا نوریعشق در بیشه اندیشه حضرت مولانا
- رسول پويانفرهنگ ستيزان تمدن گريز
- اسحاق ثناآزادی
- نوشته نذیر ظفربگریم
- انجنېر ظهورالدين اندېشآزادی
- فروغ از لندن بوریایِ فقر
- پوهندوی شیما غفوریآزادی
- مسعود حدادخدا اینجاست
- فروغ گردوغُبارِحادثه
- فروغ از لندن آهنگِ سفر
- اناهیتا محبوبجفا
- سلیمان راوشدرنگی بر نقد و نظر ِ یک شعردوشیزه کریمه شبرنگ
- Sumaia Frotanسرزمين خسته ام
- مختار تاجزیفلک
- نوشته نذیر ظفرپیام عید
- مسعود حداد ما وکیلیم ما وکیل
- الحاج الهام الدين قياماختره
- نورالدین همسنگرمژدهء عید
- عبدالو کیل کوچی جشن آزادی وعید رمضان
- فروغ ازلندنخدایاچه کنم
- نوشته نذیر ظفریادم رفت
- مولانا کبیر فرخاریهیولای ستمگستر
- دکتر بیژن باران تنانگی شعر زن خاور میانه
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه
- مهران زنگنهتنهایی (1)
- مهستی شاهرخینگاهی به رمان«هیچکس«از مهران زنگنه
- فروغ از لندن درلوحهٔ تقدیر
- مسعود حدادشِکوَه
- مختار تاجزیسکوت
- حمیدالله مفیدپاسداری از زبان
- شاپوراحمديگزيدهاي از شعرهاي الكساندر پوشكين
- نوشته نذیر ظفرامیدوار
- نورالدین همسنگردام حریص
- فروغ از لندن هریک تبر بدستیم
- داکتر مراد( تأسف )
- سلیمان راوشبانو کریمه شبرنگ یا هودج نشین کاروان ابریشمین راه شعر و اندیشه
- دکتر بیژن باران نقد ساختاری پرستوهای شهلا
- مختار تاجزیملای علم ستیز
- مسعود حدادچه باید کرد
- اناهیتا محبوبروژی
- الحاج الهام الدين قيامګيله من
- شاعر : عبدالحمیدماشوخیلغزل
- فروغ از لندن گلابت میتوان نامید
- ضیاالدین همت ملته ښایسته رنګین غزل یې
- مسعود حدادحیف می
- نوشته نذیر ظفردر پر تو نور
- فروغ از لندنهمچوگلعذارانی
- نویسنده: سید تمیم بهارمرده سرگردان
- نوشته : نذیر ظفرخواست دل
- مسعود حدادسنت شکن
- محمد اسحاق ثنادرد وطن
- فروغ ازلندنزُلفِ چلیپا
- نوشتۀ داکترمراد( پیرپسرِخودپسند )
- نوشته نذیر ظفرمداوا
- فروغ از لندنمُبتلای عشق
- عبدالو کیل کوچیشاه وشبگرد
- بیژن بارانشکوفه
- اناهیتا محبوبانصاف
- مختار تاجزیذوق هستی
- مولانا کبیر فرخاریکوره ی کباب
- انجنیر حفیظ ا له حازمفقط اگربدانم
- محمد اسحاق ثناجلوه حسن
- نبشتۀ داکتر مراد«دکتور»و«پیردختر» اش(1)
- الحاج الهام الدين قيامدمينې پور
- اناهیتا محبوببال شکسته
- از دکتر حمیدالله مفیدگذر شتابنده بر گزیده ای شعری«باغ در پاییز» اثر بانوی گهر نگرکریمه ملزم پرکار
- نوشته نذیر ظفررنگ پیری
- فروغ ازلندنکبابِ ازجگر
- ( زلمی رزمی ) ابر و باران بهار
- عزیزه عنایت امیردانشمند، نظام الدین علی شیرنوایی !
- فروغ ازلندنتوسنِ جهل
- دکتر بیژن باراننقد رمان دکتر محمود صفریان
- نوشته نذیر ظفرنیافتم
- اناهیتا محبوبثنا
- اناهیتا محبوبجانان
- محمد اسحاق ثنازخم زندگی
- دکتر بیژن بارانعشق
- فروغ از لندندرجاده های جبرِزمان
- یونس عثمانیتضرع
- مختار تاجزیمقام عرش
- ف. بریزخود بیگانگی
- شاپوراحمدياسفار
- الحاج الهام الدين قياموايي سوله
- مختار تاجزی چور
- فروغ ازلندنآینه دار
- نوشته نذیر ظفر حیران مانده ام
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش نهم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هشتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هفتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش ششم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش پنجم
- مختار تاجزیمباد
- حسنیه عثمان داودملال
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش چهارم
- اناهیتا محبوبملگرتیا
- فروغ ازلندن کرانه هایِ اُمید
- نوشته : نذیر ظفرچشم امید
- از محمد ضیا، ضیاقلم
- شاعر : افضل ټکورغزل
- شاعر اسدالله زمرید وطن د مور اولاد
- نورالدین همسنگراحساس تند
- مختار تاجزیو اینبار خنده میکنم ......
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی » بخش سوم
- الحاج الهام الدين قيامافغانه
- مولانا کبیر (فرخاری)روز پدر را گرامی میداریم
- مختار تاجزی« گریه میکنم »
- اناهیتا محبوبوطن پریژدم
- فروغ ازلندنخراب شوی
- مسعود حداددروغ است
- هادی عروس سنگمرد بیباک
- محمد اسحاق ثناپدر
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »
- نــــگارنده : مــــــــــاریـــــــا داروبه پاسخ محبتهای بی پایان استاد کهزاد گرامی ! ...و مجموعه جدید شان
- یعقوب منګلخماري سترګي
- یونس عثما نیگاوسنگها
- بوسه جوانی نوشته نذیر ظفر ورجینیا
- دکتر بیژن باراننقد ادبی ساختاری
- فروغ از لندنسوخت
- الحاج الهام الدين قيامپوښتنې اوغوښتنې
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادگل لالا ترک وطن می کند !!!
- رحمت الله روند پوشکین شاعر بزرگ وبنیانگذار ادبیات زبان روسی
- مسعود حدادبت دلخواه
- فروغ از لندنپای انصاف
- از قلم : فضل الرحیم رحیمساعات تیری ریئس ، در طول یک روزکاری !!!
- ف. بریاسرار خلقت........
- دکتر بیژن باران زیبایی شناسی شعر-1
- یونس عثمانی گمشده
- عزیزه عنایتبزم عاشقــان
- انجنیرعبدالقادرمسعودد ښاغلی صدیق کاوون توفاني انځوریز شعرونه
- شیما غفوریبر خیز ای زن
- مسعود حدادخسته ام
- یعقوب منګلدآسیادزړه ګلشن
- نوشتهء نذیر ظفر امید واری
- فروغ از لندن پرچمِ قوم وقبیل
- منیر سپاسدر حضور مولانا
- مسعود حداد مرغ هما
- محمد اسحاق ثناطلب عشق
- فضل الرحیم رحیم تکرار
- نوشته نذیر ظفرلا فوک
- فروغ از لندن بعزمِ کویِ یار
- نورالدین همسنگردیو را از پا فگن
- اناهیتا محبوبیا خدا یا
- لیلا فرجامیپیش از خداحافظی
- الحاج الهام الدين قيامپنجابه
- مسعود حدادمن زنسل دیگرم
- نوشته نذیر ظفر عادت کرده ام
- فروغ از لندن مَیِ ناب
- نو شته نذیر ظفر یاد میهن
- اناهیتا محبوبدیوانَگی
- فروغ از لندن ارجمندی
- عبدالله وفا نورستانی گُردان سر زمین من
- یونس عثمانی باران
- مترجم ليلي مسلميداستان«نقطه روشن
- انجنیر عبدالقادرمسعودارواښاد ملنګ جان زموږ دهیواد خوږ ژبې، حماسي او اولسي شاعر
- محمد اسحاق ثناحادثه
- اناهیتا محبوبترانه وطن
- اناهیتا محبوبجور روزگار
- نویسنده: عبدالجمیل شیرزادمولوی پنجره ی به سوی بی نهایت
- نوشته نذیر ظفر دو بیتی های خونچکان
- فروغ از لندنشهیدِ شاشهید
- امان الله سېلاب ((ساپی))آزاد ژوند
- حسنیه عثمان داوددیورند
- فروغ ازلندن خاکِ نیاکان
- نوشته نذیر ظفر بهانه
- اناهیتا محبوبقسمت نشد
- حسن پیمانمقام زن،مقام مادر است
- یونس عثمانی سنگستان
- لطیف کریمی استالفی« شرمنده ام »
- پروین اعتصامیاشک یتیم
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریسه قطعه شعر در وصف مادر
- مادرمولانا کبیر (فرخاری)
- الحاج الهام الدين قيام مور
- فروغ از لندنمادرازدستِ من وجبرِزمان میسوزی
- م-اسحاق ثنامادر
- نوشته نذیر ظفرپشت ما نگرد
- اناهیتا محبوبدیشب
- ف.بریاز همه بهترین
- نو شته نذیر ظفر غنچه
- محمد اسحاق ثنا نوید وصل
- اناهیتا محبوبیار دل جو
- فروغشام هجران
- دکتر بیژن بارانشهر زمان
- انجنیرعبدالقادرمسعودشهیدامان الله سیلاب( ساپي ) دلوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعراولیکوال
- یونس عثمانی عزم
- اناهیتا محبوبمینه
- فروغ ازلندن مردِ سفاک
- محمد اسحاق ثناتخم نفرین
- نوشته نذیر ظفر دل فروش
- فروغ از لندنعالمی یک رنگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انقلا ب خصلت
- مولانا کبیر فرخاریپاسخ به یک هرزه گویی
- فروغ ازلندن مُستزاد
- عبدالوکیل کوچیکار گر
- نوشته نذیر ظفرمنت کش
- جعفر مرزوقی ( برزین آذرمهر )سپاه ماه مه
- شعر ـ از یونس عثمانی خواب
- هادی عروسسنگننگ تاریخ
- سید احمد ضیا نوریاستاد خلیل الله خلیلی
- اناهیتا محبوبغوغا
- فروغ ازلندن پرستویِ مهاجر
- نوشته نذیر ظفریعنی من
- محمد ضیا ضیا نگاهی؛ مبنی برممنوعیت کاربُرد: زبانها ولهجه های بیگانه واستفاده از کلمات نامانوس) در افغانستان
- مولانا کبیر (فرخاری)عنصر گیتی
- محمدنعیم جوهرجوهرِهرمصرع اش بیجوره وطاق آمده
- محمد اسحاق ثنااظهار تمنا
- فروغ از لندن خدایِ عشق
- ف.بری زادهء تفتین
- نوشته نذیر ظفر قسمت
- فروغ از لندن حِرص دنیا
- اناهیتا محبوبهیچ چیز بی تو دگر مقبول نیست
- یونس عثمانی شبستان
- کاخ بلندپوهندوی شیما غفوری
- فروغ از لندن نفهمیده برفتم
- مسعود حداد!چه خوابی
- اناهیتا محبوبسرشت ناله
- نورالدین همسنگرچور کردند
- محمدنعیم جوهریادِوطن
- یعقوب منګلسپینه سپوږمۍځلیږي
- نوشته : نذیر ظفرعالمتاب
- یونس عثمانیجال بد گمانی
- فروغ از لندندرسِ عبرت
- مسعود حدادبگو
- فروغ از لندنسلام ای هموطن
- نوشته : نذیر ظفر جلوهء حسن
- نبشتۀ س. راوشبهار سعید بهارینه کاج شعر و خِرد باغستان ادبیات سرزمین ما
- محمدنعیم جوهرګنجِ پُرازغم
- مولانا کبیر (فرخاری)توان
- محمد اسحاق ثنافهم سخن
- نوشته نذیر ظفر بدم می آید
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریچند قطعه شعر انتخابی
- محمد نادر ظهیراثرات پربار آثار عرفانی اخلاقی بیدل رحمة الله علیه
- اناهیتا محبوبخسته
- شعرـ از یونس عثمانیکدورت
- عبدالله وفا مَیآ ای نوبهار !
- یعقوب منګلچه دډوهل غږشي
- ترجمه رحمت الله روند شعر ازخندیوکوف ادوارد والیتینویچ
- محمدنعیم جوهرجانرابه کف ګرفته وسوداکنم کم است
- نوشته : نذیر ظفرآتش غم
- محمدنعیم جوهرخسته ام
- رحمت الله روند احوال وآثار حکیم عمر خیام
- اناهیتا محبوبزړګی
- ارسالی صمیمیبهارانههای شاعران افغان در وصف نوروز
- نوشته نذیر ظفربوی نگار
- یعقوب منګلدکیڼي سترګي اشاره کړه
- محمد اسحاق ثنایاد جوانی
- آصفه صبابیا بیا
- فروغ شوخی وترفند
- نوشته نذیر ظفراز یاد رفته
- مسعود حداداز من وطن دزدیده اند
- هادی عروس سنگخدای کی ؟
- سرودۀ عبدالله وفا نورستانی گلاره
- سميه فروتن بى خبر از اندوهِ بى پايانِ انسانها
- دکتر بیژن باراناعدام ماه
- مولانا کبیر (فرخاری)بهار من
- چاووش بهار
- محمد اسحاق ثنافصل طرب
- عبدالله وفاارمغان بهار
- اناهیتا محبوببهار دل
- شعر از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریبهار آرزو
- انجنیر خلیـل الله روًوفیگل صحرای شقایق
- داسپرلۍ دئ؟الحاج الهام الدين قيام
- محمدالله نصرت میلۀ نوروز
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی،دوجهت متضاد واقعیت زندگی انسان
- ننګیا ربسرلی
- كانون فرهنگي چوك سي و دومين شماره ماهنامه ادبيات داستاني چوك(PDF) منتشر شد
- محمد اسحاق ثنانوروزانه
- ف.برینو بهاران
- عزیزه عنایتتا کهکشان گل
- نورالد ین همسنگر رشک بهاران
- یعقوب منګلپسرلي مومبارک شه
- الحاج الهام الدين قيامميراتې مېلې
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر )ای گل من !
- عبدالو کیل کوچی یک بهار ودو بهاریه
- سميه فروتن روز خوش
- زلیخا پوپل بهار میرسد
- نوشته: نذیر (ظفر)صدای بهار
- محمد اسحاق ثناانتظار بهار
- انجنیر ظهو رالدین اندیشزړور مبارزهوګوچاوزته ډالۍ دی- د انسا ن مغز
- فروغ از لندن هرچه بادا باد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نوبهار
- محمد اسحاق ثناشاعر
- جلیلیاشک غم
- آصفه صباشیون زنجیر
- رحمت الله روند مثنوی سرایی ومثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی
- مسعود حدادگرگ مکار
- نوشته نذیر ظفر گریه میکند
- زلیخا پوپل بشکن
- د نزار قباني پښتو سکښت : لطیف بهاند
- عبدالو کیل کوچیخورشید آزادی
- الحاج الهام الدين قيامښځه
- نورالدین همسنگرشاهین فلک تاز
- بهروز مطلب زادهروز همبستگی جهانی زنان بر همه مبارک باد!
- نوشته نذیر ظفر زن ستایش خداست
- مسعود حدادصرف بشما
- محمد اسحاق ثنالیلی جان
- مسعود حداد آذین
- رحمت الله روند ابو عبدالله رودکی وآثار او
- صدیق کاوون توفانيزما د هېواد افغاننستان رنځېدلو او ستم زپلو ښځوته :
- پوهندوی شیما غفوری در گیر دو عشق
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) کشور
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی پیکار ابدی انسان بادیو
- دگروال انجینر نصرالله نصرتما در! مره رها نکو
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه[1]
- فروغ از لندن ننگ و نام
- از انجنیر خلیل شجاعسر شک غم
- نوشته نذیر ظفر پیشبرو !!!
- دکتر بیژن بارانساختار در ژرفای هنر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب در رسانه ها
- (یعقوب( منګلسري اورڼي اوښکي
- سميه فروتن سخت نیست باور کن سخت نیست
- محمد اسحاق ثنانوازش
- نوشته نذیر ظفربهار نزدیک است
- عبدالله « وفا »نوید وصل
- نوشته نذ یر ظفر فلک فتنه
- اناهیتا محبوببشنو
- مسعود حداد حضور
- پوهاند دوکتور مجاوراحمد زيار مورنۍ( لومړنۍ) ژبه
- فروغ از لندن پیکِ خوشبختی
- الحاج الهام الدين قيامماوې کاشکې
- یعقوب منګلبي آوازه ژړا
- بیژن بارانخانه دو در
- محمد اسحاق ثناقهر
- سميه فروتن داستانى كوتاه در وصف انتحارى
- محبوبگریان
- طنز گونه های از قلم : فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!!!!
- نوشته نذیر ظفر فاصله ها
- الحاج الهام الدين قياملکه زرکه
- سميه فروتن غريب و ساكت و تنها
- نوشته نذیر ظفرخاطر
- مولانا کبیر (فرخاری)پرتو نادری
- نور محمد غفوری پل په پل
- انجنیرعبدالقادرمسعودلنډۍ
- مسعود حدادمن تن به توفان داده ام
- یعقوب منګلدوطن سره مینه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!
- اناهیتا محبوبدرد گیتی
- محبوبجواب
- محمد اسحاق ثناآواره گی
- هادی - عروس سنگبستر فرهنگ
- یعقوب منګلخوندکوي
- اناهیتا محبوببه پاس شعر محترم نذیر ظفر
- مسعود حدادسوی جانانه خواهم رفت
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)سبب خلقت
- نویسنده : ا.محبوب امتحانی که ژورنالیست از مردم میگرفت
- محمد اسحاق (ثنا) استاد فضل
- نوشته نذیر ظفر معراج
- نورالدین همسنگرهرچه بادا باد
- محمد نعیم جوهردرگۀ فضل
- دکتور محمد شعیب مجددیمخفی بدخشی و محجوبه هروی شاعران آزاد در قفس
- پوهندوی شیما غفوریچیم و کیم ؟
- مسعود حدادوطن از دیدگاه آغای کرزی
- یعقوب منګلدغیرت چیغه
- محمد اسحاق ثناآه و حسرت
- فروغ از لندن یک مُشتِ قلیل
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین رسانه ها
- نورمحمد غفوریڅــــړیــکه
- دکتر بیژن باراننقد یا نق
- مسعود حدادیاد آن شب
- محمد اسحاق ثناننگ دفتر
- نوشته نذیر ظفرگفتم ؛ ولی نشد
- یعقوب منګلملالۍ په میوندکي
- محمدنعیم جوهر صلح وصفا
- نوشته نذیر احمد ظفربلبلان مهاجر
- عبدالو کیل کوچیملت آزاده
- (یعقوب(منګلګلالۍراشه
- محمدنعیم جوهرخداحافظ
- نو شته : نذیر ظفرتعریف شعر
- محمد اسحاق ثنانیرنگ
- فروغ ازلندن اغیارِوطن
- مسعود حداداعتراف مجاهد
- محمد اسحاق ثناآمد بیاد
- فروغ از لندنجوهرِشعروادب
- نوشته نذیر ظفرپدر
- مسعود حدادباور مدار
- فروغ از لندن مُرواری هایِ اشک
- ازپوهندوی شیماغفوری عقیق سوخته
- نوشته : نذیر احمد (ظفر)محجوب
- جوهرازمُلکِ افغانم مپُرس
- محمد اسحاق ثنامیهن
- از قلم فضل الرحیم رحیموزارت مالیه افغانستان چهار نوع بیمه را اجباری می سازد !!!!!!!!
- اناهیتا محبوبکاش
- فروغ از لندنازمیانِ خون وآتش
- امان معاشر ابوالمعانی میرزاعبدالقادر بیدل
- محمد نعیم (جوهر) معماي سروری
- نوشته نذ یر احمد ظفر دعا
- مسعود حدادعشق پنهان
- دکتور لطیف بهاند رنگ او د پير محمد کاروان شعر
- یعقوب منګلآشنادي
- فضل الرحیم رحیم طنز گونهء ( شوخی با عناوین مطالب رسانه ها )
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز کوتاه در مجلس نماینده گان
- رجنی کمار پران نخواھم کرد
- مصطفی انصاربناهای مسلمانی تنظیم ها
- محمدنعیم جوهر از آلمانفلکِ نامهربان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وزارت کار چلتاراست؟
- برگردان شاپور احمدي شعر زرافه سروده ي گوميلف
- فروغ از لندن نظم و قانون
- نیما فرمین فرهنگ ستیزی دانسته یا ندانسته !
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طنز گونه ء (شوخی با عناوین رسانه ها !!!!)
- محمد اسحاق ثنا(فروغ دیده )
- نوشته نذیر (ظفر)عذر
- فروغ از لندن سردوخاموش
- مصلح سلجوقیمولانا جلال الدین بلخی به روایتی دیگر ؟
- محمدنعیم جوهر ازآلمانگنجینه ها
- شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!! فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- محمد اسحاق ثناخیمه نشین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) لطف و احسان
- نوشته نذیر ظفردیار دگر
- فروغ از لندن جامِ بشکسته
- بیژن بارانرفتی و نرفتی ز یاد
- محمد نعیم جوهر گمشده
- اناهیتا محبوبدر نیمه شب
- هادی - عروس سنگنهاد باطل
- مولانا کبیر فرخاری ستاک
- مسعود حدادطویله پاک است
- نوشته نذیر ظفر بود؟ نبود
- عبدالودود فضلیشـــاهِ خـــوبــــا ن
- وزیر اویستاوطنم
- نورالدین همسنگرایمان به عشق
- دکتورخلیل وداد حافظ شاعر محبوب و ماندگار سده ها و سرزمینها
- منوچهرجهشبرف
- مسعود حدادقاضی
- عزیزه عنایت حضرت ابوالمعانی بیدل واوضاع نابسامان روزگارش !
- په درنښت او ادبي مینه : انجنیرعبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- محمدنعیم جوهربه یاد صوفی عشقری
- وزیر اویستا جشن کار خانه!؟؟؟
- فروغ از لندن مَگو که کیستی
- عبدالودود فضلیگــوهـــــرِهـسـتـی
- مولانا کبیر فرخاریدر مورد شهادت انیسه
- محمد اسحاق ثنادیوانه دیوانه
- محمد نعیم جوهرکردند خموش مشعل رُخشان دیارم
- مولانا کبیر فرخاردرد بی دوا
- فروغ از لندن فرعون زاده گان را
- شعر ازبکی از جناب سمیع رسولیافسانه اگر خواهی
- مسعود حداددوپهلو
- عبدالودود فضلیکـلمــات حـیـرت انگـیـز چـهــار حــرفــی
- محمد اسحاق ثنادشمن جان
- نگارنده : زلمی رزمیسخنی کوتاه درباره استادسخن سعدی شیرازی
- (محمدنعیم(جوهربکام ِ نهنگ
- نو شته نذیر ظفرآوای یتیم
- محمد اسحاق ثنا آه و ناله
- پوهانددوکتورم.ا. زيارد نوې پښتوژبپوهنې په مورچل کې
- فروغ از لندنبربند دُکانِ جهل را
- جاویدفرهادگپی با یک ترانه سُرایِ تروریست
- محمد اسحاق ثنادل آرا
- نو شته نذ یر ظفرمصاحب خورشید
- فروغ از لندن دوبیتی ها
- عبدالودود فضلیهـمــرنگِ جـمـاعـــت بـاش
- (محمدنعیم (جوهرلوحِ مزار
- مولانا کبیر (فرخاری)شرم و حیا
- امان معاشرمدام از خون منصورم میی درساغرعشقم
- محمد اسحاق ثناسوال ؟
- (محمدنعیم( جوهرکج
- فروغ از لندن باعَزمِ فدا
- شعرـ از یونس عثمانینازنین
- نورالدین همسنگرلحظه پرواز
- عبدالله « وفا »عصر وحشت
- جوهر بشنو
- شاپور احمديسوار بر سرسرههاي پر از كاه
- برهانافسوس
- ثناشد ، شده باشد
- نورمُحـمَدغـفوريد زړه مینه
- فروغ از لندنداغِ وطن
- نوشته نذ یر ظفراشک محرم
- دمحمد عمر ننګیار لیکنهچاغ ښکار
- فضلیشــــور بـخـتــی
- فروغ از لندن اشکِ مادر
- عمر ننگیارپه ده څه شوي دي؟!
- نوشته نذ یز ظفر معرفت
- (محمدنعم(جوهرجوهرِ شمشیر
- محمد اسحاق ثناانتحاری
- غلامعلی بیگدلی، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز- فرانسهنقدی بر یک برگردان تازه از گاتا های زرتشت
- امان معاشربابا رحیم مشرب
- فروغ از لندن مُحبت پیشه
- محمدنعیم(جوهر)ازآلمانهیچ نگفت
- مسعود حدادپدر وطن
- غلام مصطفی بیدارزمونږ ملائی نه منی
- فروغ از لندنسَرها بپایِ دار کج
- نوشته نذ یر ظفر شام محرم
- محمدنعیم جوهرمهرووفاوبوسه
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انسان مغز
- تانیا زبیر عاکفیکودک ام
- دولت محمدجوشننگین لعل
- از قلم فضل الرحیم رحیموجدان پیوندی !!!
- نو شته نذیر ظفراوج طو فان
- (محمدنعیم(جوهرداستانِ غم
- فروغ از لندن دُکان حُسن
- عمر ننگیار رنگین ژوند
- محمد اسحاق ثناپاس دوستی
- مسعود حداد زن افغان
- عبدالله وفا نورستانیعصر وحشت
- استاد فضل الحق فضلالتماس دعا
- نوشته نذ یر ظفر گله از یار
- فروغ از لندن آتشِ عشق
- فروغ از لندن تیغِ قاتل آتشست
- عبدالودود فضلیپــای خُــشـــک
- مسعود حداد اعتراف
- تانیا زبیر عاکفیعید ما در راه است
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دست خون چکان طالب
- شیرین نظیری: فعال حقوق زن یادبودی اززنده یاد بانو ناديه انجمن
- عنایت اله پویان ظلم واکي
- فروغ از لندنمرا و ترا
- اناهیتا محبوبهرکه را دست دادم
- نوشته نذ یر ظفربیچاره
- نوشتهء دکتور فرید طهماسمصاحبه – راپورتاژ از فیسبوک
- (محمدنعیم (جوهردنیاي حیله گر
- نوشته نذ یر ظفر اعجاز جانان
- رجنی کمار پران دعا کنید
- شاعر: عنایت الله پویاند غلا په پیسو حج کونکي وکیل ته
- فروغ از لندن فروغِ زندگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد قدرت ترانه
- (محمدنعیم(جوهرمخمس برغزل سمین بهبهانی
- شاعر: عنایت الله پویاند حق آواز
- نو شته نذیر ظفر غربت پیری
- عبدالله - وفا کشتی شکسته
- نوشته نذ یر ظفرعید مسافر
- اناهیتا محبوببه جواب قطعه شعر جوهر صاحب
- محمدنعیم جوهرعیدمبارک
- محمد اسحاق ثناعیدت مبارک
- عبدالودود فضلیعـیــــدی
- اناهیتا محبوبیاد از خاطره ها
- فروغ از لندنمه کُش درعیدِ قُربانم
- نورالدین همسنگر هموطن عزیز عیدت مبارک
- نورالله وثوقعید میآید ولی
- الحاج الهام الدين قيام دويرونواختر
- عبدالو کیل کوچی عیدانه
- نورالله وثوقدستِ نامرادی
- ناله خلیل نجاتدر سوگ عاشقان خفته به خون سیمرغ البرز
- نورالدین همسنگرتوفان فاجعه
- فروغ از لندنعفریت جنگ
- مسعود حدادنالۀ گوسفند
- (محمدنعیم(جوهرکمکِ بانمک
- نورالله وثوقبحرانِ خیال
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمسال 2014 چی رقم یک سال خواهد بود !!!!؟؟؟؟
- عزیزه عنایت داغ نهـــا ن
- محمد اسحاق ثنانرگس مست
- نورالله وثوقهنرعاشقانه
- شاعر: اناهیتا محبوبمرد افغان ام نگهبان وطن
- عنایت الله پویاند ملالۍ پیغام خپل پلار ته
- فروغ از لندنخون بهایِ جنگ
- (محمد نعیم (جوهردیدارِروي مردِسخندانم آرزوست
- نورالله وثوقعمق سراب
- مولانا کبیر فرخاریدختر امروزه
- پوهندوی شیما غفوریگفتگوی مادر و دختر
- نوید (ثنا) ناصری مادر
- عبدالودود فضلی عـــروس جــهــان
- نوشته نذ یر ظفر غم بسیار
- (محمدنعیم (جوهرگوش کن
- محمد اسحاق (ثنا)یادی وطن
- فروغ از لندن شهیدِ لاله رویِ من
- نورالله وثوقخاطرِآیینه
- فروغ از لندنآتشِ نِهانی
- د محمد عمر ننګیار لیکنهنوی لیکوال
- محمدنعیم جوهردُختِ آریا
- یونس عثمانی عمر بی آسایش
- نذ یر ظفر دیگ بی سر پوش
- مولانا کبیر فرخاریمعلم
- ارسالی مسعود حدادبهار سعید
- مسعود حدادازما نپرس ماکیستیم؟
- رجنی کمار پران اسیرم
- امان معاشربانوی سنت شکن وبا عظمت کشور ما بهار سعید
- پوهندوی شیما غفوریپیدای ناپیدا
- فروغ از لندنکشورِ ویرانکِ ما
- مسعود حداد یامر آزاد کن
- محمد اسحاق ثناخزان
- فروغ از لندن بهرِچه حج میروی
- فروغ از لندن شِعر میشود
- دکتر بیژن باراندیگران در شعر فروغ
- مترجم «شعله آذرداستان «سلطان باتري»نويسنده «آراویند آدیگا»»
- نورالله وثوقتلاطم
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینقش تبسم
- رسول پویانسکوت شب
- فروغ از لندن خورشید گونه
- (محمدنعیم( جوهربرسرِ مزدورِ پاکستان وایران خط بکش
- پوهندوی شیما غفوریقطرۀ نوازش بر زخم های دخت جاغوری ام
- دمحمدعمر ننګیار لیکنهپردی ږيره
- نو شته نذ یر ظفر سخن سوخته
- لیکوال : انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد میرزاعلم حمیدي د پښتو د معاصر ادب هوډمن، تکړه لیکوال، ادیب، ژباړونکې او شاعر
- هاکان مسعود نوابییک شعله ی شکسته
- فروغ از لندناِنتحاری
- عبدالودود فضلیبـال شـهـبـاز
- پوهندوی شیما غفوری بتخانه
- نوشته نذیر ظفربتخانه
- نورالدین«همسنگر» غم جانسوز
- (محمدنعیم( جوهرگُلهاي پیراهن
- هاکان مسعود نوابیشب وهم انگیز
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انتحاری
- مسعود حدادکاشکی
- پوهندوی شیما غفوریبی آبروی تاریخ
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- (محمدنعیم (جوهرغمشریکِ دلِ بشکستۀ< دهزاد>شوم
- محمد اسحاق ثنافکر کاکل
- فروغ از لندنخــط بکــش
- شعرـ از یونس عثمانیطواف
- مسعود حداداگر انسان همین باشد
- سجیه الهه (احرار)شکر یزدان
- مسعود حدادمیهـن
- نوشته نذیر ظفر ســــــــــــوز
- فروغ از لندنبسکه زیکزاک میرویم درجاده هایِ راستی
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر) فرو ناهشته شب
- محمد اسحاق ثنا شاعر نیکو سیرت
- رجنی کمار پران پارچہ ادبی
- فروغ از لندنفروغِ ابرِ عشق پیشه ام من
- نگارش : قدیر جهانبین چهار راه ها
- فروغ از لندندور از میهن همی داند عذابِ خویش را
- نورمحمد غفورید زړه احساس
- محمدنعیم جوهرماشه
- م حداد ترا هرگز نمی بخشیم
- رجنی کمار( پران )ببینم چہ میشود
- داکتر حنیف بکتا ش ودیرته چې زما دهیلو پېلوزی دی
- نوشته نذ یر ظفر بی حضور
- ستاره وقتی که عشق را زندانی میکنند
- از پوهندوی شیما غفوریداستان کوتاه درهای بسته
- شعرـ ازیونس عثمانی خارستان آرزو
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینقــل مکــان معجــزات الهــی !
- دکتور فرید طهماسطنزکوتاه تفاوتها
- محمدنعیم جوهرهواي بوسۀدزدانه
- عبدالودود فضلیآیــا در شـهـرِ شـمـا بـاران مـیشـود؟
- فروغ از لندنکسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
- مسعود حدادسیاه پوش
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینمونه از شعرهای استاد سید محمد دروگر
- نورمحمد غفوریویـــــر
- فروغ از لندن چهره ای صلح
- شاپور احمديچقدر خوب به خود روشنایی دادهام
- (محمدنعیم( جوهرعیداست بیـا
- انجنیر ظهو رالد ين اندیش بر ېالي ملتو نه
- لیکونکی: ولی محمد« نورزیاختر به څنګه ښه اخترشي!
- نوشته نذیر ظفرعید سعید فطر برای همه تان مبارکباد !
- فروغ از لندننیمروزِ من!لاله ای خونین جگر بوَد
- نورالدین(همسنگر) عید بهروزی
- الحاج الهام الدين قيامداختردعا
- رسول پویانهلال عید
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیانتقال بیت المال از کابل به زاخیل
- نورمحمد غفوری فلک ته
- مسعود حدادهمانم من
- مولانا کبیر فرخاریعید غریب
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیدور بعـدی المپیـک در اسـلام آباد
- ناهید بشردوسترقص سما
- (محمدنعیم( جوهرنورِدیده
- شیما غفوری ای آزادی
- فروغ از لندنآواره ای دَهرم من
- نگارنده : زلمی رزمینگاهی اجمالی به زندگینامه خانم بهارسعید شاعر آزاده و شیرین کلام
- فروغ از لندندرقیامت میشود پُرسانِ مایان غم مخور
- (محمدنعیم( جوهربه خانۀمن وتودشمنِ وطن باقیست
- مصلح سلجوقیماه مبارک
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیشایعات راکت پرانی پاکستان وعواقب آن
- نگارنده : زلمی رزمییادی از روانشاد فانی شاعری با پرتوی ازفضیلت
- سرودۀ شکیب جانبازنوای عشق
- فروغ ما مورد تمسخرِ شاه و گدا شدیم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیزمــزمه هــای شــب هنــگام کــرزی
- مسعود «حداد»سوز وآه
- ناهید بشردوستسرگذشت یک بی واسطه
- نورالدین (همسنگر ) از جمع این خفتگان
- عبدالودود فضلیفــــــــردا چـــه مـیـشـــود
- پوهندوی شیما غفوریسخنی با نجیبه های وطنم!
- مسعود حداداطفاء
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیبقــه کـه تقلــید از مــار کــرد
- سلیمان راوشحکایتِ یک قلعه
- فروغ فِرعونهای قرنِ جدید
- نوشته نذ یر ظفراینجا وطنم نیست
- سميع الدين افغانیبيا ای هموطن
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیقــندی گل در المپیــک لنــدن
- شاپور احمديويرايشي تازه از برگردان شعرهاي آنا آخماتوا
- یونس عثمانیزاغ
- عبدالله « وفا » نورستانی چهار غزل در یک قافیه
- مسعود حدادگم کرده
- سميع الدين افغانيغم لړلي ماښامونه
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و اعـــمارفــابریکــه یخســازی در کــابل
- برزین آذرمهرلحظه ی پرواز را آماده باید شد!
- محمدنعیم جوهرصلح وآشتی
- شعر: از یونس عثمانیآئینهٔ دریا
- فضلیدربِ سـعـیــــــر
- نوشته : نذیر ظفردرد ها بسیارشد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیماه رمضان ماه تزکیه نفس یا ماه خود فریبی ؟
- مسعود حدادبیادت هست؟
- فروغ ماهِ مُبارک
- فروغصبحِ اُمید کُجاست
- خلیـل الله رووًفیچرا اینگونه خاموشی ؟
- عنایت الله پویانرحمان بابا ته لیک
- محمدنعیم جوهربه گُمانم که کلاه وچپن ازموداُفتاد
- رسول پویانزندگی
- دکتور فرید طهماسدعوتـــــــنـامه
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیســنت پــیامــبر مــانع اظهــار نظــر مــولــوی کشــاف شــد !
- مسعود «حداد»رویا
- فروغ از لندن ازلاله دُکان کرده اند
- فروغخاکِ اجدادو نیاکان
- نوشته نذ یر ظفرشبگرد
- مسعود حدادتوبیخ شیخ
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینشست توکـیو و آخـرین غسـل دالـر کـرزی
- پوهندوی شیما غفوریآدمیت
- صادق افروزچالش ها (190)
- برگردان تراب حق شناسامید می پروریم!
- (محمدنعیم(جوهرگریه میکنم
- هانیه بَرکوهیچه کسی از دیوانهها نمیترسد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیاحمـدی نژاد هیتـلر را خجـالت داد
- عبدالله اورکزیدرد
- نوشته نذ یر ظفر – ورجینیا - امریکاغایب
- رجنی پران کمارمیہن
- فروغ ازلندن ناله ای شبگیر
- عبدالودود فضلیدنـیــــای رنـگ
- (محمدنعیم (جوهرهزاران مسموم
- شکوفه ی گیلاس
- برزین آذرمهرالهام
- تقدیم کننده فروغ از لندن تـاکــی ؟ تـاچـنـد ؟
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلې زیب منتظر مسید
- (محمدنعیم(جوهربه یاد صوفی عشقری
- مسموم کودک
- دکتر بیژن باراندهه 60
- عزیز فاریابیازبکی و ازبک
- مسعود حدادصورت گر
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیعلت سـؤتفـاهـم در سـخـنان کـرزی بی سـوادی ملت اسـت
- شاعر عنایت الله پویانتصویر او مصور
- مولانا کبیر فرخاری مرغ دل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکرزی بالای شکم ملت سنگ بسته میکند
- شاه فیضی فیضینسیم صبح
- عنایت الله پویاند دین ټیکه داران
- دکتر بیژن باران زبان مادری
- حسنا صدیقیان (احرار)بزرگداشت از مقام والای پدر
- هاکان مسعود نوابیمهر پدر
- دکتر بیژن باران نیازبان طالقانی
- نوشته نذ یر ظفر چور معادن
- انجنیر ظهورالدين اندیشدغا زي امير اما ن له خا ن سو ګند په انقلا بي مبا رزه په غز ني کې
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- مولانا کبیر فرخاری مرد ارجمند
- عزیزه عنایتلاله ء دا مانک ما !
- نویسنده: مهرالدین مشیدادبیات قافله دار حوزه های فکری و فرهنگی و درفشدار توسعهٔ سیاسی ٬ تاریخی و اجتماعی
- ګل پاچا الفتغم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و ذبح شــرعی مخــالفــین ســیاسی
- عبدالودود فضلی بــروکـه رسـوانشـیـم
- مسعود حدادپناگاه
- رجنی پران کمار یک پارچہ شعر تقدیم دوست ھا
- نوشته نذ یر ظفر چپه کا کل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیجواز شرعی سمپاسی در مکاتب دخترانه
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالهادي هادي د پښتوژبې او ادب تکړه، مخکښ اوخوږ ژبې شاعر
- عبدالله وفا نورستانی دلیران آرین
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز در بارهء خودم
- دکتر بیژن باران پیدایش سرود سراومد زمستون
- ترتیب : از مسعود حدادخطاب به سم پاشان گرامی
- دکتر بیژن بارانشعر سلطانپور در زندان 1353- 1356
- عبدالو کیل کوچیایام جنگ نخواهد ماند
- انجنېر ظهو رالدين اندېشهفته فهمه شېطا ن
- عبدالودود فضلیزنـــده کُـشِ مــرده پـرسـت
- مسعود حداد وحشت سرا
- نگارنده: زلمی رزمی بزرگداشت از باقی قایل زاده شاعر نابینای روشن ضمیر
- هادی - عروس سنگ سرداری ملت
- مسعود حدادتنها
- دکتر بیژن بارانتعیین مولف شعر انقلابی
- اشرف فروغروسپی
- مولانا کبیر فرخاریکلاه دانش
- نوشته نذ یر ظفرتجلی
- صدیق کاوون توفانيتنده
- عبدالودود فضلیرقــص بـســازِ دیگــران
- مصطفی انصارخود شناسی
- عبدالو کیل کوچیهمسفر
- رجنی پران کمارداستان کوتاه : ایکاش شکست دل صدا میداشت
- هادی – عروسسنگ کدام حکم ؟
- رسول پویانفصل نو در ميهن
- عبدالله وفا نورستانیقلب پاره
- ترتیبکوونکی : عبدالقادرمسعودښاغلی صدیق کاوون توفاني
- الحاج الهام لدين قيامدمورغېږه ټوله مينه
- مسعود حداداعتراف زاهـد
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی و لحن
- محمدالله نصرتدل خـــســـتـــــه
- سیاوش کسراییاین بار
- میراکبر صابرواسوخت در هرات
- الحاج الهام الدين قيامليونتوب
- رجنی کمارپرانچہ کردہ ای
- عبدالقادر مسعوداکادیمیسن سلیمان لایق اوپښتوڅلوریزې
- امام عبادیهما طرزی شاعره، طراح و نگارگر
- کمباور کابلیکرزی و عشق « پيمان راهبردی »!
- عبدالله ( وفا ) نورستانیباران سنگ
- پوهندوی شیما غفوریآرزو های بارانی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نظام کهنه
- کمباور کابلیهشتم ثور و جغدان جهاد فروش !
- مسعود حدادراز نشگفته
- لالاگل پغمانیطنزی به پیشواز بیستمین سالروزپیروزی مجاهدین سربکف
- ناهید بشردوستترک جانان
- سلیمان راوشیادداشتی در بارۀ اظهار نظر یک دوست
- نوشته نذیر ظفرآیینه
- عبدالودود فضلیشکــایــت مـیـهــن
- رجنی کمار (پران) دختـــر ھمسایہ
- سلیمان راوشمرا با مُرید کاری نیست، آنچه دارم با شیخ دارم
- نورالدین همسنگرهوای کوی دوست
- مسعود حداد شروفساد
- شاپور احمديهمبازيان گمشده
- نوشتاری : از دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از دستور زبان فارسی- دری بخش سوم
- سلیمان راوشزوال خرد در زادگاه خرد
- نوشته نذیر ظفرتنهایی
- رجنی کمار (پران) غــم وطن
- بقلم فرهاد فاريابیچرا آقای رويين ، پارسی را پاس نمی دارد!
- عبدالو کیل کوچیگوهر پربار
- ډاکټرحنیف بکتاش منلی علمي اوفرهنګي شخصیت ملګری اولارښودډاکټرمجاوراحمدزیار
- نوشته نذیر ظفرمیلهء بهاری
- سیمین دانشورجدایی و تنهایی
- الحاج الهام الدين قيامدنارنج ګله
- مسعود« حداد»ویرانه آشیانم
- رجنی کمار (پران)ای باد نو روزی
- نوشته نذیر ظفرهیزم
- پوهندوي آصف بهاند زيار، زغم او بری
- اکبر سیدآبادیلبخند شیطان
- داکترحنیف بکتاشکابله مه ژاړه ته
- مريم اسمعلي پورتقسيم بندي اشعار مجموعهي ساعت بدون تيكتاك سرودهي مهدي مرادي
- نوشته نذ یر ظفرمطیع
- پوهندوی شیما غفوریسرودلاله
- عزیزه عنایتخورشید سحر
- مولانا عبدالکبیر فرخاریدرخت باغ پنجوایی
- محبوب الهی حسن زاده ومکتب را آتش خورد
- نوشته دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از ویژه گی های دستور زبان فارسی – دری بخش دوم
- امان معاشرمشاعره
- محمدالله نصرتجشن دهقان
- برگردان یدالله سلطان پورنقل قول هائی از لئو تولستوی
- نگارش: جهانبیندیروز و امروز
- شاعر:صدیق کاوون طوفانيراشه پسرليه
- حلیمه مهرپور بها ر آ مد . . .
- رجنی کمار (پران)ای بهار زیبا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)نوروز
- الحاج الهام الدين قيامدسولې سپرلۍ
- سلیمان کبیر نورییک جوان انتحاری را کمک کرده ام
- «نسیم شمال»از زبان و قلم زنده یاد سعید نفیسی
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرعید آمد و ما قبا نداریم
- نورالدین«همسنگر»اگر آید بهار ما
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرتازیان و مزدوران بیگانه، همبستگی تاریخی و فرهنگی خلق های مان را نشانه گرفته اند!
- از پوهندوی شیما غفوریبهارآرزو
- قیوم بشیرناخلف ها
- فرستنده- دوکتور بشيرافضلیبخت و طا لع
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیکشــاف وجـــداســـازی قــبرســتان مـــردانه و زنانه !
- محمدالله نصرتمقام زن
- الحاج الهام الدين قيام!ای پرديو !
- رجنی کمار (پران)ظاھر ھویدا
- آصفه صبا پدرود
- فرستنده: امان معاشرمشـاعـره
- خالد رسول پوروطن ادبیات کجاست؟
- مسعود حداد توقف کن ای زمان !
- بهاره ارشدریاحیپنجرهی اتاق خواب خانهی جدیدمان
- نورالله وثوقبه : زنان دربندِ سرزمینم
- عبدالودود فضلیمـقـــــامِ زن
- نصرت شاد بورژوازی و ایدئولوژیک نامیدن ادبیات اجتماعی انتقادی
- اسماعیل هوشیاراصلاح طلب دینی و زن روز ....!
- شاپور احمديمارينا تسوهتايواي من
- نورالدین«همسنگر»نغمه آزادی
- مسعود حداد به مادرم، به خواهرم
- پوهاند دوکتورم.ا. زيارپښتو ټپيزه دجاپاني هايکو تر څنگ يو منلی نوی شعري ځېل دی
- نوشته نذ یر ظفر مقام زن
- پوهندوی شیما غفوریگـِلۀ زنان از مردان
- انجنیرعبدالقادرمسعودټولپېژندلی او ټولمنلی شاعر، لیکوال او رسنوال ښاغلی لایق زاده لایق له خپل اندو ژوند سره
- نوشته: دکتور فرید طهماسفرامین جدید به افتخار 8 مارچ
- میلاد مسیح رشیدیدل
- پژوهشی از داکتر خلیل ودادابوالقاسم لاهوتی شخصیت سیاسی و فرهنگی فراتر از یک کشور و منطقه
- مهدي مراديبررسي روايت و عناصر داستاني در مجموعه شعر كلاغ سه شنبه سروده ي مهدي مرادي
- صابردرد نا پیدا
- رسول پویانبیاد طنزسرای ناقد
- امام عبادیهما طرزی شاعر، طراح و نگارگر
- دکتر بیژن بارانمقایسه 2 سرود ای ایران و سراومد زمستون
- پوهندوی شیما غفوریقالب تازه
- نصرت شاد آغاز رمان اجتماعی زنان در آمریکا
- ولی محمد نورزیمونږ څه لرو
- ترتیب و ارسال کننده: امان معاشرمشاعره
- شعری از: «پابلو نرودا» امروز زندگی را آغاز کن!
- مسعود حدادبرگشت
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدگذری بر دستور زبان
- صابرآفتاب طالع
- نورالدین«همسنگر»بشارت
- از پوهندوی شیما غفورینسخۀ علاج
- عبدالله « وفا » نورستانی وطن در تنور داغ
- خسرو صادقی بروجنیگلسرخی؛ گل سرخ همیشه جاوید
- شاعر : عنایت الله پویانآسمان ته !
- مسعود حدادهوشدار
- زبیر واعظیآید همی
- رجنی کمار (پران)چــہ بــد میبـــود
- فتانه «شمع»نگو کاین ریش؛ چه معنی دارد؟
- آزادیپوهندوی شیماغفوری
- صابرتمکین
- نصرت شادادبیات ، اتوپی آشتی طبقاتی
- مولانا عبدالکبیر فرخاریولادت با میمنت محمد ص
- زبیر واعظیگنهکار
- مصلح سلجوقیمستان قدرت
- رجنی کمار (پران) ترا دیگر نپرستــم
- قیوم بشیروصا ل
- نصیر سهام ببرک ارغند و رُمان ِ «لبخندِ شیطان»
- برتولت برشت تصمیم
- نوشته نذ یر ظفریادوطن
- پوهندوی شیما غفوریجوانه های امید
- هادی - عرو سسنگگرد توفان
- عبدالکریم(خشنود هروی کهدستانی) نیست ! یک رهبر،که دستش پاک بُود
- عبدالودود فضلیچـشــم نـهــان
- رجنی کمار (پران)ز چیســــت
- اسماعیل هوشیارگفتگوی اختصاصی در تیف نیوز!
- جلال - پیروز مواد فضله دربار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)را ز ســـرو ش نیمــــــه شـــــب
- رجنی کمار پراندحتـــــر افغـــان
- نوشته نذیر ظفردعا به یار
- فرخاریارباب دگر
- نوشته ف. فرشيد به زبان مادری ات ريشخند ميزنی؛ پس حرامزاده ای!
- برتولت برشتآن که گفت آری و آن که گفت نه
- برتولت برشت استثناء و قاعده
- میرزا میر اکبر (صابر)صیاد
- حمید محوی نظریات برتولت برشت
- انجنیـر خلیـل الله رؤوفـیکی میداند چه جانفـرسا
- الحاج الها م الدين قيامدکابل واورې
- mashooddr.Argand
- ارشیاخطابه ای برای جنگ و صلح کودکان فردا
- مصلح سلجوقیچند کلامی با (چارگِردِ قلا گشتم)
- رجنی کمار پرانبرایــــش
- الحاج الهام الدين قيامګرانه وطنه
- عبدالودود فضلیانـسـان و محـبـت
- مسعود حدادجناب رئیس ما
- عزیزه عنایتشیادان دوران !
- نوشته نذ یر ظفردلگیر
- حسیب شریفیمرا با خویش بگذار و بگذر
- عبدالکریـم (خشنود هروی کهد ستا نی)بشنو ا ین حرفــــم ، که تو جا نِ منی !
- جوزجانیخواب کودک
- صــابــرماتم ســر ا
- آرام بختیاری ایستگاههای سیاسی یک نویسنده
- بیژن باراننام تو
- مسعود حدادمشکل است
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې لټول
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرخنده ای که جهان می تواند بشنود ...
- ج-پ-سباتو شناسم
- سلیمان کبیر نوریآهای هموطن !
- فرخاریآستین ذره
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عجب گنجینه ایست
- مسعود حدادمعنی هردوجهان
- ميرزا مير اکبر (صابر)فر یاد های د م بد م
- عبدالغفور امینیبه استقبال غزل صایب تبریزی
- نوشته نذ یر ظفر سوال از شیطان ؟
- رجنی پران کمارمادر میهن صدایت میکند
- ارسالی ج پلوشهشاهکاری از سیمین بهبهانی
- الحاج الهام الدين قيام دزړه دربار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) عصر نوین
- آرام بختیاریادبیات اعتراضی سرخپوستان آمریکای لاتین
- شاعر : صدیق کاوون توفانيدرڼا جام
- «نورالدین « همسنگرگلسنگ محبت
- رهیابشب یلدا
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)سالهای سال گُــذ شت ، تو تَوَجُّه نکرده ای !
- از عبقری سکوت گلبدین
- انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- عبدالو کیل کوچیعمر بگذشت به جنگ
- مولانا عدالکبر (فرخاری)ریحان جنت
- نذ یر ظفرداوری
- عبدالکریم (خشنود هروی) کهدستانی)مــــــیهـنــــم !
- دکتر بیژن بارانتاثیر فکر بر قالب در شعر فروغ فرخزاد
- انجنیرعبدالقادرمسعودزموږ دهیواد ولسي شاعر
- شاپور احمديشوخيهاي ناگوار
- دوکتور لطیف بهاندنا اشنا ليک
- عنایت الله پویانکابل
- استاد عبدالله وفا جرس
- کمباور کابلیستايش از مردی که قلم را نفروخت !
- مرکه وال: انجنیر عبدالقادرمسعودښاغلي شهسوار سنګروال سره مرکه
- ناهید بشردوستسلطان عشق
- عنایت الله پویانکنځلې او که شعرونه؟
- نوشتاری از دکتر حمیدالله مفیدواژ (واج) همزه(ء) Hamza و جایگاه آن در زبان نوشتاری فارسی- دری
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) سراب
- «نورالدین «همسنگر ملکی که زان ماست
- الحاج الهام الدين قيام!ګاونډيه!
- (خشنود هروی کهدستانی)شعر چیست؟
- ارسالی عثمان صابریمیر
- گاف سنگزادآموزش متد علمی تحلیل در مکتب سیاوش کسرائی (5)
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (27)
- مجید نفیسیهمسایگان من می خندند!
- گاف سنگزادقصه های خانم گا ف (20)
- ع: پویاند شپونکو بیم
- بیژن بارانبیاد تو ام
- نـجـیـب بـهـروشمــراد دل
- نو شته نذ یر ظفرافغان گله دارد
- مرتضی کیوان هاشمی خطبه ای از مرتضی کیوان
- میرعنایت الله ساداتقافله سالاران فرهنگ افغانستان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)«عشق چیست؟»
- سجیه الهه (احرار)کودکان امروز آینده سازان فردا
- مجید نفیسیدیدار از دیوار
- مسعود دلیجانیتنها عشق
- نذ یر ظفرفتنه
- نـجـیـب بـهـروش خـطـاهـای نـبـخـشـودنـی
- فراخوان فرهنگی :روزگاری جنگی درگرفت
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (17)
- مجید نفیسیبه بست نشینا ن وال استریت
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)استمگر
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریکدمی با اشعار خروشندۀ عبدالقیوم خروش
- الحاج الهام الدين قيامغيرتي ولس
- شاعر: عنایت الله پویانورووستۍ لوبه او وروستی سبق
- لقمان تدین نژاد احمد محمود و رمان درخت انجیر معابد:
- کمباور کابلیلويه جرگه ء امروز روسياهی فرداست!
- مرکه وال : انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- شاعر: عنایت الله پویاند قیام صیب د هغه شعر په ځواب کې چې وايي
- نو شته نذ یر ظفرعید عاشق
- عبدالودود فضلیعـمـرنــافـــرمـــان
- نجیب بهروش هـمـدلـی و هـمـرنـگـی
- اسحق ثنا سکۀ تزویر
- مولانا عبدالکبیر فرخاری لکۀ ننگ
- یونس عثمانییورش خزان
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (26)
- ماندانا زندیاناشعاری از دکتر ماندانا زندیان (1)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)مـُژده اید وست ! که همان عید سعید آمدنیست
- شاعر : صدیق کاوون توفانيهېر
- الحاج الهام الدين قيام! دلته که راځې اختره
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (6)
- نورالدین همسنگرای عید
- خواجه عبداله (احرار)ایام رحمتبار عید سعید اضحی (قربان)
- زبیر واعظیخط بطلان
- صمدرؤیاها را پرچم کردیم!
- شاعر عنایت الله پویاند بیزو ګانو نڅا
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (5)
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای همسفر! کُجاست ،همان منزل و مقا م؟
- برزین آذرمهربیم و امید
- محمدنبی عظیمی این همه ویرگل (، ) وسمیکولن (؛ ) برای چی ؟
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (4)
- دولت محمدجوشن مختصر سوانح و چند سروده
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (3)
- قیوم بشیرروز وصال
- مولانا عبدالکبیر ( فرخاری ) آزادی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و ماهی
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (2)
- ادامه تحلیل از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (5)
- ن- اسپندمرگ خدايان پيکار
- نوشته نذیر ظفرمهدی ظفر
- محمدعلی شاکری یکتازمزمه های ناپیوسته
- سور اکتبر
- محمد اسحاق ثنا فروغ جمال
- مولانا عبدالکبیر فرخاریخانه انسانی
- دکتور فرید طهماسنابغه های شهرما
- سید زبیر واعظیغم مخور
- حنیف بکتاشد نښت پرټکي
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (5)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (1)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (11 )
- شعر از یونس عثمانیبستر تب آلود
- دعنایت الله پویان لیکنه سپينې خبرې
- مولانا عبدالکبیر فرخاریچرخ گردون
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (4)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (10 )
- عنایت الله پویاند ژوندیوموجوداتوقاتل
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (25)
- جلال پیروزخون و آتش
- اسحق (ثنا)شهر دل
- کیوان باژنتکیه گاه ها فرو ریخته است(بخش اول)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رضا اکوانیان
- استاد فضل الحق فضلاهداء به حضور استاد فاضل و دانشمند جناب محترم مولاناعبدالکبیر فرخاری
- زبیر واعظیطبع هوسباز
- برزین آذرمهرفردای دریایی
- برگردان میم حجریمعماری
- الحاج الهام الدين قيامبی انصافي
- داکتر عزیز فاریابیالا ای باد
- نو شته نذ یر ظفر پیام همد لی
- علی آلنگمقدمهای بر ناییویسم ( Naivism) در ادبیات و هنر
- سید زبیر واعظیخــــواهـــــش مــــــادر وطن
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و سیرک
- قصه های خانم گاف (7 )
- افضل ټکورغزل
- نو شته نذیر ظفر تکبیر عشق
- شاعر: عنایت الله پویانهغه شپې او هغه شیبې
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (5)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)دُوربا د ازمیهنم ! د ست خسا نِ د د منش
- نورالله وثوقحرف ته دل شما
- عبدالودود فضلیدوری از انسـانـیـت
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (4)
- حیدر مهرگان (رحمان هاتفی) انسان طراز نو
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (34)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (6 )
- نو شته نذیر ظفر کور و بینا
- سید احمد ضیا نوری نقش زبان دری فارسی
- بیژن بارانمیهن2
- علی آلنگ از شماتتهای پدر!
- کامبیز گیلانیدو دنیا
- شاعر عنایت الله پویانورک کاڼی
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (4)
- الهام هومین فرنفس کم آورده ام!
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (3)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (3)
- افرایم کیشونطنز برای طنازان (3)
- انجنېر ظهورالدين ا ندېشد قدرت ترانه
- نوشته نذیر ظفرباور
- علی آلنگمشیری، شاعری که عشق را از کوچه به دریا رسانید!
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (2)
- دکتور فرید طهماسعشق فیس بوکی(طنز)
- نو شته نذ یر ظفر سزای ما
- شاعر: عنایت الله پویانقسم
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (2)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (33)
- برتولت برشتقصه های خانم گاف (1)
- نورالله وثوقلُنگی انتحاری
- طنز از قلم فضل الرحیم رحیمبه پیش بسوی حمام های شهر !
- ولی محمد نورزیمونږ سوله غواړو
- برگردان میم حجریباغ بهشت برای اجاره از نو (1)
- برگردان میم حجریهمزیستی مدام با ستیز
- عبدالغفور امینیقانون شکن
- الحاج الهام الدين قيامبيابه رڼاراشي
- رضالطفا مرا پشت همین رؤیا نگه دار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (32)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عَـــــقل را، کُــن پیشوای هر عــمل
- برگردان میم حجریبخشش آسان و بخشش دشوار
- خسرو صدریچاله ها و چالش ها (69)
- رهیابعشق و آزادی
- شاعر: عنایت الله پویاند باڼو غشي
- تحلیلواره ای از گ. سنگزادشعر نیما در آئینه ضمیر سیاوش کسرائی (1)
- برگردان میم حجریجهان بینی ها و جهان تصویرها
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (1)
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعودد هیواد د پښتو ژبې او ادب پیاوړي او وتلي خدمتګار ښاغلي ګل افضل ټکور سره ادبي مرکه
- مولانا عبدالکبیرفرخارینظم آبدار
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و عصای جادو
- الحاج الهام الدين قيامدربار
- سروده دکتر احمد سیفرؤیائی به رنگ کابوس
- قیوم بشیرکشور آبایی
- عبدالودود فضلیدنـیـای ابـلــه پــرور
- مسعود دلیجانیچاله ها و چالش ها (65)
- برگردان میم حجریآقای کوینر وروزنامه ها
- دکتور فرید طهماسمعلم اخلاق(طنز)
- شعر از : یونس عثمانیستاره شناس
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای مــاه صــیا م !برای ما صُــلح بیــا ر
- شاعر : صدیق کاوون طوفانيشاړې کوڅې
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و فیل
- مهران رفيعیکه هر شامی سحر دارد
- مسعود دلیجانیپیوند
- تنظیم ش اسحاق زیفر یاد
- رهیابخاک و تاک
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (31)
- برگردان میم حجریآقای کوینر و پزشک
- نو شته نذ یر ظفر ریشه در آب
- برگردان میم حجریعشق به کی؟
- مسعود دلیجانیاز من تا انسان
- لیکوال عنایت الله پویانشعر او د شاعر د تخیل خوږه دنیاګۍ
- شاعر عنایت الله پویانرا ځئ چې ؤژاړو ګریوان څیرې ګړو
- محمد عوضسوز دل
- ولی محمد نورزیداڅه غم دی
- استاد عبدالله « وفا »صیا د فتنه جوی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وظیفه ی ممتاز
- شهیار قنبری امان از
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدبد بختی روز اول عید
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک در شهر
- نو شته نذیر ظفرخواب پر یشان
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې زور
- عبدالو کیل کوچی عید مایان و عید آنان
- ناهید بشردوستهواى عيد
- سید احسان واعظیپند زمانه
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (30)
- برگردان میم حجری آقای کوینر و مد دریا
- تر تیب کوونکی انجینر محمود صافیاختر راغی
- نو شته نذ یر ظفر عید
- )استاد علی اصغر اصفهانی (سلیمتو کز محنت دیگران بی غمی
- سیاوش کسرائی یلدا
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طرح روزنامه انگریزی بند بلا بند برای بن دوم !
- نورالدین همسنگر ای عیدبیا
- برگردان میم حجری غریزه طبیعی مالکیت
- خواجه عبداله (احرار)فیض رحمت بار قرآن
- برگردان میم حجری حس عدالت طلبی
- رهیاببابونه در برهوت
- برتولت برشت سخنرانی در نخستین کنگرهٔ جهانی نویسندگان
- برگردان میم حجری سوء تفاهم
- الحاج الهام الدين قيامداخترخوب
- برگردان میم حجری اسطرلاب
- دکتر بیژن بارانسرقت ادبی
- عنایت الله پویانمه وژنه
- عبدالودود فضلیخــود فـــروشــی
- آذرخش آذرخش
- رسول پویانقندیل نور
- برگردان میم حجریسیری در اندیشه های لا ئو تسه (1)
- هادی خرسندیهيلا صديقی، هالو و شاعر افغان
- الحاج الهام الدين قياممه راځه اختره
- رسول پویانآهنگ رویش
- مسعود دلیجانی دوباره تولدی باید!
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (29)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)لطف پسر
- برگردان میم حجری انتظار
- برگردان میم حجری پدریت (ابوت) افکار
- اميد سرخابیچاله ها و چالش ها (44)
- برگردان میم حجری سقراط
- ع. اروند چاله ها و چالش ها (45)
- ولی محمد نورزید امان الله خان غازی په ویاړ
- برگردان میم حجریقضاوت
- ولی محمد نورزیافغانی رسالت
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (3)
- دست غولان منفعت در کار
- برگردان میم حجری درخت آلو
- گلاب الدین سخنورخاطره ی از شب خاطره ها
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (2)
- نوشته نذیر ظفر جلوه
- برگردان میم حجری وحشت و نکبت رایش سوم (1)
- برزین آذرمهرهنگامه ی درو
- عبدالودود فضلیعـکـسِ تــــوقـــع
- حشمت امیدمیدان ِ تحریر ِ دگر ...
- رجنی پران کماراشک
- فاطمه «بهانه» جمالنیاز عشق
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)دختر گل
- ژاله اصفهانیاجازه بدهید آشنا شویم
- برگردان میم حجری تعریف و تمجید
- خواجه عبداله (احرار)فیض معنوی ماه صیام
- برگردان میم حجریایام بربریت
- مسعود دلیجانی سنگ های دوزخی
- الحاج الهام الدین قیامسترسوال
- عبدالله وفاای کاش با بهار....
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (2)
- برگردان میم حجریوفور بیش از حد درندگان
- حسیب شریفیباغچهی خالی
- حشمت امیدیادگار زندگی ...
- نو شته نذیر ظفر هیچکس
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (1)
- مولانا عبدالکبیر فرخاری درویش هنر پرور
- برگردان میم حجریآقای کوینر و طبیعت
- مسعود دلیجانیسپیدیْ جاودان
- برگردان میم حجریگرسنگی کشیدن
- شعله رهاچاله ها و چالش ها (28)
- ناتاشا محرم زادهچاله ها و چالش ها (26)
- برگردان میم حجریحق عجز
- هاکان مسعود نوابیمبارک رمضان آمد
- سید زبیر واعظیاشک و خون
- عبدالودود فضلیعـُجــبِ یـک خـاکــی
- مسعود دلیجانینسیم، باد، طوفان، گردباد
- برگردان میم حجریدو شهر
- برگردان میم حجریعمله شکم
- گزيده شعرهاي لي بوبادهپيمايي با لي بو1 در تموز
- نو شته نذ یر ظفر پدر غریب
- اسدالله زمرید ښاغلي کاوون توفاني د «مینې په نامه » شعر په تړاو کې
- شاعر: صدیق کاوون توفانيدمينى په نامه
- تحلیل رباعیات خیام از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (3)
- برگردان میم حجریپاسخی بجا
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)نخل مراد
- برگردان میم حجریمحبوب ترین حیوان آقای کاف
- رهیابما همانیم، شصت و هفتی ها
- برگردان میم حجریدر قبال قلدری چه باید کرد؟
- مسعود دلیجانیطلوع بینائی
- محمدالله نصرتنمی ارزد
- سید زبیر واعظینامهء سر گشاده عنوانی رئیس جمهور کرزی
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای وطنــدارِ نیکوسیرتی من !،قـار بس ا ست
- الحاج الهام الدين قياميتيمه!
- عبدالودود فضلیبــاده فـــــروش
- شاعر : غنی خانتصور
- قیوم بشیرانتظارِ دیدن
- دو دوره در شعر فروغ فرخزاددکتر بیژن باران
- رهیابامید
- رهیابگرگ ها و سگ ها
- بیژن باراناعدام ممنوع
- برگردان میم حجریاگر کوسه ها آدم می بودند!
- مسعود دلیجانی من انسانم!
- مسعود دلیجانیبر زمینه سربی رنج
- نو شته نذ یر ظفر طبع شا عر
- طوفان كورِ سود طوفان كورِ سود
- هاکان مسعود نوابیبه فرد فرد وطن
- انگبین وحدتانگبین وحدت
- ا. م. شیرییادداشتهای پراکنده (٢)
- الحاج الهام الدين قيام بی خوندي
- ترجمه: شهاب آتشکارچاله ها و چالش ها (2)
- نویسنده : مهرالدین مشیدزبان واندیشه در شعر و دستگاهٔ فکری شاعر
- دکتر بیژن بارانپدر در شعر فروغ فرخزاد
- عبدالودود فضلینـیکـی وپــاداش
- جلال-پیروزطعمهء اشرار
- شاعر عنایت الله پویاند یتیم وصیت
- بیژن بارانبیاد تو ام
- قیوم بشیرطلوعِ فجر
- برزین آذرمهردریا و درنا (2)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و دوستش
- فرخارینبض گیتی
- مینا اسدیآفتاب این ویرانه
- برزین آذرمهردر سوگ آن عقاب
- جاویدفرهادنوش جانت چندپیاله شعر!
- قیوم بشیرحق انسان
- عبدالودود فضلیاشــکِ مـیـهــن
- الحاج الهام الدین قیامافغان
- نوشته نذیر ظفر زرع خر بوزه
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)گــُذرکـُن !به آن کــوچه ای فهـــمِ خــویش
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (2) (بخش آخر)
- نجیب بهروش دوبـیـتـی هـا
- رهیابنجوای فرصت طلبان
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (1)
- نوشته نذیر ظفر فواید فیسبوک
- قیوم بشیربلای جفا
- عبدالودود فضلیقـمــاربـیـــــدلان
- رهيابديرگاهی هست ...
- استاد عبدالله « وفا »شیر دروازه و آسمایی
- عبدالغفار سوزنشاخه ی گـــل
- نوشته نذیر ظفر خال هندو
- مینا حق شناسایستگاه
- انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلی نصرالله حافظ زموږ دهیواد د معاصر ادب اوفرهنګ پیاوړی شاعر او نامتو لیکوال
- دکتور فرید طهماسپتلونِ شیرلالا (طنز)
- جلال پیروز میخواهد دلم
- نو شته نذیر ظفر تصویر بی بدیل
- قیوم بشیر خطاب به کرزی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و شیر
- جعفر مرزوقیبرگ هائی از یک دفتر (4)
- از زمین تا آ سمـا ن چند سا لـه راه است ؟عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
- الحاج الهام الدين قيام!بيننګانوته
- بیژن بارانآسیب شناسی عشق
- قیوم بشیررأی خودسرانه
- اسحاق ثناجزبه عشق
- بیژن بارانفروغ در عصر دیجیتال
- علی آلنگ بنی آندرسن و اخوان ثالث در نگاهیکوتاه
- عبدالغفار(سوزن) خاطــــره
- از پی چند پشیزمحمدرضا راثی پور
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)مسلمـــــان
- سجیه الهه (احرار)نور تابان
- قیوم بشیرمعیارِ انتخاب
- برزین آذرمهردریا و درنا
- الحاج الهام الدين قيامغزل
- مسعود حنیف زرابمادر بيچاره ام
- شاعر عنایت الله پویانخرابات واړه خراب شو
- عبید زاکانیتو گاو از خر باز نمی شناسی؟
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (22)
- بیژن بارانعشق اول من
- مسعود حنیف زرابپدر
- سجیه الهه (احرار)ادب زینت انسانیت
- ج – پیروزبنام مادر وطن
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (11)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (3)
- جاویدفرهادچند ویژه گی مدرنیسم در ادبیات
- جاویدفرهادچیزهایی درباره ی شعر
- جاویدفرهادنیچه از زبان نیچه
- خدامراد فولادیزنده باد آزادی!
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و درخت گیلاس
- قیوم بشیرحسرتِ دل
- سید زبیر واعظیاسامه سلسله دار
- لیکوال ع پویانزما هردم شهیده غوا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازم دریا
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (2)
- شاعر عنایت الله پویاند کافر او مسلمان جګړه
- عبداکریم (خشنود هروی کهد ستانی)دست ِکــوته بیــن وآستــــــین ِ د راز
- نوشته نذیر ظفرشعر من
- ناهید بشردوستمادر
- برزین آذرمهرسر بر نیارد گر چو نوری از حقیقت
- قیوم بشیرفرمانروای شهر سخن
- عبدالودود فضلیگــوشِ خِــــــرَد
- ترجمه از روسی : دکتور فرید طهماسجوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (21)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (2)
- نو شته نذ یر ظفرهشدار به طالبان وهابی
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (1)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و آدم ها
- دکتر بیژن بارانروند آفرینش شعر
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (1)
- دوکتور شهیر نثاریدیوار
- سید زبیر واعظیطنز قصیده ای در بارهء صلح
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (10)
- عبدالو کیل کوچیجایگاه عمر درادبیات ودید گاه ادیبان
- انجنیر عبدالقادرمسعوداستاد ګل پاچا الفت زموږ دهیواد ملي، ولسي، لوی شاعر، پیاوړلې لیکوال او څیړونکې
- خواجه عبداله (احرار)طواف دل
- فریدون مشیریبوسه و آتش
- نوشته نذیر ظفرکلید جنت
- نجیب بهروشآب بـقـا
- نوشته نذیر ظفر دلتنگ
- الحاج الهام الدين قيامدقلم وصيت
- سید زبیر واعظیوصف یار
- نیمایوشیجمنت دونان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (20)
- محمد اسحق ثنا دلتنگی
- ولی محمد نورزی د جهاد ملګرې
- نو شته نذ یرظفرمنا ظره دزدان
- قیوم بشیرسرودِ همدِ لی
- دکتور فرید طهماسنمرهء تلیفون (طنزـ دیالوگ)
- فریدون مشیریتو نیستی که ببینی!
- عزیزه عنایتهمنوا
- نجیب بهروشمـیـزان خـرد
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و آدمبرفی ها
- ترجمه از دوکتور لطیف بهاند و سکندر ختلانیدلتگنی
- محمدالله نصرتکوکب اقبال
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)آبستن صبح
- الحاج الهام الدين قيامد استاد روهي د پنځلسم تلين په مناسبت
- قیوم بشیرسنگ فلاخن
- ج – پیروزدرتبعیداز وطن
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (5)
- سید زبیر واعظیوصـــــله و پینــــه بــر غـــــزل حافـــــــظ شــــــــــــیراز
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیهرچه تو گُفتی خواهـــــــــــرم، هست بخدا که باورم !
- عبدالودود فضلینــقــش انـســانــیـت
- شب تا پگاهپل ز جان خویش تا مرز پگاه
- سعید سلطان پوربا کشورم چه رفته؟
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (21)
- سیمرغطنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟!
- نجیب بهروشصـدای وطـن
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انســــان
- عبدالو کیل کوچیآزاد افغا نستان
- برگردان خسرو باقریپیرمردی کنار پل
- داکتر اسدالله شعورمرواريد گمشده
- خواجه عبداله احرارمقام معنوی انسان
- محمدرضا راثی پورهومانیسمی سرشته به دوراندیشی
- سروده یی از انجنیر حفیظ ا له حازم مرگ باغ
- الحاج الهام الدين قيام مور
- نو شته نذیر ظفردلکش
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (19)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و مترسک ها
- شعر از :محمد اسحاق ثنامادرم
- ع. یزدانیدریا دور نیست
- سجیه الهه احرار مقام والای مادر
- حسنا صدیقیان (احرار)بهشت جاویدان
- عبدالو کیل کوچیدوست دارم مادرم را
- نجیب بهروشتـاج فـلـک
- قیوم بشیرشایگان
- انجنیر عبدالقادر مسعود ارواښاد ډاکترکبیرستوری زموږ دهیواد دادب او فرهنګ نومیالی اواکاډمیک شخصیت
- حسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- عبداکریم خشنود هروی کهدستانیفرامـــوش کرده ایم هریک،ظـــــفر های نیاکـــانم
- نورالله وثوقسام اسامه
- طنزکوتاهی از: ز. رزمیمرگ بن لادن و بدبوشدن وزیردفاع
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (6)
- خواجه عبداله (احرار)مـباش دور از غم انسان!
- شعری از فلزبانسفره
- رهيابوقت آنست عزم کار کنيم
- بایز افروزیستیزه گر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادمژده ، مژده و بازهم مژده !!!
- الحاج الهام الدين قيام دژوندلار
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) مــــادر
- شاعر: عنایت الله پویاند پسرلي باد
- د عنایت الله پویان لیکنه کوچنی غل او غټ غل
- عنایت الله پویان پردی کمیس
- جاویدفرهادخودشناسی عرَض جوهریکتایی نیست...
- ناهید بشردوستانگيزه عشق
- نجیب بهروش دلـربـا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازمرفتند
- برگردان میم حجریماهی، ماهی است
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (18)
- کورت توخولوسکیآنچه آزاد نیست، خود آزادی است!
- عبدالودود فضلیوحشــتِ جـنگــل
- رِنگِ موسیقی نهان در پرده شدخدامراد فولادی
- برزین آذرمهرسپاه ماه مه
- سید زبیر واعظی….... عشق یعنی
- ژاله اصفهانیدریادلان
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)به پیروی از دو شخصیت گرامی
- خدامراد فولادیدر نبردِ «یا مرگ یا زندگی»
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویمنشأ اصلی بربریت
- نجیب بهروش بـهـار
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویداوری دربارۀ یک کتاب
- الحاج الهام الدين قيام دګناهونوکفاره
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (5)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (17)
- نورالله وثوق گیرِ لیورس
- عبدالو کیل کوچیتیر غم
- ارسال شده توسط شین میم شینشعری از فریدون مشیری
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)هرچـه آیــد برسـرم یا د ر برا ست ،ا ز لُـطــفِ ا و ست
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (16)
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (2)
- از قلم فضل الرحیم رحیمکاین چنین رفته است درعهد ازل تقدیر ما !
- الحاج الهام الدين قيام ګران افغانستان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) وصف فرخار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (15)
- بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»
- برزین آذرمهردرنای سرخپوش
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (1)
- محمد همایون سرخابی لندنیادی از شاد روان پروفیسور دکتر احمد جاویدتارک نشین علم و ادب میهن
- شین میم شینسیری در شعری از پیرایه یغمائی (1)
- محمدالله نصرت بدخشان
- عبدالو کیل کوچی زبان
- پیرایه یغمائیدر باور قفل، رمز کلیدیم
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیرباعـــیـــــــــــــــــــات
- نویسنده : مهرالدین مشیدفاش می گویم و از گفتۀ خود دلشادم بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
- تحلیل از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (3)
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی خروسی که ماکیان شد
- الحاج الهام الدين قيامدجګړوپلرونه
- ج – پیروز – سعدبنام مادر وطن
- شهر یاران شعله رها
- حسنا صدیقیان (احرار)دفع رنج مردمان
- خدامراد فولادیاینهمه سنگ و سار و سنگ سار!
- جاویدفرهادسخنی از دهان بی نشانی
- عبدالحسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- حسنا صدیقیان (احرار)وحدت قشر زنان
- سروده از نجیبه آرشبه استقبال از فرا خوان ملی، مدنی وتاریخی
- الحاج الهام الدين قيامدمينې شعار
- دکتور فرید طهماسقندآغای پوسته رسان
- نورالله وثوقفلتر شکن
- عبدالودود فضلیشـیخ عـطارودرویـش
- عبدالو کیل کوچیاجمل ختک شاعر توا نا ، مبارز پرشور وشخصیت آزادی خواه
- خدامراد فولادیحرف های زمختِ پینه بسته
- الحاج الهام الدين قيام راشئ ډالر پرېږدو
- دکتورمحمد شعیب مجددیبهار وطن
- دوکتور لطيف بهاندد شلمۍ پېړۍ پياوړی او نه هېرېدونکی ټوکمار،چارلي چاپلین
- تحلیلی از میم حجریمطلبی عادی و پیش پا افتاده (2)
- توسط حمید محویبرتولت برشت پنج مشکل برای نوشتن حقیقت
- هاکان مسعود نوابیدنیای دو روزه
- مریم عاکفیبهار با تو
- خدامراد فولادییادمانده ها
- نوشته نذیز ظفرپشیمان نمیشوند
- رزم آفرین فرخاریگل و مُل
- محمدرضا راثی پورامید
- مولانا عبدالکبیر فرخاریبهار
- الحاج الهام الدين قياموصيت
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و باد کنک ها
- شعری از هادی خرسندیکه اوباما آمد!
- برزین آذرمهرهمه جا را گرفته روح بهار
- جلال - پیروزبهار آرزوها ها
- برزین آذرمهرکابوس
- خواجه عبداله (احرار)بهار آیینه دار
- دوکتور لطیف بهاندنیکولای واسیلوویچ ګوګول روسي ليکوال او ډرامه ليکونکی
- الحاج الهام الدين قيام افغان وژني
- نورالله وثوقخجسته نوروز 1390 برهمۀ دوستان مبارک باد
- عبدالودود فضلیســال نــــو، خـیـال نـــو
- هاکان مسعود نوابیبیا
- شعر از:محمد یونس عثمانییاد بهار
- شین میم شینسیری در بینش هستی آقا مجیدی
- بیژن بارانگل برف
- بیاندختر بهار
- جلال (پیروز)ترانهء میهن پرستان
- الحاج الهام الدين قيامسپرلۍ نه ده
- عبدالو کیل کوچی طنین فصل بهار
- وزیر اوستا فریاد زمان
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (1)
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (5)
- نجیب بهروش رمـز نـگـاه
- نو شته نذیر ظفربهار
- شین میم شینسیری در جهان بینی صمد بهرنگی (1)
- دوکتور لطيف بهاندماکسیم گورکي روسي ليکوال ،شاعر او ټولنيز شخصيت
- هادی عروس سنگدر سوگ مادر
- نورالله وثوقسونامی فریاد
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) بهـــــار
- جواد میرپورنوروز رسیده و ما خام و نارسیم
- برزین آذرمهرمحبوب من وطن
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (1)
- طنزی از فریدون تنکابنیآموزش خواندن و نوشتن به خر
- نجیب بهروش به پیشواز بهار
- لیزا سروشپیام به ام البلاد
- جاویدفرهادنوروز در شعر سخنوران پارسی
- جاویدفرهادگپی در باره ی «تُنک خیالی» بیدل
- طنزی زیبا از هادی خرسندیبسیار زیبا
- دوکتور شهیر نثاریشهر یاس
- سلیمان راوشحکیم خیام
- انجنیرعبدالقادر مسعوددستراونومیالي رحمان بابا د روحاني، تصوفي،عرفاني، ادبي او فرهنګي شخصیت په هکله یو څوخبری
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (3)
- جليلىاشك غم
- نوشته نذ یر ظفرهشتم مارچ ( تجلیل از نهضت نسوان) است
- خدامراد فولادیبه امیدِ روز
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (1)
- غفور امینیزنده گی
- حلیمه مهر پورآ زا د ی
- خدامراد فولادیپیش کش به همه ی زنان برابری خواه و مبارز
- نورالله وثوقاهدابه ز نان ودختران مظلوم سرزمینم
- عبدالوکیل کوچیبه استقبال هشتم مارچ
- څیړنمل محمد دین ژواکبی بی زینبو
- جلال ( پیروز )به ملت واحد وسازنده
- دوکتور لطیف بهاندزما او د نزار قباني پېژندګلوي
- بشیر بشارت حسینینخل پُر ثمر
- عبدالودود فضلیزن مخـزن اســرار
- ازعزیزه عنایتبه گرامی داشت از هشتم مارچ
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)میهن
- سروده یی از : انجنیر حفیظ ا له حازمسپیدار
- محمدالله نصرت نام زن
- وزیر ا وستا سر انجا م تصمیم
- گزنه، روایت می کند:حکایت خر و گوسفند
- جاویدفرهاد سه توجیه از سه بیت بیدل
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)د ر و طــن،مــرگ ِ جـــابرانــــه چراست؟
- نجیب بهروشای وطن
- به قلم شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (1)
- نو شته عبقری ( گردیزی)پیام ما به حکمتیار
- عبدالو کیل کوچی امید واپسین
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (2)
- عنایت اله پویانګنجی پادوان
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلي صدیق کاوون توفاني سره مرکه
- نورالله وثوقکولاک
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی )تیـــــشه و تــــــــــــبرم نیست
- نصرت شادادبیات رئالیستی در روسیه تزاری
- دوکتور لطیف بهاندبه خاطر گرامی داشت،از دهمین سالروز جدایی اسکندر ختلانی
- وزیراوستا پیا م همد لا نه
- محمدالله نصرتآواره
- نجیب بهروششـرف و وقـار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی) ( ا ی رود نــــــــیل ! )
- تحلیل واره ای از شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (10)
- امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)به ناظم حکمت
- نورالله وثوقراز شگفت
- دکتر بیژن باران خصیصه های تولید شعر شاملو
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (1)
- عبدالوکیل کوچی غزل
- عبدالودود فضلینامهءچارلی چاپلین به دخترش
- هادی - عروس سنگآواز خدا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گهــــر وقــــــار
- مجید نفیسیگرسنگان صبحگاهی در ونیس
- سیاوش کسرائیشهر هرجائی
- میر محمود بکتاشقرن خشک سالی
- خدامراد فولادیبرهنه
- امیرخا ن جوینده دردِفراق
- دکتور فرید طهماسفراموشکار
- جاویدفرهاد دوبیتی ها
- فریدون تنکابنیشوخی و طنز
- زلیخا پوپلمنم فرزند افغانم
- نورالله وثوقرقص دوره ای
- خدامراد فولادیسرو بلند مرامت
- برزین آذرمهر تا طلسمی این چنین بر جای هست...
- برگردان: ا. م. شیریاحسان به سگ
- ابوالقاسم الشابیخطابه ای برای جبّاران جهان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (9)
- امیرخا ن جوینده عا لم رنج
- تحلیلواره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی مجید نفیسی
- نورالله وثوقلات قاهره
- امیرخا ن (جوینده ) ایکا ش
- نو شته نذیر ظفر – ورجینیا – امریکاچراغ
- شاعر:عنایت الله پویاند ښاپیرۍ مینه
- شاعر: صدیق کاوون توفانيلولۍ دنیا
- نبی عظیمی دمی با فرزانه مامون
- دکتر بیژن بارانسرود 8 مارس
- دکتر بیژن بارانصمیمیت عواطف در شعر فروغ فرخزاد
- نوشته نذیر ظفرحدیث ظلمت
- امیرخا ن جوینده دوبیتی های نا ب
- عبدالودود فضلیسکــون مـیـکــده
- سرودۀ: الحاج غلام حبیب "نوابی"باعث ایجاد ما
- نورالله وثوققاضیِ کو ر
- دوکتور لطیف بهاندباریس لئونیدوویچ، پاسترناک
- انجنیر حفیظ اله حازمشیشه و سنگ
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)هرزه تازیها
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین (بخش دوم)
- امیرخا ن جویندهبی با ور
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) دانش
- حقمل پ.پجرت!
- شعر از : محمد یونسجنازۀ ابر
- عطا احمدیسوگند نامه
- الحاج غلام حبیب نوابیتیر آه
- نو شته نذیر ظفرگفتگوی گندم و خشخاش
- شاعر : امان الله سیلاب ساپيناز او نیاز
- شاعر :ارواښاد عبدالقدوس (پرهیز)پښتونه ویښ شه!!
- نجیب بهروش قـدر و بـهـا
- نبی عظیمی ازمداهنه گری تا فحاشی
- امیرخا ن جوینده بی همتا
- الحاج غلام حبیب نوابیحمد خدا
- محمد اسحاق ثنا می بود
- برزین آذرمهر بی رنج این سفر
- بیژن بارانستاره
- بیژن باراننقد آثار ویگن
- شاعر :عنایت الله پویاند مینې سبق
- طنزی از: تیراندازاندرفوائد جرت
- عنایت الله پویان تیښته
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای خدا
- نصرت شاد از شعر حوا- تا رمان اروین
- سید احسان واعظی اسپ شاه
- برگردان میم حجریمال من، مال تو
- محمدنبی عظیمیازمُداهَنـــَه گری تا فحاشی
- ازقلم فضل الرحیم رحیمفکر ات باشه که فدا جان خبر نشه !!!!!
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) ظالم
- نوشته نذیر ظفردرد دل
- نگارنده : تیر اندازما و کوچه داکتراکرم عثمان
- جاویدفرهادبازخوانی چندبیت ازشکوه های ناصر خسرو
- مینا اسدی دوباره می شود، آری!
- مطلب دریافتی از ربابهشیر و روباهان
- دکتور محمد شعیب مجددیسعادتملوک تابش سفری از شعر «مادر پیر» تا شعر«هوای قفس»
- نو شته عبقریپیام حکمتیار
- امیرخا ن جویندهَمَجّمَرِعِشّق
- شاعر : صدیق کاوون توفاني دوينو جام
- شین میم شینفردوسی را باید از نو باید شناخت
- نو شته عبقریآهنگ نو
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای وطن
- اوستا رومان کوچه ی ما - ترفند نوین برای ابراز معصومیت
- از قلم فضل الرحیم رحیمواژه های نودر عصر نو !!!
- شاعر : صدیق کاوون توفانيددوزخ په څنډو
- کوروش آقا مجیدیباغ ابریشم
- سيد زبير واعظی درد زمان
- زلمی رزمینامه ای از آن دنیا
- انجنیر حفیظ اله حازمآزادی
- الف - محشور خاکستر جان ! سوژه ها بهترین اند , اما ...
- شکیب جانبازاستاد مهربان رفت
- عبدالودود فضلی روبـــا، شــغــال ، بــــاز
- خدامراد فولادیشعر من
- امیرخا ن جویندهآه سرد
- یاسیندو نامه به همسرم
- م . ن . آدم خيل جرت! گفتن ها ، سيماي واقعي محقق را آشکار ساخت
- نو شته نذ یر ظفرزمستان ! فصل تو فصل زیان نیست
- شعر از :محمدیونس عثمانیبهار
- رقص آرامرقص آرام
- میم حا نجارپای منبر هرمان هسه
- محمد اسحاق ثنا انتظار
- جلال پیروز فرزند افغان
- بیژن بارانمانيفست
- ناهید بشردوستسنگتراش
- خدامراد فولادی دست ها و اراده ها
- امیرخا ن جویندهرنجورم امروز
- ازقلم فضل الرحیم رحیم یک نظر سنجی خورشیدی و میلادی !!!
- محمدنادربرلاسفراراست سهم ما!
- ع.فاریابیوارسته مردی از دیار ظهیر فاریابی
- امیرخا ن جوینده دریایی غم
- عبدالو کیل کوچی ترا دو باره میسازم
- هاکان مسعود نوابیچقدر؟
- انجنیر حفیظ اله حازمبیکرانه
- کبیر فرخاری خانه های بی در
- دکتر بیژن بارانعرفان در خاور میانه
- انجنیر عبدالقادرمسعوددمخکښ شاعر اونومیالي لیکوال او داستان لیکونکي ښاغلي عنایت الله پویان دادبي آثارو یوه بیلګه
- جاویدفرهادسیاسی گری در شعر
- اندیشه شاهیدخترم! به افغانستان که جهنم نامیده برگرد!
- حسین فخری جلوه هایی از رمان کوچه ء ما
- امیر خا ن جویندهنا آشنا
- آنتوان چخوفمتشکرم
- امیرخا ن جویندهای د ل
- عبدالودود فضلی رقــــص بــــومــان
- ناهید بشردوستاشتياق وصل
- خجسته الهامبرف
- یاسینتحلیلواره ای بر «سفر دریائی»
- مجید نفیسیقلب خانه
- محمد اسحاق ثنا مرد دانشور
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریک در ادامه معرفی یک استعداد پنهان از دیار عرفان فاریاب باستان :
- مولانا کبیر فرخاریهـمـای آرزو
- ل کریمی استالفی حقیقت در سکوت ما میمیرد !
- مولانا کبیر فرخاریمولانا جلال الدین بلخی
- محمد اسحاق ثنا دنیای دون
- شعر از : محمد یونسسکوت دره
- نجیب بهروش آبـرو
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش فرجامین
- انجنیر خفیظ اله حازمدیده به چشم
- امیرخان جوینده بی وفایی
- جاوید فرهاد روش های درست نویسی ودرست گویی درزبان
- عبدالخالق تنها بینواشام اندوه
- ناهید بشردوستبوى خينه
- محمد زرگرپور درٌدانه
- خدامراد فولادیبه دانشجویان سوسیالیست
- امیرخا ن جویندهجنون
- عزیزه عنایتزمستان و غریبا ن
- عبدالو کیل کوچیسلام بروطنم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)متـــاع دکــــان مـــرگ
- نو شته : نذیرظفرتصویر کر بلا درآیینه شعرا
- نو شته نذیر ظفرنا امید
- بیژن بارانشمع روشن ابدی
- برگردان و تغییر : دکتر حمیدالله مفیدبهترین طنز سال
- عبدالودود فضلیآتــش حـســرت
- ل . کریمی استالفی گرامیداشت ازشخصیتی که ناله می نوشت ... !
- شین میم شینرأی دیگر
- محمد اسحاق ثناسلطان آواز
- شعر از : محمد یونس عثمانیدو رنگی باد
- محمدظاهرحکمید طالو په ویش
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش ششم
- امیرخا ن جوینده عشق مکاری
- نو شته نذیر ظفرزندانی شیرخواره
- حمید محویمدرنیسم
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازموکفر سجده جو شده
- نجیب بهروش عـلـو هـمـت
- عبدالو کیل کوچیخسته دلان
- مجید نفیسیبه کودکان زندان و تبعید
- بیژن باران یادها- دکتر غلامحسین ساعدی
- دوکتور بشير افضلیبرخيز
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش پنجم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) فرهـــــاد (دریـــــــا)
- مژگان ساغر شفا بدهکار
- حمید محویتنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند
- نورالله وثوقرأی حیران
- امیرخا ن جویندهزچشم ا ند ا ختی
- بیژن بارانپیری
- تحلیل از شین میم شینجهان و جهان بینی
- سید زبیر واعظیرازدل با وطندار
- مژگان ساغروطن
- حمید محوینقدی بر رمان«همنوایی شبانۀ ارکستر چوبها»
- شعر از :محمد یونس عثمانیتندورای حسرت
- عبدالغفور امینیمبا رک عید قربا ن
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- ایوان تورکینفگنجشک
- حمید محویکارگاه نقد ادبی
- نادیه فضلسه سروده زیبا
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش چهارم
- ترجمۀ سهراب شباهنگ در ستایش دیالک تیک
- امیرخا ن جوینده خُجَسّته عید
- محمد اسحاق ثناعید قربان
- محمدالله نصرتجامۀ عیدانه
- حلیمه مهر پورآ نروز دور نیست . . .
- سلیمان راوشمکان خدا
- نجـیـب بهــروش شـاهـد مقـصـود
- نورالله وثوقشیطانیِ آیینه ها
- تحلیلواره ای از میم حجری تراژدی قورباغه ها
- محمد اسحاق ثنا دلبر کافر
- شین میم شیناختران عطشان آزادی در شعر «تصویر»
- ا. م. شیری بیاد اکتبر سرخمان
- عبدالو کیل کوچیرنج بی پا یان
- امیرخا ن جوینده رنجـورتا کی
- برزین آذرمهراز زبان برگ...
- عبدالودود فضلیدنـیـای عـجـیـــب
- انجنیر عبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- حلیمه مهر پور جا مۀ تز ویر
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش سوم
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی
- امیرخا ن جوینده دردِ نهان
- کیوان باژنهواي آزاد
- دکتر بیژن باراناروتیزم در شعر فروغ فرخ زاد
- شعری از انجنیر حفیظ ا له حازمنیامدی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)کشورم
- برگردان حجریدرخت الفبا
- دوکتور بشير افضلیعشق اولين و آخرين
- نورالله وثوقراویان بردگی
- پیرایه یغمائیپیرایه یغمائی
- مولانا کبیر فرخاریلیلا صراحت روشنی
- ترجمه توسط حمید محویدر باب ضرورت هنر در دوران ما
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد
- سرلوڅ مرادزی ملنګ جان او پښتوستان
- محمداکبر کرگردجهاني په شعر كې خيال تصوير اوعاطفه
- امیرخا ن جوینده نا چا ر
- صالحه وهاب واصلدر سوگ پدر
- محمد اسحاق ثنامرغ بی بال
- جینا روک پاکوکشور چهار رنگ
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش دوم
- میم حجریکابوسی به رنگ رؤیا
- بیژن باراناستبداد
- انجنیر عبدالقادرمسعوددپاک زړي، وطنپال او ویاړلي شاعر ارواښادعبدالقدوس پرهیز دشعرونو ارزونه
- سلیمان راوش ادبیات و مسخ اندیشه در سیما ها
- عبدالودود فضلیازمـاسـت کـه بـرمـاسـت
- فرستنده:هاکان مسعود نوابیفکور من
- امیرخان جوینده تا بکی
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- ارسالی:هاکان مسعود نوابینشاط و ناره
- سعید سلطانی طارمیچشمه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)پیـــــــر مـــــا
- انجنیرسید عارف گهریکمعرفی یک استعداد پنهان دردیار عرفان فاریاب باستان
- جاویدفرهاد دودیدگاه در باره ی زبان
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- شعر از :محمد یونس عثمانیهیکل غم
- نوشته نذیر ظفرمسجد گلگون
- نجیب بهروش هـوش کـن هـمـدم هـر سـفـلـه و نادان نشـوی
- شعر از انجیلا هاشم هدایتوطن
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) با ادب باش
- مرکه کوونکې : انجنیر عبدالقادر مسعودزموږ دهیواد دخوږ ژبي، مبتکر شاعر او ژورنالیست ښاغلي خیال محمد کټوازی سره مرکه
- شعر از :محمد یونس "عثمانیلاله های سیاه
- عبدالودود فضلیچـــــــــــرا ؟
- امیرخا ن جویندهحلا ل
- سيد احسان واعظینميکردم چی ميکردم
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمیگریه کردن هنراست - گریه دادن هنری والاتر
- امیر خان جوینده اســــــــــــــیر
- بیژن بارانتحریم
- نورالله وثوقره آوردِ سفر
- دکتر بیژن بارانزبان
- محمد اسحاق ثنا طاهر پر شکسته
- محمدالله نصرتمحمدالله نصرت
- زلیخا پوپلگیریه مکن کرزی
- دمحمد اکبر کرګر لیکنه دشعر اونثر په اړوند راولاړې پوښتني اوپه هغو يو څو خبرې
- صالحه وهاب واصلسلطان خزان
- انجنیر عبدالقادرمسعوددنامتو لیکوال او داستان لیکونکي ارواښاد محمددین ژواک د ادبي آثارو یوه بیلګه
- معظم " روستا "برسریر عرش معلا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دربزرگ داشت ازمقام هنری مرحوم استاد قاسم افغان
- دکتر بیژن بارانفارسی
- نجیب بهروش طنز
- برگردان : ز.رزمی چرا نی ها میان تهی اند ؟
- ناهيد بشردوستجدايى
- امیرخان جوینده نشد معلوم
- عبدالوکیل کوچیشورش عشق
- انجنیر حفیظ ا له حازمخانه دوست
- صور اسرافیلهزاران وصله
- امیرخان جوینده درد بیچون
- زبیر شیرزادزمونږ د کلی سپی اوس هم غاپی
- مترجم : حمید محویتخیل ادبی
- جاویدفرهادروایتی برای عاصی
- جما عتنوشته : نذیر ظفر
- شعر از :محمد یونس " عثمانی "باد
- امیرخان جوینده خسته دل
- عبدالودود فضلیخـــرطـوم فـیـــل
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- نجیب بهروشگودال ظلمت
- داكبر كرگر ليكنهيادونه اونكلونه
- م . اسحاق " ثنا "تیر بلا
- داکتراسدالله حبیبیاد داشتی درچندوچونی سبکهای شعرفارسی وسبک هندی
- عبدالغفورامینیغلط
- دکتر بیژن بارانادبیات در جامعه
- امیرخان جویندهچه لحظا تی هیجانی
- شعر از :محمدیونس عثمانیگل
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شهادت نــــــــوری
- امیرخان جوینده چند رباعی عیدی
- سيد زبير واعظی عید دیگر
- عبدالودود فضلیعـیـد پیغـام محـبـت
- شعر از :محمد یونس عثمانیبرگشت روح
- عبدالو کیل کوچیوحدت
- امیرخان جوینده چند رباعی
- نجیب بهروش تیــــغ دودم
- انجينيرهمت الله امين زیغزل
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان )بخش پانزدهم(
- حنیف بکتاشبی تقدیره شېبې
- محمدنبی عظیمی ازمیان نامه های زریاب ...
- جاوید فرهادرابطه ی زبان وفردیت
- ز.رطنزاندرفوائدمصالحه ملی
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- امیرخان جویندهرنج وفراق
- عبدالله وفاجگرگوشه
- بیژن بارانوطن
- هما میرافشاركــوچـــه
- ایمل خان فیضی سیاه سنگ هنوز جهان جهانی را نگشته است!
- شعر از : محمد یونس " عثمانی "رویا
- امیرخان جویندهچند رباعی
- عبدالو کیل کوچیاز افغانستان چه خبر
- امــــــــــــــــیرخان (جوینده)مادر
- نجیب بهروشاستقلال
- انجنیر حفیظ اله حازمآشیانه
- محمد اسحاق ثنا آزادی
- محمد یونس عثمانیآرزو
- عبدالودود فضلیچـه دهـل و چـه دنگ اسـت
- نجیب بهروش درد هجران دیده را ، در دیده خواب آورده ای
- اسدالله زمریآزادي
- جاوید فرهاددیده گاه پسامدرنیسم در باره ی زبان
- انجنیر عبدالقادر مسعوددخدای بخښلي ارواښاد امان الله سیلاب ساپی د ادبي اوفرهنګي شخصیت ارزونه
- محمدنبی عظیمی بخش هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب (بخش دوم)
- ولی محمد نورزی د عبد البا ری جها نی په ویا ړ
- ا. م. شیریبه حج رفتن روباه
- نجیب بهروش آفتاب صبح
- امیرخان جوینده نمیدانی
- نصرت شاد یک رمان میان سه ایدئولوژی
- نورالله وثوقرأ ی باطل
- همت الله امین زیغزل ... سلګۍ ځلا
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" چشم خورشید
- عبدالودود فضلیمـوش و بـقـال
- محمدنبی عظیمیگــــُزیده هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب
- عبدالوکیل کوچیاستقلال وآزادی
- نورالله وثوقموسیقیِ آتش
- نجیب بهروش معراج کرامت
- ډاکټر حنیف بکتاشدریڅه
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در شعر نو فارسي
- جاویدفرهادچند گپ درباره ی پسامدرنیسم
- انجنیر عبدالقادر مسعودد ښاعلي مفتاح الدین ساپي ادبي اوفرهنګي اثارو ته یوه کتنه
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- فرستنده: ب. دهزادخواب شگفت
- عزیزه عنایتبشکسته پـــــر
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شکایت وطن
- نجیب بهروش عزم دلیرانه
- نورالله وثوقکُشتیِ فرنگی
- دکتر بیژن باراننقاشی و شعر
- عبدالودود فضلیمـعـشـوق ازل
- نصرت شاد آلکساندر بلوک ، شاعر سمبولیسم
- دکتور فرید طهماسمرغ شکم پر( طــنـز)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)سرچشمه ی حیات
- شعر از :محمد یونس عثمانیتک درخت
- نورالدین(همسنگر)بیتو این زنده گی
- محمدنادر«برلاس»دختی غزل
- نجیب "بهروش" وصا ل د وست
- نورالله وثوقنفرت نهاد
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" مشک تر
- محمدنادربرلاستک تک
- محمد یونس " عثمانی "عقیق گریه
- كاوه رعديپایان كارناوال مرگ
- شعر از لبیبیوکـــــــیل قــــــوم
- عبدالودود فضلیوطـــــن
- همت الله امین زیله ښاغلي محمداسماعيل څپه سره ادبي مرکه
- سيد زبير واعظی قند پارسی
- ډاکټر حنیف بکتا ش د سوما له خمه اخلي نوش په نوش وروستي جامونه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گرمی آه
- جاوید فرهاددوبیتی هایی برای یک شَبَح
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- نورالله وثوقپنالتی
- عبدالودود فضلیدنـیـــای مــدهــوشــان
- انجنیرعبدالقادر مسعود ښاغلي عبدالباري جهاني نوښتګر اومخکښ شاعر اولیکوال
- عزیزه عنایت قسمت سوم د ر کوچه با غ عروض !
- انجنیـر خلیـل الله رووًفـی به تماشـا گـران تاریخ
- نورالله وثوق الفبا
- پیام تسلیت و همدردی اوزبیک ها و ترکمن های افغانستان مقیم انگلستان به مناسبت وفات نا به هنگام شاد روان رضوانقل تمنا شاعر و نویسنده نستوه میهن
- دکتر بیژن بارانزبان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) به مناسبت روز پـــد ر
- شعر از : بهزاد قرایینقش بی غبار
- تهیه و کمپیوتراز توسط محمدالله نصرت حرفِ دل
- عزیزه عنایت بخش دوم در کوچه با غ عروض !
- نجیب (بهروش) جوش می
- انجنیرعبدالقادر مسعودشهید سیلاب( ساپي ) د لوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعر او لیکوال
- نصرتمهــمــان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) موی مشکین
- دکتور فرید طهماسمعذرت می خواهیم!!
- عبدالوکیل کوچیمادر
- دکتر بیژن بارانبگذار هزار گل بشکفد
- نورالله وثوقدرسِ هندسه
- معظم شاه روستاعشق بی پروا
- عبدالودود فضلیستاره هـا میگیـریـنـد
- قیوم بشیرطالع سعید!!!
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمیک خبر جانانه !
- محمدالله نصرتدل پردرد
- نیلاب موج سلامآیا فراگیر شدن « بیدل » هراس پراگن میشود؟
- داکتراسدالله حبیب یاد داشتی به نویسندۀ « بیدل شناسی یا بیدل جدایی »
- حنیف بکتاش مسکا دې مه درېغوه
- قیوم بشیرخشم خلایق
- عبدالوکیل کوچیمن انسانم من انسانم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) بازهم درمورد درست نویسی
- مخممسنجیب الله بهروش
- جاویدفرهادگفتمانی باچندشعرویک شاعر
- قیوم بشیرگردش زمان
- محمدنادر«برلاس»جرگه
- یک نقدوچند نگاهجاوید فرهاد
- جاویدفرهاد دونمود، دریک بازنمود
- قیوم بشیرخبر عاجل
- سید احسان واعظیجایگاۀ سوگند نامه در ادبیات منظوم فارسی - دری
- عبدالودود فضلیتـمـاشــا کـــن
- وزیر اوستا ملا رجا بخواند
- انجنیرعبدالقادر مسعود دځواکمن قلم او ادب خاوند ارواښاد استاد محمد دین ژواک
- جاوید فرهادگشتی در عاشقانه ها
- سید زبیر واعظیتهدید طالب
- عبدالوکیل کوچیمعلم
- نورالله وثو قنفرتِ سَیّار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) آموزگار
- محمدنبی عظیمیدرهمسویی با جناب مولانا عبدالکبیر فرخاری
- طنز از قلم فضل الرحیم رحیمگرنمی دانی بدان او بیخبر!
- عنایت اله پویان لیونی بابا
- محمدالله نصرتخورشید عشق
- انجینر محمود صافیپه هندی اروپایی ژبو کښی دپښتو،اوپارسی دری ژبو دریځ
- داکتر و.ع.خاکسترکابل و ماکوندا
- عبدالوکیل کوچیصبربی شمار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) درمورد درست نویسی
- زلمی رزمیاعلامیه افغانی حقوق بشر
- از قلم فضل الرحیم رحیم یک مجلس ابتکاری و خیرخواهانه !
- عبدالفغور امینییا ر سفر کرده
- محمدنبی عظیمی دمی با آقای زمان هوتک
- نورالله وثوقفلمِ لحظه ها
- قیوم بشیرچند سروده در وصف مادر
- زمان « هوتک »تبصرۀ پیرامون نوشتۀ محترم جنرال نبی « عظیمی »
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیم سر و آخر ندارد !
- طنز از : زلمی رزمیفوایدآوازخوانی
- صالحه وهاب واصلمادر
- سید زبیر » واعظی « روزت مبارک باد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) باطـــل پرســـــت
- سید زبیر واعظینفرین
- نورالله وثو قساقیِ سیاست
- ( مير محمد يونس واعظی )مستحکم باد همبستگی بین المللی کارگران جهان!
- نورالله وثوقدنیای محالات
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)مـــــــادر
- محمدالله نصرتباغ وصل
- دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی نګاهی به ترویج زبان فارسی در نیم قارهء هند
- عبدالو کیل کوچیفرخنده باد روز همبسته گی کارگران جهان
- ناهید بشردوستهمسايه
- ډاکټرحنيف بکتاشله غصې ترسپېدې
- سید احسان « واعظی » برخی از تصاویر جوانی و پیری در ادبیات منظوم فارسی- دری
- نورالله وثوقصندلی دورانی
- عبدالودود فضلیدزدِ بـاچـراغ
- نصرت شاد نیچه ، شاعر و فیلسوف
- عزیزه عنایت گــــذری در کوچه باغ عروض !
- محمدنبی عظیمی زبان وبیانِ نقد وهجودر ادبیات زبان فارسی دری
- انجنیر عبدالقادر مسعود دستر نومیالي ، ویاړلي، فرهنګي، ادبي، سیاسي او مبارزشخصیت خوشحال خان بابا په هکله یو څو خبرې
- نورالله وثوققطبِ نامردی
- محمدالله نصرتلیلی
- حسیب شریفیطوفانی که ستاره را ربود
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) وطـــــن
- عبدالودود فضلیبـــــد کــــردار
- محمدالله نصرتانتهای زندگی
- نورالله وثوقلگد بر گورِ حاتم
- عبدالغفور امینیگـــــــــذ شـــــــت
- از هادی (( عروس سنگ )) در سوگ عدالت
- طنزکوتاهی از : زلمی رزمی ... نعره تزویر، نعره تزویر ...نعره
- عبدالله غمخور افغانستان
- نصرت شادتاریخ ساده فلسفه لیبرالی
- بهاریه از نذ یر ظفرشورش بهار
- داکتر خاکسترقهار عاصی با ماشیندار پی کا
- نورالله وثوق عروسک
- سجیه الهه (احرار) آرزوی صلح در جهان
- عبدالودود فضلیهـجران صـلح
- شیما غفوریبهارآرزو
- طنزکوتاهی از : زلمی رزمیفوائد راکت پرانی وتروروآدمکشی
- ب، د، گذرگاهیاعلان کاريابی!به مستری لايقی کار پيدا شده؟
- نورالله وثوقخوشۀِ نا خوشی
- از: عزیزه عــنا یـــتســروده هـــای بهاری
- محمدالله نصرتفصل بهار
- ډاکټر حنيف بکتا ش د نرګس مسکا
- شفیقه اصغر نعمتبهار وطن
- وزیراوستا مرزها را بشکنیم
- نصرت شاد هواداران آنارشیسم در ادبیات غرب
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) بهــــــار
- صالحه وهاب واصلبهار
- عبدالودود فضلیگــردش ســـال
- نوشته نذ یر ظفر گله با نوروز
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ریـــــــا کــــــــاری
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با هارون یوسفی سابق استاد پوهنتون یا دانشگاه ء کابل ، ژورنالیست ، نویسنده ، گوینده مستعد و طنزنویس چیره دست افغانستان
- شعر از محمد محسن مختاروطن مینه
- محمد شفیع بیاناشک
- نورالله وثوقصادرات همسایه
- جاویدفرهادروش های درست گویی ودرست نویسی در زبان بخش دوم
- نورالله وثوقتابوشکن
- جاویدفرهادروش های درست نویسی و درست گویی در زبان بخش یکم
- نصرت شادشعر مدرن ، - زیباگرا یا اجتماعی ؟
- دکتور خلیل وداد زنان نامدار تاریخ کشور ما و جایگاه منحصر به فرد رابعهء بلخی
- در وصف زن
- ودود فضلی زن مخـزن اســرار
- نورالله وثوقگلوگاهِ فضا
- شلاق طالبسيد زبير" واعظی"
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) به مناسبت 25 سالگی سردرنقاب خاک بردن علامۀ بزرگ سید افغانی رحمت الله علیه
- نصرت شادادبیات اسپانیا ، - پنج نوبل
- محمدالله " نصرت "روز زن
- مرکچي :انجنيرعبدالقادرمسعوددهیواد د خوږ ژبي شاعراولیکوال عنایت الله پویان سره مرکه
- حلیمه مهرپورمُهر بد بختی
- حشمت امید معـجزه ...
- نورالله وثوقهمصدابامردم درخون خفتۀِ کابل
- محمد شفیع بیانزن
- نصرت شادوداع با شعر و شاعره های غرب
- رستم پیمانیک تاریخ اشتباه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) تیـــــــر آه
- عبدالودود فضلیخــواب غـفــلـــت
- نصرت شاد شاهکارهای ادبی غرب
- آصفه صباجادهء خون
- سلیمان کبیر نوریطا لب هوشیار
- وزیراوستاراه بسوی رستا خیز
- ظاهرحکمینوای عاشقانۀ مرغ دل
- جاویدفرهادچند سویه گی درشعرشاملو
- نصرت شاد شاعره ، میان جنگ و فاشیسم
- مولانا عبدالکبیرکبیر فرخاری " منظری از میهن"
- میهن فدا --- محشور اجمل خټک اسطوره ی مبارزه ، هنر وادبیات ووطن پرستی
- نورالله وثوقپا پوش
- محمدالله نصرتغم انگیز سالنگ
- وزیراوستا راه بسوی رستا خیز
- عبدالو کیل کوچیزن ای الاهه خورشید آسمان برخیز
- نصرت شاد دو شاعر عرب
- اسدالله زمریدوزخي تنده
- سجیه الهه احرارافتخار آدمیت در چیست؟
- جاویدفرهادچند دقیقه در"عقربه ی چهارم"
- قدیره واسوخت بدخشیآبگینه های شعرقدیره واسوخت بدخشی
- ضیا قاریزادهوحدت
- محمدالله نصرتثروت حیات
- ارسالی حسین سالاریسروده یی از سیمین بهبهانی
- ه. ا. سایهگر سوختنم بايد افروختنم بايد
- عبدالودود فضلیشـاخ شـتـروکلـهءفـیـل
- محمدنبی عظیمی ( تــــــهوع ) La Nausee
- محمد ا صغر( عبا د ی )ملک د وست !!!
- نصرت شاد فروغ و پروین ، - از راه دور
- پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل) مبارک شه
- برگردان: بابک صحرانوردعاشق تر از بادام کال
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با خانم صالحه وهاب واصل، شاعر ظریف اندیش با قریحه و با ذوق
- مژگان ساغر حادثه
- مولانا کبیر فرخاری سخنی با خدا
- عزیزه عنایت جلـــوه گــاه
- محمدالله نصرتاز بدخشان میروی
- محمد شفیع بیان مشت کوبنده
- وزیراوستاروزگا رشوم
- نورالله وثوقکنفرانس
- از نورالدین همسنگرشرم ما باد!
- ظاهرحکمیبه ارمان مهرش
- اصغرعبادیکا بل جـا ن
- محمدالله نصرتگرداب غم
- صالحه وهاب واصلبیا
- امان معاشر ، خبر نگار آزاد بیدل
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با شاعر ، بید ل شناس ، پژوهشگر و داستان نویس فرهیخته افغانستان ،کاند یدای اکادمیسین ، دکتر اسدالله حبیب
- نورالله وثوق به مردمِ بی دفاعِ کابل
- محمد شفیع ( بیان )صدای مادر
- صالحه وهاب واصل خون شب
- نصرت شادرودکی و حافظ در منابع غرب
- دکتر بیژن باراننظریه های ادبی
- نورالله وثوقمنارۀاحساس
- محمدالله نصرتمعشل عرفان
- نورالله وثوقدهانِ زندگی
- عبدالودود فضلیپـنـــد حـکـیـمـان
- محمد شفیع بیانمرغ مهاجر
- فرستنده : زلمی رزمی صالحه وهاب واصل نقاش وشاعرزبان عشق
- عتيق الله ساحلدو شعر تازه
- قیوم بشیرمراد دل
- نصرت شادمحمد اقبال ، - رنسانس اسلام مدرن
- نورالله وثوقپوفِ دیگران
- از قلم: ماریا دارو خریداری بپول کلدار
- محمد شفیع بیاندرد هجرت
- مصاحبه کننده : انجنیر عبدالقادر مسعو د با شا عر و نویسنده گرانقـدر کشور ما عزیزه عنایت معرفی شوید
- نورالله وثوقاشکی برگوربیگناهی کودکانِ "نرنگ "ولایت کنر
- محمد شفیع (بیان ) اشک غم
- نصرت شاد پیتر وایس ، - ادبیات سیاسی
- اسحاق ثنـابیــداد خـزان
- نورالله وثوقهمفکرِنامردیِ
- نورالله وثوقاجاقِ همسایه
- جاویدفرهادزبان و هویت
- ودود فضلیسـخــنِ بـی حــا صــل
- نصرت شاد ادبیات و دو نوع " انتظار "
- محقق وگردآورنده ( صباح )هويت ادبي وفرهنگي ماچگونه شکل گرفت ؟؟؟
- وزیر- اوستاما ند گار مقد س
- انجنیـــر خلیـل الله رووًفیرگبـــارحـادثه
- نورالله وثوقسی سال سیه
- ر.پیکارجوکورخودبینای مردم
- وزیر- اوستابنا م انکه میسوزدومیسازد
- سروده ازسیما سمآزن
- مینا اسدیدوباره می شود آری........
- نورالله وثوققسم به شمس
- سروده ای ازسيد زبيرواعظیعيد قربان
- سروده ای ازسيد زبيرواعظی کشتار نامه
- ودود فضلی یــادت نــــره
- ملنگ جانراغله دلربا په گلشن
- جاویدفرهادزبان وهویت فلسفی انسان
- انجنیر حفیظ اله حازمبازگشت
- وزیر- اوستانبرد
- نو شته نذ یر ظفر طالب غدار
- نورالله وثوق دوشِ ناله
- صدیق رهپو طرزی در شط شعر
- میرمحمدشاه رفیعینهضتی
- نصرت شادرمان اتوپیستی و ادبیات سیاسی
- دکتور فرید طهماسطنز دربارهء طنز
- نورالله وثوقشیپورِشیطان
- وزیرصلاحطرد مردم
- حميد برنا وحدت
- مرادزی ملنګ جان : پښتو ، پښتونواله او پښتونستان
- بیژن بارانديوار
- لطیف کریمی استالفیمرگ باور
- نورالله وثوقصدای پرپر
- نو شته نذ یر ظفرقبور شهدا
- فضل الرحیم رحیمپرسش حیران خان و پاسخ تلیفون جان
- دکتور فرید طهماسپدرم به جولا تبدیل شد !
- سروده ای ازسيد زبيرواعظیرشک
- جاویدفرهادفلسفه باوری درادبیات
- صالحه ( رشیدی ) ترس
- عبدالوکیل کوچیتاکی
- نصرت شاد زنان و جایزه نوبل ادبیات تبعید
- محمدظاهر حکمیمخور فریبش
- انجنیــر خلیـل الله رووً فــییخـبسـته گیهـا
- محمدنبی عظیمی یادی ازآفرینندهء رمان بی بدیل " همسایه ها" احمد محمود
- جاويد فرهاد دوبيتي ها
- نصرت شاد یک زن در آغاز ادبیات رئالیستی
- دکتر بیژن بارانمونولوگ درونی
- صالحه رشیدیزن موجود بهشتی است ؟
- عبدالودود فضلیدست خــوش طوفان
- نصرت شاددو زن ، و دو جایزه ادبی نوبل
- صالحه رشیدباور
- محمدالله نصرتتیر نگاه
- نورالله وثوقریشۀ تشویش
- نادر ظهیر اقــــتدار آتش
- نورالله وثوقمیزبانی مهمان
- سیدزبیر«واعظی» عیــــــــــد غربـــت
- نصرت شاد یک زن ادیب ساهپوست
- ع.امانیزاهد ومدهوش
- بیژن بارانبهار سبز
- نورالله وثوقتلخکها
- زبیر«واعظی» " خوبی اندرکس نمی بينيم خوبان را چه شد"
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یاد و خاطره استاد وفا گرامی باد
- فرستنده: ف. کبیریسروده ای از غاده السمان زن شاعر سوری
- برگردان به فارسي: بابك صحرانوردشاعر
- محمدالله نصرتگرداب محبت
- نصرت شاد ادبیات آمریکای لاتین ، - زنان مبارز بعدازکودتای نظامی
- حضرت ظریفیاهدأ به کامبخش
- صالحه رشيديپرستو
- نورالله وثوقسرنوشت رأی
- فضل الرحیم رحیم فریاد
- نورالله وثوق !!!!!کورخواندی
- محمد نعمان دوست قبرستان من
- محمد اسحاق " ثنا "حاکم شهر
- نورالله وثوقجبر انتخابی
- محمدالله نصرتندامت
- دکتر بیژن بارانبنمایه شعر 3 هزار ساله فارسی
- ناهيد بشردوستانتظار
- محمدنبی عظيمی حالی اگر چیزی بگویم بازسرم قهرمی شوی
- ظاهرحکمیبه ارمان مهرش
- محمد ا صغر( عبا د ي )خد مت ا نسـا ن !!!
- انجنیر حفیظ اله حازملمس مهر
- محمد الله " نصرتماه لقا
- صالحه رشیدیدر کویر دلم
- عبدالودود فضلییـارب چـه عـذاب اسـت
- جاوید فرهاددوغزل برای "لیلی"
- نورالله وثوق به پاسِ رنگها یی که ازا نگشتان رفتند
- جعفر جبرئیلیفصل انتخاب
- محمد اسحاق " ثنا "استقلال
- محمد ا صغر عبا د ي د ا وطلبی !
- شعر از: حسین مهرانزادگاهَ
- صالحه رشیدیبالاخره
- انجنیر حفیظ ا له حازماز راه
- حضرت ظریفیخدا! یا خداوند!؟
- برگردان:جاویدفرهادسیگاری
- عبدالوکیل کوچیانتخابات
- نورالله وثوقجنگِ تریاک
- محمدالله " نصرت "بدخشـــــــــان
- محمد الله " نصرت "زنده گی بی تو
- نورالله وثوقصندوق رأی
- م . ا صغرعبا د ینه کل با نه ، نه ...
- محمد اسحاق '' ثنا ''آرزوست
- غلام جیلانی "پژوه"ترانه درد
- نظر –برهان عشق!
- دولت محمد "جوشن"شـهپـر سیمـرغ
- نورالله وثوقشهر بی دروازه
- بهادر-الهام سرنوشت
- بیژن بارانماه عامیانه
- صالحه وهاب واصل دیار وطن
- محمدالله نصرتتنهـــائی
- جاویدفرهادباز خوانی چند بیت از یک غزل " بیدل "
- بابك صحرانورددرس های شعر شناسی معاصر
- نو شته نذ یر ظفرخدا خیر کند
- نورالله وثوقپوستین چپه
- نظر - برهانوفا !
- وزیر-اوستامشعل یقین
- محمد اسحاق '' ثنا ''کار مُثمر
- نورالله وثوقمارِکر
- نذ یر ظفرانگور
- سروده ای از منظر حسینیتهران
- محب اله (فکرت)سمنگان باستان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ریا کار
- عزیزه عنایت سروده های تازه
- نویسنده : بابک صحرانوردشیوه های روایت در داستان کوتاه
- انجنیر حفیظ ا له حازممزرعه کشته
- صالحه وهاب واصلبرقصم
- صالحه( رشیدی)تنگی دنیا
- بیژن باراناقدس
- نورالله وثوقبرج زهرمار
- محمد ا صغر( عبا د ي )ا ي وطن !
- جاوید فرهادارزش،ابطال پذیری وآسیب نگره های ادبی
- صالحه وهاب واصلزن افغان
- منوچهر خاکی قبله آزادی
- نويسنده: بابک صحرانوردفوتوریسم ؛ مایاکوفسکی
- عبدالوکیل کوچیبمناسبت چهارمین سالروز تاسیس نهضت فراگیر د ت ا
- نورالله وثوقمداری
- صالحه ( رشیدی )طرح ادبی
- عبدالودود فضلیدنـیـای عـجـیـــب
- شعراز: مهران حسینیزادگاه
- طنز: از عزیز نسینپادشاهی که زاغها انتخاب کردند
- صدیق رهپو طرزیما اسطوره و واقعیت
- نظر -برهان پدر قهرمان
- نورالله وثوقسحر فکران
- جاویدفرهاددوکنش دردوواکنش
- وکیل کوچیپدرم را بمن باز دهید
- صالحه رشیدی!برای آخربار
- نورالله وثوقترازوی هوس
- امان معاشریادی از مرحوم مرزا عبدالحمید (حمید )شاعر توانا کشور ما
- ر. پیکارجونوای زنده گی
- صالحه ( رشیدی )تا به کی ؟
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی انتخابات
- صالحه وهاب واصل«ما»
- نورالله وثوقآیینهی فریاد
- زيوری ويژه مدیر مسوول بستر ادبی فرهنگی دریاچه مقیم تخار نامه سرگشاده
- محمد ا صغر( عبا د ي )عجب وقت !!!
- محب اله «فکرت» همسفر
- نظر – برهانبه یاد آشنا
- نورالله وثوقاشکی برگور بیگناهان بالابلوک
- رستم پیمانباز رفتی و رفتی زخویش
- محمد نادر ظهیرفــــدایــت ای معــــلم ، جان من
- جاوید فرهادشرحی از یک بیت
- محب اله «فکرت» مادر
- آذر سلطانیاعترافات ادبی درسلول انفرادی
- نورالله وثوقبلندای شکست
- برگردان: جاوید فرهادهیچ کس، مثل کسی دیگر نیست!
- بابك صحرانورد14 شعر کوتاه
- محمد اسحاق'' ثنا ''آتش تبعيض
- فیلمنامه ای از بابک صحرانوردنیران جان
- نورالله وثوقدره های زمزمه
- حلیمه مهر پوردر آ تش رسو م ....
- آذر سلطانی داستان دو کودک مهربان درخانه های تیمی
- Ehab Lotayefغزوة غزة
- دکتربيژن باران May Day
- محمد اسحاق'' ثنا ''فتنه جو
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- بابك صحرانوردنيما يوشيج و ارزش هاي شعر معاصر ايران
- نورالله وثوقصحن هوس
- انجنیـر خلیـل الله روًوفـی ودرفـــرجام !
- جاویدفرهاد گپی درمورد غزل های فانی
- حلیمه مهر پور مادر
- سيد عبد اللهترياق هجران
- ایرج میرزامادر
- محمد ا صغر عبا د ينورچشــــــم
- عبدالوکیل کوچیپیام شاد باش به مناسبت روزمادر
- محمد اسحاق'' ثنا ''مادر
- حسن علی پورتقدیم به دوست عزیزماستاد اسدالله جعفری
- نورالله وثوقگروه مافیایی
- نورالدين همسنگرفاجعه!
- نورالله وثوقبمب خوشه ای
- محمد اسحاق ثناآيينهٴ حضور
- محمد ا صغر( عبا د ي )هــوای تـو
- ب.د.گذرگاهیشيران درقفس وروباه ها در شکار اند!!
- مژگان ساغرسفر نامه
- نورالله وثوقدارالمساکین
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی اندرفوائد وکمال های نجاری
- شعر از : محمد خالد "فائز"ازار افيون
- شیر هژیرعدالت
- محمد اسحاق '' ثنا ''و رقِ گُل
- نورالله وثوق مهری وگوهر شاد
- محمدنبی عظیمیبه کي سلام کنم؟
- نورالله وثوقبلوار دلها
- انجنیر خلیـل الله روًوفیشقایق بهار
- سيدذبيح الله سهيلگلزار من
- اثر: دوکتور بشير افضليعشق اولين
- طنز از: زلمی رزمی فوایدشفافیت وحساب دهی مقامات دولتی
- نورالله وثوقضمير خسته
- بیژن بارانماگنولیا
- امــیـــــــــــد کـــــــــامجـوحسن و شکنجه
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)لاله
- زبیر شیرزادکچکول
- زبیر شیرزادد ابوغریب مرکه
- نوشته: سید جمال ناصر نوری در ستایش فرهنگ و اندیشه
- نوشتۀ استاد عبدالله وفامرسل
- نظر- برهانآرزو
- آرام بختیاری تداخل داستان کوتاه با یک بیوگرافی ؟
- محمداسحاق ثناديگ ظلم
- محمد ا صغر( عبا د ي )بهــــا ر
- عزیزه عنایت مشـــعل وحدت
- محمدنبي عظيميآرزوهای برباد رفته
- ناهيد بشردوستنوبهار
- رستم پیمانخانه من
- آرام بختیاری ادبیات ؛ عشق مادری و شوق ولایت
- نو شته نذ یر ظفرپیام نو روزی
- محمد اسحاق '' ثنا ''بهار
- د زبیر شیرزاد لیکنهعبرت لنډ داستان
- آرام بختیاریادبیات چپ ؛ تبلیغی ولی انسانی
- نظر- برهانانتظار بهار
- عبدالوکيل کوچيبهار
- محمدحسین محمدیداوری مرحلهی اول کتابهای داستانی در جایزه ادبی نوروز
- محمدحسین محمدیداوری مرحلهی اول کتابهای داستانی در جایزه ادبی نوروز
- زبیر شیرزادد آغاشیرین بوټان (پښتو ادبی ټوټه)
- آرام بختیاری تئاتر و دوگانگی انسان بورژوایی
- پژوهشي ازصباحتقدس مادروعطوفت زن دوکلمه دريک مفهوم « قسمت دوم »
- انجنیر حفیظ ا له حازم تا یک بهار دیگر
- اسدالله زمریزما له خوا به ګور ه لیرې ګر ځې
- محمدنادرظهیرلـطــف خـــــدا
- ناهيد بشردوست زن
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)گل بشگفته
- محمدنبی عظیمینامه یی از کابل
- محمداسحاق ثناچوتار
- سليمان راوشخطابهء به مردها
- جمشید پیمان بانویِ من ، امروز روز توست
- حلیمه مهر پورسنگ غیرت
- راحله یارلـیـلـی
- بیژن بارانگلنار من
- آرام بختیاریما و گمنامان ادبی غرب
- م . ا صغر( عبا د ي )ګـذ شــت
- نظر -برهان نسل جوان
- عزیزه عنایت مقـــــــام زن
- رستم پیمانشام نامه
- آرام بختیاری نویسنده پسامدرن طبقه متوسط
- حلیمه مهرپورنژاد برتر
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دیدم آغشته به خون
- انجنیر حفیظ اله حازمخورشید مرده بود
- دکتر بیژن بارانتحلیلی از 7 خوان رستم
- رستم پیمانآدرس: امتم
- محمدنبي عظيميپنبه ء گــــــــوش
- ناهيدبشردوستگريستم
- آرام بختیارییک رمان ، دو قرن اعتراض اجتماعی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)شکر شکن
- زبيرشيرزادصنوبرخان
- دوکتوربشير افضلي عقده ها خاطره ها و اميد ها
- بیژن بارانلاله
- نیلاب موج سلام« قمار دیگر »
- ا. م. شیزلی در سوگ غزّویان
- امان معاشرمولا نا عبدالکبیر( فرخاری) شاعر غمدیده در یک حادثه خانم، پنج پسر ویک دخترش را از دست داده است
- انجيلاپگاهيکور که نیستی....
- ا صغر( عبا د ي )زمســـــتا ن
- حضرت ظریفی وحدت ضامن پیروزی مبارزات پیگیر زمان ما وغلبه بر دشواریها
- حلیمه مهر پورجنگ است خصم ما
- سارا ارمنیسه اسم مستعاردریک ترورسیاسی
- عزیزه عنایت اندوه شـــرر بار
- سروده عليرضا قزوهآقای پپسی کولا
- انجيلاپگاهيبه رزمنده گان فلسطینی
- تهیه و نگارش استاد عبدالله وفامردی از تبار عاشقان
- نگارش و برگردان: نیلاب موج سلاماز « برهنه در باد » تا « انسان »
- ناهيد بشردوستفصل غربت
- محمد ا صغر( عبا د ي )چـــه حــا لــست ؟
- انجيلا پگاهيغزه در آتش و خون
- مولانا عبدالکبیر فرخاری درجوش نوبهاران
- صالحه رشيدیزن
- انجينر عبدالکبير کاکړ فلسطين
- محمد ا صغر(عبا د ی)مـــد ا ل
- نذيرظفرسر ما به سر ما
- عبدالحسیب شریفیهوای سرد
- آتوسا سلطان زادهسروانتس ورمان دن کیشوت درادبیات جهانی غرب
- حضرت ظریفی نوای نسل جوان
- میهن فدا محشورسروده های رنگین بیرنگ
- محـمد نادر ظــهـیر یادی مختصر از نخبه گان تاریخ و ادب فارسی درهزارهء اول قمری
- اشرف هاشمیریــيـــــس جمـــــهور انتــــــخاب میشـــــــــــــــــد!
- محمدعارف يوسفيعید شما مبارک
- آتوسا سلطان زادههومرکیست ؟- درسهای ادبی غرب
- بیژن بارانثنویت
- عزیزه عنا یت اندوه غریبـــــان
- داکتر خاکستریگانه آمدو تنها نشست و فردگذشت
- ظاهر حکميپه زمام دی مینان
- روشنزنده با بمب ، زنده باد دینامیت ،- شعارمبارزان بود آنزمان
- نوشته: داکتر حمیدالله مفید گذری بر اندیشه مولانا جلال الدین محمد بلخی در باره عید
- محمد ا صغـر( عبا د ي ) محفل بزرګد ا شت عـــید قربا ن
- صالحه ( رشیدی ) عید غربت
- زبيرشيرزادچه پوه شومه سیفو شومه
- محمد ا صغـر(عـبا د ي) ا مـروز
- روشندرآغازخشم بود- وسپس شورش !
- عبدالو کیل کوچیبیادبودحشمت خان هنرمندافغانستان
- مولانا عبدالکبیر فرخاری رسم و راه زندگی
- م ی هادی ارمغان
- داکتر خاکستراز درفش جوانان تا آکادمی کنگور
- حضرت ظریفیهـــــــــــو ای عـــــــــــــید
- داکتر خاکستر حاصل دور زنده گی صحبت آشنا بود
- داکتر خاکسترنم اشکی و با خود گفتگویی
- بيژن باراندوستی
- از قلم فضل الرحیم رحیم جانم بگو
- روشنشورشگران غرب؛ازآنارشیسم فرهنگی تا سوسیالیسم تخیلی
- محمد عارف یوسفی پــــــــد ر
- خامه ای از داکتر حمیدالله مفیدگذری در اندیشه وافکارعلامه داکتر اقبال لاهوری سخن سرای از شرق
- محــمد ا صـغـر( عـبا د ي )ا هــــل مـعا ر ف
- عبدالله «وفا» وصیت
- روشنغالب آنارشیست ها درتبعید ودور از وطن درگذشتند
- بقلم : محمد نادر ظهیرشـبی تاریک و ظلـمـانـی
- محمد ا صغرعـبا د يمـــــرګ زود رس
- عزیزه عنایتآرزوی بدل بــرده
- محمد عارف یوسفیغــم دل
- روشنرنگ پریده ها در حال مبارزه، وحشتی نداشته باشید !
- حضرت ظریفی حق داده نمیشود بلکه گرفته میشود
- محمد ا صـغـر( عـبا د ي ) خوا ست یتــیــــــــــــم
- بيژن بارانکانون
- محمد نادر ظهیر نگرشی بر افکار و تأملی بر اشــعار حكيم ناصر خسرو
- طنزاز: ز. رمصاحبه با خودم
- محمد عارف یوسفیرهء دشوار
- م ی هادی به استقبال از پیام رفیق محمد داود (عزیزی)
- روشنسه قرن مبارزه اجتماعی آنارشیست ها در آمریکا
- ا صـغـر ( عبا د ي ) ا لـهي
- نوشـتهً انجنیـر خلیـل الله روًوفی صدای شاعری ازتبار هنـدوکش به ابدیت پیـوست
- دوکتور بشير افضلينور درظلمت
- محــمد ا صـغـر( عبا د ي )چــه کـنـــــــم
- علیشاد لربچهروشنفکر و رمانتیک انقلاب در تبعید
- م ی هادی انعطاف
- نذ یر ظفر ائتلاف نا مقدس
- بهار نیکفرموسی میمندی،فلسفه وتاریخ یک قوم سامی
- محمد نبی عظیمی دست خونریز
- محمد عارف یوسفیکوچه
- اسدالله جعفريآيا انسان خيّر وجوان مردي خواهد پيدا شد كه....
- آرام بختیاریزردشت،ازماقبل باستان تا زمان ساسان،ار افسانه تا فلسفه
- بیژن باران منو ترک نکن
- محمد عارف یوسفیاقرارمیكنم
- انجنیـر خلیـل الله روًوفـی انسانی بر افــلاک وانسانی بر حضیض خاک
- عاطفه سلطانيسه قرن فعالیت روشنگری درغرب
- امين الدين ( سعيدي )پښتو متلونه
- محمد عارف یوسفیحسن یا ر
- محـــــمد ا صـغـر( عـبا د ي )یا ر ب
- انجيلا پگاهيآزادی
- ا صـغـرعـبا د ي یـوجـــهـا ن یـوا نســــــا ن
- بهار نیکفرچرا می نویسید ، چگونه می نویسید ؟
- محمد عارف یوسفیروزگـــا ر
- نوشتۀ حسیب شریفی بی زن
- بهار نیکفرفلسفه رواقی ، دین بود یا جهانبینی ؟
- بهار نیکفرشاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب
- نویسنده عبدالله«وفا» بالاخره لیسانسه قبر کن شد!
- دکتر بیژن باران سخنوری
- محمد عارف یوسفیالتمــــاس
- فـــــواد پامــیری کسی که باید زیر نامش خط درشت کشیده شود...
- نیلاب مـــوج ســــلام« به جایی میروم کانجا نباشد نابرابر، کج، ترازو ها»!
- حلیمه مهر پورخار غر بت
- علیشاه ادبیات فلسفی غرب
- مشعلگراميداشت از سياه سنگ
- محمد عارف یوسفیشیوهء برابری
- محمد عارف یوسفیشیوهء برابری
- عثمان " امانی" آرزو
- م ی هادیوجود تان زنده باد
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بهار نیکفرادبیات فرانسه ؛ 12 بار جایزه نوبل
- محمد عارف یوسفیمقــــــــد م نیـــکــــــــو
- برگردان از آلمانی: نیلاب موج سلامبدرود شاعر ِ « به گلوله بستن پرنده گان بهشت »
- اسدالله جعفرياو مي آيد كه جهاني از نو سازد!
- بهار نیکفرتاریخ فلسفه غرب ، از پرواز تا فرودی اضطراری
- محمد عارف یوسفیآرزو
- م ی هادیما بفردا میرویم
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- عاطفه سلطانیخاطرات دوران اسارت
- علی شاه نویسنده میان ادبیات اکسپرسیونیستی و رئالیسم سوسیالیستی
- محمد ا صغرعبا د يمــــپرس
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد عارف یوسفیشكست صبر
- نویسنده: سید موسی عثمان"هستی"به بهانه تجلیل از مقام شامخ بیدل
- سلطانهمشاهیرادبی فراموش شده وجایزه نوبل
- محمد یعقوب هادی آدم های چند چهره
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ناهيدبشردوستهمسايه
- محمد عارف یوسفیگرمی تمنا
- علیشاهشاعر معترض و 80000 صفحه گزارش امنیتی
- حسیب شریفیحادثه (داستان کوتاه )
- بیژن باران زمان
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد عارف یوسفیتمثیل آدمیت
- محمد علی سروریو طن
- م ی هادیتقدیم به نوزادان افغان دور ازافغانستان
- علیشاهما و شاعره های رنگ پریده رمانتیک اشرافزاده
- مولانا عبدالکبیر فرخاری میهن
- سیدموسی عثمان من نمی دانستم که خودم خدا هستم
- محمد ا صغـرعـبا د يمیهـن عـزیز
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- جلوه - فربود شکوهیشوخ شیرین کار
- داوود تنهاخيال دوست
- محمد عارف یوسفیهوس دیدار
- بهار نیکفرازادبیات انقلابی- تا آثاری احتیاط آمیز
- محمدنبي عظيميکـــــــــــــوری - Blindness
- بهار نیکفربه مناسبت مرگ آخرین شاعرواقعی شهرمان
- لطیف کریمی استالفی الف ، نون !
- محمد عارف یوسفیارمغان دل
- زلمی رزمیفوائد نطاقی
- محمد عارف یوسفیوطندار
- وحيد احمد جلال زادهغوغا
- از قلم فضل الرحیم رحیماعلان ، اعلان ، اعلان حکومتی
- هادی طنز به اسقبال نشست پاریس
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )پـد ر
- عاطفه سلطانى چوپان زاده هاى ادبى در كلخوز و سلخوز!
- برگرفته از سايت فردا نیلاب موج سلام
- سید موسی عثمان"ملا نصوح "ها ی نکته دان درسایت های "موهن لال" جاسوس انگلیس
- بهار نیکفریادی از دو نویسنده سیاسی زمان فاشیسم
- محمد عارف یوسفییار بدخوی
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )کـــرزي
- عزیزه عنایت بهار وحــــدت
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بلقیس « مل »فاجعه
- از قلم فضل الرحیم رحیمنامهء یک افسر امریکائی برای خانمش!
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محمد ا صغـر( عـبا د ي )هـوا ی کا بل
- بهار نیکفرمرگ نویسنده تبعیدی غربی در تنهایی
- بهار نیکفرادبیات تبعید غرب – یکی خودکشی کرد،دیگری وزیر فرهنگ شد
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- اسدالله جعفريجهان داري از منظر فردوسي
- سروده ی از :لطیف کریمی استالفی زخم زبان !
- از قلم فضل الرحیم رحیم سه هفتهء کروئ و صد افرین به قدوس کور ذهن !!!
- شفیقه اصغر نعمتکنار مادر
- بهار نیکفررمانتک فقر،ادبیات و رنجهای روشنفکری
- پوهندوی دوکتور سید حسام (مل)دوطن دګوند د شهیدانو پیغام
- انجنیر زریر دیدار آشنا
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- سیدموسی عثمان کاسنی تلخ
- جلوه ( فربود شکوهی)زبان بی زبانی
- حلیمه مهر پورزن سوم
- داستان کوتاه از: عبدالحسیب شریفیتنهاتر
- دکتر بیژن باراناروتیسم خیام
- بیژن بارانروزی خواهد آمد-
- ناهيدبشردوستآيينه خلوت
- محمد عارف يوسفیمرو جایی که من نیستم
- محمد ا صـغـر( عـبا د ي ) زما نه شد بد ل
- ناهيدبشردوست پيام بهار
- روشنآشتی بافلسفه معترض مسیحی قرون وسطایی
- رحیمه توخی ای کار گر...
- نذيرظفرهشت ثور مبارک
- هوشنگ معین زاده بمناسبت بزرگداشت هشتصدمین سالگردمولوی
- خجسته - زيميرو- اسکاريمروري برداستان رابعه و بكتاش
- محمدنبي عظيمي ازسخن شنوتا سخنگو
- لاله امبلیفلسفه مسیحی،عرفان و تکرارحرف ها
- حلیمه مهر پور کا بل
- محمد عارف يوسفیگر نشد امروز عدالت روز محشر ميشود
- حبیبه جهتگریستم
- حضرت ظریفیبــه استـقبــال اول مــه روز هـمـبستـگــی کـارگـران جــهــان
- سيدحسن رشاد
- انجنیر حفیظ الله زریربیاد بـرادر شهیـدم سیـد حبیـب الله
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- آذر سلطانیآرامگاه عاشقان ، زیارتگاه روشنفکران
- گردآورنده وتهيه کننده ) رستاخيز)دوآزاده مهربان: رحيم نامورو مرتضی كيوان
- محمد عارف يوسفیآتش تمنا
- نيلاب سلامشعر فانی گیرا تر از ترنم باران
- آتا مستشارفلسفه مسیحی درمقابل فلسفه اسلامی درسده های میانه
- محـمـد ا صـغـر(عـبـا د ي)مـرگِ ا نـسـا نیـت
- انجنیر حفیظ الله زریــر نالـۀ شهیــــــــد
- بیژن بارانحافظ زیر هشتی
- اسدالله زمریساقې ته!
- انجنیـــرحفیظ الله« زریر»گله دارد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) سال - روز مشعل
- محمدنبي عظيمي واله هم رفت
- محمد عارف یوسفیفصل نوین
- لاله امبلیمطالعات سکولار و مزاحمت های فلسفه مسیحی
- محـمــــد ا صـغـر( عـبا د ي )مُـحَــبَت
- حلیمه مهر پور کتاب سرنوشت
- محمـد ا صـغـر( عـبا د ي)هـموطن
- محمد عارف یوسفیندانستی
- حضرت ظریفیسرود بهاری
- روشنیادی هم از مردان و فیلسوفان مخالف ازدواج
- عثمان امانی حوای اسیر
- لطیف کریمی استالفی کتاب گربهء عابد
- حلیمه مهرپور درس وحد ت
- حفیظ الله «زریر» بهــــــــــار
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محـــــــمـد ا صـغـر(عـبـا د ي)بمـنا سـبت مولـود خجـسته ی سرورکا ئینا ت
- محمد عارف يوسفیبه پيشواز بهار
- سارا ارمنی روضه خوانی اخلاقی با گیتار ادبی
- مفتاح الدین ساپیڅـــانګـــــه یو لند داستان
- انجینر برهان عقابحکیم ناصر خسرو فیلسوفی عینی گرا در آیینۀ تاریخ
- محمد عارف يوسفيچهاربيتي هاي بهاري
- خامه ی از داکتر حمیدالله مفیدسزای قروت آ ب گرم
- عفیفه آرزو نو بهاران
- حکمید نوروز په ویاړ
- محـمد ا صـغـر(عـبا د ي) بهـــــــــا ر
- عزیزه عنا یت مقام زن
- محمد عارف یوسفیگلستان غم
- داکتر حمیدالله مفید گوش به دیوار یک خبر
- لاله امبلیادبیات میان آرمانخواهی و حزب گرایی
- تهیه و ترتیب قادر یامانشاروال نمونه
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بهار سعيدماتم
- وحيد احمد جلال زادهپدر!
- انجنیر زریـــــــــر شکوه از زمانه
- عبادي ز ن
- دوکتور افضلي رباعيات
- انجنیر حفیظ الله «زریر» کور خود بینای مردم
- آتوسا سلطان زادهادبیات و انقلابی سکولار، همکاری ، انتقاد ، سرکشی
- ناهيد بشردوستسرود زنده گى
- زمری نثاری پاییز دار میزدند مرا
- ع . د . پاڅون میرزادهدهیواد وظالمانواوسفاکانوته !
- زلمي رزمي و خدا شيطان را آفريد
- پوهاندحکمي زن به هر جا
- م ي هاديزن بقای هست وبود کاینات
- سمیع رفیع جایگاه زن نزد مولانا جلال الدین بلخی
- عزیزه عنایت بگــــریـــم
- محمد عارف یوسفیزن
- نو شته نذ یر ظفرسلام به زن ؛ سلام به مادر
- انجيلا پگاهيخط ِ نــاله ِ
- ناهيدبشردوست نويد هستى
- ا صـغـر( عـبـا د ي ) سوخـتن
- انجنیر حفیظ الله زریر وطن
- عبدالکبیر(فرخاری) مولانا زن
- محمد عارف یوسفیهم میهن
- محمـد ا صـغـر( عـبا دي ) ا ي ز ن
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- اسدالله جعفريمي خواهم با تو گريه كنم
- لاله امبلیده سال هرج و مرج ادبی پست استالینیستی
- م ی هادیعاقبت
- محمدنبي عظيميظرفیت های ناکرانمند زبان فارسی دری
- انجنیر حفیظ الله زریــــــرمسلمـــــان نمـــــا هـــا
- حضرت ظریفیدر انتظار بهارم
- مولانا عبدالکبیر فرخاری ای خدا
- فقيرشاه فقيريارندا به نويسنده گان و قلم بدستان محترم
- نيلاب سلامیادداشتهای یک شب طوفانی زمستانی
- محمد عارف یوسفیعشق ویران
- آذر سلطانیفلسفه ای میان خدا و انسان
- ا صـغـر( عـبـا د ي)ا ی مـیهـن
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- بيژن بارانانقلاب
- روشنفیلسوف وعمرکوتاه شناخت وتئوری ها
- محمد عارف یوسفیما همه افغانیم و چون دادریم
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- دوکتور افضلي رباعيات
- محـمد ا صـغـر(عـبا د ی) چهــــــا ربیتی هـــا
- ارسالي منتقد گمناممجازات برای به کارگیری زبان فارسی
- آتوسا سلطانیوقتی مهندس ریاضیدان ، فیلسوف شود
- راحله راسخبيرنگ با گيتي پر از رنگ بدرود گفت
- محمدنبي عظيمي پدرپدرم وبایسکل اصیلش
- حضرت ظریفیبــاغ ا نــار
- محمد عارف یوسفیوصل
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ترجمه و تهیه از : ذاکر عمری عطار پیر
- محـمد ا صـغـر(عـبـا د ي) حــق
- حبیبه جهت جنگ سرد
- ناهيد بشردوست حيران نشسته
- محمد عازف يوسفیهركه خواند قصهء ما ميكند افسانه ها
- لاله انبلیمحاکمه سقراط،اعدام روشنفکر و روشنگری بود
- شعر از نذ یر ظفرحضور چشم گر یان
- حضرت ظریفی تقدیم به پرویز کامبخش
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- محـمــــد ا صـغـر(عـبا د ي)مُـحَــــــــــــــرَ م
- محمدعارف يوسفيهر كه جان دارد دلش پر آرزوست
- مرزا گلاباتون سچهآیا کدام جوانی پیدا میشود که طالب نباشد؟
- روشناز کاخ فلسفی تا کلبه فیلسوف
- حشمت( امید) در جواب شعر ذلیخای کیستم
- برگردان از آلمانی: نیلاب سلام « قضاوت تند حقوقی »
- نوشته: زلمی رزمیپرده نشينان سخنگوی
- محمدنبي عظيميدیگر چه کسی ناله های گره شده بر دل مردم مان را خواهد نوشت ؟
- نا صر طهوری خوش بیان
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- حضرت ظریفی شکوه و جلال
- لاله انبليفیلسوف در جستجوی هدف هستی
- محمد عارف یوسفیقیامت
- فرستنده: مجلهء افغانستان امروز – کندز«مُلزِم» مردی از سلالهء شعر، عشق و ستيز
- از عزیزه عنایتمـــو ج شــرار
- حضرت ظریفی روزهای خونین کابل یاد بود عاشوراست
- حميد برناسريال طنز وروشنگری
- ناهيدبشردوستپگاه نيم خفته
- محمد عارف یوسفیدلا ديوانگي تا كي
- روشننیچه ؛ شاعرآوانگارد، فیلسوف جنجالی
- ناهيدبشردوست خلوص خلوت
- فضل الرحیم رحیم بزرگداشت هشتصد مین سال تولد عارف بزرگ مولانا جلال الدین محمد بلخی
- مولانا کبیر(فرخاری) گشن فکر
- آذر سلطانینویسنده رمانتیک ، میان اداره و طبیعت
- نيلاب سلامدرد دل خاک
- لاله امبلیسارتر ؛ فلسفه از طریق ادبیات
- ناهيد بشردوستروزي که بيرنگ قافله سالار راه عدم شد
- لطیف کریمی استالفی تخت، تابوت،خاکستر
- مژگان ساغر شفاباغ بهشت
- ترجمه و تهیه: از محمد ذاکر عمری ازدفترخاطرات یک نوزاد نیمه مانده
- مژگان مشتاققصه کوتاه
- دوکتور بشير افضلي عشق و طن
- اسدالله کشتمندبه یاد یار عزیزی که اهل دل بود
- حميد برنا طنز و روشنگری
- روشننویسنده میان پوچگرایی و انساندوستی
- حضرت ظریفی هــلا ل عـــیـد