شماره های چهارم و پنجم ماهنامه مشعل
سرطان و اسد1386 جون و جولای 2007 سرطان و اسد1386 جون و جولای 2007

انسان،صلح و دموکراسي

استاد کارگر

 

همیش آرزو ا ست که انسان در رأ س امور قـــــرار دا شته وبه قله های معرفت دست یابد؛  و هستیهای را درجها ن بوجود آورد که همه گان ازآ ن بهره برند  وا فتخار ورزند وهم به هستی خود ا نسان  بمثابه گوهر هستی ها ارزش بدهند .انسا ن درمیان موجودات زنده باداشتن ذهن ، متفکر بودن ، سخن گوبود ن ،ابزار ساز بودن وا جتماعی بودن خود میتواند جهان را بشناسد، تغیيردهد وهمزمان درخود تحول آورد.

افلا طون (427-347 قبل ازمیلاد) میگفت که انسان متشکل ا ست ازسر( مظهرعقل وتفکر) ، سینه (مظهر خوا ست واراده) و پائین تنه (مظهر میل وتمنا) . وهم میگفت ،    سرجامعه    که حکومت ا ست هم باید مظهرعقل وخرد باشد تا ازعدا لت وبرا بری پیروی نماید .مهم است که    ا و ا نسا ن را مظهر عقل وخرد، با اراده  ونماد بینظیر  در بین همه موجـــــودا ت میدا نست . ا و اضافه میکرد که همه انسانها باهم حقوق برابردارند.  دراین تعریف اوتوجه به هستی وجان  انسان  وارزش قا یل شد ن به آ ن ،  توجه به بزرگترین گوهر، به اشرف همه مخلوقات دردنیا میباشد.  ا ین حرفهای ارزشمند ازداده های بیست وپنج   قرن پیش   درمورد انسان تا امروزبا اهمیت خود باقی  ا ست.  

علما و دا نشمندا ن امروزی  که  ا ز فهم گذ شته ها هم  بهره میگیرند بعد از مطالعات  د قیق درمقایسه با کشفیات و پیشرفتهای  بیولو ژیکی، روحیات شناسی ، سیبرنیتیک  وعلوم     د یگر مینویسند که جسم ا نسان  بیک سیستم نها یت عجیب ، بیما نند و  فوق العاده پیچیده ای  شباهت دارد که بصو رت طبیعی به کمک مرکـزخود ( مغزکه ماده ای درسطح عالیترین رشد میباشد) 

فکرمیکند  واکنون درپروسه رشدکیفیت مغزی وشناخت صاحب عقل وخرد،علمیت  و تجا رب  به مرا تب بیشتروبهترا ز گذشته ها ا  ست .

انسان  ماشین نیست ،طوریکه درقرن 18 و19عده ای ازایدیالوگ های سرمایداری انسان را "ابزار گویا" ویاحتا " ابزار دوپا" میگفتند، درحالیکه حتا نسل تازه کمپویترها وروباتها بمثابه وسا یل نها یت پیشرفته اما هنوزذهن ندارند وا زا ین صفت برخوردارنگر دیده      اند که مثل ا نسان ذهن داشته باشند ؛ انسان هم چنان به حیث موجود ا جتماعی جسمأ وروحأ  کارهای را انجام میدهد که هیچ ماشین توا ن آنرادرسطح انسان ندارد . مثل سخن گـــفتن ، ا ستدلال  و تفاهم نمودن ، روا بط وتما س گرفتن؛ با اکثر حالات متغیر سازش نمودن و درتمام کره زمین امکان زیستن   وجا بجا   شد ن ، با طبیعت آ شنائی و شناخت حا صل کردن  و دا نش خودرا ا نکشا ف  دادن   ، طراحی وماشین سازی کردن؛ عقیده وروابط کلتوری با د یگرا ن دا شتن ؛  درد خود ود یگرا ن ر ا درک نمودن وآنرا درمان کردن ؛ درمقابل ظلم    واستبداد   وبیعدالتی  مقاومت کردن ؛  برای جلوگیری ازپیش آمد های  نامطلوب  و ناگوار تدابیر اتخاذ   نمودن  ؛ زنده گی را به  پیش وبه جلو راندن وجاده ها ى کاروان علم وتمدن راچراغان کردن، آرا سته وشا یق آزاد ى  بودن ؛اجتماعی بودن انسان :اکثر مدارک واقعی اجتماعی خیلی ا بتدائی درپیوند با زنده گی انسان نشان میدهند که  زنده گی تنهائی انسان غیر حقیقی ا ست . برعکس زنده گی مشترک واجتماعی شرط حتمی موجودیت انسان شمرده میشود. لذا ا جتماعی بودن انسان صفتی ا ست که با انسا ن ا ز گهواره تا گور همراهی دارد.از وی جدا ناپذیر ا ست ،     بخصوص دروقت تولد برا یش مثل آ ب حیا ت ا ست. لذا ا ز آوا نیکه بد نیا میاید به همنوع خود  ا حتیاج دارد  ودر   تمام دوران هستی قلبأ آرزودارد همبستگی نشا ن دهد غم شریک وبدرد بخور واجتماعی باشد.

طبعأهستند یک تعداد که فاقد این صفت اند.آنها به علل مختلف شاید عده يي ازدوره جوانی ویا عده دیگربه خصوص از سن پیری به زنده گی بدون د یگرا ن علاقمندمیگردند لیک تعدادشان نهایت محدود وکم است که در استثنا قرا ر میگیرند.

تنهائی وانزواع ازدیگرا ن اگر بیعلت باشد چندا ن موزون نیست ، شخص منزوی   نه دررشد خودی ونه درانکشاف جامعه ونه درپروسه  رستاخیزوپیشرفت ملی ومردمی نقش ایفا میکند ،   نه  درمقابل حواد ث خطرناک طبیعی و نه درکنشها وواکنشهای امروزی زنده گی بشری ایستاده گی ودفاع بعمل میآورد. ناموزونی درتنهائی انسان را به افرا د بیگانه ، عجیبه وبی فرهنگ مبد ل میسازد.

در داخل جامعه انسانی درپیوند با اجتماعی بودن موضوع همنوع وهمنوع بودن  تحت پرسش قرار دارد و این پرسش بیشتر در مورد خود ومناسبات با همنوعا ن ا ست ، برای جوا ب به این هرشخص تلاش دارد که نخست خودرا خوب بشناسد . دراین روند از مناسبات با د یگران هم اطمینان حاصل کند. یعنی هم نوع خودرا هم بشناسد که او چگونه   فردیست ،  همان ا ست که درمورد ش خوا ب می بیند و آرزو میکند وظا هر و با طنش   باهم یکیست و  میتواند مورد پسند خودش ودراجتماع ا نسانی مورد قبول د یگرا ن هم باشد یا برعکس ؟.

پس واضح ا ست که درا ین جا ا نسان بصورت مجزامطرح نمیباشد ، هد ف ازانسان درپیوند ودرمناسبات  با دیگر ا ن ا ست ،   لذا وقـتیکه در مورد ش آرزوست آگاهی بد ست آید  تلاش میشود  دیده شود  که او در ا جتماع چگو نه ا ست : آیا دراجتماع خود مهربان وبا عاطفه ، با اخلاق،عاد ل آزادی پسند ا ست ونسبت به همنوعان  خود ازخودگزرا ست ، تعصب ندارد، آیا   خودخواهی ندارد و رقا بت ها یش خصمانه  نیست ،  به سخنا ن جا نب مخالف   خود   گوش میدهد  ، حقیقت را اگربه نفعش  هم نباشد میپذیرد وبودن اپوزیسیون را درجامعه نفی نميکند،آیا با فرهنگ ا ست  ودرضد یت با علم ،عمل ومنطق درست قرار نمیگیرد ویا برعکس؟ .

اگر برعکس باشد ودرجامعه اشخاص ناسالم مشکل ساز گردند  ،  بهتر است   برای اصلاح کردن آنها درجامعه  ازاصول اخلاقی  کار گرفته شود ،  طوریکه کنفوسیون، فیلسوف و نابغه انسان دوستی توصیه میکرد و میگفت که ا نسان موجود اجتماعیست ومنا سب ا ست  که نظم اجتماعی را  نه ازطریق  قدرت ، بلکه با کمک درسهای اخلاقی برقرارنمائید. زیرااگر  نظم نباشد در شرایط سخت وخشن وغیر عادلانه  وهرج ومرج عده ای  میتواند  گرگی شود  علیه انسانهای دیگر.

میگویند که درشرا یط کنونی باتا سف ا ز اصول اخلاقی  کم کار گرفته  میشود.  به ویژه  در جاهایي که  حاکمان خود ناسالم اند و از بینظمی و بیعدالتی نفع میبرند.  بنأ  درآنجاهاا نسانها حیات و ممات شان ارزش ندارند  ، آنها درجنگها  و یا بیرون ازا ن  بساده گی به قتل میرسند؛ انسانها قاچاق میشوند، مردها به برده وغلام وزنها به کنیز مبدل میگردند   ،  به شمول اطفال استثمارمیشوند ، درفقر وگرسنگی بسر میبرند، شکنجه وتهدید میگردند؛ انسانها قربا نی ترس، وحشت و ظلم وا ستبداد میگرد ند ، مال ودارائی  آنها چور وچپاول میشود ، حيثیت وآبرویشان درخطر نابودی قرار میگیرد ؛ درآنجاها   بیجا شدنها  و  مهاجرتها ى اجباری آرامی وراحت ملیونها انسان رامختل کرده و زنده گی کتله های بزرگ را تهدید میکند؛ اما درعین زمان شعار هايي داده میشود که" انسان مرکز است." یا "همه چیز برا ى انسان" ، که  ا ین  یک پارا دکس عجیبیست:  اگر ا ین شعارها داده  میشود و در عین زمان عملا به ا نسان ارزش داده نمیشود وتاجایي که ممکن ا ست شیره وشربت وجودش را  می مکند ، خسته میسازند تا اینکه با این دنیا وداع گوید.

بجاست اگر صدای اعتراض بلند میشود و دراکثر جوامع امروزی موضوع هم ارزشی میان انسانها ازلحاظ اهمیت ا جتماعی وساختاری را مطرح میگردد و به بحث گرفته میشود. سوا ل طرح میگردد که چرا جنگها دامن زده میشوند ودرجنگها  مردم بی بضاعت که هیچ آرزوی جنگ را ندارند ازمیا ن میروند؟ ، چرا اکثریت درفقر بسر میبرند وصرف یک عده ای محدود صاحب ثروت ونعمات فراوان اند؟ ویا چراهای دیگر؟؟؟. اما عملا  وا ضح است که ا ربابان قدرت به هم ارزشی میان ا نسانها اهمیت   نمیدهند. چشمان شان  کور اند   وبه نظر د یگرا ن هم     وقعی نمیگذارند. ازدید   آنها   تنها خودشان با ارزش اند و د یگران هیچ .  خودخواهی   و منفعت جوئی درآنها آنقدرتسلط دارد که فقر وغربت من  وتو ،  رنج وغم من وتو  برا یشان هیچ ا ست  ، هیچ دردی احسا س نمیکنند  غرق در خود خواهی خود هستند، چیزی که برا یش ارزش ندارد  انسان  وحیات اوست. لیک ا یکا ش خود خواهی شا ن  نمیبود تا درمیان من وتو هدف رخنه کردن را  وتفرقه انداختن را نمیدا شتند .اما دست خودخواهان به هرسو درازاست . ا ین کارها را باخودخواهی انجام میدهند. ازسوی دیگراینرا هم میدا نند که زور مردم را ندارند ، با استثنای ا ینکه آ تش تفرقه را  دربین مردم وبه خصوص در میا ن روشنفکرا ن  بر افروزند وآنها را پرا گنده سازند. ازبادارا ن آدم خور خود درس گرفته اند : " تا که آ ب را خت نکنی ماهی گرفته نمی توا نی".

این راهیست که دشمن مردم بکار میگیرند. پس  برای من وتو بخاطر دفاع برا ى نجات مردم راهی معقولتری د یگری  نیست جز دیالوگ ، تفاهم وهمبسته گی  تا برطبق   پیوند های اخلاقی و   دموکراتیک یکجا درمناسبات نا سالم  تغیيرسالـم آورد. یقیننأ که راه دشوارا ست و د ستهای زورگویان برضد  منافع اکثریت بزرگ مردم موانع ایجاد میکنند.اما منا فع مردم ودرجه تامین هم ارزشی بین انسانها  مستقیمأ وابسته به افزا یش و تقویه اتحاد  وهمبسته گی  تمــــام  نیروهای ملی ، مترقی، دموکرات  وصلحدوست کشور ما ست. این اتحاد وهمبسته گی به خصوص در مقطع کنونی زمان که نه پیاده کردن دموکراسی  بلکه تجزیه کردنهای منفعت جویانه  توسط بازیگران ا صلی درجهان ما دارد روی پلان آید ونهادینه گردد. طبق نظر سیاست مداران د رافغانستان " ماه عسل دموکراسی درروزهای اخیرخود قراردارد".

مهمترین ارزشهای  انسانی عدا لت وآزادی اند که  انسانها   برای تامین آنها همیش قربانی های فراموش ناشدنی داده اند ؛ ودر جامعه  نظم وامن ،آزادی ودموکراسی ، صلح  وثبات را  به ارمغان آورده اند.  اما با تاسف درا ینجا وآنجا با پیدا یش تضاد ها، توسعه  تفرقه اندازیها، بروزبار بار جنگها درسطح ملی ومنطقوی حفظ ا ین وضع زیاد دیرپا نبوده ا ست. حا ل هم اگر مکررأ اوضاع  طوری شود که به گفته (ا ستاد  مومن قناعت) ، " زیر گــــردون آدم آدم را خورد" ،  نما یش  قدرتهای نظامی  مهمتر ازعدا لت وصلح گردد ، تضاد  بین  ثروتمندا ن وناداران ، بین جنگسالاران  وشهدای بیکفـن ، بین کاخ نشینان وخیمه بدوشان (بی سر پناهان) ،بین آدم فروشان واستثمار شونده گان (چاکران ، برده گان وکنیزان) بین   مافیای مواد مخدرو معتادان سرگردان  به ا وج خود رسد ، جنگها وتفرقه ا فگنی ها  دامن  زده شوند. همه از بی هستی شد ن و بی آ ینده شدن جهان ما به وحشت آ یند؛  درمجموع تمام این یک  تکانه بزرگ را برای مردم ا یجاد کرده چاره ای دیگری نه خواهد بود ، جز ا ینکه  ناگزیر همه  به د فاع برخیزند تاصلح ودموکراسی را برقرار وخودرا ازوضع دهشتناک وپرآشوب نجات دهند.

سیاستمداران واندیشمندا ن  اظها ر مینمایند: تا وقتیکه هنوز وضع  تا ا ین حد زیاد بحرانی نشده  وانسا ن درد نیای زیاد پرآشوب گرفتارنگردیده است ازهمه احزاب و نیروهای ملی – مترقی، دموکرات وصلح دوست تقاضا میگردد تا درجهت جلو گیری از جنگها وادامه آنها تلاش همه جانبه ودلسوزانه بعمل اورند؛  جهت نیل به این هد ف همه باهم متحد و  مردم را هم باید باخود دا شته باشند و به نظریا ت معقولی که مردم میدهند تن دردهند. ازمجموع نظریا ت آنها بهترین را میتوا ن ا نتخاب نمود و برای حل ا ختلافا ت    بین طرفین مصروف     درجنگهای حاضر ا ستفاده کرد.

مردم هم به تا ئید ،خود میگویند که درجامعه ما پلانهای  ازقبل آماده شده عینی وواقعی نیستند، پلانها باید برمبنای مدارک وواقعيتـــــــهای عینی موجود درجامعه تنظیم گردند. مردم از روی تجارب تلخ ،خود نگـــــر ا ن اند که  کسی  به صدا ى انسان  گو ش نمیدهد، واقعیتها را نادیده میگیرد  وکسی برای عملی کردن بهترین ا راده و حرفهـــا یش درزنده گی علاقه نشان نمیدهد،  وضع بحرانی شده، دموکراسی وآزادی درمعرض خطر قراردارد. جلو جنگها گرفته نمیشود ، پس چه باید کرد؟ . آیا بهتر ا ست سکوت اختیــارگردد وآیا از سکوت هم  به نام سکوت   یعنی    رضا یت دا شتن ،  عوامفریبانه سوء ا ستفاده  نخواهند کرد؟. بلی، مــــــــــــــــــــردم میگویند همینطورخواهد بود، ازجنگسالاران اینهم شکی نیست. شک نیست زیرا  اگرا نها ازهرنوع فریب کار میگیرند، اگر آنها ازنام دموکراسی سودجوئی ونفع برداری شخصی دارند،  پـــــــــــس به دموکراسی واقعی که تو فکر میکنی آنها ایمان ندارند، اگر سکوت کردی ،سکوت ات  بنفع آنهاست.

آنها درهمه جا جنایا ت خودرا نه تنها رضا یت مردم ، بلکه خدمت به مردم نام خواهند  گذا شت وتبلیغ هم خواهند نمود. 

ای کاش زورگویان وا ربابا ن قدرت،جنگســــــالاران درحال حاضربجای  پامال کردن حقوق انسانها از آسمان خود خو اهی فرود آ یند وبگذا رند که صلــــح دوستان، دموکراتان، انسانهای زحمتکش با ایجاد جامعه واقعأ دموکراتیک  دردها  وغمــــــهای  مردم خود را درمــــــــــــان  وبالای زخمها مرحم گزارند.

شاید زورگویان تن درندهند تا به این خواست لبیک گویند. شایدا ینقدر بی اعتنائی شان به ا نسان  به خاطر این ا ست که با پلانهای قبلا تهیــه شده  فوکس دارند  به عوض  انســـــــان     ا ز روباتها کارگیرند. ویا به ا ین سمت   تنظیم شده   اند که تعداد فقرا را بیشمار سازند تا مردم با زنده گی بخور نمیر ، خود به خود مجبورگردند که به مزد ناچیز نیــــــــــــــــــــــــــــروی کارخودراعرضه نمایند. بنأ   مردم  با نگرا نیــــــها ى زیاد  سخت  دراین فکراند که آ ینده چگونه خواهد بود، اگر به انسان ، به عدا لت وآزادی اهمیت داده نشود وبه همه    مسایل       زنده گی با ا نگیزه های سیاسی برخورد گردد؟.

باهمه ناامیدیها، مردم تقاضا مینما یند که دردنیاجـــــــلو جنگسالاران وکار برد قانون جنگل که برطبق آ ن یکد یگر رامی توانند بدرند وبرای مردمــــــــــان بدبختی بار میآورند گرفته شود ،    شرا  یط را برای قطـــع جنگها ، تامین صلح وامن، جا یگزین  ساختن اقتصاد، دموکراســـی ، آزادی وعدا لت،  نابودی فســــــــــــــــــــاد ،  تامین برابری حقــــــوق زن ومرد ، حقــــــوق دموکراتیـــــــک برای زحمتکشان ، حقوق ا قلیت ها ، تامین مناسبات متقابلا مفیـد در عرصه های اقتصاد و تجارت .....بوجود آید.  

مردم جدأ   تقاضا  دارند که  انسان باید مقام وارزش عالی دا شته باشد، همان طوری باشد که شعارداده میشود ومیگویند که : " دردنیاانسان اشرف مخلوقا ت است" ویا" گوهر تمــــــــام هســـــــــــــــــتیها است" . مردم بعوض حرکا ت مصنوعی  درجوامع خود  سیستم های را میخواهند که غمخور شا ن  باشند  وازمنا فع شا ن دفاع بعمل آورند./

 

 

 

 


در اين شماره مطالب زير را مي خوانيد :

 

انسان،صلح و دموکراسي

استاد کارگر

نگرش کوتاه بر واژگان های مجعول و نادرستی که در زبان دری کار برد دارند

داکترحمیدالله مفید

درمورد نقض حقوق بشر درافغانستان

پیوست به شماره های پیشین

محمد ولی

رئالیسم جادویی در داستان کوتاه «بوتهایم»

نیلاب سلام

آدمها ى گداخته شده

درموردحمله انتحارى

ناهيد بشردوست

طنز « رسم»

واحدنظری

 

و مطالب جالب و خواندني ديگر...

 


July 18th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شماره های مشعل