نقدی بر داستا نهای « قحط سالی » از دکتر اکرم عثمان
نوشته: حمید الله آ سیا بان        نوشته: حمید الله آ سیا بان


داستا نهای مجموعه « قحط سالی » نوشته دکتر محمد اکرم عثمان را خواندم ، خواهشمندم شما هم آ ن را بخوانید . من نظرم را در باره هر داستا ن جدا جدا می نویسم تا در فرجام تصویر ی از تمام مجموعه بدست آ ید وشما خو انندگان گرا می از داوری منصفانه در زمینه دریغ نفر مایید .

می آ غازم از داستان« گهواره خالی » صفحه 73 این مجموعه :


خلا صه داستان : گل آ غا کارمند شصت وچند ساله که زنش مرده است وفر زندانش بنا بر وضع جنگی در کشور به امر یکا رفته اند ، سا لهای پیشین زند گی اش را به یاد می آورد عروسی پسرانش ، تولد نواسه ها وفضای گرم خا نوادگی ، ناز ونعمت ، آ سایش ومهما نداریها در ذهنش پژ واک میا بند پسرش با نا مه ها او وهمسرش را نیز و ا میدارد که به ا مریکا بروند ، در آ ن سا لها همسرش می میرد واو که تنها ی تنها مانده است در پاسخ نا مه یی پسرش می نویسد که من به ا مر یکا نمی آ یم در کابل خواهم ماند . همین . واینک ملا حظا ت من :

1- دا ستان کوتاه اثر ادبی کوتاهیست که با فشردگی زمان ها ورخداد ها ومحدودیت کرکترها مشخص می شود .هر چند در تعریف بیشتر داستا نهای کوتاه یک رخداد از یک گوشه زندگی یک انسان را اشاره کرده اند .

در گهواره خالی زندگی گل آ غا، عر وسی پسربزرگش کبیر وتولد پسر ودختر او عروسی پسر دومش نادر وتولد پسر او ، ودر فر جام عروسی دختر او وتولد کودکش وبد ین صورت زندگی دو نسل خلا صه شده است .

که می شد از آ ن رومانی فرا هم کرد . چنین گزینش سوژه ، نا آ شنایی نویسنده را با روحیه وظرافت داستا ن کوتاه نشا ن مید هد وهمین فرا خنا ی سوژ ه با عث شده است که عروسی نادر گزارشی و شتاب زده نوشته شود . توجه کنید :

« گهواره خالی نادر را زنهار میدهد : حیف است که در این روز های دشوار عروس دیگر به خانه نیا ید و ا و همان ناهید خودت نباشد تو که سا لها ناهید را ستاره وار در محراق ومحراب آ رما نهایت می جستی اکنون دم غنیمت دان واو را به خانه بیاور تا باز گهو ا ره بجنبد ، ودیگر بار دنگ ودهل ورقص وقرص در خانه طنین می اندازدو ...» اول – زنهار دادن یعنی چی ؟ و سپس در چند سطربعد عروسی به خانه می آ ید وپسری هم بدنیا می آ ورد که از بیان داستان نویسی سخت بدور است .

دوم –روز های دشواری که در صفحه های پیشتر چنین توصیف شده است : « زمین و آ سمان آ تش وگلو له می بارد وهمه فرار میکنند » اشتهای عروسی وکودک بدنیا آ وردن برای نادر کا ملا با روحیه یی آ دمی مخا لف ومتضاد است . اگر این بخش از دا ستان برداشته شو دگل آ غا با یک پسرش بماند هیچ آ سیبی به داستان « گهواره خالی » نمی رسد .

2-هر ا ثر روایتی یا داستانی باید حقایق زندگی را در سیمای آ دم ها با کنش ووا کنش آ ن با زتاب دهد . نه اینکه خود داستان نویس مقاله وار بنویسد که این خوب بود ویا این بد بود . داستان « گهواره خالی » پینه های ناجور بیا نیه های سیاسی با صحنه های داستا نیست که وضع سا ختار داستان را زیر سوال می برد ومعیوب می سازد . هر گاه پرگراف های بیانیه های سیاسی نویسنده داستان را از لا بلای صحنه ها ی داستا ن بیرون کنیم چنین متنی بدست می آ ید :

« ا ز کودتای ثور پنج سال و چند ماه واز فوت همسر گل آ غا سه ماه میگذشت . بلو ای جاری مملکت را از بیخ می لرزاند ... اوبا ش های کوچه هم تحت تا ثیر وتر غیب حکومت بر دو شصت پا می شوند تا در فرصتی مناسب بر جان ومال مردم با آ برو بتازند ... از چندی به این طرف ملای مسجد کوچه هم از ترس خیلی آ هسته آ ذ ان می دا د... جنگ نه تنها خا نواد ه ها را تجزیه می کند بلکه ظریفترین پیوند های عاطفی را پاره می کند . و هر ادم را در لاک ومحفظه کوچکی می را ند که جز جان وبقا ی خودش به دیگر ی نیند یشد . به این تر تیب آ ن مثا لهای معروف مصداق تما م وکمال می یآ بند « آ ب تا گلو بچه زیر پای » ویا « واگور تنها گور »( صفه های 74، 75، و76 « قحط سالی ».)


در این بخش مقاله یی ، داستان نویس مخا لفت سیا سی اش را مطا بق مصلحت روز در باره یک دوره تاریخی افغا نستا ن نشا ن دا ده است . آ ن دور ه یی که خود نویسنده بر سکوی ها ی بلند وبلند قدرت تکیه داشت .

( رجوع کنید به زیستنا مه نویسنده بر پشتی وصفحه چهار همین کتاب ) . اگر سخن سیا سی را با سخن سیاسی پا سخ بدهم آ قای اکرم عثمان در نظام شاهی گل سر سبد را دیو افغا نستان بود وبرای تحصیل ولقب دکترا به ایران فر ستاده شد . در نظا م جمهوری د ا ود خان بلند گوی دولت ویکی از ارکان وزارت اطلا عات بود ، در زمان حا کمیت حزب دموکرا تیک خلق افغا نستان سفیر در تهران ، قو نسل در دوشنبه ، ورییس اتحا دیه نویسندگان افغا نستان بود .

واکنون هم می گویند به مشاوریت وزارت اطلا عا ت وکلتور بر گزیده شده است . شیوه یی عمل سیا سی اش همان است که هر نظامی را تا که هست تا یید کند وپس از آ نکه زوال یا فت به مخا لفتش بر خیزد ولجن پرا گنی کند .از سیا ست میگذریم وبه بخش داستانی« گهواره خالی » بر می گردیم .

در این مورد ملا حظات من چنین است :

1- بیان داستان با منطق زمان و زبا ن سا زگا رنیست . حوا دث گذ شته گاهی با زمان ماضی وگاهی با زمان حال بیا ن می شود وسخن از حال نیز گا هی با فعل ما ضی وگا هی با افعال حال روایت می شود .

باید روشن سازم که داستان از زمانی آ غاز می آ بدکه گل آ غا کر کتر مرکز ی داستان همسر ش را از دست داده است وتنها زندگی می کند پس توصیف آ ن به فعل حال صورت می گیرد . . خا طرات گل آ غا از گذشته ها با فعل ماضی بیان می شود مگر گاهی یکباره از گذشته به حال تغییر می آ بد . مثال :

« چند سال پیش وقتی که نوا سه شان حامد بدنیا آ مد برای او وبی بی جهان رنگ دیگری گرفت ، بی بی در بیان محبتش نسبت به او می گفت : اولاد با دام است ونواسه مغز بادام . گل آ غا گاز قیمتی برای نواسه اش می خر د وآ ن را در اتاق نشیمن شان می گذارد ...»

تو جه فرمودید که حامد بدنیا آ مد وجها ن رنگ دیگر ی گرفت . وگل آ غا گازکی می خرد و در اتاق نشیمن می گذارد .

این بهر صورت گاهی در یک جمله وحدت زمان رعایت نشده ودر بخشی از جمله فعل حال ودر بخش دیگر فعل ماضی آ ورده شده است . مثال :

« جوان ها ی خانواده اعم از دختر وپسر ها با اصرار وابرام پدرشا نر ا زیر فشار می گیرند که به تقلید از همسایه شان که در کا لیفور نیا رستور ا ن باز کرده بود ملک وما لش را بفروشد وراهی امریکا شود . ولی گل آ غا می گفت که از او شراب فروشی پوره نیست ..» جمله با لا یک جمله طو لا نیست که پس از «ولی» صیغه ای فعل دیگر شده است وخلاف دستور زبان است . « زیر فشار می گیر ند . ولی گل آ غا می گفت ؟ !!! .

3- در هر اثر دا ستانی زبا ن کر کتر ها یا عا میا نه وگفتاری انتخاب می شود ویا ادبی ونوشتاری . در هم آ میختن دو نوع زبان در یک اثر مجا ز نیست .

در گهو ا ره خا لی نه در یک دیا لوگ بلکه زبا ن یک کر کتر در یک جمله گا هی نوشتاری وزما نی گفتاری آ مده است . که قبیح قبیح است .مثال :

«گل آ غا جان وخت نان است . گشنه نشدی » ( صفحه 73 ) که به جای است با ید« ا س» می نوشت مثا ل دیگر : « نا شکری گناه دارد تو کل به خدا کو » ( ص 76 ) که اگر به زبان گفتاری بنویسیم با ید می نوشتیم « ناشکر ی گنا داره . توکل بخدا کو » ومثال دیگر : « خدا یا تنها یی بتو می زیبه . شکر که تره دارم وبیخی بیکس وتنها نیستم » ( ص75 ) که اگر قرار باشد با زبان گفتار ی بنویسیم با ید چنین بنو یسیم : « خدا یا تنایی به تو می زیبه شکر که تره دارم وبیخی بیکس وتنا نیستم .».

4- بی منطقی در زما ن بندی رخداد ها ی بعد زمان در سا ختار فضای داستان اهمیت د ا رد وبا ید در گزینش زمان رخداد ها دقیق بود در « گهواره خالی » این منطق به صورت خنده آ ور وسخت نا جایز می شکند مثا ل: « چند سال پیش وقتی که نخستین نوا سه شان ، حا مد بدنیا آ مد برای او و بی بی جهان رنگ دیگری گرفت ...»

« یک ونیم سال بعد تر خوا هر حامد « ثریا » بدنیا می آ ید و در ... »( ص 75) . توجه فر مایید : ثریا خواهر حا مد چه وقت بدنیا آ مده است به روایت نویسنده اکرم عثمان (( یک ونیم سال بعد تر از چند سال پیش ؟ !!!))

خود قضلوت نما یید خنده آ ور نیست ؟.


با نگرش به نکاتی که نوشتم ، از نظر من چنا نیکه در« عرض سپاس » خود می نویسد که داستا نهای « قحط سالی » در بین دوسیه رنگ ورو رفته خاک می خوردند وگاهی دست نویسنده بطرف گوگرد می رفت وگاهی به سوی با طله دانی .. دیگرا ن به هر صورت ، در همین داستان « گهواره خالی» نویسنده محترم کا ملا حق به جانب بود که یکی از آن دو تصمیم یا هردو ی آ نها را عملی می ساخت ! تا نقد داستان دیگر از قحط سالی .
September 25th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان