تابستان
بیژن باران بیژن باران

 

1

در اوج موج گرما، باغ محشر است

سرشار رنگ و رايحه

با رويت روايت زندگي-

آزادي بيان زيباي جواني.

 

چراغهاي گل و ميوه كليد خورده، برخط و روشن شده-

در این آتشبازي شاد– بیات ترک و اصفهان، نزدیک؛

آواز دشتی و افشاری ز دور-

خوانند  پرندگان، خنیاگر وزغ، رقص سمور.

باغ برهنه ا ست – داغ و سخي.

 

کجا رفتند مشت بنفش سنبل، چشم عسل نرگس، دل تپنده لاله؟

از نوباوگان بهار ِ رفته، استتار میوه های مال در سبز همه گیر برگ،

با ابريق ملون ميوه و گل

خوشه هاي غوره – گسی تمام؛  ترش، آب برداشته-

زبان، سرگردان در بزاق دهان با شراب پاييز خيام براه.

چغاله بادام و نمک ساییده سفید حاضر؛ یا وعده ي سرخرمن مغز روغني.

2

تير است.  نار به ُ گل نشسته با وقار؛

مرداد آب بردارد، سرخ؛

شهريور اين كيسه هاي شهد شيرين شوند.

افتخار باغ

نونهال انجيرضلع جنوبی است- با انگشتانه سبز شیردار، ماه بعد شهد دار.

در همسايگي نار و مو- هر كدام با مشت شيرين اماني-

کجا بر کج شاخه، کجاوه آشیانه ُبوَد؟

جوي خشگ با ياد روان تر بهار باران

زوج مماس ماهي براي رسيدن به رود

در بربط چشمه و بیشه.

بوته تمشگ با مشت ُپر ِِ نوچ

در پُرز نگین سیاره های سرخ و سبز

چون لقمه هایی برای خاله سوسکه در چنگ ابوعطا.

 

گل، زیبایی روز است

بو، سوی او در شب؛

میوه، تداوم گل.

هر فصل روزهایی از خاطرات گذشته داشته؛

با شبهایی از فصول در راه.

باغ سرمشق نقش قالی،

احیای قالی بزرگ 4 بعدی زنده اصفهان است.

در شاخه، برگ، بوته ا ش- چهچه سار وسسک؛

بال و پر از گرما شل و ول.

عطر، رنگ، نور، حرکت.

باغ ِ تابستان، با برنامه روشن میوه چینی بر تومار پیچک در اهتزاز.

3

پرنده و پروانه درصف طويل خوشبختي دخول

 در مخمل باز گل، اختلاط كنند.

خانواده عيالوار قد و نیم قد داودي،

گويا تخم 2 زرده كرده، سرفراز.

پرستوی پر به منقار، غزل متقارن در هوا منقوش کند.

 

تابستان باغ غرق گل است – گنج عیان علی بابا

در زیر فواره آب، رنگین کمان نور.

با رنگهاي دلپذير رباب، ارغنون، سنتور، تار

رها ز قيم مدعي عود

با الحان باربدی: کبک دری، سبزه در سبزه، شادروان مروارید،

سروستان ماه، ، نیمروز، شبدیز، آرایش خورشید.

در پرستش ثانيه هاي كبیسه نور

دلسوزي جوي نشط نشاط نمور

با رايحه ي مست زيرچشمي خورشيد

تبسم نيلوفربه نافرماني مدني سحر.

كوكب کوک با کبکبه ساعت صورت

به آهاری رنگ و وارنگ، ورود نور وعده دهد.

اختر با برگ پهن لوزی موز، با کیان گل هندوانه ای،

عکس خود در استخر تماشا کند.

عدل ظهر سيخ گلايول كباب دل و قلوه و جگر

بر سفره رنگين باغچه دود كرده

درختان را بدوار انداخته.

در نسيم عصر، لاله عباسي و اطلسي سق معطر نشان دهند.

پيچ امين الدوله سنجاقهاي رايحه برپیرهن نشان كند.

ياس با ظرافت بلوغ لاغر دختر بالا بلند

با پروانه هاي ثابت سفيد عطر بر تور سبز پیراهن.

انگشتان نسیم بر تارهای معطر یاس.

4

طول وطن هر آن، هر گوشه آن، 4 فصل سال

 قطار کنار هم قرار دارد.

اركسترفیلهارمونيك پرنده، گل، عطر، نويد ميوه

در آوندها جنب و جوش صمغ در بیشه از ریشه تا برگ-

برهبري پرتوان خورشيد

مينوازد 4 فصل را-

جقه ي جوانه بهار

شكوفاني بي تاب

منگوله ميوه هاي خزان، در نای وسنج سوگوار باد،

حرير زمهرير سفيد بهمن

نرمای نسیم بوسه بر گل زند.

نوای 3، 4، راست 5 گاه،

از بیات دور، شور در ماهور غوغا کند!

این موسیقی دریاست - نه جو!

5 

عرض میهن از اتراق فوج پليكان و فلامنكوی بلوچ و زابلي مهاجر بشمال

از بیستون گذشته، تا جنگل و گندم زاران كردستان.

در ذهن فلات:

 " مانده از شبهای دورادور

 بر مسیر خامش جنگل

 سنگچینی از اجاقی خرد

اندرو خاکستری سرد." نیما

از كرانه هاي نخل خزر،  لطافت لاهيجان، سیاهی جنگل مازندران،

 بركت گیلاس سیاه خراسان، بادام و عسل سبلان،

 شيبهاي سرگيجه ی زاگروس و لرستان،

جاليزهاي پر محصول كناره هاي زاينده رود.

از سيارات سرخ مدار منظومه نار ساوه، پسته خندان رفسنجان،

دواير نارنج و خطوط قوی  نخل شيراز،

تا آتش تناوب كشتيهاي نفت خليج فارس، مشعل گازهای جاودان میدان پارس.

6

طبع طبيعت طالب عدم تقارن بوده

دروغ و مصلحت ندارد

پاك، برهنه، رك.

روز، مشت توطئه شب باز كند.

پرندگان، راز راستي عشق تكرار كنند.

تنه هاي خشگ پير بهتان زنند به باغ:

 تشويش اذهان و آشوب دشت.

باغ در پرستش زيبايي و شهوت زندگي

وعده شراب سفيد،  سرخ، صورتي است.

شهد شادی بهرسو پراكند

تا سرمست و یاشاسین- تمام موجودات

در شهر پايكوبي كنند.

تا اکسیر حیات، اثیر خماری و خواب در تناوب آیند.

اين سنت باغ است از ازل

بي نياز از محتسب منصوب.

رقص و آواز باغ را حكم نتواند نفس حبس كند؛

با گزش پشه و ناخنک مگس نامطبوع.

باغ با جهان ارتباط سرمدي دارد.

نظام قانونمند ابدي باغ فارغ از تنگي نظر و نفس است:

پراز جواني، عشق، زيبايي، شادي می باشد.

050707

 

 


October 29th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان