پاکستان ورشد روزافزون وهابيت
شهسوار شهسوار

مدرسه ها از دير باز نقش مهمى در تحولات سياسى- اجتماعى بنيادگرايي اسلامى بر عهده داشته اند و به جرات مى توان گفت تا همين يكى دو قرن اخير بيشترين سهم را در جهت دهى فكرى داشته و نقطه اتكاى اصلى بنيادگرايان از منظر تغذيه فكرى- عقيدتى و سياسى بوده اند. در اينجا مراد از مدرسه مكان هايى است كه در گذشته براى پرورش و رشد و نمو مفاهيم و عالمان دينى در جوامع اسلامى مورد استفاده قرار مى گرفته اند كه در برخى موارد با اندك تغييراتى هم اكنون نيز به حيات خود ادامه مى دهند و بعضاً نام هاى متفاوتى را با خود به يدك مى كشند مثلاً در ايران بيشتر به «حوزه هاى علميه» معروف هستند و در تركيه به مدرسه هاى «امام خطيب» و يا در كشور مصر از مدرسه دينى قديمى و پرنفوذ الازهر به عنوان جامعه يا «دانشگاه الازهر» ياد مى شود. اين مدرسه هاى علوم دينى در دوران معاصر با شوك حاصل از تحولات جديد مربوط به نوسازى و مدرنيته در كشور هاى اسلامى مواجه شده و واكنش هاى متفاوتى از خود نشان دادند. يكى از كشور هاى اسلامى كه مدرسه جايگاه بسيار رفيعى را در ايفاى نقش هاى اجتماعى- سياسى به خود اختصاص داده كشور پاكستان است.
با حملات تروريستى لندن مسئله «مدرسه هاى پاكستان» مجدداً به موضوع روز تبديل شد. در اين كشور برخى از مدرسه ها (در مفهوم سنتى آن) مانند دانشگاه هاى دينى هستند و برخى ديگر هم مانند كلاس هاى طولانى مدت آموزش قرآن. در پاكستان اين مدرسه ها از ديدگاه ايدئولوژيك هم يك دست نيستند. مدرسه هايى وجود دارند كه داراى ديدگاه هاى وهابى- سلفى و تغذيه كننده تروريسم هستند (مانند مدارس سپاه سحابه و لشكر جنگوى) و مدرسه هاى كلاسيك آموزش علوم دينى هم بمانند آنچه كه در كشور 
ايران تحت عنوان حوزه هاى علميه از آنها ياد مى شود وجود دارند (مانند مدارس نهضت جعفرى شيعيان پاكستان). مدارسى هستند كه از طرف حكومت پاكستان مورد اصلاحات و تغييرات قرار گرفته و تحت كنترول وزارت آموزش اين كشور درآمده اند و دانش هاى نوينى چون رياضيات، فيزيك و جغرافيا هم در آنها تدريس مى شود. در جهان اسلام «مدرسه» به عنوان نهاد آموزشى بسيار قديمى مطرح است و قديمى ترين آنها را مى توان در ايران،  شبه قاره هند، تركيه و برخى كشورهاى جهان عرب (مصر و عراق) مشاهده كرد. اما در شبه قاره هند (پيش از تاسيس كشور پاكستان) اولين حركت شبه نظامى وهابى در ميان مسلمانان اين شبه قاره در سال هاى دهه ۱۸۲۰ و توسط «احمد بارلوى» آغاز شد. او كه يك مسلمان ميانه رو بود طى سفرى به حج خط فكرى وهابيگرى را برگزيد و پس از بازگشت به هند در شهر «پاتنا» مدرسه وهابى خود را تاسيس كرد و در سال ۱۸۲۶ عليه سيك ها اعلان «جهاد» كرد و مريدان و پيروان خود را به افغانستان فرستاد. بدين وسيله و با كشت بذرهاى تفكر افراطى در اين كشور زمينه هاى پيدايى طالبان در قرن بيستم فراهم شد. اما حركت بارلوى در ميان مسلمانان هند (پاكستان امروزى) طرفداران زيادى پيدا نكرد و تفكر مدرسه هاى اصلاح طلب و ميانه رو موسوم به «دوبندى» بيشتر رايج بود و اين تفكر از «مدرسه دارالعلوم» واقع در شهر «دوبند» كه وابسته به موسسات عالى آموزش دينى علماى سنى بود سرچشمه مى گرفت. يكى از ريشه هاى عمده حركت هاى تروريستى امروزى به مدرسه هاى ميانه رو دوبندى در آن زمان برمى گردد. با تكيه بر مقالات نشريه «كريستين ساينس مانيتور» در شماره ۲۷ جولاى ،۲۰۰۵ براى راديكاليزه شدن مدرسه ها در پاكستان و ديگر كشورهاى اسلامى مى توان به سه دليل اشاره كرد:

 ۱- اثرات و پيامدهاى فاكتور «جهاد»ى كه پس از حمايت آمريكا از مجاهدين افغان آغاز شد. ۲- همزمان با افزايش احساسات مداخله گرانه اى كه انقلاب ۱۹۷۹ ايران ايجاد نمود (مانند ايده صدور انقلاب) به منظور جلوگيرى از اشاعه اين انقلاب شيعى فاكتور ميليتاريسم وهابى نيز تقويت شد. ۳- حمايت همه جانبه آمريكا از اين دو فاكتور فوق الذكر.

 مدرسه هاى پاكستان،  خواه افراطى، خواه ميانه رو و خواه خوشبين به غرب در اين دوره ميليتاريزه شدند. همان طور كه اين نشريه مى افزايد: در نتيجه، كلاس هايى كه توسط اين مدرسه هاى جهادگر براى ميليون ها پناهنده افغان در پاكستان تدارك ديده شده بود و حمايت از اين كلاس ها توسط مدرسه هاى پاكستان و مربيانى كه از عربستان سعودى مى آمدند، همه كمك كردند تا نظامى ترين و خشن ترين شيوه وهابى گرى وارد اين مدرسه ها شود و بدين وسيله شبكه بسيار گسترده پرورش دهنده ميليتاريسم شكل گيرد و بدين صورت بن لادن ها، عبدالله عظام ها و ايمن الظواهرى ها با حمايت آمريكا و به عنوان مارهايى در آستين آن، پرورش يافتند. «جان اپوسيتو» (John Eposito) محقق و اسلام شناس معروف، بر اين نظر است كه در حالى كه جريان فكرى دوبندى كه با هدف سازگارى دادن بين اسلام سنتى و مقتضيات زندگى نوين در قرن ۱۹ به يك حركت اصلاح طلبانه و رفرميستى مبادرت ورزيده بود، به دلايلى از قبيل جنگ افغانستان، فاكتور سعودى و تشكيل جبهه وهابى براى مقابله با انقلاب ايران وهابيزه شده و به طور روزافزونى طريق افراط در پيش گرفت و رژيم طالبان هم از طرف «طلبه هاى» افغان كه در اين نوع از مدرسه هاى پاكستان آموزش ديده بودند، ايجاد شد. او چنين به ارائه آمار مى پردازد: فقط در دوره بين سال هاى ۱۹۹۴ و ۱۹۹۹ بين ۸۰ الى ۱۰۰ هزار پاكستانى در اينگونه مدارس آموزش ديدند. در اينگونه مدارس، مهمتر از تعداد آموزش ديدگان، بحث روح «جهاديسم» است كه جهاد را با ترور همسان مى انگارد. اين روحيه است كه انسان هاى غير نظامى و بى  گناه را در حملات انتحارى شرم الشيخ، لندن، مادريد، استانبول و نيويارك به قتل مى رساند و ترور را امرى مقدس و يا حداقل مجاز مى شمارد. با وجود اعلام برائت دولت پاكستان از اين گروه ها و محكوم كردن حركات و عمليات تروريستى، اين سيستم آموزش دينى اين كشور است كه براى دولت آن و جامعه جهانى دردسرساز و بعضاً فاجعه آفرين شده است. هرچند كه بحث تروريسم و مدرسه هايى كه آن را تئوريزه مى كنند فقط محدود و محصور به اين كشور نيست. به هر روى، به نظر مى رسد كه موضوع «مبارزه با تروريسم» كه نومحافظه كاران كاخ سفيد به رهبرى بوش داعيه پرچمدارى آن را دارند موضوعى پيچيده و ريشه دار است و مستلزم يك مبارزه عمدتاً نرم افزارى براى تغيير گسترده از سيستم آموزشى گرفته تا بهبود وضعيت اقتصادى در كشورهاى مستعد تروريسم و از جمله پاكستان است. چه، تغييراتى كه در بردارنده عناصر بنيادين براى تحول نباشند ساده انگارانه بوده و در بلندمدت قادر به گره گشايى و حل مشكلات مربوط به «تروريسم بين المللى» نخواهد بود.


October 2nd, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی