مروري برفيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون
تلخيص ا ز داکتر صيقل تلخيص ا ز داکتر صيقل


فيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون، كارگردان مشهور آمريكايي كه ساخت فيلم‌هايي چون «متولد چهارم جولای»، «قاتلين بالفطره»، «جي. اف. كي.» و «نيكسون» را در كارنامه خود دارد، چندي است كه در سينما‌هاي آمريكا و اروپا روي پرده رفته است. اين فيلم كه با بودجه‌اي معادل 150 ميليون دالر ساخته شده است، زندگي اسكندر مقدوني را كه در طول حيات خود امپراتوري آريايي ها، سوريه، بابل و مصر را تصرف كرد و بزرگترين فاتح تاريخ لقب گرفت، به تصوير مي‌كشد. رابين لِين‌فاكس، استاد تاريخ دانشگاه آكسفورد در زمان شوتنگ اين فيلم مشاور اليور استون بوده است تا به او در جزئيات و وقايع تاريخي كمك كند. رابين لِين فاكس در دانشگاه آكسفورد ادبيات يوناني و لاتين، تاريخ يونان و روم، و تاريخ آغاز اسلام را تدريس مي‌كند. او دو كتاب بسيار مشهور با نام‌هاي «در جستجوي اسكندر» و «زندگينامه اسكندر كبير» نوشته است. مارك رُز، دبير هنري مجله آركئولوژي، با او درباره همكاري‌اش با استون در اين فيلم گفتگو كرده است. ــ چطور درگير كار در اين فيلم شديد؟ در مارچ 2002 همكار تهيه‌كننده فيلم، تامس شولي، به من تلفن کرد و از من خواست كه در لندن با اليور استون ملاقات كنم. پس از 7 ساعت صحبت كردن در مورد جزييات داستان فيلم از هم جدا شديم و من فقط يك شرط را مطرح كردم و گفتم كه به هيچ وجه از آن كوتاه نخواهم آمد، و آن اين كه هر جا در فيلم سربازان و افسران سوار ا سكند ر درگير جنگ مي‌شوند، من بايد جزء 10 نفر اول صف سواران باشم. استون با تعجب قبول كرد و تا آخر فيلم هم به قولش عمل كرد. ــ ما به لطف نوشته‌هاي فراوان پلوتارك، آريان، كورتيوس، ديودوروس سيكولوس، و ديگر منابع باستاني در مورد اسكندر چيزهاي زيادي مي‌دانيم، اما هنوز هم رازهايي در مورد زندگي او هست. مثلاً چرا او به راه افتاد تا شرق را فتح كند و پس از فتح باز به پيشروي ادامه داد؟‌
اسكندر طرح حمله به امپراتوري آريانارا از پدرش فيليپ به ارث برد كه نيروهايش در سال 336 پيش از ميلاد در آسيا بودند. فيليپ شعار آزاد كردن يونانيان مقيم آسيا و تنبيه آريايي ها به خاطر حمله يك قرن و نيم پيش آنها به يونان را سر داده بود. فيليپ به دنبال افتخار پيروزي و غارت بود، اسكندر اين جاه‌ طلبي را از پدر به ارث برد، اما ا ز نظر او آسيا فقط آريانا نبود، بلكه تا شمال غربي هند پيش مي‌رفت. او دوست داشت تمام آسيا را فتح كند. البته او در آن زمان از برما، چين، يا خاور دور هيچ اطلاعي نداشت. شايد ارسطو در درس‌هاي جغرافيه كوتاهي كرده بود و باعث شده بود كه اسكندر دنيا را بسيار كوچك ببيند. به هر حال اسكندر دوست داشت در كسب شكوه و افتخار از پدرش فراتر برود و اَبَرقهرمان باشد. ــ دليل مرگ اسكندر چه بود؟ زهر و تيفوييد و اخيراً هم تئوري ويروس غرب نيل مطرح شده است. نظر شما در اين مورد چيست؟ اسكندر در اواخر ماه مي سال 323 پيش از ميلاد پس از يك مجلس نوش‌خواري بيمار شد، اما تا 10 جون همان سال نمرد. بنابراين از خوردن زهر نمرد، چرا كه در آن زمان احتمالاً زهرهايي كه دير عمل مي‌كردند ناشناخته بودند. او مشروب زياد مي‌خورد، اما هميشه در معيت ديگران اين كار را مي‌كرد و الكلي هم نبود. ويروس غرب نيل هم به نظر من در اين اتفاق نقشي نداشته است، چرا كه در آن زمان بيماري همه‌گيري رخ نداده بود كه اسكندر هم قرباني آن شود. من احتمال مي‌دهم كه او قرباني مالاريا شده باشد، و 7 زخمي هم كه در جنگ برداشته بود احتمالاً اين مسئله را پيچيده ‌تر كرده است. اما به هر حال نبايد فراموش كرد كه ما دقيقاً دليل مرگ او را نمي‌دانيم و هنوز هم مدركي يافت نشده كه قطعاً دليل مرگ او را به ما بگويد. ــ تاكنون عده بسياري تلاش كرده‌اند مقبره اسكندر را پيدا كنند. اخيراً اندرو چاگ پيشنهاد كرده است كه بخشي از ديوار عظيم نزديك به دروازه روزتا در شهر اسكندريه متعلق به اين مقبره بوده است. نظر شما در اين مورد چيست؟ من هم يكي از بي‌شمار پژوهشگراني هستم كه با نظر او مخالفت كرده‌اند. من باور نمي‌كنم كه استخوان‌هاي اسكندر را قرن‌ها بعد از اسكندريه در مصر به سنت‌مارك در ونيز منتقل كرده باشند. به نظر من، مقبره و جسد او در جريان شورش‌هايي كه بعدها در امپراتوري روم درگرفت براي هميشه گم شده است. فكر هم نمي‌كنم بتوانيم مقبره او را پيدا كنيم، هر چند كه در30 سال اخير موفق شديم محل مقبره پدرش، فيليپ، را تعيين كنيم. سرنخ‌هايي براي كشف رمز زبان باكتريان پيدا كرده‌ايم كه عروس اسكندر، ركسانا، و پدر او به آن حرف مي‌زده‌اند، يك كتيبه يوناني پيدا كرده‌ايم كه در آن به اسكندر اشاره شده است، و در زير آب بقاياي بناهاي گمشده اسكندريه در مصر را يافته‌ايم. تنها چيزي كه در حال حاضر به آن نياز داريم اين است كه محل شهري را پيدا كنيم كه اسكندر به ياد اسبش، بوسفال، در هند بنا كرد. ــ زندگي اسكندر براي مردم در عهد باستان و امروز هميشه كيفيتي قهرمانانه و افسانه‌اي داشته است. اما واقعيت اين است كه اسكندر بسيار بير‌حم و خشن هم بوده است و سپاهيانش هزاران هزار نفر را به خاك و خون كشيدند. پرداختن به زندگي اسكندر بدون اشاره به جنبه‌هاي تقريباً زشت زندگي‌اش چگونه مي‌تواند اسطوره‌ ساز باشد؟ در آن زمان به خاك و خون كشيدن هزاران «بربر» و فتح نظامي سرزمين‌هاي دور افتخار محسوب مي‌شد. اصلاً در هيچ جا از تواريخ اشاره نشده است كه كسي به خاطر كشتار هندي‌هاي دشمن به اسكندر حمله كرده يا او را مورد سرزنش قرار داده باشد. در نظريات سياسي و اخلاقي ارسطو هم فتح جهان بربرها ستوده شده است. تازه در آن زمان هم اگر قومي به اسكندر تسليم مي‌شد و حاكم آنها در برابر او ايستادگي نمي‌كرد جان‌شان در امان بود، و حاكم در مقام خود ابقا مي‌شد. غالباً حتي مردم از او به عنوان رهبر آزادي‌بخشي نام مي‌بردند كه آنها را از شر امپراتوري شرق كه در آن زمان زياد هم طرفدار نداشت نجات مي‌داد. وحشي‌گري اسكندر در زماني كه شهري چون تب را به خاك و خون كشيد و با خاك يكسان كرد بسيار شوكه‌كننده است، اما بايد توجه داشت كه تمام امپراتورها و پادشاهان در آن زمان همين رويه را دنبال مي‌كردند. در هند هم اگر عده بسياري را كشت با راهنمايي و در واقع سوء‌استفاده رهبران هندي به اين كار دست زد كه قصد داشتند از شر دشمنان داخلي خود خلاص شوند.
ــ زن‌ها در زندگي اسكندر نقش بسيار مهمي داشتند. او با زنان بزرگ‌تر از خود رابطه‌اي خاص داشت و آنها در واقع نقشي شبيه مادر برايش داشتند، با زناني چون آدا كه از زنان اشراف بود و با مادر داريوش. اسكندر با مادر خود به نام المپياس هم رابطه‌اي قوي داشت. اسكندر در آسيا با ملكه‌هايي آشنا شد و به آنها بسيار احترام گذاشت، اما اين كه اين ملكه‌ها براي او مثل مادر بودند اشتباه است. آدا او را به فرزندخواندگي قبول كرد، اما اين حركت سياسي در آن زمان سنت بود. او مادر داريوش را محترم مي‌داشت، و مادر داريوش هم به نوبه خود به او احترام مي‌گذاشت، اما هرگز او را به فرزندخواند گي قبول نكرد. در اين ميان مادر خودش، المپياس، بسيار بي‌رحم بود و در زند گي او نقشي بزرگ داشت. بر اساس تواريخ موجود مي‌دانيم كه او به خدايان از جمله د يونيسيوس اعتقاد داشت و آنها را مي‌پرستيد. اما از اين كه آيا به لحاظ رواني بر پسرش تأثيري عميق داشت و اسكندر از او مي‌ترسيد هيچ اطلاعي در دست نيست. از نظر من اين احتمال هست كه او يكي از كساني بوده كه توطئه قتل فيليپ را سازمان‌دهي كرده است. ــ طبيعي است كه منتقداني هستند كه از تمام نكات اشتباه كه در تاريخ يا باستان‌شناسي به آنها اشاره شده است اطلاع دارند و در صورتي كه اين اشتباهات به فيلم راه يافته باشد به آنها اشاره خواهند كرد. پاسخ شما به اين منتقدان چيست؟ بايد توجه داشت كه فيلم اليور استون مستند نيست، و از نكات تاريخي تنها به عنوان سكوي پرش و نقطه آغاز به شكلي هوشمندانه استفاده كرده است. منتقداني كه در اين فيلم به دنبال اشتباهات تاريخي مي‌گردند در اشتباه‌اند. تكيه كامل بر تاريخ در اين فيلم غيرممكن بود و كسي هم به دنبال آن نبود كه تمام نكات تاريخي را در اين فيلم پياده كند. به نظر من، درست اين است كه به تراكم اشا رات تاريخي در اين فيلم توجه كنيم، و ببينيم كه آيا اين اشارا ت به حس داستان فيلم كمك كرده‌اند يا خير. به نظر من، فيلم به اين هدف مهم دست يافته است.
منبع : دنياي ما .
May 9th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل هنری