فر یاد های د م بد م
ميرزا مير اکبر (صابر) ميرزا مير اکبر (صابر)

جان گویمت یا به زجان ایجان جان جانان من
تمثال رعنا قا متت با دیده حیران من

عمری که از من رفتهء مانند عمر بیو فا
بالا شود از سوز دل تا برفلک افغان من
...
تا دشمنان اندوختی از رشک جسمم سو ختی
اخگر مگر افروختی بر سینه بریان من

فر یاد های د م بد م کردم ولی ایمه چه سود
باران نیسان میرود از دیده گریان من

رفتم ز خود چون گشتهء بی غیر من با غیر دوست
رودی ست یا بحر روان سر چشمه چشمان من

ای د لربای مه لقا در چشم تاریکم درا
یا بد مرا مردم ضیا پا نه بفرق جان من

تا برده دل آن سیمبر از خود نمی باشم خبر
(صا بر) چه می پر سی دگر نام من و عنوان من


December 31st, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان