احمد ظاهرجا ودا نه مرد موسيقي کشو رما
ا ستا د صبا ح
موسيقي وترانه در مغز انسان مرکزى براى دریافت موسیقى وجود دارد که درست در عقب پیشانى قرار دارد، و این همان نقطهاى است که وظیفه یادگیرى و ابراز احساسات انسان را نیز بر عهده دارد . به همین دلیل بین موسیقى ، یادگیرى ، کنترول و ابراز احساسات رابطه مستقیمى وجود دارد . دانشمندان در یافتهاند که افراد در موارد مختلف واکنشهاى متفاوتى به یک موسیقى مشابه نشا ن میدهند، زیرا شرایط ا حسا سى گوناگون انسانها در زمانهاى متفاوت باشد. دانشمندان بر این باورند که علت تکرار شدن ناخودآگاه برخى قطعات موسیقى در ذهن انسان به ناحیه هاى در قشر مغز باز میگردد. این ناحیه از مغز مسئول یادآورى قطعات موسیقى است که فرد در گذشته شنیده و با ناحیه گیجگاهى در ارتباط است. ناحیه گیجگاهى نیز خود وظیفه پردازش صداهاى اولیه و ساده ، استدلال و همچنین یادآورى خاطرات را بر عهده دا رد. باید بدانیم که چه نوع موسیقى در مغز ما ایجاد آرامش و در جسم ما نوید درمان میدهد و چه نوع موسیقى منجر به استرس و در نتیجه بیمارى میگردد. از طریق موسیقى میتوا ن مصونیت انسانها را در برابر بیماریها تقویت کرد، دردها را کاهش داد و از بروز حوادث جلوگیرى به عمل آورد. تحقیقات نشان میدهد که باید به انواع موسیقى در درمان بیماریها توجه شود. موسیقى هوش و عواطف روحى افراد را تقویت مینمايد. محققان دریافتهاند که موسیقى ، دقت ، هوش ، حس مشاهده ، استنباط و عواطف روحى انسان را تقویت میکند. تحقیقات انجام شده ، نشان میدهد که موسیقى به میزان قابل توجهى در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانى بیمارانى که در بخش آى. سى. یو بسترى بودهاند، تأثیر داشته است.
ترانه در واقع ریشه در شعر دارد و یك مقداراز قوانین شعر را رعایت می كند ولی خود به تنهایی دارای تعریفی مشخص می باشد. ترانه همانند شعر دارای قافیه می با شد. دارای وزن می باشد. و از این حیث شباهت بسیاری به شعر دارد ولی تفاوت عمده شعر و ترانه این است كه ترانه دارای یك پیوند درونی با موسیقی است. البته شاید از خود بپرسید كه بر روی شعر هم می توان موسیقی گذاشت همانطور كه تا كنون به روی شعر های بسیاری موسیقی گذاشته شده است. در پاسخ این پرسش باید گفت که عموما شعر هایی كه به ترانه تبدیل شده اند ماندگار نشده اند. از دیگر ویژگی های عمده ترانه باید به زبان ساده آن اشاره كرد. چون مخاطب ترانه عموم مردم هستند و ترانه سرا باید این را در نظر داشته باشد كه شنوندگان ترانه طیف وسیعی از عامه مردم هستند و نه صرفا افراد علاقمند به ادبیات و شعر. و كار ترانه سرا آنجا مشكل تر می شود كه با همین زبان ساده و قابل هضم برای عامه مردم ؛ مفاهیم ارزشمندی را به مخاطب منتقل كند. یكی دیگر از مواردی كه ترانه سرا را مجبور به ساده نویسی می كند این است كه چون ترانه بر روی موزیك و آهنگ قرار می گیرد و با صدای خواننده به گوش مردم می رسد ؛ در نتیجه تمام ذهن شنونده متوجه معنی ترانه نیست بلكه قسمتی از آن متوجه موزیك ترانه و قسمتی متوجه صدای خواننده می باشد. از دیگر نكاتی كه در ترانه باید رعایت گردد استفاده از كلمات و زبان روز مردم است و دوری كردن از زبان كلاسیك. بطور مثال ما در مكالمات روزانه خود نمی گوییم : " ز ره رسیدی" بلكه می گوییم : "از راه رسیدی" پس باید در ترانه سرایی به این نكته توجه داشت كه زبان و ادبیات فولکوریک ابزار ترانه سرا قرار گیرد. بر خلاف تصور اكثر مردم با توجه به نكاتی كه گفته شد ترانه سرایی از شعر سرودن مشكل تر است.
موسيقي د رکشورما
زجان من چه ميخواهی؟ تو رفتی بی تو من مُردم
ز من ديگر چه ميجويی؟ من ای پيمان شکن مُردم
به تو عُمری وفا کردم، دريغا بی وفا بودی
چه شبها بی تو سر کردم، تو آن شب ها کجا بودی
در آغوش که سر کردی، در آن شب ها که يارت بود
که چشمم تا سپيده دم، به در در انتظارت بود؟
دلم را بُردی و رفتی، برو عاشق مرا کم نيست
تو شمع بزم اغياری، دلم را تاب اين غم نيست .
در حاليکه ويراني اقتصاد و زيربناى افغانستان بعد از دو دهه جنگ براى همه گان آشکار و هر کسى آنرا ديده ميتوا ند، بسياري افغانها معتقد اند، که صدمه وارده به کلتور ملي خيلى جدي بوده و جبران ناپذير است. برخى اين صدمه و خساره مانند به يغما بردن ٧٠ در صد موزيم کابل که هنگام جنگ ها ميان گروه هاى رقيب بنيادگرا در اوايل سالهاى نوزده نود صورت گرفته تاراج گرديد، و از بين بردن مجسمه هاى عظيم بودا توسط تندروان طالبان يکي ديگرا زاين شهکاري ها بوده است. در طول تاريخ موقعيت جغرافيايي افغانستان طوري بوده که اروپا و شرق ميانه را با هندوستان و چين وصل ساخته است و تاثيرات گوناگون خيلى وسيعى بالاى کلتور آن بوده است. در قرون ١٦ و ١٧ هنگام حکمراني امپراطوران مغلي هنر و موسيقي خيلى ها رشد کرد . در اوا يل قرن ١٩ در افغانستان هنگام سلطنت امير شير علي خان تاثير موسيقي هندي در حالى وجود داشت که هنرمندان از هند دعوت گرديده و بسياري آنها در قصر هاى شاهي جابجا شده بودند. موسيقي افغانستان بسياري از مشخصات خويشرا هنگام حکمروايي امان الله خان در سالهاي ١٩٢٠ هنگامى رشد داد که دو تن از هنرمندان برجسته ترکي غرض تدريس موسيقي به افغانستان دعوت گرديد ند. موسيقي و هنر در مجموع هنگام زمامداري ظاهر شاه در سالهاى ١٩٦٠ و ١٩٧٠ در حالى رشد نمود که وزارت خانه هاى چون دفاع، تعليم و تربيه و اطلاعات و کلتور ديپارتمنت هاى موسيقي ايجاد نموده و به خانم ها براى نخستين بار اجازه دا ده شد تا در محضر عام آواز خواني کنند. د رسالهاي 1359تا 1370قسمآ تلا شهاي مثمري براي رشد وغنامندي موسيقي صورت گرفت ولي با اندوه فراوان بعد ا زسال 1370وبا استقرارتنظيم ها موسيقي سيرنزولي خويش را پيمود وبا جاگزيني حکومت طالبا ن نواختن وشنيد ن موسيقي ممنوع اعلا م گرديد . بعد از سقوط طالبان بعضي از هنرمندان به کشور برگشته و به نواختن موسيقي عنعنوي آغاز نموده اند. اما بسياري ا زهنرمند ا ن ميگويندآنها هنوز هم از جانب عناصر بنيا دگرا تهد يد ميشو ند.با تشكيل حكومت تنظيمي در سال ۱۹۹۲ ميلادي، آوا ز خواني زنان ممنوع شد.در دوران حكومت پنج ساله تنظيمها ، زنان فقط به عنوان گوينده خبر و با پوششي كه اسلامي خوا نده مي شود، در تلويزيون حاضر مي شدند، اما حكومت طالبان، نه تنها حضور زنان و آواز خواني آ نان در تلويزيون و راديو، بلكه هر نوع موسيقي و رقص و آواز را ممنوع اعلام كرد.بنيا د گرايان افغانستان از برنامههايي كه به نظر آنان غيراخلاقي است به تنگ آمدهاند و درنظر دارند اولين شبكه اسلامي اين كشور را تاسيس كنند. خبرگزاري رويترز از كابل گزارش داد كه پس از سقوط طالبان در اواخرسا ل ۲۰۰۱ميلادي،ايستگاههاي تلويزيون خصوصيدركشور نمکي شده برزخم بنيا دگرايا ن.
احمد ظا هر
مردي رفت و گريه اي بجا ماند
شهرد ر سکو ت ا و تنها ما ند
روي شنهاي سا حل ا حسا س
نقش غم با تصويري عزا ما ند
خاطرات يادگارش را مي شستم
قطره ا شكم ز كار من وا ماند !
چشم من با غروب تو خشكيد
و طلوعت براي فرد ا ما ند
با خود م گفتم عا قبت د يدي؟
يا د مجنون برا ي ليلا ما ند
حيف هرشب دوبا ره مي فهمم
ظاهر رفت و گريه اينجا ما ند . . .
کاش آسمان حرف کوير را ميفهميد و اشک خود را نثار گونه های خشک او ميکرد .
کاش واژه حقيقت آنقدر با لبها صميمی بود که برای بيان کردنش به شهامت نيازی نبود .
کاش دلها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پايين آمدن دستها مستجاب ميشد .
کاش شمع حقيقت محبت را در تقلای بال پرسوز پروانه ميديد و او را باور ميکرد .
کاش مهتاب با کوچه های تاريک شب آشنا تر بود .
کاش بهار آنقدر مهربان بود که داغ را بدست خزان نميسپرد .
کاش فرياد آنقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمی شکست .
کاش در قاموس غصه ها شکوه لبخند در معنی داغ اشک گم نمی شد .
و بالاخره ..... کاش مرگ معنی عاطفه را ميفهميد !
( همیشه مرگ به سراغ کسی میرود که انتظارش را ندا رد...
همیشه لحظهای هم میآ ید که انتظا رش را نداری...)
هر کس برای تسکين درد هايش چاره ای ميانديشد... يکی فرياد ميکشد... يکی نت ها را کنار هم چيده و آواز سر ميدهد...آن يکی طرحی از دردهايش ميکشد و ديگری سکوت ميکند...فرياد سکوت ميشود و نت ها خاموش، تيک تاک ساعت گذر شتابان لحظه های عمر را برايمان تداعی ميکند لحظه هايی که چون رودخانه ای خروشان پيش ميرود و باز نميگردد... نه رنگ شادی را ديديم نه خوشبختی و نه.... چگونه ميتوان خوشبخت و شاد بود وقتی هنوز سفيد برتر از سياه است و نژادی برتر از نژاد ديگر؟ وقتی هنوز زمين خشمگين است؟ وقتی هنوز کبوتران در طلب يک دانه اسير ميشوند؟وقتی هنوز صداي دريا با جيغ های خود ابرهای سياه رابيدار ميکند؟ دريغا که زمان باز نميگردد... و اما باز هم سکوت ٬ سکوت به احترام فرياد های خفه شده...سکوت به احترام قلم های خشک شده...سکوت به احترام نت های خاموش شده...سکوت به احترام درد های درمان نشده...سکوت به احترام سکوتی که شايد صدای ناگفته ها باشد... ولي اينجا ما فرزند تقدیریم، فرزند اتفاقات ناخوشایند، فرزند سوگواری و عزا، به همین خاطر هموا ره منتظریم، برای خبری ناگوار . این تصادفی بودن زند گی دراین
سرزمین، این بازوگشادن برای سوگواری های ممتد که اشک ها را هم خشک می کند وشنیدن هر خبر سوزنا کی رابه عاد تی کسل کننده مبدل می سازد، روزگار ما راساخته است. روزگاری که می توا نست طور دیگری با شد.
امشب از باده خرابم کن و بگذار بميرم
غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
اشک گرمم که بنوک مژه شمع بلرزم
شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم.
در آهنگهاي احمدظاهر ا حساس وعواطف شنونده با رنجها، آلام، یأسها، ناکامیها، هراسها، سرخوردگیها، امیدها، عشقها، دلبستگیها و خاطرات شیرین پیوند مییابد . ترکیب عاشقانه سرودهاي وي پاک ترین و اصیلترین عواطفمان را به روشنایی خودآگاهی میآورند، عواطفی که هموا ره در ما میزیند اما گویی هیچوقت از وجودشان آگاه نبودهایم. برخی از نواها چنان حزن تحملناپذیری را در جانمان میریزند که به یاری هزاران اشک هم نمیتوانیم از زیر بار آن خلاصی یابیم. اما هنگامی که این حزن را در درونمان میگواریم، بیکباره به چنان شادی بیحد و حصری تبدیل میشود که به یاری هیچ خندهای قادر به بیان آن نیستیم. احمدظاهر محبوب ترین هنرمند افغان٬ مشهور ترین هنرمند شرق بود. احمدظاهر را نه تنها تمام مردم افغانستان میشناسند٬ بلکه در کشور های همسایه چون ایران٬ پاکستان، تاجکستان٬ ازبکستان و دور تر تا روسیه و آمريکاعلاقمندان آواز و هنرش او را میشنوند.
از چشم تو چون اشک سفر کردم و رفتم
افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتم
در شام غم انگيز وداع از صدف چشم
دامان ترا غرق گهر کردم و رفتم
چون باد بر آشفتم و گل های چمن را
با ياد رخت زير و زبر کردم و رفتم
ای ساحل اميد ، پی وصل تو چون موج
در بحر غمت سينه سپر کردم و رفتم
چون شمع ببالين خيالت شب خود را
با سوز دل و اشک سحر کردم و رفتم
چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را
از راز دل خويش خبر کردم و رفتم
چون شمع حديث غم دل گفتم و خفتم
پيراهنی از اشک به بر کردم و رفتم
احمدظاهر در بیست چهارم جوزای سال 1325 هجری خورشیدی در کابل تولد شد.
پدرش داکتر عبدالظاهر که زمانی صدراعظم کشور وزمانی هم رئيس ولسی جرگه افغانستان بود. احمد ظاهر هنرمندی بود با استعداد خوش ذوق وپرکار او هیچ گاه در موسیقی رسمآ شاگرد کسی نشد بلکه ذوق سرشارواستعداد بی نظیر خود او هادی ورهنمایش بود. او سیزده ساله بود که انگشتانش با پرده های هارمونیه آشنا گشت بعد به آموختن فلوت و اکوردیون پرداخت و هنوز شاگرد لیسه حبیبه بود که به لقب بلبل حبیبیه مشهور شد . در سال 1340هجری خورشیدی به تشکیل یک گروه هنری از شاگردان آن لیسه پرداخت وهمراه با گروه که رهبری آن را تا آخر به عهده داشت به اجرای برنامه های منظم هنری خویش در رادیو آفغانستان آدامه داد.آحمدظاهرپس از فراغت از صنف دوازه لیسه حبیبه دروسش را در دارلمعلمین کابل به پایان رسانید مدتی در رشته تعلیم و تربیه در کشور هند تحصیل کرد وپس از ختم تحصیل ، درروزنامه ء کابل تايمز و زمانی هم درریاست آفغان فلم به کار پرداخت، احمد ظاهر که در سال 1351 هجری خورشیدی لقب بهترین آواز خوان سال را کمایی نمود جمعأ سه بار تن به ادواج داد که ثمره این ازدواجها پسری بود بنام احمد رشاد از همسر اولش و دختری از همسر سومی اش که آرزو داشت که نامش را شبنم بگذارد. دریغ که شبنم یک روز پس از مرگ پدر به دنیا آمد و چشمان پر انتظار احمد ظاهر او را ندید. احمد ظاهر به تاریخ 23 جوزای 1358 به شها دت رسيد و چهره در نقاب خاک پوشید . او نخسـتين كسي بود كه در آهــنك هايـش از وسـايل موسـيقي برقي اروپايي اســتـفاده كــرد و بـديـن لحاظ ، مي توان او را از پيشـگامان موســيقي پاپ در كشــور دا نســت . احمد ظاهر مشهورترین و محبوب ترین خواننده کشور ما بود. در دوران حکومت حفیظ الله امین او را در يک صحنه سازی تصادف به قتل رساندند. آقاي کشتمند در اثرخويش ( يا د داشتهاي سياسي ورويداد هاي تاريخي ) به این توطئه اشاره می کند. جرم احمد ظاهر این بود که با تصفیه های خونین حفیظ الله امین مخالفت کرده بود. پس از سقوط دولت حفیظ الله امین، پخش صدا و تصویر او که از تلویزیون ممنوع شده بود، بار دیگر آغاز شد، اما دریغ که دیگر خود او در حیات نبود تا بقول افغان ها" نو" بخواند. احمدظاهر در ایران و تاجیکستان نیز کنسرت اجرا کرده و چند ترانه و آهنگ او را گوگوش نیز خوا نده است. احمد ظاهر از دیده ها رفت ، اما هرگز ار دلها نرفت . هنوز طنین پر شکوه صدای او موجی از شادمانی را به هدیه می آورد. احمد ظاهر از همان سالهای اولين در مکتب حبیبیه که با گروه جوانان آما تور بر ستیژ های معارف بلند شد و با گرمی و حرارت ترانه های " بلبل شوریده " و " زلف پریشان " را سرود ، چنان شور ووجد آفرید که صدایش همه جا را تسخیر کرد و به " بلبل حبیبیه " مشهور گردید و بعد به رادیو آ مد و آهنگ زیبای " آخر ای دریا " را که خودش ساخته بود خواند، و همینطور دوسه آهنگ دیگر را اجرا کرد احمد ظاهرازهما ن آغازچنان غوغایی را بر انگیخت که دیگر همه گان از هنرمندی سخن میگفتند که چون کا جی بلند در بیشه های نیلی آواز روییده و قامت برافراشته بود.... احمد ظاهر در سالیان پسین زندگی که افق دیدش گسترده تروپیوندش به هنر ژرف تر شده بود با زمزمه ترانه های دلپذیر و آهنگ های دلنشین ، شیفته گی و جان باختگی را در جان های خفته دمید... او از آن سرود های پر هیاهوی به اصطلاح " مود روز " و تصانیف ساده و سطحی و کم عمق به سوی ترانه های اصیل و تصنیف های محکم و استوار و اشعار جاویدان و ماند گار ره گشود. غزل های سعدی ، حافظ ، مولوی ، و دیگر نام آوران سخن را زمزمه کرد و نغز سرود . احمد ظاهر راهش را در رهگذر موسیقی معاصر ، هنر مندانه دریافته بود ، ولی دریغ که داس مرگ خرمن زنده گیش را درو کرد. اما نه ، احمد ظاهر نمرده است زیرا در پهنه " هنر " مرگ نقطه آغاز است و " داور " کسی جز " زمان " نیست.
برايم گريه کن امشب ، که تنها امشبم با تو
برايم گريه کن فردا ، بجز يادی نخواهد بود
جهان عشق خواهد بود ، بنام ليلی و مجنون
و ليکن رهروان عشق را رهبر نخواهد بود
برويم بوسه زن امشب ، که تنها ا مشبم با تو
بجز از امشبم اينجا ، شبی ديگر نخواهم بود
نمی خواهم که بر گورم ، لب مهر و وفا سايی
و يا بی من نميخواهم ، که بی يار دگر مانی
.
مقبره احمدظاهر در کابل که درجنگهاي حکومت تنظيمي وبه دست طالبان ويران شده بود و به مناسبت بيست و چهارمين سال خاموشی ا ش به صورت زیبایی ترميم شده است. احمدظاهر آواز خوان جوانی که در سی وسه سالگی بد ست باند جنايت کارحفيظ الله امين مانند هزاران انسا ن بي گنا ه و بي دفا ع وطن مظلو ما نه د ر دره سا لنگ به شها دت رسِد . روحش شا د ومنزلگاهي آخرش بهشت برين با د . هنوز پس از گذشت کمتر از سی سال وي همچنان در قله شهرت و محبوبیت قرا ردا رد .
به سنگ غم زدی پيمانه ام را
به سيل اشک دادی خانه ام را
کنون کز خانه ام چون بخت رفتي
کجا بردی دل ديوانه ام را؟
ميان پاک بازانش قطاران
به افسون و جنون افسانه ام را
بيا ای شمع شام آرزو ها
بسوزان هستی و ويرانه ام را .
پي نوشت ها : شرقيا ن ، بی بی سی ، وطن براي هموطن ، مشعل .
June 13th, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
موسيقي وترانه در مغز انسان مرکزى براى دریافت موسیقى وجود دارد که درست در عقب پیشانى قرار دارد، و این همان نقطهاى است که وظیفه یادگیرى و ابراز احساسات انسان را نیز بر عهده دارد . به همین دلیل بین موسیقى ، یادگیرى ، کنترول و ابراز احساسات رابطه مستقیمى وجود دارد . دانشمندان در یافتهاند که افراد در موارد مختلف واکنشهاى متفاوتى به یک موسیقى مشابه نشا ن میدهند، زیرا شرایط ا حسا سى گوناگون انسانها در زمانهاى متفاوت باشد. دانشمندان بر این باورند که علت تکرار شدن ناخودآگاه برخى قطعات موسیقى در ذهن انسان به ناحیه هاى در قشر مغز باز میگردد. این ناحیه از مغز مسئول یادآورى قطعات موسیقى است که فرد در گذشته شنیده و با ناحیه گیجگاهى در ارتباط است. ناحیه گیجگاهى نیز خود وظیفه پردازش صداهاى اولیه و ساده ، استدلال و همچنین یادآورى خاطرات را بر عهده دا رد. باید بدانیم که چه نوع موسیقى در مغز ما ایجاد آرامش و در جسم ما نوید درمان میدهد و چه نوع موسیقى منجر به استرس و در نتیجه بیمارى میگردد. از طریق موسیقى میتوا ن مصونیت انسانها را در برابر بیماریها تقویت کرد، دردها را کاهش داد و از بروز حوادث جلوگیرى به عمل آورد. تحقیقات نشان میدهد که باید به انواع موسیقى در درمان بیماریها توجه شود. موسیقى هوش و عواطف روحى افراد را تقویت مینمايد. محققان دریافتهاند که موسیقى ، دقت ، هوش ، حس مشاهده ، استنباط و عواطف روحى انسان را تقویت میکند. تحقیقات انجام شده ، نشان میدهد که موسیقى به میزان قابل توجهى در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانى بیمارانى که در بخش آى. سى. یو بسترى بودهاند، تأثیر داشته است.
ترانه در واقع ریشه در شعر دارد و یك مقداراز قوانین شعر را رعایت می كند ولی خود به تنهایی دارای تعریفی مشخص می باشد. ترانه همانند شعر دارای قافیه می با شد. دارای وزن می باشد. و از این حیث شباهت بسیاری به شعر دارد ولی تفاوت عمده شعر و ترانه این است كه ترانه دارای یك پیوند درونی با موسیقی است. البته شاید از خود بپرسید كه بر روی شعر هم می توان موسیقی گذاشت همانطور كه تا كنون به روی شعر های بسیاری موسیقی گذاشته شده است. در پاسخ این پرسش باید گفت که عموما شعر هایی كه به ترانه تبدیل شده اند ماندگار نشده اند. از دیگر ویژگی های عمده ترانه باید به زبان ساده آن اشاره كرد. چون مخاطب ترانه عموم مردم هستند و ترانه سرا باید این را در نظر داشته باشد كه شنوندگان ترانه طیف وسیعی از عامه مردم هستند و نه صرفا افراد علاقمند به ادبیات و شعر. و كار ترانه سرا آنجا مشكل تر می شود كه با همین زبان ساده و قابل هضم برای عامه مردم ؛ مفاهیم ارزشمندی را به مخاطب منتقل كند. یكی دیگر از مواردی كه ترانه سرا را مجبور به ساده نویسی می كند این است كه چون ترانه بر روی موزیك و آهنگ قرار می گیرد و با صدای خواننده به گوش مردم می رسد ؛ در نتیجه تمام ذهن شنونده متوجه معنی ترانه نیست بلكه قسمتی از آن متوجه موزیك ترانه و قسمتی متوجه صدای خواننده می باشد. از دیگر نكاتی كه در ترانه باید رعایت گردد استفاده از كلمات و زبان روز مردم است و دوری كردن از زبان كلاسیك. بطور مثال ما در مكالمات روزانه خود نمی گوییم : " ز ره رسیدی" بلكه می گوییم : "از راه رسیدی" پس باید در ترانه سرایی به این نكته توجه داشت كه زبان و ادبیات فولکوریک ابزار ترانه سرا قرار گیرد. بر خلاف تصور اكثر مردم با توجه به نكاتی كه گفته شد ترانه سرایی از شعر سرودن مشكل تر است.
موسيقي د رکشورما
زجان من چه ميخواهی؟ تو رفتی بی تو من مُردم
ز من ديگر چه ميجويی؟ من ای پيمان شکن مُردم
به تو عُمری وفا کردم، دريغا بی وفا بودی
چه شبها بی تو سر کردم، تو آن شب ها کجا بودی
در آغوش که سر کردی، در آن شب ها که يارت بود
که چشمم تا سپيده دم، به در در انتظارت بود؟
دلم را بُردی و رفتی، برو عاشق مرا کم نيست
تو شمع بزم اغياری، دلم را تاب اين غم نيست .
در حاليکه ويراني اقتصاد و زيربناى افغانستان بعد از دو دهه جنگ براى همه گان آشکار و هر کسى آنرا ديده ميتوا ند، بسياري افغانها معتقد اند، که صدمه وارده به کلتور ملي خيلى جدي بوده و جبران ناپذير است. برخى اين صدمه و خساره مانند به يغما بردن ٧٠ در صد موزيم کابل که هنگام جنگ ها ميان گروه هاى رقيب بنيادگرا در اوايل سالهاى نوزده نود صورت گرفته تاراج گرديد، و از بين بردن مجسمه هاى عظيم بودا توسط تندروان طالبان يکي ديگرا زاين شهکاري ها بوده است. در طول تاريخ موقعيت جغرافيايي افغانستان طوري بوده که اروپا و شرق ميانه را با هندوستان و چين وصل ساخته است و تاثيرات گوناگون خيلى وسيعى بالاى کلتور آن بوده است. در قرون ١٦ و ١٧ هنگام حکمراني امپراطوران مغلي هنر و موسيقي خيلى ها رشد کرد . در اوا يل قرن ١٩ در افغانستان هنگام سلطنت امير شير علي خان تاثير موسيقي هندي در حالى وجود داشت که هنرمندان از هند دعوت گرديده و بسياري آنها در قصر هاى شاهي جابجا شده بودند. موسيقي افغانستان بسياري از مشخصات خويشرا هنگام حکمروايي امان الله خان در سالهاي ١٩٢٠ هنگامى رشد داد که دو تن از هنرمندان برجسته ترکي غرض تدريس موسيقي به افغانستان دعوت گرديد ند. موسيقي و هنر در مجموع هنگام زمامداري ظاهر شاه در سالهاى ١٩٦٠ و ١٩٧٠ در حالى رشد نمود که وزارت خانه هاى چون دفاع، تعليم و تربيه و اطلاعات و کلتور ديپارتمنت هاى موسيقي ايجاد نموده و به خانم ها براى نخستين بار اجازه دا ده شد تا در محضر عام آواز خواني کنند. د رسالهاي 1359تا 1370قسمآ تلا شهاي مثمري براي رشد وغنامندي موسيقي صورت گرفت ولي با اندوه فراوان بعد ا زسال 1370وبا استقرارتنظيم ها موسيقي سيرنزولي خويش را پيمود وبا جاگزيني حکومت طالبا ن نواختن وشنيد ن موسيقي ممنوع اعلا م گرديد . بعد از سقوط طالبان بعضي از هنرمندان به کشور برگشته و به نواختن موسيقي عنعنوي آغاز نموده اند. اما بسياري ا زهنرمند ا ن ميگويندآنها هنوز هم از جانب عناصر بنيا دگرا تهد يد ميشو ند.با تشكيل حكومت تنظيمي در سال ۱۹۹۲ ميلادي، آوا ز خواني زنان ممنوع شد.در دوران حكومت پنج ساله تنظيمها ، زنان فقط به عنوان گوينده خبر و با پوششي كه اسلامي خوا نده مي شود، در تلويزيون حاضر مي شدند، اما حكومت طالبان، نه تنها حضور زنان و آواز خواني آ نان در تلويزيون و راديو، بلكه هر نوع موسيقي و رقص و آواز را ممنوع اعلام كرد.بنيا د گرايان افغانستان از برنامههايي كه به نظر آنان غيراخلاقي است به تنگ آمدهاند و درنظر دارند اولين شبكه اسلامي اين كشور را تاسيس كنند. خبرگزاري رويترز از كابل گزارش داد كه پس از سقوط طالبان در اواخرسا ل ۲۰۰۱ميلادي،ايستگاههاي تلويزيون خصوصيدركشور نمکي شده برزخم بنيا دگرايا ن.
احمد ظا هر
مردي رفت و گريه اي بجا ماند
شهرد ر سکو ت ا و تنها ما ند
روي شنهاي سا حل ا حسا س
نقش غم با تصويري عزا ما ند
خاطرات يادگارش را مي شستم
قطره ا شكم ز كار من وا ماند !
چشم من با غروب تو خشكيد
و طلوعت براي فرد ا ما ند
با خود م گفتم عا قبت د يدي؟
يا د مجنون برا ي ليلا ما ند
حيف هرشب دوبا ره مي فهمم
ظاهر رفت و گريه اينجا ما ند . . .
کاش آسمان حرف کوير را ميفهميد و اشک خود را نثار گونه های خشک او ميکرد .
کاش واژه حقيقت آنقدر با لبها صميمی بود که برای بيان کردنش به شهامت نيازی نبود .
کاش دلها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پايين آمدن دستها مستجاب ميشد .
کاش شمع حقيقت محبت را در تقلای بال پرسوز پروانه ميديد و او را باور ميکرد .
کاش مهتاب با کوچه های تاريک شب آشنا تر بود .
کاش بهار آنقدر مهربان بود که داغ را بدست خزان نميسپرد .
کاش فرياد آنقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمی شکست .
کاش در قاموس غصه ها شکوه لبخند در معنی داغ اشک گم نمی شد .
و بالاخره ..... کاش مرگ معنی عاطفه را ميفهميد !
( همیشه مرگ به سراغ کسی میرود که انتظارش را ندا رد...
همیشه لحظهای هم میآ ید که انتظا رش را نداری...)
هر کس برای تسکين درد هايش چاره ای ميانديشد... يکی فرياد ميکشد... يکی نت ها را کنار هم چيده و آواز سر ميدهد...آن يکی طرحی از دردهايش ميکشد و ديگری سکوت ميکند...فرياد سکوت ميشود و نت ها خاموش، تيک تاک ساعت گذر شتابان لحظه های عمر را برايمان تداعی ميکند لحظه هايی که چون رودخانه ای خروشان پيش ميرود و باز نميگردد... نه رنگ شادی را ديديم نه خوشبختی و نه.... چگونه ميتوان خوشبخت و شاد بود وقتی هنوز سفيد برتر از سياه است و نژادی برتر از نژاد ديگر؟ وقتی هنوز زمين خشمگين است؟ وقتی هنوز کبوتران در طلب يک دانه اسير ميشوند؟وقتی هنوز صداي دريا با جيغ های خود ابرهای سياه رابيدار ميکند؟ دريغا که زمان باز نميگردد... و اما باز هم سکوت ٬ سکوت به احترام فرياد های خفه شده...سکوت به احترام قلم های خشک شده...سکوت به احترام نت های خاموش شده...سکوت به احترام درد های درمان نشده...سکوت به احترام سکوتی که شايد صدای ناگفته ها باشد... ولي اينجا ما فرزند تقدیریم، فرزند اتفاقات ناخوشایند، فرزند سوگواری و عزا، به همین خاطر هموا ره منتظریم، برای خبری ناگوار . این تصادفی بودن زند گی دراین
سرزمین، این بازوگشادن برای سوگواری های ممتد که اشک ها را هم خشک می کند وشنیدن هر خبر سوزنا کی رابه عاد تی کسل کننده مبدل می سازد، روزگار ما راساخته است. روزگاری که می توا نست طور دیگری با شد.
امشب از باده خرابم کن و بگذار بميرم
غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
اشک گرمم که بنوک مژه شمع بلرزم
شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم.
در آهنگهاي احمدظاهر ا حساس وعواطف شنونده با رنجها، آلام، یأسها، ناکامیها، هراسها، سرخوردگیها، امیدها، عشقها، دلبستگیها و خاطرات شیرین پیوند مییابد . ترکیب عاشقانه سرودهاي وي پاک ترین و اصیلترین عواطفمان را به روشنایی خودآگاهی میآورند، عواطفی که هموا ره در ما میزیند اما گویی هیچوقت از وجودشان آگاه نبودهایم. برخی از نواها چنان حزن تحملناپذیری را در جانمان میریزند که به یاری هزاران اشک هم نمیتوانیم از زیر بار آن خلاصی یابیم. اما هنگامی که این حزن را در درونمان میگواریم، بیکباره به چنان شادی بیحد و حصری تبدیل میشود که به یاری هیچ خندهای قادر به بیان آن نیستیم. احمدظاهر محبوب ترین هنرمند افغان٬ مشهور ترین هنرمند شرق بود. احمدظاهر را نه تنها تمام مردم افغانستان میشناسند٬ بلکه در کشور های همسایه چون ایران٬ پاکستان، تاجکستان٬ ازبکستان و دور تر تا روسیه و آمريکاعلاقمندان آواز و هنرش او را میشنوند.
از چشم تو چون اشک سفر کردم و رفتم
افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتم
در شام غم انگيز وداع از صدف چشم
دامان ترا غرق گهر کردم و رفتم
چون باد بر آشفتم و گل های چمن را
با ياد رخت زير و زبر کردم و رفتم
ای ساحل اميد ، پی وصل تو چون موج
در بحر غمت سينه سپر کردم و رفتم
چون شمع ببالين خيالت شب خود را
با سوز دل و اشک سحر کردم و رفتم
چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را
از راز دل خويش خبر کردم و رفتم
چون شمع حديث غم دل گفتم و خفتم
پيراهنی از اشک به بر کردم و رفتم
احمدظاهر در بیست چهارم جوزای سال 1325 هجری خورشیدی در کابل تولد شد.
پدرش داکتر عبدالظاهر که زمانی صدراعظم کشور وزمانی هم رئيس ولسی جرگه افغانستان بود. احمد ظاهر هنرمندی بود با استعداد خوش ذوق وپرکار او هیچ گاه در موسیقی رسمآ شاگرد کسی نشد بلکه ذوق سرشارواستعداد بی نظیر خود او هادی ورهنمایش بود. او سیزده ساله بود که انگشتانش با پرده های هارمونیه آشنا گشت بعد به آموختن فلوت و اکوردیون پرداخت و هنوز شاگرد لیسه حبیبه بود که به لقب بلبل حبیبیه مشهور شد . در سال 1340هجری خورشیدی به تشکیل یک گروه هنری از شاگردان آن لیسه پرداخت وهمراه با گروه که رهبری آن را تا آخر به عهده داشت به اجرای برنامه های منظم هنری خویش در رادیو آفغانستان آدامه داد.آحمدظاهرپس از فراغت از صنف دوازه لیسه حبیبه دروسش را در دارلمعلمین کابل به پایان رسانید مدتی در رشته تعلیم و تربیه در کشور هند تحصیل کرد وپس از ختم تحصیل ، درروزنامه ء کابل تايمز و زمانی هم درریاست آفغان فلم به کار پرداخت، احمد ظاهر که در سال 1351 هجری خورشیدی لقب بهترین آواز خوان سال را کمایی نمود جمعأ سه بار تن به ادواج داد که ثمره این ازدواجها پسری بود بنام احمد رشاد از همسر اولش و دختری از همسر سومی اش که آرزو داشت که نامش را شبنم بگذارد. دریغ که شبنم یک روز پس از مرگ پدر به دنیا آمد و چشمان پر انتظار احمد ظاهر او را ندید. احمد ظاهر به تاریخ 23 جوزای 1358 به شها دت رسيد و چهره در نقاب خاک پوشید . او نخسـتين كسي بود كه در آهــنك هايـش از وسـايل موسـيقي برقي اروپايي اســتـفاده كــرد و بـديـن لحاظ ، مي توان او را از پيشـگامان موســيقي پاپ در كشــور دا نســت . احمد ظاهر مشهورترین و محبوب ترین خواننده کشور ما بود. در دوران حکومت حفیظ الله امین او را در يک صحنه سازی تصادف به قتل رساندند. آقاي کشتمند در اثرخويش ( يا د داشتهاي سياسي ورويداد هاي تاريخي ) به این توطئه اشاره می کند. جرم احمد ظاهر این بود که با تصفیه های خونین حفیظ الله امین مخالفت کرده بود. پس از سقوط دولت حفیظ الله امین، پخش صدا و تصویر او که از تلویزیون ممنوع شده بود، بار دیگر آغاز شد، اما دریغ که دیگر خود او در حیات نبود تا بقول افغان ها" نو" بخواند. احمدظاهر در ایران و تاجیکستان نیز کنسرت اجرا کرده و چند ترانه و آهنگ او را گوگوش نیز خوا نده است. احمد ظاهر از دیده ها رفت ، اما هرگز ار دلها نرفت . هنوز طنین پر شکوه صدای او موجی از شادمانی را به هدیه می آورد. احمد ظاهر از همان سالهای اولين در مکتب حبیبیه که با گروه جوانان آما تور بر ستیژ های معارف بلند شد و با گرمی و حرارت ترانه های " بلبل شوریده " و " زلف پریشان " را سرود ، چنان شور ووجد آفرید که صدایش همه جا را تسخیر کرد و به " بلبل حبیبیه " مشهور گردید و بعد به رادیو آ مد و آهنگ زیبای " آخر ای دریا " را که خودش ساخته بود خواند، و همینطور دوسه آهنگ دیگر را اجرا کرد احمد ظاهرازهما ن آغازچنان غوغایی را بر انگیخت که دیگر همه گان از هنرمندی سخن میگفتند که چون کا جی بلند در بیشه های نیلی آواز روییده و قامت برافراشته بود.... احمد ظاهر در سالیان پسین زندگی که افق دیدش گسترده تروپیوندش به هنر ژرف تر شده بود با زمزمه ترانه های دلپذیر و آهنگ های دلنشین ، شیفته گی و جان باختگی را در جان های خفته دمید... او از آن سرود های پر هیاهوی به اصطلاح " مود روز " و تصانیف ساده و سطحی و کم عمق به سوی ترانه های اصیل و تصنیف های محکم و استوار و اشعار جاویدان و ماند گار ره گشود. غزل های سعدی ، حافظ ، مولوی ، و دیگر نام آوران سخن را زمزمه کرد و نغز سرود . احمد ظاهر راهش را در رهگذر موسیقی معاصر ، هنر مندانه دریافته بود ، ولی دریغ که داس مرگ خرمن زنده گیش را درو کرد. اما نه ، احمد ظاهر نمرده است زیرا در پهنه " هنر " مرگ نقطه آغاز است و " داور " کسی جز " زمان " نیست.
برايم گريه کن امشب ، که تنها امشبم با تو
برايم گريه کن فردا ، بجز يادی نخواهد بود
جهان عشق خواهد بود ، بنام ليلی و مجنون
و ليکن رهروان عشق را رهبر نخواهد بود
برويم بوسه زن امشب ، که تنها ا مشبم با تو
بجز از امشبم اينجا ، شبی ديگر نخواهم بود
نمی خواهم که بر گورم ، لب مهر و وفا سايی
و يا بی من نميخواهم ، که بی يار دگر مانی
.
مقبره احمدظاهر در کابل که درجنگهاي حکومت تنظيمي وبه دست طالبان ويران شده بود و به مناسبت بيست و چهارمين سال خاموشی ا ش به صورت زیبایی ترميم شده است. احمدظاهر آواز خوان جوانی که در سی وسه سالگی بد ست باند جنايت کارحفيظ الله امين مانند هزاران انسا ن بي گنا ه و بي دفا ع وطن مظلو ما نه د ر دره سا لنگ به شها دت رسِد . روحش شا د ومنزلگاهي آخرش بهشت برين با د . هنوز پس از گذشت کمتر از سی سال وي همچنان در قله شهرت و محبوبیت قرا ردا رد .
به سنگ غم زدی پيمانه ام را
به سيل اشک دادی خانه ام را
کنون کز خانه ام چون بخت رفتي
کجا بردی دل ديوانه ام را؟
ميان پاک بازانش قطاران
به افسون و جنون افسانه ام را
بيا ای شمع شام آرزو ها
بسوزان هستی و ويرانه ام را .
پي نوشت ها : شرقيا ن ، بی بی سی ، وطن براي هموطن ، مشعل .
June 13th, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مسايل هنری
- ماریا دارواســـد الله آرام هنرمند تیاتر افغانستان به جاویدانگی پیوست
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یادی از استاد حفیظ الله « وفا » نورستانی
- سید احمد ضیا نوری روان مطهر و بزرگ استاد ( بیسد) شاد
- میرعبدالواحد ساداتصدای آشنای کریم از ام البلاد قدیم
- ماریا داروبیسد کی بود؟
- زلمی رزمیدرسوگ ازدست دادن استادعبدالقیوم بیسد
- نگارنده: زلمی رزمییادی ازبلبل توده ها مومن جان (بیلتون)
- فرستنده: آصف بره کیفلم یوسف بره کی برندۀ عالی ترین جائزۀ جشنوارۀ جهانی 2013 فلم های کوتاه دانشجویی مونترآل شد
- آصف بره کیدیر کاندیدات
- امان معاشرآریانا سعید با هنر ستوده
- نگارنده : زلمی رزمیمروری برکارنامه هنری وحید قاسمی
- نکارنده : زلمی رزمییادی از رحیم مهریار(سلطان غزل) هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمییادواره احمدظاهر آوازه خوان حنجره طلائی
- زلمی رزمییادی ازاستاد محمدحسین سرآهنگ سرتاج موسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ستاره تابناک و بی بدیل هنر موسیقی افغانستان احمد ظاهر شهید
- امان معاشر ، خبرنگار آزادوحیدامید پیشقراول (راک ان رول)درموسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ( مهریار) که مهرش بدل باقیست
- نگارنده : زلمی رزمییادی از نصرت پارسا
- زلمی نصرتتل پاتي ظاهر« هویدا«
- نگارنده: زلمی رزمی نگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثار زنده ياد ( نينواز )
- بشیر دژم یادی از مرحوم استاد ننگیالی(کارمند شایسته فرهنگ جمهوری افغانستان )
- بشیر دژم هفته تجلیل وقدر دانی از آوازخوان جوان ومحبو ب امُیــــــــــــدنظامی
- بشیر دژم (سرپرست اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان )تجلیل وبزرگداشت از هنرمند ا ین هفته موسیقی ما (بشـــــــــیر احمـــــــــد کــــــــندهاری)
- زلمی رزمیاستاد جلیل زلاند و هفت دهه عشق با موسیقی
- سجیه الهه (احرار) انستیوت ملی موسیقی افغانستان
- نذیر احمد ظفر سالاران هنر در مهاجرت
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادعتیق مزاری ، صاحب صدای سحر انگیزی که به مطرح شدن نیاز دارد
- دکتر بیژن بارانربعه سینماگران: رهنما، غفاری، کاووسی، گلستان
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل وقدر دانی از هفته ای (استاد رحمت الله عامر، نغمه سرا )
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل از هفته ای (استاد حسن هاشمی)
- بشیر دژم یادی از استاد گرامی محمد حسین ارمان
- دکتر بیژن بارانفروغ و فیلم
- داکتر آرینیادی ازظاهر هویدا
- نگاهي اجمالي به زندگي نامه هنري احمد پرویزآهنگسازوترانه سرای جوان وخوش صدا
- شیرین نظیری فعال حقوق زنبانوافسانه ستاره هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمیهمایون سخی نوازنده پنجره طلائی هموطن ما در یک نگاه
- عطا احمدىراجش كنا ستاره سينماى هند درگذست
- سید احسان " واعظی "استاد محمد حسین سر آهنگ( بخش دوم )
- سید احسان واعظی پایه های مستحکم خرابات کابل
- سید احمد ضیا نوری سلام به این مرد با وقار از روز ازل تا لحظهء غروب
- ماریا دارو الحاج عبدالمحمد همآهنگ
- نگارنده: زلمی رزمیشاخه گلی به احمدظاهر
- نگارنده : زلمی رزمیبه یادمان سومین سالگرد درگذشت خانم ژیلا آوازه خوان سابقه دار رادیو و تلویزیون کشور
- نوشته داکتر عارف پژمانهماهنگ ، صدايی کابليان، خاموش شد!
- ولی محمد« نورزی»د استاد هم آهنګ په یاد
- عطا احمدىبازهم صداى دلنواز ديگرى خاموش شد!
- همایون باختریانیغلام محمد مصور میمنه گی پیشاهنگ هنر نقاشی مصور
- رسول پویاندر مجلس استاد محد علی عطار هروی
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی سرود سراومد زمستون
- اسماعیل هوشیارفاصله فتوای دیروز تا به امروز !
- امان معاشر،خبرنگار آزاد فلم برقع در فستیوال بین المللی فلم های مستند درونکوور کانادا
- دکتر بیژن بارانگویشهای ترانه و سرود
- نگارنده : زلمی رزمیسینمای افغانی درکجا ایستاده است؟
- نوشته : ماریا دارو آنکه هویدا بود ناپیدا شد مگر طنین صدایش که آخرین بار شینیدم در گوشهایم ظنین انداز است
- عبدالو کیل کوچی ظاهر هویدا به جا ودانگی پیوست
- ولی محمد نورزیدافغانستان نامتو سندرغاړی ظاهرهویدا په آلمان کي په حق ورسیدې
- نگارنده : زلمی رزمیمرگ هنرمند درغربت
- عطا احمدىظاهر هويدا آوازخوان نسلهاى ديروز،امروز و فردا ى كشور درگذشت
- حمید محویبرتولت برشت دربارۀ سینما (1931-1933)
- نقدی از همایون کریمپورهمسایه
- دکتر بیژن بارانمحبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون
- نگارنده : زلمی رزمینگرش کوتاهی دربارهٔ شخصیت هنری نجیب رستگار
- سیامک ستودهگلشیفته فراهانی خراشی بر پوست شب
- نگارنده: زلمی رزمیاستادهماهنگ چهره سرشناس و بنام هنرموسیقی سرزمین ما دربستربیماری
- سید احمد ضیا نوریضایعهء فرهنگی
- نگارنده : زلمی رزمیتواب وهاب هنرمندچیره دست و قابل افتخار برای جامعه افغانی
- کریم پوپلصفدر توکلی
- نیلاب موج سلامفریدا کالو، لیوتروتسکی، اندری برتون، نمایشگاه پاریس
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (2)
- صالحه رشیدیدر حقيقت فلم مدرسه افتتاح شد !
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (1)
- عطا احمدىجگجيت سينگ شهنشاه غزل خاموش شد
- ارسالی ش اسحاق زیدرگذشت شهنشاۀ غزل، جگجیت سنگ
- باز گل بدخشیکریم پوپل
- برای ویکتور خارا یازده سپتامبر
- نگارنده : زلمی رزمی تبصره ای پیرامون ( تبصره گذرا بر تدویر نشست فرهنگی کشورهالند) و جوایز سینمایی شهر فرانکفورت
- شبی در پای نوای دلنواز موسیقی با حبیب قادری فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- ارسالی شین میم شینفرزند «وین سرخ»
- زلمی رزمییادمان اولین سالگرددرگذشت رحیم مهریار
- زلمی رزمینگاهی به ویدیوهای افغانی و ویدیوسازان
- محمدرضا راثی پورسردسته ابلهان تهران
- ازکریم پوپلبابه قِران
- ماریا داروتداوی جناب امانی هنرمند خوش آواز آغاز گردید
- نوشته نذیر ظفربلبلی که ترانه ندارد
- فرشید رویاییکمانکشی های مروت
- نگارنده : زلمی رزمی امیرجان صبوری هنرمندی که با دختر(هری) بدنیا آمد
- مکی عارفیادبود درگذشت زنده یاد عارف جهش
- برگزیده نقاشی هایبرگزیده نقاشی های
- برگردان شین میم شینپابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها
- فرامرز دادرسخرسی که دو گروگان آلمانی را در ایران نجات داد
- منیر سپاسصدای خراباتیان کابل
- همت الله امین زینازيه اقبال دپښتوژبې غزلبوله سندرغاړې
- امان معاشر مصاحبۀ تلفونی خبرنگار مجلۀ نشریۀ زن با خانم پرستو بلبل خوش آواز کشور ما
- نگارنده : زلمی رزمی خانم پرستو مهریار ستاره همیشه محبوب هنرموسیقی بانوان کشور
- دکترحمید مفیدحمید جلیا مردیاز تبار هنر و خرد
- متن کامل دفاعیه جعفر پناهی تاریخ برخورد با هنرمندان را فراموش نمیکند
- حمید محویتأملاتی دربارۀ مفهوم سینمای ایران
- الف - محشور چشمان آبی چهره گلابی
- نو شته نذیر ظفرهنر مل ؛ هنر مل بود
- فضل الرحیم رحیم ممثل ، دایریکتر و صورتگری با جاذبه ئ از عشق و ا مید جهان فانی را وداع گفت
- دکتر بیژن بارانتطور موسیقی ایرانی
- نگارنده : زلمی رزمی نگاهی گذرا بزندگی وکارنامه های جلیل احمدمسحورجمال
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم منیر سپاس ، آوازخوان با استعداد کشور ما مقیم المان
- امان معاشرستار صابری هنرمند نقاش، نویسنده، و کارتونیست مستعد کشور
- امان معاشر،خبرنگار آزادسخنی چند با یک تن از جوهر شناسان
- نوشته : انجنیر صدیق قیام تال و لی یا ریتم
- نکارنده : زلمی رزمی مرگ رحیم مهریارآوازخوان خوش آواز وسابقه دار رادیوتلویزیون کشور
- همت الله امین زیله سندرغاړې نازيې اقبال سره ادبي مرکه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم ببرک وسا ، موسیقیدان افغان مقیم المان
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد اینک سی و یک سال ازمرگ احمد ظاهر ، آوازخوان نسلها می گذرد او هنوز هم محبوب قلبهاست
- نگارنده : زلمی رزمیبیاد استاد فقید محمدحسین سرآهنگ
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با ممثل ورزیدهء تیاتر و سینما کشورما آقای زبیرپاداش مقیم المان
- انجنیر صدیق قیام انواع موسیقی در جهان
- انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد استاد اولمیر زموږ د هیواد ویاړلي اوبرمیاله هنري څیره
- سید احمد ضیا (نوری) چراغ دیگری خاموش شد
- نوشته : انجنیر صدیق قیام راگ و تات
- نيلاب سلامبدرود « رودگر » با رود زندگی
- عبدالوکیل کوچیهنر وهنر مند
- نو شته نذیر احمد (ظفر)خنده ای اشکریز
- فضل الرحیم رحیم انیسه وهاب ، هنربیشه ء ممتاز کشورما جهان فانی را وداع گفت
- مرکچی: انجنیرعبدالقادرمسعود د خوږغږلرونکی سندرغاړی استادیارمحمدسره ځانګړی مرکه
- حمید محوینقدی در بارۀ «انجمن هنر در تبعید»
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با احمد پرویز آهنگساز و آواز خوان خوش صدا و با ذوق
- نوشته : انجنیر صدیق قیام مبدأ موسیقی و فولکولور
- فضل الرحیم رحیم گفت و شنود با محترم بشیر دژم ، هنرمند با سابقه عرصهء موسیقی افغانستان
- نوشته : انجنیر صدیق قیامدرک موسیـــــــــــــقی
- آصفه"صبا "یادی از پروفیسور غلام محمد میمنگی
- انجنــــــــــــیر صدیق قیام فراز ونشیب موسیقی در سر زمین ما
- مرکه کونکی انجنیر زلمی نصرتد محترم فرهاد «دولت زی» سره لنډه مرکه!
- نگارنده : زلمی رزمی جشنواره بزرگ موسیقی افغانی درشهرهامبورگ یک استثنا بود
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش سوم
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش دوم
- انجنیر صدیق قیام سرقت آثار ادبی دیگران گناه نابخشودنی است
- میهن فدا -- محشور به بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادچهارمین جشنواره ء اهدای جوایز تلویزیون آریانا، به بهترین های هنر موسیقی افغانستان، در شهر هامبورک المان
- رزمیآشیانه
- فضل الرحیم رحیمآیندهء درخشان در انتظار جوانی بنام احمد پرویز ، آواز خوانی با صدای سحر انگیز
- انجنير سيد احسان واعظی خرابات و نقش آن درسيمای فرهنگی کشورمان
- داکتر خاکستر تکه تکه تکه میشم
- زلمی رزمی دنیای هنروهنرمندان
- نگارنده : زلمی رزمیزما درهمه مرگ را زاد ایم
- رستم پیمانعلل "جاوید"انگی آمدظاهر
- هـ. دوستگُرمانی، یا شاگرد شدن نزد استاد موسیقی،رسم پسندیدۀ نگهداشتنی
- سيد مرتضي حسيني شاهترابينگاشتهاي برای "آخرین ملکهی زمین"
- نگارنده : زلمی رزمی به مناسبت درگذشت ( بلبل بدخشان )
- امان معاشر خبر نگار ازادگیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر خبرنگار ازادسخنی با مجید قیام رییس مرکز فرهنگی و خانه مولانا در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر نمایشگاه نقاشی ستار صبوری در کنفرانس صلح جهانی در کانادا
- عبدالقدیر میرزاییگزارش از اهدای جوایز به هنرمندان موسیقی افغانستان در کالیفورنیا
- فضل الرحیم رحیم حشمت خان ،با همه ارزو ها نیکی که برای شگوفانی سینمائی کشورما داشت چشم از جهان بست
- فضل الرحیم رحیم داکتر واحد نظری ، دایرکتر ، سناریست و طنز نویس موفق کشور ما در بلجیم
- فضل الرحیم رحیم حفیظ کروندگر ، اواز خوان پرتلاش و با استعداد
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد(پردهُ سوم)
- امان معاشرموسیقی میراثمز گنجینه سی
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد( پردهٌ دوم)
- امان معاشرتنبوره بابه قیران
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد
- امان معاشر ستاره هنری از سمنگان در اسمان هنر موسیقی ما درخشید
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پر د ۀ پنجم
- فضل الرحیم رحیماستاد جلیل زلا ند ، شخصیت سرامد و ماندگار در موسیقی افغانستان
- فضل الرحیم رحیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور روی صحنه امد
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پردهّ سوم و چهارم
- نوشته : امید آذرخشپروفیسور امان الله " حیدرزاد"هنرمند والایی از تبار "مانی" و "بهزاد"
- فضل الرحیم رحیم حفیظ بخش ، غنچهء پرباری دست پرودهء شهنشاه غزل ، زنده یاد استاد رحیم بخش
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضليپر د ه د و م
- فر ستنده : نذ یر ظفر نما یشگاه آثار تا ریخی افغا نستان سوال بر انگیز است
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضلير و با ه مکا ر
- عبدل نصرت یک لحظه خاموشی
- ماريا دارو راحًیً چی وژارؤ په چیغو چیغو
- ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی اتورانک هنر و هنرمند
- نويسنده: سيد مرتضي حسيني شاهترابينقد فيلم بادبادكباز يا گديپرانباز
- مترجم: انجنیرحفیظ اللــه زریـــر گنجینۀ در کابل
- زلمي رزمينگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثارزنده ياد ( نينواز)
- فضل الرحیم رحیم البوم " مادر" اولین کار هنری پیمان حبیب زی
- نو شته نذ یر (ظفر)سفیر دلها
- پشتون – ص – نبردموسيقي ،نوروزورسالت هاي ملي وميهني
- برگردان از یوسف آرینتا" تکسی در تاریکی" برنده اوسکاربهترین فلم مستند
- سعدشصت ساله گي ظاهرهويدا مبارک باد
- نگارنده: زلمی رزمیحضورزنان افغان درصحنه های تياتر
- سيد مرتضي حسيني شاه ترابينفوذ باليوود در افغانستان
- ترجمه ونوشته از :ظاهر دقیقجنگ چارلي ويلسون
- فضل الر حیم رحیم درسوگ و اندوهء شخصیت فرهنگی کشورما مرحوم ضیا قاریزاده
- نویسنده ظا هر دقیق تبصره وانتقاد یک هزاره مهاجر افغان از فلم گدی پرانباز
- فضل الر حیم رحیم گنجینه و پُند ک،اثر استثنائی هنر موسیقی کشور ما
- فضل الر حیم رحیم بصیر حید ر ، سینما گر موفق کشور ما
- فضل الرحیم رحیم مريم شريفي هنرپيشه موفق سينما
- اسد بودافرشتهاي با ناخنهاي سبز
- اسد بودا نسلكشي و منظره
- گزارشگر: ماریا یقینفیلم کوچه نارنجی
- فضل الر حیم رحیم گفت وشنود با دوشیزه رویا مالک، هنر پیشه سینماء خارج از کشور ما
- فضل الرحیم رحیم ظاهر هویدا ، با گامهای استوار از هنر موسیقی تا هنر هفتم ( سینما)
- فضل الر حیم رحیم با فريدون نيازی آشنا شويد
- فضل الر حیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور
- فضل الر حیم رحیم بزرگداشت از شصت ویک سالگی صاحب صدای سحرانگیز ، هنر مند نسلها احمد ظاهر و بیست هشتمین سالروز مرگ ان سرود گر جاویدان
- مهدی حق وردی طاقانکِیتحلیل سریال جواهری در قصر
- سید احمد ضیا نوریبه یاد نابغه و پروفیسور هنر موسیقی و آواز خوانی در افغانستان
- فضل الرحیم رحیم سخنان چند پيرامون موسيقي تکنو
- اسدالله کشتمند امیر جان صبوری «نیک مردی از تبار نیکان»
- تهيه وترتيب - صباحاول مي سرود هاي جاودانه
- فضل الرحيم رحيمبه ياد بود از استاد رفيق صادق فقيد
- فضل الر حیم رحیمفیروزه نشانهء از مقاومت در برابر غم و درد روزگار
- فضل الر حیم رحیم آشنايي با کارتونيست چيره دست کشورما
- نیلاب سلامتأملی بر "عطر" یا "سرگذشت یک جنایتکار"
- فضل الر حیم رحیمهنر کهکشانی
- فضل الرحیم رحیم شب موسیقی رپ
- فضل الر حیم رحیم پنجه های سحرآميز شيفته محشر مي کند
- فضل الر حیم رحیمساربان به زادگاهش برگشت
- حضرت ظریفی 60مین سالگرد تولدو 27 مین سال روز وفات احمد ظاهر
- فضل الرحیم رحیمبه بهانهء بیست وهفتمین سال مرگ بلبل شوریدهءکشور
- فضل الرحیم رحیم طنین آوازی که بارور شدن موسیقی کشور را نوید میدهد
- گزارشگر مشعلخبر فرهنگي
- فضل الرحیم رحيم ياد نصرت پارسا را گرامی ميداريم
- ساجدهازدرياي آرام شعرتاموج نوازشگر موسيقي
- فضل الرحیم رحیم آشنايي با کارگردان فلم گل محمد و درمحمد
- فضل الر حیم رحیم با سخي رحيمي آواز خوان خوب آشنا شويد
- زریر راوش سرود باستان
- فضل الرحیم رحیم اميد هنری فردای ميهن ما
- ارسالي سمسورهنر، حقيقت و سياست
- ارسالي سپيده صدفبابانوئل شخصيت جذاب سينماي جهان
- منيرسپاس بلخيتراوش اصالت ترنم و اسرار عشق
- زهره يوسفيرفيق ِ صادق ِ مردم
- ارسالي بنفشه ميتراگوگوش در گفتگو با روزنامه اينترنتى «روز»: از زندان تهران تا قفس لس آنجلس
- تهيه و تدوين از عبدالعزیزجهت نگاه مختصری به سير موسيقي در افغانستان
- استادصباحهنر و خلا قيت هنری
- آزمونچارلی چالین
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنرشرقي وغربي دربرگ هاي تاريخ
- زهره يوسفيپژواک در لايتناهي عشق و احساس
- ارسالي فرزاد ساحلسه جنبه نقد هنری
- ا ستا د صبا ح احمد ظاهرجا ودا نه مرد موسيقي کشو رما
- زهره يوسفيو بازهم ضايعه ی و اينبار هم جبران ناپذير
- تلخيص ا ز داکتر صيقلمروري برفيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنربي مانند ، نامه چارلي چاپلين به دخترش وجالبترين مصا حبه پسرچارلي چاپلين
- رستاخيزامروزما را با ارثـيه سياه خود تباه کرديد فردا يمان را به خو د ما وا گذ ا ريد !!!