بازتاب حقايق
دستگير صادقي
قول معروفى است كه ميگويند:
زير
تأثير چنين آتش عظيم ونامرئى بمباران تبليغاتى ، افكار عامه شكل ميگيرد و مردم بمثابه هيزم تنورآماده پذيرش و قربانى ميگردد. در اين راستا همه مساعى ضرورى بكار برده ميشود تا واقعيت و حقيقت به قربانگاه برده شود و جاى آن «حقيقت» خودساخته و خود پرداخته جعلى و مسخ شده را، كه در اصل از سياستهاى آزمندانه و حريصانه، و بر بنياد منافع ستراتژيك اقتصادى و سياسى آنها شكل يافته، بگيرد و اين جنگ وحشتناك را رسالت «ملى و انسانى» بخشد.استفاده از تحول عظيم در تكنولوژي اطلاعاتى و روشهاى بسيار ماهرانه ومتنوعى بكار برد از آن ، بمباران تبليغاتى را نيز به پيمانه بسيار گسترده و باورنكردنى مؤثر ساخته و به آن خصوصيت فلج كننده بخشيده است. تكنولوجى اطلاعاتى معاصر بگونه يى عمل ميكند كه حتى گاهي برخي زيادی از روشنفكران و شخصيتهاى آگاه را بموضع گيرى هاى شگفت آور و باورنكردنى و دور از حقيقت ميكشاند.
سالهای طولاني جنگ تحميلى در افغانستان نيز از اين امر مستثنى نبوده است. جنگ تبليغاتى و روانى عظيمى كه طى اين سالها بر كشور و مردم ما تحميل گرديده، بنا بر شرايط اجتماعى ـ فرهنگى و خصوصيت روانى مردم و تداوم و تشديد جنگ سرد ميان دو ابر قدرت و دو سيستم سياسى ـ اجتماعى مسلط در آن زمان، در بسيارى موارد بي نظير بوده است. در جنگ افغانستان نيز حقيقت به قربانگاه برده شده، و زير تأثير بمباران عظيم تبليغاتى ، سياه، سفيد و سفيد، سياه وانمود گرديده و از احساسات پاك و شريفانه و وطندوستانه مردم ما وسيعأ سؤاستفاده بعمل آمده است.
دهاهزار انسان زحمتكش اين وطن از خانه وكاشانه اش دور رانده شده اند و زير نام «قهرمانان راه آزادى» و «جهاد» مسلح گرديده اند و در خدمت منافع حريصانه كشور هاى بيگانه و سازمانهاى استخباراتى آنها قرارگرفته اند. هم خود به كشتارگاه رفته اند و هم دهاهزار هموطن و برادر خود را به كشتارگاه برده اند، و در نهايت وطن برباد رفته و كاملا تخريب شده و از هستى ساقط گرديده يى را از خود به يادگار گذاشته اند. كشورى كه تا همين چند روز پيش بنا بر غارت دارائى هاى عامه، حاكميت استبدادى و خشن مذهبى ، قتل عام هزاران بيگناه و مظلوم به شمول زنان، اطفال وكهنسالان، پناهگاه دهشت افگنان افراطى اسلامى و بزرگترين توليد كننده مواد مخدر در جهان، به ننگ زمانه مبدل گرديد.
آنچه
«حقيقت» وانمود ميگرديد با آنچه بالاخره به واقعيت پيوست و مردم آنرا با گوشت و پوست و استخوان خويش به بدترين نحو احساس كردند از زمين تا آسمان فاصله دارد.زير
تأثير همين حال و هوای بسيار تاريك و مبهم مسلط در آن زمان، تعداد بزرگى از روشنفكران ما با نشر مقالات و مضامينى متنوع و كتابهاى قطورى كه حتى نام آنرا «تاريخ» گذاشته اند، در معكوس جلوه دادن حقيقت و در خدمتگزارى به سياستها و منافع سازمانهاى استخباراتى كشورهاى بيگانه ، با هم مسابقه داشته اند. غافل از آن كه، با آنهمه احساسات آتشين، آنچه نوشته اند و گفته اند با واقعيت و حقيقتى كه آنروز پوشيده بود كاملا تفاوت داشته و روزى بخاطر همين احساسات لجام گسيخته، نزد وجدان خود و هموطنانى كه از اين طريق گمراه شده و فريب خورده اند، سرافگنده و شرمگين خواهند بود. آنها به اين وسيله و از همين راه ، صرف به بلند گوى منافع و سياستهاى كشورهاى خارجى و ارگانهاى بدنام استخباراتى که در افغانستان تنها منافع آزمندانه خويش را جستجو ميکردند، مبدل شده و در خدمت آنها عمل نموده اند.تعداد
زيادى از روشنفكران ما با مواجه شدن به حقايقى كه بعدها افشا گرديده ، مواضع فكرى خود را تغير داده و حقيقت را با تمام تلخى آن با شهامت پذيرفته اند و در نوشتارها و گفتار هاى بعدى حوادث و رويدادهای افغانستان را در اين برهه ، واقعبينانه به تحليل گرفته اند و بدين وسيله با وجدان بيدار در خدمت روشنگرى اذهان عامه مردم وطنى به خون نشسته خود كمر بسته اند .تعدادى
ديگرى قلم به جيب گذاشته و زبان در كام كشيده اند و از نوشتن و گفتن بيشتر خوددارى كرده و در شوك ناشى از بحران در باور هاى خود غرق شده اند.معدود اشخاصي كه شهامت مواجه شدن با حقايق را ندارند و يا اين كه باور هاى شان چنان منجمد و متحجر شده كه اصلا نميتوانند در آن تغيرى وارد كنند، بهمان راه و روش ، و همان کيف و کان مانند گذشته عمل ميكنندو همان دشنام هاى ركيك و بازارى را همچنان تكرار مينمايند و از اين عمل ناهنجارخويش مانند يک مريض رواني لذت ميبرند.
عده
يى ديگرى آگاهانه و منحيث وظيفه، همان وظايفى را كه از طرف محافل و ارگانهاى بدنام استخباراتى و جاسوسى بصورت مستقيم و يا غير مستقيم به آنها سپرده ميشد، با همان شور و شوق گذشته در جعل حقايق و فريب افكار عامه، هنوز هم بكار خود همچنان ادامه ميدهند، بدون آن که متوجه گردند که ديگر اين متاع بازار ندارد و گردانندگان اصلي و پشت پرده اين ماجرا سخت بدنام وافشا شده اند.بنابر
تغيرات سريع و دراماتيكى كه از اثر فروپاشى اردوگاه سوسياليسم در وضعيت و روابط بين المللى بوجود آمد، و هر بازی کن عمده و غير عمده خواست در اين « فتح بزرگ »انحا در مسايل افغانستان نقشى داشته اند ـ چه بزرگ و يا كوچك ـ هر يك به نوبه خود، سهمى ادأ كرده و كتابى و مضموني به نشر رسانيده اند. تنها در صفحات شبكه بين المللى انترنت در ارتباط به فهرست كتابهاى مربوط به افغانستان بزبان انگليسى ، ده ها اثر جالب را ميتوان ملاحظه نمود كه در اين زمينه به نشر رسيده است. در حاليكه در ساير كشورها و بزبانهاى ديگر در مجموع ، تعداد بزرگ ديگری نيز چاپ و نشر شده است.
البته مجموع اين كتابها را ميتوان به كته گورى هايى مختلف جدا كرد و از لحاظ سطح و سويه و درجه واقعبينى ، آنها را تفكيك كرد؛ ولى در ميان آنها تعداد كتابهاى كه توسط اشخاص با صلاحيت و آگاه نوشته شده و بيطرفانه مسايل مربوط به اين دوران مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته اند ، كم نيست بل خيلي ها فراوان است.
شخصيتهاى صاحب مقام و مسوول و آگاه از مسائل افغانستان در ارگانهاى بين المللى ، و همچنان حكومات كشورهاى مختلف ، ارگانهاى سياسى و امنيتى اين كشورها ، آثار خوب و با ارزشي را به نشر رسانيده و در آن يك بخشى قابل ملاحظه يى از آگاهي های خويش را صادقانه مطرح كرده و بي ريا به خوانندگان آثار خويش عرضه کرده اند. محقيقين و پژوهشگران نامدار و نستوه با استفاده از منابع گونه گون سياسى ، امنيتى و نظامى ، آثار و تحليل هاى جامعى را در ارتباط به مسايل و رويداد های افغانستان به نشر رسانيده اند كه هر يك در جاى خود غنيمتى هست بسيار بزرگ. حالا تقريبا مجموعه يى از آثار ارزشمند و رهگشاه در اين عرصه بدست آمده است؛ ولى اين بدان معنى نيست كه همه گره ها گشوده شده اند.
بصورت عموم ميتوان آثار نشر شده در ارتباط به مسايل و معضلات بيش از دو دهه اخير افغانستان را كه در آن اين كشور به جولانگاه منازعات بين المللى و ميدان تاخت و تاز و زورآزمائى دو ابر قدرت جهانى مبدل شده بود، به دو بخش اساسى تقسيم كرد:
نخست آثار نشر شده در زمان تشديد جنگ سرد، و دوم آثار نشر شده بعد از ختم جنگ سرد و فروپاشى اردوگاه سوسياليسم.
بخش بزرگ از آثارى كه در جريان جنگ سرد در ارتباط به افغانستان نوشته شده اند ، زير تأثير حال و هوای اين دوران عمدتا خصلت تبليغاتى دارند؛ ولى درين جاى شك نيست كه در اين دوران نيز نويسندگان و محقيقنى هم بوده اند كه آگاهانه حقيقت را جستجو ميكردند و در تلاش روشنگرى اذهان عامه جهانى و بخصوص مردم رنجكشيده افغانستان ميكوشيده اند. گرچه صداى رساى همچو اشخاص در چنان هياهوى عظيم به گوش كسى نميرسيد و تأثيرى نميگذاشت ، ولى آثار آنان براى مؤرخين و محقيقين امروز و فرداى جهان وكشور ما ميتواند خيلى ارزشمند و جالب ارزيابى گردد و با دماغ سرد مورد ارزيابي قرار گيرد.
بعد از ختم جنگ سرد و فروپاشى اردوگاه سوسياليسم، چنانچه گفته شد، شخصيتهاى مسؤول و اگاه در سازمانهای بين المللى ، سازمانهای دولتى و غير دولتى و شخصيتهاى مستقل، معلومات و داشته های شان را در ارتباط به قضاياى افغانستان مطرح ساخته اند و با استفاده از آنها و همچنان استفاده از منابع گوناگون سياسى ، امنيتى و نظامى ارگانهاى مربوط در كشور هاى مختلف، مخصوصا ايالات متحده امريكا ، اتحاد شوروى (اسنادى كه ازآرشيف هاى اداره امنيت دولتى اتحاد شوروى « ك.ج.ب» و حزب كمونيست اتحاد شوروى بدست آمده ) و همچنان پاكستان (كارمندان سابق آى اس آى) ، تعدادى از نويسندگان و پژوهشگران آثارى جالبى آفريده اند كه در بازتاب حقايق مربوط به قضاياى افغانستان طى اين دوره بحرانى ، خيلى ها برجسته ميباشند.
نبايد فراموش کنيم که نخستين اثر بسيار تكاندهنده در اين زمينه همانا رساله كوچك جيبى است كه از جانب دگروال يوسف مسؤول امور افغانستان در سازمان استخبارات نظامى پاكستان يا آى اس آى بنام « خاموش مجاهد » به نشر رسيده است. اين اثر پرده از روى اسرار «جهاد» برداشته و ماهيئت درونى آن را و اهداف سياسى ـ نظامى و جغرافيا ـ سياسى پاكستان را در اين راستا آشكار ساخته است. كتاب بعدى وى تحت عنوان « تلك خرس» معلومات بيشترى را در اين زمينه در اختيار علاقمندان و پژوهشگران ميگذارد. بدين وسيله با افشاى رازهاى پشت پرده، سهم و نقش پاكستان و بخصوص سازمان استخبارات نظامى آن كشور در ايجاد و تداوم تراژيدى افغانستان خيلى برجسته گرديده، و آنعده از «روشنفكران جهادى» كه ندانسته در آسياب « آى اس آى » آب مى ريخته اند با اين افشاگرى، سركوفته و نادم گرديده اند.
ولي آنچه را مردم افغانستان بعد از سلطه تفنگسالاران و جنگسالاران تنظيم های جهادی و طالبي ـ در عمل ـ در کلبه های ويران خويش، در شرف و عزت برباد رفته خويش، در کوچه ها و بازارهای غارت شده خويش، و حتي گورستانهای ويران خويش شاهد بوده اند ، در هيچ کتابي با تمام عمق و پهنای آن ، نميتوان دريافت. بنابران اين فاجعه بسيار عظيم را ناديده گرفتن و هنوز هم با سماجت وخيره سری به روی واقعيت ها چشم بستن و همان سناريو های بسيار کهنه را تکرار کردن و به آن چسپيدن ، در حقيقت خود را بيشتر از آن بي عزت ساختن است./
شماره دوازدهم سال سوم ماهنامه مشعل
حوت 1384 - فبروری 2006
در اين شماره مطالب زير را مي خوانيد :
تجلي حقيقت نهضت
داکتر ضيا صديقي
پاکستان بمثابه يک زخم ملتهب و تشنجزا در منطقه
آصف الم
بازتاب حقايق
دستگير صادقي
د سيمې نقشه بدلېدونکې ده
عبدالولي منګل
درباره خزعبلات یک بنیادگرای سطحی نگر
بقلم:ا.نیکیار
نبايد زيرنام انتقاد،انتقام گرفت
عبدالوکيل کوچي
روايت يک نفرين
داستاني از محمد نبي عظِمي
اساس گذاران موسيقي افغانستان
استاد سليم سرمست
سرور زهتاب
و مطالب جالب و خواندني ديگر...
March 16th, 2006
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- حوت 1389 شماره دوازدهم سال هشتم
- میزان و عقرب سال 1389شماره هفتم و هشتم سال هشتم
- اسد و سنبله1389شماره پنجم و ششم سال هشتم
- جوزا و سرطانشماره سوم و چهارم سال هشتم
- حمل و ثور 1389 مارچ و اپریل 2010شماره اول و دوم سال هشتم
- جنوری و فبروری2010شماره یازدهم و دوازدهم سال هفتم
- عقرب و قوس 1388اکتبر و نوامبر2009شماره هشتم و نهم سال هفتم
- سنبله و میزان 1388اگست و سپتامبر 2009شماره ششم و هفتم سال هفتم
- سرطان و اسد 1388جون و جولای 2009شماره چهارم و پنجم سال هفتم
- جوزا1388 مي2009شماره سوم سال هفتم ماهنامه مشعل
- حمل و ثور 1388 مارچ و اپريل 2009 شماره های اول و دوم سال هفتم ماهنامه مشعل
- حوت 1387 فبروری2009 شماره دوازدهم سال ششم
- دلو1387جنوری2009شماره یازدهم سال ششم
- جدی1387دسامبر2008شماره دهم سال ششم
- قوس 1387نوامبر2008 شماره نهم سال ششم ماهنامه مشعل
- میزان و عقرب 1387شماره هفتم و هشتم سال ششم ماهنامه مشعل
- اسد و سنبله 1387شماره پنجم و ششم سال ششم ماهنامه مشعل
- سرطان1387جون2008شماره چهارم سال ششم ماهنامه مشعل
- جوزا 1387 مي2008 شماره سوم سال ششم ماهنامه مشعل
- حمل و ثور 1387 مارچ و اپريل 2008 شماره های اول و دوم سال ششم ماهنامه مشعل
- حوت1386 فبروری 2008شماره دوازدهم سال پنجم ماهنامه مشعل
- دلو1386 جنوری 2008 شماره يازدهم سال پنجم ماهنامه مشعل
- جدی 1386 دسامبر 2007شماره دهم سال پنجم ماهنامه مشعل
- قوس 1386 نوامبر 2007شماره نهم سال پنجم ماهنامه مشعل
- عقرب 1386 اکتبر 2007شماره هشتم سال پنجم ماهنامه مشعل
- ميزان 1386 سپتامبر 2007 شماره هفتم سال پنجم ماهنامه مشعل
- سنبله 1386 اگست 2007 شماره ششم سال پنجم ماهنامه مشعل
- سرطان و اسد1386 جون و جولای 2007شماره های چهارم و پنجم ماهنامه مشعل
- جوزا1386 مي 2007 شماره سوم سال پنجم ماهنامه مشعل
- ثور1386 اپريل 2007 شماره دوم سال پنجم ماهنامه مشعل
- حمل 1386 مارچ 2007 شماره اول سال پنجم ماهنامه مشعل
- حوت 1385 فبروری 2007 شماره دوازهم سال چهارم ماهنامه مشعل
- جدی و دلو1385 دسامبر 2006 و جنوری 2007شماره های دهم و یازدهم سال چهارم
- قوس1385 نوامبر 2006شماره نهم سال چهارم ماهنامه مشعل
- عقرب1385 اکتوبر 2006شماره هشتم سال چهارم ماهنامه مشعل
- ميزان1385 - سپتامبر 2006شماره هفتم سال چهارم ماهنامه مشعل
- سنبله1385 - اگست 2006شماره ششم سال چهارم ماهنامه مشعل
- اسد1385 - جولای 2006شماره پنجم سال چهارم ماهنامه مشعل
- سرطان 1385 جون 2006 شماره چهارم سال چهارم ماهنامه مشعل
- جوزا 1385 -مي 2006شماره سوم سال چهارم ماهنامه مشعل
- ثور 1385- اپريل 2006 شماره دوم سال چهارم ماهنامه مشعل
- حمل 1385- مارچ 2006 شماره اول سال چهارم ماهنامه مشعل
- حوت 1384 - فبروری 2006شماره دوازدهم سال سوم ماهنامه مشعل
- دلو 1384 - جنوری 2006شماره يازدهم سال سوم ماهنامه مشعل
- جدی 1384 - دسامبر 2005شماره دهم سال سوم ماهنامه مشعل
- قوس 1384 – نوامبر 2005 شماره نهم سال سوم ماهنامه مشعل
- عقرب 1384-اکتوبر2005شماره هشتم سال سوم ماهنامه مشعل
- ميزان 1384- سپتامبر 2005شماره هفتم سال سوم ماهنامه مشعل
- سنبله 1384 - اگست 2005شماره ششم سال سوم ماهنامه مشعل
- سرطان 1384- جون 2005شماره چهارم سال سوم ماهنامه مشعل
- اسد 1384-جولای 2005شماره پنجم سال سوم ماهنامه مشعل
- جوزا 1384-مي 2005شماره سوم سال سوم ماهنامه مشعل
- حمل 1384- مارچ 2005شماره اول سال سوم ماهنامه مشعل
- ثور1384 - اپريل 2005شماره دوم سال سوم ماهنامه مشعل