دارالمساکین
نورالله وثوق نورالله وثوق

آب و آسیاب

 

تشکر خانه تان آباد یاران

عطاتان برلقاتان باد یاران

شبی ازخواب برخیزید وبینید

که آب از آسیاب افتاد یاران

......................

دارالمساکین

چه فریاد و چه تمکین است اینجا

نه از مهر ونه از کین است اینجا

به باطل رای  دل را می فروشیم

به حق دارالمساکین است اینجا

...................

رای زنی

بنازم  آن نگاه با صفارا

که معنی کرده قاموس وفارا

صدای واژه  حرف حسابت

زده رای دل مارا نگارا

...................

بیجا و بجا

 

زدم بیجا اگر حرف بجارا

کشیدم از گلیم خویش پارا

دمی با درهمی کردم فراموش

دریغا هم خودی را هم خدارا

.........................

درهم سرخ

به روی رویت راوی کارا

نهان را می توان کرد آشکارا

به شرط امتحان درهمی سرخ

نیابی غیر رنگ زرد مارا

......................

دستان فراموشی

مپنداری که اهل خورد وبردیم

زبان را در دهان خود فشردیم

 ولیکن آبروی ملتی را

به دستان فراموشی سپردیم

.....................

راه وچاه

زدست این همه یاران با هوش

خط فکرم اگر چه گشته مغشوش

به چاه افتادگان  پای خویشیم

 مرایاد و جهانی را فراموش

 

...............

رگ خواب

 به هرشامی که شور آش بالاست

نشان شام درویشان همانجاست

مبین کج کج بسویم راست گویم

رگ خواب شما ازدور پیداست

.......................

حقه بازان

 

جفا را موجب ترویج ماییم

دهان وارفته های گیج ماییم

وصال حقه بازان دغل را

به هرجا مرجع تزویج ماییم

 

......................

 

چاق چاق

 

 میان همردیفان طا ق گشتیم

 به رندی شهره آفاق گشتیم

چنان خوردیم خون آبرورا

 

که چاق چاق چاق چاق گشتیم

 

-----------------

 

4/1/1388


April 26th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان