هواي آزاد
کیوان باژن کیوان باژن

«هنر و اندیشه ای که بر مبنای ایدئولوژی مبارزه ی نوین شکل یابد٬

   هرگز تحمیلی و کلیشه ای نمی تواند باشد. زیرا فلسفه ی علمی‌٬ جهان

   را از دیدگاه تغییر و تحول می نگرد و آن چه٬ در پروسه ی تغییر و تحول

    قرار گیرد گوناگون و وسیع است و انسان را به کشف عناصر تازه ای در

   طبیعت و انسان٬ رهنمون می شود.»

                                       ***

«سعید سلطانپور» (متولد۱۳۱۹)٬ شاعر برخاسته از مردم
«سبزوار» و از چهره های شاخص تاتر«ایران» که چهره ی فرهیخته اش٬ چون بسیاری از چهره های فرهیخته ی این مرز و بوم، در دایره ای از تنگ نظری ها ی سیاسی و غیر سیاسی مخدوش مانده است، با گذراندن دوره ی هنرکده ی«آناهیتا» از سال(۱۳۳۹) تا( ۱۳۴۹) بازیگر تاتر«آناهیتا» شد ودرسال(۱۳۴۴) با«مهین اسکویی» درکارگردانی نمایش نامه ی«سه خواهر»٬اثر«آنتون چخوف» هم کاری کرد.

    رفیق شهید «سعید سلطانپور» هم چنین در«دانشکده ی تاترهنرهای زیبا ی دانشگاه تهران» دوره ی تاتر را گذراند و در سال های دانشجویی نمایشنامه های «مرگ در برابر» اثر«وسلین هنچف» و«ایستگاه» نوشته ی خود را کارگردانی کرد.

       او سپس با هم کاری«ناصر رحمانی نژاد»٬ انجمن تاتر ایران را در سال(۱۳۴۷) بنیاد گذاشت. اجرای نمایشنامه ی «دشمن مردم» اثر«هنریک ایبسن»،«آموزگاران» اثر«محسن یلفانی» و«چهر ه های سیمون ماشار» اثر«برتولت برشت» از فعالیت های انجمن تاتر ایران است. اجرای تمام این نمایش ها یا به بازداشت کارگردان، نویسنده و هنرپیشه ها انجامید یا قرق و بستن سالن نمایش.

        ساواک سالن نمایش«دشمن مردم» را پس از یازده شب اجرا، با هم کاری شعبه ی خود در دانشگاه (سرپرستی امور دانشجویی) قرق کرد و بست و به پشت صحنه ی «آموزگاران» هجوم برد و نویسنده و کارگردان را در میان اعتراض تماشاگران دست بند زده٬ روانه ی زندان کرد.

      

      در سال (۱۳۵۱) به جرم پخش گسترده ی کتاب«نوعی ازهنر، نوعی از اندیشه»- که نقدی اجتماعی و جامعه شناختی از هنر٬ به مفهوم عام و تاتر به طور خاص است-  بازداشت شد و چهل روز در سلول انفرادی ماند. در سال (۱۳۵۳) نیز به جرم پخش مجموعه شعرش با عنوان«آوازهای بند» دست گیر و در سلول های انفرادی شکنجه شد. هفت ماه شکنجه های «اقراری»،«انتقامی» و «جیره ای»٬ نتیجه اش٬ بیست و یک روز معالجه روی تخت بیمارستان شهربانی  ساواک بود. اما مداوا نیمه تمام ماند. او را با پای جراحی نشده٬ به سلول باز گرداندند و دوباره شکنجه... شکنجه... شکنجه...!

      در نهایت٬ بی دادگاه های رژیم او را به سه سال زندان محکوم کردند که در «قصر» و «اوین» گذشت. اشعار دفتر«از کشتارگاه» حاصل این ایام است.

 او بعد از آزادی به خارج از «ایران» رفت و کمیته ی«از زندان تا تبعید» را در سال (۱۳۵۶) تشکیل داد. در زمستان (۱۳۵۷) بعد از پیروزی دلیرانه ی مردم بر علیه رژیم شاه٬ به وطن بازگشت.

      سرانجام او را در شب عروسی اش (فروردین۱۳۶۰) بازداشت و در۳۱ اردی بهشت همان سال٬ تیرباران کردند.

 

  از آثار دیگر «سلطانپور» می توان به نمایش نامه ی «حسنک» و هم چنین کتاب«ریشه های تا تر و نگاهی به نمایش در ایران» اشاره کرد.

      در این جا٬ شعر«رودخانه» - از مجموعه ی «از کشتارگاه» اش- را با هم می خوانیم:

 

 

رودخانه کاکل افکنده به راه خویش

پیش می راند

می خورد سیلی

می خرد پرخاش

به راهی این چنین دشوار

موج موج اش را زدست سنگ

می رهاند

در دو سویش باد چنگ افکنده در پاییز

کهکشان سوگوار برگ در راه اش می افشاند

با چنین دل سردی و سختی

رودخانه سر به سنگ و صخره می کوبد سرودش را به راه خویش می خواند

گوییا او را قراری با عمیق آبی دریاست

کاین چنین سر می کشد از قله ی امواج

لحظه ای در دوردستان خیره می ماند

و فرو می ریزد آن گه خنده هایش

                                   موج روی موج

از روان خنده های روشن اش پیداست

راه خود را می داند

قطره می بارد، قطار چشم

روی یال موج هایش می نشاند

رود سرسختی

بوسه ی دریا دلی را با لب دریا شکستن، می تواند

 

 

من نشسته در کنار رود

                        روی سنگ

پیش رویم برگ های سوخته با باد می چرخند

کار من

        - واگویه دارم-

                            خسته و دل تنگ

رود را ماند

در کنارم رود

سر به سنگ و صخره می کوبد

سرودش را به راه خویش می خواند! 


November 8th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان