ضرورت گذاراز تفکرتک قومی به اندیشه فرا قومی در افغانستان (بخش دوم)
محمدعوض نبي زاده محمدعوض نبي زاده

  پیوست به گذشته ........                                              

جهان به سوي پذيرش اصل ، كثرت گرايي قومي، اتنيكي ، زباني ، ديني و مذهبي و مشارکت ملی به پیش می رود . ، وقریب  به دوصد كشور عضو سازمان ملل متحد، نزديك به 160 كشور، كثيرالمليت و چند زبانه محسوب ميشوند .در آن كشورهايي مانند افغانستان كه هنوز حل مسئله قومي ، اتنيكي ، زباني و مذهبي و استقرار عدالت اجتماعي وبرابري شهروندي يكي از موانع بزرگ ملت سازي بشمار ميرود ، افغانستان سر زمین كثيرالمليت است كه تاريخ آن انواع استبداد را از سر گذرانده و بههمان شکل عقب مانده  با ارزشهای بومی –قومی که در سراپای قدرت سیاسی در آن ملموس است .  و نماینده گان اقوام و قبایل متعلق به مناطق خاص شکل قدرت را آرایش میدهند.و نیروهای تمامیت گرا از ین گروه قبیلوی نماینده گی میکنند، که بر بدنۀ قدرت فعالیت دارند.  که این امر باعث گردیده تا اقتدار تک قومی دو قوم بازی گر عمده  سیاسی  بر کتله های اجتماعی و اقوام دیگر  مسلط گردد، . روند دولت سازی، درافغانستان ازمیان دریای خون و آتش ودشمنی های قومی زبانی و مذهبی عبور کرده است. ولی از آنجایکه این روند با اهداف ونیت برتری خواهی و معیارهای نژادی، آغاز گردیده است، دولت های استبدادی  تبعیض طلب  وبرتری خواه امیر عبدالرحمن  و ملا عمر  از زشت ترین نظام های قومی در کشور بوده است .تلاشهای که از بستر حاکمیت برای دولت سازی صورت گرفته  درواقع با سر نیزه همرا بوده که به جای ملت  واحد  ساختن، جراحت های خونینی را بر اندام مردم این سرزمین تحمیل کرده اند. یکی از نمادها ی برجسته  ملت سازی ، خویشاوندی ملی است. خویشاوندی ملی، میتواند رشد استعداد جامعه و تشریک مساعی برای توسعه متوازن را درعرصه های متفاوت زندگی فراهم نماید. فقدان این پدیده درساختار روابط اجتماعی، قبل ازهرچیز، روحیه بی اعتمادی وخود برتر بینی کاذب را به نمایش گذاشته ودرفرجام تجزیه و تفرق قومی را برجسته می سازد. درافغانستان ازآنجایکه پدیده های اجتماعی از چشم انداز حاکمیت تعریف شده اند، که معیارهای قضاوت در روابط و مناسبات اجتماعی معیارهای حاکمیت پسند باشد.مردم افغانستان هیچ گاهی خودرا مردم متحد، هم سرنوشت  و دارای علایق مشترک احساس نکرده اند. بدلیل اینکه حاکمیت خود مروج عصبیت های قومی ومذهبی بوده ، تفرق اجتماعی عملا به تجزیه قومی منجر گردیده. وکشور را برای یک قرن از مسیر توسعه وتکامل منحرف کرده است. فرایند این رویه، موانع متعددی رادرمسیر توسعه وتکامل این جامعه ایجاد کرده اند که عدم خویشاوندی ملی یکی از این موانع تلقی میگردد.  وضع موجود باعث استحکام بیشتر وحدت میان آن گروپ هایی گردیده،  که از نظر قومی با هم مرتبط و وابسته هستند. از همین شعار ها یکی هم اصطلاح " وحدت ملی" است، که امروز بسیاری از روشنفکران  را نیز این مقوله بخود مشغول داشته است. درحالیکه این پدیده مانند سایر ارزشهای جوامع پیشرفته، فرایند رشد منطقی – تاریخی و محصول بلوغ جوامعی است که با مناسبات فرسودۀ فیودالی وداع گفته و به هژمونیزم بومی –قومی پشت پا زده اند. تا زمانیکه شگافهای جامعه به مثابۀ زمینۀ اجتماعی سیاست بر پایۀ باور های شهروندی فعال نگردند؛ هژمونیزم قومی به عنوان روبنای مناسبات فرسودۀ جامعه و حکم اجتناب ناپذیر تاریخ دوام خواهد یافت. در طول تاریخ استبدادی دو ونیم سده اخیر افغانستان  مبارزات خونین زیرنام گروهای سیاسی ایدئولوژیکی  راست وچپ –  قبل ازآ ن استبداد  خاندانی قبایل سدوزایی و محمد زایی ها که  در حقیقت خصوصیت قومی و خاندانی را دارا بودند صورت گرفته است  و مبارزین سیاسی اقوام تحت ستم بخصوص جامعه هزاره  درین مبارزات سیاسی و نظامی دادخواهانه   بزرگترین قربانی و تلفات انسانی و مادی را تا سر حد قتل عام ها - کوچ اجباری - زمین سوخته و نابودی شصت ودوفیصد  نفوس آن  پرداخته اند. تاريخ مليت هزاره بمثابه يكي از اقوام تحت ستم  با استبداد مستقيمآ دست و پنجه نرم ميكرده و چندين دوره زير تيغ نسل كشي هاي جلادان تاريخ قرار گرفته ، بيشترين ضربات را در پيكر هويت اتنيكي خود نيز متحمل گرديده است  .از ديد تاريخی خاطرات آن بد رفتاری ها بسيار نفرت انگيز ميباشد و برهمين پايه احساس و روان آزاد منشی و حق خواهی بصورت گسترده درحال بيدار شدن است و داعيه حق خواهانه با ايجاد نظام  نامتمرکزدر چارچوب کشور واحد بر پايه هويت ملی و تاريخی مطرح گرديده، جالب و دموکراتيک پنداشته شده ولی گروهای برتری خواه قومی که ، با آشفتگی فکری سخن های شفاف را وارونه تعبيرنموده وآن نظام را تجزيه کشور وانمود کرده اند. ، برای حل دموکراتیک مسئله ملی و رفع تمام نابرابری های سياسی و اجتماعی ایجاد نظام  نا متمرکز اصلی ترين گوهر دموکراسی و دفاع از حقوق بشر  ومشارکت ملی در چوکات حاکمیت سیاسی , از شاخصهای راهبردی, توسعه سیاسی به حساب میاید و بصورت طبیعی توسعه سیاسی , توسعه اجتماعی , اقتصادی و امنیتی را نیز در پی دارد و در حاکمیت مناسبات دموکراتیک , اهمیت مشارکت ملی به حدی است که توسعه مشارکت قانونمند مردم در فرایند تصمیم گیری , در برنامه های استراتیژیک ملی , بعنوان راهبرد تلقی میشود زیرا مشارکت بر محور تامین منافع جمعی , تعهد آگاهانه و اطمینان خاطر برای آحاد جامعه ایجاد میکند در یك نظام دموكراتیك، به مردم اجازه داده میشود در اداره امور شركت كنند .  چنانچه بارنت روبین دانشمند امریکایی میگویدکه:... پارادوکس برجسته در مورد افغانستان مدرن این است: کشوری که نیاز به یک دولت نامتمرکز دارد که بتواند خدماتی برای جمعیت پراکنده با نژاد های گوناگون خویش فراهم کند، یکی از متمرکز ترین دولتهای جهان را دارد. این پارادوکس سبب شده است که بنیادی ترین نیاز های شهروندان افغانستان به گونهء گسترده بی پاسخ و برآورده نشده بماند و مردمان آنکشور در برابر نیرو های بیگانه که از دیر باز کشمکش های خود را به میدان افغانستان کشانده اند، آسیب پذیر گردند.در چنین سیستمی مشارکت , قوام دموکراسی تلقی میشود و آن متضمن ارزیابی خردمندانه درجه دموکراسی تحقق یافته هر جامعه خواهد بود.در مشارکت اقوام  که حق خواهی قومی و یا حقوق شهروندی , کدام یک بهتر بوده و تامین کننده منافع مردم است ؟ در واقع اصل تامین حقوق فردی است اما باید این حقوق فردی به تامین حقوق جمعی منجر شود و با این حساب دولت از تعامل روابط افراد با یکدیگر بوجود آمده و خود بعنوان یک جمع, از طریق تبارز اراده و خواست فرد , به تامین منافع جمعی که در برگیرنده آحاد مردم است. در افغانستان متاسفانه بر اثر حاکمیت سنت دیرپای استبداد و انحصارقومی , مسئله عمده و اساسی در طرح شایسته سالاری , شایسته ها باید در راس امور قرار داشته باشند مطرح نیست فقط  میکانیزم گزینش شایستگان قابل بحث است, طرح شایسته سالاری با ترکیب متناسب اقوام در چوکات حاکمیت سیاسی  را پیشنهاد میکند به این معنی که با حفظ ایده شایسته سالاری زمینه مشارکت  شایسته گان اقوام مختلف  با تناسب کمی نفوس  تقریبی, متناسب با حضور فزیکی آنان  در ساختار حاکمیت فراهم گردد و فعلا برای مشارکت, شرکت متناسب اقوام  ومشارکت شایستگان و نخبگان در ساختار حاکمیت است که هردو نظر درست و بجاست اما متاسفانه در ینجا بازیگران سیاسی ازین دو, استفاده سوء و اراده باطل  بعمل آورده اند . عده ای مسئله مشارکت اقوام را عنوان قرار داده که,  تاجران سیاسی  , خود را به نمایندگی از اقوام جا زده و مقام های در  اداره کشور بعهده گرفته  و مقام و چوکی شان را مساوی با حضور اقوام در ساختار سیاسی قلمداد کرده و با این کارشان , آنان نه تنها کم کاری که حتی خرابکاری و فساد اداری را به وجودآورده اند . از طرف دیگر غوغا سالاران و تکنوکراتهای قبیله گرا , با عنوان قرار دادن افراد غیر متخصص و سردادن شعار شایسته سالاری , مشارکت متناسب اقوام در ساختار حاکمیت را زیر سوال برده  و پستهای کلیدی را از به اصطلاح شایستگان قوم خاص پر ساخته بعنوان نمونه به این  ارقام نگاه کنید "تعداد سفرا و جنرال قونسلهای افغانی مقیم کشورهای مختلف جهان: پشتون 28  --. تاجیک 5 -- ازبیک 2-- هزاره 1 --  سادات 1  --  قزلباش 2 -- محمد زایی 1 (پشتون) که به ترتیب فیصدی سهم اقوام چنین میشود: سهم قوم  پشتون 74% -- سهم قوم تاجیک 5/12% . -- سهم قوم ازبیک 5%. -- سهم قوم هزاره 5/2% . -- سهم قوم سادات 5/2%. -- سهم قوم قزلباش 5%" {5} . با حفظ ایده شایسته سالاری , باید زمینه مشارکت متناسب  شایستگان و متخصصین اقوام مختلف کشور در ساختار سیاسی,اداری  فراهم  گردد که این کار نه تنها باعث تقویت اعتماد , تمایل و وابستگیهای ملی گردیده  و اقوام , موجودیت شان را در کنار هم  بمثابه شهروندان شایسته و نه درجه چندمی , احساس کرده و تعلق ملی در سطح کل کشور , در بین آنان ایجاد میگردد بلکه با حفظ هویتهای متکثر قومی , در چوکات یک کشور واحد سیاسی , فرهنگ ملی ، منافع مشترک ملی، توزيع امتيازات وامنيت ملی تشکيل ميدهند پایه گذاری  مینمایند . توزیع عادلانه قدرت از طریق مشارکت جمعی, حضور گسترده اقشار گوناگون در ساختار حاکمیتی فراگیر با قاعده وسیع ملی , حکومت را مشروعیت میبخشد. نقش سیاسی، تاثیر اجتماعی و ـ فرهنگی روشنفکری ما دردوره ی کنونی، بیش ازهرزمانی دجار نابسامانی و گسستگی گردیده است.  فقدان تشکل، توافق ونظم فکری ـ سیاسی - پریشانی ذهنی وناتوانگری علمی ـ فکری درحوزه تولید اندیشه -  فاصله وبیگانگی عمیق با توده ها ، ، حکایتگر ، پراکنده گویی و آشفته حالیی است که ، اثرگزاری  فرهنگی و سیاسی آن، بن بست رقت انگیز ی را نشان می دهد. این آشفتگی سیاسی، به رشد حیرت انگیز انواع گرایشها وبینشهای تبارگرایی، نژاد باوری، برتری طلبی ونا شکیبابایی های سیاسی ـ اجتماعی مجال داده است که در نهایت تاثیر آن، در تعامل اجتماعی، سرنوشت سیاسی، جایگاه فکری وموقعیت فرهنگی ما جلوه گر شده است. سهم روشنفکران را در شکلگیری انکشافات مثبت و منفی سه دهه و در گذشته نمی توان نادیده گرفت. اکنون کتله روشنفکرنه تنها روشنتراز پیش، بلکه متلاشی تر از پیش به نظر میرسد. گروپ وسیع فعالین سیاسی منتقد و بازنگر را  در منظره سیاسی کشور نه میتوانیم انکار نماییم.  ايجاد صلح، امنيت و دموکراسی درکشور بستگی به آن دارد که مداخلات خارجی قطع گردد، آزادی و استقلال افغانستان اعاده شود و از انديشه بنياد گرايی راست و چپ سياسی، به سود صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی انصراف شود و عوامل برافروختگی ها و عداوت ها خصوصاً تفکر تبعيض رفع گردد و با تامین تساوی حقوق مليتها در حيات سياسی،  وحدت ملی بوجود می آيد در غيراينصورت زمينه  تحقق دموکراسی نا هموار است.  : از همه روشنفکران وطن خواه و عدالت پسند انتظار میرود که با تصفيه حساب وجدانی و با وداع به انديشه های ناکام و دردآلود پيشين بايد بتوانند با اتحاد گسترده در يک خط فکری و سياسی تازه مطابق به واقعيت های تاريخی و ويژه گی های جامعه و ترکيب ملی کشور و همآهنگ با اصول راستين انسانی و اعلاميه جهانی حقوق بشر، بمثابه يگانه نيروی نجات بخش وآينده ساز، خود را مطرح نمايند، رفع مسئوليت در برابر تاريخ و آينده گان خواهد بود.با چنين روش پيوندهای ملی که آسيب ديده ، التيام وبهبود پيدامی کند.  امروز با توجه به مشکلات عمیق و گسترده امنیتی و اقتصادی , دولت ناگزیر است که با استفاده از توان و امکانات بالفعل روشنفکران اقوام  درحل معضله ملی , قادر به حل مشکلات امنیتی گردیده و با سهیم ساختن مردم در فرایند تصمیم گیریها , مسئولیت پذیری اعتماد آنان را جلب کرده و در عرصه های امنیت و رشد اقتصادی, بازوی اجرائی قوی دولت خواهند بود . اما متاسفانه دولت کنونی نه تنها از مشاركت  روشنفکران اقوام و اتني‌هاي كشور به صورت واقعي و متوازن  بهره مند نيست، بلكه در برابر حضور واقعي اتني‌هاي كشور در قدرت سياسي حساسيت نيز دارد.. با توجه به تحولات جهانی و رشد مناسبات فراگیر دموکراسی و تعالی فکری و روحی اقوام محروم, هنوز هم حلقات  با ذهنیت قبیله سالاری در مقابل طرح مشارکت ملی و تقسیم عادلانه قدرت , نقش عامل بازدارنده را ایفا مینمایند  .

 زنگ های خطر برای گسترش دامنه نا امنی ها به شمال کشیده شده است. استفاده موثر طالبان از تاکتیک عملیات انتحاری  عنوان یک حربه موثر جنگی مورد استفاده قرارمیگیرد . طالبان در جنگ رویاروی نیز موفقیت های چشمگیری داشته و چند ولسوالی را تسخیر کرده اند. طالبان و حزب اسلامی به لحاظ ترکیب قومی در دو ولایت کندز و بغلان به صورت بالقوه و بالفعل طرفدار دارند تجربه جنگ در جنوب نشان داده است که طالبان به دلیل حضور گسترده نیروهای ناتو و ایتلاف در این مناطق از شانس کمتری برای پیروزی برخودار هستند. از طرف دیگر طولانی شدن جنگ در جنوب و ادامه کمک پنهان و آشکار پاکستان به تروریستان -دستگاه استخباراتی آی.اس.آی را به این واداشته باشد تا برای کم کردن اتهام‫های دولت افغانستان در این ارتباط ناامنی را به شمال گسترش بدهد. زیرا گسترش ناامنی در شمال به دلیل حضور کم نیروهای خارجی، فقدان حضور نیروهای اردوی ملی و حتا بی تجربگی نیروهای خارجی و داخلی برای رویاروی با طالبان در این مناطق ممکن است پیروزی های را برای این گروه به صورت زودرس در پی داشته باشد. با توجه به ادامه بحران جنگ در جنوب و بحران آفرینی درشمال وغرب ، این گمانه زنی تقویت شده است که وضع جاری و حفظ عناصر آشوب و نا امنی در جنوب وشمال، از سوی هر جریانی که دنبال شود، واضحا به معنای تخریب پروسه انتخابات آینده  خواهد بود .

چنانچه نويسندهء برجستهء کشور محترم حمزه واعظی میگوید که:- سرکوب خونین مطالبات داد خواهانه وعدالتجویانه ی شهروندان شبرغان هجوم مسلحانه ی کوچیها به مناطق امن هزارجات وبرافراشتن پرچم سفید طالبان درمناطق تصرف شده ازسوی گروهای مسلحی بنام کوچی وبالاخره فاجعه ی خونین وپرابهام کشتاربغلان ، همگی سلسله ای ازیک  توطئه گری است که درپشت پرده ی سیاست ، عظمت طلبی  قومی، تنطیم، و ترتیب شده اند.گسترش روزافزون حوزه  نفوذ، قدرت وحضورطالبان علاوه بر جنوب، در بسیاری ازمناطق وشهرها، پیچیدگی دورنمای سیاسی کشوررا بیشتردرتیرگی وتردید فروبرده است وزنجیره ی رفتارها ی متناقض ونا متعادل را د ر سرنوشت نا روشن سیاسی کشور تبارز می دهد. این درحالیست که، رئیس جمهورکرزی، چندی قبل آشکارا طرح مذاکره ی مستقیم با گروه طالبان ومشارکت دادن انها درقدرت سیاسی را مطرح نمود، ودریک نمایش  وچرخش سیاسی، به نفی خطر وتهدید این گروه بعنوان یک محور اصلی، درمعادلات حاکمیت متزلزل خویش، پرداخت. مجموعه ی این رویدادها ،و سنجش ودرک مارا از روند سیاسی افغانستان به این حقایق معطوف می سازد که: 

1.  نظام سیاسی ای که قراربود نظم اجتماعی، آرمان ملی وحاکمیت مشروع  ومشارکت پذیرودمکراسی محور را درخرابه های سیاسی و ذهن مغشوش تاریخی جامعه ی چند قومی افغانستان، برمبنای توافقنامه ی بن، به پروسه ی ملت سازی استواروپایدار تبدیل کند، براثر ناراستی زمامداران، توطئه گری وانحصارطلبی فزون خواهان، هوسهای خام رهبران ونا سنجشگری نخبگان قومی وکژمداری وپریشان رفتاری روشنفکران، درسراشیبی فرسایش مجدد قرارگرفته است.

2.  سیاستها وعملکرد های گنگ، سنجش نا پذیر، ابهام آمیزونا توان جامعه ی جهانی وقدرتهای بین المللی حامی دولت نوبنیاد کرزی، دربرابر سرنوشت سیاسی، پیچید گی مناسبات قومی، ساختار قدرت سیاسی وواقعیتهای اجتماعی ـ فرهنگی افغانستان، زمینه وبهانه ی شگرفی درروند آشفتگی وتشدید بد فرجامی جریانات ورویدادهای کنونی فراهم کرده است.

 طوریکه نشریهء انگلیسی تایمز در شمارهء جمعه 11 جنوری 2008 خود جزئیات تقرر ملا عبدالسلام بحیث ولسوال موسی قلعه را افشاء کرده و سرنوشت آیندهء قوای انگلیسی در هلمند را وابسته به عملکرد های این  جنگسالار مرموز و قومندان سابق طالبان دانسته است. ملاعبدالسلام که چهل و پنج ساله است، از قوم علیزی و متولد کجکی می باشد. وی در زمان طالبان والی ارزگان بوده  و بحیث قومندان جبهات طالبان نیز فعالیت میکرد. طبق گزارش منابع عالیرتبهء برتانیایی، ملاعبدالسلام در قتل عام و نسل کشی هزاره ها و ازبیک ها در شهر مزار شریف در سال 1998 نقش موثر داشته است.

 ريس جمهور وهردومجلس پارلمان افغانستان باید  مسئله اصلې ج

گذشته ا ی که  هیچ کدام از مذهبی ها وملی گرایان ووطن پرستان،  نقش مثبت وسازنده ندا شتندرند. شکست دولت کنونی افغانستان، تهدیدی جدی برای امنیت جهانی محسوب می‌شود و تمام منطقه را بی‌ثبات می‌کند. این کشور، در همسایگی ایران، پاکستان  -آسیای میانه و روسیه، از موقعیتی استراتژیک برخوردار است و فروپاشی آن، زلزله‌ای ایجاد خواهد کرد که لرزه‌های آن از کشمیر تا چچن و نیز در تهران تا اسلام‌آباد، احساس خواهد شد. افغانستان می‌تواند همچنان با کمک جامعهء بین‌المللی، در مسیر امنیت پایدار گام بردارد. کمک سخاوتمندانه و البته هوشمندانهء جامعهء بین‌المللی باید همچون چند سال گذشته در سال‌های آینده نیز همچنان ادامه پیدا کند. براساس نظرسنجی موسسهء «راند» افکار عمومی آمریکا هنوز از عملیات در افغانستان حمایت می‌کنند اما در تعیین اولویت در میان ۳۰ موردی که اکنون آمریکا درگیر آن‌هاست، رتبهء آخر را به افغانستان می‌دهنددولت افغانستان، اکنون در زمرهء ضعیف‌ترین دولت‌های جهان و مردم آن در زمرهء فقیرترین مردم دنیا قرار می‌گیرند. این کشور، اکنون با کمک جامعهء بین‌المللی اداره می‌شود و هزینهء بازسازی زیرساخت‌ها، ارتش، پلیس، نیروهای امنیتی و حقوق کارکنان دولت، همه از محل این کمک‌ها تامین می‌شوند. افغانستان، اکنون در زمرهء پایین‌ترین کشورهای جهان از نظر حاکمیت قانون قرار دارد. فساد، در کشور فراگیر است. ده‌ها سال است که شرایط امنیتی افغانستان را همسایگان این کشور رقم می‌زنند. آن‌ها نیروهای وابسته به خود را مسلح و تقویت کرده و از آن‌ها برای نیل به اهداف ملی خود سود می‌برند. ورود رزمندگان خارجی به خاک افغانستان از طریق پاکستان، وضع را دشوارتر می‌کندشورشیان افغان بدون حمایت پاکستان نمی‌توانند حتی یک لحظه دوام بیاورند. طالبان، علنا در «کوتیه» پاکستان تبلیغ و سربازگیری می‌کنند. توسعهء اقتصادی برای‌آیندهء افغانستان، بسیار تعیین‌کننده و حیاتی است. بدون رشد اقتصادی، تلاش‌های امنیتی و اداری، راه به جایی نخواهد برد. البته تقویت ارتش و پلیس افغان، شرط لازم برای آیندهء افغانستان است اما شرط کافی نیست. هم اکنون افغانستان اردوبه ا ندازه 55  هزار نفر و پو لیس به اندازه 60 هزار نفر دارد. بودجه آموزش و معاشات  این نیروها، تماما توسط آمریکا تامین می‌شود. جمع این هزینه، بیش‌تر از کل بودجهء سالانهء دولت افغانستان است. نگاهداری یک اردوی بزرگ حرفه‌ای و مجهز، بودجهء سنگینی می‌طلبد که مستلزم افزایش درآمدهای دولت افغانستان است. نیروهای پلیس و اردوی ملی  افغانستان باید به عنوان تنها نیروی تامین‌کنندهء نظم و امنیت تلقی شوند البته آن‌ها تا زمانی که حقوق و و مزایای خود را به طور مرتب و کامل دریافت کنند قابل اتکا هستند. از این گذشته، باید توجه داشت که شورشیان را تنها با حربهء اردونمی‌توان شکست داد. باید به ویژه ایالات متحده، منابع بیش‌تری را به امنیت پایدار در افغانستان اختصاص دهد.

نتیجه گیری

در گذشته  پدیده های اجتماعی از دیدگاه نظام ها ی دولتی تعریف ومعیارهای قضاوت در روابط و مناسبات اجتماعی معیارهای آنان بوده است . که مردم افغانستان هیچ گاهی خودرا هم سرنوشت  و دارای علایق مشترک احساس نکرده ودولت ها خود مروج عصبیت های قومی ومذهبی بوده ، که کشور را برای یک قرن از مسیر توسعه وتکامل منحرف کرده است. ، عدم خویشاوندی ملی یکی از این موانع تلقی میگردد. تا زمانیکه فاصیله های جامعه به مثابۀ زمینۀ اجتماعی سیاست بر پایۀ باور های شهروندی فعال نگردند؛  اختلافات قومی به عنوان روبنای مناسبات فرسودۀ جامعه و حکم اجتناب ناپذیر تاریخ دوام خواهد یافت. چون در طول تاریخ استبدادی دو ونیم سده اخیر افغانستان  مبارزات خونین زیرنام گروهای سیاسی ایدئولوژیکی  راست وچپ –  قبل ازآ ن استبداد  خاندانی قبایل سدوزایی و محمد زایی ها که  در حقیقت خصوصیت قومی و خاندانی را دارا بودند صورت گرفته است . صاحب نظران سیاسی  جهانی و داخلی معقول ترین  نظام در کشور ما  دولت نا متمرکز را پشنهاد دارند . چون دولت نا متمرکز میتواند خدمات موثیری  برای جمعیت پراکنده با نژاد ها و اقوام  گوناگون را بخوبی فراهم کند، و نظام سیاسی ونظم اجتماعی، آرمان ملی وحاکمیت مشروع  ومشارکت پذیر را درخرابه های سیاسی و ذهن مغشوش تاریخی جامعه  چند قومی افغانستان، برمبنای توافقنامه ء بن، به پروسه  ملت سازی پایدار ، ایجاد خواهدکرد.  برای حل مسایل بالا باید  در زمینه مشارکت ملی  - وحدت ملی و بخصوص حقوق شهر وندی  بر اساس اعتقاد و باور های سیاسی تلاش صورت گیرد  وبدین ترتیب میتوان بر جدایی ها و  دوریهای قومی غلبه حاصل نمود  .ومفکوره شایسته سالاری , باید زمینه مشارکت متناسب  شایستگان و متخصصین اقوام مختلف کشور در ساختار سیاسی,اداری  فراهم  گردد که این کار نه تنها باعث تقویت اعتماد , تمایل و وابستگیهای ملی گردیده  و اقوام , موجودیت شان را در کنار هم  بمثابه شهروندان واحد, احساس کرده و تعلق ملی در سطح کل کشور , در بین آنان ایجاد میگردد .  حفظ هویتهای متکثر قومی , در چوکات یک کشور واحد سیاسی , فرهنگ ملی ، منافع مشترک ملی، وامنيت ملی را تحکیم می بخشد . توزیع عادلانه قدرت وامتيازات از طریق مشارکت جمعی, حضور گسترده اقشار گوناگون در ساختار حاکمیتی فراگیر با قاعده وسیع ملی , حکومت را مشروعیت میبخشد.  

منابع

سایت اکابل ناتهـ زیر عنوان افغانستان: سرنوشت سیاسی ناپایدار روشنفکران پریشان رفتار نويسنده: حمزه واعظیکابل

سایت  بسوی عدالت زیر عنوان   نفش روشنفکران سده  بیست و یکم  نویسنده:-   عباس دلجو

-سایت آریایی دوشي چي   زیر عنوان   پنج سال پس از طالبان نویسنده:-     دوشي چي 

-سایت مشعل زیر عنوان  آیا افغانستان بحيث يک کشور خواهد ماند نویسنده:-   دستگېر خروټی

- سایت  آریانانت زیر عنوان امنیت ناپایدار از روزنامه سرمایه  :- ترجمه: ف.م.هاشمی باز سازی اقتصادی،     

 

 

 

 

 

 

 

 


March 23rd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات