روش های درست نویسی و درست گویی در زبان بخش یکم
                                                                                                            جاویدفرهاد جاویدفرهاد

گپ نخست :

زبان پارسی، بر بنیاد گسترده گی حوزه ی مفهومی اش در میان پارسی زبانان ، از ارزش ویژه یی برخوردار است ؛ برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب می شود که روند اثر گذاری و اثر پذیری این زبان را در فرایند دوسویه ی آن (مرحله ی دادوستد زبانی) مورد ژرف نگری قراربدهیم .

 

با توجه به این ویژه گی، یکی ازمواردی که می تواند دررشد و گسترده گی حوزه ی مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، کاربرد روش های درست نویسی و درست گویی واژه ها در زبان است.

 

افزون براین،به کارگیری روش های درست نویسی ودرست گویی واژه ها کمک می کند تا زبان را از آسیب های روزمره ولغزش های معنایی دورنگهداریم، و با عملی سازی این مهم، به پویایی آن بپردازیم .

 

چنانکه وچنانچه: این دو (چنانکه وچنانچه) دوترکیب مختلف با دومعنای متفاوت اند؛ زیرا "چنانکه" به مفهوم "آن طوری که"آمده و مهمترین برهان آن "آن چنانکه وهم چنانکه" است و دراین جاهم "آن طوری که" معنا می دهد.

 

"چنانچه" به معنای "اگرست" مانند: "چنانکه آگاهی دارید" ؛ یعنی آن طوری که آگاهی دارید و" چنانچه آمدید من نبودم" یعنی اگر آمدید،من نبودم. این دو ترکیب را بیشتر به جای هم می نویسند، و این اشتباه محض است. در کتاب های کهن، گاهی این نارسایی و اشتباه دیده می شود: اما به هر حال، از کاربرد "چنانچه " به جای "چنانکه " باید پرهیزشود.

 

بایستی، باید و بایست :" باید" فعل مضارع "بایستن" یعنی در برگیرنده ی زمان حال است . "بایست" و"می بایست" فعل ماضی و"بایستی" از منظر دستور زبان صیغه ی شرطی است.

 

در زمان حال(مضارع ) ،کاربرد و واژه ی "باید" درست است و نه "بایستی"؛ پس هنگامی که می گوییم"او بایستی این کار را بکند " نا درست است. به جای آن باید گفت : "اوباید این کاررا بکند"ویا" او باید برود"و" اوبایست برود" و"او بایستی برود" ویا "بایست رفته باشد" نیز نادرست است ؛ برای آن که این جافعل، مضارع و شرطی می آید. به همین گونه کاربرد جمله ی "باید آمده باشد" نیز درست نیست؛ برای آن که دراین جمله، فعل ماضی "باید" نمی توان آورد و به جای آن باید گفت و نوشت: "می بایست آمده باشد" .

 

عدم : از ترکیب هایی که امروز متاسفانه تا حد زیادی کاربرد نادرست دارد، ترکیب هایی مانند: عدم حضور، عدم قدرت و... است .

بربنیاد این، بسیاری از پارسی زبانان، واژه ی "عدم" عربی را درآغاز واژه ها می آورند و به همین گونه ترکیب هایی را به کار می برند؛در حالی که واژه ی"قدرت" برابر فارسی خوبی در زبان ما دارد وآن"توانایی" است و"عدم قدرت" هم "ناتوانی "، پس خوب است به جای "عدم قدرت" بگوییم و بنویسیم :"ناتوانی".

 "عدم" در زبان عربی به معنای "نبود" و "نبودن" است و گاهی هم (نظر به نیاز مندی مفهومی در زبان نوشتاروگفتار) بهتر است به جای "عدم" بنویسم وبگوییم: "نبود" ویا"نبودن".

 

فقدان: این واژه ازنگاه مفهومی، به معنای "نیستی" و "نبودن" نیست . معنای اصلی "فقدان"، "گم کردن" ویا "گم شدن"

است. درزبان فارسی ، بهتر است به جای واژه ی "فقدان" ،"گم شدن" و"گم کردن" را به کارببریم.

 

 دنیاء جدید یا دنیای جدید ؟ : برخی ها "دنیا " و"صحرا"را درجمله به دوگونه می نویسند:"دنیاءجدید"ویا هم"دنیای جدید"و"صحراءخشک"ویاهم"صحرای خشک" که نگارش و تلفظ "دنیاء جدید" و"صحراء خشک" نادرست و نگارش و

 

تلفظ "دنیای جدید " و"صحرای خشک " درست است ؛ زیرا گذاشتن نشانه ی همزه (ء) به جای (ی) به این دلیل نادرست است که هرواژه ی پارسی که در پایان آن الف ممدود است، در اصل "الف" و"یا" بوده مانند: جای و نه جاء، پای ونه پاء، ناپیدای ونه ناپیداء، رهنمای ونه رهنماء و...؛ زیرا "ی" را که به نشانه ی اختصار آمده، در هنگام اضافه دو باره آورده شده، واز همین سبب گفته و نوشته می شود: "جای خوب، پای شما، رهنمای بد و..."

 

بنابراین کاربرد "دنیای جدید و صحرای خشک" درست است و نه"دنیاءجدید وصحراء خشک"؛اما در برخی از کتاب های نوشته شده ی کهن" دنیاءجدید وصحراءخشک" نگاشته شده ؛ ولی آن چه در آن کتاب ها نگارش یافته همزه نیست ، بل این همزه به جای "ی" ویا هم"ی" نیمه تمام است وآن هم به خاطری است تا درمیان "ی" تمام ونیمه تمام، تفاوتی گذاشته شود.

 پارینیان حتا در هنگام نوشتن نام های مشهورعربی به خط عربی، واژه هایی مانند: موسی وعیسی را در هنگام افزودن "ی"، بدل به الف نموده و"ی" افزوده را در پی آن می آوردند مانند: موسای کلیم الله ، عیسای روح الله ،  مصطفای پیامبرو...(امروزنیز این روش پسندیده است.)

 

نهاریاناهار ؟ : نوشتن "نهار" با "ن"،" ھ"، "ا" و "ر" درست نیست؛ چون این واژه عربی وبه معنای "روز"است ونه "ناشتای روز". آن چه را که در میان روزمی خورند، "ناهار"است .این واژه فارسی است وبه مفهوم "ناشتا" وغذای چاشت است.

بنابراین کاربرد واژه ی "نهار" عربی که به معنای روز است به جای "ناهار" فارسی ؛ یعنی "روز خوردن " که مفهوم ناروایی را بیان می کند.

 

سفارشات ، گزارشات، فرمایشات: جمع بستن واژه های فارسی با"ات" عربی مانند: گزارشات ،سفارشات ، فرمایشات نگارشات و... بسیار ناروا است؛ زیرا واژه هایی مانند : گزارش ، نگارش ، سفارش، فرمایش و... .پارسی اند، و هیچ

 

 نیازمندیی وجود ندارد تا این گونه واژه های پارسی را با "ات" عربی جمع ببندیم . به جای آن بهتر است این واژه ها را با "ها"در پارسی جمع بندیم ونه با"ات" عربی. هم چنان واژه ی "ده"را که پارسی است، نباید "دهات" بنویسیم ، بل به جای آن "ده ها" نوشته وواژه های رایج مغولی در زبان پارسی مانند: ییلاق ، قشلاق و باغ را نیز با"ات" عربی جمع نبندیم.

 

شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات وترشی جات: جمع بستن واژه ها با "جات" مانند: شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات، ترشی جات و ... نیز مجاز نیست ، بهتر است این گونه واژه ها را با "ها" جمع ببندیم و نه با "جات" ؛ این نادرستی زمانی به نقل از استاد" سعید نفیسی "به میان آمده که بسیاری به این قیاس که "در زبان عرب گاف نیست وهر کلمه ای را که گاف داشته در عربی گاف آن را به جیم بدل می کنند مانند: "نرگس " که در عربی از فارسی گرفته اند واز آن "نرجس" ساخته اند و پیش خودشان تصور کرده اند که اگر بخواهند می توانند واژه هایی مانند: شیرینی ، سبزی ، میوه ، ترشی و... را می توانند با"جات" جمع بنندند" که این نادرستی روشن در کار برد واژه ها درزبان پارسی است .

 

بنادرودهاقین: "بندر"واژه ی پارسی است وجمع بستن آن به"بنادر"درزبان پارسی درست نیست. این جمع را در زبان عربی باید به کاربرد؛ زیرا واژه ی بندر از زبان پارسی به زبان عربی رفته و در آن زبان به "بنادر " جمع بسته شده است . در زبان پارسی بهتر است"بندرها" بنویسیم ونه " بنادر" .هم چنان واژه ی "دهقان " را که اصل آن پارسی و"دهگان" بوده، نباید به گونه ی عربی شده ی آن "دهاقین"بنویسیم ، به جای آن خوب است بنویسیم دهقان ها وگاهی هم "دهقانان".

 

 پیشنهادات واصله : پیشنهاد واژه ی پارسی است. افزون براین که جمع بستن آن با "ات" عربی ناروا است، درواژه های پارسی مانند زبان عربی ما مذکر ومونث نداریم؛ بنابراین نادرست است که برای اسم جمع در پارسی ، صفت مونث

 

بیاوریم وترکیب های بدریختی مانند: پیشنهاد های واصله ونامه های واصله را به کارببریم. به جای  آن ها بهتراست "پیشنهادهای رسیده ونامه های وارده" گفت ونوشت.

 

نیاگان یا نیاکان؟ : مفرد این واژه دراصل "نیاگ" (به معنای نیا یا جد) است وجمع آن نیاگان است، نه "نیاک یا نیاکان" به کاف تازی . پس بهتر است مانند واژه های: "شایگان ورایگان " واژه ی "نیاکان" ،"نیاگان" نوشته وخوانده شود.

 

طپیدن ،غلطیدن : این واژه ها (طپیدن وغلطیدن ) را باید با"ت" فارسی (تپیدن و غلتیدن) نوشت ونه با "طای" عربی.

 به همین سان، مشتقات این واژه ها مانند: تپش، غلت خوردن، غلت زدن ، غلتان و غلتک را نیزباید با"ت" نوشت ونه با"ط".

 

 توفان یا طوفان؟: این ها دو واژه با دومعنای متفاوت اند. "توفان" به "ت"فارسی و"طوفان" به "ط"عربی است.

"طوفان"عربی با طای ماٴلف ، معناهای چندگانه دارد مانند : باران سخت، آب فراوان و سیل؛ اما واژه ی "توفان" فارسی با"ت" از فعل "توفیدن" گرفته شده وبه معنای "فریاد کردن به صدای بلند" "غرش" و "غریدن "است.

 

میادین یا میدان ها؟ : واژه ی "میدان" فارسی است واز پارسی به زبان عربی رفته وبه "میادین"جمع بسته شده، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی در زبان پارسی- و به شکل میادین- مجازنیست. خوب است به جای "میادین" "میدان ها" نوشته و خوانده شود.

 

وزرا یا وزیران؟: "وزیر" در اصل واژه ی پارسی بوده و به گونه ی "وچیر" یا"وچر" نیز در گذشته کاربرد داشته وعرب ها آن را از پارسی گرفته اند، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی یعنی "وزرا" و"اوزار" در زبان پارسی نادرست است. بهتر آن است که در فارسی جمع وزیر را "وزیران"بگوییم.

 

استادان یا اساتید؟: "استاد" نیز واژه ی پارسی است واصل آن "اوستاد" بوده است. دال واژه ی "استاد" در واقع مانند واژه های: خشنود، خشنوذ وخورشید، خورشیذ باذال بوده وعرب ها هنگامی که این واژه  را از فارسی گرفته اند، بر بنیاد همان ساختار پارین، آن را "استاذ" تلفظ نموده و جمع آن را "اساتیذ واساتذه " نیز می گویند. پس از آن جایی که این واژه در اصل فارسی است، باید جمع این واژه را نیز در زبان پارسی "استادان"یا"استادها" بنویسیم، نه بر اقتضای عربی آن "اساتید،اساتیذ ویا هم اساتذه".

 

دکاکین و دکان ها : "دکان" واژه ی فارسی است وجمع بستن به گونه ی عربی (دکاکین ) درست نیست به جای آ ن باید نوشت :"دکا ن ها" .درپارسی دکان کوچک را " دکانچه و دکه " می گویند.

 

گزاردن وگذاردن: این دو واژه ازدوریشه با دومعنای متفاوت است.

"گذاشتن " با ذال به معنای "نهادن و قراردادن" است و"گزاردن" با"ز" به معنای "اداکردن وانجام دادن" . یکی را به جای دیگری به کارگرفتن، نادرستی محظ است.

 

اتاق یا اطاق؟: اصل این واژه ترکی است. درزبان ترکی مخرجی که به "ط" (طای مالف) تلفظ شود وجود ندارد؛ یعنی "ط" غلیظ مانند عربی نیست. پس هیچ عمدی وجود ندارد که ما در فارسی واژه ی "اتاق" را به "عربی و به شکل "اطاق" بنویسیم . بهتر است به جای آن،"اتاق" نوشته کنیم ونه "اطاق".

 

مدیره، رییسه، کمینه و جانبه : از آن جایی که درزبان پارسی مذکرومونث نیست، این تصور نادرست است که به اقتضای زبان عربی در فارسی- نیز- نشانه ی تاٴنیث آورده شود وبانوان مدیر و رییس را" مدیره"و"رییسه" بگویند وبنویسند.

"استاد سعید نفیسی" در این مورد می نگارد:" در زبان عربی هم برای این مقصود، چنین کلمه ای نیست و همین طور کلمه ی رییسه، یعنی زنی که ریاست بکند، در عربی نیامده است. مدیره، تنها مونث صفت مدیر ورییسه مونث صفت رییس است . در عربی گاهی برای صفت مذکری که به جای اسم استعمال می شود، کلمه ی مونث معمول است مثل شاعر که مونث آن شاعره آمده است،وحتی رقاصه هم درست نیست، مگر این که صفت باشد. در نتیجه ی همین اشتباهات، کلمه ی جانبه را هم جعل کرده اند. مردان برای اینکه من نگویند وننوسیند و من گفتن را بی جهت بی ادبی فرض کرده اند، در حق خودشان گفته اند: این جانب. در صورتی که جانب در اصل زبان تازی، به معنی پهلوست و در فارسی به معنی سو و جهت و طرف هم استعمال شده است.

 

با همه ای اینها دلیل نیست که زنان خودشان را جانبه بگویند؛ زیرا که نه تنها بر خلاف قاعده است؛ بلکه جنبه ی تحقیر و توهین هم دارد؛ زیرا که جانبه در لغت عرب، به معنی زن کوتاه قد وخواروذلیل است."

با توجه به این، کاربرد "کمینه " به جای مونث "کمین" (وبه خاطر بیان شکسته نفسی) درزبان فارسی نیز نادرست است.

 

                                                                                                                                           ادامه دارد


March 10th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان