رفيق ِ صادق ِ مردم
به بزرگداشت از نزدهمين سالروز درگذشت ستاره درخشان تياتر
کشورما استاد رفيق صادق
مرد دست هايش را در آستين ها فرو برده و يخن را جا به جا کرد.نگاه های ناراضيش مصحف آيينه را ساييدند.نگاه هايش با تصويری که آيينه تحويلش مي کرد،تماس کراهت باری داشت .انگشتانش مانند شبح سطح مخملي زينت يافته با فيته ها و سنگ های قيمـي آستين کرتي شاهانه اش را لمس و نوازش کردند- مخمل خيلي لطيف و نرم بود و سنگ ها لغزنده،فريبا و سرد.
آهسته زير لب زمزمه کرد : در جانم کلان است .در خيالش غبار ترديد آهسته گذشت .نگاه کرد،ديد که دستانش از بين آستين ها کوتاهي مي کنند.احساسي در او نجوا کرد : دوست ندارم اشرافي باشم .ابری از آسمان خاطرش جهيده چشمان غرورش را پرده پوشانيد .احساسي در او ناليد: نمي خواهم محتاج باشم . احساس تشنگي کرد،اراده به تر کردن کوير گلو نمود.دست بلند کرد جانب ظرف بلوريني که از انعکاس نور چهلچراغ ها آب شفاف آن مانند ستاره گان آسمان های دور بل بل مي کرد. آستين ِ سنگين و بلند،انگشتانش را عقب مي راند.خواست دست ديگرش را به کمک بطلبد اما،هر دو دست در بين آستين های پر تجمل کرتي گور شده بودند.
کوشيد تا انگشتانش ر ا يکي به کمک ديگری به بيرون راه داده به آب رساند.ظرف بلورين از جدال آستين ها فرو افتاد و آب روی دامن کرتي زيبا منظر و چشم فريبش پاشيد.
با شماتت خود را ملامت کرد :چه کوتاه دستي ای مرد؟!
هوشدار دوستانه يي جزيرهء تنهايي خيالاتش را پُر نمود:مرد خدا،تا چند دقيقه پرده از رويت بلند مي شود!
مرد سراسيمه شده و ملتسمانه تکاني بخود داد.تبسم کرد و خواست خود را شاد بنماياند.قيافه اش گرفته بود.از ديدن چهره اش حالت دلتنگي برايش دست داد.تصورات چند لحظه قبل را ملامت کرد: زرق و برق لباس ها هوش آدم را مي برد،زيبايي ظاهر شان فريباست،اما،هرچه دقت کني درون شان نفرت انگيز است .
آه ! امشب بازهم کرکتری را که دوست ندارم،بايد بازی کنم :اشرافي مستبد را ! ديگران را بايد بخندانم .
مرد به آيينه نگاه کرد.تبسم بي رمقي روی لبان،عصبانيش ساخت .مي خواست بخندد.مي خواست خندان بنمايد.جريان نگاه بر سراپايش ريخت.انديشه يي مانند برق از ذهنش گذشت.خيزی زد و با کمر دوقات،پاهای کج و معوج و اما،سينهء همواره و بيرون کشيده،دو باره روی زمين ايستاد . سر را تا حدی که مي توانست بلند نمود،گردن را راست گرفت ،چشمانش را حريصانه باز کرد و زبان را بيرون داد.دستانش را دو جانب سرقرار داده و انگشتان شهادتش را بلند گرفت .
از ژست مضحک،خنده اش گرفته و با قهقه های مستانه فرياد زد: يافتم،آری يافتم – قيافهء مناسب لباسم را .قهقه ها مستانه شدند و فريادها بلند تر: يافتم،يافتم قيافه اش را يافتم...تصويری روی مردمک چشمان سرد مرد سايه افگند.تصوير خيلي سنگين بود- آنقدر تا بتواند مردمک های او را ساکت و سامت بسازد.تصوير دو کاسهء سرخ خون تام،چشمان برادر بود.مرد تصور کرد که همه آب های ريخته شدهء ظرف بلورين به چشمان برادر جمع شده اند. انديشه کرد که آيا آب ها خون فام بودند؟!
نگاه ها با هم در جدال بودند .نگاه های پرسش گر مردی روی آيينهء درون کاسه های خون فام برادر ميخکوب شده بودند .کوه سنگيني برشانه های مرد فشار آورد .کوه سنگين دست برادر سرد بود – آن قدر که حتا جريان ريشه های اندام مرد را سردی دوانيد .
نگاه های پرسش گر فرياد داشت : بگو چه خبر است ؟!
نالهء حزن انگيزی از زبان زنداني برادر در نهايت خموشي فرياد مرد ريخت : پدر مُرد !
چشمان مرد خونابهء کاسه های سرخ را نوشيدند و به خورد جان دادند .نگاه مرد با قطرهء اشکي از چشمان برادر ريخت . نالهء حزن انگيزی ستون های استقامت او را سست کرد و فريادی به عظمت حجم بيکرانهء درونش نعره کشيد : پدر مرد! پدر مُرد !
قهقه های مستانه،خنده های ديوانه و نواهای شاهانه يي را که مرد مناسب لباس اشرافي عاريتي اش از دروغ وام گرفته بود،قطره قطره از چشمانش شکستند و رعشه رعشه ريختند .
در حدوث آن تراژيدی او همه چيز را فراموش کرده بود – حتا خودش را . اما، آيينه هنوز تحمل مرد را با آن ژست مضحکش صبورانه بر دوش مي کشيد . وه که قيافه و اندام مرد در پناهء تن پوش مخملي ابريشمي پر تجمل و جواهر فامش چه تماشايي بود . پا ها کج . معوج،سينه راست و کشيده و گردن متقلا به بالا بودن، دستان بالای سر و انگشتان شهادت تير شده،زبان بيرون کشيده و چشمان مضطرب و خونانهء جاری،دستي به سنگيني يک کوه روی شانه و چهره ای از غم شکسته ومنتظر برادر،مانند سايه يي در قفا . لحظات برده گونه به درازی عمر اهرام برده ساز به کندی لجاجت داشتند و اندام مرد مانند خشت های درز گرفته فقط منتظر يک تکان بودند تا بريزند .فرياد آمرانهء " نوبت تست،سن ميچرخد،پرده از رويت بلند مي شود " او را از ژست دوست نداشتني اش آزاد ساخت .دستان مرد از دو طرف آويزان شدند .پاهايش مانند ريشه های سُست و متقلای نخل طوفان زده يي اندام متزلزلش را روی زمين به استواری نهيت زدند .
طنين فرياد آمرانهء جسم برادر را هم مانند شبح از روی سن زدود.مرد لحظه يي خود را تنها،اما آزاد از ژست دوست نداشتني اش يافت. تقلا کرد با دستانش اشکهايش را بستاند،اما آستين ها آنقدر دراز بودند که دست ستردن به پای اشک نرسيد.مرد احساس کرد که سن با حرکت آهسته و ضعيف چرخيد و بي آن که مکانش را عوض کند،زمانش را عوض نمود .غريوی مرد را سراسيمه ساخت : رفيق صادق،رفيق صادق ...
مرد نگاه کرد،ولي پردهء اشک بلور چشمانش را پوشانيده بود.با غضب مژه هايش را تکانيده و بي حوصله چشمانش را فراختر ساخت .خود را مقابل آيينه يافت و سيل مردم را در قفايش و فريادها،هلهله ها را و شادی ها را شنيد و شنيد: رفيق صادق ...
مانند برق صورتش را از آيينه برگردانيد و خواست تصوير دوست داشتني اش را نه از تقابل آيينه،بل از تقابل نگاه ها در آيينهء دلش انعکاس دهد.تصوير مردم اش را،تصوير نگاه های خواهنده و فرياد های مشتاقانه يي را که از عالم ديگر و جنس ديگر بودند و نه در گوش هايش سنگيني مي کردند و نه هم در انديشه اش گشادی .
او خنديد و خندانيد و فراموش کرد که مستحق گريه است؛زيرا خنديدن و خندانيدن به آن شيوه برايش تسلي بخش بودند.
باری،مردی که با ژست های همزاد و متناسب تن پوشش و با نيش های از عمق دردها در امواج صدايش غريو بحر انديشهء مردم را طوفاني ساخته و کوير تف زدهء انديشهء مخمل پوشان را خراش داده و شخم نفرت مي زد،مردی که آن شب و شب های ديگر با نيش خندهايش قدح های آستين بلندان و دست درازان را زهرآگين ساخته و درون پوسيدهء جامه های مخملي را مسخره مي نمود و از مردم مي گفت - از معصوميت مردم و حق مردم – رفيق صادق بود.مردی با شخصيت ثابت و صادق،اما،با صدها چهرهء متفاوت که گاهي مي خنديد و مي خندانيد و باری مي گريست و مي گريانيد.مردی که عاشق بود- عاشق هنر تمثيل- و بدون عشقش جبر زنده گي را غير قابل تحمل مي دانست .
آری،و اولين بار صداقت چهرهء اصلي و قيافهء راستين اين رفيق گريه ها و خنده ها را ،دره ها و کوه پايه های کابل زمين به شناسايي گرفتند.دقيق تر،اولين باری که صادق هوای پاک روستای فرزهء کوهدامن را در سينه جاری ساخت و با هستي پيمان گره زد سال 1309 خورشيدی بود.
هنوز يازده سال بيش نداشت . دانش اموز بود که ناگهان عطش اش را به هنر احساس کرد و آرزو برد قطرهء از بحر هنر به شرب جان دهد.همان بود که در سال 1320 به تشبثات هنری آغاز کرد و پهنهء جولان های هنری اش مرستون را انتخاب کرد و بعد از طي سال های هنرنمايي و دايرکت اوپريت ها در ستيژ آن موسسه،هنر تمثيل را به کودکستان های شهر کشانيد و بدان گونه تياتر را به شناسايي مردم رسانيد.از اين سبب است که صاحب نظران براين باور اند که رفيق صادق يکي از بنيان گذاران تياتر و به ويژه تياتر کودکان در کشور مي باشد.
در سال 1327 علاقه مندی به هنر و ساحهء کارش او را بر آن واداشت تا مسووليت های ديگر چون اهتمام مجلهء برگ سبز- نشريهء مرستون- و تنظيم امور کتابخانه و قرائت متعلمين آن موسسه را نيز به عهده بگيرد.بعد از وجود آمدن پوهني ننداری - در جريان سالهای 30 و 40 – رفيق صادق در بخش های مختلف اداری و فني هنر تمثيل چون رژيسوری و مديريت مسوول کابل و زينب ننداری مصروف کار بود. وی در ايجاد ادارهء هنرهای زيبا و هنر تياتر سهم فعالانه داشته و در سال 1333 مسوليت تياتر پشتو را عهده دار شد و اولين نمايشنامهء پشتو را به نام قهرمانان،رژی و دايرکت نمود.همچنان سالهای زيادی هم به حيث کارگردان نمايشنامه های پشتو و فارسي در راديو و تلويزيون افغانستان موظف بود.
رفيق صادق ممثل را انسان آگاه و با رسالت مي خواند و مي ستود.در اين رابطه او گفته بود و يا شايد هم به تاييد از نقل قولي گفته بود:"ممثل ترجمان عواطف انساني است، در زوايای تاريک و بسيار تاريک روح انسان و در هر زمان و مکان نفوذ مي کند.در قالب شخصيت های گوناگون حلول مي نمايد،مي خنداند و مي گرياند." اين گفته در مورد خودش واقعاً صدق داشت،چون او بيش از چهار دههء زنده گي هنريش،هنر تمثيل را بيانگر عواطف هموطنانش ساخته و دردها،آلام،مشکلات و آرزوهای آنان را توسط اين هنر- مخصوصاً در قالب طنز تبارز داده و بر بي خبری و بي عدالتي شوريده،عقبماني و جهالت و مسببين آنها را نکوهش کرده، به نقد جامعه اش پرداخته و آن را به اصلاح پذيری فرا خوانده است.
" زنده ياد ف .فضلي کارگردان شناخته شدهء کشور باری از او به حيث يک مبارز تحول طلب جامعه در جهت بهزيستي ياد کرده و معتقد بود که استاد صادق هنرش را اسلحه يي ساخت در برابر استبداد و ستم و در جهت طبقات پايين جامعه- يعني ناداران مستحق- ايستاده گي نمود."
آری !طي چهار دهه زنده گي هنری و خدمات اجتماعي ثابت شد که او آموزگار بود- آموزگار جامعهء جوينده آموزش و نيازمند آموختن .او که انديشه اش در اقاليم و سعيتر حقايق و ارزش ها در پرواز بود،مانند عقاب در آسمان انديشه های آموزگاران بزرگ بشريت سير کرده،دانهء صيد برای خوان تياتر زادگاهش مي گذاشت- خواني که تنها به تياتر منتهي نمي شد،بل سينما،راديو،تلويزيون و حتا صحنه های کوچک مکاتب و موسسات عامه را نيز در بر مي گرفت .
باری،او که خود پيوسته مي اموخت،آموزگار صادق جامعهء نيازمند به آموزش اش نيز بود. او اطفال را تعليم ميداد،جوانان را تهذيب مي کرد و کهن سالان را هوشدار مي نمود.با توجه به اين که او بيش از چهارده هزار بار از طريق راديو،تلويزيون،تياتر و سينما جامعه اش را آموزش داده است،بايد قبول کرد که او واقعاً آموزگار صادق بود.
رفيق صادق برعلاوهء تمثيل آثار- بهتر است گفت تدريس انديشه ها و آموزش های استادان جهان به جامعهء خودش- خود نيز آفرينش های هنری داشت در خور ستايش و تمجيد.در اين رابطه از خودش مي توان گفت که "از سال 1329 تا 1365 شش اثر بزرگ،پانزده اثر يک پرده يي،سي اوپريت برای کودکان،بيش از دوصد راديو درام و داستان و داستان دنباله دار، پارچه های تمثيلي و پروگرام های تفريحي برای تلويزيون نوشته است ." از ميان اين آثار مي توان از درام ها و ميلودرام های معروف"دزد با پشتاره"،"خنجر"،"امان از عشوه گری" و "پايان عشق" نام برد.همچنان "طبيب اجباری"،شوهر بدگمان"،"خسيس"،"شوهر هفتم"،"ضرر تنباکو"،"گذشته ها" و "بازگشت ناگهاني" از شمار آثار معروفي اند که استاد صادق کارگرداني آن ها را بر عهده داشته است .
قضاوت صادقانه ميرساند که رفيق صادق دست کودک سينما را نيز گرفته و در گام های نخستين آن را همراهي کرده است و محصول اين نخستين گام ها فلم سينمايي را "روزگاران" نام نهادند.
آری قدم های اول طفل سينما در "روزگاران"،آن وقت اميدوار کننده بود- قدمي که از خود جای پای برجا نهاده است و رهروان ديگری پا در آن قالب کردند و اگر سيلاب ها ياغي نمي شدند و جای پا ها را با خود نمي بردند،ديگر آن طفل نيک پرورش يافته مي بود.
و اما،ای درد و ای دريغ ...
در مورد رابطه و پيوند استاد با مردم مي توان گفت که وی هنرمند مردم و طرف اعتقاد مردم بود- تا حدی که حتا نظر و مشورهء وی در امور زنده گي،تصميم و کار،معامله،خوشي،عزا،قهر و آشتي مردم تاثير و اعتبار خاصي داشت؛زيرا او صبح ها از طريق برنامهء- کورني ژوند- راديو،نقش پدر صميمي،شوهر مهربان،همسايهء نيکو،برادر دستيار،کاکای با عاطفه،داماد دوست داشتني،خسر رؤف ... را بازی نموده و عصرها دهقان ساده دل و کنجکاو و يا هم مامور دلسوز فني زراعت بود و شب باز زمان و مکان به مکان به ميل و مرادش تسليم مي شدند و او از لايه های تاريخ،اسطوره و افسانه در برنامه های "داستان های دنباله دار راديو" و "راديو درام ها" سربلند مي کرد و شنونده را رفيق و همراه در سفر شهنامه ها و تاريخ ها قصه مي شد.رفيق صادق زماني هم مهمان منازل هواخواهانش شده بساط دل از پردهء تلويزيون مي گستراند.
به قول علم کارگران شناخته شده"رفيق صادق واقعاً اعجوبه بود- يک اعجوبه در عالم تمثيل."
به باور ف .عبادی هنرمند محبوب کشور"رفيق صادق مرد خستگي ناپذير آموختن و آموزانيدن بود."
به نظر اوستا" اگر بخواهيم هنرمندی استاد رفيق صادق را از ديدگاه اکثريت بيننده گان بازتاب دهيم،چنين دستياب ما خواهد شد که هنر تمثيل طوری بر او احاطه يافته بود که او خود را تنها در روی سن تياتر مکلف به اجرای نقش مي دانست،بل حتا با باور اين که زنده گاني خود يک سن بزرگ است،خودش را هميشه مکلف به هنرمند بودن مي يافت ."
آری استاد در هنرش چنان موفق بود که در هر نقشي که ظاهر مي شد،در آن نقش هنرمندانه فرو مي رفت و آن چنان قالب مي شد که آن را کاملاً لمس مي نمود و دوباره وجود زندهء آن را در برابر ديد و نظر بيننده گان،هستي مي بخشيد،که خود نيز خاطره يي دارم از استاد که باور اوستا و ديگر علاقه مندان هنر وی را در من محکم تر مي سازد:روزی شاهد هنرمنديي استاد در ستديوی نمبر 48 راديو بودم.در آن روز ديدم که او چه گونه متعاقب هم نقش های هر دو شخصيت را با دو کرکتر متضاد بازی مي کرد.در اين جريان نه تنها در فضايل،صفات و ضعف های دو کرکتر ادغام رُخ نمي داد،بل حتا مشخصه های کرکتر را استادانه مشخص ساخته و نقش های هر دو را هنرمندانه تبارز مي داد.که تا امروز هم آن نقش آفريني ها،شگفتي زده ام مي کند.
آری ! اين مرد هزار چهره،با ژست های هنرمندانه و نکته های طنزآميز،با نرمش و حرکات هنری،با فروتني و رادمنشي،با درد فهمي و راز داری،با عصيان و رسواگری هايش،با سکوت و فريادش،بار بار از طرف جامعه تاييد و تقدير شده است .
مردی که مردم اعتماد شان را به وی هديه کرده بودند و رفيق ِ صادق ِ شان مي دانستندش،از جمله اين جوايز رسمي نيز به وی اهدا شده است :
سال 1342 لقب هنرمند ممتاز از جانب وزارت اطلاعات و کلتور
سال 1344 مدال طلا
سال 1348 لقب هنرمند پسنديدهء مردم،نظرخواهي توسط "روزنامهء انيس"
سال 1352 لقب استاد به تصويب مجلس مسلکي وزارت اطلاعات و کلتور
سال 1359 لقب هنرمند ممتاز،نظرخواهي توسط"مجله آواز"
سال 1364 ديپلوم افتخاری و عضويت شورای مرکزی اتحاديهء هنرمندان افغانستان .
رفيق صادق 57 سال زنده گي کرد.پوره چهل سال در عرصهء هنر به مردمش خدمت نمود و در زماني شهامت روشنگری اجتماعي را از خود متبارز ساخت که جامعه هنوز جسارت درهم شکستن زولانه های خرافات و عنعنه گرايي ديرپا و دست و پاگير را در خود نيافته بود.
استاد به دليل مرتبط بودنش با هنر مورد بي مهری و ملامت مردم کوتاه بين که به هنر بهايي قايل نبودند نيز قرار داشت. و اما،استاد به رغم برخورد نابخردانهء تنگ نظران و تنگدستي و بي وسيله گي،از عرصهء هنر پا برون نکرده و عاشقانه ايستاده گي نمود.
او درويشانه زيست و به عشق خودش و به مردمش صادق ماند.
خاطره يي از او باقيست که شگفتي و دريغ و درد هر صاحب دلي را بر مي انگيزد:"روزی به دليل کهنه بودن استين لباسش،اجازه اشتراک درمحفلي را نيافت که برای تجليل هنر و اعطای جايزهء برای خودش برپا شده بود..."
مردی که از سال 1309 تا سال 1365 خورشيدی در سن گيتي نقش بازی کرد،مردی که با يک چهره آمد و هزاران چهره را روی سن تياترتمثيل کرد، با همان يک چهره از جهان رفت- "صادق بود.
روانش شاد و خاطرش گرامي باد !
October 24th, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- ماریا دارواســـد الله آرام هنرمند تیاتر افغانستان به جاویدانگی پیوست
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یادی از استاد حفیظ الله « وفا » نورستانی
- سید احمد ضیا نوری روان مطهر و بزرگ استاد ( بیسد) شاد
- میرعبدالواحد ساداتصدای آشنای کریم از ام البلاد قدیم
- ماریا داروبیسد کی بود؟
- زلمی رزمیدرسوگ ازدست دادن استادعبدالقیوم بیسد
- نگارنده: زلمی رزمییادی ازبلبل توده ها مومن جان (بیلتون)
- فرستنده: آصف بره کیفلم یوسف بره کی برندۀ عالی ترین جائزۀ جشنوارۀ جهانی 2013 فلم های کوتاه دانشجویی مونترآل شد
- آصف بره کیدیر کاندیدات
- امان معاشرآریانا سعید با هنر ستوده
- نگارنده : زلمی رزمیمروری برکارنامه هنری وحید قاسمی
- نکارنده : زلمی رزمییادی از رحیم مهریار(سلطان غزل) هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمییادواره احمدظاهر آوازه خوان حنجره طلائی
- زلمی رزمییادی ازاستاد محمدحسین سرآهنگ سرتاج موسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ستاره تابناک و بی بدیل هنر موسیقی افغانستان احمد ظاهر شهید
- امان معاشر ، خبرنگار آزادوحیدامید پیشقراول (راک ان رول)درموسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ( مهریار) که مهرش بدل باقیست
- نگارنده : زلمی رزمییادی از نصرت پارسا
- زلمی نصرتتل پاتي ظاهر« هویدا«
- نگارنده: زلمی رزمی نگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثار زنده ياد ( نينواز )
- بشیر دژم یادی از مرحوم استاد ننگیالی(کارمند شایسته فرهنگ جمهوری افغانستان )
- بشیر دژم هفته تجلیل وقدر دانی از آوازخوان جوان ومحبو ب امُیــــــــــــدنظامی
- بشیر دژم (سرپرست اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان )تجلیل وبزرگداشت از هنرمند ا ین هفته موسیقی ما (بشـــــــــیر احمـــــــــد کــــــــندهاری)
- زلمی رزمیاستاد جلیل زلاند و هفت دهه عشق با موسیقی
- سجیه الهه (احرار) انستیوت ملی موسیقی افغانستان
- نذیر احمد ظفر سالاران هنر در مهاجرت
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادعتیق مزاری ، صاحب صدای سحر انگیزی که به مطرح شدن نیاز دارد
- دکتر بیژن بارانربعه سینماگران: رهنما، غفاری، کاووسی، گلستان
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل وقدر دانی از هفته ای (استاد رحمت الله عامر، نغمه سرا )
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل از هفته ای (استاد حسن هاشمی)
- بشیر دژم یادی از استاد گرامی محمد حسین ارمان
- دکتر بیژن بارانفروغ و فیلم
- داکتر آرینیادی ازظاهر هویدا
- نگاهي اجمالي به زندگي نامه هنري احمد پرویزآهنگسازوترانه سرای جوان وخوش صدا
- شیرین نظیری فعال حقوق زنبانوافسانه ستاره هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمیهمایون سخی نوازنده پنجره طلائی هموطن ما در یک نگاه
- عطا احمدىراجش كنا ستاره سينماى هند درگذست
- سید احسان " واعظی "استاد محمد حسین سر آهنگ( بخش دوم )
- سید احسان واعظی پایه های مستحکم خرابات کابل
- سید احمد ضیا نوری سلام به این مرد با وقار از روز ازل تا لحظهء غروب
- ماریا دارو الحاج عبدالمحمد همآهنگ
- نگارنده: زلمی رزمیشاخه گلی به احمدظاهر
- نگارنده : زلمی رزمیبه یادمان سومین سالگرد درگذشت خانم ژیلا آوازه خوان سابقه دار رادیو و تلویزیون کشور
- نوشته داکتر عارف پژمانهماهنگ ، صدايی کابليان، خاموش شد!
- ولی محمد« نورزی»د استاد هم آهنګ په یاد
- عطا احمدىبازهم صداى دلنواز ديگرى خاموش شد!
- همایون باختریانیغلام محمد مصور میمنه گی پیشاهنگ هنر نقاشی مصور
- رسول پویاندر مجلس استاد محد علی عطار هروی
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی سرود سراومد زمستون
- اسماعیل هوشیارفاصله فتوای دیروز تا به امروز !
- امان معاشر،خبرنگار آزاد فلم برقع در فستیوال بین المللی فلم های مستند درونکوور کانادا
- دکتر بیژن بارانگویشهای ترانه و سرود
- نگارنده : زلمی رزمیسینمای افغانی درکجا ایستاده است؟
- نوشته : ماریا دارو آنکه هویدا بود ناپیدا شد مگر طنین صدایش که آخرین بار شینیدم در گوشهایم ظنین انداز است
- عبدالو کیل کوچی ظاهر هویدا به جا ودانگی پیوست
- ولی محمد نورزیدافغانستان نامتو سندرغاړی ظاهرهویدا په آلمان کي په حق ورسیدې
- نگارنده : زلمی رزمیمرگ هنرمند درغربت
- عطا احمدىظاهر هويدا آوازخوان نسلهاى ديروز،امروز و فردا ى كشور درگذشت
- حمید محویبرتولت برشت دربارۀ سینما (1931-1933)
- نقدی از همایون کریمپورهمسایه
- دکتر بیژن بارانمحبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون
- نگارنده : زلمی رزمینگرش کوتاهی دربارهٔ شخصیت هنری نجیب رستگار
- سیامک ستودهگلشیفته فراهانی خراشی بر پوست شب
- نگارنده: زلمی رزمیاستادهماهنگ چهره سرشناس و بنام هنرموسیقی سرزمین ما دربستربیماری
- سید احمد ضیا نوریضایعهء فرهنگی
- نگارنده : زلمی رزمیتواب وهاب هنرمندچیره دست و قابل افتخار برای جامعه افغانی
- کریم پوپلصفدر توکلی
- نیلاب موج سلامفریدا کالو، لیوتروتسکی، اندری برتون، نمایشگاه پاریس
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (2)
- صالحه رشیدیدر حقيقت فلم مدرسه افتتاح شد !
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (1)
- عطا احمدىجگجيت سينگ شهنشاه غزل خاموش شد
- ارسالی ش اسحاق زیدرگذشت شهنشاۀ غزل، جگجیت سنگ
- باز گل بدخشیکریم پوپل
- برای ویکتور خارا یازده سپتامبر
- نگارنده : زلمی رزمی تبصره ای پیرامون ( تبصره گذرا بر تدویر نشست فرهنگی کشورهالند) و جوایز سینمایی شهر فرانکفورت
- شبی در پای نوای دلنواز موسیقی با حبیب قادری فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- ارسالی شین میم شینفرزند «وین سرخ»
- زلمی رزمییادمان اولین سالگرددرگذشت رحیم مهریار
- زلمی رزمینگاهی به ویدیوهای افغانی و ویدیوسازان
- محمدرضا راثی پورسردسته ابلهان تهران
- ازکریم پوپلبابه قِران
- ماریا داروتداوی جناب امانی هنرمند خوش آواز آغاز گردید
- نوشته نذیر ظفربلبلی که ترانه ندارد
- فرشید رویاییکمانکشی های مروت
- نگارنده : زلمی رزمی امیرجان صبوری هنرمندی که با دختر(هری) بدنیا آمد
- مکی عارفیادبود درگذشت زنده یاد عارف جهش
- برگزیده نقاشی هایبرگزیده نقاشی های
- برگردان شین میم شینپابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها
- فرامرز دادرسخرسی که دو گروگان آلمانی را در ایران نجات داد
- منیر سپاسصدای خراباتیان کابل
- همت الله امین زینازيه اقبال دپښتوژبې غزلبوله سندرغاړې
- امان معاشر مصاحبۀ تلفونی خبرنگار مجلۀ نشریۀ زن با خانم پرستو بلبل خوش آواز کشور ما
- نگارنده : زلمی رزمی خانم پرستو مهریار ستاره همیشه محبوب هنرموسیقی بانوان کشور
- دکترحمید مفیدحمید جلیا مردیاز تبار هنر و خرد
- متن کامل دفاعیه جعفر پناهی تاریخ برخورد با هنرمندان را فراموش نمیکند
- حمید محویتأملاتی دربارۀ مفهوم سینمای ایران
- الف - محشور چشمان آبی چهره گلابی
- نو شته نذیر ظفرهنر مل ؛ هنر مل بود
- فضل الرحیم رحیم ممثل ، دایریکتر و صورتگری با جاذبه ئ از عشق و ا مید جهان فانی را وداع گفت
- دکتر بیژن بارانتطور موسیقی ایرانی
- نگارنده : زلمی رزمی نگاهی گذرا بزندگی وکارنامه های جلیل احمدمسحورجمال
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم منیر سپاس ، آوازخوان با استعداد کشور ما مقیم المان
- امان معاشرستار صابری هنرمند نقاش، نویسنده، و کارتونیست مستعد کشور
- امان معاشر،خبرنگار آزادسخنی چند با یک تن از جوهر شناسان
- نوشته : انجنیر صدیق قیام تال و لی یا ریتم
- نکارنده : زلمی رزمی مرگ رحیم مهریارآوازخوان خوش آواز وسابقه دار رادیوتلویزیون کشور
- همت الله امین زیله سندرغاړې نازيې اقبال سره ادبي مرکه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم ببرک وسا ، موسیقیدان افغان مقیم المان
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد اینک سی و یک سال ازمرگ احمد ظاهر ، آوازخوان نسلها می گذرد او هنوز هم محبوب قلبهاست
- نگارنده : زلمی رزمیبیاد استاد فقید محمدحسین سرآهنگ
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با ممثل ورزیدهء تیاتر و سینما کشورما آقای زبیرپاداش مقیم المان
- انجنیر صدیق قیام انواع موسیقی در جهان
- انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد استاد اولمیر زموږ د هیواد ویاړلي اوبرمیاله هنري څیره
- سید احمد ضیا (نوری) چراغ دیگری خاموش شد
- نوشته : انجنیر صدیق قیام راگ و تات
- نيلاب سلامبدرود « رودگر » با رود زندگی
- عبدالوکیل کوچیهنر وهنر مند
- نو شته نذیر احمد (ظفر)خنده ای اشکریز
- فضل الرحیم رحیم انیسه وهاب ، هنربیشه ء ممتاز کشورما جهان فانی را وداع گفت
- مرکچی: انجنیرعبدالقادرمسعود د خوږغږلرونکی سندرغاړی استادیارمحمدسره ځانګړی مرکه
- حمید محوینقدی در بارۀ «انجمن هنر در تبعید»
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با احمد پرویز آهنگساز و آواز خوان خوش صدا و با ذوق
- نوشته : انجنیر صدیق قیام مبدأ موسیقی و فولکولور
- فضل الرحیم رحیم گفت و شنود با محترم بشیر دژم ، هنرمند با سابقه عرصهء موسیقی افغانستان
- نوشته : انجنیر صدیق قیامدرک موسیـــــــــــــقی
- آصفه"صبا "یادی از پروفیسور غلام محمد میمنگی
- انجنــــــــــــیر صدیق قیام فراز ونشیب موسیقی در سر زمین ما
- مرکه کونکی انجنیر زلمی نصرتد محترم فرهاد «دولت زی» سره لنډه مرکه!
- نگارنده : زلمی رزمی جشنواره بزرگ موسیقی افغانی درشهرهامبورگ یک استثنا بود
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش سوم
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش دوم
- انجنیر صدیق قیام سرقت آثار ادبی دیگران گناه نابخشودنی است
- میهن فدا -- محشور به بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادچهارمین جشنواره ء اهدای جوایز تلویزیون آریانا، به بهترین های هنر موسیقی افغانستان، در شهر هامبورک المان
- رزمیآشیانه
- فضل الرحیم رحیمآیندهء درخشان در انتظار جوانی بنام احمد پرویز ، آواز خوانی با صدای سحر انگیز
- انجنير سيد احسان واعظی خرابات و نقش آن درسيمای فرهنگی کشورمان
- داکتر خاکستر تکه تکه تکه میشم
- زلمی رزمی دنیای هنروهنرمندان
- نگارنده : زلمی رزمیزما درهمه مرگ را زاد ایم
- رستم پیمانعلل "جاوید"انگی آمدظاهر
- هـ. دوستگُرمانی، یا شاگرد شدن نزد استاد موسیقی،رسم پسندیدۀ نگهداشتنی
- سيد مرتضي حسيني شاهترابينگاشتهاي برای "آخرین ملکهی زمین"
- نگارنده : زلمی رزمی به مناسبت درگذشت ( بلبل بدخشان )
- امان معاشر خبر نگار ازادگیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر خبرنگار ازادسخنی با مجید قیام رییس مرکز فرهنگی و خانه مولانا در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر نمایشگاه نقاشی ستار صبوری در کنفرانس صلح جهانی در کانادا
- عبدالقدیر میرزاییگزارش از اهدای جوایز به هنرمندان موسیقی افغانستان در کالیفورنیا
- فضل الرحیم رحیم حشمت خان ،با همه ارزو ها نیکی که برای شگوفانی سینمائی کشورما داشت چشم از جهان بست
- فضل الرحیم رحیم داکتر واحد نظری ، دایرکتر ، سناریست و طنز نویس موفق کشور ما در بلجیم
- فضل الرحیم رحیم حفیظ کروندگر ، اواز خوان پرتلاش و با استعداد
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد(پردهُ سوم)
- امان معاشرموسیقی میراثمز گنجینه سی
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد( پردهٌ دوم)
- امان معاشرتنبوره بابه قیران
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد
- امان معاشر ستاره هنری از سمنگان در اسمان هنر موسیقی ما درخشید
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پر د ۀ پنجم
- فضل الرحیم رحیماستاد جلیل زلا ند ، شخصیت سرامد و ماندگار در موسیقی افغانستان
- فضل الرحیم رحیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور روی صحنه امد
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پردهّ سوم و چهارم
- نوشته : امید آذرخشپروفیسور امان الله " حیدرزاد"هنرمند والایی از تبار "مانی" و "بهزاد"
- فضل الرحیم رحیم حفیظ بخش ، غنچهء پرباری دست پرودهء شهنشاه غزل ، زنده یاد استاد رحیم بخش
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضليپر د ه د و م
- فر ستنده : نذ یر ظفر نما یشگاه آثار تا ریخی افغا نستان سوال بر انگیز است
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضلير و با ه مکا ر
- عبدل نصرت یک لحظه خاموشی
- ماريا دارو راحًیً چی وژارؤ په چیغو چیغو
- ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی اتورانک هنر و هنرمند
- نويسنده: سيد مرتضي حسيني شاهترابينقد فيلم بادبادكباز يا گديپرانباز
- مترجم: انجنیرحفیظ اللــه زریـــر گنجینۀ در کابل
- زلمي رزمينگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثارزنده ياد ( نينواز)
- فضل الرحیم رحیم البوم " مادر" اولین کار هنری پیمان حبیب زی
- نو شته نذ یر (ظفر)سفیر دلها
- پشتون – ص – نبردموسيقي ،نوروزورسالت هاي ملي وميهني
- برگردان از یوسف آرینتا" تکسی در تاریکی" برنده اوسکاربهترین فلم مستند
- سعدشصت ساله گي ظاهرهويدا مبارک باد
- نگارنده: زلمی رزمیحضورزنان افغان درصحنه های تياتر
- سيد مرتضي حسيني شاه ترابينفوذ باليوود در افغانستان
- ترجمه ونوشته از :ظاهر دقیقجنگ چارلي ويلسون
- فضل الر حیم رحیم درسوگ و اندوهء شخصیت فرهنگی کشورما مرحوم ضیا قاریزاده
- نویسنده ظا هر دقیق تبصره وانتقاد یک هزاره مهاجر افغان از فلم گدی پرانباز
- فضل الر حیم رحیم گنجینه و پُند ک،اثر استثنائی هنر موسیقی کشور ما
- فضل الر حیم رحیم بصیر حید ر ، سینما گر موفق کشور ما
- فضل الرحیم رحیم مريم شريفي هنرپيشه موفق سينما
- اسد بودافرشتهاي با ناخنهاي سبز
- اسد بودا نسلكشي و منظره
- گزارشگر: ماریا یقینفیلم کوچه نارنجی
- فضل الر حیم رحیم گفت وشنود با دوشیزه رویا مالک، هنر پیشه سینماء خارج از کشور ما
- فضل الرحیم رحیم ظاهر هویدا ، با گامهای استوار از هنر موسیقی تا هنر هفتم ( سینما)
- فضل الر حیم رحیم با فريدون نيازی آشنا شويد
- فضل الر حیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور
- فضل الر حیم رحیم بزرگداشت از شصت ویک سالگی صاحب صدای سحرانگیز ، هنر مند نسلها احمد ظاهر و بیست هشتمین سالروز مرگ ان سرود گر جاویدان
- مهدی حق وردی طاقانکِیتحلیل سریال جواهری در قصر
- سید احمد ضیا نوریبه یاد نابغه و پروفیسور هنر موسیقی و آواز خوانی در افغانستان
- فضل الرحیم رحیم سخنان چند پيرامون موسيقي تکنو
- اسدالله کشتمند امیر جان صبوری «نیک مردی از تبار نیکان»
- تهيه وترتيب - صباحاول مي سرود هاي جاودانه
- فضل الرحيم رحيمبه ياد بود از استاد رفيق صادق فقيد
- فضل الر حیم رحیمفیروزه نشانهء از مقاومت در برابر غم و درد روزگار
- فضل الر حیم رحیم آشنايي با کارتونيست چيره دست کشورما
- نیلاب سلامتأملی بر "عطر" یا "سرگذشت یک جنایتکار"
- فضل الر حیم رحیمهنر کهکشانی
- فضل الرحیم رحیم شب موسیقی رپ
- فضل الر حیم رحیم پنجه های سحرآميز شيفته محشر مي کند
- فضل الر حیم رحیمساربان به زادگاهش برگشت
- حضرت ظریفی 60مین سالگرد تولدو 27 مین سال روز وفات احمد ظاهر
- فضل الرحیم رحیمبه بهانهء بیست وهفتمین سال مرگ بلبل شوریدهءکشور
- فضل الرحیم رحیم طنین آوازی که بارور شدن موسیقی کشور را نوید میدهد
- گزارشگر مشعلخبر فرهنگي
- فضل الرحیم رحيم ياد نصرت پارسا را گرامی ميداريم
- ساجدهازدرياي آرام شعرتاموج نوازشگر موسيقي
- فضل الرحیم رحیم آشنايي با کارگردان فلم گل محمد و درمحمد
- فضل الر حیم رحیم با سخي رحيمي آواز خوان خوب آشنا شويد
- زریر راوش سرود باستان
- فضل الرحیم رحیم اميد هنری فردای ميهن ما
- ارسالي سمسورهنر، حقيقت و سياست
- ارسالي سپيده صدفبابانوئل شخصيت جذاب سينماي جهان
- منيرسپاس بلخيتراوش اصالت ترنم و اسرار عشق
- زهره يوسفيرفيق ِ صادق ِ مردم
- ارسالي بنفشه ميتراگوگوش در گفتگو با روزنامه اينترنتى «روز»: از زندان تهران تا قفس لس آنجلس
- تهيه و تدوين از عبدالعزیزجهت نگاه مختصری به سير موسيقي در افغانستان
- استادصباحهنر و خلا قيت هنری
- آزمونچارلی چالین
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنرشرقي وغربي دربرگ هاي تاريخ
- زهره يوسفيپژواک در لايتناهي عشق و احساس
- ارسالي فرزاد ساحلسه جنبه نقد هنری
- ا ستا د صبا ح احمد ظاهرجا ودا نه مرد موسيقي کشو رما
- زهره يوسفيو بازهم ضايعه ی و اينبار هم جبران ناپذير
- تلخيص ا ز داکتر صيقلمروري برفيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنربي مانند ، نامه چارلي چاپلين به دخترش وجالبترين مصا حبه پسرچارلي چاپلين
- رستاخيزامروزما را با ارثـيه سياه خود تباه کرديد فردا يمان را به خو د ما وا گذ ا ريد !!!