"مبارزه بخاطر آرمان های انساني،ميهني،دموکراسي و عدالت اجتماعي پايان ندارد"
زنده ياد محمودبريالي زنده ياد محمودبريالي

 

علم از تو در حمايت و عقل از تو با شکوه

در چشم فضل نوری و در جسم ملک جان

(سعدی)

درست يک سال پيش از امروز قلب زنده يادمحمودبريالي که آگنده از عشق و محبت نسبت به ميهن و انسان زحمتکش آن بود،از تپش باز ماند و اندوه و غم سترگي برمردم و جنبش چپ و دموکراتيک کشورما چيره گشت .

با آنکه مرگ يک امر طبيعي است،اما نبود انسان هايي چون محمودبريالي نه تنها برای خانواده و دوستان،بلکه به همرزمان و هم انديشان او نيز ضايعه يي است جبران ناپذيرکه برای هميشه جای اورا در ميان دوستان و همرزمانش خالي گذاشت.

پيرامون جايگاه و نقش برازنده سياسي و اجتماعي رفيق بريالي چه در ارگان های حزبي و چه در مقام های دولتي سخنان ارزنده و صميمانه از جانب تعداد بيشماری از همگنان وهمرزمانش ، چه در روز بدرود گفتن با پيکرش و چه در پيام های همدردی به مناسبت درگذشت زودهنگام او بيان گرديد ويا نوشته شد و بدون شک که در آينده نيز سخنان ناگفته که در زيب شأن او است ، گفته خواهد شد و يا به نبشت خواهد آمد؛ اما هرگاه جوهر تمام آنها را برگزينم ،جا دارد    --همانگونه که در پيام تسليت جمعي از دوستان از شهرهامبورگ نگارش يافته بود:"رفيق بريالي حيثيت يک کتابخانه  را داشت"-- تنها به همين جمله بسنده کنم که او واقعاً انسان فرزانه يي بود و مجهز با بسياری از معاريف بشری .

برای من که بخت خوبي در سالهای زنده گي در غربت فراهم گرديده بود تا در مناسبات نزديک و دوستانه با رفيق بريالي قرار داشته باشم،همواره هر تماسم با وی بهانه يي بود،برای پرسش تازه يي و دريافت پاسخ روشن،همه جانبه و اکادميک به آن پرسش. پاسخ ها ورهنمود هايي که بدون شک ارزش بسا سازنده در زنده گي سياسي و ژورناليستيک من مي تواند داشت.او در اين ديدارها و تماس ها با دوستان ورفقايش، نه از سکوی موقف بلند سياسي اش به مثابهءيک شخصيت سرشناس سياسي که از پرستيژ و مقام شامخي در بين همتايان خود قرار داشت ،بل با ساده گي وصميميت و نهايت دوستانه و خودماني که همه را شيفته و گرويده خود مي ساخت،با بينش باز و سينه فراخ صحبت مينمود وپاسخ  ارائه ميداشت و به من وساير رفقا جرأت مي بخشيد تا در يک موقف دوستانه ،برابرو باز سخنان خود رابا وی  بيان داریم. 

برای من دشوار است تا پيرامون شخصيت والاگهر، سترگ و انساني بريالي عزيز چيزی بنگارم،زيرا موقف بلند سياسي و اجتماعي او آنقدر درخور ستايش و برازنده است که در محدوده چند سطر نمي توان گنجانيد و برگهای کارکردهای شگرف سياسي و اجتماعي وی طي چهاردهه زنده گي فعال سياسي در پهنه سياست داخلي و به ويژه خارجي حزب که او ناخدای آن بود، چنان فراوان است که برای باز تاب آن مثنوی ها بايد نوشت.

فقط همينقدر مي نويسم  که او تا آخرين لحظات زنده گي در انديشه خدمت به ميهن و مردم آن بوده و طلايه دار مبارزه فعال سياسي در ميان نيروهای چپ و تجددگرای کشورما به شمار مي رفت.با آن که مرض کشنده سرطان چون اختاپوتي در تار و پود وجود او جا گرفته و درد جانگداز ناشي از آن طاقت فرسا بود،با آنهم او همواره دوستان و همرزمان را ملاقات نموده و با سخنان پرمحتوی خويش همه را روحيه داده و با اميدواری نسبت به فردای درخشان و باز يابي جايگاه ويژه روشنفکران چپ و دموکرات در زنده گي سياسي کشور اطمينان مي داد.

خوانندهء گران ارج مشعل :

 به عنوان حسن ختام این چند سطر کوتاه، اجازه دهید تا توجه شما را به آخرين سخنراني رفيق بريالي با شماری از فعالين نهضت فراگيردموکراسي و ترقي افغانستان در آلمان جلب  نمايم که در آستانه تدوير نخستين کنفرانس شورای سراسری آلمان انجام يافته بود.

به ياد دارم که صبح همان روز رفيق جميله ناهيد همسر و همرزم پرافتخارروزهای دشوار که از پهنای درد و رنج رفيق بريالي با گوشت و پوست خود آگاه بود،با دلهره فراوان تشويش خود را در تماس تيلفوني با من ابراز داشت که شايد درد زياد به رفيق بريالي امکان آن را ندهد که در نشست رفقا سهم فعال گرفته و سخنراني کند؛ اما شام پس از جلسه، وقتي تيلفون کشيدم،رفيق ناهيد از سخنراني عالي رفيق بريالي خيلي راضي بود.

اين سخنراني درست در روز هايي ايراد شده بود که  رفيق بريالي گرامي تدارک سفرش را به دنيای باقي گرفته بود و برای آن سفر بي باز گشت مدت کوتاهي بيش نمانده بود. درست در روزهايي که درد کشنده هر لحظه گلوی وی را ميفشرد وآرام وقرار او را سلب کرده بود؛ اما با آنهم رفيق بريالي با همان صلابت هميشه گي وداشتن تسلط برزبان و با بيان دلنشين خود که مشخصه بارز او چون برادر ارجمندش زنده ياد ببرک کارمل بزرگ  بود،خاطره آن روز را در ذهن همه اشتراک کننده گان آن نشست ماندگار ساخت.

با سپاس از رفيق همايون صادقي که آن بيانيه را يادداشت نموده و برای نشر به مشعل فرستاده است ،اکنون آخرين خطابه آن مرد فرزانه که نام و کارنامه هايش را ماندگار و راهش را پراز رهرو مي خواهم به شما عزيزان پيشکش مي گردد.

صحبت شفاهي زنده ياد محمودبريالي

رفقای عزيز اشتراک شما را که بخاطر تصميم گيری و تبادل افکار و گفتمان سياسي پيرامون پرابلم های کشور و ايجاد شورا های ايالتي و کشوری در آلمان به منزلم تشريف آورده ايد خيرمقدم گفته و متشکرم.

مبارزه بخاطر آرمان های انساني،ميهني،دموکراسي و عدالت اجتماعي در سرخط زنده گي اشخاص مبارز،ملي و دموکرات پايان ندارد.من هم چون يکي از مشتاقان اين راه به شما اطمينان مي دهم که تا آخرين رمق حيات با شما رفقای وطنپرست،عدالت پسند و تجددگرا در راه آرمان های مقدس ميهني و ملي خود خواهم بود.

زنده گي پرافتخار من و شما زنده گي پرافتخار و پرشکوه از مبارزات ملي،دموکراتيک و تجددگرا است .به گفته فيدل کاسترو اين شکوه و افتخار تبرئه تاريخ است که نصيب ما شده است و بالاخره روزی شب ظلمت ارتجاع داخلي،منطقه و جهان که آسمان کشورما را تيره و تاريک ساخته است پايان خواهد يافت،و ديری نخواهد گذشت که جنايات انساني آنها در برگ های تاريخ ثبت و باقي مانده و استادان تاريخ به شاگردان خود رويداد های زمان گذشته و زنده گي حال و آينده ما را اعم از خوبي ها و زشتي ها بازگو خواهند کرد و مبارزه و آرمان های پاک ما تبرئه ما برای نسل های آينده کشور ما باشد.رفقا صحبت هايم را از وضعيت سياسي و اجتماعي افغانستان آغاز مي نمايم .

کشورعزيزما افغانستان در نقطه تغييرات استراتيژيک قرار دارد،رويداد ها و حوادث پيهم که زايش تحولات جهاني است سيمای جديدی در وضعيت سياسي و اجتماعي کشور بوجود آورده و لازم است تا برخورد با چنين وضعيت موجود مدبرانه و مسوولانه باشد.در بطن اين تغييرات زايش نهضت فراگير دموکراسي و ترقي افغانستان که به حق خود را يکي از وارثين همه نيروهای مترقي و پيشرو از ح.د.خ.ا تا جنبش مشروطه و تمام مبارزه يک قرن اخير جامعه ما مي داند،امر تصادفي نبوده و نضج يابي آن با تحليل همه جانبه از وضعيت سياسي – اجتماعي و اقتصادی حال و آينده جامعه ما مي باشد که برای بسيج توده ها در مبارزه بخاطر دموکراسي و عدالت اجتماعي در کشور محبوب ما طرح و ايجاد نهضت فراگير در دستور روز قرار گرفت و پيرامون آن سوالاتي مطرح مي گردد که نهضت چيست ؟

نهضت سازمان سياسي است برای بسيج نيروها و همسويي افکار در وحدت سياسي و تشکيلاتي منظم و موجوديت برنامه واحدسياسي کوتاه مدت و درازمدت با حفظ دموکراسي و انتخابات از ديگر سازمان ها و گروه های سياسي مشخص مي شود. نهضت فراگيردموکراسي و ترقي افغانستان مرحله تکامل يافته حزب ما است.ما چرا اين نام را انتخاب نموده ايم؟آيا مؤقتي است يا دايمي؟

رفقا!

در مبارزه بخاطر تأمين و تحقق دموکراسي در عرصه زنده گي سياسي،اجتماعي و اقتصادی جامعه بايد خلاق بود،مرزهای دگماتيزم را دريد،وسيع و فراگير انديشيد.اگر به توده های وسيع اتکا نکنيم و در موجوديت افکار و انديشه های ديروزی وابسته و متکي باشيم به نظر من دچار اشتباه خواهيم شد.

ح.د.خ.ا که در تارک تکامل جامعه قرار داشت دارای يک تاريخ پرشکوه است و دست آوردهای آن ثبت تاريخ است،که با بيداری روز تا روزتوده ها حقانيت آن به مردم برملا خواهد شد.بيشترين اعضای ح.د.خ.ا از بهترين فرزندان کشور بوده که بدور آن جمع و بسيج شده بودند.ايجاد،فعاليت و به حاکميت رسيدن ح.د.خ.ا تکانهء را در ملتي بوجود آورد که در جهالت و ظلمت فرو رفته بود و آنها را از خواب غفلت بيدار نمود.ملتي که اکثريت کثير آن در شناخت وطن،حدود اربعه،همسايه گان بي بهره بودند و در بيسوادی و بي خبری زنده گي مي کردند.حزب ما اين ملت در خواب رفته را بيدار ساخت.بيداری مردم ما از خواب غفلت دست آورد بزرگ ما است.با فروکش نمود نابساماني های کنوني سياسي و اجتماعي در آينده نزديک جايگاه ح.د.خ.ا در بين مردم با ارزيابي خدمات آن پيدا مي شود و مورخين با درنظرداشت حقايق و اسناد فعاليت های رهبران و اعضای حزب ما را بيان خواهند کرد.تنها کرها و کورها اکنون نمي توانند تغييرات انقلابي دوران گذشته ما را در عرصه های مختلف از حيات سياسي،اجتماعي و اقتصادی بشنوند و ببينند.

احزاب سياسي را بعضاً رخوت فرا مي گيرد،بايد به خود تکانه بوجود آوريم،بايد دوباره در ميان مردم فعال شويم و نيروهای ملي و دموکراتيک و تجددگرا را به دور نهضت جمع و بسيج نماييم.زيرا اين وظيفه تاريخي ما است .

ما چرا شکست خورديم؟چرا حاکميت دولتي ما سقوط کرد؟

علت شکست و سقوط ما از حاکميت ناشي از کجروی ها،چپ روی های افراطي،اشتباهات و جنايات عده يي از رهبران و کادرهای حزب بود،ما از افشای قضايا هراس نداريم،حقايق را نمي توان از چشمديد تاريخ پنهان کرد و شما مطمين باشيد جز افتخار،اتهامات به شما چسب ندارد و هيچ کسي تاريخ را با رويدادها و حقايق آن در دريغ و دروغ نمي تواند بنويسد.

 

ابرهام لنکن گفته بود"شما مي توانيد يک عده و يک گروه را برای مدتي فريب بدهيد،اما برای دايم نمي توانيد فريب دهيد."ما نمي توانيم همه اختلاف ها را حل کنيم و همه فعاليت سياسي حزب را از ايجاد تا سقوط حاکميت در يک گليم بچيم.راه حل اينست که اختلافات،اشتباهات و دست آوردها را با مراحل معيين و زمان معيين مورد تحليل و بررسي جداگانه قرار داد.

دوران قبل از 7 ثور1357،دوران رفيق تره کي،دوران سياه حفيظ الله امين،دوران رفيق کارمل،موجوديت و عقد قرارداد نظامي و دعوت قوت های شوروی ميان بريژنف و تره کي،دوران رفيق نجيب،سياست مصالحه که زايش مصوب پلنوم شانزدهم و تيزس های ده گانه رفيق کارمل بود،و مرحله سالهای پاياني حاکميت رفيق نجيب بايد همه جداگانه مورد بررسي قرار گيرد.بايد بر روی اسناد سخن گفت وبرمبنای آن عملکرد و روش های سياسي شخصيت ها و رهبران را مورد بررسي قرار داد.

رفقا! ح.د.خ.ا قبل از احراز حاکميت در دو جناح پرچم و خلق فعاليت داشت.اختلافات درون حزبي بالاخره به وحدت ميکانيکي انجاميد،ولي اين وحدت هيچگاه بصورت عملي تأمين نشد که بدبختانه منجر به انحرافات و کودتا ها گرديد

و اين عمدتاً ناشي از آن بود که در حزب ما دموکراسي واقعي و انتخابي وجود نداشت.

رفقا!

انسان ها در پروسه مبارزه سراغ کشف و نو آوری ميروند که در اين راستا بعضاً اشتباهات رُخ مي دهد.اکنون ما هم با اتخاذ سياست نوين بطرف کشف و نوآوری ميرويم،ولي در برخورد خود خلاقيت و مدارا را حفظ مي نماييم.بعد از سقوط حاکميت بدبختانه حزب ما به دهها پارچه و گروه تقسيم شد.خط منحوس برتری جويي قومي و مذهبي دامنگير افکار و عمل کردهای اعضای حزب ما وساير احزاب گرديد.قبل از سقوط اين مرض در حزب ما وجود نداشت،زيرا ما بخاطر انسان و آزادی انسان مبارزه مي کرديم و مي نماييم و ما انسان انترناسيوناليست بوديم و هستيم.مبارزه ما تکامل انسان و تربيت او است. ما و ساير احزاب سياسي،ملي و دموکراتيک را رخوت فرا گرفت.تماس با عده يي از کادرها و رهبران حزب محدود بود،آيا عادلانه بود که نظريات آنها را نمي شنيديم و حکم منحرف بودن بر آنها صادر مي کرديم و انها را از راه مبارزه به دور نهضت مانع ميشديم و زمينه های ديالوگ و گفتمان سياسي را با آنها باز نمي گذاشتيم؟بدون شک نه و بازهم نه .ما ديگر با همان نام های پيشين حزب نمي توانيم همه نيروهای ملي،دموکراتيک و وطنپرست را دور هم جمع نماييم،بايد يک نام ديگر مطابق به شرايط تغيير يافته کنوني يا به عباره ديگر يک نام نرم تر را انتخاب مي کرديم و برای وصل نيروها حلقه يي را ايجاد کرديم که نامش را نهضت گذاشتيم و توانستيم بخش زيادی اعضای ح.دخ.ا، چون کادرها و رهبران آنرا با بيشترين بخش از نيروهای ملي و دموکراتيک که با ما وجوه مشترک سياسي و مبارزاتي داشته و ديروز نيز متحدين سياسي ما بودند به دور نهضت فراگير جمع کنيم و همه ما و شما شاهد اين دست آورد بزرگ سياسي هستيم.

رفقا! هيچ حزب و سازمان سياسي بدون اتحاد و وحدت نمي تواند به پيروزی برسد .زيرا محراق مبارزه و پيروزی اصل وحدت است،در مورد وحدت اصولي بايد متذکر شد که وحدت روی برنامه صورت مي گيرد،وحدت با مخالفين صورت مي پذيرد نه با موافقين.از همينروخود گذری و سينه فراخ برای تأمين وحدت ارگانيک تا سرحد پذيرش يکمقدار بار مسووليت ديگران،عقب نشيني از موضع خود و دادن امتياز، پيش زمينه هايي خوبي تحقق اين امر است.دعوت برای پيوند ديگران به خود اشتباه است،ما بايد به طرف ديگران برويم.همين اکنون زمينه های وسيع برقراری رابطه با ساير سازمان های چپ و دموکراتيک وجود دارد،و عده زياد آنها آماده برقراری روابط هستند.

ما به خاطر تأمين و تحقق دموکراسي در جامعه دروازه های مذاکره و يکجا شدن را تحت يک پلاتفورم مشترک همه نيروهای چپ،ملي و دموکراتيک باز مي گذاريم.ما به خاطر چند شخص خودخواه و ناراض پروسه تکامل جنبش و مبارزه را متوقف نمي سازيم.وقتي که به دموکراسي و تنوع انديشه معتقديم،پس چرا نيروهای ملي – دموکراتيک را به دور نهضت جمع ننماييم؟ زيرا ما مي گوييم که انديشه ما انديشه دموکراسي و انتخابات است،تنها يگانه موضوع مطرح برای ما اينست که در نهضت جايي برای برتری جويي و منفعت گرايي از نام قوم و گروه وجود نداشته و مبارزه ما به نام انسان و شايسته گي آن مي باشد.

 











در مورد نام نهضت همين طور که پيشتر گفتم،باز مي گويم که هيچگاه نام احزاب دايمي نمي باشد،با تغيير شرايط و دگرگوني های سياسي و اجتماعي و اقتصادی نام احزاب هم مي تواند تغيير بخورد و کنگره های بعدی مي تواند در مورد تصميم لازم اتخاذ نمايد.

رفقا! حزب و نهضت شما هستيد که با محتوی اصلي مرام اول،دوم و حالا متشکل گرديده ايد و آن عبارت از دموکراسي،نجات مردم از ستم بوده و است .رفقا شما با من هم عقيده هستيد که در سياست بايد چيزهايي مطرح گردد که جنبه عملي داشته باشد و آن چيزی که جنبه عملي نداشته و طرح گردد،به جز دروغ و عوام فريبي چيزی ديگری نخواهد بود.با آنکه شعارهايي جهت دهنده باشد،اما به هدف نمي رسد.

بطور مثال ما و شما به ياد داريم که شعار خانه ،لباس و نان در سال57  در سرخط مبارزه قرار داشت.اگر اين وعده برای مردم پنجاه سال بعد داده مي شد،امکان پذير مي بود،اما در آن مقطع يک انديشه تخيلي بود که تنها در همان محدوده شعار باقي ماند،و زمينه ساز خوب برای مخالفين سياسي شد تا با کنايه و طعنه از آن بر حزب تاخت و تاز نمايند.

اشتباهات جدی باعث شکست و ضدمنافع ملي قرار مي گيرد.ما مي دانيم که حزب سياسي لوکومتيف جامعه است،نهضت بدون موجوديت و اشتراک وسيع و فعال اعضای آن نمي تواند نقش ديناميکي،سمت دهنده و استقامت دهنده داشته باشد و در اين راستا نقش کادرها عمده است.توده ها و مردم وقتي حرکت مي کنند که پيش آهنگ داشته باشند.برای حرکت و تأمين دموکراسي و استقامت دادن توده ها مهم اينست که پيشاهنگ صادق باشد.ما مي رويم به طرف يک رشد تکامل دهنده در بين توده ها و روشنفکران تا به مرکز جاذبه آنها تبديل شويم.درين راه حتا انهايي را که به آدرس ما حرف ناسخته گفته اند،بايد در آغوش بکشيم و در تجديد تربيت اقشار مختلف جامعه تلاش نماييم،زيرا رنج و بدبختي مردم ما متوجه ما است .

من يقين دارم که شما اخبار کشور و جهان را شنيده و رويدادهای آن را تحليل و تجزيه مي کنيد.منطقه ما دچار يک سلسله تکانه ها،زلزله ها و اتشفشان ها و بحران ها است.شما خود شاهد بوديد که اتحاد شوروی پارچه پارچه شد و امريکا و نيروهای نظامي اش در بعضي بخش های آن جا گرفت و اکنون پس از مدت زمان نه چندان زياد در آنجا ها به چالش هايي مواجه شده است.

وضع پاکستان در حال انفجار و حتا تجزيه است،در ايران موج عظيمي از تغييرات را مي توان مشاهده کرد(رشد اقتصادی،ايجاد استيشن اتمي،موضع گيری های روشن) حتا خطر جنگ با امريکا محسوس است.جنگ خونين،کشتار جمعي مردم،انفجارات و تباهي در عراق،رشد سريع اقتصادی هند و چين در عرصه توليد،به پا ايستاده شدن دوباره روسيه،موقعيت جيوپولتيک افغانستان بمثابه يک چهار راه که امريکايي ها آنرا نشانه گرفته اند،از ارزش خاصي برخوردار است.                 

 

چين در سال 2020 مقام اول را در عرصه رشد اقتصادی نصيب خواهد شد،هند با غريوی از رشد اقتصادی به پيش مي رود.بايد گفت که غارت ترکستان روسي کار ساده نيست.امريکايي ها در حالي که مي خواهند جهان را به طرف يک قطبي شدن ببرند،در عين زمان قطب های ديگری بمثابه ديوهای اقتصادی بوجود مي آيند که مي توان از چين،هند روسيه،امريکای لاتين،برازيل،مکسيکو،افريقای جنوبي نام برد.

رفقا! محتوی اعتقادات ما تغيير ننموده است.ما برضد امپرياليسم،استثمار و گلوباليسم هستيم،اما سياست ما در اوضاع سياسي کنوني در مورد امريکا قابل تعمق و فکر کردن است.از ما سوال مي شود که موضع خود را در قبال موجوديت قوای امريکا و ناتو روشن نمي سازيم؟ما بايد واقعيت بين باشيم.اگر امروز قوای خارجي از افغانستان خارج گردد،قدرت سياسي کاملاً بدست کي خواهد افتاد؟

رفقا! در حالي که ما مخالف تجاوز هستيم بايد بدانيم که نيروهای سياه ارتجاع مذهبي در عقب درها ايستاده و اين غول ارتجاعي که مخالف تجددگرايي،مدنيت و پيشرفت هستند اگر بار ديگر به قدرت برسند،بالای مردم ما به ستم و حاکميت مستبدانه ميپردازند.

در مورد دولت :

سوال مي گردد چرا ما به انتقاد خشن و جدی نمي پردازيم؟آيا ما اپوزسيون هستيم؟ پس چرا مخالفت نمي کنيم؟

رفقا ما در حالت اپوزسيون هستيم،اما از انتقادات و مخالفت های جدی و اشتباه برانگيز بايد جلوگيری کرد.شما مي دانيد که آرايش،تدارک و جابجا ساختن نيرو در جنگ شرط اولي است و تنها پس از آن بايد به جبهه رفت.ما نخست نيروهای ما را بايد منسجم نماييم،دوستان و مخالفين را تفکيک کنيم و آنها را بشناسيم و بعد از آن به قول معروف به جبهه برويم.

ما بايد عملکرد دولت را مطالعه کرده و خوب و بد را تفکيک نماييم.اگر در کشور مکتبي اعمار مي گردد،رشد اقتصادی به مشاهده مي رسد و جامعه را به طرف بهبود به نفع مردم مي کشانند،بايد آنرا استقبال کرد،نه انتقاد. ما ميدانيم که دولت بنابر دلايل مختلف توانايي انجام بسياری کارها را ندارد. با وجود چپاول و فساد اداری يک بخش کوچک و حداقل کمک ها در ايجاد سيستم سرمايه گزاری به خرج رسيده است،اينطور هم نگوييم که در کشور هيچ چيزی انجام نيافته است.در افغانستان عملاً انقلاب علمي و تخنيکي به وجود آمده است،در کشورما مناسبات اجتماعي – اقتصادی سريع در حال رشد و تکامل است،ايجاد شبکه های مخابراتي،تلويزيوني،هوايي،ترانسپورتي،تجارت و... مثال های زنده يي هستند.اين مردم کشورما است که اين مناسبات اجتماعي و اقتصادی را به سرعت تغيير مي دهند.

بعضاً نيروهای انقلابي با پسيميسم،دگماتيسم و اعتقادات گذشته مي انديشند و همان است که از تکامل عقب مي مانند.ما بخواهيم يا نخواهيم طبقه کارگر بوجود مي آيد و مناسبات طبقاتي و اجتماعي تکامل مي کند.

رشد و انقلابات علمي – تخنيکي و کشفيات بزرگ در عرصه های مختلف ضربات کوبنده برپيکر ايدياليسم است،حتا اصطلاحات اقتصادی مارکس را نيز صدمه مي زند.

ارزش اضافي را که مارکس فورمولبندی کرده بود،اکنون اين فورمولبندی در تکامل قرار گرفته است.طور مثال کشف کمپيوتر و کار يک کارگر عقب آن،تيوری ارزش اضافي را صدمه زده و نمي توان مقدار ارزش اضافي و استثمار کارگر را سنجش کرد.

در مورد ايديالوژی :

ايديالوژی چيست ؟ ايديالوژی محصول کار خلاقه فلاسفه و انسانها است که با جهان بيني پيرامون محيط زيست،طبيعت،جامعه،انسان،دولت و طبقات بوجود آمده که از آنجمله مارکسيسم بربنياد نظريات فلسفه اجتماعي و اقتصادی قرار دارد.

برخورد با ايديالوژی بايد خلاقانه باشد.ايديالوژی در چهارچوب معيين نبايدمقيد گردد و دگم شود،زيرا ايديالوژی محصول کار انسانها است،نسل به نسل در تکامل است و جايگاه نو ايجاد مي کند.تقسيم معيارهای مشترک انساني را نمي توان به مارکسيستي و غيرمارکسيستي تقسيم بندی کرد،بطور مثال ادبيات،فرهنگ ...

مجموع انديشه های مارکس نمي تواند هميشه گي باشد،ولي بعضي مسايل چون مبارزه طبقاتي بمثابه فورمولبندی اساسي در مبارزه انسانها در برابر استثمار فرد از فرد باقي است.آيا در همين مرحله و وضع سياسي و اقتصادی کشور مارکسيسم را يا ناسيوناليسم را در جهت رشد فرهنگ،ادب،کلتور بايد تأييد کرد که با انديشه دموکراتيک سازگار باشد،ولي آن ناسيوناليسم شوونيستي را که خواهان حاکميت و قدرت طلبي بر ديگران باشد من و شما با تمام قدرت رد نموده و عليه آن مبارزه مي نماييم و نظريات ناسيوناليستي را که در چوکات منافع ملي باشد مي پذيريم و به همان اندازه که مخالف سکتاريسم هستيم،مخالف نظريات ناسيوناليستي که به شوونيسم بي انجامد هستيم .

هيچ وقت ما نمي توانيم مبارزه وطنپرستانه روحانيون و ملاهای دوره تجاوز انگليس را فراموش کنيم،در اين شکي نيست که ملاها و روحانيون ارتجاعي هم بودند که در خدمت ارتجاع جهاني قرار داشتند و دارند،ما در مرام آينده خود مي آوريم که نيروهای روحاني و وطنپرست،ملي و دموکراتيک را به نهضت با افکار و تقابل انديشه های انها در انتقاد متقابل مي پذيريم و ما بايد تحمل داشته باشيم .

وطن و مردم از ما مي طلبد که مبارزه را بايد تشديد دهيم،از آسايش خود بگذريم.چون گذشته که حرکات انقلابي را جزء وظيفه خود مي دانستيم تا سرحد از دست دادن جان خود دريغ نمي ورزيديم.اکنون در کشور شرايط تغيير کرده است،اما همت ما تغيير نکرده است.

رفقا وظايف آتي را در دستور کار قرار دهيد و آنرا انجام دهيد :

1-مساله پيشبرد کار با سازمان های اجتماعي،ماده اول اجندأی کار شورا ها باشد.

2-اشتراک حتمي در ماهنامه مشعل

3- تقويت وضع مالي ضروری است.کوچکترين کمک مالي شما قابل حساب است.

4- از تبليغات ضد يکديگر جلوگيری نماييد و اندک رنجي را کنار بگذاريد.

5- در ترکيب شورا های جديد ترکيب زنان را درنظر بگيريد.

مطابق پلان بخش تشکيلات جلسات عمومي را در همه ايالات بخاطر انتخابات دموکراتيک نماينده گان به شورا ها سازماندهي نماييد.

شور و شوق و همت کار برای همهءتان آرزويم است .

                       تشکر از توجه تان

 

برگرفته از شماره دهم سال پنجم ماهنامه مشعل

 

 

خوانندهء عزيز!

در آدرس زير شما مي توانيد جريان يکي از سخنراني های ديگر زنده ياد محمودبريالي را در يکي از نشست ها با اعضای نهضت فراگير در ايالت هسن آلمان مشاهده نماييد.

 


February 3rd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها