غوغا
اناهیتا محبوب اناهیتا محبوب


امشب کنم غوغای دل چون رفتی از دنیای من

دل را شکستی با جفا  نور بردی از فردای من

 چشم امید پرخون شد در قطره ها هردم چکید

غم تیر زد هردم به من ازمن دگر دل را درید

"محبوب"  دانستم  ترا  از من  برفتی  بی  وفا

دادی به من هردم توغم بامهر من کردی جفا

 


ما نظام زندگی برهم زدِیم

خانه را درکینه با ماتم زدِیم

ریختیم  ما هرطرف دربین هم

هرکجا ما یک دیگر را کم زدِیم

نان ما تقسیم شد دربین هم

زیب دسترخوان را در هم زدِیم

درک یک دیگر نبود دربین ما

نقش کینه هرکجا با غم زدِیم

رسم آیین محبت هیچ شد

طفل کوچک را شلاق هردم زدِیم

نی سلامی داشتیم در ماه سال

نی ز الفت کشت غم را نم زدِیم

 یک پدر بودیم مادر هم یکی

خانه را با دست خود با بم زدِیم

دست ها بشکست پاها خون شد

هرطرف فریاد ها محکم زدِیم

صد گریبان پاره شد از دست غم

ما به "محبوبیت" فضا با غم زدِیم


April 28th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان