نگاهي به ديوارها ي خائينانه مرزي جهان
تهيه وپژوهش  -وطن پور تهيه وپژوهش -وطن پور

به بهانه سيم کشي وماين گذاري پاکستان درامتداد مرزننگين ديورند{

ديواراستبداد ي مراکش براراضي مردم صحرا

 

ديوار برلين يک موضوع خبری روزانه بود. از بام تا شام در باره اين ديوار خبر می خوانديم يا می شنيديم و می ديديم؛ ديوار برلين ديوار شرم؛ بی عاطفه گی, و ديوار آهنين, ناميده می شد . اين ديوار که شايسته فروريزی بود سرانجام فرو ريخت, اما کسی در باره ديوارهای ديگری که سر برکشيدند و همچنان سر بر می کشند با آن که بسيار بزرگ تر از ديوار برلين هم هستند خبری نمی شنود.
از آنجمله اند ديواری که ايالات متحده در مرز مکزيک در دست ساختمان دارد يا ديوار سيم خاردار دو لايه به دور "کويتا" و مليله" در منطقه وابسته به خاک اسپانيا در ساحل دريای مديترانه ای مراکش.

يا مثلا هيچ چيز در باره ديوار ساحل غربی که به منزله تدوام اشغالگری اسراييل در سرزمين های اشغالی فلسطين است و بزودی طول آن به 12 برابر ديوار برلين می رسد گفته نمی شود. همينطور است در مورد ديوار مراکش که در 20 ساله اخير عامل ثابت ماندن اشغال جنوب صحرا توسط اين کشور شده و در باره اش تقريبا هيچ چيزی گفته نمی شود. اين ديوار که تمام طولش مين گذاری شده و به وسيله هزاران سرباز محافظت می شود طولش 60 برابر ديوار برلين است.  

چگونه می شود که رسانه های قدرتمند اين ديوارهای بلند را نمی بينند و هر روز بی صدا از کنارشان رد می شوند؟  در ماه جولای 2004 دادگاه بين المللی در هاگ اعلام کرد که احداث ديوار در ساحل غربی مغاير قوانين بين المللی است و بايد برچيده شود. تا همين امروز ظاهرآ اسراييل اين حکم را نشنيده است.  در اکتبر سال 1975 همان دادگاه بين المللی هاگ اعلام کرد که هيچ پيوندی ميان ادعای استقلال ارضی ميان جنوب صحرا و پادشاهی مراکش وجود ندارد. گفتن اين که مراکش خود را به نشيدن زد عمق واقعيت را نشان نمی دهد. ماجرا از اين بدتر است. يک روز بعد از صدور اين حکم مراکش برنامه اشغال صحرای جنوبی موسوم به "مارش سبز" را آغاز کرد و ظرف مدت کوتاهی بخش های وسيعی از صحرای جنوبی را در ميان آتش و خون متصرف شد و اکثريت مردم صحرا را از مناطق اشغالی بيرون ريخت. و اشغالگری از آن زمان تاکنون همينطور ادامه يافته است.
در تعداد بيشماری از مصوبه های سازمان ملل بر استقلال ملت صحرا تاکيد شد اما حاصل همه اين مصوبه ها چه بود؟ يک نظرخواهی ترتيب داده شد تا اهالی مناطق اشغال شده خود در باره سرنوشت خود تصميم بگيرند. پادشاهی مراکش برای برنده شدن در نظرخواهی مناطق خالی شده صحرا را از مراکشی ها پر کرد. اما طولی نکشيد که معلوم شد حتی مراکشی ها هم قابل اعتماد نيستند و در نتيجه پادشاه مراکش که ابتدا با نظرخواهی موافقت کرده بود گفت: که می داند نتيجه چه خواهد شد ؟ و متعاقب آن با رای گيری مخالفت کرد.

اين مخالفت همان اعتراف است. مراکش با انکار حق تعيين سرنوشت مردم صحرا اعتراف کرد که کشوری را دزيده است. آيا ما اين نوع سرقت را همچنان مورد تاييد قرار خواهيم داد؟ آيا ما که در چهارچوب يک دموکراسی جهانی زندگی می کنيم همچنان خواهيم پذيرفت که تنها بايد فرمانبرداران محض باشيم؟ قطعنامه های متعدد سازمان ملل در محکوميت اشغال سرزمين های فلسطينی توسط اسراييل چه حاصلی داشته اند؟ و يا بيشمار قطعنامه های صادره عليه تحريم کوبا؟ به قولي:

 " رياکاری حفاظ گناه در برابر تقواست."
اين تازگی ها حتی ناسيوناليسم هم به يک حق ويژه برای قدرت های معظم تبديل شده است. برای اين قدرت ها ناسيوناليسم ديگران يا شبيه تروريسم است يا پوپوليسم و يا چيزی که بکلی بايد به آن بی اعتنا بود.
ناسيوناليست های صحرا که بيش از 30 سال برای بازيابی وطن به سرقت رفته شان جنگيده اند از سوی 82 کشور جهان و از جمله از سوی کشور اوروگوئه که در اين رابطه اخيرا به جمع اکثريت گسترده در آمريکای لاتين و آفريقا پيوسته است, به رسميت شناخته شده اند, اما نه از سوی اروپايی ها. هيچ کشور اروپايی جمهوری صحرا را به رسميت نشاخته است. اسپانيا هم همينطور. اين نمونه زمختی از برخورد غيرمسوولانه , فراموشکارانه و يا دست کم بيزار کننده است.
30 سال پيش صحرا تحت استعمار اسپانيا بود و اسپانيا هم به لحاظ حقوقی و هم اخلاقی موظف بود پاسدار استقلال صحرا باشد. اما اين استعمارگران وقتی که رفتند پشت سر خويش چه باقی گذاشتند؟ طی يکصد سال استعمار چه تعداد تحصيل کرده پرورش دادند؟ سه نفر! يک
داکتر! يک حقوق دان و يک کارشناس تجارت! اين سه تا باضافه يک خيانت: آنها صحرا را مانند لقمه ای در بشقاب گذاشتد تا پادشاهی مراکش آن را ببلعد. علت اين چشم پوشی اسپانيا چه بود؟ آيا به خاطر آن بود که اهالی صحرا از نظر اسپانيا تنها کالای تجاری محسوب می شدند که بايد به شرکت ها و کشورهای خريدار اجناسی که مراکش می فروخت اما مالکش نبود,عرضه می شدند؟  چند سال پيش خاوير کورسويرا با يکی از قربانيان بمباران عراق در بيمارستانی در بغداد مصاحبه کرد. بمب دستانش را از بين برده بود. دخترک که تنها هشت سال داشت و 11 بار مورد عمل جراحی قرار گرفته بود, گفت: " ای کاش ما نفت نداشتيم!
مردم صحرا شايد گناهشان اين است که آبهای ساحل طولانی شان بزرگترين مرکز صيد ماهی در آتلانت است و بزرگترين معادن فسفات جهان و احتمالا نفت و گاز و اروانيوم را در منطقه خالی شده از سکنه شان د ارند؟
 اين کلام در قرآن نيامده است اما می تواند بيايد: منابع طبيعی عامل فلاکت ملت ها خواهد شد.  اردوگاه مهاجرين در شرق الجزاير در محاصره خشک ترين صحرای همه صحراهای خشکيده جهان واقع شده است. صحرايی در محاصره فضای پهناور خالی ؛ در محاصره هيچ ؛ جايی که تنها سنگ ها می رويند. اما در چنين مکانی و در بخش های آزاد شده صحرا که از نظر اقليمی وضعی بهتر از آن چه توصيف شد ندارد, ملت صحرا که بسيار فقير است موفق شده است جامعه ای بسيار باز و نسبت به کل جهان اسلام کمتر از همه مردسالار را بنا کند. اين معجزه برای مردمان فقير صحرا فقط محصول اشتياق پايان ناپذير آنها به آزادی که به وفور در اين منطقه اسير کمبود وجود دارد نيست. بخش بزرگی از آن نتيجه همبستگی بين المللی است. و بيشترين کمک ها هم از سوی مردم اسپانيا صورت می گيرد.

همبستگی قدرتمندانه مردم اسپانيا, و ارزش های آنها بمراتب موثرتر از اقدامات توخالی دولت ها و محاسبات بی ملاحظه شرکت هاست.  بايد دقت کرد: سخن از همبستگی است نه صدقه دادن. صدقه تحقير آور است. اين ضرب المثل آفريقايی را نبايد فراموش کرد که می گويد:" د ستی که می گيرد هميشه پائين دستی است که می دهد." مردم صحرا انتظار می کشند. آنها به اندوه و نوستالژی محکوم شده اند. اردوگاه هايشان نام شهرهای ربوده شده شان را بر خود دارد؛ نام ديدارگاههايشان را و اقامت گاهايشان را: العيون, اسمره. آنها فرزندان ابر ناميده می شوند چرا که هميشه چشم انتطار باران بوده اند. آنها بيش از 30 است که در انتطار عدالتند؛ چيزی که به نظر می رسد در دنيای امروز از باران در کوير کمياب تر است.

دیوار برلین

 

دیوار برلین اصلی ترین نماد جنگ سرد بود که به پرده آهنين مشهور شد و به مدت 28 سال شهر برلین را به دو منطقه شرقی و غربی تقسیم کرد.

پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، چهار کشور اصلی پیروز جنگ یعنی متفقين شامل آمريكا، انگليس، فرانسه و شوروی، كشور اشغال‌شده‌ی آلمان را به چهار بخش كه هر كدام تحت كنترول يكی از آنها بود تقسيم كردند. برلين به عنوان پايتخت آلمان نيز از قاعده جداسازى مستثنى نبود. بنابر این با وجود این که تمام شهر برلین در قسمت تحت نفوظ شوروی قرار داشت میان متفقین تقسیم شد. البته قسمت تحت كنترول نيروهای شوروی به مراتب بيشتر از ساير قسمت‌ها بود و شامل بخش شرقی شهر می‌شد.

در ماه‌های نخست بعد از جنگ، شهر توسط كميسيونی متشكل از هر چهار كشور اداره می‌شد و رياست اين كميسيون هر ماه و به صورت چرخشی به عهده يكی از آن‏ها بود. در سال ۱۹۴۸ سه بخش تحت كنترول آمريكا، انگليس و فرانسه يكی شدند و جمهوری فدرال آلمان را كه به عنوان آلمان غربی معروف بود تشكيل دادند. در ۷ اكتبر ۱۹۴۹ دربخش شرقي دولتي تحت كنترول شوروی تشكيل شد كه به جمهوری دموكراتيك آلمان يا آلمان شرقی معروف شد.

 اما درآلمان شرقی شرايط اقتصادی و سياسی رو به وخامت گراييد و نارضايتی گسترده مردم را در پی داشت. اين ناراضيان به ويژه در برلين شرقی به دنبال شرايط بهتر زندگی راه برلين غربی را در پيش گرفتند. با آغاز جنگ سرد كشمكش‌ها بين شوروی و ديگر متحدانش بالا گرفت و همانطور كه انتظار می‌رفت مرز بين آلمان شرقی و غربی بسته شد. با اين حال شهروندان برلينی هنوز آزاد بودند تا بين قسمت‌های شرقی و غربی شهر تردد كنند.براساس آمارهای منتشر شده در فاصله سال‌هاى ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ حدود 5/2 ميليون نفر از آلمان شرقى به آلمان غربى مهاجرت کردند و راه اصلى آنها ورود به برلين غربى بود.

همچنین طی شش ماه اول سال ۱۹۶۱ تعداد ۱۶۰هزار نفر از برلين شرقی به برلين غربی پناهنده شدند. یعنی مثلاً در اگست ۱۹۶۱ تقريباً روزانه ۲۰۰۰ نفر از برلين غربى وارد بخش آلمان فدرال مى‌شدند. بيشتر مهاجرين كارگران متخصص، كارشناسان، اساتيد دانشگاه و روشنفكران بودند كه كمبود آن ها در بخش شرقى آلمان محسوس بود. اين امر موجب نارضایتی دولت آلمان شرقی و اتحاد جماهير شوروی سابق شد. اين مهاجرت‌ها و از دست دادن نيروهای كار، آلمان شرقی را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داد و خسارت‌های زيادی متوجه اتحاد جماهير شوروی و دولت آلمان شرقی تحت رهبری «اریک هونكر» می‌کرد.

چرا كه اقتصاد و صنعت آلمان شرقی عملاً بر كمك‏های شوروی شکل یافته بود. از این رو آنها دست به عملی محدود کننده زدند و به دستور نيكيتا خروشچف ، رهبر اتحاد جماهير شوروی تمام راه‌هاى ارتباطى بين برلين شرقى و غربى را مسدود کردند و دیوار برلين را به عنوان «ديوار حافظ ضد فاشيست» و با هدف جلوگيرى از رفت و آمدهاى نامطلوب (به تعبير اروپاى شرقى) بنا کردند.

در اولین ساعات روز یک شنبه سيزدهم آگوست 1961، نيروهای نظامی آلمان شرقی خيابان‌های منتهی به نقاط مرزی را محاصره كردند و كارگران در مرز مشغول ساختن دیوار شدند. با ايجاد اين حصار كه ارتفاع آن به دو متر می‌رسيد، ارتباط بين بخش‌های شرقی و غربی شهر كاملا قطع شد. احداث اين ديوار چنان شتابان انجام می‌گيرد كه بسياری از خانواده‌ها كه در مناطق مختلف شهر زندگی می‌كردند برای مدت 28 سال از يكديگر جدا شدند سرنوشت های ناگواری را برای بسياری از خانواده‏های آلمانی رقم زد. زنان از شوهران ، فرزندان از والدين ، برادران و خواهران از يكديگر برای سال‌ها جدا شده و بسياری از آن‌ها تا آخر عمر موفق به ديدار دوباره يكديگر نمی شوند. گروهی از آن‌ها آنقدر زنده نمانند که فروريختن ديوار برلين را شاهد باشند و امکان ديدار دوباره خانواده‌های خود را پیدا کنند.

طول ديوارى كه به دور برلين غربى كشيده شده بود، ۱۵۵ كيلومتر بود كه ۴۵ كيلومتر آن از وسط شهر مى‌گذشت. با احداث این دیوار شهر برلين غربی به صورت يك شهر محصور در خاك آلمان شرقی در آمد. گذرگاه‌های دو طرف در ۱۹۲ مسير قطع شد. ۹۷ مورد خیابان‌های شهری برلين در جهت شرقی - غربی و ۹۵ مورد مسیرهای بیرون شهری بين برلین غربی و ساير مناطق آلمان شرقی بسته شد. اين حصار اندكی در خاك آلمان شرقی نصب شد تا بدين ترتيب از هرگونه تجاوزی توسط آلمان غربی مصون بماند. به طوری كه اگر كسی پشت اين حصار می‌ايستاد، درواقع در خاك آلمان شرقی قرار داشت.

 تانك‌ها در نقاط معينی از شهر مستقر شدند. قسمتی از خيابان‌های شهر کنده شده بود و برای رفت و آمد وسائل نقليه عمومی قوانين تازه‌ای معين شده بود. خطوط راه آهن و مترو بين دو طرف هم متوقف و ارتباط تلفن اين دو بخش نيز قطع شد. همچنين ساكنان برلين شرقی از ورود به برلين غربی منع شدند. اين امر به دليل اين كه حدود ۶۰ هزار نفر از ساكنان برلين شرقی در برلين غربی كار می‌كردند مشكلات زيادی به بار آورد. در روزهای بعد مقامات آلمان شرقی در مقابل تمام پنجره‌ها و درهای ساختمان‌هايی كه در خط حائل واقع شده بودند ديوار كشیدند.

تا پايان سال ۱۹۶۱ ديوار گسترش يافت و سيم خاردار مجهز به الكتريسيته در فواصل زياد نصب شد. بر بالاى ديوار سيم خاردار نصب شد و برج‌هاى مراقبت براى حفاظت و كنترول عبور و مرور ساخته شد. همچنین در ۲۰سپتامبر۱۹۶۱ كار ساخت حصار موازی با فاصله‌ای در حدود 91 متر از سوی هر دو آلمان آغاز شد. تمام خانه‌هايی كه در فاصله بين اين دو حصار قرار داشتند، تخريب شدند و بين دو حصار، محدوده‌ای به وجود آمد كه به آن نوار مرگ می‌گفتند. اين نوار كه خاك آن كاملا كوبيده شده بود، با شن پوشيده شد تا ردپای كسانی كه قصد فرار از اين حصارها را داشتند براحتی مشخص شود. فاصله زياد بين دو حصار اين امكان را به نگهبانان مرزی می داد تا در صورت لزوم بتوانند به فراريان شليك كنند.

در نقاط مرزی برای عبور و مرور ايستگاه‌های بازرسی ايجاد شد كه مهمترين آن گذرگاه ايستگاه بازرسی چارلی در بخش آمريكايی برلين غربی بود. در ۱۷ اوت ۱۹۶۲ فردی به نام پيتر فيشر كه قصد داشت در نزديكی اين منطقه از ديوار برلين بالا رود توسط نگهبانان قسمت غربی كشته شد. اين امر موجب آشوب در برلين غربی و نفرت ساكنان برلين غربی از آمريكايی‌ها شد.

مرحله آخر ساخت دیوار در سال 1975 آغاز شد و در آن از 45 هزار قطعه بتنی مقاوم شده به ارتفاع سه و نیم متر و عرض یک و نیم متر استفاده شد. همچنین لوله‏هایی افقی در بالای دیوار کار گذاشته شد تا عبور از روی دیوار دشوارتر شود.

بر اساس تحقيقات پژوهشگران آلمانی و گزارش‏هايی كه به تازگی منتشر شده در طول سال‌هايی كه ديوار برلين برپا بود 125 نفر در پای آن كشته و حدود 200 نفر نيز بشدت مجروح شدند. اولين قربانی فرار از ديوار برلين جوان 24 ساله‏ای بود که در تاريخ 28اوت سال 1961 قصد فرار به برلین غربی را داشت. 14 نفر از قربانیان کسانی بوده‌اند که از غرب قصد ورود به آلمان شرقی را داشته اند. 32 نفر ديگر نيز زمانی كشته شده اند كه اصلاً قصد فرار نداشته‏اند.


 در این ميان 8 نگهبان نیز به طور اتفاقی كشته شده‏اند. 80 درصد کشته شدگان زير 30 سال سن داشتند و در ميان آنها 8 زن وجود داشته است. اين آمارها در يك گزارش دولتی آلمان با عنوان مرگ بر روی ديوار از 1961 تا 1989 ذكر شده است. پیش از اين تعداد کشته‌شدگان بر روی ديوار برلين 200 نفر ذكر می‏شد.

در بین سال های 1961 تا 1989 حدود 5 هزار نفر موفق شدند به برلين غربی فرار کنند. بيشتر فرارها به زمانی بر می‌گردد كه تنها حصار بين دو بخش شهر سيم‌های خاردار بود.

همچنين بعضی‌ها از طريق پنجره‌های آپارتمان‌های كنار مرز به آن طرف حصارها رفتند. در طول این سال‌ها چند مورد عمليات فرار منحصر به فرد نيز اتفاق افتاد. در روزهای سوم، چهارم و پنجم اكتبر سال 1964، 57 نفر موفق شدند تا از طريق تونلی كه به طول 145 متر در زير نوار مرگ كنده بودند، فرار كنند و یا فرار عجيب دو برادر که با بستن بال‌های بسيار سبكی به دست هايشان فاصله بين دو ديوار را بر فراز نوار مرگ پرواز كردند و خود را به طرف ديگر رسانند.

با بهبود تدريجی مناسبات میان شرق و غرب در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی زمينه فروپاشی ديوار برلين فراهم شد. در سال ۱۹۸۹ حكومت كمونيستى شوروی تصميم گرفت دموكراسى‏سازى را به عنوان يك اصل در كشورهاى اروپايى شرقى تحت نفوظ خود دنبال كند. اما در این میان اتفاقی افتاد که روند روبه پايان دولت آلمان شرقی را آغازگر شد. دولت مجارستان درهای خود را بر روی غرب گشود.

در بيست و سوم اگست 1989، مرزهای بين مجارستان و اتريش باز شد. از آنجا كه مهاجرت بين كشورهای كمونيستی ممنوع نبود، ساكنان آلمان شرقی كه مجاز به رفت وآمد به مجارستان بودند از طريق این کشور و نيز چكسلواكی به آلمان غربی و ساير كشورهای اروپای غربی رفتند. این مهاجرت‌ها طی یک ماه به سرعت افزایش یافت. به طوری که در ماه سپتامبر حدود 13 هزار نفر از اهالی آلمان شرقی به سمت مجارستان حركت كردند تا بتوانند از طريق اتريش خود را به آلمان غربی برسانند.

در پاييز همان سال، تظاهرات اعتراض آميز مردم نسبت به دولت آلمان شرقی شدت گرفت تا اينكه در هجدهم اكتبر همان سال اريك هونكر، رهبر آلمان شرقی از سمت خود كناره گيری كرد و چند روز بعد ايگون كرنس جانشين او شد. دولت جديد تصميم گرفت به ساكنان برلين شرقی اجازه دهد تا برای سفر به برلين غربی تقاضای ويزا كنند. با اعلام این مطلب از سوی دولت ده‌هاهزار نفر از ساكنان برلين شرقی خود را به محل های مشخص شده رساندند تا از مرز عبور كنند و به برلين غربی بروند.

هجوم اين جمعيت به كنار مرز ماموران و نگهبانان را دچار مشكل كرد. چرا كه آنها برای مقابله با چنين جمعيتی آمادگی نداشتند. لحظه به لحظه بر انبوه جمعيت اضافه می‌شد. سرانجام ماموران مرز را گشودند و مردم توانستند از آن عبور كنند. در آن طرف مرز، اهالی برلين غربی برای استقبال از همشهريان سابقشان جمع شده بودند. به اين ترتيب نهم نوامبر 1989 به روز فروپاشی ديوار برلين تبديل شد.

اين ديوار ظرف روزها و هفته‌های بعد و توسط كسانی كه از ديگر نقاط آلمان شرقی خود را به برلين رسانده بودند به تدريج خراب شد. فرو ريختن ديوار برلين، اولين قدم در راه اتحاد مجدد دو آلمان بود كه سرانجام در سوم اكتبر 1990 صورت گرفت.

ميخائيل گورباچف رئیس جمهور وقت اتحاد جواهير شوروى 15 سال بعد، در سال 2004 عنوان کرد که وقتى در جولاى ۱۹۸۹ با هلموت كهل صدراعظم آلمان غربی مذاكره كرده بود به طور مشترک به اين نتيجه رسيدند كه هنوز زمان وحدت دو آلمان فرا نرسيده است. در نهايت هم به اين توافق کردند كه از ميان برداشتن ديوار به قرن بيست و يكم موكول شود. او عنوان می کند که البته مردم آلمان تصميم ديگرى گرفتند و با پافشارى روى برچيدن ديوار، رهبرى تاريخ را به دست گرفتند. مردم ساير كشورهاى اروپاى شرقى و مركزى نيز بلا فاصله از آن ها سرمشق گرفتند و موانع رسيدن به آزادى را از سر راه خود برداشتند. درحال حاضر 34 قطعه از ديوار اصلی برلين در موزيم نگهداری می شود.

ديواراسراييل برتماميت ارضي فلسطين

 

دولت آمريکا براي تسهيل اجراي طرح هاي خود در بارهء عراق، نماينده اي به نام ويليام برنز را به خاورميانه اعزام کرده است تا طرح صلح » کوارتت» را که به منظور استقرار يک دولت فلسطيني در سال ٢٠٠٥ بوجود آمده، دوباره فعال کند. اما دولت با رد عقب نشيني از سرزمين هاي مجددآ اشغال شده، پيشنهاد جامعهء بين المللي را نپذيرفته است. بدين ترتيب، اسرائيل کسب وقت ميکند تا از جمله، در ساختن ديواري تسريع کند که از هم اکنون قسمتي از سرزمين هاي کرانهء باختري را ضميمهء اسرائيل مي سازد.

}ديوار امنيتي{ که دولت اسرائيل گرداگرد سرزمين هاي کرانه باختري رود اردن و بيت المقدس مي کشد چشم اندار جغرافيائي و سياسي خاورميانه را از اساس تغيير خواهد داد.

اسرائيل با کشيدن حصاري که ارتفاعش سه برابر ديوار برلين و پهنايش دو برابر آن است – ديواري که آلمان شرقي آن را «ديوارصلح» مي ناميد و آلمان غربي آن را ديوار ننگ – به طور يک جانبه بخش قابل توجهي از ساحل غربي را به خود ملحق کرده و موانع نظامي دور شهرهاي فلسطيني را تنگ تر ساخته و در نتيجه اهالي را کاملا محبوس کرده است.

طي انتفاضه اول (١٩٩٣- ١٩٨٧)، زماني که دولت يهود گرداگرد نوار غزه را حصاري از سيم برق دار و غيرقابل نفوذ کشيد، نخستين ديوار دور اين باريکه زمين ساخته شد. اين حصارها به اسرائيل امکان داد تا علاوه بر حفظ سلطه اش بر ١٦ کولوني (مستعمره مهاجرنشين يهودي) تحرک و رفت و آمد فلسطيني ها را نيز کنترول کند. هم اکنون ٢٠ درصد غزه تحت کنترول اسرائيل است و جمعيت يک ميليون و ٢٠٠ هزار نفري آن در سه بخش تفکيک شدهء اين ناحيه که وسعت آن به سختي به دوبرابر شهر واشنگتن مي رسد، محبوس گشته اند . فلسطينيان کرانه باختري به سرنوشت فلسطيني هاي غزه دچار خواهند شد. هدف اولين مرحله ء اين طرح جدا ساختن اسرائيل از بخش اعظم شمال سرزمين هاي کرانه باختري ست.

اگرچه اين حصار بر روي مرزهاي ١٩٦٧ قراردارد ولي با الحاق کولوني هاي متعدد به اسرائيل، چندين ناحيهء کليدي فلسطيني را دور زده رابطهء آن ها را با هم قطع ميکند. نواحي فلسطيني مانند دهکدهء کفين از ٦٠ درصد از اراضي کشاورزي خود محروم شده و نواحي ديگري مانند شهر قلقيليا نه تنها زمين هاي کشاورزي خود را از د ست ميدهد، بلکه به خاطر وجود اين حصارها ارتباطش هم از سرزمين هاي ساحل غربي و هم از اسرائيل قطع مي گردد.

هر کيلومتر از ديوار اين بخش، براي دولت اسرائيل يک ميليون دالر تمام مي شود. اين ديوار توسط جدارهاي بتوني ٨ متري و برج هاي ديدباني در فاصلهء هر ٣٠٠ متر و نيز با خندق هايي با عمق ٢ متر، سيم هاي خاردار و جاده هاي انشعابي (که محلات فلسطيني را دور مي زند) تقويت مي گردد . اولين قسمت ديوار (ازشمال) به طول ٩٥ کيلومتر از سلم تا کفرقاسم کشيده شده و ٦/١ درصد از اراضي کرانه باختري را عملا به اسرائيل الحاق مي کند که شامل ١١ مستعمره (کولوني) اسرائيلي ست و ١٠ هزار فلسطيني. دولت يهود در نظر دارد اين ناحيه را به گونه اي به اسرائيل ملحق کند که هنگام از سرگيري مذاکرات بر سر وضعيت نهائي فلسطين، بازگشت به عقب آن چنان از نظر سياسي گران تمام شود که اين الحاق غيرقابل برگشت تلقي گردد. اينجاست که با استراتژي تغيير مکان خط سبز )مرزهاي ١٩٦٧) روبرو هستيم .آن چه براي آرزوهاي فلسطيني ها در راه برقراري يک دولت از اين هم مصيبت تر است کشيدن ديوار دور بيت المقدس شرقي است. در حاليکه در شمال، ديوار در ٨ کيلومتري مرزها در درون سرزمين ها کشيده مي شود، در بيت المقدس، ديوار در عمق بسيار زيادتري کشيده خواهد شد.

اين اختلاف نشان دهندهء اين است که منطق اسرائيل در مورد ديوار شمال و ديوار بيت المقدس متفاوت است. خواست هاي حداقل اسرائيل که با پيشنهادهاي ارائه شده در مذاکرات کمپ ديويد (ژوئيه ٢٠٠٠) و در طابا )مصر، ژانويه ٢٠٠١) تطابق داشته ثابت مي کند که دولت يهود قصد آن دارد که کولوني هاي شمال را که هم اکنون در ان سوي ديوار واقع است براي خود حفظ کند.

اين امر مؤيد آن است که همان گونه که آريل شارون و بن اليعازر، وزير دفاع ، بارها تأکيد کرده اند ديوار در اين منطقه به مثابهء يک مرز سياسي تلقي نمي شود. اما، برپايي ديوار در اورشليم بازتاب تمايلات اسرائيل و نمايانگر چنين مرزي ست . دولت يهود براي تحکيم کنترل بيت المقدس بزرگ برنامهء ساختمان سازي را در اين منطقه متمرکز ساخته است. در «نقشهءتوسعهء اورشليم» که در آغاز سال به تأييد شارون رسيده است، ديوار بر اساس محدوده اي از بيت المقدس کشيده ميشود که اسرائيلي ها آن را پس از الحاق بيت المقدس شرقي در ١٩٦٧ تعيين کرده اند و علاوه بر آن دو ناحيهء بزرگ مجتمع استعماري گيوون و معال آدوميم را بيرون از منطقه الحاقي قرار دارند دربر مي گيرد.

الحاق بيت المقدس بزرگ در دولت يهود مشکلات پيچيدهء متعددي پديد مي آورد، زيرا به ضميمه کردن شمار زيادي از فلسطيني ها منجر شده و تضاد بين الزامات جمعيتي (دموگرافيک) و الزامات امنيتي را برجسته مي نمايد. براي حل اين مشکل، اسرائيل مصمم است دور بيت المقدس دو ديوار بنا کند. ديوار اول داخلي ست و عمدتا در مرزهاي قلمرو شهرداري که اسرائيل تعيين کرده ساخته مي شود و ديوار دوم بيروني ست که دور کولوني ها کشيده ميشود.

برخلاف دژهاي قرون وسطايي، ديوارهاي بيت المقدس داراي جريان برق بوده يک جادهء کمربندي انحرافي و در برخي نقاط خندق ها و جدارهاي بتوني و دستگاه هاي ردياب آن را تکميل خواهد کرد .ساختمان دو ديوار چنان طراحي شده که به صورت يک گردن بند خط رابطي بين کولوني هاي اسرائيلي موجود و نواحي نظامي ايجاد کند. قصد اسرائيلي ها که کولوني هايي را که سابقا از طريق يک نوار امنيتي محافظت ميشد مجددا ضميمه کرده، بدين ترتيب تمام فضاهايي که اين کولوني ها را جدا مي کند کنترل نمايد .در حال حاضر، توجه اسرائيل متمرکز است بر ساختن موانعي که مناطق اسرائيلي را از اهالي فلسطيني جدا مي کند. در شمال، اسرائيل ديواري ساخته است که از منقطهء قلنديه مي گذرد، به منظور آن که بيت المقدس را از رام الله جدا سازد. در شرق، به موازات جبل الزيتون يک ديوارهء بتوني ساخته شده تا مناطق فلسطيني ابوديس و عزاريه را از بيت المقدس جدا سازد.

در جنوب، يک ديوار و خندق، بيت اللحم را از بيت المقدس جدا مي کند و علاوه بر آن بخش قابل ملاحظه اي از زمين هاي شهري فلسطيني را به اسرائيل ملحق مي سازد. بدين ترتيب، اسرائيل محوطه اي را که به مقبرهء راشل معروف است – و هم براي يهوديان و هم براي مسلمانان مقدس به شمار مي رود – به خود الحاق مي کند، در حالي که اين ناحيه کاملا در داخل بيت اللحم و در حاشيهء اردوگاه پناهندگان قرار دارد .شهردار بيت المقدس ايهود اولمرت هم با سوءاستفاده از فقدان محکوميت بين المللي اين اعمال، ساختمان يک ديوار دور «کفر عقب» و اردوگاه پناهندگان قلنديه در دست اقدام دارد. اهالي فلسطيني اين ناحيه که در حوزهء شمالي شهرداري اسرائيلي بيت المقدس قرار دارد ، ورقهء اجازه اقامت دارند و ماليات پرداخت مي کنند اما از خدمات شهرداري محروم اند. از طرف ديگر ورود آنان به بيت المقدس به خاطر پست بازرسي قلنديه با موانع و محدوديت روبروست.

علاوه برآن ، اولمرت قصد دارد جهت قطع اين ناحيه از ساحل غربي رود اردن ديواري اضافي بسازد و بدين نحو، اهالي را در يک زندان بالقوه محبوس نمايد .با پايان ساختمان ديوار از شمال ساحل غربي تا بيت المقدس، دولت يهودي ٧ درصد از اراضي ساحل غربي را به خود ملحق مي سازد که ٣٩ مستعمره (کولوني) و تقريبا ٢٩٠ هزار فلسطيني را دربر مي گيرد. از اين عده هفتاد هزار نفر به طور رسمي، حق اقامت در اسرائيل نداشته و لذا حق سفر يا استفاده از خدمات اجتماعي اسرائيلي را ندارند. آن هم در حالي که اسرائيل امکان زيست آنان را در سرزمين هاي کرانه باختري به کلي از بين برده است. شرايطي که اين ٧٠ هزار نفر در آن بسر مي برند فوق العاده آسيب پذير است و شک نيست که آنان به تدريج مجبور به مهاجرت خواهند شد. اگر ديوار به سمت جنوب تا الخليل (هبرون) ادامه يابد، تخمين زده مي شود که اسرائيل ٣ درصد ديگر از اراضي را نيز به خود ضميمه کند .دولت اسرائيل بنا بر اين اصل که مي گويد :

« هرآنچه را که امروز ساخته شود، فردا براي خود حفظ خواهيم کرد » ساختمان ديوار و گسترش کولوني ها را عملي مي سازد. هر چند اين اعمال برخلاف قوانين بين المللي و از جمله ده ها قطعنامهء سازمان ملل متحد است، هيچگونه ساز و کاري براي جلوگيري از اين خلاف قانون ها وجود ندارد. اگر پارامترهاي پيشنهادي پرزيدنت کلينتون را در دسامبر ٢٠٠٠ به خاطر بياوريم گه مي گفت «هر آن چه در بيت المقدس يهودي ست اسرائيلي خواهد شد و آن چه عربي ست فلسطيني» ، خواهيم ديد که چراگسترش و تقويت مستعمره ها موجب مي شود که برچيدن آن ها گران تر و بازهم دشوارتر گردد .

اگر جامعه بين المللي در پشتيباني از «کوار

اين دادگاه ساخت ديوار را غير قانونی دانست و گفت اسراييل بايد اين ديواررا از اراضی اشغالی فلسطينيان برچيند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد دسامبرسال 2003 پس ازناكامی كشورهای عربی در اتخاذ تصميمی قاطعانه برای توقف ساخت ديوار حائل توسط اسرائيل ، دوسيه اين ديوار را به دادگاه بين المللی لاهه ارجاع داد. درهمين راستا معاون وزيرامورخارجه تشكيلات خودگردان فلسطين گفت:

 هياتی به رياست " ناصر القدوه" نماينده فلسطين در سازمان ملل متحد برای شركت در نشست دادگاه بين المللی لاهه عازم لاهه پايتخت هالند شدند. آمريكا پيشتر از دادگاه بين المللی لاهه خواسته بود ازصدور هرگونه رای درباره مشروعيت ديوار حائل صرف نظر كند. همچنان 36 كشورجهان با صدور رای از سوی دادگاه لاهه موافقند حال آنكه تنها 13 كشوربا رای دادگاه مخالف كرده اند. استقبال اتحاديه اروپايی و اتحاديه عرب از رای دادگاه بين المللی لاهه درباره ديوارحائل   پس از اينكه دادگاه بين المللی لاهه در عدم مشروعيت ديوار نژاد پرستانه حائل در سرزمين های اشغالی فلسطين رای داد اتحاديه عرب و اروپا و محافل داخلی فلسطينی درمجموع از اين رای استقبال كردند.
 كميسر اتحاديه اروپايی گفت: به نظر می رسد دادگاه بين المللی لاهه ديدگاه اتحاديه را در غيرقانونی خواندن ديوار حائلی كه دولت اسرائيل درحال ساخت آن دركرانه باختری رود اردن است، تاييد كند و از اسراييل بخواهد اين ديوار را در سرزمين های اشغالی برچيند.
سخنگوی اتحاديه اروپايی قبل از تشكيل دادگاه لاهه و اعلام رای در نامشروع بودن ساخت ديوار حائل گفت: ما می دانيم كه دادگاه بين المللی لاهه با ارائه رای مشورتی خود در خصوص اين موضوع همان ديدگاه اتحاديه اروپايی را كه مخالف با ساخت اين ديوار است، تاييد می كند.

 جان كريستوفر ويلوری سخنگوی اتحاديه اروپادركنفرانسی مطبوعاتی اظهارداشت : اتحاديه اروپايی همچنان به درخواست های خود از اسراييل برای برچيدن اين ديوار در داخل اراضی اشغالی فلسطين و قدس شرقی و اطراف آن ادامه می دهد. وی خاطر نشان ساخت : اتحاديه اروپايی مدتی طولانی است كه ابراز نگرانی كرده است احداث اين ديوارخط آتش بس سال 1949 ميان اسراييل و كرانه باختری را در برنگيرد و در مسير حل و فصل اختلافات ميان اعراب و اسراييل مانع ايجاد شود.
درعين حال اتحاديه اروپا
نگرانی عميق خود را ازبابت احداث ديوارحائل در فلسطين اشغالی اعلام كرد واظهارداشت: اين چنين اقداماتی تنها مشكلات انسانی و اقتصادی فراوانی را برای مردم فلسطين ايجاد می كند. رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين پس از پايان نشست دادگاه بين المللی لاهه گفت : رای دادگاه بين المللی لاهه نوعی پيروزی برای تمام ملتهای آزادی خواه محسوب می شود. وی از شورای رهبری فلسطين خواست برای بررسی تصميمات اتخاذ شده از سوی ديوان عدالت بين المللی نشستی را برگزار كنند .

رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين با تاكيد براينكه جامعه بين المللی بايد با كسانی را كه صلح نمی خواهند رويارويی و آنها را به چالش بكشد اظهارداشت:

جهان بايد موانع موجود بر سرراه صلح را بردارد . در همين حال نخست وزير تشيكلات خودگردان فلسطين ازتصميم بجای دادگاه بين المللی لاهه مبنی بر برچيدن ديوار حائل استقبال كرد و گفت: ما كار خود را برای برچيدن اين ديواربه زودی آغاز خواهيم كرد. وي درعين حال ازجامعه بين المللی وشورای امنيت سازمان ملل متحد خواست برای برچيدن اين ديواربه مردم فلسطين كمك كنند.  وی گفت : اگر اسراييل صلح می خواهند بايد پايبندی خود را برای برچيدن ديواری حائلی را كه در سرزمين اشغالی فلسطينيها بنا كرده است، اعلام كنند. رای صادره ازسوی دادگاه فشارهای بين المللی را برای توقف ساخت اين ديوار توسط اسراييل افزايش خواهد داد . در نخستين واكنش داخلی، دولت اسراييل بابرگزاری نشستی رای دادگاه بين المللی لاهه را درعدم مشروعيت احداث ديوارحائل دركرانه باختری رود اردن رد كرد. يوسی بيلد وزير عد ليه اسراييل گفت: تنها رای معتبر در مورد احداث ديوارحائل رای دادگاه عالی اين رژيم است. وزير عد ليه  اسراييل دادگاه لاهه را به اتخاذ موضع دشمنانه عليه اسراييل متهم كرد.
درهمين راستا "ديويد سرانگا" سخنگوی كابينه اسراييل گفت: جامعه بين المللی نبايد از رای دادگاه بين المللی لاهه درخصوص عدم مشروعيت ديوارحائل حمايت كند زيرا ممكن است اين رای ابزاری برای تهاجم به اسراييل شود.
تل آويو بيم از آن دارد كه رای صادره از سوی دادگاه بين المللی لاهه موجی از درخواستها عليه اين رژيم را برای برچيدن اين ديوارو اعمال فشار و تحريم ازسوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد برانگيزد تاجايی كه موجب تحريك احساسات فلسطينيها عليه اين رژيم شود.

عمرو موسی منشي اتحاديه عرب هم ضمن استقبال از رای دادگاه لاهه اظهارداشت: بايد به با احترام به رای قوانين بين المللی آن را اجرا كنيم . كاخ سفيد رای صادرشده از سوی دادگاه بين المللی لاهه درمورد ديوار نژاد پرستانه حائل را كم اهميت دانست. اسكات مكل‌لان سخنگوی كاخ سفيد صدور رای دادگاه لاهه درخصوص عدم مشروعيت احداث ديوار حائل را كم اهميت دانست و گفت: اعتقاد نداريم كه اين دادگاه محل مناسبی برای به چالش كشيدن اين موضوع است. سخنگوی كاخ سفيد كه به همراه جرج بوش رئيس جمهوری آمريكا در راه سفربه ايالت پنسلوانيا بود درعين حال ياد آورشد: ما اعتقاد نداريم كه دادگاه لاهه محل مناسبی برای حل و فصل مسائل سياسی است بنابراين اين مساله بايد ازطريق طرح "نقشه راه" حل و فصل شود.

هزاران مهاجر مقيم آمريكا در اعتراض به رد قانونى كه به‌مهاجران فرصت مي‌داد تا به تابعيت آن كشور درآيند، به‌خيابانها ريختند. آنان شعار مي‌دادند كه "ما خواهان عدالت هستيم." اين تظاهرات تقريبا در تمامى شهرهاى مهم آمريكا برگزار شد و شمارى از آمريكايي‌ها نيز به صف تظاهركنندگان پيوستند.  مهاجران در تظاهرات خود پارچه نوشته‌هايى را حمل مي‌كردند كه روى آنها نوشته شده بود، "رعايت كامل حق همه مهاجران"، "همه ما آمريكايى هستيم" و "ما خواستار عدالت هستيم".

 آمار غيررسمى حكايت از آن دارد كه ‪ ۱۲ميليون مهاجر غيرقانونى درآمريكا زندگى مي‌كنند كه عمده آنان از آمريكاى لاتين روانه شهرهاى اين كشور شده‌اند.  بخش عمده سخنرانان اجتماعات اعتراض آميز در شهرهاى مختلف آمريكا، به زبان اسپانيايى براى جمعيت صحبت مي‌كردند و مطالب سخنرانان انگليسى زبان نيز همزمان به زبان اسپانيايى ترجمه مي‌شد.  مجلس نمايندگان آمريكا لايحه‌اى را كه به اين مهاجران اجازه مي‌داد شانس خود را براى دريافت تابعيت بيازمايند، رد كرد. اين لايحه از سوى "جورج بوش" نيز پشتيبانى مي‌شد اما حتى اعضاى جمهوريخواه مجلس نيز با آن مخالفت كردند.  

چنين مخالفتى با مهاجران در آمريكا تاكنون سابقه نداشته است، چرا كه تقريبا مي‌توان گفت به جز گروه اندكى سرخپوست كه عملا در كشورشان به حاشيه رانده شده‌اند، بقيه ساكنان كنونى آمريكا مهاجرانى هستند كه از ديگر كشورها خود را به اين سرزمين رسانده‌اند.  اين مهمانان قديمى اكنون حاضر به پذيرش ميهمانان جديد نيستند. مهاجران اميد دارند با اين تظاهرات كه از سوى نهادهاى مدنى آمريكا نيز پشتيبانى مي‌شد، سناتورهاى سنا را براى بررسى مجدد اين لايحه تحت فشار بگذارند.  خبرهاى تاييد نشده حكايت از آن دارد كه گروهى از سناتورهاى آمريكا تلاش مى كنند تا دوهفته ديگر، مجددا اين لايحه را به بحث بگذارند.  در واشنگتن پايتخت آمريكا "ادوارد كندى" از سناتورهاى دمكرات، اين تظاهرات را به تظاهرات سياه‌پوستان در چهل سال پيش به رهبرى "مارتين لوتر كينگ" تشبيه كرد. وى خطاب به تظاهركنندگان معترض گفت، قانونى كه همه مهاجران را مجرم فرض مي‌كند، نادرست است.
كندى افزود: "آنها مي‌گويند حضور خود را در آمريكا گزارش دهيد و بعد اخراج شويد. ما مي‌گوييم گزارش دهيد و شهروند شويد". اين سناتور دمكرات تصريح كرد: برخى فكر مي‌كنند حتى كشيش‌هاى مهاجر هم خلافكار هستند، درحالى كه اين طرز فكر كاملا اشتباه است.
وى گفت: "اين تجمع و مساله مهاجرت درباره انسانهاى خوبى است كه به آمريكا مي‌آيند تا كار كنند و فرزندان خود را بزرگ كنند و به روياى آمريكا برسند".
كندى گفت: "من و سناتور جان مك كين طرحى داريم كه قوي، عادلانه و براى آينده آمريكا است". اين سناتور دمكرات از تظاهركنندگان درخواست كرد تا اين طرح را مورد حمايت قرار دهند.
"جيم موران" سناتور دمكرات نيز خطاب به معترضان گفت: "چه كسانى دست رد به سينه شما مي‌زنند؟ آنهايى كه آرزوى شما را رد مي‌كنند فكر مي‌كنند كه شهروند شدن، بايد مساله اتفاقى يا مربوط به متولد شدن در اين كشور باشد.
 
شماها هستيد كه مي‌دانيد سرنوشت شما اين است كه وضعيت آمريكا را بهتر كنيد و اگر شهروند آمريكا شويد، اين مهم را مي‌توانيد به ثمر برسانيد".
وى افزود: اين افراد منطق ندارند و پيشنهادپذير نيستند. آنها نمي‌فهمند كه با كشيدن حصار دور آمريكا، اين كشور به اين جا نرسيده است. عزت آمريكا با اخراج پركارترين و ميهن‌پرست‌ترين افرادش بدست نيامده است.
"آلبرت وين" نماينده دمكرات مجلس از ايالت مريلند نيز گفت: "اگر شما در اين كشور زندگى مي‌كنيد و فرزندان خود را بزرگ كرده‌ايد و ماليات مى دهيد، شما آمريكايى هستيد".
"جورج بوش" رييس جمهورى آمريكا پس از رد لايحه حمايت از مهاجران در مجلس
 تحت كنترول جمهوريخواهان، دمكراتها را متهم كرده بود كه مانع تصويب چنين لايحه‌اى شده‌اند.  حضور گسترده سناتورها و نمايندگان دمكرات در تظاهرات و سخنراني‌هاى آتشين آنان در حمايت از مهاجران، در حقيقت اين تظاهرات را به ميدان رقابت سياسى دو حزب عمده آمريكا نيز تبديل كرده بود كه قرار است چند ماه ديگر روى در روى يكديگر شانس خود را براى كسب آراى مردم در انتخابات آزمايش كنند.

ديواردموکراسي بوش برروي مرد م مظلوم مكزيك


در آن روز اثرى از رفت و آمد موتر ها در خيابان هاى مركزى شهر ,تاكسون, ديده نمى شد، چون تظاهركنندگان خيابان ها را بسته بودند. خواسته هاى تظاهركنندگان جوان توجه همه را جلب كرده بود: عدم تشديد قانون مهاجرت ايالات متحده آمريكا! جلوگيرى از ساخت ديوار حايل در مرز با مكزيك! و قانونى كردن اقامت ميليون ها مهاجر غيرقانونى!  منطقه تاكسون هشتصد هزار نفر جمعيت دارد و اين رقم به سرعت در حال افزايش است. از يك طرف ثروتمندانى كه عاشق آفتاب آريزونا هستند از سوى شمال به اين منطقه نقل مكان مى كنند و از طرف ديگر مردم فقيرى كه عاشق بازار كار اشباع نشدنى آمريكا هستند از جنوب به اينجا سرازير مى شوند. از شهر تاكسون تا مرز مكزيك يك ساعت با موتر  فاصله است و از مدت ها قبل اكثريت دانش آموزان مدارس اين شهر را مكزيكى تبارها تشكيل مى دهند.

 اكثريت آنها چه از روى تجربه شخصى و چه از روى داستان هايى كه شنيده اند به خوبى مى دانند كه گذر از آن بيابان ها در زير نور سوزان آفتاب چه كار طاقت فرسايى است و حال اين دانش آموزان مكزيكى تبار به خيابان ها ريخته اند تا آمريكا درهايش را به روى اين مهاجران خسته و فقير نبندد.
البته دانش آموزان معترض شهر تاكسون در اين راه تنها نيستند. زيرا در عرض مدت كوتاهى اين موج عظيم تظاهر كننده همه آمريكا را در نورديد و چنان عظيم بود كه حتى تظاهرات چند سال پيش عليه جنگ با عراق هم به پاى آن نمى رسيد. موجى كه ناگهان و كاملاً غيرمنتظره همه اين سرزمين را درنورديد.

موضوع مورد اعتراض اين موج، قانونى بود كه مجلس نمايندگان آمريكا به تصويب رساند. بر پايه اين قانون مرزهاى جنوبى آمريكا با موانع پيشرفته تكنولوژيك متشكل از حصار، سنسورهاى قوى و همين طور به گشت هاى هوايى مجهز خواهد شد. و همه اينها به خاطر يافتن مهاجرين غيرقانونى است. چند هفته پيش از تظاهرات تاكسون نيز حدود سيصد هزار نفر در شيكاگو و در اعتراض به اين قانون به خيابان ها ريختند و تظاهرات مشابهى نيز در شهرهاى ميلواكى، دنور و فونيكس برگزار شد. اما اين تظاهرات به اوج خود رسيد و نيم ميليون نفر در شهر لس آنجلس، عظيم ترين گردهمايى تاريخ اين شهر را رقم زدند.

اين موج عظيم نشان داد كه آمريكايى ها هنوز هم به ياد دارند كه همه آنها فرزندان كسانى هستند كه زمانى خود به اين سرزمين مهاجرت كرده اند. در ايالات متحده آمريكا به رغم برخى شور و هيجانات پوپوليستى و برخلاف ديگر كشورهاى غربى، به اين راحتى نمى توان سياست را بر عليه مسئله مهاجرت به كار گرفت. در اين چند هفته اخير آن هيولاى به خواب رفته سياست آمريكايى تكان سختى خورد و عامل اصلى اين تكان، جوان ترين نسل مهاجرين يعنى آمريكايى هاى مكزيكى تبار بودند و نمايندگان مجالس آمريكا نيز چاره اى جز گوش فرا دادن به فريادهاى آنان نداشتند و بدينسان بود كه مجلس نمايندگان آمريكا طرح تعديل شده خود را كه در كنار آن موانع امنيتى، راهكارهايى هم براى اقامت قانونى كارگران مهاجر انديشيده شده است، براى بررسى بيشتر و تصويب نهايى به مجلس سنا فرستاد.  

شعار ملى و تاريخى ايالات متحده آمريكا كه در همه دواير و ساختمان هاى دولتى اين كشور ديده مى شود، شعارى است به زبان لاتين كه معنى تحت اللفظى آن اين است:

از همه يكى ساخته مى شود. آمريكاى فعلى تنها در آغاز تشكيل مهاجرينى نسبتاً يكدست داشت و همه آنها سفيد پوست هاى پروتستانى بودند كه از بريتانياى كبير مى آمدند. بعدها كوچ اجبارى سياه پوستانى كه از هيچ حق و حقوقى برخوردار نبودند، اين يكدستى را برهم زد. در قرن نوزدهم بود كه ايرلندى ها و آلمانى ها و ايتاليايى ها هم به اين سرزمين وارد شده و همراه با خود مذهب كاتوليك را به آمريكا آوردند.

در قرن بيستم نيز مهاجرينى از اروپاى شرقى و آسياى جنوب شرقى به اين جمع اضافه شدند و آنها هم يهوديت، هندوئيسم و بودائيسم را به آمريكا آوردند و بدين صورت بود كه مذهب و قوميت و نژاد به عنوان اجزاى تشكيل دهنده هويت ملى رنگ باخت و بعدها در اثر جنبش هاى حقوق مدنى دهه شصت، قانون مهاجرتى تصويب شد (۱۹۶۵) كه بار ديگر بر مهاجرت پذيرى ايالات متحده تاكيد داشت.
در سال ۱۹۶۶ تنها ۶۰۰ هزار نفر از ساكنان ايالات متحده پدر و مادرى مكزيكى داشتند و حال اين رقم به يازده ميليون نفر رسيده است كه البته احتمالاً بيش از نيمى از آنها به صورت غيرقانونى در آمريكا اقامت دارند. در سال هاى آغازين تاسيس ايالات متحده، كاوباى هاى مكزيكى بدون هيچ مانعى از مرز گذشته و به تگزاس و آريزونا مى آمدند و تابستان ها در مناطق مرزى كار مى كردند و سپس به مكزيك باز مى گشتند. اما رفته رفته اين منطقه به اصطلاح باز، تبديل به گذرگاهى براى مهاجرت هاى گروهى و دست جمعى شد و از آنجايى كه اين عده نمى توانستند يا نمى خواستند با طى كردن روال قانونى مجوز اقامت در آمريكا را بگيرند، غالباً شب هنگام وارد خاك ايالات متحده مى شدند.
 رئيس جمهور اسبق آمريكا يعنى رونالد ريگن براى سعى در جهت حل اين معضله، طى فرمانى در سال ۱۹۸۶ ميليون ها مهاجر غيرقانونى را مشمول عفو كرد و همزمان براى كارفرمايانى كه از آن پس مهاجرين غيرقانونى را استخدام كنند مجازات هايى در نظر گرفته شد.

 


اما در نهايت اين كار نيز چندان نتيجه مثبتى نداشت. بيل كلينتون نيز در دوران رياست جمهورى خود دست به تلاش جديدى در اين راه زد، بدين صورت كه قانون اعطاى تابعيت تا حدى دست و دل بازانه تر شد و همزمان اقدامات جديد امنيتى در مرزها گسترش پيدا كرد.

در مناطق شهرى كنار مرزها يعنى در گذرگاه هاى اصلى مهاجرين غيرقانونى، ديوارهاى بلندى كشيده شد و علاوه بر آن مهاجرين غيرقانونى به مناطق دورافتاده اى چون صحراى آريزونا كوچ داده شدند. كلينتون اميدوارى زيادى داشت تا با اين اقدامات بازدارنده از تعداد مهاجرين غير قانونى كاسته شود كه البته با وجود همه اين كارها هنوز هم بر تعداد اين دسته از مهاجرين افزوده مى شود. طبق برآوردها هر ساله نيم ميليون نفر به تعداد مهاجرين غيرقانونى در آمريكا اضافه مى شود. همان طور كه قبلاً آمد تعداد كل مهاجرين مكزيكى تبار يازده ميليون و ديگر مهاجرين (البته قانونى) به ۲۶ ميليون نفر مى رسد و تا به امروز رقم مهاجرين آمريكا به اين بزرگى نبوده است. از قرار معلوم تا زمانى كه وضعيت فقر در مكزيك حاكم باشد و بازار آمريكا همچنان ماهانه دوصد هزار شغل جديد ايجاد كند، هيچ تغيير مثبتى را در اين مورد شاهد نخواهيم بود.
عرصه سياست آمريكا در مورد مسئله مهاجرت هم به دو اردوگاه تقسيم شده است. از يك سو فراكسيون ,نظم و قانون, در مجلس سنا خواهان مراقبت شديد از مرزها است و عقيده دارد فقط بايد به مهاجرين قانونى اجازه اقامت داده شود. نمايندگان شاخص اين فراكسيون، جمهوريخواهانى چون سناتور ,يان كيل, و سناتور ,جان كورنين, هستند كه از ,
باز توليد احترام به قانون, و ,عدم ايجاد تسهيلات براى قانون شكنان, مى گويند. و به همين خاطر هرگونه عفو و بخشش مهاجرين غيرقانونى را رد مى كنند.

به عقيده آنها هر دولتى بايد بداند چه كسانى در كشورش زندگى مى كنند و اين مسئله به ويژه در عصر تروريسم بسيار ضرورى تر است. البته اين عقيده جناح راست جمهوريخواهان است. نمايندگان اين جناح در دسامبر گذشته طرحى در مجلس نمايندگان تصويب كردند كه بر پايه آن ديگر نبايد هيچ ويزه كارى صادر شود و كسانى كه به صورت غيرقانونى به آمريكا وارد مى شوند بايد در انتظار مجازات هاى سنگينى باشند. طبق اين قانون هر كس به اين دسته از مهاجرين طى سفرشان كمك رسانى (حتى در حد آب و غذا) كند نيز مجرم شناخته خواهد شد. علاوه بر آن ۷۰۰ مايل از مرز بايد بار ديگر به وسيله سيم خاردار و موانع ديگر مجهز شود و همه كارفرمايان نيز بايد يك بار ديگر مجوز اقامت كاركنان خود را بازبينى و كنترول كنند.
اردوگاه دوم هم مخالفتى با به كارگيرى تدابير سخت قانونى در سر مرزها ندارد و حتى با اين مسئله كه پول بيشترى براى امنيت مرزها خرج شود نيز موافق است.

اما اين گروه در عين حال بر اين مسئله تاكيد دارند كه ايالات متحده اساساً از مهاجرين بنياد گذاشته شده است و اين روند بايد ادامه يابد و احتمالاً صورت تعديل شده قانون جديد كه در مجلس سنا در حال بررسى است به اين مسئله توجه خواهد كرد و مهاجرين غيرقانونى خواهند توانست در صورت تمايل نام خود را در ليست متقاضيان مجوز اقامت در آمريكا ثبت كنند و به گفته سناتور جمهوريخواه ,آرلن اسپكتر, اين عده در روندى يازده ساله از تابعيت آمريكايى برخوردار خواهند گشت. ا

لبته اكثريت اردوگاه دوم به نمايندگان و سناتورهاى عضو حزب دموكرات تعلق دارد اما ديگر هواداران آن عبارتند از كارمندان بخش خصوصى و دولتى، كليساى كاتوليك و پروتستان، گروه هاى چپ گرا، محافظه كاران ميانه رو و شخص رئيس جمهور ,جورج دبليو بوش,. تشتت و گسيختگى و چنددستگى در حزب جمهوريخواه، وظيفه اى سياسى اما بس دشوار را بر عهده بوش گذاشته است. او نه مى تواند فراكسيون نظم و قانون را ناديده بگيرد و نه مى تواند تن به خواسته هاى آنان بدهد. در صورت تن دادن به خواسته آنان بى شك در مقابل يك نسل كامل از مكزيكى تبارها براى هميشه شرمنده خواهد بود و با توجه به رشد فزاينده جمعيت مهاجرين مكزيكى تبار در ايالات آريزونا، كلرادو و يا فلوريدا، حزب جمهوريخواه ديگر در هيچ انتخاباتى در اين ايالت ها برنده بيرون نمى آيد و به اين صورت رسيدن به مقام رياست جمهورى براى اعضاى اين حزب تبديل به امرى دست نيافتنى مى شود.

 شخص جورج دبليو بوش در دومين مبارزه انتخاباتى اش تا توانست سعى كرد دل مكزيكى تبار ها را به دست آورد و موفق هم بود. البته در انتخابات سال ۲۰۰۰ حزب دموكرات با سى درصد از آراى مكزيكى تبارها از جمهوريخواهان پيش بود ولى چهار سال پس از آن حزب جمهوريخواه ۳۸ درصد اين آرا را از آن خود كرد. پس بى ترديد در صورت وضع قوانين سخت مهاجرت و قوانين مرزى، حزب پيش گفته در آينده باز هم به سال ها پيش باز خواهد گشت.
كابوس محافظه كاران ,گزينه ۱۸۷, نام دارد. اين گزينه اى است كه در سال ۱۹۹۴ موجب شد تا والي جمهوريخواه كاليفرنيا يعنى ,پيت ويلسون, بازنده ميدان رقابت باشد. طبق اين قانون و يا همان گزينه ،۱۸۷ مهاجرين غيرقانونى از هرگونه امكانات اجتماعى ازجمله رفتن به مکتب محروم مى شدند. البته مردم كاليفرنيا مى توانستند با اكثريت بالايى اين قانون را تائيد كنند اما مهاجرين قانونى مكزيكى تبار سر به شورش گذاشتند و پيش از هر اقدامى براى شركت در انتخابات ايالتي  نام نويسى كردند. آنها با راى خود نه تنها اين ايالت را از چنگ جمهوريخواهان درآوردند بلكه شايد براى اولين بار ايالت كاليفرنيا تبديل به دژ مستحكم دموكرات ها شد. به همين دليل است كه تظاهرات ميليونى مكزيكى تبارها بار ديگر مى تواند زنگ خطرى براى جمهوريخواهان باشد. پس چندان بعيد نيست كه در آينده اى نزديك يك قانون مهاجرت جديد به مراتب ميانه روتر و ليبرال تر به تصويب برسد. ,آرنولد شوارتزنگر, والي كاليفرنيا كه خود به عنوان يك مهاجر با مشكلات مهاجرين از نزديك آشنايى دارد به دوستان حزبى اش هشدار داده است: ,قلع و قمع مهاجرين يك شوخى بيش نيست كه البته هرگز نمى تواند به عنوان يك راه حل مطرح باشد,.

 

 

ادامه دارد


January 21st, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی