انتظارات و دورنماهای اعتراضات مردمی
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

تصورات عجیب و غریب و غیر عقلانی‏ای از جانب اپوزیسیون خارج از کشور، پیرامون اعتراضات مردمی وجود دارد. طبق معمول ارزیابی‏های سیاسی‏ کمتر با واقعیات  منطبق می‏باشد. تفکرات غیر مستدل و ساده اندیشانه را می‏توان به‏عینه و بویژه بعد از بیست و دو خرداد و در حول و حوش اعتراضات مردمی مشاهده نمود. یا شوکه‏ی اوضاع‏اند و یا در اغراق غوطه‏وراند؛ به دلیل این‏که اداراک و انتظارات‏شان فراتر از جایگاه، توانائی و موقعیتِ کنشی مردم در مقابل رژیم سراپا مسلح است. عجایب, زمانه در آن است‏که خوش‏خیالی بس عظیمی بر ذهن‏ها حاکم گردیده است و دارند از هر حرکت خودبخودی، از خود بی‏خود می‏شوند و بزعم خود – و نه از زوایه‏ی مارکسیستی – دارند به نسبیت هر حرکتی اهمیت می‏دهند، بدون این‏که بخود آیند و تلاش ورزند تا به میزان پتانسیل اعتراضات مردمی پی ببرند و یا این‏که دریابند جنبش خودبخودی دارد، به خودآگاهی خود، به پیش می‏رود و قادر به تبیین استراتژی روشن نیست. نه می‏خواهند به پای تحلیل حقیقی و منطبق بر واقعیات به نشینند و نه بر خود می‏دانند که از تجارب تاریخی سود جویند. کار و حکایت‏شان بیش‏تر در پاسخ‏گوئی به تمایلات درونی‏شان شباهت پیدا کرده است. کاری هم به سر انجامی حرکات خودبخودی ندارند و بیش از اندازه خوش‏خیال‏اند و بیش از اندازه هم دارند مردم را به مسیر خوش‏خیالی سوق می‏دهند.

وظیفه‏ی روشنگری، طرح و وجود گرایشات متفاوت در درون اعتراضات مردمی و متعاقباً بر شمردن پارامترهای نامعین و بی سرانجام از جانب آنان رد شده است و نمی‏خواهند دو قدم جلوتر را به بینند. دارند از "آگاهی"، "عظمت" و "اعتلاء"ی مبارزات مردمی سخن می‏گویند، بدون این‏که عمیقاً بر این باور باشند که هیچ انقلابی بدون تئوری انقلابی ممکن پذیر نیست. بیش از اندازه ذوق‏زده شده اند و در انتظار "انقلابی" دیگراند؛ انقلابی که فاقد مفوله‏های لازمه و کافی مارکسیستی – لنینیستی‏ست. بر جایگاه‏ها و عمق هرگونه اعتراضات مردمی ناآگاه‏اند و متأسفانه دارند شیپور را از سر گشادش می‏دمند. حقیقتاً نه یک‏بار دیگر بل همواره لازم است تا پیرامون هر حرکت و اعتراضات مردمی و بر محتوای آن‏ها آشنا گردیم و بی‏جهت به هورا کشان بی‏وظیفه و بی‏مایه تبدیل نگردیم و غیر مسئولانه بر بار آن نی‏افزائیم. لازم است تا راهِ صحیح را انتخاب نمود و نه خود را متوهم ساخت و نه از بازگوئی حقایق و نتایج مخرب آن، ترس و واهمه‏ای بخود راه داد. به غیر از آن است‏که بارآوری هر حرکتی ربط مستقیمی با آینده‏ی آن دارد و آینده‏ی روشن هر کاری هم مربوط به سوار شدن ایده‏های سالم و تصقیه‏ی کامل مدافعین سرمایه از صفوف خود می‏باشد؟ به غیر از آن است‏که فارغ از به حق بودن و حمایت و پیشتیانی بی‏دریغ و روزانه از اعتراضات رادیکال مردمی در قبال رژیم جنایت‏کاری هم‏چون جمهوری اسلامی، می‏توان و می‏بایست تصویر تلخ و ناهنجاری که در مقابل مردم قرار می‏گیرد را گوشزد نمود و آنانرا از آینده‏ی شوم دیگری که حاصل دنباله‏روی از مدافعین سرمایه، تحرکات کور و بی‏نتیجه می‏باشد، آگاه ساخت؟ مگر به غیر از آن است‏که این‏ها، از زمره پیش فرض‏ها و بدیهیات هر کاری به حساب خواهد آمد و از سر بی حضوری و بی دخالت‏گری نباید و نمی‏بایست بر حقایق ناگوار و تلخ پشت پا زد؟

به عبارتی می‏توان بیست و دو بهمن امسال را ملاک دیگری قرار داد و نشان داد که ارزیابی‏های سیاسی از اعتراضات و روحیات مردمی تا چه اندازه در تخالف با استنتاجات عملی بعضاً کمونیست‏ها قرار دارد. می‏توان به این قضیه بیش‏تر آشنا شد و نشان داد ‏که جنبش‏های اعتراضی، بدون تعیین و تکلیف قطعی و عملی با همه‏ی مدافعین نظام جمهوری اسلامی، به منافع‏ی دیرینه و مطالبات بحق‏اش دست نخواهد یافت. نگاه و مرور به گذشته‏ی مبارزاتی و بویژه چند ماهه‏ی اخیر این واقعیات را در مقابل هر انسان آزاده و کمونیست قرار می‏دهد که تحرکات مردمی شدیداً نیازمند خط و برنامه‏ی مستقل و مهمتر از همه‏ی این‏ها نیازمند رهبری انقلابی‏ست. می‏توان نشان داد که به چه میزانی مردم دارند اعتراضات خود را در چهارچوبه‏ی جناح‏های رقیب حکومتی - دولتی سازمان می‏دهند و فاقد استقلال کافی و لازمه‏اند. می‏توان نشان داد که کار "رهبران سبز" و همه‏ی آنانی‏که به بهانه‏های متفاوت پرچم "سبز" را به‏عنوان نماد "مبارزاتی" خود قرار دادند، از ریشه در تخالف با منفعت مردمی قرار دارد. می‏توان به اثبات رساند که رنگ "سبز"، رنگ دل‏بخواه‏ی مردم نیست و تحمیل سرمایه به اعتراضات مردمی‏ست. می‏توان به اثبات رساند که "کمونیستی" که دارد پرچم و نماد سبز را به‏عنوان بیان اعتراضات مردمی توضیح می‏دهد تا چه اندازه عملاً دارد مردم را به سمت افکار و خواسته‏های مرتجعین هُل می‏دهد.

اگر تاکنون کسانی این رنگ و پرچم را صرفاً بهانه‏ی پرش از کل حاکمیت جمهوری اسلامی قلمداد نموده و هم‏چنان بر این عقیده‏اند که رنگ "سبز" یگانه‏ی رنگ و بازگو کننده‏ی مطالبات پایمال شده چندین ساله‏ی مردم می‏باشد، امّا به جرأت و بعد از گذشت هشت ماه از اعتراضات مردمی، می‏توان دریافت که این رنگ عملاً دارد نقش ترمز کننده‏ی مبارزات رادیکال در درون را ایفاء می‏نماید و باید و می‏بایست به‏همراه‏ی بقیه‏ی رنگ‏های سرمایه، از دست، گردن و ذهن مردم و جوانان به زمین انداخته شود. باید دانست که کمونیستِ مدافع‏ی مردم، مبلغ نماد دیگری به غیر از نماد انتخابی سرمایه است. واضح است‏که در دستور کار قرار دادن پارامترهای فوق، بر کمیت اعتراضات رادیکال مردمی خواهد افزود و آینده را از آن، محرومان و استثمار شوندگان خواهد ساخت. انتخاب و توضیح راهی خلاف آن، تبلیغ ایده‏های ناصحیح و دامن زدن به انحرافات هر چه بیش‏تر اعتراضات مردمی‏ست. متأسفانه باید گفت که خوش‏خیالی بعضاً "کمونیست"ها این‏روزها نه تنها نتوانسته است بر میزان خسران‏ها بکاهد بلکه دارد دامنه‏ی تلفات را وسیع‏تر می‏سازد و دارد میدان را برای بخش‏هایی از جناح‏های دولتی فراهم می‏کند.

این حقیقتی‏ست که مردم در صحنه‏اند و هر عکس‏العملی از جانب آنان در مقابل تعرضات حاکمان هم، امری طبیعی‏ست و به تبع از آن بروز رخ‏دادهای چند دهه و بویژه چند ماهه‏ی اخیر هم، جزء ذاتی هر نظام طبقاتی نابرابرست. این‏هم امری طبیعی‏ست که مردم در مقابل ظلم و ستم سرمایه‏داران جانی و در مقاطعی تا سر حد مرگ و بگونه‏ی مقابله‏ای و عملی به پا می‏خیزند و سران حکومت را به چالش می‏کشند. طبعاً وجود و مشاهده‏ی چنین وضعیتی قابل تصور است و در این میان هم واضح است‏که مردم بخودی خود، از درک عمیق مفوله‏های مبارزاتی و فهم بنیادی سیاست‏های ریاکارانه‏ی مدافعین بی چون و چرای سرمایه ناتوان و فاقد استراتژی روشن‏اند و نیاز مبرم به نمایندگان سیاسی آگاه و تحول‏گرا دارند. مازاد بر همه‏ی این‏ها حد و حدود اعتراضات مردمی هم معین و مشخص می‏باشد و انتظاری فراتر از توانائی‏ و جایگاه‏شان، انتظاری بیجاست.

نگاهی کوتاه به تجربه‏ی تاریخی جنبش‏های اعتراضی این حقیقت را در مقابل‏مان قرار می‏دهد که مردم بدلیل فقدان اپوزیسیون سالم و انقلابی در درون، بدنبال اپوزیسیون دولتی – حکومتی‏اند و بدنبال آنانی‏اند که در تخالف با جناح غالب حکومتی به صف شده‏اند. متأسفانه این وضعیت سال‏هاست که بر جنبش‏های اعتراضی حاکم گردیده است و نمی‏توان بر خلاف منحرفین و ناباوران به تئوری نوین انقلاب، بخود قبولاند که اعتراضات چند ماهه‏ی اخیر مردمی توانسته است دیوارهای ضخیم مدافعین سرمایه هم‏چون "سبز" را در هم ریزد و به دوران "اعتلا"ی خود پای بگذارد. واضح است‏که جنبش رو به اعتلاء در وحله‏ی نخست برنامه‏ی روشن دارد و هدف دور را می‏بیند و در ثانی نیرو و انرژی خود را به سمت خُرد کردن ماشین سرکوب دولتی سازمان می‏دهد. این جنبش و اعتراضات مردمی در شرایط فعلی پای به چنین فاز تعیین کننده و سرنوشت‏سازی نگذاشته است، به این دلیل روشن که همه‏ی اقشار و طبقات به میدان نیآمده‏اند و رهبری سالمی ندارد. بی دلیل هم نیست که اپوزیسیون دولتی و خودی‏های‏شان توانستند هژمونی‏شانرا را هم‏چنان بر جنبش‏های اعتراضی حفظ و نگاهِ نیروی عظیمی از جامعه را به سمت خود جلب و به سیاق همه‏ی مدافعین سرمایه از موقعیت بوجود آمده موج سواری کنند و بهره‏برداری‏های سیاسی دل‏بخواه‏ی خود را بنمایند.     

بیست و دو بهمن امسال یک‏بار دیگر نشان داده است‏که هم‏چنان تعداد بی‏شماری از مردم، نگاه‏ و گوش شنوائی‏شان – و بنابه هر دلیلی - به "اپوزیسیون" تحمیلی سرمایه است. البته که ایرادی اساسی به اعتراضات مردمی نیست. این امر معمول هر جامعه‏ی اعتراضی بدون رهبری سالم و کمونیستی‏ست. در حقیقت انتظار بیش ار این و فراتر از مردم، جایز و معقول نیست. شکی در آن نیست که اعتراضات و خیزش‏های خیابانی و درگیر شدن عملی مردم با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام را می‏بایست از زمره سیاست‏های حداکثری آنان به حساب آورد. شکی در آن نیست که رژیم جمهوری اسلامی در ابعادی بی‏سابقه نیروهای سرکوب‏گر خود را در سالروز قیام توده‏ای سازمان داده و توانسته است من‏حیث‏المجموع بر فضای اعتراضی حاکم گردد و با کمک و هم‏یاری یاران وفادار نظام، مسیر اعتراضات را در خلاف منفعت مردم سازمان ‏دهد. از یک‏طرف باید آگاه بود که بکارگیری چنین سیاستی در چهارچوبه‏ی نظام جمهوری اسلامی تازگی ندارد و از طرف دیگر باید پذیرفت که سال‏هاست بعضاً مردم دارند در چهارچوبه‏ی تضادهای درونی حاکمیت خواسته‏ها و مطالبات خود را بیان می‏نمایند. این‏ها به خصائص جنبش‏های اعتراضی جمعی تبدیل گشته است و بی دلیل هم نیست که دامنه‏ی اعتراضات مردمی و بُرش‏ها از جناح‏های رقیب حکومتی محدود و به تبع از آن دامنه‏ی استقلال آن‏هم، محدود می‏باشد.

بنابراین، بر هر عنصر آگاه و دلسوز انقلاب است تا بر حدود و ثغور اعتراضات مردمی آگاه گردد و بی‏گدار و نه سنجیده، بر محتوای هر حرکتی نی‏افزاید و تلاش ورزد تا به آن بخش از اعتراضات مردمی‏ای که به "رهبران سبز" چشم دوخته‏اند را آگاه سازد و مهمتر از آن بر این ایده‏ی اساسی پای فشارد که اعتراضات مردمی، بدون عروج و بالا رفتن عملی از "رهبران سبز" و بدون کنار گذاشتن هر رنگ و نماد وابسته بدانان، ره بجائی نخواهد بُرد. بر جنبش روشنفکری و دانشجویان آگاهِ داخل است، تا بیش از این، از اعتراضات مردمی مراقبت بخرج دهند و تلاش ورزند تا مردم را بطور عملی از پاسخ‏گوئی به فراخوان‏ "رهبران سبز" بر حذر دارند. این‏ها از زمره  سیاست‏های حداقلی هر عنصر و نیروی وفادار به آرمان‏های مردمی‏ست و شکی در آن نیست که تقویت و همگانی نمودن این ایده بر خالصی اعتراضات مردمی خواهد افزود و دورنمای روشن و شفاف‏تری را در مقابل استثمار شوندگان و ستم‏دیدگان قرار خواهد داد. تنها در چنین بستری‏ست که زمینه‏ی واقعی نابودی سرمایه‏داران وابسته در ایران فراهم و جامعه شاهد آزادی و رهائی از هرگونه ظلم و ستم امپریالیستی خواهد داد. 

25 فوریه 2010

6 اسفند 1388


February 27th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی