طنزی به پیشواز بیستمین سالروزپیروزی مجاهدین سربکف
لالاگل پغمانی لالاگل پغمانی

 

                                                                     ثور1391

 

 

 

 

ازخانه برامدم تاکمی سودا بخرم،به جاده میوند که رسیدم دیدم راه های موتر رو مسدود شده و مردم سیل آسا به طرف چمن حضوری درحرکت اند،همه خوشحا ل به نظر میرسیدند و بیک دیگرمیگفتند

چه کنسرت زیبایی خواهد بود؛کسانی اظهارعقیده میکردند که هنرمندان از خارج آمده اند،بعضی ها

هم میگفتند هنرمندان هندی آمده اند،عده یی میگفتند شاید هنرمندان پاکستانی ویا عربی باشند ، ولی

کسانیگه خبرها را شنیده بودند با اطمینان میگفتند :کنسرت جهادی های خود مااست ؛ از رهبران

جهادی ما. من که کنجکاو شده از یکی پرسیدم او بیادر چی گپ است که همه بطرف چمن درحرکت

 هستند،میگویندکنسرت است؟ مخاطبم گفت خبرنداری که امروزهشتم ثورروز پیروی مجاهدین وچون

بیستمین سالروزپیروزی شان است  قرااطلاع رادیوها وتلویزون ها بخاطرعظمت ومزایای جهادشان و

خوشی بیشتر مردم کابل کنسرت میدهند.دیگری حرف او تکمیل نموده گفت که رهبران جهادی باکرزی

یکجا کنسرت میدهند. من با علاقمندی وبی باور همرای مردم در حرکت شدم ، لحظه به لحظه  تعداد

چمعیت بیشتر وبیشتر میشد ،در نزدیکی های چمن حضوری مردم دمه کرده بودند چراکه آنجا دروازه

های تلاشی امنیتی گذاشته بودند  تا کدام حادثه رخ ندهد، نا رسیده به دروازه های امنیتی تعداد پولیس

ایستاده بودند که آنها با دیدن چهره ظاهری اشخاص ، برخی را اجازه میدادند تا بطرف دروازه های

امنیتی بروند. خوشبختانه مرا اجازه دادند  و از دروازه امنیتی هم بدون مشکل گذشتم دیدم دربخش

شمالی چمن نزدیک ستدیوم در حلقه وسیعی مردم ایستاده اند. من هم به عجله خود را به آنجا رساندم

دیدم واقعآ ترتیبات کنسرت گرفته شده است ؛ یک ستیژ و در اطراف آن شش کمپ گنبدی شکل بسیار

مجلل که چشم را خیره میکرد برپا شده بود ( این کمپ ها مربوط به کشورهای می شد که در جهاد

نقش برجسته داشتند و اکنون هم در بازسازی).

ستیژ با عالی ترین دیکوریشن در بین کمپ ها چون الماسی میدرخشید؛چنین ستیژلوکس در فلم های

هالیوود،بالیوود وحتا کنسرت های مایکل جکسن هم دیده نشده بود .

کمپ ها بابیرق های امریکا ، انگلستان ،عربستان ، پاکستان ، ایران و جرمنی مشخص میشد ؛

درکمپ امریکا ریگن وکیسنجر، در کمپ انگلیس مارگریت تاچر ،در کمپ عربستان ملک فهد شهزاده

ترکی واسامه ، درکمپ پاکستان ضیاالحق وجنرال اختر ، در کمپ ایران رفسنجانی و در کمپ جرمنی

خانم مرکل قابل تشخیص بودند.

پیشروی ستیژمیدان بزرگی باقالین فرش شده بود . حاضرین بی صبرانه منتظر شروع کنسرت بودند

که ناگهان از عقب ستیژ صداهای بلند شد که همه آنرا از طریق بلندگوها می شنیدند؛معلوم بودکه سر و

صداکننده گان از فعال بودن دستگاه های صوتی اطلاع نداشتند؛ کسی باخشم فریاد میزد که او رهبرها

شما در وقت جهاد کجابودید ؟ من یک قومندان بودم که همه روزه افرادم زخمی وکشته میشدند  ، شما

کجا بودید که صدها وهزاران مجاهد دیگر کشته میشدند؟ ما مجاهدین برحق بودیم که اکنون نان نداریم،

کارنداریم،سرپناه نداریم،معلول ها،بیوه ها و یتیم های که از مجاهدین مانده دست به گدایی میزنند؛ ولی

شماها درقصر های لوکس با عیش و نوش زنده گی میکنید، شما نمی گفتید که ما کشورخود را آباد و

آزاد میسازیم؟ ولی کشور را ویرانه ساختید و آن را به 48 کشورگروکردید.صدای نازک وابریشمینی

شنیده شد که گفت : ای آدمه چپ کنین که خرابی میکنه . به دنبا ل آن صدای بلند وخشنی شنیده شدکه:

دهنش را ببندید وبدون آنکه کسی متوجه شود ازمنطقه خارجش کنید ،او یک انتحاری است که میخواهد

رهبران سربکف جهاد ومقاومت(!) را از بین ببرد،هله هله هرچه عاجل... دیگرشنیده نشد که او چی

گفت و در عقب ستیژ چی گذشت زیرا که مسئول تخنیکی دستگاه صوتی را خاموش ساخته بود، مردم که این حرف ها را خوبتر میدانستند وهمه روزه در عمل میدیدند به این سر وصداها چندان علاقمند

نشده صرف منتظر شروع کنسرت بودند.

لخظاتی بعد شیرژیان(!)بروی ستیژ آمده  عقب مایکروفون قرار گرفته و گفت ببخشید که یک مریض

روانی بود ،به شفاخانه روانش کردیم ان شاالله خوب میشه  چیز جدی نبود.بعد به حاضرین خوش آمدید

گفت و آرزو نمود تا با دیدن کنسرت رهبران سربکف جهاد ومقاومت (!) لحظات خوشی داشته باشند،

حاضرین کف زدند ولی کمپ نشینان به گونه ممتد کف زدند . شیرژیان(!)هم بعنوان سپاس بطرف هرکمپ تعظیم میکرد  ، در ختم کف زدنها کرزی گفت که: بنام نامی شما حامیان جهاد برحق(!) ما

کنسرت را با ساز لوگری آعاز می کنیم ؛ باشروع نغمه مست لوگری(سلامی)از دو طرف ستیژتعدادی

از وزرا ، وکلای پارلمان ،جنرالها ،قوماندان ها ،رؤسای کمپنی های شخصی ،رؤسای انجوها ،تاجران

بزرگ و عده یی از دیپلوماتهای افغانی که بهمین منظور به کابل آمده بودند با شرنگ شرنگ شرنگ

زنگهای پشاوری داخل میدان شده وبا توقف کوتاه(ختم سلامی) ، رقاصان در پیشروی کمپ های مورد

علاقه(صاحبان) خود نشستند که ا زطرف کمپ نشینان استقبال شده و به اشاره نفرهای اول کمپ بالای

رقاصان پوند،دالر،ایرو،دینار ،تومان وکلدار ریخته شد.

با ورود رقاصان فضا از  عطر دل انگیزی مملو شده بود.

سازلوگری ادامه یافت و رقاصان چنان مست و برابر با ساز پای میزدند  گویی از پدر پدر کسپی بوده

باشند ، با هر ناز و کرشمه رقاصان بالای شان پول انداخته می شد ،به حدی پول انداخته شد که روی

فرش را همه پول گرفت. دیدن این رقص ،عروسی های شش کروهی کابل را بیاد میآورد، درختم  رقص ، رقاصان بطرف ولینعمت های خود ادای احترام کردند که با کف زدنهای ممتد کمپی ها

استقبال شدند . مردم از این رقص مسلکی حیران مانده بودند.

کرزی بازهم عقب مایکروفون ایستاد وگفت: دوستان ومهمانان عالیقدر حال نوبت میرسد به اولین

کورس رهبران جهاد فی سبیل الله که از حمایت همه جانبه شما طلیعه داران آزادی و دموکراسی

جهان برخوردار بودند ، البته کنسرت تحت رهبری خودم است که انشاالله خوش تان میآید؛ کرزی

از رهبران سربکف جهاد تقاضا نمود تا روی ستیژ تشریف بیاورند ، رهبران باچپن ها وکلاهای

زربفت که با طلا و جواهرات فیمتی تزيین شده بود وحتا در ریش های شان هم جواهرات میدرخشید

(این لباس های فاخر و تزيینات امیرالمومنین های اموی وعباسی را بیاد میاورد)،روی ستیژ بالاشده،

 کرزی در پیشروی شان قرارگرفت  وباحرکت دستها مانند یک گرداننده ،موسیقی را آغاز کرد ؛

حاضرین ناباورانه نغمه (ای زما وطنه) راشنیدند ،باشنیدن این نغمه آشنا آنقدر کف زدند که برای

لحظاتی نمی شد صدای موسیقی را شنید.

 

کورس چنین آغاز شد:

 

 

ای زما وطنه د ډالرو خزانی زما               

  

ستاهره دره کی دی کرغیړنی نښانی زما           

ستاسر چی وی وچت زه به داعزت له کومه کړم

ته چی خوار او زار نه یی زه به مال او راحت له کومه کړم

ته چی وران ویجاړ نه یی زه به خوب او راحت له کومه کړم

خرڅ به کړم داخاوره په مینه مستانی زما

ای زما وطنه دډالرونو خزانی زما           

عقل می ایری شه ستا د لوټولو په فکرونو نه

سترګی می قربا ن شه ستا وران ویجاړ ښارونونه

 ځارشمه قربان شم  د چودریو آخندونو نه

ستا هره کوڅه کی دی وین لړی کارنامی زما           

ای زما وطنه دډالرونوخزانی زما           

یا به دی واچوم په پښودایران او پاکستان

یابه دی ورک کړم دنقشی ددی جهان

هرڅه به دی خرڅ کړم خو ځان به کړم ودان

 

رهبریمه نوکریم تا ته یاد دی افسانی زما           

ای زماوطنه دډارونوخزانی زما             

 

   

 

(حین اجرای کورس آدم می توانست ناله وفریاد روان شادغنی خان رابشنود)

 

 

درجریان کورس ازکمپ ها صداهای وری گد ،مرحبا ،بهد اچه و آفرین ها بلند بود ،کمپ نشینان با

خوشی زایدالوصفی کورس را استقبال کرده وپیهم کف میزدند. مردم عادی از تعجب دهن هایشان

باز مانده بود و نمی دانستند چی کنند.

آهنگ دوم شروع شدموسیقی نغمه (وطن عشق تو افتخارم) رانواخت که درهمین لحظه ازعقب ستیژ

 

صدای بلندی گفت  اونه اونه طالب ! با شنیدن کلمه طالب گریز گریز وبی نظمی  شروع شد،چنان

بی نظمی که صحرای محشر (جمالزاده) را تصویر میکرد. از کمپ های پاکستان، عربستان  و

انگلستان صداهای بلند بودکه در میان چیغ و فریادها شنیده نمیشد ،از کمپ پاکستان نصرالله بابر

با بلندگوی سیار پیهم صدا می زد ( ای لوگ مسلمان هی ، ای لوگ همارا بایی هی ) ولی گریز

چنان با عجله بود که کسی چیزی را نمی شنید . حین گریز آنانیکه فربه تر بودند زیرپاها له شده

زخمی وخون آلود به مشکل خود را میکشیدند .

در میدان رقص  چپن، لنگی،پکول،کرتی،پتلون،نکتایی،چپن های زربفت،کلاهای جنرالی،نشانهای

شجاعت و میرانه فراوان بجای مانده بود.

جای عطردل انگیز را گاز میتان گرفته بود .

تنها باشنده گان کمپ های پاکستان ، عربستان و انگلیس مانده بودند؛ افراد کمپ پاکستان داخل میدان

شده و اشیای قیمتی را با حرص و ولع جمع کرده و میگفتند : روزی حلال پیداکردن عبادت است.

این جمله شان مرا بیاد کارتونی انداخت که در یکی از سایت ها دیده بودم ؛  در کارتون یکنفر عرب

روان بود و از عقبش سگی می رفت ،بالای سگ پاکستان نوشته شده  وسگ میگفت روزی  حلال

پیداکردن عبادت است.

برخی از فراریان که زخم شدید برداشته بودند با ناله و زوزه خود را به سینه کش میکردند تا از

صحنه بگریزند.

مردم با تعجب صحنه فرار شجاعان و سربکفان را میدیدند؛ در همین اثنا هیولای برهنه یی که چهره

و مقامش برایم آشنا بود ودیوهای فلم های هندی را د ذهنم تداعی کرد،از پهلوی من طوری خیززدکه

مرا با تصادم خود به هوا پراند  اما خوشبختانه قبل از اینکه نقش زمین شوم از خواب بیدار شدم؛

قلبم بشدت میزد و دهنم خشک شده بود ، جرعه آبی نوشیدم و در پی تعبیر خواب خود شدم،نتوانستم

به تعبیری برسم  لذا به روان پاک میرزاده عشقی بخاطر خرنامه اش درودی گفتم وبخواب رفتم .


April 23rd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان