بهارآرزو
شیما غفوری شیما غفوری

ای بهار آرزو تو کی فرا خواهی رسـیـد

تا دل سرد زمیــــن خانـــه را گرمی دهـی

تا رود پندک به برگ وغنچه بر لبخند گل

قامـت مادر وطــن را زیـنت شاهی دهـی

 

تا نسیم الفتـــی دمساز راه مـا شــــود

تا بشویــد شبنم عشقی غبــار کـینـه را

تا شود پیدا به دل ها تارعفو و مرحمت

تا بدوزد چاک و درز پیکر چون شانه را

 

ای بهار پر ملال یک بر سِهِ یک صده رفت

کن نفاق ما عـدم، سوقی به سوی همرهی

تا شویم آگه ز چــرخ روزگار و وقـت کم

تا شوداین عمر باقی صَرف صلح و با همی

 

ای بهار آزرو تو کی فرا خواهی رسـیـد

تا دل سرد سرای خانـــه را گرمی دهـی

تا رود پندک به برگ وغنچه بر لبخند گل

قامـت مادر وطــن را زیـنت شاهی دهـی


March 31st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان