پابلو پیکاسو (1881 ـ 1973)
پابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها
برگردان شین میم شین
• با شنیدن نام پیکاسو به یاد نقاشی می افتیم، با آثاری عجیب و غریب:
• تصویر انسان هائی با اندام های نا به جا، چهره زنانی با دو بینی و سه چشم، تصویر نریانی در چنگ خشمی بی مهار، با اندامی کج و معوج و شا خ هائی چنگک وار.
• گاهی مجموعه ای از تصاویر و نقاشی ها که با شکل واقعی شان انطباق ندارند، تحت نام «پیکاسو» معرفی می شوند.
• بدینوسیله به سبک هنری ای اشاره می شود که ا نتظارات ما را بر نمی آورد و تحیر، تحسین و حتی گاهی خشم و انزجار ما را بر می انگیزد.
• پیکاسو در طول زندگی اش همواره با اینگونه برخوردهای نامطلوب مواجه می شد، ولی هیچگاه در مقابل پرخاش این و آن خم به ا برو نمی آورد.
• او بر این باور بود که هنرمند نباید به تقلید مو به موی طبیعت اکتفا کند، بلکه برعکس، باید از واقعیت همیشه گامی جلوتر باشد و به برکت احساس، خرد و خیالش بدان قوام بخشد و از این رو بود که می گفت:
• «من آنچه را که می دانم نقاشی می کنم، نه آنچه را که می بینم.»
• پیکاسو کی بود؟
• نقاش کله شقی که فقط برداشت شخصی خود از جهان را مطلق کرده بود؟
• پیکاسو نقاش کبوتر صلح ـ که معروف همگان است ـ بود.
• پیکاسو مبارز ضد فاشیست بود.
• پیکاسو دوست صمیمی توده های ستمدیده و کمونیست ها بود.
• پیکاسو شرکت کنندهً فعا ل در کنگره های جهانی صلح و برندهً جا یزهً لنینی صلح بود.
• آیا پیکاسو شخصیتی دوگانه داشت:
• مردی که به عنوان هنرمند تصاویر عجیب و غریب غیر قابل فهم می کشید و به عنوان یک مبارز سیاسی در مبارزهً طبقاتی، موضعی صریح و بی چون و چرا داشت؟
• نه!
• پیکاسو را نمی توان دو شقه کرد.
• پیکاسو شخصیتی وحدتمند داشت، چه به عنوان هنرمند و چه به عنوان مبارز سیاسی.
• پیکاسو دو خصیصهً بارز داشت:
• خلاقیت و سرسختی.
• او زندگی و کار هنری اش را از تنوع و خلاقیت بی مرزی می انباشت و صریح و بی چون و چرا به آنچه که به صحتش باور داشت، پای بند می ماند.
• پیکاسو در سال 1881 میلادی در شهر کوچکی واقع در اسپانیا به دنیا می آید.
• در دوازده سالگی بهتر از پدرش ـ که معلم نقاشی بود ـ نقاشی می کند.
• او می تواند جانشین پدرش شود و بقبهً عمرش را در زادگاهش به عنوان نقاشی سرشناس و شهروندی خوشنام سپری سازد.
• ولی او را شوری دیگر در سر است.
• در نوزده سالگی اسپانیا را ترک می کند، به پاریس ـ جهانشهر هنر ـ می رود تا با نامدارترین نقاشان زمانهً خود آشنا شود و آثار آنها را ببیند.
• سرمای سخت پاریس او را مجبور به برگشت می کند، ولی با شروع بهار دوباره به پاریس برمی گردد.
• سال های سال به زندگی دشواری تن می دهد، گرسنگی می کشد، از سرما می لرزد، ولی شب و روز نقاشی می کند و در پی اسلوبی می گردد، تا جهان را در آ ثارش بازتاب دهد.
• وقتی پیکاسو بیست ساله است، رنگ آبی حکمران بی چون و چرای پرده های نقاشی او ست.
• از ورای سایه های آبی تیره، اندام های آبی روشن قد می کشند:
• پیر زنان تهیدست با نوه های شان، گداها و ا نسان های لرزان از سرما، در رنگ های شفا ف.
• بعد آثار او را تصاویری از دنیای سیرک پر می کنند:
• دلقک ها، رقاصان، خانوادهً بندبازان (آرتیست ها):
• اندام های ظریف و تراشیده ی سرشار از امید.
• رنگ حاکم بر آ ثار او در این مرحله صورتی است.
• چندی بعد شادی از آثار او رخت بر می بندد.
• غمزده، تنها و گداگونه اند، اکنون حتی بندبازان او.
• چرا که نمی توان مورد تحقیر مدام شهروندان خودخواه بود و در عین حال، شاد بود.
• دوستداران انگشت شمار آثارش، او را نقاش انسا ن های شریف سوگوار می نامند.
• پیشرفت او را به سوء ظن می اندازد.
• او نمی خواهد خود را به سبک هنری مشخصی محدود کند.
• در پی آزمایش مدام است.
• تصاویرش اغلب زاویه دار و مخطط اند:
• خانه ها، کوه ها، درختها، گلدان ها، آلات موسیقی، پیکرها و چهره های انسانی از اشکالی مربعی، پریسمایی و مخروطی تشکیل یافته اند.
• اندام انسان ها در آثار او در این دوره، بتدریج ذوب می شود و رو به تحلیل می رود.
• این سبک هنری کوبیسم نامیده می شود که در آثار هنرمندان دیگر نیز رایج است.
• کشته و مجروح گشتن میلیون ها انسان در جنگ اول جهانی پیکاسو را بر آن می دارد که به عزت و شرف انسانی بیندیشد.
• در این مرحله تصاویر او را اندام های سترگ زنانه پر می کند:
• زنان تندرست و تنومند و نیرومند که یادآور دهقانان جنوب اند:
• زنانی که آرام و فارغ در کنار هم ایستاده اند، در بارهً عناصر زیبای زندگی گفتگو می کنند و کودکان شاد و خندان خود را در بغل دارند.
• پیکاسو خودش نیز در این زمان پسری دارد.
• اغلب عکس او را می کشد و از هوشمندی و سرحال بودن او به وجد می آید.
• تابستان ها را با خانواده اش در جنوب فرا نسه می گذراند.
• خانهً زیبائی در آنجا خریده، او دیگر فقیر نیست، آ ثار او به قیمت های خوبی به فروش می روند و بسیاری ا ز آنها دیوار موزه ها را مزین کرده اند.
• در فاصلهً سال های 1925 تا 1935 میلادی بارها به میهنش ـ اسپانیا ـ و ایتالیا سفر می کند.
• تحت تاًثیر شدید نویسندگان و شعرای یونان و رم باستان قرار دارد.
• صدها طرح و تصویر در این باره کشیده است.
• برای هنر پیشه های باله طرح صحنه و لباس می ریزد.
• مجسمه هایی از سیم و اوراق فلزی می سازد، بی قرار و پویا ست، چون چشمه ای ای ایده های فراوان، جوشا ن.
• هر پردهً سفید که فاقد خط و رنگ باشد، وسوسه اش می کند.
• آفرینش تصویرها، فرارویی آنها، ساختن، تجدید نظر، از بین بردن و دوباره سازی فرم ها و رنگ ها برای او مشغلهً شورانگیز بزرگی شده است.
• او اغلب میهمان دارد:
• نقاشان، عکاسان، شاعران، خبرنگاران و دلالان آثار هنری.
• گاهی از دست آنها به تنگ می آید و اوقاتش تلخ می شود.
• هنگام صحبت با آنها تصاویر تازه ای در ذهنش زاده می شوند، در دستانش دستمال سر سفره، کارت صورت غذا و جعبه های سیگار به آثار هنری تبدیل می شوند.
• دیگر کسی حاضر نیست، سبک معینی را به او نسبت دهد.
• پیکاسو آنها را اغلب با عرضهً تصاویر مطلقا تازه و غیرمنتظره غافلگیر کرده است.
• گاهی به همراه خانواده و دوستانش به تماشای گاوبازی و سیرک می رود.
• گاوبازی و سیرک را به اپرا ترجیح می دهد.
• هر جا حادثهً هنری مهمی در جریان است، او حضور دارد.
• برای دوستانش معمایی است که او برای خلق آثار بیشمار خود، کی وقت پیدا می کند.
• آنها بی خبرند، از شبهائی که پیکاسو تا سپیده سحر بیدار و مشغول کار است.
• پیکاسو استراحت نمی شناسد.
• برخی از موتیوها را بیست بار پشت سر هم می کشد.
• اولین تصویر شبیه شکل واقعی آن است.
• بعد ساده و ساده تر می شود، تا آنجا که بالاخره تعداد معدودی از خطوط و رنگ ها، که برای او مهمترین عناصر موتیو اند، باقی می ماند.
• بعد بخش های مربوط به شکل واقعی را دو باره به تصاویر برمی گرداند، ولی نه آنگونه که در لحظهً حاضر به نظر می رسند، بلکه بگونه ای که او برای تصاویرش، که در ذهنش قوام می یا بند، احتیاج دارد.
• پیکاسو هیچگاه انسانی را، حیوانی را و یا منظره ای را بطور ساده کپی نمی کند.
• او دریافت و درک خود از آنها را می کشد.
• و سپس دریافت های خود را به خدمت می گیرد، تا به کمک تخیل جوشانش، واقعیت را بازتاب دهد و جهان بینی خود را وسعت بخشد.
• وقتی کسی اثری از پیکاسو را ـ بسان جامی از شراب ـ سر می کشد، گامی فراتر می بالد، به مرحله ای می رسد که واقعیت را به چشم دیگری ببیند، با خردی دیگر و احساسی دیگر بسنجد و انتظارش از تصاویر را وسعت بخشد.
• خلاقیت پیکاسو در سال های 20 و 30 قرن بیستم شکوفا می شود.
• در این مرحله است که فرانکو (دیکتاتور فاشیست) اسپانیای جمهوری خواه را مورد حمله قرار می دهد و با حمایت همه جا نبهً فاشیست های آلمان و ایتالیا شهرها و روستاها بیرحمانه بمباران می شوند.
• پیکاسو به جا نبداری از توده ها برمی خیزد، پرده از دروغ ها و جنایا ت فرانکو برمی دارد، گرنیکا را می کشد.
• وقتی فاشیست های آلمانی اروپا را اشغال می کنند، پیکاسو در پاریس، در سنگر مقاومت می ماند.
• نقا شی، سپر و سلاح او ست.
• در ا ین ایام است که مجسمه برنجی «مردی با بره ای» (به عنوان سمبل پاسداری از مظلومین) خلق می شود.
• در این دوره، آتلیهً او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.
• در سال 1944 پیکاسو به عضویت حزب کمونیست فرانسه در می آید.
• پس از شکست فاشیسم، در کنگره های جهانی صلح شرکت می کند.
• کبوتر صلح او (که درسال 1949 به مناسبت گشایش کنگرهً جهانی صلح در پاریس کشیده شده است) به سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبدیل می شود.
• علیرغم پیری (پیکاسو اکنون به 70 سالگی قدم گذاشته) بطور خستگی ناپذیری نقاشی می کند، مجسمه می سازد و کوزه گری را به عنوان امکان جدیدی در هنر به خدمت می گیرد، چیزی که برای او تازه، ولی برای بشریت مشغله ای دیرین بوده است.
• او بدین طریق، هنردوستان را دو باره غافلگیر می کند.
• کوزه گری را در شهر «والری» از کوزه گران آموخته و اکنون قابلمه ها، کاسه ها، بشقاب ها، کوزه های متعدد و متنوعی شکل می گیرند و در کوره پزخانه پخته و سخت می گردند.
• قدرت تخیل خلاق، او را به خلق فرم ها و رنگ های نو سوق می دهد:
• اکنون سرامیک های بزرگ باغچه ای ساخته می شوند که به عنوان گلدان مورد استفاده قرار می گیرند، کاسه ها، کوزه ها و بشقاب هایی در فرم های شگفت انگیز و مصور به نقش های جادوئی انسانی و حیوانی از تخیل حاصلخیز او تراوش می کنند.
• جنگ کره در می گیرد و او با کشیدن پردهً بزرگی پرده از جنایات سران سرمایه بر می دارد و کشتار بیرحمانهً کودکان و زنان را نشان همگان می دهد.
• آدمکشان در این پرده نقاشی، به صورت ماشین جنگی جامد بی چهره غیرانسانی ترسیم می شوند.
• در سال 1952 وقتی صلح جهانی در خطر جدی است، پیکاسو پرده های عظیم «جنگ» و «صلح» را می کشد.
• اشیاء و انسان های منفرد در این پرده ها به صورت تصویری فشرده ترسیم می شوند که هر یک حامل مفهوم عمیقی اند.
• در مقابل دیو سیاه جنگ، کتب لگدما ل و به آتش کشیده شده و دست های قطع شده، عناصر با شکوه صلح را قرار می دهد:
• اسب بالدار را ، پگاسوس ـ الهه شعر ـ را، شخم زمین را و کار حاصلخیز را، زنان در حا ل رقص و پا یکوبی را و در سر انگشت یکی از آنها ترازویی را با ساعت شنی (زندگانی جاری) در کفه ای و کودکی بالانس زن را در کفه ای دیگر.
• ماهی در قفسی و پرنده در شیشه ای حکایت ا ز حوادثی نامنتظره دارند، حکایت از زیبائی بی بدیل اکتشافات نوین دارند.
• خوشبختی و گندیدن انسان، زندگی ومرگ، رنگ های روشن صلح و دهشت تیره کام جنگ و بربریت در این پرده ها رو در روی هم ایستاده اند، در کشاکش و جدالی جاودانه.
• درد، رنج، قساوت و بی رحمی از سویی، ترقی، زیبائی، عظمت زمانه و پیروزی دشوار و شورانگیز انقلاب ها از سوی دیگر در آثار او راه یافته اند و تجسم مادی پیدا کرده اند.
• پیکاسو در جستجوی نفسگیر خود برای آنها فرم های تصویری تازه و دهشتناک یافته و امکانات بی بدیلی در اختیار هنر معاصر قرار داده است.
February 23rd, 2011
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مارتین کلوس
چه تصوری شما در بارهً هنرمند دارید؟
ابلهی که فقط چشم دارد، اگر نقاش است؟
گوش دارد، اگر موسیقیگر است؟
شعری می سراید ـ هرازگاهی ـ بسته به حالات روحی اش، ا گر
شاعر ا ست؟
و اگر حتی بوکسباز باشد، کسی است که فقط عضله دارد؟
درست برعکس!
هنرمند یک موجود سیاسی است که در پیوند مستمر با
تحولات دلخراش، ویرانگر و شادی بخش جهان است و آن را در آثار هنری خویش بازتاب می دهد!
پابلو پیکاسو
ابلهی که فقط چشم دارد، اگر نقاش است؟
گوش دارد، اگر موسیقیگر است؟
شعری می سراید ـ هرازگاهی ـ بسته به حالات روحی اش، ا گر
شاعر ا ست؟
و اگر حتی بوکسباز باشد، کسی است که فقط عضله دارد؟
درست برعکس!
هنرمند یک موجود سیاسی است که در پیوند مستمر با
تحولات دلخراش، ویرانگر و شادی بخش جهان است و آن را در آثار هنری خویش بازتاب می دهد!
پابلو پیکاسو
• با شنیدن نام پیکاسو به یاد نقاشی می افتیم، با آثاری عجیب و غریب:
• تصویر انسان هائی با اندام های نا به جا، چهره زنانی با دو بینی و سه چشم، تصویر نریانی در چنگ خشمی بی مهار، با اندامی کج و معوج و شا خ هائی چنگک وار.
• گاهی مجموعه ای از تصاویر و نقاشی ها که با شکل واقعی شان انطباق ندارند، تحت نام «پیکاسو» معرفی می شوند.
• بدینوسیله به سبک هنری ای اشاره می شود که ا نتظارات ما را بر نمی آورد و تحیر، تحسین و حتی گاهی خشم و انزجار ما را بر می انگیزد.
• پیکاسو در طول زندگی اش همواره با اینگونه برخوردهای نامطلوب مواجه می شد، ولی هیچگاه در مقابل پرخاش این و آن خم به ا برو نمی آورد.
• او بر این باور بود که هنرمند نباید به تقلید مو به موی طبیعت اکتفا کند، بلکه برعکس، باید از واقعیت همیشه گامی جلوتر باشد و به برکت احساس، خرد و خیالش بدان قوام بخشد و از این رو بود که می گفت:
• «من آنچه را که می دانم نقاشی می کنم، نه آنچه را که می بینم.»
• پیکاسو کی بود؟
• نقاش کله شقی که فقط برداشت شخصی خود از جهان را مطلق کرده بود؟
• پیکاسو نقاش کبوتر صلح ـ که معروف همگان است ـ بود.
• پیکاسو مبارز ضد فاشیست بود.
• پیکاسو دوست صمیمی توده های ستمدیده و کمونیست ها بود.
• پیکاسو شرکت کنندهً فعا ل در کنگره های جهانی صلح و برندهً جا یزهً لنینی صلح بود.
• آیا پیکاسو شخصیتی دوگانه داشت:
• مردی که به عنوان هنرمند تصاویر عجیب و غریب غیر قابل فهم می کشید و به عنوان یک مبارز سیاسی در مبارزهً طبقاتی، موضعی صریح و بی چون و چرا داشت؟
• نه!
• پیکاسو را نمی توان دو شقه کرد.
• پیکاسو شخصیتی وحدتمند داشت، چه به عنوان هنرمند و چه به عنوان مبارز سیاسی.
• پیکاسو دو خصیصهً بارز داشت:
• خلاقیت و سرسختی.
• او زندگی و کار هنری اش را از تنوع و خلاقیت بی مرزی می انباشت و صریح و بی چون و چرا به آنچه که به صحتش باور داشت، پای بند می ماند.
• پیکاسو در سال 1881 میلادی در شهر کوچکی واقع در اسپانیا به دنیا می آید.
• در دوازده سالگی بهتر از پدرش ـ که معلم نقاشی بود ـ نقاشی می کند.
• او می تواند جانشین پدرش شود و بقبهً عمرش را در زادگاهش به عنوان نقاشی سرشناس و شهروندی خوشنام سپری سازد.
• ولی او را شوری دیگر در سر است.
• در نوزده سالگی اسپانیا را ترک می کند، به پاریس ـ جهانشهر هنر ـ می رود تا با نامدارترین نقاشان زمانهً خود آشنا شود و آثار آنها را ببیند.
• سرمای سخت پاریس او را مجبور به برگشت می کند، ولی با شروع بهار دوباره به پاریس برمی گردد.
• سال های سال به زندگی دشواری تن می دهد، گرسنگی می کشد، از سرما می لرزد، ولی شب و روز نقاشی می کند و در پی اسلوبی می گردد، تا جهان را در آ ثارش بازتاب دهد.
• وقتی پیکاسو بیست ساله است، رنگ آبی حکمران بی چون و چرای پرده های نقاشی او ست.
• از ورای سایه های آبی تیره، اندام های آبی روشن قد می کشند:
• پیر زنان تهیدست با نوه های شان، گداها و ا نسان های لرزان از سرما، در رنگ های شفا ف.
• بعد آثار او را تصاویری از دنیای سیرک پر می کنند:
• دلقک ها، رقاصان، خانوادهً بندبازان (آرتیست ها):
• اندام های ظریف و تراشیده ی سرشار از امید.
• رنگ حاکم بر آ ثار او در این مرحله صورتی است.
• چندی بعد شادی از آثار او رخت بر می بندد.
• غمزده، تنها و گداگونه اند، اکنون حتی بندبازان او.
• چرا که نمی توان مورد تحقیر مدام شهروندان خودخواه بود و در عین حال، شاد بود.
• دوستداران انگشت شمار آثارش، او را نقاش انسا ن های شریف سوگوار می نامند.
• پیشرفت او را به سوء ظن می اندازد.
• او نمی خواهد خود را به سبک هنری مشخصی محدود کند.
• در پی آزمایش مدام است.
• تصاویرش اغلب زاویه دار و مخطط اند:
• خانه ها، کوه ها، درختها، گلدان ها، آلات موسیقی، پیکرها و چهره های انسانی از اشکالی مربعی، پریسمایی و مخروطی تشکیل یافته اند.
• اندام انسان ها در آثار او در این دوره، بتدریج ذوب می شود و رو به تحلیل می رود.
• این سبک هنری کوبیسم نامیده می شود که در آثار هنرمندان دیگر نیز رایج است.
• کشته و مجروح گشتن میلیون ها انسان در جنگ اول جهانی پیکاسو را بر آن می دارد که به عزت و شرف انسانی بیندیشد.
• در این مرحله تصاویر او را اندام های سترگ زنانه پر می کند:
• زنان تندرست و تنومند و نیرومند که یادآور دهقانان جنوب اند:
• زنانی که آرام و فارغ در کنار هم ایستاده اند، در بارهً عناصر زیبای زندگی گفتگو می کنند و کودکان شاد و خندان خود را در بغل دارند.
• پیکاسو خودش نیز در این زمان پسری دارد.
• اغلب عکس او را می کشد و از هوشمندی و سرحال بودن او به وجد می آید.
• تابستان ها را با خانواده اش در جنوب فرا نسه می گذراند.
• خانهً زیبائی در آنجا خریده، او دیگر فقیر نیست، آ ثار او به قیمت های خوبی به فروش می روند و بسیاری ا ز آنها دیوار موزه ها را مزین کرده اند.
• در فاصلهً سال های 1925 تا 1935 میلادی بارها به میهنش ـ اسپانیا ـ و ایتالیا سفر می کند.
• تحت تاًثیر شدید نویسندگان و شعرای یونان و رم باستان قرار دارد.
• صدها طرح و تصویر در این باره کشیده است.
• برای هنر پیشه های باله طرح صحنه و لباس می ریزد.
• مجسمه هایی از سیم و اوراق فلزی می سازد، بی قرار و پویا ست، چون چشمه ای ای ایده های فراوان، جوشا ن.
• هر پردهً سفید که فاقد خط و رنگ باشد، وسوسه اش می کند.
• آفرینش تصویرها، فرارویی آنها، ساختن، تجدید نظر، از بین بردن و دوباره سازی فرم ها و رنگ ها برای او مشغلهً شورانگیز بزرگی شده است.
• او اغلب میهمان دارد:
• نقاشان، عکاسان، شاعران، خبرنگاران و دلالان آثار هنری.
• گاهی از دست آنها به تنگ می آید و اوقاتش تلخ می شود.
• هنگام صحبت با آنها تصاویر تازه ای در ذهنش زاده می شوند، در دستانش دستمال سر سفره، کارت صورت غذا و جعبه های سیگار به آثار هنری تبدیل می شوند.
• دیگر کسی حاضر نیست، سبک معینی را به او نسبت دهد.
• پیکاسو آنها را اغلب با عرضهً تصاویر مطلقا تازه و غیرمنتظره غافلگیر کرده است.
• گاهی به همراه خانواده و دوستانش به تماشای گاوبازی و سیرک می رود.
• گاوبازی و سیرک را به اپرا ترجیح می دهد.
• هر جا حادثهً هنری مهمی در جریان است، او حضور دارد.
• برای دوستانش معمایی است که او برای خلق آثار بیشمار خود، کی وقت پیدا می کند.
• آنها بی خبرند، از شبهائی که پیکاسو تا سپیده سحر بیدار و مشغول کار است.
• پیکاسو استراحت نمی شناسد.
• برخی از موتیوها را بیست بار پشت سر هم می کشد.
• اولین تصویر شبیه شکل واقعی آن است.
• بعد ساده و ساده تر می شود، تا آنجا که بالاخره تعداد معدودی از خطوط و رنگ ها، که برای او مهمترین عناصر موتیو اند، باقی می ماند.
• بعد بخش های مربوط به شکل واقعی را دو باره به تصاویر برمی گرداند، ولی نه آنگونه که در لحظهً حاضر به نظر می رسند، بلکه بگونه ای که او برای تصاویرش، که در ذهنش قوام می یا بند، احتیاج دارد.
• پیکاسو هیچگاه انسانی را، حیوانی را و یا منظره ای را بطور ساده کپی نمی کند.
• او دریافت و درک خود از آنها را می کشد.
• و سپس دریافت های خود را به خدمت می گیرد، تا به کمک تخیل جوشانش، واقعیت را بازتاب دهد و جهان بینی خود را وسعت بخشد.
• وقتی کسی اثری از پیکاسو را ـ بسان جامی از شراب ـ سر می کشد، گامی فراتر می بالد، به مرحله ای می رسد که واقعیت را به چشم دیگری ببیند، با خردی دیگر و احساسی دیگر بسنجد و انتظارش از تصاویر را وسعت بخشد.
• خلاقیت پیکاسو در سال های 20 و 30 قرن بیستم شکوفا می شود.
• در این مرحله است که فرانکو (دیکتاتور فاشیست) اسپانیای جمهوری خواه را مورد حمله قرار می دهد و با حمایت همه جا نبهً فاشیست های آلمان و ایتالیا شهرها و روستاها بیرحمانه بمباران می شوند.
• پیکاسو به جا نبداری از توده ها برمی خیزد، پرده از دروغ ها و جنایا ت فرانکو برمی دارد، گرنیکا را می کشد.
• وقتی فاشیست های آلمانی اروپا را اشغال می کنند، پیکاسو در پاریس، در سنگر مقاومت می ماند.
• نقا شی، سپر و سلاح او ست.
• در ا ین ایام است که مجسمه برنجی «مردی با بره ای» (به عنوان سمبل پاسداری از مظلومین) خلق می شود.
• در این دوره، آتلیهً او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.
• در سال 1944 پیکاسو به عضویت حزب کمونیست فرانسه در می آید.
• پس از شکست فاشیسم، در کنگره های جهانی صلح شرکت می کند.
• کبوتر صلح او (که درسال 1949 به مناسبت گشایش کنگرهً جهانی صلح در پاریس کشیده شده است) به سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبدیل می شود.
• علیرغم پیری (پیکاسو اکنون به 70 سالگی قدم گذاشته) بطور خستگی ناپذیری نقاشی می کند، مجسمه می سازد و کوزه گری را به عنوان امکان جدیدی در هنر به خدمت می گیرد، چیزی که برای او تازه، ولی برای بشریت مشغله ای دیرین بوده است.
• او بدین طریق، هنردوستان را دو باره غافلگیر می کند.
• کوزه گری را در شهر «والری» از کوزه گران آموخته و اکنون قابلمه ها، کاسه ها، بشقاب ها، کوزه های متعدد و متنوعی شکل می گیرند و در کوره پزخانه پخته و سخت می گردند.
• قدرت تخیل خلاق، او را به خلق فرم ها و رنگ های نو سوق می دهد:
• اکنون سرامیک های بزرگ باغچه ای ساخته می شوند که به عنوان گلدان مورد استفاده قرار می گیرند، کاسه ها، کوزه ها و بشقاب هایی در فرم های شگفت انگیز و مصور به نقش های جادوئی انسانی و حیوانی از تخیل حاصلخیز او تراوش می کنند.
• جنگ کره در می گیرد و او با کشیدن پردهً بزرگی پرده از جنایات سران سرمایه بر می دارد و کشتار بیرحمانهً کودکان و زنان را نشان همگان می دهد.
• آدمکشان در این پرده نقاشی، به صورت ماشین جنگی جامد بی چهره غیرانسانی ترسیم می شوند.
• در سال 1952 وقتی صلح جهانی در خطر جدی است، پیکاسو پرده های عظیم «جنگ» و «صلح» را می کشد.
• اشیاء و انسان های منفرد در این پرده ها به صورت تصویری فشرده ترسیم می شوند که هر یک حامل مفهوم عمیقی اند.
• در مقابل دیو سیاه جنگ، کتب لگدما ل و به آتش کشیده شده و دست های قطع شده، عناصر با شکوه صلح را قرار می دهد:
• اسب بالدار را ، پگاسوس ـ الهه شعر ـ را، شخم زمین را و کار حاصلخیز را، زنان در حا ل رقص و پا یکوبی را و در سر انگشت یکی از آنها ترازویی را با ساعت شنی (زندگانی جاری) در کفه ای و کودکی بالانس زن را در کفه ای دیگر.
• ماهی در قفسی و پرنده در شیشه ای حکایت ا ز حوادثی نامنتظره دارند، حکایت از زیبائی بی بدیل اکتشافات نوین دارند.
• خوشبختی و گندیدن انسان، زندگی ومرگ، رنگ های روشن صلح و دهشت تیره کام جنگ و بربریت در این پرده ها رو در روی هم ایستاده اند، در کشاکش و جدالی جاودانه.
• درد، رنج، قساوت و بی رحمی از سویی، ترقی، زیبائی، عظمت زمانه و پیروزی دشوار و شورانگیز انقلاب ها از سوی دیگر در آثار او راه یافته اند و تجسم مادی پیدا کرده اند.
• پیکاسو در جستجوی نفسگیر خود برای آنها فرم های تصویری تازه و دهشتناک یافته و امکانات بی بدیلی در اختیار هنر معاصر قرار داده است.
پیکاسو مهمترین، شورانگیزترین، بغرنجترین و در عین حال تناقض مندترین نقا ش قرن خونین ما ست.
یادش گرامی باد و راهش پر رهرو!
پایان
February 23rd, 2011
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مسايل هنری
- ماریا دارواســـد الله آرام هنرمند تیاتر افغانستان به جاویدانگی پیوست
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یادی از استاد حفیظ الله « وفا » نورستانی
- سید احمد ضیا نوری روان مطهر و بزرگ استاد ( بیسد) شاد
- میرعبدالواحد ساداتصدای آشنای کریم از ام البلاد قدیم
- ماریا داروبیسد کی بود؟
- زلمی رزمیدرسوگ ازدست دادن استادعبدالقیوم بیسد
- نگارنده: زلمی رزمییادی ازبلبل توده ها مومن جان (بیلتون)
- فرستنده: آصف بره کیفلم یوسف بره کی برندۀ عالی ترین جائزۀ جشنوارۀ جهانی 2013 فلم های کوتاه دانشجویی مونترآل شد
- آصف بره کیدیر کاندیدات
- امان معاشرآریانا سعید با هنر ستوده
- نگارنده : زلمی رزمیمروری برکارنامه هنری وحید قاسمی
- نکارنده : زلمی رزمییادی از رحیم مهریار(سلطان غزل) هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمییادواره احمدظاهر آوازه خوان حنجره طلائی
- زلمی رزمییادی ازاستاد محمدحسین سرآهنگ سرتاج موسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ستاره تابناک و بی بدیل هنر موسیقی افغانستان احمد ظاهر شهید
- امان معاشر ، خبرنگار آزادوحیدامید پیشقراول (راک ان رول)درموسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ( مهریار) که مهرش بدل باقیست
- نگارنده : زلمی رزمییادی از نصرت پارسا
- زلمی نصرتتل پاتي ظاهر« هویدا«
- نگارنده: زلمی رزمی نگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثار زنده ياد ( نينواز )
- بشیر دژم یادی از مرحوم استاد ننگیالی(کارمند شایسته فرهنگ جمهوری افغانستان )
- بشیر دژم هفته تجلیل وقدر دانی از آوازخوان جوان ومحبو ب امُیــــــــــــدنظامی
- بشیر دژم (سرپرست اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان )تجلیل وبزرگداشت از هنرمند ا ین هفته موسیقی ما (بشـــــــــیر احمـــــــــد کــــــــندهاری)
- زلمی رزمیاستاد جلیل زلاند و هفت دهه عشق با موسیقی
- سجیه الهه (احرار) انستیوت ملی موسیقی افغانستان
- نذیر احمد ظفر سالاران هنر در مهاجرت
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادعتیق مزاری ، صاحب صدای سحر انگیزی که به مطرح شدن نیاز دارد
- دکتر بیژن بارانربعه سینماگران: رهنما، غفاری، کاووسی، گلستان
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل وقدر دانی از هفته ای (استاد رحمت الله عامر، نغمه سرا )
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل از هفته ای (استاد حسن هاشمی)
- بشیر دژم یادی از استاد گرامی محمد حسین ارمان
- دکتر بیژن بارانفروغ و فیلم
- داکتر آرینیادی ازظاهر هویدا
- نگاهي اجمالي به زندگي نامه هنري احمد پرویزآهنگسازوترانه سرای جوان وخوش صدا
- شیرین نظیری فعال حقوق زنبانوافسانه ستاره هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمیهمایون سخی نوازنده پنجره طلائی هموطن ما در یک نگاه
- عطا احمدىراجش كنا ستاره سينماى هند درگذست
- سید احسان " واعظی "استاد محمد حسین سر آهنگ( بخش دوم )
- سید احسان واعظی پایه های مستحکم خرابات کابل
- سید احمد ضیا نوری سلام به این مرد با وقار از روز ازل تا لحظهء غروب
- ماریا دارو الحاج عبدالمحمد همآهنگ
- نگارنده: زلمی رزمیشاخه گلی به احمدظاهر
- نگارنده : زلمی رزمیبه یادمان سومین سالگرد درگذشت خانم ژیلا آوازه خوان سابقه دار رادیو و تلویزیون کشور
- نوشته داکتر عارف پژمانهماهنگ ، صدايی کابليان، خاموش شد!
- ولی محمد« نورزی»د استاد هم آهنګ په یاد
- عطا احمدىبازهم صداى دلنواز ديگرى خاموش شد!
- همایون باختریانیغلام محمد مصور میمنه گی پیشاهنگ هنر نقاشی مصور
- رسول پویاندر مجلس استاد محد علی عطار هروی
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی سرود سراومد زمستون
- اسماعیل هوشیارفاصله فتوای دیروز تا به امروز !
- امان معاشر،خبرنگار آزاد فلم برقع در فستیوال بین المللی فلم های مستند درونکوور کانادا
- دکتر بیژن بارانگویشهای ترانه و سرود
- نگارنده : زلمی رزمیسینمای افغانی درکجا ایستاده است؟
- نوشته : ماریا دارو آنکه هویدا بود ناپیدا شد مگر طنین صدایش که آخرین بار شینیدم در گوشهایم ظنین انداز است
- عبدالو کیل کوچی ظاهر هویدا به جا ودانگی پیوست
- ولی محمد نورزیدافغانستان نامتو سندرغاړی ظاهرهویدا په آلمان کي په حق ورسیدې
- نگارنده : زلمی رزمیمرگ هنرمند درغربت
- عطا احمدىظاهر هويدا آوازخوان نسلهاى ديروز،امروز و فردا ى كشور درگذشت
- حمید محویبرتولت برشت دربارۀ سینما (1931-1933)
- نقدی از همایون کریمپورهمسایه
- دکتر بیژن بارانمحبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون
- نگارنده : زلمی رزمینگرش کوتاهی دربارهٔ شخصیت هنری نجیب رستگار
- سیامک ستودهگلشیفته فراهانی خراشی بر پوست شب
- نگارنده: زلمی رزمیاستادهماهنگ چهره سرشناس و بنام هنرموسیقی سرزمین ما دربستربیماری
- سید احمد ضیا نوریضایعهء فرهنگی
- نگارنده : زلمی رزمیتواب وهاب هنرمندچیره دست و قابل افتخار برای جامعه افغانی
- کریم پوپلصفدر توکلی
- نیلاب موج سلامفریدا کالو، لیوتروتسکی، اندری برتون، نمایشگاه پاریس
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (2)
- صالحه رشیدیدر حقيقت فلم مدرسه افتتاح شد !
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (1)
- عطا احمدىجگجيت سينگ شهنشاه غزل خاموش شد
- ارسالی ش اسحاق زیدرگذشت شهنشاۀ غزل، جگجیت سنگ
- باز گل بدخشیکریم پوپل
- برای ویکتور خارا یازده سپتامبر
- نگارنده : زلمی رزمی تبصره ای پیرامون ( تبصره گذرا بر تدویر نشست فرهنگی کشورهالند) و جوایز سینمایی شهر فرانکفورت
- شبی در پای نوای دلنواز موسیقی با حبیب قادری فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- ارسالی شین میم شینفرزند «وین سرخ»
- زلمی رزمییادمان اولین سالگرددرگذشت رحیم مهریار
- زلمی رزمینگاهی به ویدیوهای افغانی و ویدیوسازان
- محمدرضا راثی پورسردسته ابلهان تهران
- ازکریم پوپلبابه قِران
- ماریا داروتداوی جناب امانی هنرمند خوش آواز آغاز گردید
- نوشته نذیر ظفربلبلی که ترانه ندارد
- فرشید رویاییکمانکشی های مروت
- نگارنده : زلمی رزمی امیرجان صبوری هنرمندی که با دختر(هری) بدنیا آمد
- مکی عارفیادبود درگذشت زنده یاد عارف جهش
- برگزیده نقاشی هایبرگزیده نقاشی های
- برگردان شین میم شینپابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها
- فرامرز دادرسخرسی که دو گروگان آلمانی را در ایران نجات داد
- منیر سپاسصدای خراباتیان کابل
- همت الله امین زینازيه اقبال دپښتوژبې غزلبوله سندرغاړې
- امان معاشر مصاحبۀ تلفونی خبرنگار مجلۀ نشریۀ زن با خانم پرستو بلبل خوش آواز کشور ما
- نگارنده : زلمی رزمی خانم پرستو مهریار ستاره همیشه محبوب هنرموسیقی بانوان کشور
- دکترحمید مفیدحمید جلیا مردیاز تبار هنر و خرد
- متن کامل دفاعیه جعفر پناهی تاریخ برخورد با هنرمندان را فراموش نمیکند
- حمید محویتأملاتی دربارۀ مفهوم سینمای ایران
- الف - محشور چشمان آبی چهره گلابی
- نو شته نذیر ظفرهنر مل ؛ هنر مل بود
- فضل الرحیم رحیم ممثل ، دایریکتر و صورتگری با جاذبه ئ از عشق و ا مید جهان فانی را وداع گفت
- دکتر بیژن بارانتطور موسیقی ایرانی
- نگارنده : زلمی رزمی نگاهی گذرا بزندگی وکارنامه های جلیل احمدمسحورجمال
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم منیر سپاس ، آوازخوان با استعداد کشور ما مقیم المان
- امان معاشرستار صابری هنرمند نقاش، نویسنده، و کارتونیست مستعد کشور
- امان معاشر،خبرنگار آزادسخنی چند با یک تن از جوهر شناسان
- نوشته : انجنیر صدیق قیام تال و لی یا ریتم
- نکارنده : زلمی رزمی مرگ رحیم مهریارآوازخوان خوش آواز وسابقه دار رادیوتلویزیون کشور
- همت الله امین زیله سندرغاړې نازيې اقبال سره ادبي مرکه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم ببرک وسا ، موسیقیدان افغان مقیم المان
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد اینک سی و یک سال ازمرگ احمد ظاهر ، آوازخوان نسلها می گذرد او هنوز هم محبوب قلبهاست
- نگارنده : زلمی رزمیبیاد استاد فقید محمدحسین سرآهنگ
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با ممثل ورزیدهء تیاتر و سینما کشورما آقای زبیرپاداش مقیم المان
- انجنیر صدیق قیام انواع موسیقی در جهان
- انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد استاد اولمیر زموږ د هیواد ویاړلي اوبرمیاله هنري څیره
- سید احمد ضیا (نوری) چراغ دیگری خاموش شد
- نوشته : انجنیر صدیق قیام راگ و تات
- نيلاب سلامبدرود « رودگر » با رود زندگی
- عبدالوکیل کوچیهنر وهنر مند
- نو شته نذیر احمد (ظفر)خنده ای اشکریز
- فضل الرحیم رحیم انیسه وهاب ، هنربیشه ء ممتاز کشورما جهان فانی را وداع گفت
- مرکچی: انجنیرعبدالقادرمسعود د خوږغږلرونکی سندرغاړی استادیارمحمدسره ځانګړی مرکه
- حمید محوینقدی در بارۀ «انجمن هنر در تبعید»
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با احمد پرویز آهنگساز و آواز خوان خوش صدا و با ذوق
- نوشته : انجنیر صدیق قیام مبدأ موسیقی و فولکولور
- فضل الرحیم رحیم گفت و شنود با محترم بشیر دژم ، هنرمند با سابقه عرصهء موسیقی افغانستان
- نوشته : انجنیر صدیق قیامدرک موسیـــــــــــــقی
- آصفه"صبا "یادی از پروفیسور غلام محمد میمنگی
- انجنــــــــــــیر صدیق قیام فراز ونشیب موسیقی در سر زمین ما
- مرکه کونکی انجنیر زلمی نصرتد محترم فرهاد «دولت زی» سره لنډه مرکه!
- نگارنده : زلمی رزمی جشنواره بزرگ موسیقی افغانی درشهرهامبورگ یک استثنا بود
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش سوم
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش دوم
- انجنیر صدیق قیام سرقت آثار ادبی دیگران گناه نابخشودنی است
- میهن فدا -- محشور به بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادچهارمین جشنواره ء اهدای جوایز تلویزیون آریانا، به بهترین های هنر موسیقی افغانستان، در شهر هامبورک المان
- رزمیآشیانه
- فضل الرحیم رحیمآیندهء درخشان در انتظار جوانی بنام احمد پرویز ، آواز خوانی با صدای سحر انگیز
- انجنير سيد احسان واعظی خرابات و نقش آن درسيمای فرهنگی کشورمان
- داکتر خاکستر تکه تکه تکه میشم
- زلمی رزمی دنیای هنروهنرمندان
- نگارنده : زلمی رزمیزما درهمه مرگ را زاد ایم
- رستم پیمانعلل "جاوید"انگی آمدظاهر
- هـ. دوستگُرمانی، یا شاگرد شدن نزد استاد موسیقی،رسم پسندیدۀ نگهداشتنی
- سيد مرتضي حسيني شاهترابينگاشتهاي برای "آخرین ملکهی زمین"
- نگارنده : زلمی رزمی به مناسبت درگذشت ( بلبل بدخشان )
- امان معاشر خبر نگار ازادگیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر خبرنگار ازادسخنی با مجید قیام رییس مرکز فرهنگی و خانه مولانا در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر نمایشگاه نقاشی ستار صبوری در کنفرانس صلح جهانی در کانادا
- عبدالقدیر میرزاییگزارش از اهدای جوایز به هنرمندان موسیقی افغانستان در کالیفورنیا
- فضل الرحیم رحیم حشمت خان ،با همه ارزو ها نیکی که برای شگوفانی سینمائی کشورما داشت چشم از جهان بست
- فضل الرحیم رحیم داکتر واحد نظری ، دایرکتر ، سناریست و طنز نویس موفق کشور ما در بلجیم
- فضل الرحیم رحیم حفیظ کروندگر ، اواز خوان پرتلاش و با استعداد
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد(پردهُ سوم)
- امان معاشرموسیقی میراثمز گنجینه سی
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد( پردهٌ دوم)
- امان معاشرتنبوره بابه قیران
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد
- امان معاشر ستاره هنری از سمنگان در اسمان هنر موسیقی ما درخشید
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پر د ۀ پنجم
- فضل الرحیم رحیماستاد جلیل زلا ند ، شخصیت سرامد و ماندگار در موسیقی افغانستان
- فضل الرحیم رحیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور روی صحنه امد
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پردهّ سوم و چهارم
- نوشته : امید آذرخشپروفیسور امان الله " حیدرزاد"هنرمند والایی از تبار "مانی" و "بهزاد"
- فضل الرحیم رحیم حفیظ بخش ، غنچهء پرباری دست پرودهء شهنشاه غزل ، زنده یاد استاد رحیم بخش
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضليپر د ه د و م
- فر ستنده : نذ یر ظفر نما یشگاه آثار تا ریخی افغا نستان سوال بر انگیز است
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضلير و با ه مکا ر
- عبدل نصرت یک لحظه خاموشی
- ماريا دارو راحًیً چی وژارؤ په چیغو چیغو
- ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی اتورانک هنر و هنرمند
- نويسنده: سيد مرتضي حسيني شاهترابينقد فيلم بادبادكباز يا گديپرانباز
- مترجم: انجنیرحفیظ اللــه زریـــر گنجینۀ در کابل
- زلمي رزمينگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثارزنده ياد ( نينواز)
- فضل الرحیم رحیم البوم " مادر" اولین کار هنری پیمان حبیب زی
- نو شته نذ یر (ظفر)سفیر دلها
- پشتون – ص – نبردموسيقي ،نوروزورسالت هاي ملي وميهني
- برگردان از یوسف آرینتا" تکسی در تاریکی" برنده اوسکاربهترین فلم مستند
- سعدشصت ساله گي ظاهرهويدا مبارک باد
- نگارنده: زلمی رزمیحضورزنان افغان درصحنه های تياتر
- سيد مرتضي حسيني شاه ترابينفوذ باليوود در افغانستان
- ترجمه ونوشته از :ظاهر دقیقجنگ چارلي ويلسون
- فضل الر حیم رحیم درسوگ و اندوهء شخصیت فرهنگی کشورما مرحوم ضیا قاریزاده
- نویسنده ظا هر دقیق تبصره وانتقاد یک هزاره مهاجر افغان از فلم گدی پرانباز
- فضل الر حیم رحیم گنجینه و پُند ک،اثر استثنائی هنر موسیقی کشور ما
- فضل الر حیم رحیم بصیر حید ر ، سینما گر موفق کشور ما
- فضل الرحیم رحیم مريم شريفي هنرپيشه موفق سينما
- اسد بودافرشتهاي با ناخنهاي سبز
- اسد بودا نسلكشي و منظره
- گزارشگر: ماریا یقینفیلم کوچه نارنجی
- فضل الر حیم رحیم گفت وشنود با دوشیزه رویا مالک، هنر پیشه سینماء خارج از کشور ما
- فضل الرحیم رحیم ظاهر هویدا ، با گامهای استوار از هنر موسیقی تا هنر هفتم ( سینما)
- فضل الر حیم رحیم با فريدون نيازی آشنا شويد
- فضل الر حیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور
- فضل الر حیم رحیم بزرگداشت از شصت ویک سالگی صاحب صدای سحرانگیز ، هنر مند نسلها احمد ظاهر و بیست هشتمین سالروز مرگ ان سرود گر جاویدان
- مهدی حق وردی طاقانکِیتحلیل سریال جواهری در قصر
- سید احمد ضیا نوریبه یاد نابغه و پروفیسور هنر موسیقی و آواز خوانی در افغانستان
- فضل الرحیم رحیم سخنان چند پيرامون موسيقي تکنو
- اسدالله کشتمند امیر جان صبوری «نیک مردی از تبار نیکان»
- تهيه وترتيب - صباحاول مي سرود هاي جاودانه
- فضل الرحيم رحيمبه ياد بود از استاد رفيق صادق فقيد
- فضل الر حیم رحیمفیروزه نشانهء از مقاومت در برابر غم و درد روزگار
- فضل الر حیم رحیم آشنايي با کارتونيست چيره دست کشورما
- نیلاب سلامتأملی بر "عطر" یا "سرگذشت یک جنایتکار"
- فضل الر حیم رحیمهنر کهکشانی
- فضل الرحیم رحیم شب موسیقی رپ
- فضل الر حیم رحیم پنجه های سحرآميز شيفته محشر مي کند
- فضل الر حیم رحیمساربان به زادگاهش برگشت
- حضرت ظریفی 60مین سالگرد تولدو 27 مین سال روز وفات احمد ظاهر
- فضل الرحیم رحیمبه بهانهء بیست وهفتمین سال مرگ بلبل شوریدهءکشور
- فضل الرحیم رحیم طنین آوازی که بارور شدن موسیقی کشور را نوید میدهد
- گزارشگر مشعلخبر فرهنگي
- فضل الرحیم رحيم ياد نصرت پارسا را گرامی ميداريم
- ساجدهازدرياي آرام شعرتاموج نوازشگر موسيقي
- فضل الرحیم رحیم آشنايي با کارگردان فلم گل محمد و درمحمد
- فضل الر حیم رحیم با سخي رحيمي آواز خوان خوب آشنا شويد
- زریر راوش سرود باستان
- فضل الرحیم رحیم اميد هنری فردای ميهن ما
- ارسالي سمسورهنر، حقيقت و سياست
- ارسالي سپيده صدفبابانوئل شخصيت جذاب سينماي جهان
- منيرسپاس بلخيتراوش اصالت ترنم و اسرار عشق
- زهره يوسفيرفيق ِ صادق ِ مردم
- ارسالي بنفشه ميتراگوگوش در گفتگو با روزنامه اينترنتى «روز»: از زندان تهران تا قفس لس آنجلس
- تهيه و تدوين از عبدالعزیزجهت نگاه مختصری به سير موسيقي در افغانستان
- استادصباحهنر و خلا قيت هنری
- آزمونچارلی چالین
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنرشرقي وغربي دربرگ هاي تاريخ
- زهره يوسفيپژواک در لايتناهي عشق و احساس
- ارسالي فرزاد ساحلسه جنبه نقد هنری
- ا ستا د صبا ح احمد ظاهرجا ودا نه مرد موسيقي کشو رما
- زهره يوسفيو بازهم ضايعه ی و اينبار هم جبران ناپذير
- تلخيص ا ز داکتر صيقلمروري برفيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنربي مانند ، نامه چارلي چاپلين به دخترش وجالبترين مصا حبه پسرچارلي چاپلين
- رستاخيزامروزما را با ارثـيه سياه خود تباه کرديد فردا يمان را به خو د ما وا گذ ا ريد !!!