گنجشک
ایوان تورکینف ایوان تورکینف

برگردان میر مجید عمرانی

آوریل 1878

سرچشمه: سایت اخبار روز

 

·      از شکار بر می گشتم و در خیابانِ باغ می رفتم.

·      سگم پیش پایم می دوید.

·      ناگهان گام هایش را کوتاه کرد و به خزیدن درآمد.

·      گویی شکاری پیش رو بو کشیده بود.

·      نگاهی در درازای راه انداختم و جوجه گنجشکی دیدم با خال زردی نزدیک نوک و کرک هایی بر سر.

·      از آشیان افتاده بود (باد درختهای توس را سخت تاب می داد) و بی حرکت نشسته بود و به سختی بال های کوچک تازه نیش زده اش را می گشود.

·      سگم آهسته به او نزدیک می شد که ناگهان گنجشک پیرِ سینه سیاهی از درختی در نزدیکی جاکن شد و چون سنگ پیش پوزه اش افتاد و پاک ژولیده و به هم ریخته، با جیغی سوزناک و از ته دل دو باری رو به دهانِ گشوده ی تیزدندانش جست.

·      به نجات جوجه اش می شتافت و خود را سپر او می کرد…

·      اما سراپای بدن خُردش از ترس می لرزید، صدایش وحشی و خش دار شده بود، جان از تنش در می رفت و از خود می گذشت!

·      سگ چه هیولای بزرگی باید به چشمش آمده باشد!

·      و با این همه نتوانسته بود روی شاخه ی بلند و امن خود بنشیند…

·      نیرویی زورمندتر از اراده از آن جا به زیر انداخته بودش.

·      سگم ـ  «تره زور» ـ ایستاد و پس پس رفت.

·      پیدا بود که او هم این نیرو را شناخته است.

·      با شتاب سگ آشفته را فرا خواندم و آکنده از احترام دور شدم.

·      آری، نخندید!

·      من در برابر آن پرنده ی خُردِ دلاور، در برابر فوران عشق او آکنده از احترام شدم.

·      فکر کردم که عشق، از مرگ و ترسِ از مرگ نیرومندتر است.

·      زندگی تنها به یاری آن پایدار می ماند و به جنبش در می آید.

 

پایان


November 17th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان