کمانکشی های مروت
فرشید رویایی فرشید رویایی

الف: همایون مروت نقدی نبشته بر برنامه نوروزی تلویزیون ملی در هامبورگ، و آنرا گذاشته در سایت فردا و نیز در چهره نما (و یا فیس بک) خودش. و این نبشته پاسخی است بر آن ظاهرا نقد و و زنه نمایی و اعتنا پنداری. 

کار رسانه ای را هنر هشتم پنداشته اند. هنری که آسان بدست نمی آید، هرچند نوشتن و روی صفحه قرار دادن سهل است و اما پاسخ طلبی را در پی دارد و پرسش های بی شماری را رو در رو ی او میگذارد. او میداند و من میدانم و میدانند ، که گذشتن از این پل صراط ،الزام به ستره گی گفتاری میکند.

ب: همایون مروت یک فیلمساز است، فقط همین و نه بیشتر از آن. "سیبی از بهشت" تازه ترین فیلم او در جشنواره "دیدار " تاجیکستان جایزه گرفت و اما نه در فیستوالهای کان، هالیوود، بالیود، برلین، فلورانس و یا مادرید. قامت مروت درساخت فیلم، نه بلند است بسان عتیق رحیمی، نه در پهناست بسان برمک و نه در ژرفاست بسان انجنیر لطیف. آن ظاهرا شق القمر "سیبی از بهشت " نباید دلیل گردد، تا به چهار سو در تاخت گردد و بسان فاعل التسخیر بر همه چیز نظارت کند. "سیبی از بهشت" یک اتفاق ساده در سینمای زادگاه ماست. فقط همین و نه زیادتر. ناگفته پیداست که در او، مایه های بالقوه و بالفعلی است که میتواند، در عرصه فیلم سازی مجال و مفر یابد و اما نه در نقد و آنهم با آن زبان نبشتاری ناسوده و نا ستره. من از او تجلی رحمت را در انتظار نیستم و اما لعنت نفرستد

پ: "نقد واقعیت"  دگر است و اما "واقعیت نقد" دگرو او نه به نقد رسیده است و نه به واقعیت.  نبشته ای مروت چون دو سوی رود آمو، با هم در توازی افتاده است و به هم نزدیک نمی گردد. مروت پشت کرده به آنچه واقع گشت و ما دیدیم و دیدند. ظاهرا سه  چهار آدم دلداده به فرهنگ، در همیاری با تلویزیون ملی، در پی آن گشتند تا از جان مایه بگذارند، اگر بتوانند در غربت غرب، به نحوی، کارگذران عرصه فرهنگ را، گرد هم بکشانند و از کار کرد های گذشته و حال آنان، ستایش کنند که کردند. فقط همین. حالا آن برنامه در عمل با کاستی های سر دچار گشت، که ریشه در آشفتگی های غربت دارد و موانع اقتصادی رشد فرهنگی، سبب آن گردید. اما کاستی ها، نباید برهان قاطع گردد به آنچه تلویحا سنجش و وزنه نگری نام داده اند .

ج: مروت در خشم گشته است که از او و فرهنگی های همسو با او، چرا به عنوان "سیاهی لشکر" در برنامه نوروزی استفاده  برده اند و مخاطب گرداننده ی برنامه آنشب، نه آنان، که "بیننده گان تلویزیون" بوده است. در پرسشم که، آیا چیزی غیر ازین میتوانست باشد؟ که نه. آگاهی های تلویزیونی و اگهی های چاپی، به کرات از چیزی افاده داشت به عنوان "برنامه نوروزی" و ارج گذاری از فرهنگیان. طبیعتا وقتی پای تلویزیون در میان است،طبعتا مخاطب گرداننده، بیننده گان تلویزیون اند و نه تالار نشینان.

د: مروت در خشم گشته است که چرا سرود خوانان، در عوض "لپ سنگ"، موسیقی زنده را اجرا نکردند؟ در پرسشم و اینکه، آیا میشد بیست و چند آواز خوان فقط در یک شب، موسیقی زنده را اجرا کنند؟ طبعیتا که نه. بشمارید مشکل نوازنده گان و نیز رفت و برگشت هر هنر مند را بر روی ستیژ.

ذ: مروت در خشم گشته است که چرا شریف غزل با آنهمه پهنا در موسیقی، وادار به "لپ سنگ" گشت و زنده نخواند؟ در پرسشم که، مگر یک کلاسبک خوان میتواند، در چند دقیقه محدود، چیزی ارایه کند، تا بر دل این مروت ما بنشیند و لب به انتقاد نگشاید؟

ر: مروت در خشم گشته است که چرا، قیمت ورودیه به تالار،  هفتاد ایورو بوده است و گویا این زیاد است. در پرسشم، آیا بهای ورودیه مگر سی ایرو نبود که ما خریدیم و دگران خریدند؟ بهای هفتاد ایرو ورودیه، برای کسانی مورد نظر بوده است که مایل به نشستن و تصویر برداشتن با هنر مندان بوده است، که یک امر معمول در غرب  است و تلویحا به آن "وی. ای. پی"  نام گذاشته اند.

س: مروت در خشم گشته و نبشته است، که افتاده گی های زبانی در ستایش نامه ها به هنر مندان، دال بر کاستی دانش برنامه گذاران است. که میتوانست چنین باشد واما نیست. و اما در پرسشم که آیا افتادگی های نبشتاری در همین "سنجش نامه" ای بسا کوتاه مروت، لبه تیغ را بسوی او نمی گرداند؟ کاستی های انشایی و نیز نقطه گذاری و نبود انسجام معنایی را، میتوان به آسانی در آن نشانی کرد و به رخ "مروت" کشید. که نمی نویسم و میگذرم.

ش: من اگر جای مروت بودم، با زبان نبشتاری آنچنانی کاستی های بر نامه را "رسانه" ای نمیکردم. با برنامه گذاران رودور مینشستم و بر نارسایی ها انگشت میگذاشتم. رسانه ای کردن و ادا نمایی کردن، خاصیتی در پی نداردجز این  اینکه، این مصرع را به امانت بگیرم: "نه هر که سر نتراشد قلندری داند". سنجش مواردی چنین کوچک، بر شان مروت نمی افزاید، بل از شان او میکاهد. خالق "سیبی از بهشت" را، دوستان او در چهره نما، کمانکشی دلاوری نمایه کرده اند. آیا در واقع آرشی ظهور کرده است؟

 من اگر جای او بودم، با استفاده از مهارتهای مسلکی، میپرداختم به نقد و سنجش فیلم های خوب و بد. نمونه های بی مثالی از سینما را، برجسته میکردم و ناشی رفتاری سینماگران زیستگاه ما را، انگشت میگذاشتم و بطور نمونه فرآورده های شاهین فیلم را بررسی میکردم تا بیشتر از این به چاله نیفتند و ذوق فیلم پذیری عامه را،به ابتذال نکشانند و به تعمیم داده های معیاری یک فیلم خوب اهتمام میکردم.


April 9th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل هنری