ریشه
م ـ بلوچ م ـ بلوچ

صبح را اغاز نمودم از پنجره اطاقم به اسمان صاف وروشنایی افتاب که هنوز سر بلند نکرده بود نگاه نمودم، دیدن گلهای رنگارنگ که قطرات شبنم زیبایی خاص به ان داده بود برایم لذت بخش بود ،وزش نسیم ملایم سحرگاهی صورتم را مهربانه نوازش میداد قطرات باران در تماس با سبزه ها روی زمین فضا را گوارا ومعطر نموده بود من در حالیکه شکراین روز گوارا را بجا میاوردم،به گلهای پرپر شده متوجه شدم که با وزش باد تند شبانه به هر طرفی پراگنده شده بودند.

به ظلم وبیعدالتی زمانه پی بردم که چگونه سبب جدایی انسانها از همدیگر شده است

مهاجرت وجدایی انسانها مانند گلهای پرپر شده ای است که به اثر باد و طوفانهای نا گوار

   واقع شده است.

بار دیگر به گل بته نظر انداختم و متوجه ریشه ها وبته ها شدم که چگونه در برابر نا ملایمات زنده گی از خود ایستاده گی کرده و از جا نه جنبیده اند.

ما ههای که به سان گلها پرپر شده و از ریشه دور افتادیم سعی نمایيم با هم نزدیک شویم

کینه و عداوت را بر کنار سازیم و بیاد داشته باشیم که اتحاد و وحدت زنده گی ما است.

ریشه ها باقی وپا بر جا ست و این گلبرگهاست که پرپر شده اند شمع لرزان در اتاق با در های بسته خاموش میشود و به تنهایی میمیرد وروشنایی ان از بین میرود باید در ها را باز کرد و به شمع نیمه جان هوای تازه بخشید و اگر در هاباز شوند روشنی همه کناره های تاریک را احتوا خواهد کرد.

در تک وتنهایی  از بین میرویم و از دست ما کاری ساخته نیست  یگانه حل مشکل ما در

اتحاد ماست پس بیایید دست بدست هم داده ،ما شویم در نزد بیگانه گان من وتو يي وجود ندارد ما هستیم.

اگر صد بار سوگند بخوریم که من هستم و او است هزاران سوگند میخورند که شما هستید

بخاطر زنده بودن مانند ریشه  پایدار و مانند روشنی جاویدان باشیم شجاعت ما گفتن را داشته باشیم با هر سلیقه وهر ذوقی همراه شویم در نتیجه ما هستیم

 

 

۲۸-۱۱-۲۰۰۷

هالند 

 

 

 

 


December 2nd, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان