پیام ما به حکمتیار
                            نو شته عبقری ( گردیزی) نو شته عبقری ( گردیزی)

گلبدین ای امیر قتل و غرور

ای تو از رنجهای سانحه د

مد تی رهبر جهاد بودی

پیش خود مرد اجتهاد بودی

یادم است فصل نو جوانیت

چا قو بازی بود نشا نییت

زیر نام خدا و دین؛ کردی

صد جنا یت؛ زروی کین کردی

پس از آن از وطن فرار شدی

در پشاور امیر کار شدی

مد تی هم به کمپ های جهاد

حق بیچاره گان کدی بر باد

صد رقم قتل و وحشت افگندی

کشتی و زجر کردی و بندی

آنچه بود در توانت؛ حکمتیار

کردی هر نوع جور را تکرار

چون مجاهد به عزم کا بلشد

رسم جنگ و جهاد با طل شد

ادعای برادری گل کرد

هر که درین وطن تجاعل کرد

همه گفتار نقش آب گر فت

مردم از جنگها عذاب گرفت

تو اگر میل کار میکردی

راه خوب اختیار میکردی

تو اگر رهنمای دین بودی

نه پی قتل و شور و کین بودی

تو چرا با مجا هدین دگر

میل کابل نکردی چون رهبر

تو به دستور و امر پاکستان

جنگ را پیشه کردی تا پایان

همه دانند؛ قبیله سا لار ای

میزنی نیش های بس کاری

تو کنون همصدای دزدانی

از تعصب حدیث میخوانی

تو و کرزی ز یک قبیله ای چور

پیرو یک   تعصب ای   منفور

هر دوی تان به ائتلاف شدید

ملتی را به اختطاف شدید

جنگ و گفتار زرگری دارید

در فتا نت توانگری دارید

حال؛ پیری ترا بغل کرده

نا توانی ترا کسل کرده

پولها بیش و عمر پایان است

نگران اجنبی و خویشان است

آرزوی وطن بسر داری؟

پیش هر همو طن چه سر داری؟

هر یتیم در خیال بابا یش

ریزد از درد و غصه اشکهایش

دیدن روی قا تلان پدر

بر یتیمان بود جفای دگر


February 24th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان