گسست های بیرون فرهنگی و درون فرهنگی جاده صافکن مداخله و تجاوزقسمت سوم
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

 

باشنده گان دوطرف خط دیورند  مرکز ثقل توطیۀ  های استعماری - خط دیورند بویژه بعد از قرن نزده به مثابۀ زخم ناسوری بر سینۀ خونین مردم  افغانستان  واقع شده است ، با این که کمر هر مهاجمی در هنگام عبور از این خط شکسته است ؛ اما دشنۀ سرخ  آن تا پس پرده های قلب های مردمان بلاکشیدۀ این کشور رخنه کرده است که هر از گاهی تپش آن بصورت فراگیری قلب تپندۀ هندوکش و سلیمان را سخت به لرزه در آورده است . اقبال شاعر فیلسوف و شوریده حال نیم قاره این قلب تپنده در دل آسیا را شناخته بودکه سالها قبل چنین سروده است : آسیا یک پیکری آب و گل است     ملت افغان در آن پیکر دل است

این قلبی که دیروز در زیر پاشنه های آهنین بریتانیا و شوروی می تپید ، امروز آغشته به خونتر از گذشته در زیر پاهای سربازان  اروپایی و امریکایی در خون می تپد . با این همه تپیدن های دردناک اندکی هم تاب و توان را از دست نداده و با قلب خونین در برابر دشمنان سوگند خورده و تاریخی خود استوار و بی هراس با قامت بر افراشته میرزمد و از تمامیت ارضی و استقلال دینی و یاسی خود به شدت دفاع مینماید .

ناشکننده گی ها و سلحشوری های این مردم سبب شده است که در طول تاریخ بویژه بعد از قرن 19 این خط بستر تشنج  آفرینی های استعماری بوده زمامداران کشور های منطقه بویزه زمامداران افغانستان بازیچه های دست قدرت های استعماری در قرن نزدهم مانند انگلیس و در قرن بیستم مانند امریکا و روسیه باشد .  معاهدههای ننگین گندمک ، راولپندی و دیورند در واقع قرار داد های زشت و ننگین  استعماری است که مانند زنجیری بر دست و پای مردم ما پیچیده شده اند . از زمان شیر علیخان بدین سو تنها امیر یعقوب خان و امیر عبدالرحمان و اسلاف آنان قربانی این معاهدههای ننگین نگردیده اند ؛ بلکه بعد از تقسیم نیم قاره به دو کشور هند و پاکستان خط دیورند خونین تر از گذشته بر سینۀ این سرزمین خودنمایی داشته و  پس از برسمیت شناخته نشدن این خط بوسیلۀ پارلمان افغانستان به ریاست شاه محمود کاکای ظاهر شاه ، هر چه بیشتر خونین تر شد و زخم های آن عمیق تر گردید ؛ بویژه زمانیکه نظامیان پاکستان به افغانستان از دیدگاۀ عمق استراتیژیک نگاه کردند و این سرزمین را بستر عقب نشینی و سکوی حمله بر هند عنوان کردند . از همین رو است که بستر تشنج میان افغانستان و پاکستان با خروج بریتانیا از منطقه زرفتر گردید . چنانکه بعد از استقلال پاکستان ما شاهد یک سلسله کشیده گی های پیهم میان این کشور و افغانستان هستیم . باری این کشیده گی در زمان صدارت محمد داوود بالا گرفت که سبب سفری بری در سال 1335 هجری شمسی گردید . تشنح دوامدار در  منطقه سبب شده که پای کشور های استعماری نیز به منطقه کشانده شود . چنانکه شوروی سابق هم گاه گاهی می خواست از این منطقه به مثابۀ سکوی پرش سیاسی بر ضد امریکا استفاده نماید و به همین گونه امریکا می خواست به مثابۀ سکوی پرش سیاسی بر ضد شوروی سابق بهره بگیرد . چنانکه در زمان نخست وزیری محمد داوود شوروی سابق او را برای جنگ با پاکستان ترغیب نمود و تلاش کرد تا با احیای داعیۀ پشتونستان داوود را بر ضد نظامیان پاکستان بر انگیزد ؛ اما زمانیکه داوود در این رابطه تحرکات نظامی را به راه افگند ،  شوروی سابق از وعد ههای میان تهی خود منصرف گردید و کمک هاییرا که در این باره برای افغانستان نموده بود ، از اعطای آن خود داری کرد . این در حالی بود که نظامیان پاکستانی از حمایت کامل امریکا برخوردار بوده و این کشور را بصورت منظم کمک های تسلیحاتی و مالی مینمود . از آن به بعد خط دیورند به مثابۀ بستر داغ تشنج میان افغانستان و پاکستان باقی ماند و این مسآله در زمان ریاست جمهوری محمد داوود بعد از کودتای ثور 1352 بار دیگر گرم شد و شوروی سابق باز هم داوود را برای دفاع از داعیۀ پشتونستان ترغیب نمود .

داوود که به حمایت شوروی به قدرت رسیده بود و از پشتیبانی  احزاب طرفدار شوروی مانند خلق و پرچم بهره مند بود . بار دیگر موضوع دیورند را به بهانۀ آزادی پشتونستان مطرح گردانید . در حالیکه در زمان ظاهر شاه این موضوع به نحوی خوابیده بود و صرف با تجلیل روزی در هشتم سنبله به نام روز پشتونستان به آن اکتفا شده  بود که چندان برای پاکستانی ها درد سر آور نبود و حمایت دولت کابل از مخالفان دولت پاکستان مانند اجمل ختک بعد از خان غفار خان هم چندان برای پاکستان مخاطره آمیز نبود . از این رو در زمان طاهر شاه بویژه بعد از دهۀ دموکراسی موضوع دیورند بصورت تخمینی فراموش شده بود که این فراموشی تا اندازه یی مایۀ دلگرمی نظامیان پاکستانی را فراهم کرده بود . اما با آمدن محمد داوود این موضوع کمی داغ تر شد ؛ زیرا داوود میدانست که شوروی ها در رقابت با امریکا علاقمندی به این موضوع دارند . وی می خواست با  استفاده از رقابت های هر دو کشور به نحوی به نفع خود سود ببرد . این علاقمندی او به مسآله سبب تیره گی روابطش با ذوالفقار علی بوتو گردید . این تیره گی حمایت بوتو را از مخالفان داوود به همراه داشت . بوتو گروههای اسلامی افغانستان بویژه حزب اسلامی را به رهبری حکمتیار به آغوش باز پذیرفت و بعد از راه اندازی قیام سال 1354 به رهبریی  این کروه که به ناکامی منجر شد ، دولت بوتو رهبران این گروه را درپاکستان جای داد و ایشان را از کمک های مادی و نظامی برخوردار گردانید  .  در آنزمان رادیویی به گرداننده گی کاکا جان نقش زیادی در راه اندازی تبلیغات بر ضد حکومت داوود داشت . حمایت های مالی و نظامی بوتو از گروههای اسلامی مخالف دولت کابل تا زمان سقوط داوود ادامه داشت تا آنکه بعد از کودتای هفتم ثور زمینۀ وسیعتر و مناسب تر برای نظامیان پاکستان فراهم شد و مقامات نظامی این کشو ربا حمایت از گروههای اسلامی  مخالف دولت کابل بار دیگر فرصت خوبی بدست آوردند تا از وجود  این گروهها به نفع استراتیژیک خود بهره بگیرند و چنین هم شد .

پاکستان به اندازۀ کافی از وجود رهبران جهادی استفاده نمود و تنگدستی ها و ضعیف نفسی آنان سبب شد تا هر چه بیشتتر در دام سیاست های پاکستان بیفتند . به دام  افتادن رهبران جهادی در جال استخبارات پاکستان و سیاست های نظامی گرانۀ این دولت چنان برای مردم  افغانستان دشواری های ناگواری را درپی داشت که بخش عظیمی از ویرانی های دوران جهاد نتیجۀ مداخلۀ نظامی پاکستان بود که اردوی پاکستان گروههای مختلف مجاهدین را فقط برای نابودی سرک ، پل و بند برق و نهر های آبیاری توظیف میکردند و در برابر این گونه تخریبات آنان پول های گزافی میدادند و میزان پرداخت پول برابر به میزان تخریب یک ساختمان حیاتی و تولیدی در کشور بود  . به هراندازه ییکه این تخریب شاهرگ حیاتی و زیربنای اقتصادی افغانستان را تهدید  میکرد ، بهای بیشتری برای پاکستان داشت و عاملین آن مستحق مکافات بیشتر شناخته می شدند .

بستر متشنج دیورند در طول تاریخ با آنکه شاهد خونین ترین حوادث بوده فرزندان این مرز وبوم ، در برهه های گوناگون تاریخی بخاطر دفاع از مام میهن خون های  پاک خود را در وجب وجب خاک آن ریخته اند و نقش آزادی و وارستگی را در سر تا پای این خط با خون به مثابۀ زنگوله های رنگین آذین بسته اند ؛ اما انسانی ترین اهداف آزادی خواهان و مجاهدان افغان بالاخره قربانی اهداف کشمکش های استعماری و استخباراتی کشور های منطقه و بیرون از منطقه گردیده است . طوریکه از سه دهه بدین سو ما شاهد بد ترین قربانی مردم  خود هستیم که چگونه آرزو های پاک مردم ما در انبان سیاست های متجاوزانه و اشغالگرانۀ قدرت های استعماری جهانی شرق و غرب و فشرده می شود و در دایرۀ سیاست های نظامی گرانه و  شیطانی کشور های همسایه بویژه ایران و پاکستان بهم پیچ می خورد . در این میان هرچند شبکۀ سی ان ان، به نقل از جنرال ایدور جولتیز یک فرماندۀ  اطلاعاتی امریکا نوشته و مداخلۀ ایران د رافغانستان را خیلی مرموزانه خوانده و درضن افزوده ، جنرال مذکور اطلاعاتی دارد که این کشور قسمتی از خاک خود را  در اختیار طالبان قرار داده است (1) ؛ اما نقش شیطانی پاکستان در تبانی و همکاری نزدیک امریکا در افغانستان  از همه آفتابی تر است ؛ گرچه در این بازی اول افغانستان بازنده تلقی شود ؛  اما بدون شک در پایان این بازی بازنده تر پاکستان خواهد بود که تا تجزیۀ این کشور ادامه پیدا خواهد کرد  ؛ زیرا امریکا می خواهد در آخرین تحلیل ملت های افغانستان و پاکستان را با هم درگیر بسازد و در زیر پوشش مبارزه با تروریزم رابطۀ خود را به شکل مخفی با طالبان حفظ نماید . در حالیکه هدف اصلی امریکا دست یابی به پایگاههای دایمی نظامی در افغانستان  بویژه در شمال است و برای رسیدن به چنین آرزوی شومی از هیچ نوع ترفند حتی از تجزیۀ افغانستان هم ابا ندارند . از همین رو در طول تاریخ افغانستان بویژه خط دیورند به مثابۀ مرکز ثقل سیاست های استعمار قرار داشته است  استعمارگران کوشیده اند تا با بهانه قرار دادن این خط توطیه های رنگا رنگی را بر ضد مردم افغانستان سر و صورت بدهند .  چنانکه چندی قبل روزنامه خبر برقراری رابطۀ امریکا و طالبان را زیرا عنوان اولین ملاقات غیر مستقیم طالبان با امریکا افشا گردید که در آن سه پیشنهاد ذکر شده بود و یکی از آن از واگذاری مناطق جنوب و شرق کشور برای طالبان حکایت دارد . امریکا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود در منطقه از هیچ نوع مشکل آفرینی ها برای ملت های منطقه خود داری نمی کند . چنانکه روزنامۀ جنگ به نقل از سلیم صافی کارشناس  پاکستانی در مطلبی نوشته: امریکا می خواهد ملت های افغانستان و پاکستان را در گیر جنگ داخلی نماید و خود نظاره گراین جنگ باشد . امریکا مخالف به تفاهم رسیدن افغانستان و پاکستان  با طالبان است ؛ اما خودش رابطۀ مخفی با طالبان حفظ مینماید . هدف امریکا داشتن پایگاۀ نظامی در شمال افغانستان است و برای رسیدن به چنین هدفی ناگزیر به اشتعال جنگ میان افغانستان و پاکستان است .

3 - پایگاۀ خبر کانتر کارنتس درگزارش نوشت : قتل عام خانواده های افغانی توسظ نیرو های خاص امریکایی صورت میگیرد که بدون توجه و تحقیق درست به تلاشی خانه های  مردم پرداخته و افراد ملکی را به زندان میکشانند و به قتل میرسانند . این نیرو ها در اکثر موارد به اطلاعات غلطی اکتفا می کنند که از طریق جاسوسان خود بدست می آورند . (2)

هدف امریکا در دراز مدت اشتعال جنگ میان ملت های منطقه بویژه مردم افغانستان و پاکستان است . کشتار بیرحمانۀ مردم بیدفاع افغانستان ، قتل عام خانوادههای افغانی توسط نیرو های خاص امریکایی (3) ، هتک حرمت و به زندان کشاندن آنان هم حکایت از وحشت آفرینی های امریکایی ها  در افغانستان دارد که در تبانی مستقیم و غیر مستقیم با نظامیان پاکستانی صورت میگیرد. از همه شگفت آور این که سایت ویکی لیکس(4) سندی را افشا کرده است که حاکی از قتل عام مردم بیدفاع افغان بوسیلۀ 12 سرباز امریکایی است که از کشتار افغان های بحیث یک تفنن و ساعت تیری استفاده کردند . این سربازان در این جنایت اجساد قربانیان را پارچه پارچه نموده و  دست های آنان را با خود طور یادگاری نگاه داشته اند و با قربانیان عکس های یادگاری گرفته اند . ویکی لیکس به ادامه از زبان پدر یک افسر امریکایی نوشته است ، زمانیکه برای اولین بار حکایت کشتار بیرحمانۀ فرزندم  را شنیدم  . تلاش کردم تا از این موضوع اردوی امریکا را آگاه بسازم تا جلو و قوع همچو جنایات را بگیرند  . آیا از این می توان جنایتی را بزرگتر پنداشت ؟  بصورت قطع نه ، پس در عقب این همه جنایت ها چه دورنمایی را می توان انتظار داشت . دورنمایی که جز قیام ملی در برابر نیرو های امریکایی  چیز دیگری را به دنبال ندارد ؛ گرچه استره محکمۀ اسپانیا (5) این جنگ را جنگ تجاوزکارانه خوانده است و افزوده،  این جنگ لایحۀ  کنوانیسیون های  ژنیوا و نورامبرگ را رعایت نکرده و یک جنگ غیر قانونی است.  با این هم آسترالیا هزاران ده ها سربازش را درافغانستان قربانی کرد و میلیون ها دالر در این جنگ هزینه کرده است. علت آن واضح است ؛  زیرا بعید نیست که در آینده های قریب دیوار بحیرۀ کسپین به مثابۀ دیوار برلین در نقطۀ مهم استراتیژیک    جهان به گونۀ حایلی میان امریکا و کشورهای روسیه ، چین ، آسیای مرکزی و اروپا بازی بزرگ دیگر سیاسی و اقتصادی را در زیر چتر رسیدن به منابع سرشار طبیعی بحیرۀ کسپین در پی داشته باشد . (6)  چنانکه این موضوع در قسمت سوم و پایانی کتاب "سبقت جویی امریکا برای دستیابی به بحیرۀ کسپین" صراحت یافته است.

 

 یادداشت ها :

1 -. افغان جرگه ، شمارۀ 88 ، اول اپریل

2 - افغان جرگه ، شمارۀ 120 ، 11 می؛ ویسا ، شمارۀ 1304 ،  20 سپتمبر

4 - ویکی لیکس ، واشنگتن پست :  خدمتگار ، شمارۀ 157 ، 20 سپتمبر

5 -. بروس ریجارد سن ، ترجمۀ رحمت  آریا ، دنوی شکیلاک لوتماره جگره د درواغو  پر بنست را پیل شوه ،   افغان جرگه ، شمارۀ 201 ، 22 اگست

6 - قسمت سوم و پایانی سبقت  جویی امریکا برای دستیابی به بحیرۀ کسپین ، افغان جرگه ، شمارۀ 188 ، 3 اگست ، 12 اسد


April 21st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي