پاکستان ؛ و هوس شیطانی حاکمیت بلا منازع در افغانستان
سلیمان کبیر نوری سلیمان کبیر نوری

« قبایل آزاد پشتون» از تعبیر بریتانیایی تا معنای پاکستانی

 درینجا میخوانید:

- در نامه ی سر گشاده ی عنوانی باراک اوباما:

- تلاش مقامات پاکستان، در ایجاد یک حاکمیت قبیله سالار سیاه  و مطیع به خودشان. 

- افشای یک توطیه دیگر.

- طرح مؤثر افغانی صلح.

 

  هموطنان عزیز و گرانقدر!

طوریکه آگاهی دارید بتاریخ (   12 سپتامبر 2010) به قول سایت رادیو دویچه ویلی آلمان  تعدادي از مقام ها و پژوهشگران مراکز تحقیقات استراتژیک پاکستان در بحثي در مورد امنيت منطقه آسياي جنوبي" در شهر برلين آلمان، نکته هايي را که تاهنوز به صورت رسمي از سوي مقام هاي پاکستان مطرح نشده بود *، بيان کردند. پیامد های این نشست غرض آلود که کلا" تاکید بر مواضع استراتیژیک و اظهارات همیشگی جنرالان  بر حال و جنرالان متقاعد اما به مراتب مقتدر تر از جنرالان برحال استخبارات نظامی پاکستان ( آی اس آی) بود، منجمله  به ابتکار آقای احمد رشید ژورنالیست معلوم الحال پاکستانی سازمان یافته بود و چنانکه مفاد آن گویا طور ماهرانه طئ «نامه سرگشاده ای به اصطلاح متخصصان و کارشناسان امور جهان و منطقه !!»؛ عنوانی بارک اوباما در نشریه انگلیسی گاردین بازتاب یافت ؛ البته تحت عنوان « زمان مذاکره در افغانستان فرا رسیده است» و این درست در آستانه ی اعلام باز بینی استراتیژی امریکا در مورد افغانستان، بود.

پیش ازینکه به تحلیل این نامه ی سر گشاده بپردازم، لازم است تا اهداف  و مفادات این نشست را جمعبندی نموده، کوتاه و فشرده به تصریح آن مکث کنم:

- کسانیکه این نشست را مدیریت کرده اند، گویا بر این «باور!» بوده اند که این نشست میتواند بر قطعنامه های شورای امنیت( 1368 و1373)، مصوب 2001، سایه افگند و درین صورت میتوان ؛ با گروپ های تروریستی و بنیاد گرا که در آخرین تحلیل ؛ 9 سال پیش پای نیروهای «جامعه ی جهانی» را در افغانستان کشانیده اند، بالای  یک میز مذاکره نشست . لُب و لباب این نشست را دویچه ویله چنین فشرده کرده است :

«"تا زماني که پشتون هاي قبيله اي در نظام سياسي افغانستان در اکثريت نباشند و مشکل کشمير ميان هند و پاکستان حل نشود، ثبات در افغانستان تامين نخواهد شد."»

لذا گویا اصلاً مسأله و علت و انگیزه و سند و سابقه ای در تمام کون و مکان وجود ندارد که مشکل کنونی افغانستان و حضور قوت های ایساف ( یاری و همکاری ملل متحد = قوای حافظ صلح) ؛ نیرو های مسلح امریکایی و ناتو را درین سرزمین مدلول و معلول قرار دهد . گویا اصلاً جز پاکستان ؛ نه کشور و مردمی در عالم وجود دارد که منافع و مصالحی داشته باشد و جز پاکستان صاحب حق و صاحب دعوی و داعیه ای زیر این گنبد کبود که آسمان الهی است ؛ نه هستی دارد و نه میتواند حق وجود  داشته باشد !!!

لذا نه تروریزم و القاعده ای درین دنیا وجود داشته ؛ نه رویداد های عظیم  تروریستی در نایروبی و دار السلام  و سواحل عدن و قلب هند و اروپا و استرلیا ...و... و بالاخره فاجعه 11 سپتامبر 2001 در منهتن ( آسمانخراش های  دو قلوی مرکز تجارت جهانی ) روی داده بوده ؛ فقط همه چیز موضوع « پشتون هاي قبيله اي در نظام سياسي افغانستان » بوده و« مشکل کشمیر میان هند و پاکستان» !!!!

اینهمه را موجوداتی میفرمایند که مانند ما و شما دو پای دارند و با تیر کمر راست راه میروند و در فرهنگ حقوقی و سیاسی دنیا هم به همان نام و هویت و تعریف شناخته میشوند که ما و شما خواننده گان عزیز شناخته میشویم ؛ و حتی خود ایشان ما و شما را سیال خود هم حساب نمی کنند !!!

واقعاً شگفت انگیز است که چشم سفیدی پاکستانی ها از اینهم به مراتب فرا تر می رود . توجه کنید :

« مقام ها و پژوهشگران پاکستاني افزودند که آن ها دارند بهای همکاري با غرب در جنگ افغانستان عليه روسيه شوروي را مي پردازند، زيرا به گفته آن ها، شورشيان امروزي در دو طرف خط ديورند، "فرزندان جهاد افغانستان عليه روسيه شوروي" هستند. همچنان اين نکته را نيز مطرح مي کنند که غرب بايد مشخص سازد برای چه هدفي در افغانستان آمده است؟»

بدینگونه از نظر بحث کنونی ما و فراخوانی که قبلاً برای یک  کمپاین ملی و مدنی سراسر افغانی ؛ خدمت افغانها و دوستان افغانستان و صلح و حقیقت و عدالت در جهان داده شده ؛ تلاش مذبوحانه و نهایت ننگین اسلام آباد نشینان و پادو های عفی عفی شان اینست که تمامی حقوق و ارزش های دیپلوماتیک بین المللی ، اعلامیهء جهانی حقوق بشر ، منشور ملل متحد ... و بالاخره خود سازمان ملل متحد و شورای امنیت آنرا به نفی مطلق و ریشخند هرچه بیباکانه تر بگیرند و اهمیت تاریخی و حقوقی جهانشمول مصوبات شورای امنیت را به زعم خود هیچ و پوچ جلوه دهند !!! 

 

  -  و اما پهلوی دیگر موضوع ؛ همانا نامه ی سر گشاده ی جناب احمد رشید است که گویا بسیار زیرکانه و ماهرانه تنظیم گردیده است و با زبان دیپلوماتیک مقدور برایش ؛ اهداف اشتراک کنندگان نشست برلین « ایجاد یک حاکمیت قبیلوی جنوبی  قرون وسطایی طالبانی تحت تسلط پاکستان، در افغانستان» را بیان میکند.

- چه طرح های آن نشست و چه مندرجات این نامه ی به اصطلاح سرگشاده ؛ نی تنها برای هموار سازی راه های  تحقق بر نامه های پاکستان کمک نمیکند، بل فقط استخبارات نظامی پاکستان را به تحقق اهداف عمق  استراتیژیکی اش در افغانستان  و منطقه  به پیروزی میرساند ؛ چنان پیروزی که طئ 60 و چند سال گذشته حتی در خواب و خیالش هم نگشته بوده است!!!.

- چنان به نظر می رسد که با تحقق این راهکار؟؟؟ همه معنی  و مراد استراتیژی  و لشکر کشی غرب با چنین نیروی بزرگ و مخارج هنگفت و تلفات انسانی نامحدود ده ساله فقط به مراد رسیدن پاکستان و (آی ایس آس) میگردد . به این سند نامنهاد دیپلوماتاتیک « کارشناسان و صاحب نظران جهانی!! » جناب احمد رشید نویسنده کتاب معروف « طالبان » دقت فرمائید :

« زمان مذاکره در افغانستان فرا رسیده است

نامه ی سر گشاده

گاردین، دوشنبه ( 12 دسامبر 2010)

 

آقای رییس جمهور!

ما به مثابه اشخاص اکادمیک، متخصصین، و اعضای سازمان های غیر دولتی که ده ها سال در افغانستان کار و فعالیت کرده ایم، نسبت ادامهء  جنگ کنونی و عدم یک سناریوی مؤثق برای آینده، عمیقا" نگران میباشیم . مصارف جنگ تنها برای ایالات متحده امریکا بیشتر از 120 ملیارد دالر در یک سال است که در دراز مدت قابل ادامه نخواهد بود، مزید برآن تلفات انسانی  زیاد  شده میرود، بیشتر از 680 سرباز نیروهای ائتلاف بین المللی و صد ها افغان در سال روان جان های خود را در افغانستان از دست داده اند، در حالیکه سال هنوز به پایان نرسیده است. ما از شما تقاضا بعمل میآوریم تا  منابع بینظیر و نفوذی ایکه ایالات متحده دارد، برای صلح در افغانستان به کار اندازد.»

ببینید در متن فوق چگونه دلسوزانه! این نخبگان از مصارف ماهوار ایالات متحده ابراز نگرانی کرده اند، که هدف از ابراز چنین تشاویش، جلب اعتماد وعلاقمندی به این نامه میباشد. در جای دیگری میخوانیم که:

« با وجود این همه مصارف هنگفت، شورشیان طالب در تمام کشور پیشرفت کرده اند و ازین رو وضع در محلات نسبت به سال گذشته خیلی ها خرابتر شده است. اکنون خیلی مشکل است تا در خارج از شهر ها کار کرد. و حتا در اطراف و اکناف افغانستان، از طریق شاهراه ها سفر نمود. زیرا با استفاده از کاستی های حکومت افغانستان و اشتباهات ائتلاف، شورشیان به اوج فعالیت خویش رسیده اند.

 امروز طالبان با حضور خود در شمال  و غرب افغانستان یک جنبش ملی ؟ میباشند. پایگاه های خارجی کاملا از منطقهء ماحول خود تجرید شده اند و توان آن را ندارند تا از اهالی  محافظت نمایند، اکنون نیروهای خارجی زمان بیشتر از اقامت ارتش سرخ در افغانستان حضور دارند.»

 درینجا باز هم مثل رسانه های مغرض ؛ به بزرگنمایی گروهک های بنیاد گرای  ماقبل قرون وسطایی  و تروریستی ، پرداخته اند که گو یا بائیست در برابر این گروهک ها سر تعظیم فرود آورده شود.

این آقایان ؛ با وقاحت بینظیر گروهک های عقبگرای وحشی را جنبش ملی  خوانده اند، در حالیکه مردم مناطق شمال، شمال شرق، مرکزی و غرب کشور ( حدوداً دو ثلث مردم افغانستان !) نسل کشی های وحشیانه ی ایشان را طئ نیم دههء که ارتش پاکستان و القاعده آنانرا بر این سرزمین مسلط کرده بود؛ مانند دیروز به یاد دارند و برای اجرای عدالت و تحقق حق شرعی و الهی ی قصاص خود نسبت به آنان  و باداران شان هرگز خسته نشده اند!!! .

 ناگفته نماند که مردمان شریف و مظلوم جنوب هم ، اگر بتوانند در بدل جنایات سربریدن ها و سنگسار های نه تنها غیر حق که وحشیانه ؛ کشتن بیدریغ روشنفکران ؛ روحانیون حق گوی و حق پرست ؛ سران اقوام و قبایل خود و باعث شدن هزاران تباهی به دلیل سپر ساختن مردم در جنگ پاکستانی ها درین مرزبوم؛ سرکرده های طالبان را قصاص نمایند باید هرکدام از آنها را صد ها و هزاران مرتبه اعدام کنند .

تازه خود آقای احمد رشید برای چنین محاکمات ؛ شاهد عمده و اساسی هم میباشد .  طوریکه جناب شان ، هدفمندانه و از سر ناگزیری در کتاب خویش بنام « طالبان» و سایر گزارش ها و نگارش ها نه اینکه نتوانسته اند آن جنایات ضد بشری و جنایات جنگی ی قرن بیست و یک را کتمان نمایند بلکه  بدانها اذعان داشته و نسبت به آنها ادای شهادت فرموده است !!

 اینکه اکنون  چه چیزی باعث شده که جناب ؛ آن همه نوشته ها و سند هایی را که در پایش  امضاء نموده است ؛ فراموش نموده نغمهء برعکس ساز کند ؛ واقعاً پرسیدنی است !؟

در جای دیگر میخوانیم:                                       

«از لحاظ سیاسی، توافقی که در نتیجه مداخلهء سال 2001  بوجود آمده  ناپایدار است. زیرا در آن وضع مردمانیکه طالبان تبارز ایشان اند در قدرت نمایندگی ندارند. قانون اساسی نسبت تمرکز زیاد قدرت به مرکز برخلاف عنعنه افغانی میباشد.»

این نخبگان زبده؟؟ ازعدم موجودیت نمایندگی چه کسانی در قدرت حرف میزنند!!؟؟  

محبت و نگرانی ی آنانیکه خود را استراتیژیست ها ؟ یا ناف جهان خوانده اند؛ نسبت به کدام یک از اقشار جامعه ی ماست؟»

 قانون اساسی سال 1943 ( در اواخر قرن 20) سالیان متمادی در مطابقت با عنعنه ی افغانستان مورد تطبیق قرار میگرفت ؛  در اساسات مورد اشارهء عالیجنابان ؛ قانون اساسی  که در حضور نیروهای خارجی تدوین و نافذ گردیده ؛ با صراحت و کمبودی هایی  که دارد، بهتر و مترقی تر میباشد که در فرصت دیگر به تحلیل و ارزیابی آنها خواهیم پرداخت .

 اما اینکه حالا این قانون در قرن بیست ویک با عنعنات جامعه ی ما سازگاری ندارد ؛ بدان معنا است که روند تاریخی کشور ما خلاف کلیه جوامع بشری در عقبگرد است و این اهانت آشکار در برابر مردم ما و جهانیانی میباشد که با وسواس حتی الامکان صرف مساعی کرده اند که کشور ما با تمام عنعنات پسندیدهء ملی از نظر حقوقی کشور امروزی باشد.

چرا آقایان واقعیت ها را وارونه جلوه داده ؛ صاف و پوست کنده  نمیگویند که قانون و نظام موجود با عنعنات قبیلوی و عشیروی پاکستان ( یعنی سیاستی که پاکستان تحت این عنوان ساخته و پرداخته و به پیش می برد ) مطابقت ندارد!؟اگر به متنی که سایت رادیو دویچه له بیرون داده اتکا کنیم ؛ ایشان هم این مورد را صاف و پوست کنده هم ساخته اند :

« کريستيان واگنر، رييس بخش آسيا در بنياد "علم و سياست" در آلمان، از هيات پاکستاني پرسيد که براساس کدام قاعده خواهان تشيکل حکومت "اکثريت پشتون هاي قبيله اي" در افغانستان است، درحالي که اين موضوع داخلي افغانستان است. در حالي که سياستمداران و پژوهشگران پاکستاني تاکيد مي کنند که در پي "هيچ گونه عمق استراتژيک" در افغانستان نيستند و زمان جنگ سرد گذشته است. مهمانان پاکستاني مي گويند "مشکل افغانستان را درک کرده اند و خواهان حل اين مشکل هستند. به گفته آن ها، تا زماني که "پشتون هاي قبيله اي" خود را در نظام سياسي افغانستان در اکثريت احساس نکنند، ثبات در افغانستان تامين نمي شود.

يک خبرنگار امريکايي اين سوال را مطرح کرد که چرا آن عده از اعضای طالبان که خواهان مذاکره با حکومت افغانستان هستند، بازداشت می شوند. خبرنگار آلمانی از هیات پاکستانی پرسید، چرا در هر جايي که حمله تروريستي صورت مي گيرد، به پاکستان ارتباط دارد. پرسش هاي ديگر، بر اين نکته متمرکز بود که اکثريت اعضاي کابينه و پارلمان افغانستان پشتون هستند و رييس جمهور این کشور نيز يک پشتون است، چرا پاکستان باز هم به اين مساله تاکيد مي کند. پاسخ پاکستاني ها اين بود که پشتون های شامل در قدرت، از پشتون های قبیله ای نمایندگی نمی توانند. »

مگر این سخن ها هذیان است یا معنایی دارد ؟ در کشوریکه صرف نظر از حق بودن یا ناحق بودن ؛ اکثریت حاکمان پشتون میباشند ؛ بازهم گویا آنها هیچ اند و از « پشتون های قبیله ای » نماینده گی کرده نمیتوانند !!؟

معنای صاف و پوست کننده همین است که ولو تمامی مقامات حاکمه افغانستان پشتون باشند ؛ به درد پاکستان نمی خورند و پاکستان , اینجا حاکمیت مطلق خود را میخواهد و فقط برای آن نام « حاکمیت پشتون های قبیلوی » داده است , کما اینکه در حاکمیت « پشتون های قبیلوی جنوب ( طالبان)» این کرنیل های پاکستانی بودند که بر کلیه ادارات و منابع و مراکز قدرت و دولت افغانستان و حتی محلات ناموسی افغانها یعنی امنیت ملی ؛ ارود ، پولیس ، وزارت خارجه ... تسلط عام و تام و مطلق و مطلق داشتند !!!

بر گردیم به در فشانی های جناب احمد رشید اجینت ذخیرهء آی ایس آی ؛ برای همچو روزی :

«عملیات جنوب افغانستان در ولایات قندهار و هلمند خوب پیش نمیرود. استراتیژی ایکه محراق آن را مردم محلی در منطقه تشکیل میداد، امروز با یک جنگ تمام عیار تبدیل گردیده است و با عث تلفات جانی و تخریب جایداد مردم میگردد. حملات شبانه بر خانه ها جهت از بین بردن طالبان مظنون به یک سلاح اصلی تبدیل شده است که بیشتر مردم در افغانستان این میتود ها را غیر قانونی میپندارند.  نسبت خشونت در این عملیات نظامی ، ما در تلاش خود جهت تسخیر قلب و مغز پشتون ها در دهات بازنده هستیم . این وضع تاثیر مستقیم بالای تداوم جنگ دارد. این تدابیر ماورای نتایج جنگی بحث برانگیزآن، نارضیتی خلق مینماید. حملات هواپیماهای بی پیلوت در پاکستان تاثیر محدود داشته پاکستان را بی ثبات میسازد. تلفات شورشیان با جلب عناصر بنیادگراتر از سابق، تکافو میگردد. کامپاین نظامی بالای علایم مریضی تاثیر موقتی داشته در تداوی کامل آن ناکام است. عملیات نظامی بطور موقت وضع امنیتی را بهبود میبخشد. اما این بهبودی دوامدار نبوده، بدون یک توافق سیاسی در منطقه وسیع که قوای خارجی در آن حضور ندارد استقرار نمی یابد.».

درین بخش عمدتاً به هدف قراردادن محلات تروریست ها بوسیله ی هواپیماهای بدون سرنشین به داخل پاکستان اشاره شده است که پیامد و مثمر بودن آن را زیر سوال قرار داده، و موثریت آن را موقتی پنداشته اند؛ به هدف اینکه از پریزیدنت اوباما خواسته شود تا از حملات این هوا پیما ها در خاک پاکستان جلوگیری بعمل آید.  

بخش دیگری از نامه ی سرگشاده را هم میخوانیم و باز بیشتر مکث میکنیم :

« ضرب الاجل سال 2014 که وظایف امنیتی را بدوش اردوی ملی افغانستان میگذارد، واقعبینانه نیست. با از بین رفتن سریع قدرت دولتی در یک منطقه برای اردو مشکل خواهد بود که به تنهایی بدون ساختارهای دیگر قدرت در منطقه باقی بماند.

خواهی نه خواهی طالبان در دراز مدت جزءای ازساحه سیاست افغانستان خواهد بود و ما ضرورت داریم جهت رسیدن به یک موافقهء دیپلوماتیک با آنان مذاکره کنیم. رهبری طالبان تمایل خود را جهت مذاکره ابراز کرده اند؛ و این به نفع ماست تا با آنان صحبت نمائیم . در واقع طالبان در تشویش آیندهء افغانستان اند؛ بر خلاف کسانیکه فکر میکنند، نه به خطر جهاد اسلامی وسیع جهانی. ارتباط شان با القاعده که در افغانستان دیگر وجود ندارد ضعیف است. ما ضرورت داریم که حد اقل به صورت جدی در جستجوی یک توافق سیاسی باشیم که در آن طالبان بخشی از سیستم سیاسی افغان باشند. مذاکرات با شورشیان میتواند به تمام گروپ ها و قدرت های محلی در افغانستان گسترش یابد.»

 در جملات فوق چقدر کتمانگرانه و وقیحانه ابراز داشته اند که« رهبری طالبان تمایل خود را جهت مذاکره ابراز کرده اند؛ و این به نفع ماست تا با آنان صحبت نمائیم. ».

در واقع پیشنهادهای  توأم با شله گی و یک جانبه و بر خلاف آرای حقیقی مردم افغانستان از سوی محترم حامد کرزی مبنی بر مذاکره و معامله با طالبان، مردم مظلوم ما را به ستوه  آورده است.

هرباری که پیشنهادی از جانب شان در زمینهء مذاکره با طالبان بنیاد گرای اجیر پاکستان و ارتجاع پطرو دالر عرب اعلام گردیده است، با پاسخ توسط عملیات خونین انفجاری و انتحاری مواجه گردیده است. این همه کوهی از شواهد است که ما همه با چشمهای باز و گوشهای شنوا آن را دیده و مشاهد کرده ایم و می کنیم . پستی، پلشتی، زشتی و بیچارگی ازین بیشتر میتواند برای به اصطلاح مقام ها، نخبه گان و استراتیژیست ها ؟؟؟ باشد که در نامه ی نامنهاد سر گشاده ی خویش با دیده درایی ضد تمام این حقیقت ها انشاء پردازی کرده اند؟

در نامه  یکی از اهداف غرب را چنان توجیه و تائید مینمایند؛ که گویا تطبیق پیشنهادات شان، منتج به خروج اکثریت قطعات خارجی شده و قسمتی از قوای خارجی میتوانند برای مدت نامعلومی در افغانستان باقی بمانند، از جانب دیگر با موافقه ی دیپلوماتیک خواسته اند تا این گروهک ها ی تروریستی که لگام شان در دستهای کثیف  آی اس آی میباشد؛ در سطح بین المللی برسمیت شناخته شوند. درینجا به صراحت اذعان داشته اند که القاعده در افغانستان وجود ندارد(پس در پاکستان موقعیت دارد !؛ و لذا مرکز تروریزم را ناخود آگاه افشاء کرده اند). از جانب دیگر روابط خویش را با طالبان که همیشه انکار میکرده اند بر ملا ساخته اند؛ وعجیب هم بر ملا ساخته اند:

«تماس های فعلی بین حکومت کرزی و طالبان کافی نیست . امریکا باید ابتکار عمل  جهت شروع مذاکرات با شورشیان را در دست گیرد و مذاکرات را در چوکاتی براه اندازد که منافع امنیتی ایالات متحده را مد نظر گیرد. علاوتا"با درنظر داشتن نفوس بیشتر آسیب پذیرافغانستان – زنان و اقلیت های ملی و به ارتباط  دستاورد های محدود اما واقعی ایکه از سال 2001 تا حال بدست آمده است ؛ مذاکرات باید همین اکنون صورت گیرد. زیرا چنین مینماید که طالبان سال آینده قویتر خواهند شد ازین رو ما از شما خواهش میکنیم تا گفتگو و مذاکرات مستقیم را با رهبری طالبان که در پاکستان اقامت دارند، تصویب و ازان پشتیبانی نمایید. یک آتش بس و عودت رهبران شورشی به افغانستان میتواند بخشی از تخفیف تشنج  و ایجاد حکومت ایتلافی باشد.

عدم امکان پیروزی نظامی پالیسی فعلی ایالات متحده را در موقف دشوار قرار خواهد داد. برای آنکه مذاکرات سیاسی امکان  داشته باشد تا به نگرانیها وعدم  تساوی سیاسی رسیدگی کند، باید در چندین سطح صورت گیرد یعنی با کشور های همسایه افغانستان و همچنان در سطح  ولایات و نواحی . میز های مختلفی که در اطراف آن مذاکره صورت میگیرد  از سببی قابل اهمیت  اند که پیام و واقعیتی را می رسانند و تقویه میکنند که آن اشتراک تمام جوانب در بحث بالای اینده سیاسی افغانستان است نه یک چاره عاجل در معامله با شورشیان .

ما معتقدیم که میانجیگری میتواند برای توافق صلح در افغانستان کمک کند و به طالبان توان آن را دهد تا منحیث یک طرف مسوول در نظم سیاسی افغانستان عرض وجود نمایند وهمچنان اطمینان حاصل گردد که افغانستان در آینده   تبدیل به پایگاه تروریزم بین المللی نه شود وآزادی ایرا که مردم افغانستان به سختی بدست آورده اند از آن پاسبانی نمایند. این وضع  به ثبات در منطقه  کمک  نموده ضرورت حضور نیرو های بین المللی را به میزان بزرگ غیر ضروری ساخته و اساس روابط  دوامدار میان افغانستان و جامعه ی جهانی را فراهم میسازد. جهت یک نتیجه ی مثبت ضرورت است تا امریکا تمامی مهارت های سیاسی و دیپلوماتیک را درین خصوص بکار ببرد. زمان آن است تا یک استراتیژی الترناتیف را پیاده نموده  تا ایالات متحده بتواند با خروج از افغانستان، منافع برحق یا قانونی امنیتی اش را نیز محفوظ دارد.»

چنانکه ملاحظه میفرمائید همه اینها یعنی سفسطه ! در شرایطی که حتی رئیس دولت و اکثریت پشتون در دولت کثیر الملهء افغانستان « از پشتون های قبیلوی » نماینده گی نمیکنند و باید به دریای هلمند یا آمو یا سند افگنده شوند و «حکومت » افغانستان فقط از آن «طالبان پشتونهای قبیلوی جنوب» باشد ؛ تمامی این در فشانی ها « جرت خر » است و بس.

در اخیر این نامه میبینیم که بازهم به قول رادیو صدای آلمان،از نام  مقام ها و پژوهشگران مراکز تحقیقات استراتژیک پاکستان ( که با این همه القاب بزرگ علمی به معرفی گرفته شده اند)، اراجیف به بهانه دفاع  از داعیه ی صلح پایدار تحت سلطه ی تروریزم، بنیاد گرایی وعنعنات خشن قبیله سالاری قبل از اسلام؛ که هیچگونه ارتباطی با رسوم و عنعنات جامعه ی ما ندارند، و در یکی از کشور های غربی به اصطلاح حامی و مدافع سینه چاک دموکراسی و حقوق بشر بلند میشود که چه شرم آور، بربر منشانه، رذیلانه، مرتجعانه و تاسفبار است ؛ منجمله برآزادی 50 فیصد از نفوس جامعه ی ما ( زنان) وحشیانه خط بطلان زده اند. آیا این دانشمندان تضمین مینمایند که با کاربر و تعمیل این طرح بی بنیاد شان در افغانستان، صلح دایمی  ـ حتی صلح قبرستانی !ـ استقرار خواهد یافت؟

تاریخ روابط دیپلوماتیک افغانستان گواه است ( اسناد موجود پیرامون تاریخ مناسبات و تامین روابط سیاسی – دیپلوماتیک بعد از سالهای 1919 در کارتن ها و دوسیه های مدیریت های سیاسی- منطقوی و آرشیف وزارت امور خارجه ی افغانستان) که بعد از حصول استقلال کشورما، دفاع از رسوم و حفظ عنعنات پوسیده ی قبیلوی و بدوی درساحه ای که امروز« پاکستان» نام دارد، جزئی اساسی سیاست خارجی کشور های استعمارگر را می ساخته است ، که آن  تلاش را به منافع ملی خود ایشان ( همین دول که خود درآن طرف ابحار موقعیت دارند) توجیهِ نموده اند.

 درآن زمان یکی از شرایط  تامین روابط سیاسی- دیپلوماتیک را با دولت نوبنیاد مستقل افغانستان، به رسمیت شناختن قبایل آزاد!!، از جانب حکومت افغانستان، مطرح میکردند که این شرایط  مشکلات سیاسی را در خصوص تامین روابط  میان افغانستان و کشور های مذکور ایجاد نموده بود.

 اما امروز می بینیم که با پر رویی بیشتر؛ این نیرو های ریزرفی قبیلوی که اکنون تروریست های بین المللی هم به آن علاوه گردیده است؛ بعد از حدود یک قرن  توسط پاکستان چگونه مورد استفاده و کاربرد سیاسی قرار میگیرد؟

ارتجاع سیاه منطقوی و بین المللی امروز با تمام نیرو و امکانات در دست داشته، آستین " بر" زده اند تا  مردم و کشور ما را محکوم  به زندگانی قرون وسطایی نمایند. ما نباید دگر مجال دهیم که سرنوشت مان را این ددمنشان سیاه روی قرن، بالای انگشتان خود چرخانیده و با آن بازی نموده  و در پایان، ما را مانند رمهء گوسفند به  قصابان پاکستانی بسپارند.

ازآنجائیکه قدرت های امپریالیستی غرب خود پدید آورنده و  حامی این همه گروپهای اجیر اند (( آرشیو ملی بریتانیا" در ماه دسامبر هر سال شماری از پرونده‌های سابقا محرمانه‌ی خود در مورد تحولاتی که ۳۰ سال از آن گذشته است را ارائه می‌کند. روز پنج‌شنبه (30 دسامبر 2010) اسناد مربوط به سال ۱۹۸۰ از سوی این آرشیو منتشر شد. طبق این اسناد، قدرت‌های غربی، ‌از جمله آمریکا و آلمان در اقدامی مشترک علیه نیروهای شوروی در اوایل دهه‌ی ۸۰ از گرو‌ه‌های اسلام‌گرای افغانستان حمایت کرده و موجب رشد و توسعه‌ی این گرو‌ه‌ها شدند)) با اینکه امروز این بازی های کثیف به بحران بزرگ منطقوی و بین المللی تبدیل شده همه روزه جان صد ها تن انسان بیگناه غربی و شرقی را میگیرد، جز اینکه  به وجدان بیدار انسانی خویش مراجعه کرده علماً و اخلاقاً در حل و فصل اوضاع افغانستان اقدامات شفاف و صادقانه و مسئولانه را مرعی الاجرا سازند ، چارهِ ی دیگری نیست.

به طور یک کل، پاکستان در منطقه ی ما معضله است و نه راه حل . با پاکستان فقط باید منحیث معضله برخورد کرد!!!

( ادامه دارد ) 

--------------------------------------------------------------------

* متن مکمل آنچه دوچه ویله نشر کرده و خیال میکنی سند یست از 100 سال قبل از میلاد:

راه حل قضيه افغانستان از ديد استراتژيست هاي پاکستان

دويچه ويله : "تا زماني که پشتون هاي قبيله اي در نظام سياسي افغانستان در اکثريت نباشند و مشکل کشمير ميان هند و پاکستان حل نشود، ثبات در افغانستان تامين نخواهد شد." اين جملات سياستمداران پاکستاني است که در يک بحث در آلمان ارايه کردند.

تعدادي از مقام ها و پژوهشگران مراکز تحقیقات استراتژیک پاکستان در بحثي در مورد "امنيت منطقه آسياي جنوبي" در شهر برلين آلمان، نکته هايي را که تاهنوز به صورت رسمي از سوي مقام هاي پاکستان مطرح نشده بودند، بيان کردند.

هرچند موضوع اصلي اين بحث که توسط بنياد "فريدريش ايبرت" راه اندازي شده بود، گفتگو در مورد "امنيت منطقه آسياي جنوبي" و نقش پاکستان در آن به صورت کل بود، اما نکته محوري بحث معضل افغانستان بود. اشتراک کنندگان اين بحث به صورت رسمي از دولت پاکستان نمايندگي نمي کردند، اما ديدگاه عمومي حکومت و استراتژيست هاي اين کشور را ترسيم کردند.

مقام ها و محققين پاکستاني اين بحث، مواردي را به عنوان راه حل مشکل افغانستان بيان کردند، اما به نظر مي رسد، اين موارد، بيشتر بازتاب دهنده نگراني هايي است که پاکستان در مورد آينده اش در منطقه دارد.

"پشتون هاي قبيله اي در حاشيه اند"

داکتر رفعت حسين، رييس بخش مطالعات استراتژيک و دفاعي دانشگاه قايد اعظم، مي گويد مشکل افغانستان اين است که "پشتون هاي قبيله اي از نظر سياسي در اقليت قرار دارند". او مدعي است که پشتون ها اکثريت را در افغانستان تشکيل مي دهند، و اگر اکنون اکثريت نيستند، به اين دليل است که بسياري پشتون ها مهاجر شده اند.

داکتر حسين که یکی از گردانندگان بحث بود، گفت منظورش "پشتون هاي قبيله اي جنوب" افغانستان است. او گفت حامد کرزي را به عنوان "شاروال کابل" مي شناسد. گفته هاي داکتر حسين به اين نکته متمرکز است که بايد يک اکثريت "پشتون قبيله اي" بر افغانستان حکمروايي داشته باشد که مستلزم تغيير قانون اساسي اين کشور است، زيرا به گفته او، پشتون هاي قبیله ای خود را با ارزش هاي قانون اساسي افغانستان بيگانه مي بينند. او افزود که نتيجه کنوني انتخابات براي پشتون هاي قبيله اي قابل قبول نيست و تا زماني که پشتون هاي قبيله اي از نظر سياسي خود را در اقليت ببينند، ثبات در افغانستان تامين نمي شود.

"با طالبان افغاني، افغان ها بجنگيد"

از ديد پاکستان طالبان "پشتون هاي قبيله اي جنوب" افغانستان هستند که مورد ظلم واقع شده اند. پاکستاني ها اين ديدگاه را که از نظر سياسي طالبان يک گروه استراتژيک منطقه اي هستند، رد مي کنند. آن ها مي گويند در آينده از اين گروه به عنوان "کارت بازي" استفاده نخواهد شد.

جنرال علي محمد جان اورکزي که قبلا مسوول نظامي سرحدي بوده است، گفت طالبان افغاني "مربوط افغانستان" هستند و شايد فقط حدود ده درصد آن ها در پاکستان باشند. او معتقد است که طالبان در جنوب افغانستان از حمايت مردم برخوردارند و زمينه فعاليت دارند، نيازي نيست که به پاکستان پناه گزينند. از ديد او، حکومت افغانستان نمي تواند از پاکستان انتقاد کند که عليه طالبان مبارزه نمي نمايد. او مي گويد اين وظيفه "نيروهاي دولت افغانستان و ناتو" است که در خاک افغانستان عليه طالبان بجنگند.

به گفته اين مقام پاکستان، کشورش 821 پسته مرزي دارد و در مجموع 140 هزار سرباز پاکستاني در مرز ميان دو کشور مستقر هستند. آن ها از افغانستان و نيروهاي ناتو انتقاد مي کنند که فقط 112 پسته مرزي دارند.

جنرال اوروکزي افزود به دنبال انتقادات کابل، يک بار خواهان ماين گذاري خط مرزي شده اند و بار ديگر خواستار نصب سيم خاردار، اما هر دو مورد از سوي حامد کرزي قبول نشده است.

"ديورند مرز دو کشور است"

شاهد حامد، وکیل مدافع ارشد در دادگاه عالي پاکستان، مي گويد: "ما ادعاي ارضي نداريم، ديورند مرز ميان دو کشور است و اگر ادعاي ارضي مطرح باشد، از جانب افغانستان است".

جنرال عبدالقادر بلوچ، عضو پارلمان پاکستان مي گويد کشورش در مورد آنچه در افغانستان مي گذرد و "بر آينده پاکستان تاثير مي گذارد"، نگراني دارد.

در همين رابطه، فيصل کريم کندي، معاون رييس پارلمان پاکستان گفت در مقابل انتقادهاي کابل، آن ها نيز سوال هايي در مورد "بي ثبات سازي بلوچستان توسط سياستمداران کابل" براي ارايه کردن دارند. او توضيح نداد که سياستمداران کابل چگونه در پي بي ثبات ساختن بلوچستان هستند.

نگراني از دست دادن حمايت امريکا

مقام ها و پژوهشگران پاکستاني افزودند که آن ها دارند بهای همکاري با غرب در جنگ افغانستان عليه روسيه شوروي را مي پردازند، زيرا به گفته آن ها، شورشيان امروزي در دو طرف خط ديورند، "فرزندان جهاد افغانستان عليه روسيه شورشي" هستند. همچنان اين نکته را نيز مطرح مي کنند که غرب بايد مشخص سازد برای چه هدفي در افغانستان آمده است.

در زمان جنگ سرد ايالات متحده امريکا و پاکستان متحد استراتژيک بودند. اما اکنون ايالات متحده امريکا متمايل به هند به نظر مي رسد. هند با امضاي توافقات تجارتي نه تنها با امريکا بلکه با بسياري کشورهاي غربي دارد روابط اش را گسترش مي دهد.

رييس مطالعات استراتژيک و دفاعي دانشگاه قايد اعظم تاکيد کرد که سفر باراک اوباما به هندوستان، حساسيت هايي را در پاکستان برانگيخته است. چنين به نظر مي رسد که پاکستان به شدت از اين که بعد از حل قضيه افغانستان جايگاه منطقه اي اش براي غرب را از دست بدهد، نگراني دارد.

کريستيان واگنر، از پژوهشگران آلمانی که در یکی از گردانندگان این بحث نیز بود، دقيقا به اين نکته اشاره کرد. واگنر گفت سياست ايالات متحده امريکا در منطقه جنوب آسيا بعد از جنگ سرد تغيير کرده است. به گفته او، پاکستان بايد نقش کنوني خود را در منطقه بشناسد. اشاره واگنر به اين نکته است که پاکستان نمي تواند براي امريکا نقشي را داشته باشد که در زمان جنگ سرد داشت. زيرا به گفته او، بعد از جنگ سرد سياست امريکا در منطقه جنوب آسيا نيز تغيير کرده است.

واکنش ها

در اين بحث هيچ کسي از افغانستان نمايندگي نمي کرد، اما اشتراک کنندگان پاکستانی با سوال های غالباً انتقادی خبرنگاران رو به رو شدند.  

کريستيان واگنر، رييس بخش آسيا در بنياد "علم و سياست" در آلمان، از هيات پاکستاني پرسيد که براساس کدام قاعده خواهان تشيکل حکومت "اکثريت پشتون هاي قبيله اي" در افغانستان است، درحالي که اين موضوع داخلي افغانستان است. در حالي که سياستمداران و پژوهشگران پاکستاني تاکيد مي کنند که در پي "هيچ گونه عمق استراتژيک" در افغانستان نيستند و زمان جنگ سرد گذشته است.

مهمانان پاکستاني مي گويند "مشکل افغانستان را درک کرده اند و خواهان حل اين مشکل هستند. به گفته آن ها، تا زماني که "پشتون هاي قبيله اي" خود را در نظام سياسي افغانستان در اکثريت احساس نکنند، ثبات در افغانستان تامين نمي شود.

يک خبرنگار امريکايي اين سوال را مطرح کرد که چرا آن عده از اعضای طالبان که خواهان مذاکره با حکومت افغانستان هستند، بازداشت می شوند. خبرنگار آلمانی از هیات پاکستانی پرسید، چرا در هر جايي که حمله تروريستي صورت مي گيرد، به پاکستان ارتباط دارد. پرسش هاي ديگر، بر اين نکته متمرکز بود که اکثريت اعضاي کابينه و پارلمان افغانستان پشتون هستند و رييس جمهور این کشور نيز يک پشتون است، چرا پاکستان باز هم به اين مساله تاکيد مي کند. پاسخ پاکستاني ها اين بود که پشتون های شامل در قدرت، از پشتون های قبیله ای نمایندگی نمی توانند. 

اشتراک کنندگان پاکستاني در بحث "امنيت منطقه جنوب آسيا"، تاکيد کردند که حل مساله کشمير و مشکل پاکستان و هندوستان، نقش اساسي در حل بحران افغانستان دارد. برعلاوه، آن ها به نقش ديگر کشورهاي همسايه نيز تاکيد کردند. داکتر حسين گفت هندوستان با بازسازي جاده دلارام - زرنج، در تلاش راه يافتن از طريق افغانستان به ايران و آسياي ميانه است و چنين چيزي از اهميت جيواستراتژيک پاکستان مي کاهد.

اما واگنر معتقد نيست که همکاري منطقه اي در افغانستان نتيجه بدهد. دليل نخست او اين است که کشورهاي منطقه، رقابت هاي منفي دارند که امکانات عملي موافقت در مورد قضيه افغانستان را تضعيف مي کند. دليل دوم او اين است که اگر کشورهاي منطقه در قضيه افغانستان داخل شوند، بيرون کردن آن ها از افغانستان کار مشکلي خواهد بود. به گفته واگنر بايد دولت افغانستان در حل بحران اين کشور خود نقش اساسي بازي کند.

 

sknoori1@gmail.com

 


January 3rd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی