دخترم! به افغانستان که جهنم نامیده برگرد!
اندیشه شاهی اندیشه شاهی

های مردم ازار دیده ی من!

اهای مردم خوشبخت بگو از درد های بی درمان ملت افغان!

یکبار به افغانستان رفتم !

به مخروبه ای که هنوز کشورش مینمانند!

پدرم گفت مترس دخترم.!

تو هم به زندگی در اینجا عادت خواهی کرد. !

اگر.

بیاموزی

که چگونه

ارام از کنار

اجساد یخ زده زمستان گذشته بگذری!

اجساد متلاشی حملات انتحاری بگذری!

ازار ات نمیدهد!

پدرم گفت دختری نازم! گوش هایت را به ناله های گدایان وکودکان و زنان ملت خوب باز کن.

 و از رنج مردم با وقاحت تمام انها فکر کن.

اگر عادت کنی!

رشوت بگیری و یا بدهی!

دخترم! جیب ات را به گشادی دالر های سرازیر شده بدوز.

با دموکراتیک ها دم از دموکراسی حرف بزن.

با جنگ سالارها معامله رتبه کن.

دخترم هوشدار!در کنار خرابه ها تاریک

دیوار های خانه ات را با مرمر های سفید روشن نسازی.

از افغانستان لذت خواهی برد دخترم!

عادت میکنی اگر !

وجدان ات را با چاقوی تیز حرص از احساسات ات را ببر!

همه چیزها را به یک تکه کاغذ بفروش

 انطور بفروش که هیچگاه نفروخته باشی!

انطور فراموش کن که این تکه کاغذ را!

هرگز در سفیدی کفن با خود نخواهی برد

های مردم غریبه ی من که در ان بالا ها نشسته اند!

دخترم! افغانستان که جهنم نامیدند برگرد

دخترم بیبین!

چه اسان است فراموش کردن انسانیت!

در مقابل یک تکه کاغذ!

که برای ان همه !

فروخته اند وجدان خود را/و زندگی ان مردم ملتم را/و شخصیت و وقار خود ایشان را/و ارزش های که همه مان را/

از حیوان متمایز میسازد!

های مردم ازار دیده ی من!

به افغانستان که جهنم نامیده اند برمیگردم.

دخترم به فکر پولدار شدن مباش.!!!!

 تا توانی لقمه های چرب را/به دست ان مردم بده / چشم های گرسنه مردم که نان قاق پوپنک زده را/

به دست یکدیگر میدهند.

بگرد دخترم!

و اروغ های بلند ات را/خانه های گلی و شکسته شان را/اباد کن.!

های مردم ازار دیده ی من!

دخترم! به افغانستان که جهنم نامیده اند برگرد!

به تراژدی "بینوایان" و گدایان" گوش ده.!!!

به درد های "باغ کهنه " و دلهای دیوانه" گوش ده.

به چشمهای گرسنه "چرم ساغری" ان ملت نگاه کن.

به زندگی "برباد رفته" ان ها کمک کن.

فقط در یک کوچه تنها..

هر لحظه

صد بار!

به تجربه خواهی نشست دخترم!

 و فریاد خواهی زد! های مردم ازار دیده ی من

برگرد به افغانستان دخترم!

 که "مزرعه حیوانات" جورج اورل

هر روز

بنمایش گذاشته میشود!!!

دخترم برایت اخرین حرفم را میگویم!   میخواهم  صادقانه بگویم که

"""ما همه مساوی هستیم ولی عده ای از ما مساوی ترند"""

با لبخند گند زده تحویل مردم داده میشود!

های مردم ازار دیده ی من!

دخترم! به افغانستان که جهنم نامیده اند برگرد!

دخترم! به سادیزم وحشت فروش کودکان خاتمه ده

به درد و گرسنگی و بدختی ملت/جهل مطلق

خاتمه ده. خاتمه ده.

  در میهن ِ من

روزنامه به هنگام تولد لال است.

رادیو به هنگام تولد کر است.

تلویزیون به هنگام تولد کور است.

 و آنان را که بخواهند، اینان همه سالم زاده شوند

لال شان می کنند و می کُشند،

کر می شوند و می کُشند

کور می شوند و می کُشند،

در میهن ِ من!

ه! میهن ِ من!

 


December 24th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان