عید قربان
عبدالو کیل کوچی عبدالو کیل کوچی

 

         

طنین مژده می آید که جشن عید قربان است

یکی در عیش و شادی ، دیگری با چشم گریان است

هزا ران سال شد خون بشر همواره می ریزد

به آن عطشی که سیری نا پذیر از خون انسان است

چه خون هایی که هرجا ریخت ، چه جانهایی که قربان شد

برغم آنهمه ، یورش به جان گوسفندان است

زاحوال قماری و کبوتر ها چه می پرسی

که باغ و گلشن دشت ودمن آماج تو فان است

ادای فرض واجرای مراسم  حکم ها دارد

نه صرفا  با طواف کعبه ویا ذبح حیوان است

رسوم عید تنها کار خورد و نوش وفیشن نیست

نه وصف حلیه ها وکلچه ها و مرغ بریان است

اسا سا عید نیکی و زیارت کردن دلهاست

فزون از کعبه ، دلجویی بحال مستمندان است

پیام عید صلح و آشتی وشاد مانی هاست

کجا خوش آن دلی کو احتیاج لقمه نان است

بدست آوردن دلها نشان عزت و یاریست

تن رنجدیدهء مستضعفان محتاج درمان است

چنین رنج ومصیبت های مردم سخت دشوار است

که قربانی همیشه این وعیش عید از آن است

فلک وارونه می چرخد ، زمین آشفته می گرید

به آن رنج عظیم ی که بجان درد مندان است

به یک جا ی اعتلا وانکشاف وطرح ریزی هاست

دگر جا خون و آتش زنتزاع کفر وایمان است

وفاق و امن و آسایش میسر نیست در عالم

که تا جنگ و جدل از سوی کافر یا مسلمان است

بیا دل را مصفا کن درفش صلح بالا کن

که ایثار وعمل ملاک فضل آدمیان است

بخدمت در نوردیدن جهان واقعیت را

وفا ورمز پیروزی اصول داد خواهان است

فروغ عید را تا بار دیگر مردمان بینند

که خورشید سعادت جاودانه گرم وتابان است

 

 

 






October 14th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان