چرا سازمان همکاری اسلامی منفعلانه عمل می‌کند؟
فرزاد رمضانی بونش؛ کارشناس مسائل بین‌الملل فرزاد رمضانی بونش؛ کارشناس مسائل بین‌الملل

 
سازمان همکاری اسلامی، با توجه به اختلافات درونی، تا کنون نتوانسته است به وظیفه‌ی اصلی خود، یعنی همبستگی بین مسلمانان، عمل کند. در برهه‌ی زمانی کنونی، با توجه به شروع موج بیداری اسلامی، این سازمان می‌تواند با ایفای نقشی فعالانه در اولویت‌های جهان اسلام، نظیر سوریه، یمن، فلسطین و... ورود پیدا کند.
سازمان کنفرانس اسلامی پیشین یا سازمان همکاری اسلامی کنونی، بزرگ‌ترین سازمان اسلامی، با عضویت 57 کشور از چهار قاره و در واقع، صدای جمعی جهان اسلام است. این سازمان بر اساس تصمیم اجلاس تاریخی در رباطدر مغرب در سپتامبر 1969 پس از آتش‌سوزی مسجد الاقصی بنا شد و در سال 1970 هم در نخستین همکاری اسلامی، وزیران امور خارجه‌ی سازمان همکاری اسلامی در جده برای ایجاد دبیرخانه دائمی گرد هم آمدند. در طول ده‌ها سال فعالیت این سازمان، با وجود برداشتن گام‌هایی اساسی، این سازمان تا کنون نتوانسته در حوزه‌هایی که اولویت جهان اسلام است به خوبی نقش‌آفرینی کند. در این نوشتار، نگاهی کوتاه به برخی از مهم‌ترین چالش‌های این سازمان در جهت ایفای نقش مطلوب داریم و به راهکارهایی برای ایفای این نقش می‌پردازیم.
 
چالش‌های همکاری در سازمان
 
اعضای گسترده و ناهمگن: اعضای سازمان همکاری اسلامی از چهار قاره‌ی جهان هستند.(1) جدا از آلبانی در اروپا و سورینام در قاره‌ی آمریکا، کشورهای مجموعه‌ی همکاری اسلامی در سه گروه آسیایی‌ها (کشورهایی چون ایران، ترکیه، پاکستان، مالزی و...)؛ آفریقایی‌ها (کشورهایی چون نیجریه، سنگال، کامرون، اوگاندا و...) و گروه کشورهای عربی (مانند مصر، عربستان، عراق، الجزایر و...) تقسیم می‌شوند. اعضای این سازمان الزاماً همه مسلمان نیستند و در برخی کشورها نظیر سورینام، مسلمانان نسبت به گروه‌های دینی دیگر در اقلیت هستند.
کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی خود در سازمان‌ها و گروه‌های منطقه‌ای بسیاری عضویت دارند و دارای علقه‌ها و نگرش‌های متفاوتی هستند؛ چنان که کشورهای عضو به گونه‌ای جداگانه عضو اتحادیه‌ی عرب، شورای اقتصادی اتحادیه‌ی عرب، سازمان اکو، اتحادیه‌ی اقتصادی پولی غرب آفریقا، اتحادیه‌ی مغرب عربی، شورای همکاری کشورهای ترک‌زبان، شورای همکاری خلیج فارس و... هستند. گذشته از این نیز، با وجود آنکه سازمان همکاری اسلامی یک نهاد بینالمللی اسلامی است، بیش از 50 درصد از اعضای آن قوانین اساسی لائیک دارند.
 
عوامل خارجی و ساختار نظام بین‌الملل: رئالیست‌ها معتقدند اساس نظام بین‌الملل قدرت است و سازمان‌های بین‌المللی آلت دست کشورهای قدرتمند هستند. آنان بر این نظرند که سازمان‌ها نمی‌توانند هویت مستقلی داشته باشند. در این بین، از آغاز شکل‌گیری سازمان کنفرانس اسلامی، با توجه به ساختار دوقطبی نظام بین‌الملل، ابرقدرت‌های شرق و غرب تلاش کرده‌اند بر تصمیم‌های آن تأثیر بگذارند و از همسویی و یک‌پارچگی آن بکاهند. یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا تلاش می‌کردند با استفاده از ابزارهای خود، مواضع اعضای هم‌گرای این سازمان را به سود خود تغییر بدهند و از طرفداران ایدئولوژیک خود بخواهند که تصمیمات سازمان را به سمت‌وسوی مورد نظر هدایت کنند.
 
اکنون نیز در ساختار نظام بین‌الملل تک‌قطبی غرب، چنین نگاهی به سازمان همکاری اسلامی وجود دارد. در این حال، پدیده‌ی جهانی شدن و گذر از عناصر ملی و حاکمیت و استقلال کشورها و مرکز قرار گرفتن غرب بر این امر نیز تأثیر گذاشته است. در این شرایط، نگاه حقوق بین‌الملل نسبت به برقراری نظام بین‌المللی سالم و درست و برقراری امنیت و صلح و حفظ آن‌ها، باعث استمرار نقش نه چندان مثبت سازمان همکاری اسلامی شده است. به عنوان نمونه، اینک مسئولیت به خطر افتادن هر گونه صلح و امنیتی در جهان بر عهده‌ی شورای امنیت سازمان ملل است و این شورا خود را تنها مرجع رسیدگی در این مورد می‌داند. در مقابل، سازمان همکاری‌های اسلامی عملاً سازوکاری برای مقابله با این وضعیت ندارد و تنها به نقش حاشیه‌ای اکتفا می‌کند.
 
نگاه عربی یا اسلامی: در گذشته، بسیاری علت تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی را ناکامی ناسیونالیسم عربی برای آزادی فلسطین می‌دانستند؛ چنان که در دهه‌های گذشته نیز بسیاری از کشورهای عربی مسائل اصلی جهان اسلام، مانند مسئله‌ی فلسطین را مسئله‌ی عربی تلقی می‌کردند و مستقیم و غیرمستقیم مانع از ایفای نقش سایر کشورهای اسلامی در این بحران‌ها می‌شدند. اکنون نیز با وجود این امر، عملاً جدا از اینکه نوع نگاه کشورهای اسلامی به بحران‌های اصلی جهان اسلام همانند فلسطین، سوریه، کشمیر و... متفاوت است، هنوز نگرش‌های پان‌عربی در بین برخی از کشورهای منطقه، خواهان فروکاستن بحران‌هایی همانند فلسطین به امری عربی هستند تا امری اسلامی. این مسئله به نوبه‌ی خود بر توان کشورهای غیرعربی داخل سازمان همکاری برای ایفای نقش، تأثیرگذار خواهد بود.
 
موانع ساختاری در سازمان: در نگاهی رئالیستی، سازمان همکاری اسلامی نمی‌تواند هویتی جدا از کشورهای تشکیل‌دهنده داشته باشد. در این بین، از گذشته نیز نبود رهبریِ واحد، آرمان‌های مختلف، نبود برداشت واحد از اسلام و در عین حال، وجود برداشت‌های گوناگون از اسلام، موجب عدم ایجاد هویت یگانه در سازمان شده و بر نوع توزیع قدرت و تعریف منافع مشترک و ایجاد زمینه برای همکاری بیشتر تأثیر گذاشته است. چنان که اکنون بین قدرت‌هایی مثل ایران، ترکیه، عربستان، مصر و... رقابت‌هایی وجود دارد.
 
به عنوان نمونه، اختلافات و دسته‌بندی کشورها در همکاری اسلامی و شکل‌گیری گروه‌هایی چون مجموعه‌ی شورای همکاری خلیج فارس یا اتحادیه‌ی عرب در درون سازمان همکاری اسلامی، یکی از موانع همکاری در درون سازمان است؛ یعنی هرچند در منشور و سخنان رهبران و کشورهای عضو این سازمان به ارتقای همبستگی اسلامی میان کشورهای عضو، حمایت از همکاری میان کشورهای عضو در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، تلاش در جهت محو تبعیض نژادی و خاتمه بخشیدن به استعمار در تمام اشکال آن، اتخاذ تدابیر لازم برای پشتیبانی از صلح و امنیت بین‌المللی مبتنی بر عدالت، هماهنگ کردن تلاش‌ها به منظور حفاظت از اماکن مقدس و آزادسازی آن‌ها و پشتیبانی از مبارزه‌ی ملت فلسطین و کمک به این ملت در جهت بازپس گرفتن حقوق خود، پشتیبانی از مبارزه‌ی تمام ملل اسلامی در راه حفاظت از کرامت، استقلال و حقوق ملی‌شان، ایجاد جوی به منظور ارتقای همکاری و تفاهم میان کشورهای اسلامی و دیگر کشورها و... که از جمله اهداف سازمان همکاری اسلامی است توجه می‌شود؛ اما حقیقت آن است که با وجود گروه‌بندی‌های داخلی، مانند اتحادیه‌ی عرب، دستیابی به توافق آرا و استراتژی مشترک و کارآمد در مسائل اصلی جهان اسلام در بین اعضا سخت بوده است.
 
گذشته از این، از آنجا که تصمیم‌گیری در سازمان همکاری‌های اسلامی بر طبق اساسنامه‌ی این سازمان، بر مبنای اکثریت و با اجماع اتخاذ می‌شود، دولت‌هایی با نگرش‌های کنونی و ساختارهای گوناگون سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک نمی‌توانند کارایی حداکثری لازمی در جهت برآورده کردن اهداف بنیادین سازمان داشته باشند.
 
نبود ضمانت‌های لازم در تصمیمات سازمان همکاری اسلامی: مواضع دیدگاه‌ها و استراتژی سازمان همکاری اسلامی در قالب اعلامیه‌ها و قطعنامه‌هایی بیان می‌شود که از نظر حقوقی هیچ گونه الزامی ندارند و فاقد ضمانت اجرایی هستند. مثلاً در بحران افغانستان، سازمان همکاری اسلامی تجاوز روس‌ها به افغانستان را محکوم کرد و خواهان کاهش روابط کشورهای اسلامی و به خصوص عربی با شوروی وقت شد، اما این درخواست هیچ گاه جنبه‌ی عملی پیدا نکرد. همچنین تصمیمات جنبش بر پایه‌ی اجماع و اتفاق‌آرای اعضا گرفته می‌شود و با کمترین و کوچک‌ترین اختلاف‌نظر میان اعضای جنبش هیچ گونه تصمیم مهم و مؤثری در مسائل اساسی گرفته نمی‌شود.
 
همچنان که نام سازمان از کنفرانس اسلامی به همکاری اسلامی تغییر یافت، باید دگرگونی‌هایی اساسی، به ویژه در سه بُعد سیاسی، اقتصادی و امنیتی این سازمان به وجود آید تا بتواند به ایفای نقش مهم‌تری در آینده‌ی جهان اسلام بپردازد. در این بین، باید توجه داشت که چگونه می‌توان به طرح‌هایی همچون ناتوی عربی و... اندیشید، اما عملاً به تشکیل نیروی حافظ صلح اسلامی یا سازمانی امنیتی نیندیشید.
 
نبود رابطه‌ی اقتصادی بنیادین بین کشورهای عضو: نگاهی به ساختار اقتصادی و تجاری کشورهای اسلامی و روابط تجاری بین آن‌ها نشان می‌دهد که سهم تجارت کشورهای اسلامی با یکدیگر از ده درصد صادرات کل این کشورها به بازارهای جهانی بیشتر نیست.(2) بیش از نیمی از این کشورها در سطح درآمد پایینی قرار دارند و از نظر اقتصادی ناهمگون و غیرمکمل هستند. در این حال، هرچند حجم تجارت کل (صادرات به علاوه‌ی واردات) کشورهای اسلامی در سال‌های اخیر افزایش یافته است، اما همچنان سهم چشمگیری از صادرات این کشورها را مواد خام یا کانی تشکیل می‌دهد. در میان کشورهای اسلامی، تولید ناخالص داخلی تنها هشت کشور اندونزی، ترکیه، ایران، پاکستان، مصر، عربستان سعودی، مالزی و بنگلادش هر یک بیش از 200 میلیارد دلار بوده است.(3) این امر در شرایطی است که عملاً کشورهای قدرتمند اقتصادی عضو در این سازمان دارای روابط گسترده‌ی اقتصادی با کشورهای غیرعضو در سازمان هستند.
 
چند راهکار
 
‏‏حضور گسترده‌ی بین‌المللی: بخش زیادی از اعضای سازمان ملل متحد را کشورهای اسلامی تشکیل می‌دهند. این کشورها می‌توانند فراکسیون بسیار نیرومندی را در مجمع عمومی سازمان ملل به وجود آورند و در صورت اتحاد از این راه، بر اعضای دائمی شورای امنیت تأثیرگذار باشند. گذشته از این در خصوص اصلاحات در سازمان ملل متحد وشورای امنیت نیز این سازمان می‌تواند قدرتمندتر ظاهر شود و در راستای تغییر مطلوب نهادهای بین‌المللی به سود کشورهای اسلامی (از جمله عضویت دائم در شورای امنیت) عمل کند. در همین راستا نیز قبلاً کشورهای اسلامی پیشنهاداتی در این زمینه داشته‌اند؛ چنان که قزاقستان پیشنهاد کرده است که نماینده‌ی این سازمان در اجلاس جی‌بیست شرکت کند.(4)
 
افزایش ارتباطات سیاسی، امنیتی و فرهنگی: هم‌گرایی وضعیتی است که در آنگروهها، سازمانها، نهادها یا کشورها برای حفظ منافع جمعی، به همکاری گسترده با یکدیگر می‌پردازند و به سوی نوعی وحدت گام برمی‌دارند. اکنون نیز برای رسیدن به هم‌گرایی در قالب این سازمان و برآورده کردن اهداف گذشته و عمل به تعهدات و بیانیه‌ها و... هم‌گرایی اسلامی باید بیش از پیش مد نظر قرار گیرد. در این شرایط، هر چه ارتباطات در زمینههای حمل‌ونقل، توریسم، مراودات پستی، تجارت و... بیشتر باشد، این جوامع بیشتر به هم نزدیک میشوند و به جای منازعه، به همکاری روی میآورند و جوامع امنیتی را تشکیل می‌دهند. بنابراین با گسترش همه‌جانبه‌ی ارتباطات، هم‌گرایی به ثمر میرسد و فعالیتهای آن به نفع تمامی اعضاست.
 
توجه بنیادین به هم‌گرایی اقتصادی: امروزه بسیاری همکاریهای بنیادین اقتصادی را به عنوان قدمهای بزرگی در امور هم‌گرایی‌های همه‌جانبه میدانند. موفقیت اتحادیه‌ی ذغالسنگ و فولاد اروپا بسیاری را برانگیخت تا به تأثیر هم‌گرایی اقتصادی بر همکاری در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بپردازند. اکنون نیز کشورهای اسلامی با داشتن منابع اقتصادی گوناگون مانند نفت (سه‌چهارم کل ذخایر جهانی) و گاز طبیعی (یک‌دوم کل ذخایر بینالمللی) و نیروی کار ارزان، به گونه‌ی نظری و عملی می‌توانند گذشته از طرح و بررسی نظری مسئله‌ی تشکیل بازار مشترک اسلامی، پول واحد و... طرح همکاری‌های گسترده‌ی اقتصادی بین کشورهای عضو تا سر حد ادغام اقتصادی، کاهش یا حذف تدریجی تعرفه و دیگر موانع تجاری را مورد بررسی بنیادین قرار دهند. در این بین، باید گفت تا زمانی که بسترها و همکاری‌های اساسی اقتصادی بین اعضا سازمان همکاری اسلامی ایجاد نشود، تصور همکاری‌های گسترده‌تر سیاسی، امنیتی و... غیرممکن به نظر می‌رسد.
 
تقویت ساختاری نقش سازمان و گذر از تغییر نام: اعضای سازمان همکاری اسلامی از 22 کشور در ‏سال 1969 به 57 کشور رسیده‌اند و این سازمان نیز تعداد زیادی ‏نهاد و سازمان تابعه، وابسته و تخصصی در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و تحقیقاتی ایجاد کرده است. در این شرایط، در یک دهه‌ی گذشته تغییراتی در ساختار، اساسنامه، آرم و نام سازمان کنفرانس اسلامی به سازمان همکاری اسلامی صورت گرفت؛ یعنی نام سازمان از «سازمان کنفرانس اسلامی» به «سازمان همکاری اسلامی» تغییر یافت. این سازمان در سال 2005 برنامه‌ی عمل ده‌ساله‌ی خود را در اجلاس سران مدون نموده و در سال 2008 نیز منشور خود را بازنگری کرده است.(5) با این حال، این سازمان همچنان دارای نقشی حاشیه‌ای در مسائل جهان اسلام است. جدا از توجه به ایجاد نهادهایی برای گسترش همکاریهای علمی و فنی (کومستک)، کمیته‌ی دائمی همکاریهای اقتصادی و تجاری (کومسک)، کمیته‌ی دائمی اطلاعات و امور فرهنگی (کومیاک)، مجمع فقه اسلامی، صندوق همبستگی اسلامی، کمیسیون بینالمللی حفاظت از میراث اسلامی و بنیان مؤسسات تخصصی دیگر که تا حدی گسترش ارتباطات بین کشورهای عضو و تثبیت سازمان همکاری اسلامی به عنوان یک نهاد بینالمللی را مد نظر داشته است، باید توجه داشت همچنان که نام این سازمان از کنفرانس اسلامی به همکاری اسلامی تغییر یافت، باید دگرگونی‌هایی اساسی به ویژه در سه بُعد سیاسی، اقتصادی و امنیتی نیز داشته باشد تا بتواند به ایفای نقش مهم‌تری در آینده‌ی جهان اسلام بپردازد. در این بین، باید توجه داشت که چگونه می‌توان به طرح‌هایی همچون ناتوی عربی و... اندیشید، اما عملاً به تشکیل نیروی حافظ صلح اسلامی یا سازمانی امنیتی نیندیشید.
 
اختلافات و دسته‌بندی کشورها در سازمان همکاری اسلامی و شکل‌گیری گروه‌هایی چون مجموعه‌ی شورای همکاری خلیج فارس یا اتحادیه‌ی عرب در درون سازمان یکی از موانع همکاری است؛ یعنی هرچند در منشور و سخنان رهبران و کشورهای عضو این سازمان به ارتقای همبستگی اسلامی میان کشورهای عضو، حمایت از همکاری میان کشورهای عضو ، تلاش در جهت محو تبعیض نژادی و... که از جمله اهداف سازمان همکاری اسلامی است توجه می‌شود، اما حقیقت آن است که با وجود گروه‌بندی‌های داخلی، مانند اتحادیه‌ی عرب، دستیابی به توافق آرا و استراتژی مشترک و کارآمد در مسائل اصلی جهان اسلام در بین اعضا سخت بوده است.
 
کاهش اختلافات اعضا و تقویت نقش نهادی سازمان: هر سازمان بین‌‌المللی از خود اراده‌ای برای ایفای نقش و وظیفه ندارد و این مجموع اعضا و ‏کشورهای عضو هستند که نوع تصمیم و نقش آن را تعیین می‌کنند. سازمان همکاری اسلامی هم در حقیقت متشکل از کشورهای اسلامی است و به میزانی که دولت‌های این کشورها در کاهش اختلافات بین خود بکوشند، به همان میزان سازمان قدرتمندتر خواهد شد و بر توان تأثیر‌گذاری نهادها و شخصیت‌های سازمان، همچون دبیرخانه و شخص ‏دبیرکل، در هدایت مسیر سازمان تأثیر دارد.
 
توجه به تقویت و هم‌گرایی‌های کلان به جای تقویت هم‌گرایی‌های خُرد و درون‌سازمانی: آنچه مشخص است در چند دهه‌ی گذشته عملاً نقش سازمان همکاری اسلامی در نگاه بسیاری از کشورهای عضو، به ویژه اعراب، حاشیه‌ای بوده است؛ یعنی رویکرد اصلی بسیاری از کشورهای عربی توجه افزون به نهادهای عربی و منطقه‌ای خود، همانند اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس بوده است تا سازمان همکاری اسلامی. در این شرایط، در دگرگونی‌های دو سال گذشته‌ی منطقه نیز این رویکرد به گونه‌ای پررنگ به چشم خورده است. مثلاً اتحادیه‌ی عرب کوشیده است نقش اصلی در پرونده‌ی سوریه داشته باشد و شورای همکاری خلیج فارس هم همین نقش را در بحرین داشته باشد؛ یعنی در حالی که حتی شورای همکاری خلیج فارس در مورد بحرین حتی حاضر به حضور سایر اعراب جدا از شورای همکاری نیست و اصولاً تمایلی به ایفای نقش سازمان همکاری اسلامی در حل بحران ندارد، اتحادیه‌ی عرب نیز همین نگاه را در مورد سوریه دارد؛ یعنی در حالی که نماینده‌ی ویژه‌ای از سوی این اتحادیه به مسئله‌ی سوریه می‌پردازد، قائل به ایفای نقش سازمان همکاری اسلامی است.
 
در واقع این فروکاستن بحران‌های جهان اسلام به حیطه‌ی مسئله‌ی چند کشور (مانند بحرین) یا مسئله‌ای عربی (سوریه) به شدت بر ایفای نقش سازمان همکاری اسلامی تأثیر منفی دارد؛ در حالی که این سازمان می‌توانست با توجه به گستردگی بازیگران و کشورهای عضو، جدا از گزینش نمایندگان ویژه در این بحران‌ها، به حل آن‌ها کمک کند.(*)
 
منابع:
 
 (1)farsnews.com/news text.php?nn...  Cached.
 
 (2)Shared on Google+. View the post.confbank.um.ac.ir/modules/conf.
 
(3).همان.
 
(4)http://peace-ipsc.org/fa/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86.
 
 

February 26th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي