فلمی از زبیر ارغند
در سال 1377، زندانیان افغان در اردوگاه سپیدسنگ ایران به خاطر رفتار غیر انسانی زندانبانان، دست به اعتصاب زدند. هلیکوپترهای نظامی، اکثر شان را تیرباران کردند. از میان زندانیان جمعی موفق به فرار شدند . بزودی بر روی گور دسته جمعی کشتگان سرکی قیر اعمار گردید و کتیبه گور بی نشان شان گشت. فلم جنجال برانگیز همسایه با الهام از سرنوشت تلخ آنان ساخته شده است.
داستان فلم در فضای کشوری بی ترحم میگذرد. همه جا سخن از بیداد است. در صحنه نخستین مردی را می بینیم که پرونده ای را که از داغِ مُهری محرمانه شرمسار است، به سرپرستی می سپارد. مخاطبش اعتراف میکند که سرهنگ همدانی از کرامت انسانی دست شسته است...
محمد عمر، قهرمان اصلی فلم دیوانه وار به کار فرمایش زنگ میزند. بیصبری او حدی ندارد. اما نمیتواند به او دسترسی یابد. آشنائی بیننده با او، از همان زنگ زدن سراسیمه اش آغاز میگردد. تمام وجود او از طپشی نارام مرتعش است. زن مریض و حامله اش را به جرم بی پولی از شفا خانه ای رانده اند. او در پی قرض و وامی بی تاب است. دست دادگری در آن حوالی در دسترس نیست. زمانی که کارفرما را می یابد به جز از اهانت چیزی نصیبش نمی گردد. هنوز گوشی بدستش است که هیاهوئی بر میخیزد. گروهی از افغان ها را پاسداران تعقیب میکنند و تحت لت وکوب قرار میدهند. او هم در جمله هموطنان غیر قانونی و بدون کارت هویت دستگیر می شود. عذر و زاری بخاطر همسر ناخوشش که از فرط بیچارگی در برابر دیدگان کودکان نا توانش نقش بر زمین شده است، جائی را نمیگیرد.
در بازداشتگاه، بازهم عمر میکوشد تا ترحم افسر ایرانی را جلب کند. افسر که ظاهرآ با همسر خویش نوکر وار زبان به تملق گشوده است، به مجرد گوشی گذاردن امر میدهد تا افغانی آشغال را ازو دور کنند.
اتوبوسی جماعت بیوطنان را شبانه به زندان وحشتناکی می برد که سنگ سپیدش مینامند. راننده که از بوی بد مسافر های وحشی اش رنج می برد، پول گزافی برای کرایه راه از آنها میگیرد.
وقتی اتوبوس به زندان می رسد، افسری برای مسافران اعلام میدارد که به جهنم رسیده اند. استقبال از زندانیان جدید پر از اهانتی غمبار است. در هر قدم سیل فحش، و مشت ولگد نثار آن بخت برگشتگان می گردد. برای پیشروی در صحن زندان، باید هم بر زمین نشسته، با دسته های گره خورده بر گردن، خیزک زنان راه بپیمایند. متخلفین سخاوتمندانه لگد میخورند و بر گور پیر و آبا و اجداد شان لعنت فراوان نثار می گردد.
با عبور از پشت دفتر افسران، کمره از لوحه ای که بر دیوار نصب است تصویر پر معنائی می گیرد:
مسلمانان جهان با هم برادرند!
نامنویسی در لیست زندانیان نیز پر از فحاشی و بد زبانی و تهدید و اهانت است. از خلال باز پرسی ای میدانیم که محمد عمر چهل ساله و ازقوم تاجیک است. وقتی که زندانیان در صحن زندان جمع می شوند، بلند گو ها موسیقی انقلابی ایرانی پخش میکنند. عمر از مخزن آبی دست و رویش را می شورد. افسری با خشونت تمام برایش میفهماند که آن آب، آب افسران وکارمندان است.
در یکی از خیمه های بیشمار زندان، مرد پشتونیست بنام غمی که با صاحب منصبان ایرانی زد وبندی آشکار دارد. با هم چلم دود میکنند. چرس می کشند و خوش و بش شان بسیار است. همه فکر میکنند که او توانمندی کمک شان را دارد. آوازه است که زندانیانی را پنهانی از حبس می رهاند. دوست و معاون او جوان هزاره ایست که عوض نامدارد. زندانیان که تعداد شان زیاد است، تبصره های گوناگونی در مورد غمی دارند: گروهی میگویند که مردیست صلاحیتمند. با رئیس زندان معامله هائی دارد. در اردوگاه مواد می آورد. لیست هائی می سازد. بعضی از زندانی ها را با خود می برد.
درفضائی پر از انتظار و دلهره و اظطراب ، عمر شبانگاهان گریه های دختر هایش را، ناله های دردمندانه زن ناتوانش را از یاد برده نمیتواند. در زندان همه از نا سخاوتمندی روزگار می نالند وا ز آمدن به آن ملک بی ترحم سخت پشیمان اند. عمر مسلمانی ایرانیان را مورد سوال قرار میدهد. شبانه میگیرید و از شدت تاثر دچار تنگ نفسی میگردد. وقتی سری از خیمه بدر میکند تا سینه تنگش را از هوای تازه پر کند، سیلی که از فحش و اهانت نثارش میگردد ، دردش را دو چندان می سازد.
برای رفتن به بیت الخلا زندانیان باید از دهلیز گندیده ای که لبریزِ مواد فاضله و ادرار است، بگذرند. جعفر که مرد مریضی است، از فرط نا توانی در آن گندیده آب سقوط میکند. عمر دیگران را وامیدارد تا هموطن بخت برگشته را با هزار زحمت بلند کرده و لباسش را نیز عوض کنند.
جعفر که از پای افتاده است، قادر نیست تا در حاضری گرفتن زندانیان حضور بهم رساند. عمر دلیل غیابت جعفر را بیان میکند و خود مجازات می شود. جعفر بیمار را بزور، کشان کشان به صحن زندان می کشانند. او قادر نیست تا بروی پا هایش استوار بیایستد. اما در آن دیار، رنجوری و دردمندی عذری نیست. دختر جعفر که در بیرون زندان در آرزوی دیدار پدر است، در صحنه چماق خوری و حشیانه او نا خواسته حضور می یابد. لاشه بیحال جعفر را در بیت الخلای کوچکی زندانی میکنند.
عمر با همراهی دوستش حسین، شکایت به غمی می برد و وضع اسفبار زندانی شدن بی موجبش را بیان میکند. غمی که ظاهرآ هیچنوع احساس همدردی ای با او ندارد میگوید که لیست او قبلا کامل شده و از دستش کاری بر نمی آید. در مقابل عوض، شاید کاری برای او کرده بتواند. عمر همراه با هم اطاقی دیگری، با پرداخت صد هزار تومان زمینه فرار شان را فراهم میسازد.
در شب موعود، وقتی عمر و هم اطاقی اش حسین برای فرار حاضر می شوند، عوض بهانه میکند که با پولی که پرداخته اند فقط یک نفر گریخته میتواند و بس. بلاخره چون وضع عمر بغرنج تر از حسین است، قرار بر آن می شود که تنها او بگریزد. وقتی در تاریکی شب، از دیوار زندان به امید استشمام هوای آزادی فرود می آید، افسرانی در انتظار اویند. روز بعد چنان دمار از روزگارش بر میآورند تا برای دیگران سر مشقی شود...
عوض، معاون غمی، به هم قومی خود حسین ، که با تعداد کثیر هموطنان غمزده و بر آشفته شاهد خرد و خمیر شدن وحشتناک دوستش عمر است، نزدیک شده و به او میفهماند که عدم روان کردن او به منظورجلوگیری از دچار شدن به سرنوشت عمر بود ه است!
ناگهان فلمی که میرفت تا ظاهرآ پرده از ددمنشی همسایه ای ستمکارو نژادپرست و تبعیض طلب بردارد، با ظرافتی شگفت انگیز، هموطنان خودش را ریا کار و مقصر و توطئه طلب قلمداد میکند. گوئی در نشستی شیطانی، پشتون و هزاره دست به هم داده اند تا هموطن بی پناه تاجیک شان را تا سرحد نامردی رذیلانه ای تحت شکنجه و عذابی بی پایان قرار دهند. توجیه این صحنه سازی ها مستلزم تعمقی است که ازساحه توانمندی نویسنده این سطور بیرون می نماید.
فلمنامه روالی خطی و طرح ساده ای دارد. فلم توصیفی مستند گونه است از زندانی مخوف. زندانبانان همه بد اند. بدِ بد. قلب های شان با عاطفه بیگانه است.
زندانیان اکثرآ مردمانی اند متین وبرده بار. رنج می کشند و تحمل می کنند. زیاد تر بیگناه اند و بدون دلیل راهی زندان شده اند. بین سیاهی و سپیدی رنگ دیگری نیست. و این خود بزرگترین مشکل این فلم است. فلمی که ظاهرآ به مثابه فریاد قوی ای در گوش وجدان می کفد و برای اولین بار از رنج های عظیم ملتی یتیم و بیکس پرده بر میدارد، نا گفتهء دیگری نیز دارد...
فلمنامه با تآمل بر شخصیت های متفاوت، طعم واقعگرائی گزارشی را بر خود میگیرد تا اینکه به عمق مسایل برود. زندان بانان منفور نماد ملتی نژاد پرست می شوند که با وجود شعار های برادرانه، همسایگان فلک زده شان را تا آخرین سرحد بی آبروئی مورد انزجاری بی پایان قرار میدهند. رفتار حقارتبار، با تکراری مداوم، بالاتر از حد تحمل بیننده استمرار می شود. زندانیان مظطرب و سرخورده، وضع اسفناکی دارند. احساسات گرائی مفرط فلمنامه ، مانع تفکر در مورد علل عمیق نا بسامانی های ازین قبیل است. رفتار فاقد هر نوع اصول انسانی به اندازه ای زیاد است که خشونت ها را رفته رفته عادی جلوه داده، از سهمگینی شان میکاهد. در هر لحظه فلم، احساس خطری فرسوده کن، طنین انداز است.
مسببین تیره روزی هموطنان کیست؟ در قعر زندانی دوردست، در کشوری فارسی زبان، که اتفآقآ اکثر زندانیان افغان و بدون خصایص نمایان قومی اند، فقط یک نفر با توجه خاصی پشتون بودنش را فریاد میزند. لحن او گویای اصل و ریشه اوست. تمام خاصیت های کلیشه ای را داراست: چرس می کشد، قاچاق میکند، همجنس باز است. روابطش با مسئولین زندان بی نهایت خوب و صمیمانه است. همه بر زیر خیمه او میروند و از و حساب می برند. ظاهرآ در تجارتی با زندانبانان شریک است. دستیاری دارد هزاره تبار. هیچ چیزش به یک زندانی نمیماند.
شخصیت عمر بر بستری از اهانت و توهین در فضائی شکنجه آلود شکل میگیرد. در شروع فلم مردیست سراسیمه و آشفته. قصد دارد با وامی تن رنجور زن آبستنش را از دردی جانکاه نجات بخشد. اما خود در دامی می افتد که به چاهی بی انتها میماند. با هر قدم، زندگی اش از سیاهی به تیرگی و ظلمت کشانیده تر می شود. فلمنامه با داستان او آغاز میگردد. اما در زندان، کسانی چون او بسیارند. فلمنامه نویس گوئی در تعقیب شخصیت اصلی داستانش دچار تردید میگردد. فلمنامه با توجه به شخصیت های دیگر، ترسیم عمیق شخصیت مرکزی را مغشوش می سازد و از اهمیتش میکاهد. در درون زندان داستان حرکت خود را از دست میدهد واز هم پاشیده می نماید. شخصیت اصلی برتری اش را بر دیگران به ثبوت رسانیده نمیتواند. البته منظور ازین برتری، جذابیت داستانیست...
افسران ایرانی که در اهانت و توهین گوئی با هم داخل رقابتی بی انتها شده اند، همه زیاد با هم شبیه اند. تعدد آنها، شباهت رفتار و کردار شان این از هم گسیختگی را شدت می بخشد. داستان فردی به یک نوع داستان گروهی مبدل میگردد و شخصیت اصلی وجه تمایزش را با دیگران می بازد و مرکزیتش را از دست میدهد.
بنا بر قواعد و گرامر فلمنامه نویسی، فورمول جهانشمول و شتابزده یک فلمنامه را میتوان چنین خلاصه کرد:
در آغاز هر فلم، شخصیتی قصدی دارد. برای رسیدن به هدفش داخل اقداماتی میگردد. موانعی از هر قبیل مانع رسیدن او به هدف میگردند. از مبارزه او با موانع جدال به و جود می آید. جدال ماجرا می آفریند و منجر به رسیدن و یا نا رسیدن شخصیت فلم به هدف میگردد.
تلاش زیاد در اینست که حوادث، از هر قبیلی که باشند، موجب انکشاف شخصیت اصلی گردیده و نقش عمده او را در پیشبرد داستانی تا آخر حفظ کنند. در فلم همسایه تشریح این هدف در شروع فلم به خوبی اظهار شده است. اما حوادث بعدی این هدف ابتدائی را کاملآ از یاد می برند. قهرمان فلم دستخوش نا بسامانی های غیر منتظره ای میگردد و قادر نمیشود تا هدفش را دنبال کند.
افسران پاسگاه به نماد تخویف، خطر و اهانت مبدل شده اند. هیچک از آنها از راه انسانیت نگذشته است. همه خوفناک، بد خواه، مستبد، غریب آزار و تا حدی مریض گونه اند. از رنج زیر دستان حظ می برند. یک ماهیتی همگانی، وزن افسر ی را که منحیث نقش منفی باید ظهور کند، ضعیف می سازد. همه همکاران مانند اویند و او مانند دیگر هم قماشانش. خاصیت ضد قهرمان بودنش زیاد تخفیف می یابد. این خود نقص سناریو است که خواسته است خوبی ها و بدی ها را منصفانه بین دو گروه مستبد و مظلوم پخش و تقسیم کند. در نتیجه قهرمان اصلی کاملآ قهرمان نمیماند و شخصیت مخالف فاقد وزنی در خور شآن خود میگردد.
در یک فلمنامه خوب موجودیت یک قهرمان قوی مرکزی حتمی است. عدم حضور او باعث پراگندگی توجه بیننده می شود و از وزن داستانی اش میکاهد.
قهرمان فلم زمانی که وارد داستان می شود، درد کشیده و سخت سراسیمه است. بیننده شناخت قبلی ای ازو در فضای آرامتری ندارد تا با شخصیتش نیمه انسی گرفته باشد. زن دردمندش را نیز پیش از پیش ندیده است و با دو دخترش آشنائی ندارد.
او با عذر و زاری و گریه و تضرع به میدان می آید، گرچه در نخست احساسات بیننده را بر می انگیزد، اما بعدآ از شدت رنج های بی پایان او نوعی احساس خستگی و انزجار به بیننده دست میدهد. تناوبی در غم و خوشی نیست. تاثر دایمی، سخت ملال انگیز است. معرفی ناقص و نا تمام شخصیت اصلی، موجب عدم نزدیکی بیننده با او میگردد. مردی که همواره به مویه و زجه حرف میزند و میگرید وزار میزند و تضرع میکند، از قدرت جذابیت قهرمانی های خود میکاهد.
در یکی از صحنه های نخستین، در حالیکه افسر ایرانی مشغول صحبت تیلفونی با همسر خود است، قهرمان فلم با اصرار زیاد و آزار دهنده ای ، همزمان با او ، داخل صحبتش دویده و با پا فشاری بی نظیری خواهان دادرسی به و ضع خود میگردد. این صحنه حتی خشم بیننده را نیز بر علیه قهرمان فلم بر می انگیزد. بد رفتاری افسر ایرانی بعد از خاتمه صحبت، بر خلاف آنچه کارگردان میخواست به ثبوت برساند، قابل توجیه به نظر می آید.
موجودیت او در زندان در همزیستی با زندانیان بخت برگشته دیگر که همه از دردی رنج می برند، درد های او را معمولی تر جلوه میدهد. سرنوشت دردناک جعفر که او هم بدون مقدمه قسمتی از داستان را اشغال میکند با حضور تصادفی دخترش در صحنه لت خوری وحشتناک او، با وجود مزایایش کاملآ اضافیست. فلمنامه نویس می توانست شخصیت های مشابه را در وجود یک شخصیت قوی اصلی ذوبان دهد. مثلآ به عوض دختر جعفر ، دخترک عمر، قهرمان اصلی، شاهد اهانت و کتک کاری پدر می گشت، تا رشته اصلی داستان از هم پاشیدگی نجات می یافت.
شخصیت ها شباهت های زیادی با هم دارند و تفکیک خصا یص شان از همدیگر ساده نیست. آنکه را که بایست قهرمان فلم پنداشت، برازندگی چنین موقفی را، بخاطر عدم پرداخت عمیق داستانی، گوئی ندارد. مریضی جعفر و آنچه براو می رود، قصه عمر را تا لحظات درازی دستِ دو می سازد. همایون پائیز که بازیگریست توانا، با نگاه سرد و سیاه و خصومتبارش، نقش منفی فلم را میتوانست سهمگینی عمیق تری بخشد. گوئی در انتخاب بازیگران، به جز از چند مورد، دقت خاصی صورت نگرفته است.
سرسپاهی زندان، با بازی خوبش، جسمآ شباهت زیادی با زندانبان که مردیست ددمنش و بد طینت و بد سگال، ندارد. امکان تعویض نقش او با نقش قهرمان اصلی داستان موجود بود.
از شروع توقیف، عمر با مردی بنام حسین همراه و ظاهرآ دوست است. در اکثر صحنه ها آنان باهم اند اما حتی کلامی با همدیگر رد و بدل نمیکنند. حضور حسین دایمی است بدو ن آنکه در نخست اهمیت نقشش قابل فهم باشد. وقتی جعفر، یکی از زندانیان به مرضی مبتلا میگردد، بخاطر انسجام بهتر فلمنامه ، اگر آن مریضی حسین و یا قهرمان فلم را رنجور می ساخت، برای عملکرد فلمنامه بهتر بود. اما دلیل پنهانی ای مانع این امتزاج عضوی عناصر فلمنامه میگردد که بعدآ توجیه اش را بنوعی می یابد.
زندانی بدان بزرگی، از انسان های ظاهرآ بیگناه لبریز است. گوئی همه با هم ، بدون محاکمه ، بروی هم ریخته شده اند. واقعیت هر چه باشد، موجودیت همزمان گروه های واقعا گناهکار، زشتخو و تبهکار در میان زندانیان داستان فلم را از کیفیت بهتری برخوردار می ساخت.
این مسئله در مورد شخصیت های مخالف نیز که جمعی از افسران و یا نگهبانان زندان اند کاملآ وفق میکند. به عوض چندین تن زندانبان که در فضیحت و اهانت با هم مسابقه درد انگیزی را آغاز کرده اند، با تلفیق و ذوبان آنها با هم ، یک شخصیت منفی قوی ساخته می شد ودربین آنهمه سپاهیان ددمنش، انسان درست و برخوردار از حس آدم دوستی ای نیز بایست حضور می یافت، تا افتضاح یک زندان، دامنگیر ملتی نمیشد. وهم فلم از قاطعیت شتابزده و از حکم مطلق اش، چنان رنج نمی برد. حضور چند افسر بی غرض و حتی نیکخواه از پراگندگی نقش اصلی منفی میکاست.
زمانی که قهرمان فلم داستان زندگی اش را با جزئیات با مویه و درد و ماتم به غمی قصه میکند، بیننده پیش از پیش همه این حوادث را دیده است. تکرار آنچه را که با تمام سهمگینی اش یک بار متحمل شده ایم، غیر قابل تحمل است.
زمانی که محمد به بهانه گریز بدام زندانبان می افتد ودر حضور زندانیان بیشمار به صورت غم انگیزی لت خورده، مضروب و مجروح در برکه آب انداخته میشود، زندانیان از رنج های بی پایان او خشم می گیرند، فر یاد های اعتراض آلود شان فضا را می لرزاند. بیننده نیز از مجازاتی چنین ناروا، سخت به جوش می آید. برای لحظه ای چنین فکر میگردد که همه داستان بسوی اوج، با شتاب پیش می رود. هر دل حساسی خواب قصاص محرک اصلی این همه بیعدالتی را می بیند. آرزوی یک قیام عمومی در همه دل ها ریشه میدواند و از قیافه ها خشمگین گمان آن میرود که طغیانی بی امان، دروازه ظلم و ستم را مانند دریای طوفان زده ای از بیخ بر خواهد کند. اما بر خلاف انتظار آبی از آب ها تکان نمیخورد. محمد در اوجی بی سرانجام خرد و خمیر میگردد.
درین صحنه که کینه تماشاچی نیز بر ضد بیرحمی زندانبانان اوج گرفته است، همه دل ها در انتظار انتقام اند. ولی انتقامی در کار نیست. اوجی که میرفت پر بار شود، ناگهان می خشکد و منجمد می شود. آنچه را تزکیه نفس توسط هنر میخوانند در ین اوج حتمی بود, اما افسوس که فلمنامه نویس متوجه این احساس نیست و فرصت طلائی را از دست میدهد.
قهرمان اصلی از صحنه بیرون میرود و وقتی دوباره نمایان میگردد دیگر برای اوجی قوی، قدرتی ندارد. و هم بیننده از تب و تاب سوزناکش افتاده است. درین فلم عناصر قوی ای بود که میتوانست اثر زیبائی از خود بیادگار بگذارد اما کوچک اندیشی های بیمورد مانند موریانه ای جادویش را از درون خورده و بی اثر می سازد...
همسایه مُهر و نشانهء و روح روزگاریست سخت شگفت. گوئی آینده نگری ها به جز از کینه توزی های بی پایان، و نفاق اندازی ها، خواب زیبائی را در خرگاه اندیشه نمی بافند. در جامعه کثیرالاقوامی مانند کشور ما، که با بحران هویت ملی مواجه است، نبودِ یک فرهنگ ملی که تجلی گر ارزش ها و منافع تمام اجزای سازنده آن باشد ، زمینه تفرقه اقوام مختلف و تمایل برخی از آنان را به استقلال و جدایی طلبی فراهم خواهد کرد.
February 27th, 2012
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- ماریا دارواســـد الله آرام هنرمند تیاتر افغانستان به جاویدانگی پیوست
- نویسنده و مرتب عبدالله « وفا»یادی از استاد حفیظ الله « وفا » نورستانی
- سید احمد ضیا نوری روان مطهر و بزرگ استاد ( بیسد) شاد
- میرعبدالواحد ساداتصدای آشنای کریم از ام البلاد قدیم
- ماریا داروبیسد کی بود؟
- زلمی رزمیدرسوگ ازدست دادن استادعبدالقیوم بیسد
- نگارنده: زلمی رزمییادی ازبلبل توده ها مومن جان (بیلتون)
- فرستنده: آصف بره کیفلم یوسف بره کی برندۀ عالی ترین جائزۀ جشنوارۀ جهانی 2013 فلم های کوتاه دانشجویی مونترآل شد
- آصف بره کیدیر کاندیدات
- امان معاشرآریانا سعید با هنر ستوده
- نگارنده : زلمی رزمیمروری برکارنامه هنری وحید قاسمی
- نکارنده : زلمی رزمییادی از رحیم مهریار(سلطان غزل) هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمییادواره احمدظاهر آوازه خوان حنجره طلائی
- زلمی رزمییادی ازاستاد محمدحسین سرآهنگ سرتاج موسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ستاره تابناک و بی بدیل هنر موسیقی افغانستان احمد ظاهر شهید
- امان معاشر ، خبرنگار آزادوحیدامید پیشقراول (راک ان رول)درموسیقی افغانستان
- سید احمد ضیا نوری ( مهریار) که مهرش بدل باقیست
- نگارنده : زلمی رزمییادی از نصرت پارسا
- زلمی نصرتتل پاتي ظاهر« هویدا«
- نگارنده: زلمی رزمی نگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثار زنده ياد ( نينواز )
- بشیر دژم یادی از مرحوم استاد ننگیالی(کارمند شایسته فرهنگ جمهوری افغانستان )
- بشیر دژم هفته تجلیل وقدر دانی از آوازخوان جوان ومحبو ب امُیــــــــــــدنظامی
- بشیر دژم (سرپرست اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان )تجلیل وبزرگداشت از هنرمند ا ین هفته موسیقی ما (بشـــــــــیر احمـــــــــد کــــــــندهاری)
- زلمی رزمیاستاد جلیل زلاند و هفت دهه عشق با موسیقی
- سجیه الهه (احرار) انستیوت ملی موسیقی افغانستان
- نذیر احمد ظفر سالاران هنر در مهاجرت
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادعتیق مزاری ، صاحب صدای سحر انگیزی که به مطرح شدن نیاز دارد
- دکتر بیژن بارانربعه سینماگران: رهنما، غفاری، کاووسی، گلستان
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل وقدر دانی از هفته ای (استاد رحمت الله عامر، نغمه سرا )
- اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان تجلیل از هفته ای (استاد حسن هاشمی)
- بشیر دژم یادی از استاد گرامی محمد حسین ارمان
- دکتر بیژن بارانفروغ و فیلم
- داکتر آرینیادی ازظاهر هویدا
- نگاهي اجمالي به زندگي نامه هنري احمد پرویزآهنگسازوترانه سرای جوان وخوش صدا
- شیرین نظیری فعال حقوق زنبانوافسانه ستاره هنرموسیقی افغانستان
- نگارنده: زلمی رزمیهمایون سخی نوازنده پنجره طلائی هموطن ما در یک نگاه
- عطا احمدىراجش كنا ستاره سينماى هند درگذست
- سید احسان " واعظی "استاد محمد حسین سر آهنگ( بخش دوم )
- سید احسان واعظی پایه های مستحکم خرابات کابل
- سید احمد ضیا نوری سلام به این مرد با وقار از روز ازل تا لحظهء غروب
- ماریا دارو الحاج عبدالمحمد همآهنگ
- نگارنده: زلمی رزمیشاخه گلی به احمدظاهر
- نگارنده : زلمی رزمیبه یادمان سومین سالگرد درگذشت خانم ژیلا آوازه خوان سابقه دار رادیو و تلویزیون کشور
- نوشته داکتر عارف پژمانهماهنگ ، صدايی کابليان، خاموش شد!
- ولی محمد« نورزی»د استاد هم آهنګ په یاد
- عطا احمدىبازهم صداى دلنواز ديگرى خاموش شد!
- همایون باختریانیغلام محمد مصور میمنه گی پیشاهنگ هنر نقاشی مصور
- رسول پویاندر مجلس استاد محد علی عطار هروی
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی سرود سراومد زمستون
- اسماعیل هوشیارفاصله فتوای دیروز تا به امروز !
- امان معاشر،خبرنگار آزاد فلم برقع در فستیوال بین المللی فلم های مستند درونکوور کانادا
- دکتر بیژن بارانگویشهای ترانه و سرود
- نگارنده : زلمی رزمیسینمای افغانی درکجا ایستاده است؟
- نوشته : ماریا دارو آنکه هویدا بود ناپیدا شد مگر طنین صدایش که آخرین بار شینیدم در گوشهایم ظنین انداز است
- عبدالو کیل کوچی ظاهر هویدا به جا ودانگی پیوست
- ولی محمد نورزیدافغانستان نامتو سندرغاړی ظاهرهویدا په آلمان کي په حق ورسیدې
- نگارنده : زلمی رزمیمرگ هنرمند درغربت
- عطا احمدىظاهر هويدا آوازخوان نسلهاى ديروز،امروز و فردا ى كشور درگذشت
- حمید محویبرتولت برشت دربارۀ سینما (1931-1933)
- نقدی از همایون کریمپورهمسایه
- دکتر بیژن بارانمحبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون
- نگارنده : زلمی رزمینگرش کوتاهی دربارهٔ شخصیت هنری نجیب رستگار
- سیامک ستودهگلشیفته فراهانی خراشی بر پوست شب
- نگارنده: زلمی رزمیاستادهماهنگ چهره سرشناس و بنام هنرموسیقی سرزمین ما دربستربیماری
- سید احمد ضیا نوریضایعهء فرهنگی
- نگارنده : زلمی رزمیتواب وهاب هنرمندچیره دست و قابل افتخار برای جامعه افغانی
- کریم پوپلصفدر توکلی
- نیلاب موج سلامفریدا کالو، لیوتروتسکی، اندری برتون، نمایشگاه پاریس
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (2)
- صالحه رشیدیدر حقيقت فلم مدرسه افتتاح شد !
- برگردان میم حجرییوهانای مقدس کشتارگاه ها (1)
- عطا احمدىجگجيت سينگ شهنشاه غزل خاموش شد
- ارسالی ش اسحاق زیدرگذشت شهنشاۀ غزل، جگجیت سنگ
- باز گل بدخشیکریم پوپل
- برای ویکتور خارا یازده سپتامبر
- نگارنده : زلمی رزمی تبصره ای پیرامون ( تبصره گذرا بر تدویر نشست فرهنگی کشورهالند) و جوایز سینمایی شهر فرانکفورت
- شبی در پای نوای دلنواز موسیقی با حبیب قادری فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- ارسالی شین میم شینفرزند «وین سرخ»
- زلمی رزمییادمان اولین سالگرددرگذشت رحیم مهریار
- زلمی رزمینگاهی به ویدیوهای افغانی و ویدیوسازان
- محمدرضا راثی پورسردسته ابلهان تهران
- ازکریم پوپلبابه قِران
- ماریا داروتداوی جناب امانی هنرمند خوش آواز آغاز گردید
- نوشته نذیر ظفربلبلی که ترانه ندارد
- فرشید رویاییکمانکشی های مروت
- نگارنده : زلمی رزمی امیرجان صبوری هنرمندی که با دختر(هری) بدنیا آمد
- مکی عارفیادبود درگذشت زنده یاد عارف جهش
- برگزیده نقاشی هایبرگزیده نقاشی های
- برگردان شین میم شینپابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها
- فرامرز دادرسخرسی که دو گروگان آلمانی را در ایران نجات داد
- منیر سپاسصدای خراباتیان کابل
- همت الله امین زینازيه اقبال دپښتوژبې غزلبوله سندرغاړې
- امان معاشر مصاحبۀ تلفونی خبرنگار مجلۀ نشریۀ زن با خانم پرستو بلبل خوش آواز کشور ما
- نگارنده : زلمی رزمی خانم پرستو مهریار ستاره همیشه محبوب هنرموسیقی بانوان کشور
- دکترحمید مفیدحمید جلیا مردیاز تبار هنر و خرد
- متن کامل دفاعیه جعفر پناهی تاریخ برخورد با هنرمندان را فراموش نمیکند
- حمید محویتأملاتی دربارۀ مفهوم سینمای ایران
- الف - محشور چشمان آبی چهره گلابی
- نو شته نذیر ظفرهنر مل ؛ هنر مل بود
- فضل الرحیم رحیم ممثل ، دایریکتر و صورتگری با جاذبه ئ از عشق و ا مید جهان فانی را وداع گفت
- دکتر بیژن بارانتطور موسیقی ایرانی
- نگارنده : زلمی رزمی نگاهی گذرا بزندگی وکارنامه های جلیل احمدمسحورجمال
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم منیر سپاس ، آوازخوان با استعداد کشور ما مقیم المان
- امان معاشرستار صابری هنرمند نقاش، نویسنده، و کارتونیست مستعد کشور
- امان معاشر،خبرنگار آزادسخنی چند با یک تن از جوهر شناسان
- نوشته : انجنیر صدیق قیام تال و لی یا ریتم
- نکارنده : زلمی رزمی مرگ رحیم مهریارآوازخوان خوش آواز وسابقه دار رادیوتلویزیون کشور
- همت الله امین زیله سندرغاړې نازيې اقبال سره ادبي مرکه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد گفت و شنود با محترم ببرک وسا ، موسیقیدان افغان مقیم المان
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد اینک سی و یک سال ازمرگ احمد ظاهر ، آوازخوان نسلها می گذرد او هنوز هم محبوب قلبهاست
- نگارنده : زلمی رزمیبیاد استاد فقید محمدحسین سرآهنگ
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با ممثل ورزیدهء تیاتر و سینما کشورما آقای زبیرپاداش مقیم المان
- انجنیر صدیق قیام انواع موسیقی در جهان
- انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد استاد اولمیر زموږ د هیواد ویاړلي اوبرمیاله هنري څیره
- سید احمد ضیا (نوری) چراغ دیگری خاموش شد
- نوشته : انجنیر صدیق قیام راگ و تات
- نيلاب سلامبدرود « رودگر » با رود زندگی
- عبدالوکیل کوچیهنر وهنر مند
- نو شته نذیر احمد (ظفر)خنده ای اشکریز
- فضل الرحیم رحیم انیسه وهاب ، هنربیشه ء ممتاز کشورما جهان فانی را وداع گفت
- مرکچی: انجنیرعبدالقادرمسعود د خوږغږلرونکی سندرغاړی استادیارمحمدسره ځانګړی مرکه
- حمید محوینقدی در بارۀ «انجمن هنر در تبعید»
- فضل الرحیم رحیم گفت وشنود با احمد پرویز آهنگساز و آواز خوان خوش صدا و با ذوق
- نوشته : انجنیر صدیق قیام مبدأ موسیقی و فولکولور
- فضل الرحیم رحیم گفت و شنود با محترم بشیر دژم ، هنرمند با سابقه عرصهء موسیقی افغانستان
- نوشته : انجنیر صدیق قیامدرک موسیـــــــــــــقی
- آصفه"صبا "یادی از پروفیسور غلام محمد میمنگی
- انجنــــــــــــیر صدیق قیام فراز ونشیب موسیقی در سر زمین ما
- مرکه کونکی انجنیر زلمی نصرتد محترم فرهاد «دولت زی» سره لنډه مرکه!
- نگارنده : زلمی رزمی جشنواره بزرگ موسیقی افغانی درشهرهامبورگ یک استثنا بود
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش سوم
- میهن فدا -- محشوربه بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر بخش دوم
- انجنیر صدیق قیام سرقت آثار ادبی دیگران گناه نابخشودنی است
- میهن فدا -- محشور به بهانه هشتاد سالگی لتا منگیشکر
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادچهارمین جشنواره ء اهدای جوایز تلویزیون آریانا، به بهترین های هنر موسیقی افغانستان، در شهر هامبورک المان
- رزمیآشیانه
- فضل الرحیم رحیمآیندهء درخشان در انتظار جوانی بنام احمد پرویز ، آواز خوانی با صدای سحر انگیز
- انجنير سيد احسان واعظی خرابات و نقش آن درسيمای فرهنگی کشورمان
- داکتر خاکستر تکه تکه تکه میشم
- زلمی رزمی دنیای هنروهنرمندان
- نگارنده : زلمی رزمیزما درهمه مرگ را زاد ایم
- رستم پیمانعلل "جاوید"انگی آمدظاهر
- هـ. دوستگُرمانی، یا شاگرد شدن نزد استاد موسیقی،رسم پسندیدۀ نگهداشتنی
- سيد مرتضي حسيني شاهترابينگاشتهاي برای "آخرین ملکهی زمین"
- نگارنده : زلمی رزمی به مناسبت درگذشت ( بلبل بدخشان )
- امان معاشر خبر نگار ازادگیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر خبرنگار ازادسخنی با مجید قیام رییس مرکز فرهنگی و خانه مولانا در شهر وانکوور کانادا
- امان معاشر نمایشگاه نقاشی ستار صبوری در کنفرانس صلح جهانی در کانادا
- عبدالقدیر میرزاییگزارش از اهدای جوایز به هنرمندان موسیقی افغانستان در کالیفورنیا
- فضل الرحیم رحیم حشمت خان ،با همه ارزو ها نیکی که برای شگوفانی سینمائی کشورما داشت چشم از جهان بست
- فضل الرحیم رحیم داکتر واحد نظری ، دایرکتر ، سناریست و طنز نویس موفق کشور ما در بلجیم
- فضل الرحیم رحیم حفیظ کروندگر ، اواز خوان پرتلاش و با استعداد
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد(پردهُ سوم)
- امان معاشرموسیقی میراثمز گنجینه سی
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد( پردهٌ دوم)
- امان معاشرتنبوره بابه قیران
- دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضليسلطان و چهار دزد
- امان معاشر ستاره هنری از سمنگان در اسمان هنر موسیقی ما درخشید
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پر د ۀ پنجم
- فضل الرحیم رحیماستاد جلیل زلا ند ، شخصیت سرامد و ماندگار در موسیقی افغانستان
- فضل الرحیم رحیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور روی صحنه امد
- دوکتوربشير افضلي وخانم ايلزا افضلي روباه مکار پردهّ سوم و چهارم
- نوشته : امید آذرخشپروفیسور امان الله " حیدرزاد"هنرمند والایی از تبار "مانی" و "بهزاد"
- فضل الرحیم رحیم حفیظ بخش ، غنچهء پرباری دست پرودهء شهنشاه غزل ، زنده یاد استاد رحیم بخش
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضليپر د ه د و م
- فر ستنده : نذ یر ظفر نما یشگاه آثار تا ریخی افغا نستان سوال بر انگیز است
- دوکتور بشير افضلي و خانم ايزا افضلير و با ه مکا ر
- عبدل نصرت یک لحظه خاموشی
- ماريا دارو راحًیً چی وژارؤ په چیغو چیغو
- ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی اتورانک هنر و هنرمند
- نويسنده: سيد مرتضي حسيني شاهترابينقد فيلم بادبادكباز يا گديپرانباز
- مترجم: انجنیرحفیظ اللــه زریـــر گنجینۀ در کابل
- زلمي رزمينگاهی به زندگی، شيوۀ کار وآثارزنده ياد ( نينواز)
- فضل الرحیم رحیم البوم " مادر" اولین کار هنری پیمان حبیب زی
- نو شته نذ یر (ظفر)سفیر دلها
- پشتون – ص – نبردموسيقي ،نوروزورسالت هاي ملي وميهني
- برگردان از یوسف آرینتا" تکسی در تاریکی" برنده اوسکاربهترین فلم مستند
- سعدشصت ساله گي ظاهرهويدا مبارک باد
- نگارنده: زلمی رزمیحضورزنان افغان درصحنه های تياتر
- سيد مرتضي حسيني شاه ترابينفوذ باليوود در افغانستان
- ترجمه ونوشته از :ظاهر دقیقجنگ چارلي ويلسون
- فضل الر حیم رحیم درسوگ و اندوهء شخصیت فرهنگی کشورما مرحوم ضیا قاریزاده
- نویسنده ظا هر دقیق تبصره وانتقاد یک هزاره مهاجر افغان از فلم گدی پرانباز
- فضل الر حیم رحیم گنجینه و پُند ک،اثر استثنائی هنر موسیقی کشور ما
- فضل الر حیم رحیم بصیر حید ر ، سینما گر موفق کشور ما
- فضل الرحیم رحیم مريم شريفي هنرپيشه موفق سينما
- اسد بودافرشتهاي با ناخنهاي سبز
- اسد بودا نسلكشي و منظره
- گزارشگر: ماریا یقینفیلم کوچه نارنجی
- فضل الر حیم رحیم گفت وشنود با دوشیزه رویا مالک، هنر پیشه سینماء خارج از کشور ما
- فضل الرحیم رحیم ظاهر هویدا ، با گامهای استوار از هنر موسیقی تا هنر هفتم ( سینما)
- فضل الر حیم رحیم با فريدون نيازی آشنا شويد
- فضل الر حیم فلم سیاسی و انتباهی پروفیسور
- فضل الر حیم رحیم بزرگداشت از شصت ویک سالگی صاحب صدای سحرانگیز ، هنر مند نسلها احمد ظاهر و بیست هشتمین سالروز مرگ ان سرود گر جاویدان
- مهدی حق وردی طاقانکِیتحلیل سریال جواهری در قصر
- سید احمد ضیا نوریبه یاد نابغه و پروفیسور هنر موسیقی و آواز خوانی در افغانستان
- فضل الرحیم رحیم سخنان چند پيرامون موسيقي تکنو
- اسدالله کشتمند امیر جان صبوری «نیک مردی از تبار نیکان»
- تهيه وترتيب - صباحاول مي سرود هاي جاودانه
- فضل الرحيم رحيمبه ياد بود از استاد رفيق صادق فقيد
- فضل الر حیم رحیمفیروزه نشانهء از مقاومت در برابر غم و درد روزگار
- فضل الر حیم رحیم آشنايي با کارتونيست چيره دست کشورما
- نیلاب سلامتأملی بر "عطر" یا "سرگذشت یک جنایتکار"
- فضل الر حیم رحیمهنر کهکشانی
- فضل الرحیم رحیم شب موسیقی رپ
- فضل الر حیم رحیم پنجه های سحرآميز شيفته محشر مي کند
- فضل الر حیم رحیمساربان به زادگاهش برگشت
- حضرت ظریفی 60مین سالگرد تولدو 27 مین سال روز وفات احمد ظاهر
- فضل الرحیم رحیمبه بهانهء بیست وهفتمین سال مرگ بلبل شوریدهءکشور
- فضل الرحیم رحیم طنین آوازی که بارور شدن موسیقی کشور را نوید میدهد
- گزارشگر مشعلخبر فرهنگي
- فضل الرحیم رحيم ياد نصرت پارسا را گرامی ميداريم
- ساجدهازدرياي آرام شعرتاموج نوازشگر موسيقي
- فضل الرحیم رحیم آشنايي با کارگردان فلم گل محمد و درمحمد
- فضل الر حیم رحیم با سخي رحيمي آواز خوان خوب آشنا شويد
- زریر راوش سرود باستان
- فضل الرحیم رحیم اميد هنری فردای ميهن ما
- ارسالي سمسورهنر، حقيقت و سياست
- ارسالي سپيده صدفبابانوئل شخصيت جذاب سينماي جهان
- منيرسپاس بلخيتراوش اصالت ترنم و اسرار عشق
- زهره يوسفيرفيق ِ صادق ِ مردم
- ارسالي بنفشه ميتراگوگوش در گفتگو با روزنامه اينترنتى «روز»: از زندان تهران تا قفس لس آنجلس
- تهيه و تدوين از عبدالعزیزجهت نگاه مختصری به سير موسيقي در افغانستان
- استادصباحهنر و خلا قيت هنری
- آزمونچارلی چالین
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنرشرقي وغربي دربرگ هاي تاريخ
- زهره يوسفيپژواک در لايتناهي عشق و احساس
- ارسالي فرزاد ساحلسه جنبه نقد هنری
- ا ستا د صبا ح احمد ظاهرجا ودا نه مرد موسيقي کشو رما
- زهره يوسفيو بازهم ضايعه ی و اينبار هم جبران ناپذير
- تلخيص ا ز داکتر صيقلمروري برفيلم «اسكندر كبير» ساخته اليور استون
- تهيه و تدوين از استاد صباحهنربي مانند ، نامه چارلي چاپلين به دخترش وجالبترين مصا حبه پسرچارلي چاپلين
- رستاخيزامروزما را با ارثـيه سياه خود تباه کرديد فردا يمان را به خو د ما وا گذ ا ريد !!!