كاش من اين سان بودم
محمد عارف يوسفي محمد عارف يوسفي

يا الهي, اي كاش من نهان بودم

جاي آنكه بند اين يا آن بودم

ني به تاجيك بود مرا نسبتي

ني به پشتونش آويزان بودم

ني هزاره بودم و من ني عرب

بس فقط من يك نفر انسان بودم

كاش باازبيك نداشتم رشته اي

ني بلوچ و يا كه من تركمان بودم

كاش نميبود نام هندو برسرم

درد هرملت را من درمان بودم

مي نگفتم پشتونم من اكثرم

بل به كثرت خادم انسان بودم

يا نگفتم تاجيكم تاج سرم

پا به پا در خدمت انسان بودم

مي نگفتم ازبيكم من بهترم

در صداقت بهترين انسان بودم

كاش نميگفتم هزاره برتراست

برتر در ايثار و درقربان بودم

كاش نگفتم خوبترم چون تركمنم

در رفاقت خوب_ مردمان بودم

گر به هر قومي كه بودم كاش من

بي طرف در جنگ و در ميدان بودم

ظلم بيحد مرا در ميهنم

داوري كن من چسان نادان بودم

تا به قدرت يك شبي هم گر رسم

نوكر هر كس و نا كسان بودم

من يكي كشتم كه از قومم نبود

ديگري را, دشمن ايمان بودم

قتل عام ها كرده ام من بيشما ر

چون اجانب را گوش به فرمان بودم

خوب ويران من نمودم كشورم

نور چشم دشمن افغان بودم

دست غير از ميهنم كوتاه بود

گر خودم, نه اينجنين ارزان بودم

اي دريغ و واي دريغ و صد ريغ

من فقط در خدمت شيطان بودم

كاش به نام سمت نبودم با كسي

هركه حق ميگفت من با آن بودم

جنگ به نام قوم و سمت باشد حرام

ميگفتم, نه در صف شيطان بودم

كاش نميكردم كسي تشويق به جنگ

از دروغ و فتنه پرهيزان بودم

خانه كس را نميكردم خراب

من به فكر عزت ميزبان بودم

من حقير هرگز نميكردم كسي

درآميزش با همه يكسان بودم

آنكه دارد دور ز تبعيض احترام

ذات انسان, كاش من اينسان بودم

عمر من ايكاش اسير جنگ نبود

جاي جنگ شاگرد دبستان بودم

دور ز تعصب و نفاق و شيطنت

در پناه خالق سبحان بودم

بد گفتن و بد بودن سهل است ولي

كاش و من خاك پاي خوبان بودم

آسان نبود خوب بودن, (يوسفي)

اي كاش من خار چشم بدان بودم

 

 

 

 

آمستردام

7-12-2007

هفتم دسامبر 2007

 

 


December 10th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان