انگور
نذ یر ظفر نذ یر ظفر

انگور این تاک کهن خوراک زنبوران شده                                           تاک کهن  

منظور سرداران باغ این عهد و این پیمان شده   

در چشم نا بینای غیریکسان بود مسجد و دیر

دستار شیخ  و محتسب سمبول از ایمان شده

عاقل  کنون سائل شده جا هل کنون عا قل شده

مردم ز حق غافل شده این شیوه دوران شده

زاغ و زغن در شاخسار خواند سرود دلفگار

بلبل به طعن بیشمار  آواره از بستان شده

عا بد میان گلخن است ؛هر دوزخی در گلشنست

این جا چه شور و شیون است؛   رضوان نا دانان شده

مهتر به امر کهتر است ؛ کهتر ز مهتر بر تر است

نظم و نظام این وطن بازیچه یی  طفلان شده

رسم عیاری سوختند؛مال و متاع اندوختند

جور و جفا آمو ختند ؛هر کس بلای جان شده

هر ظلم و جور نا روا؛ یکباره شد اینجا روا

عصیان و رفتار خطا بر گردن شیطان شده

سجاده ها پا مال کذب؛اموال مردم گشته غضب

شیخ با قبای غاصبش ؛ همصحبت سبحان شده

تا کفر گردید بر ملا ؛ دین رفت از دست دغا

در ریش و دستار و عباء ؛ کذب و ریاپنهان  شده


July 21st, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان