عبدالله اورکزی عبدالله اورکزی

 

 

تا به کی ای زندگی خارم دهی؟

بی مهابا درد و آزارم دهی

داشتم یک دل پر از گنج و گهر

طعمه کرده، خورد کفتارم دهی

 

صبر کردم تا ببینم رحم تو

دسته گل از بوستان خشم تو

درد آورد برگهای زرد تو

ذره ذره باد های سرد تو

 

سبز بودم تا به درد کشاندی ام

رنگ دادی تا به زرد کشاندی ام

غمنما و دردنما دادی سزا

تا به اندوهء سرد کشاندی ام

 

درد داشت آهنگ بلبل از فراق

سرد بود آن ساز سنبل از فراق

میدمید آفتاب به سردی در جهان

آه میگفت قلب بسمل از فراق

 

تن ندادم تا که تو جانم دهی

بس کنی دردم، تو درمانم دهی

غم تا کی؟ خسته ام از زجر تو

تا به کی آهنگ زندانم دهی

 

از گلستان تا بیابان سر زدم

بی خود و دیوانه هر دم، در زدم

آخرش دانم که خیرت آن بود

صد هزار خروار ریزی بر سرم

 

هر چی نالم، درد را بیشتر دهی

هر چی سازم؟ مهر را کمتر دهی

گویدم رقیب خموش ای عبدالله 

تا به کی حرف فضولی سر دهی؟

 

 

جولای ۲۰۱۲

ورجینیا ، امریکا

 

كي ام من؟ 

 

در اين گردون كيم من؟ ديدهء افگار را مانم

خَلم بر ديدهء هر كس، مثال خار را مانم

 

همي دل را زبون كردم، صبر را آشيانِ خويش   وليك با صبرِ خود بازيچهء اغيار را مانم

 

به خود پيچيدم و پيچيده شد بختِ منِ مظلوم

گره شد پاسبانِ من، جرِ يك تار را مانم

 

ببين ساكن شدم از بيمِ درد در سايهء، آرام

چنان گشتم خموش تا سايهء ديوار را مانم

 

نفس شد بر منِ بيچاره آفت آورِ درد ها

زبون شد هر كلامِ من، سر بيمار را مانم

 

يكي زاهد، دگر رند است، ندانستم كيم من

نه زاهد و نه رندم، فاعلِ بيكار را مانم

 

صفا كرد در دلم چون نورِ ديده، آن دو ديده

نهان شد چشم مستش، كشتهء ديدار را مانم

 

مخند بر ناله هايم، سرد گشته آشيانِ من

ز بس ناليدم از درد، گردِ يك سنگزار را مانم

 

به هر دَر، دَر زدم، گوشِ گرنگ ز آشنا ديدم 

چي آسان راندنم از در، رُخِ انكار را مانم

 

نهان شد هر چي بود پيدا به چشم من، دريغا

غريب و كاهل و هوش گمكردهء نادار را مانم

 

چو باريد هر دمي از نم نمِ ابر هاي نيسان

قطره اي بر من نيامد، دشتِ پُر ز خار را مانم

 

به پيش شمع گفتم ناله هاي زار خود را

بشرميدم ز خود آخر، شئي بيزار را مانم

 

به خود گفتم، عبدالله تا به كي نالي و گويي:

فريب و رشكِ یک ديوانهء هشيار را مانم!

 

 

جنوری ۲۰۱۲

ورجینیا، امریکا


July 7th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان