مصا حبه هاي جالب خانم البرايت قبلآ وزيرخارجه آمريکا
عتيق الله عتيق الله


«مادلين آلبرايت» در سال ۱۹۳۷ در «پراگ» به دنيا آمد. پس از اشغال خاك چكسلواكى توسط ارتش آلمان نازى، خانواده او به «لندن» و سپس به ايالات متحده مهاجرت كردند. «جوزف كوربل» پدر مادلين، ديپلماتى كاركشته و استاد رشته علوم سياسى در دانشگاه «دنور» بود. از ميان دانشجويان كوربل مى توان به «كاندوليزا رايس» وزير امور خارجه كنونى آمريكا اشاره كرد. مادلين آلبرايت تا سال ۱۹۹۶ نمى دانست كه از خانواده اى يهودى تبار است و پدر و مادربزرگش به دست آلمانها در «آشوويتس» به قتل رسيده اند. در دولت «بيل كلينتن» او ابتدا سفير ايالات متحده در سازمان ملل متحد بود و در ۱۹۹۷ به عنوان نخستين زن در تاريخ آمريكا به سمت وزارت امور خارجه اين كشور رسيد. وى هم اكنون مشاور امور سياسى دموكراتهاست. او در گفت و گو با مجله آلمانى «اشترن» سياست خارجى «جورج بوش» را به باد انتقاد گرفته و يك جانبه گرايى كشورش را محكوم كرده است. وى همچنين پيرامون پرونده هسته اى ايران و كورياي شمالى به اظهار نظر پرداخته است. اين مصاحبه در ذيل از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد. * خانم آلبرايت، آخرين بار كه با كاندوليزا رايس صحبت كرديد، چه زمانى بود؟ - پيش از تصدى وزارت خارجه توسط رايس، يك شب شام را با هم خورديم. آشنايى ما به سالها قبل و زمان پدرم باز مى گردد. رايس در دانشگاه دنور دانشجوى پدرم بود. * درسهاى پدر شما ظاهراً براى رايس خيلى جالب و جذاب بود كه او تحصيل در رشته موسيقى را رها و خود را وقف مسائل شوروى كرد؟ - مدت زيادى از آن زمان گذشته است، اما هنوز خوب به خاطر دارم كه وقتى پدرم در سال ۱۹۷۷ درگذشت، همه جا پر از دسته گل و پيام تسليت بود. در بين آنها، يك گلدان سراميكى به شكل پيانو با چند شاخه گل خودنمايى مى كرد. از مادرم پرسيدم كه اين پيانو از كجا آمده است. او گفت از طرف دانشجوى محبوب پدرت، كاندوليزا رايس. * آيا شما رابطه تان را حفظ كرديد؟ - ۱۰ سال پس از اين ماجرا، من دنبال يك مشاور سياست خارجى براى مبارزه انتخاباتى «مايكل دوكاكيس» نامزد رياست جمهورى مى گشتم و به رايس تلفن زدم. او گفت: «بايد اعتراف كنم كه من جمهوريخواه هستم.» بسيار ناراحت شدم و گفتم: «چطور چنين چيزى ممكن است؟ ما كه به اصطلاح از يك پدريم.» البته بعدها به اين موضوع مى خنديدم. * شما چه توصيه اى به جانشين تان كرديد؟ - به او گفتم كه بهترين شغل جهان را دارد. گفتم كه سياست خارجى بايد از سياستهاى حزبى جدا باشد. ضمن آ ن كه يكى از مزيتهاى اين شغل، زن بودن است. * مگر چه مزيتى دارد؟ - شايد عجيب باشد، اما خوشامدگويى به يك وزير خارجه زن راحت تر است. دسته هاى بزرگ گل به دست آدم مى دهند. در برخورد با يك زن، ادب، نزاكت و صميميت واقعى حاكم است. همچنين رودربايستى ها زودتر رنگ مى بازند. اما وقتى پشت ميز مذاكره مى نشينى، ديگر فرقى نمى كند كه زن هستى يا مرد. * در دور دوم رياست جمهورى جورج بوش، جهان چگونه بايد با او مواجه شود؟ - در حال حاضر، تنها مى توان گمانه زنى كرد، اما سخنرانى بوش به مناسبت آغاز دور دوم رياست جمهورى اش بسيار بسيار مهم بود. معلوم بود كه مدت زيادى روى آن كار كرده بود.
* او گفته كه صلح و دموكراسى را در جهان برقرار كرده است و به استبداد پايان خواهد داد... - بلي، او همچنان نماينده اين نوع انديشه و نقش ويژه ايالات متحده خواهد بود. اين سخنان بسيار آرمانى هستند. اما اينكه آيا با عمل همراه خواهند بود، جاى بحث دارد. زيرا واقعيات موجود، اغلب گونه اى ديگر به نظر مى رسند. * اين صحبتها براى ما بيشتر تداوم همان اصل شناخته شده «نفوذ آمريكا، تهديد صريح و تغيير رژيم» را تداعى مى كنند... - دموكراسى را نمى توان تحميل كرد. اين مسأله با مفهوم مردم سالارى تناقض دارد. دموكراسى را تنها مى توان عرضه كرد. البته بوش و دار و دسته اش در ۴ سال گذشته چيزهاى زيادى آموخته اند و به طور قطع، يكى از تجربه ها نيز اين بوده است كه بايد با مردم رفتارى متفاوت از آنچه تاكنون داشته اند، داشته باشند. روش تغيير مى كند، اما اصل همچنان يك چيز است. * روش ممكن است تغيير كند، اما آيا به تبع آن، ماهيت نيز تغيير خواهد كرد؟ ديك چنى به طور رسمى نسبت به حمله نظامى اسرائيل به ايران ابراز اميدوارى كرده است. - من دستپاچگى و ترديد اروپاييان را به خوبى درك مى كنم. البته كاخ سفيد علايم ضد و نقيضى ارسال مى كند. از طرفى، از رايس مى شنويم كه فعلاً گزينه حمله نظامى مد نظر نيست. بنابراين من تصور نمى كنم كه جنگى در كار باشد. * چه چيزى شما را اين قدر مطمئن مى كند؟ - به احتمال زياد، بوش فهميده است كه ادعاى يكجانبه گرايى حد و اندازه اى دارد. نمى توان همه كارها را به تنهايى انجام داد، حتا آمريكا نيز نمى تواند. پس ما هم به كمك نياز داريم. اين واقعيت كه ايران ممكن است آمادگى لازم براى ساخت بمب اتم را داشته باشد، تنها مشكل ايالات متحده نيست. اين مسأله اروپا نيز هست. بلندپروازى هسته اى ايران بايد متوقف شود و اين تنها به كمك همكاريهاى واقعى اروپا و آمريكا ميسر مى شود. همين حالا ايرانيها مى كوشند در بين اين دوستى و شراكت ديرينه شكاف ايجاد كنند و حداكثر استفاده را از زمان ببرند. * كشور شما نمى خواهد براى يك بار هم كه شده، در مذاكرات شركت كند؟ با اين وصف، آيا همكارى واقعى امكان پذير است؟ - بايد نوعى تغيير نقش صورت گيرد. ايالات متحده بايد رو راست تر بشود و دورنمايى را به ايران نشان دهد، يعنى بگويد اگر ايران از برنامه هسته اى خود دست بردارد، ما حاضريم با اين كشور وارد گفت و گو و مذاكره شويم. در همين حال، اروپاييها نيز بايد برخوردى تندتر داشته باشند. * منظورتان از «برخورد تندتر» چيست؟ - اروپاييان بايد به خوبى درك كنند كه در صورت كوتاه نيامدن ايران، پيامدهاى سياسى و اقتصادى جدى و سختى در انتظار اين كشور خواهد بود. اروپا بايد آمادگى لازم براى اعمال اقدامات سخت تر و تهديد را داشته باشد، مثل محدود كردن روابط تجارى. * يا ارجاع پرونده ايران به شوراى امنيت سازمان ملل متحد؟ - بلي. ايالات متحده از مدتها پيش اين را مى خواهد. ايرانيها دارند وقت گذراني مى كنند. ما در شرايط بسيار سختى قرار داريم و بايد با هم تعامل كنيم. ما امكان ديگرى نداريم. ايران به عنوان قدرت اتمى يك تهديد باورنكردنى است. * عراق هم يك تهديد باورنكردنى است و حالا دولت بوش برگزارى اولين انتخابات آزاد در اين كشور را جشن گرفته است، اما اين دليلى براى اشغال نبود. - درست است. مسأله اين نيست كه آدمهايى در عراق يك كار سترگ انجام دادند. ضمن آنكه هيچ كس براى صدام حسين يك قطره اشك هم نريخت. اما فراموش نكنيم كه در روز رأى گيرى در سراسر عراق، كارها خوابيده بود. عملاً همه جا تعطيل بود. داستان يك عراق دموكراتيك تازه شروع شده است. مهم نيست كه مردم درباره اين جنگ و يا بوش چطور فكر مى كنند. همه ما مى توانيم اميدوار باشيم كه عراق خود را با معيارهاى دموكراتيك وفق خواهد داد. * خود شما گفتيد كه اوضاع عراق به مراتب بدتر از زمان جنگ در ويتنام است. - جنگ اخير، اوضاع عراق و كل منطقه را آشفته كرده است. گسترش جنگ در آنجا مى تواند كل خاورميانه را بى ثبات كند. ايالات متحده اين جنگ را آغاز كرده است. اين يك تصميم داوطلبانه بود. ما نبايد وارد جنگ مى شديم. حالا اما راه ديگرى نداريم. پس بايد از عراق يك الگوى موفق بسازيم و براى اين كار به كمك اروپاييان بويژه آلمانها نيازمند يم. * اما آلمانها چه كار مى توانند بكنند؟
- بيشتر از آنچه تاكنون انجام داده اند. آنها مى توانند در عرصه هاى اقتصادى و بازسازى به عراق كمك كنند. مهمتر از اين، مشاركتى به مراتب پررنگ تر در آموزش ارتش و نيروهاى امنيتى عراق داشته باشند. بايد به اين مسأله سرعت داد. در حال حاضر، تنها ارتش آمريكا امنيت عراق را تأمين مى كند. * آيا اروپاييان بايد مسؤوليت نظامى نيز بر عهده بگيرند. براى مثال، در چارچوب ناتو؟ - در مورد عراق به استفاده از نيروهاى ناتو اعتقاد ندارم. حضور هر قدرت نظامى بيگانه در اين كشور حكم اشغالگر را دارد، درست مثل سربازان آمريكايى. * آتش بس ميان اسرائيل و فلسطينى ها چه تأثيرى مى تواند بر كل منطقه داشته باشد؟ - مى دانيد ما درست ۴ سال پيش چقدر آمادگى داشتيم؟ در آن زمان، ما درباره يك صلح واقعى مذاكره مى كرديم. * گويا مذاكرات كمپ ديويد نقطه اوج دوره رياست جمهورى بيل كلينتن و وزارت شما بود؟ - من دو هفته تمام در زير باران مى دويدم. آن موقع، ما در آستانه يك موافقتنامه صلح بوديم. حالا از آتش بس استقبال مى كنيم. اين مهم است، اما تنها يك گام كوتاه است. مردم عراق و فلسطين بايد لمس كنند كه زندگى شان بهتر مى شود؛ اينكه چيزى براى خوردن دارند، مدرسه اى هست و محل كسب و كارى. * نظرتان درباره تروريستهاى افراطى چيست؟ - آنها نتيجه و حاصل كار هستند. هم اكنون سلاحهاى كشتارجمعى در جهان درست مثل يك بازار توزيع مى شود و گروههاى تروريستى در اين بازار آماده خدمت هستند. در واقع، اين بزرگترين چالش فرا روى ما است. * كورياي شمالى به داشتن بمب اتمى اعتراف كرده است. آيا اين به معنى آغاز زورآزمايى بوش و «كيم جونگ ايل» است؟ - كورياي شمالى امروز خطرناك ترين نقطه جهان است. احتمال مى رود اين كشور ۶ تا ۸ بمب اتمى يا دست كم توانايى توليد اين تعداد بمب را داشته باشد. كورياي شمالى از عراق ياد گرفته است، زيرا چنين به نظر مى رسد كه ما به كشورهاى فاقد بمب اتمى حمله مى كنيم و آنهايى كه سلاح هسته اى دارند، در حاشيه امن قرار مى گيرند. پس چرا به ساخت اين تسليحات در اسرع وقت د ست نزنند؟ * پيونگ يانگ سالهاى سال جهان را فريب داده است. - بلي، اما آدمى موافقتنامه تسليحاتى را نه با دوستانش كه با دشمنان امضا مى كند. من با كيم جونگ ايل ديدار داشته ام. ما ۱۲ ساعت تمام با هم مذاكره كرديم. يقين دارم كه او نمى خواهد از دموكراسى چيزى بداند، اما ديوانه هم نيست. من به ترتيب، كالين پاول و كاندوليزا رايس را در جريان مذاكرات خود با كيم قرار دادم. با اين حال، دولت بوش گفت و گوها را متوقف كرد. همين مسؤوليت ناپذيرى، ما را سالها عقب انداخت كه اين خطرناك است، زيرا وقتى كسى براى اولين بار صاحب تسليحات كشتارجمعى مى شود، مى تواند قطعاتى از آن يا پلوتونيوم مورد نياز را از بازار سياه يا تروريستها خريدار كند. * كورياي شمالى مايل است تنها به طور مستقيم و بدون حضور چهار كشور ديگر با ايالات متحده مذاكره كند. - به طور قطع، چين، روسيه و كشورهاى ديگر مى توانند به پيونگ يانگ فشار بياورند، اما واشنگتن اجازه ندارد دفع اين خطر بزرگ براى امنيت ملى مان را به راحتى به ديگران واگذارد. كورياي شمالى مى خواهد حتماً از سوى آمريكا به رسميت شناخته شود كه براى اين كار بايد از تسليحات هسته اى و برنامه موشكهاى دوربرد خود صرف نظر كند. تازه صحت آن هم بايد مورد تحقيق قرار گيرد. * شما زمانى از مرد متان با عنوان «ملت غير قابل چشم پوشى» ياد كرده بوديد. آيا اين تعبير همچنان در مورد ايالات متحده صدق مى كند؟ - بدون شك. ما اين توانايى را داريم كه از قدرت مان به صورتهاى مختلف استفاده كنيم. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، بايد به بقيه جهان علاقه مند باشيم. ما يك كشور ثروتمند و دموكراتيك هستيم و مسؤوليتهايى بر عهده داريم. ما مى توانيم به انسانها كمك كنيم و تنها به فكر جنگيدن نبا شيم. بلي، ما قابل چشم پوشى نيستيم، اما اين بدان معنى نيست كه مى توانيم به تنهايى عمل كنيم. بلي، ما يك كشور استثنايى هستيم، اما نمى توانيم از ديگران بخواهيم كه برايمان استثنا قائل شوند. ما بايد به حقوق بين الملل پابند باشيم. ما اجازه نداريم براى خود ادعاى حقوق ويژه كنيم. * انتشار اين مصاحبه با هدف آشنايى خوانندگان گرامى با ديدگاههايى كه توسط دولتمردان و سياستمداران آمريكايى انجام گرفته است و به معناى تأييد تمام مطالب آن نيست.
۱۰ پرسش ديگرا ز آلبرايت وقتي مادلين آلبرايت چك تبار وزير خارجه آمريكا شد، نخستين زني بود كه در اين سمت قرار مي گرفت. در آستانه انتشار كتاب خاطراتش تحت عنوان مادام وزير كه در آن همه چيز گفته شده از كشف اينكه خانواده او يك يهودي است تا سالهاي حضور در دولت كلينتن، هفته نامه تايم مصاحبه اي با ده پرسش با او انجام داده كه مي خوانيد: * كتاب مادام وزير برخلاف ديگر كتاب هاي خاطرات نكته اي كه فروش آن را بالا ببرد ندارد. اگر نمي خواستيد كه ركورد فروش به جا بگذاريد، چرا آن را نوشتيد؟ - سياستگذاري روز به روز همواره موضوع بحث برانگيزي است. تلاش مي كنيد كه شيوه درست را در پيش بگيريد و پاسخ درست را بگيريد، اما همواره لحظه هايي هست كه چندان هم رضايت بخش نيست. اما در آخر بايد به نتيجه كلي نگاه كرد. هر اختلافي كه ما در دولت كلينتن داشتيم در مقايسه با آنچه من در دولت بوش مي بينم حداقل بود و فكر مي كنم اصلا ارزش طرح نداشت. * آيا شما تهديد اسامه بن لادن را ناديده گرفتيد و آنها را براي دولت بوش واگذاشتيد تا حل كند؟ - پرزيدنت بوش از همان ابتدا روي موضوع تروريزم تمركز داشت. سيا يك بخش ويژه اسامه بن لادن تشكيل داده بود و رئيس جمهور استفاده از نيروي مرگبار عليه او را مجاز كرده بود. ما در سال ۱۹۹۸ بعد از انفجار در سفارتخانه هاي (آمريكا در آفريقا) اردوگاه او را بمباران كرديم و به او نزديك شديم. پرزيدنت بوش با بيست هزار نيرو در افغانستان است و هنوز نتوانسته او را پيدا كند. * آيا آمريكا بايد به عراق حمله مي كرد؟ - من همواره اعتقاد داشتم كه صدام چنان سابقه اي دارد كه اقدام عليه او را توجيه مي كند. من صدام را تهد يد فوري نمي ديدم و اين همان جايي است كه من با آنها (دولت بوش) اختلا ف دارم. فكر مي كنم همه چيز بد اداره شد. * آيا اين جنگ موضوع تروريزم را بهتر كرد يا بدتر؟ - دولت بوش فورا ۱۱ سپتامبر را به صدام گره زد. گفتند كه صدام و عراق هسته هاي تروريزم هستند. علي رغم اينكه من انتقادات بسياري به صدام دارم اما اين راهكار نبود. اكنون عراق به محلي براي خونريزي تروريست ها تبديل شده است. * آمريكا بعد از اين چه بايد بكند؟
- بي پرده بگويم، اگر رئيس جمهور ال گور ميبود، با اين مشكلات روبرو نميبوديم و در اين گرداب قرار نمي گرفتيم. اما اكنون در اين موقعيت قرار گرفته ايم و نمي توانيم سقوط كنيم. من به شدت اميدوارم كه قطعنامه اي در سازمان ملل تصويب شود كه در آن تصريح شده باشد آمريكا فرماندهي نظامي را به عهده دارد، اما نمايند گي بلندپايه سازمان ملل هم براي هماهنگي مسائل سياسي و بشردوستانه كه سازمان ملل هميشه آن را به خوبي انجام داده تأسيس شود. * سياست خارجي بوش با شعار «هر چيز غير از سياست كلينتن» در همه حوزه ها شروع شد، خاورميانه، كورياي شمالي، چين. اكنون سير وقايع دولت را مجبور كرده كه به شيوه شما روي آورد. آيا هيچگاه از اين شكست خشنود نشده ايد؟ - خير. من بيشتر از اينها مهربان و بخشنده هستم. * آيا بوش در به حاشيه راندن ياسر عرفات در روند صلح خاورميانه كار درستي كرده است؟ - فكر مي كنم اين يك اشتباه بود. اين به اين معنا نيست كه گفتگو با او خيلي هم جالب است. من هم فكر نمي كنم كه او طرف خوب ماجرا باشد، اما به هر حال بخشي از ماجراست. * آيا شارون هم به همين اندازه بر سر راه دستيابي به صلح يك مانع است؟ - مي خواهم باور كنم كه او مي تواند مانند نيكسن در چين عمل كند. آمريكا بايد اطمينان حاصل كند كه دو طرف كاري را كه قرار است در نقشه راه انجام دهند به درستي انجام دهند. اين نيازمند توجه مداوم دولت در سطح بسيار بالاست. ممكن است اشتباه مي كنم اما نمي بينم كه چنين وضعيتي وجود داشته باشد. * از نظر شما حضور يك زن در سمت وزارت خارجه چه معنايي دارد؟ - به نظر من روابط شخصي كه من ايجاد كرده ام مهم است. من مسائل زنان را به كانون سياست خارجي مان وارد كردم. * شما به همراه داشتن سنجاق هايي (گل های روی سينه) شهرت داريد كه حرف هاي سياسي براي گفتن دارند. چه تعداد از اين سنجاق ها داريد؟ - واقعا نمي دانم، شايد يكصد عدد.
ازمنابع روسي
July 24th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی