چنین می زیند کوباییان
ويدا اميرمکري ويدا اميرمکري

 

نويسنده 

Renaud LAMBERT 

روزنامه نگار


 برگردان: 
Vida AMIRMOKRI ويدا اميرمکري 

اصلاحاتی در انقلاب

مردم کوبا از مدتها پیش می دانستند که آقای فیدل کاسترو ریاست جمهوری را به برادرش رائول واگذار کرده، اما در ۲۲ ماه مارس گذشته فهمیدند که ریاست حزب کمونیست نیز، از پنج سال پیش به وی منتقل شده است. برادر کوچک بدین ترتیب راهی ششمین کنگره حزب در ماه آوریل گذشته شد، تا «پراگماتیسم» اقتصادی خود را تحمیل کند.



« بزرگترین تهدیدی که ما را نشانه گرفته توپهای آمریکایی نیست، بلکه لوبیاست. لوبیاهایی که کوباییها نمی خورند ». سال ۱۹۹۴ است و فرصتی کم مانند پیش آمده: وزیر دفاع رائول کاسترو، ناسازگاری خود را با برادرش فیدل نشان می دهد (۱). فیدل با آزاد کردن بازار کشاورزی مخالف است – با آن مقدار آزاد کردن بازار که بتواند محرکی برای تولید مواد غذایی باشد مخالف است. این در حالی است که از هنگام فروپاشی بلوک شوروی کوبا به عذاب «دوران ویژه در زمان صلح» گرفتار شده است: تولید ناخالص ملی ۳۵% سقوط کرده، ایالات متحده تحریمی را که نفس اقتصاد جزیره را بریده است تشدید نموده و مردم دارند معنای سوء تغذیه را برای نخستین بار درک می کنند. رائول کاسترو تردیدی ندارد: « اگر هیچ تغییری ایجاد نکنیم، چاره‌ای برای من نمی‌ماند جز اینکه تانکها را بیرون بیاورم». در پایان سال، بازارهای آزاد کشاورزی مجاز شدند.

شانزده سال بعد برادر کوچک در مقام ریاست جمهوری جانشین برادر بزرگ شده است (۲) و به نظر او جزیره «هنوز هم از دوران ویژه بیرون نیامده است» (۳). در سال ۲۰۰۸ سه طوفان پیاپی زیربناهای اقتصادی را ویران می کنند: ده میلیارد دلار ضرر، معادل ۲۰% تولید ناخالص ملی. طوفان چهارم، که بحران مالی بین‌المللی باشد پویاترین بخشهای اقتصادی را با خود می‌برد (بویژه گردشگری و فلز نیکل). کوبا که دیگر توانایی برآوردن تعهدات خود را ندارد، اموال سرمایه گذاران خارجی را بلوکه می‌کند و از واردات می کاهد، گر چه ممکن است در نتیجه این اقدامات فعالیت اقتصادی کندتر هم بشود، هر چه بادا باد. لوبیاها دارند از نو تهدید می کنند: در سال ۲۰۰۹ تولید کشاورزی ۷.۳% سقوط می کند. بین ۲۰۰۴ و ۲۰۱۰ سهم مواد غذایی وارداتی جهشی از ۵۰ به ۸۰% می‌کند.

در روز ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰، رائول کاسترو نه با برادرش، بلکه با مردم سخن می گوید. او ضمن یادآوری هدف ششمین کنگره حزب کمونیست کوبا (PCC) – که قرار است در همین ماه آوریل، چهارده سال پس از کنگره پیشین برگزار شود – در مقابل مجلس ملی قول می‌دهد: «وضعیت را تصحیح می کنیم، اگر نکنیم دیگر فرصت نخواهیم یافت از پرتگاهی که به رویمان دهان می گشاید بگریزیم ». اما تصحیح تا کجا؟

سقف از نم لک برداشته، دیوارها پر از ترکند، اثاثیه اتاق به فرسودگی پرسنل امنیتی است که به ساده‌ترین حد ممکن فروکاسته شده اند: سالنی که آقای ریکاردو آلارکون (۴)، رئیس مجلس ما را در آن به حضور می‌پذیرد بوی قدرت نمی دهد. با وجود این پنج سال پیش «شایع» بود که آقای آلارکون یکی از دو نامزد اصلی جانشینی فیدل کاسترو است: انگار سرنوشت جور دیگری خواسته. شاید به همین سبب مخاطب ما این‌قدر بی تکلف حرف می زند.

« بله، حتماً گشایشی به روی بازار آزاد در کار خواهد بود، گشایشی به روی کاپیتالیسم». گسست در کشور انقلاب؟ رئیس مجلس این ایده را مردود می داند: « ما می‌خواهیم هر آنچه می‌توانیم برای نجات سوسیالیسم انجام دهیم. « سوسیالیسم بی نقص» که همه خوابش را می بینند که نه. نه، آن سوسیالیسمی که در کوبا، در شرایط ما، شدنی باشد. افزون بر این، می‌دانید که ساز و کارهای بازار هم اکنون هم در جامعه کوبا وجود دارند ».

جرج واشنگتن در میان ریشوها

در مرکز شهر هاوانا، در محله ودادو (۵) هستیم. میریام، با یک زنبیل خالی زیر بغل از آپارتمانش در کایه وینتی ترس (۶) بیرون می آید. پایین خیابان، سمت چپ او مالکون (۷) قرار گرفته. گردشگاه آسفالت شده ای به درازای هفت کیلومترکه هجوم امواج روی آن می‌شکند و به صورت ابرهای سنگین قطره های ریز آب در می‌آید که آستانه های نمک خورده خانه‌های رو به دریا را تازیانه می زنند. کمی دورتر، در همان امتداد، کی وست و فلوریدا قرار گرفته‌اند. آن سوی جهان، به فاصله‌ای کمتر از صد و پنجاه کیلومتر.

به هنگام گذشتن از خیابان در نزدیکی چراغ قرمز میریام هیچ کودک ژنده پوشی نمی‌بیند که با چهره سیاه از کثافت بکوشد به راننده های بی‌اعتنا فندک، بسته های آب نبات یا بلیت بخت آزمایی بفروشد. هیچ پوستری او را به کشف خنکی بی انتهای فلان نوشابه گازدار – با «کالری صفر» تضمینی – یا نرمی بی نهایت بهمان ژل حمام «انقلابی» دعوت نمی کند. کوبا از این جهت که از گدایی کودکان در آن اثری نیست در منطقه یک استثناست. و جزیره از این جهت که شر تابلوهای تبلیغاتی را به کلی کنده در سراسر جهان یک استثناء به شمار می رود.

اما میریام یک دم هم به این امور نمی اندیشد. او از آن شصت و شش درصد از جمعیت کشور است که پس از سال ۱۹۵۹ که به اصطلاح رایج در کوبا «تاریخ پیروزی انقلاب» باشد به دنیا آمده اند. این محیط مال اوست. یگانه محیط است. در عوض او از مطالبه «دستاوردهای اجتماعی» که در اینجا مردم از آن برخوردارند دست بردار نیست. این شامل همه چیزهایی می شود که دولت به رایگان در اختیارش می‌گذارد و داشتنشان از نظر او حق به شمار می رود: آموزش، بهداشت، ورزش، فرهنگ، کار، غذا به برکت لیبرتا (۸)، دفترچه ارزاق که سال دیگر جشن تولد پنجاه سالگیش را خواهند گرفت.

میریام هنگامی که به بودگا (۹) می‌رسد سند گرانبهایش را ارائه می دهد: توالی جدولهایی نه ستونی که روی هم سوار شده اند. در سمت چپ فهرست کالاهایی که با لیبرتا می شود گرفت آمده است: ۱.۲۰ پوند لوبیا ۰.۸۰ پسو؛ نیم لیتر روغن خوراکی ۰.۲۰ پسو؛ ۱ کیلو شیر بی چربی ۲ پسو؛ ۳ پوند شکر ۰.۱۵ پسو؛ ۴۰۰ گرم پاستا ۰.۹۰ پسو، ۱۱۵ گرم قهوه ۵ پسو... برای هر یک از هشت هفته‌ی مدت زمان دو ماهه ای که هر صفحه می‌پوشاند یک ستون در سمت راست هست. در خانه‌های جدول، جیره ای که به دارنده دفترچه تعلق می‌گیرد ثبت می شود.

« چی می خوای؟ - برنج.» میریام زنبیلش را می دهد. سهمیه او مانند همه کوباییها ۵ پوند از قرار پوندی ۰.۲۵ پسو است، به علاوه دو پوند تکمیلی از قرار پوندی ۰.۹۰ پسو – یعنی در مجموع در حدود ۳ کیلوگرم. پر کردن زنبیل شروع می شود.

میریام در یک وزارتخانه کار می‌کند و حقوقش در حد متوسط است – یعنی ماهی ۴۵۰ پسو. « در حدود بیست سی یو سی». سی یو سی دیگر چیست؟ Convertible unit currency یا «پسوی تبدیل کردنی »، معادل ۲۴ پسوی سنتی. این واحد پول دوم در سال ۲۰۰۴ پدید آمد، تا جانشین دلار بشود که سران کوبا در یک امتیاز دهی به «رئالیسم اقتصادی» در سال ۱۹۹۳ مجاز کرده بودند.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارزیابی مقامات این بود که می‌توانند در بخش خارجی دست به اصلاحات بزنند بی آنکه تحولات بنیادینی را در داخل سبب شوند. ریچارد گوت، تاریخ نگار، خلاصه می کند: « دفاع از کاپیتالیسم در خارج و سوسیالیسم در خانه» (۱۰). اما «بازار» از هر شکافی به درون راه می یابد. سیل اسکناسهای سبز از منطقه بسته دور افتاده‌ی اختصاص یافته به گردشگری و سرمایه‌گذاری که قرار بود ارز لازم برای حفظ ساختار اجتماعی کشور را تأمین نماید – بی آنکه در این ساختار تغییری ایجاد شود – بازار را فرا می‌گیرد. انعام، پرداخت بخشی از حقوق به ارز، و همچنین پولهای فرستاده شده از خارج و بویژه بازار سیاه: تصویر جرج واشینگتن به سرعت به همان درجه آَشنایی می‌رسد که تصاویر «ریشوها»ی سیرا مایسترا (۱۱).

مقامات از مبارزه دست بر می دارند. مغازه هایی باز می‌کنند که در آن‌ها می‌شود با ارز خرید کرد – به نام شاپینگ – تا بلکه اسکناسهای سبز گرانبهای در گردش را به سمت صندوقهای دولت هدایت کنند. بدین ترتیب بازاری دوگانه ایجاد می‌شود که به حاکمیت پولی کشور لطمه می‌زند و اخلاق برابری جویانه انقلابی را تهدید می کند: فقط دو سوم کوباییان به صورت قانونی به دلار (و سپس به سی یو سی) دست رسی دارند. اختلاف میان دستمزدها که در سال ۱۹۸۷ به نسبت یک به چهار است ده سال بعد به یک به بیست و پنج می‌رسد (۱۲).

اکنون دیگر همه کوباییان می‌توانند پسوهایشان را به سی یو سی تبدیل کنند: امتیازهای قانونی لغو شده اند. در عمل اما امتیازها به جای مانده اند. میریام لبخند زنان و در حالی که چشمش به عقربه ترازوست می گوید: « دولت همچنان به من به پسو حقوق می دهد. قیمتها رو توی شاپینگ دیدی؟» کوکا کولا (وارد شده از مکزیک): ۱ سی یو سی (یعنی ۲۴ پسو)؛ یک قالب صابون (که با معیارهای اروپایی کیفیتش هم معمولی است): ۱.۵ سی یو سی (یعنی ۳۶ پسو)؛دستگاه صوتی های فای: در حدود ۴۰۰ سی یو سی (یعنی ۹۶۰۰ پسو)؛ کامپیوتر: در حدود ۵۰۰ سی یو سی (یعنی ۱۲۰۰۰ پسو).

کیف میریام دیگر پر شده است. اما چندان هم سنگین نیست. آیا لیبرتا کفاف زندگی را می دهد؟ « بله، حداکثر برای ده پانزده روزی کافی است». در بودگا همه صد در صد با این نظر موافقند. « تازه باقی چیزها را هم باید خرید». سبزیجات، حمل و نقل، برق، یا بدتر از همه لباس. حتی اگر از خرید کالاهای مد روز هم صرفنظر شود باز هم لازمه لباس پوشیدن گزینش است. شلوار؟ حدود ۱۳۰ پسو. تی شرت؟ ۹۰ تا باید حساب کرد. یک شورت (که تازه خیلی هم سکسی نباشد)؟ ۱۰ پسو.

لاندی که در ماتانساس (۱۳) تعمیرکار ماشین است ماهی ۳۵۰ پسو در می آورد؛ خوزه، راننده کامیون در سانتا کلارا (۱۴)، حدود ۲۵۰ پسو؛ ماریلین، روزنامه‌نگار جوان در سین فوئگوس ۳۸۰(۱۵) پسو. کارمندان عالی رتبه؟ «حدود ماهی ۸۰۰ پسو» بنا به تخمین فرناندو راوسبرگ (۱۶)، روزنامه‌نگار بی بی سی که در هاوانا زندگی می کند. اگرچه بین سالهای ۱۹۸۹ و ۲۰۰۹ میانگین دستمزد از ۱۸۸ به ۴۲۷ پسو افزایش یافته، ارزش واقعی آن – یعنی آنچه با در نظر گرفتن تورم به دست می‌آید – از ۱۸۸ پسو سقوط کرده است به ... ۴۸ پسو.

در جزیره سوسیالیسم، میگوهای بزرگ سهم توریست ها می شوند

دیدن بودگا و پارچه فروشی کافی است تا دیدار کننده به سرعت حسابهایش را بکند، لازم هم نیست که به شاپینگ سری بزند. و آن گاه بی برو برگرد می پرسد: پس مردم کوبا چطور زندگی می کنند؟ و بی برو برگرد پاسخ می گیرد: «.Hay que resolver» (۱۷). یعنی چه Resolver ؟ «حل کردن» که کوباییها مانند یک فعل لازم به کار می برند، بس که مشکلی که باید حل شود را همه از بر می دانند.

توریستی در تراس یک هتل بزرگ یک آبجو سفارش می دهد: ۳ سی یو سی. گارسن همیشه هم آبجو را از ذخیره هتل بر نمی دارد، گاهی از ذخیره خودش بر می‌دارد که همان کنار است و چندان هم پنهان نیست. این آبجو ها که به ۱ سی یو سی خریده می‌شوند و به ۳ سی یو سی به فروش می‌رسند درآمد پایه او را پنجاه برابر می‌کنند و به کمک آنها می‌تواند سبیل مافوقش را هم چرب کند.

کارمند یک هتل دچار دندان‌درد شدید شده. دندانپزشک اول به او می‌گوید که باید دو هفته صبر کند، و بعد پیشنهاد می‌کند که مشکل را «حل کند»: « امشب می تونی بیایی. ۵ سی یو سی می شه». چه پیش پا افتاده. حالا نوبت کارمند هتل است که قدرت تخیلش را نشان دهد: « اگر همین حالا به من برسی امشب می‌ذارم با همه خانواده ات بیایین توی هتلی که من کار می‌کنم و توی بوفه غذا بخورین».

فروش آپارتمان ها ممنوع است. با وجود این بعضی خانواده‌ها بزرگ‌تر می‌شوند و بعضی دیگر کوچکتر. واسطه ها در ازای کمیسیونی بین این‌ها ارتباط برقرار می‌کنند، مبنا «قیمت بازار آزاد» است که همه از آن باخبرند. یک استودیو در محله نسبتن شیک ودادو؟ «۱۵۰۰۰ سی یو سی باید در نظر گرفت». یک آپارتمان پنج اتاقه کمی دورتر از مرکز شهر؟ «حدود ۸۰۰۰۰ سی یو سی».

در کشور «سوسیالیسم یا مرگ»، میگوهای بزرگ ویژه توریسم و صادرات هستند. ماهیگیران کار مبارزه با این بی‌عدالتی را به عهده می گیرند: از راه بازار سیاه – و به این ترتیب ماهی ۷۰۰ دلار درآمد برای خود تأمین می کنند. دانشگاهیان که به اینترنت دسترسی دارند حرف رمزشان را عصرها بعد از ساعت کاری کرایه می دهند؛ معلمها در منازل درس خصوصی می دهند؛ پرستارها در خانه‌ها پرستاری می کنند؛ راننده های اتوبوس یا کامیون نفت مخزنها را تخلیه می کنند. برای خیلیها کار برای دولت سوسیالیست امکان... تغذیه کردن بازار سیاه را فراهم می کند: خودکار، صندلی، ابزار آلات، مصالح ساختمانی. بعضیها تن فروشی می کنند.

واحد پول دو گانه، مسکن دوگانه، غذای دوگانه: پس سالهاست که کوباییان آموخته اند با «ساز و کارهای بازار آزاد» که زندگی هر روزه شان را تنظیم می‌کنند سر کنند. گفتمان تصنعی دولت همه را محکوم می‌کرد با سیلی صورتشان را سرخ نگه‌دارند تا آنکه رائول کاسترو به قدرت رسید. او با استفاده از فرصت نخستین سخنرانیش به عنوان رئیس جمهوری (علی البدل) در روز ۲۶ ژوییه ۲۰۰۷ با لحنی تقریبن ساده دلانه اظهار می‌دارد: « روشن است که حداقل دستمزد کفاف برآوردن نیازهای اساسی را نمی‌دهد (...) و این زمینه را برای بروز پدیده‌های بی‌انضباطی اجتماعی فراهم می کند. » این که یک موضوع جزئی است؟ خیر، کاملن بر خلاف این است.

در روز ۲۶ ماه مه سال ۲۰۰۳ فیدل کاسترو اطمینان می‌داد که : « کیفیت واقعی زندگی را ایده‌ها می سازند، که نقششان از این نظر از غذا، سقف بالای سر یا لباس بسیار مهمتراست». چند سالی بود که او برای مبارزه با مشکلات کشور – بویژه فساد - « نبرد ایده‌ها» را آغاز کرده بود. هدف، آبدیده کردن ایمان انقلابی کوباییان بویژه جوانان بود از راه تأمین اشتغال برای ایشان. به عنوان نمونه دانشجویانی بودند که مأمور نظارت بر پمپ بنزینها شده بودند. ایده‌ها تا مدتی تأثیر دارند و سپس «انحرافات» دوباره وجدانها را خواب می‌کنند. مطبوعات (که هنوز هم در کوبا دولتی اند) به تازگی افشا کردند که وزارت ساختمان هشت هزار کارگر و بنا در استخدام خود داشت و همچنین دوازده هزار نگهبان برای پیشگیری از سرقت.

به دنبال یک «گفتگوی بزرگ ملی» که در سال ۲۰۰۷ به راه انداخته شد، رائول کاسترو چنین ارزیابی کرد که کوباییان در انتظار اصلاحاتی از نوعی متفاوت اند. بر چه مبنایی به چنین نتیجه‌ای رسیده بود؟ هیچ‌کس واقعن نمی داند: « هیچ گزارش، جمع‌بندی یا بریده ای از «گفتگوی» مزبور در دسترس عموم قرار نگرفته است. لاندی خلاصه می‌کند که در هر صورت: «اینجا دولت است که تصمیم می‌گیرد نه مردم».

از این پس دیگر قرار نیست که اختلالات اجتماعی ناسازگار با سختگیریهای ایدئولوژیک تصحیح شوند، بلکه قرار است در جستجوی سوسیالیسمی باشیم عاری از «ایده های اشتباه و تحقق ناپذیر خودمان». برای رسیدن به چنین هدفی ابایی نیست از اینکه «از تجربه‌های مثبت کاپیتالیستی بهره برداری شود» (۱۸). آیا این چاره اندیشیها و گلیم از آب بیرون کشیدنها از گروهی از کوباییان کارآفرین( آنتروپرونورهای) جزء ساخته است؟ رئیس جمهوری کنونی بر آن است که از ابتکار بخش خصوصی متجلی در کار آزاد اعاده حیثیت کند.

انتشار فهرست صد و هفتاد و هشت حرفه‌ای که از سپتامبر ۲۰۱۰ به بعد اشتغال آزاد در آن‌ها مجاز خواهد شد در زندگی واقعی روزمره چیزی را تغییر نداده است. بناها، درودگران، برق کاران، ساعت سازان، تعمیر کاران یا پرکنندگان فندک پیش از این رسمن وجود نداشتند. اما مدتها بود که همه مردم از خدمات آنان استفاده می کردند. و بی جهت هم چنین نبود: ریکاردو توضیح می‌دهد که «کاری سخت‌تر از این وجود ندارد که بخواهید یک نشتی آب را با رجوع به شرکت دولتی [مسؤول تعمیرات ساختمانی] درست کنید. بعد از مدتی همه عادت کردند که به همسایه‌ خودشان که به کار وارد بود رجوع کنند».

از این به بعد دیگر همسایه مالیات می‌دهد: مالیاتی اندکی کمتر از ۲۰ سی یو سی برای ثبت پروانه، و مالیات دیگری بر در‌آمد (۲۵%)، کسری برای تأمین اجتماعی (۲۵% درآمدها) و یک مالیات تصاعدی بر درآمدهای سالانه بیش از ۵۰۰۰ پسو (تا ۵۰% درآمدهای سالانه معادل یا بیشتر از ۵۰۰۰۰ پسو). ریکاردو می افزاید: « یک کارگر مستقل حتی می‌تواند کوباییان دیگری را نیز استخدام نماید و به تناسب کاری که انجام می‌دهند به آنان دستمزد پرداخت کند». قانون اساسی چنین کاری را تأیید نمی‌کند و آن را مصداق بهره کشی می داند. اداره مالیات خیلی هم خوشش می آید: همسایه «رئیس» که شد روی حقوق کارگرانش ۲۵% مالیات می پردازد.

«آیا واقعا لازم است که دولت تصمیم بگیرد قیمت کوتاه کردن مو چقدر باید باشد؟»

زندگی روزمره تنها اندکی تغییر کرده است. در سخن اما... در ماه مارس سال ۱۹۶۸، فیدل کاسترو به افشاگری علیه «آن گروه اندکی از مردم که سربار دیگرانند (...) این بیکاره هایی که در کمال تندرستی پشت یک غرفه می ایستند یا کسب و کار کوچکی راه می‌اندازند تا روزی پنجاه پزو در بیاورند» (۱۹) پرداخت. دو روز هم طول نکشید که محلهای کسب خصوصی از قبیل بارها، بقالیها، تعمیرگاههای خودرو و همچنین درودگران، بناها و لوله کشها تقریباً همگی ناپدید شدند. در نوامبر ۲۰۱۰، دولت جور دیگری سخن می گوید. صاحبان مشاغل آزاد؟ روزنامه گرانما (۲۰) با شور و حرارت می نویسد: « کاسبهایی آکنده از حسن نیت»، «با جانهایی آغشته به اخلاق»، که موفقیتشان «سهم عمده‌ای در توفیق به روز رسانی الگوی اقتصادی کوبا خواهد داشت» (۲۱).

در سال ۱۹۹۵ می بایستی هوس پول‌دار شدن را مثلا با محدود کردن رستورانهای کوچک خصوصی به حداکثر ۱۲ میز فرو بنشانند. پس از پانزده سال دیگر «انباشت» کسی را نمی ترساند. روزنامه حزب کمونیست کوبا می پرسد:« روراست باشیم: این که بعد از پرداخت همه مخارج، درآمد ماهانه صاحب یک کار آزاد بیشتر از میانگین دستمزد کنونی شود واقعاً دلیل می‌شود اشکالی در کار باشد؟». در هر صورت «سرمایه با کار ایجاد می شود، ذره ذره، باکاردانی، با روز به روز بهتر کردن کیفیت خدمات، حتی با لبخندهای مشتری جلب کن ». در ژانویه سال ۲۰۱۱ یک مجله کاتولیک جزیره ابراز خوشوقتی می‌کرد از اینکه اکنون دیگر کوبا «بدون ترس از ثروت» (۲۲) به سوی آینده می نگرد.

اما اصلاحات رائول کاسترو در قانونی کردن آنچه دیروز ممنوع بود خلاصه نمی شود. همان‌گونه که آلفردو گوارا (۲۳) که یکی از شناخته شده ترین روشنفکران کوباست در همه جای کشور تکرار می‌کند قرار است که یک اقتصاد هدایت شده را که قواعد و کنترلهایش دیگر برای هیچ کس پذیرفتنی نیست دولت زدایی کنند. یک مثال: بخش بزرگی از محصول گوجه‌فرنگی سال ۲۰۰۹ در محل برداشت گندید، چون کامیونهای دولتی که دستور داشتند خالی سفر نکنند به‌موقع نرسیده بودند. چرا گوجه فرنگیها برای تهیه پوره به کارخانه ای که همان نزدیکیها بود تحویل داده نشدند؟ چنین کاری ناممکن بود، چون در اساسنامه کارخانه پیش‌بینی نشده بود.

خورخه لوییس والدس (۲۴)، عضو انجمن اقتصاددانان و حسابداران کوبا در برابر ما می‌پرسد «آیا واقعا لازم است که دولت تصمیم بگیرد قیمت کوتاه کردن مو چقدر باید باشد؟» و البته انتظار پاسخ هم ندارد. « پیش از اصلاحات آوریل ۲۰۱۰ همه آرایشگران کشور عضو یک بنگاه اقتصادی بودند. صرف انتقال این پیشه به بخش خصوصی، نه تنها در عرض نه ماه یک اقتصاد ۶۳۰ میلیون پسویی ایجاد کرد، بلکه سیل ۶۶۰ میلیون پسو درآمد افزوده را نیز به همراه آورد».

پیش از آنکه کسی فرصت کند سرش را صفایی بدهد خورخه دفترچه کوچکش را درآورده، قهوه ای ریخته و سیگاری آتش زده. « پیش از آوریل ۲۰۱۰، قیمت دولتی مو کوتاه کردن ۸۰ سنت بود. این مانع از آن نمی‌شد که آرایشگرها ۵ تا ۲۰ پسو از مردها، و تا ۱۰۰ پسو از زنها طلب کنند. برق و آب و تلفن را دولت تأمین می‌کرد که هر کسی می‌توانست در ازای پرداخت ۱ پسو به آرایشگاه استفاده کند. چهار آرایشگر را دو نگهبان، یک زن نظافتچی، یک حسابدار، یک مدیر و یک یا دو نفر که سماق می مکیدند همراهی می کردند. همه هم حقوق بگیر دولت».

خورخه قهوه اش را تمام می‌کند و پکی طولانی به سیگارش می زند. صبر می‌کند تا سرفه مخاطبانش تمام شود و سپس حرفش را از سر می گیرد: « حالا اما همه چیز عوض شده. آرایشگران کارشان آزاد است و هر یک ماهی ۹۹۰ پسو به حساب دولت واریز می‌کنند: ۳۳۰ پسو برای اجاره محل کسب، ۳۳۰ پسو برای تأمین اجتماعی و ۳۳۰ پسو مالیات نیروی کار. از این گذشته هر چقدر می‌خواهند از مشتری می‌گیرند و هر که را بخواهند استخدام می کنند: معمولا تعداد کارکنان کاهش می یابد ».تا سال ۲۰۲۰، نگهبانان زیادی و مأموران مکش سماق و خلاصه ۴۰% از جمعیت فعال باید مانند آرایشگران از بخش دولتی به بخش خصوصی بروند (امروزه ۹۰% از جمعیت برای دولت کار می کند). خورخه در همان حال که سیگارش را له می‌کند نتیجه می گیرد: « خرج کمتر، درآمد بیشتر. از هر جهت به نفع دولت است».

کارآمدی، بهره وری، صرفه جویی: این سخنان چندان هم ناشناخته نیستند، حتی در کشورهایی که واژه «سوسیالیسم» بیشتر یادآور تصویر دومینیک استروس کان است تا چه گوارا. خورخه اعتراض می کند: « چرا ما باید با کشورهای دیگر تفاوت داشته باشیم؟ بساط این رایگانیها را که در اینجا داریم باید برچید». رایگانی؟ «همه این چیزهایی که دولت از تولد تا مرگ به رایگان میان کوباییها توزیع می‌کند تا همه برابر باشند».

از قرار معلوم این رایگانیها با تضعیف نقش درآمدهای نقدی در دستیابی به رفاه، انگیزه‌ها را زایل کرده‌اند و مانعی شده‌اند بر سر راه توسعه اقتصادی. اکنون دیگر سوسیالیسم کوبایی به ندرت از برابری سخنی می‌گوید بی آنکه انحراف «برابری گرایانه» آن را محکوم نماید. راه حل: حذف «رایگانیها» و، همان‌گونه که رائول کاسترو در روز ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ توضیح می‌داد «ارزش حقیقی دستمزد را برای آن قائل شدن». او افزود: « چاره دیگری وجود ندارد».

در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۹ رامیرو والدس (۲۵) ، معاون رئیس هیأت دولت به کوباییان امر کرد که « همه چیز را از مام دولت متوقع نباشند» (۲۶). همین حالا هم دیگر از کیک عروسی و اتاقهای هتل ماه عسل به هزینه دولت خبری نیست. ناهارخوری های رایگان چهار وزارتخانه ی واقع در هاوانا هم دیگر نیستند: کارکنان در عوض روزی ۱۵ پسو برای تغذیه دریافت می‌کنند (که فعلا کافی است). شاید به زودی لیبرتا هم دیگر نباشد: طرح پیشنهادی شماره ۱۶۵ ارائه شده به کنگره جایگزینی آن را با «یارانه هدفمند» ویژه «کسانی که واقعاً به آن نیاز دارند» توصیه می کند؛ مشابه آنچه از مدتی پیش در دیگر کشورهای آمریکای لاتین انجام می شود.

تنها سندیکای کشور هم به نوبه خود مسؤولیت اعلام خبر اخراج ۵۰۰۰۰۰ تن از کارکنان دولت در عرض چند ماه آینده را بر عهده گرفته است. این افراد یک ماه پس از اخراج حقوق دریافت خواهند کرد و کسانی که نوزده سال یا کمتر سابقه کار دارند یک ماه دیگر نیز مبلغی معادل ۶۰% از دستمزد خود به عنوان جبران خسارت ناشی از اخراج شدن دریافت می کنند. با سابقه کار بیست و شش تا سی سال به مدت سه ماه و با سابقه کار بیش از سی سال به مدت پنج ماه این ۶۰% پرداخت خواهد شد (۲۷). احتمالا هدف این است که اخراج شدگان انگیزه پیدا کنند بی معطلی در بخش خصوصی برای خود کاری دست و پا نمایند.

اما مگر کسی که ده سال در یک وزارتخانه کار کرده می‌تواند در عرض دو ماه خودش را تبدیل کند به یک کشاورز، سلمانی یا بنا؟ با توجه به اینکه بعد از این دو ماه هیچ بیمه ای او را نخواهد پوشاند. عمر اورلنی پرز، اقتصاددانی که به عقیده بسیاری یکی از پدران معنوی اصلاحات در حال انجام است، با لحنی دور از سخن پردازی آرمانی تکلیف را روشن می کند: « بله، کسانی هم بازنده این اصلاحات خواهند بود. بله، کسانی هم از کار بیکار خواهند شد. بله، نابرابریها بیشتر خواهند شد». وی بعد از ذکر این نکته‌ها ادامه می دهد: « نابرابری همین حالا هم هست: چیزی که ما داریم یک‌جور برابری قلابی است. آنچه امروز باید تعیین شود این است ’چه کسی واقعا شایستگی دارد در مقامهای بالا قرار بگیرد».

دلبستگی به نظامهای بهداشت و آموزش

در روز ۹ فوریه، کارکنان کلینیکی در مرکز شهر جمع شده‌اند تا درباره طرح ارائه شده به کنگره به نام لینئامینتوس (۲۸) گفتگو کنند. سی و دو صفحه و دویست و نود و یک پیشنهاد که بعضیشان بر آینده همه مردم کوبا تأثیر گذارند: دستمزد در ازای شایستگی، قانونی کردن «قیمتهای آزاد»، بازنگری در برنامه‌های اجتماعی. کلیت این طرح در عرض چند دقیقه به اتفاق آرا تصویب می شود. اما شرکت کنندگان به تفصیل بر دلبستگی خود به نظامهای بهداشت و آموزش کوبا تأکید می کنند. تغییر، بله، اما نه در این امور. دبیر جلسه که مسؤول بخش سندیکایی است نکته‌های ابراز شده را یادداشت می کند، بی آنکه هیچ‌کس بداند آیا واقعاً این نکته‌ها مورد توجه قرار خواهند گرفت، و اگر آری چگونه.

با وجود این، آیا خطر آن وجود ندارد که به دنبال این اصلاحات، اصلاحات دیگری بیایند و عاقبت مقامهای کوبا چنین ارزیابی کنند که لازم است «دستآوردهای اجتماعی» کشور «به روز رسانی» شوند؟ مثال تاریخی فراوان است، از گشایش اقتصادی در چین گرفته تا اصلاح خدمات عمومی در فرانسه می‌توان چنین سناریویی را استنباط نمود. آقای آلارکون می‌خواهد اطمینان بخش باشد. او برای ما از مجلس ملی که خود رئیس آن است مثال می آورد: « مخالفان چنین اصلاحاتی کاملاً می‌توانند ابراز وجود کنند و در صورت لزوم رأی مخالف بدهند». پس می‌توان گفت وزنه هایی بر ضد قدرت وجود دارد؟ مجلس ملی از هنگام ایجادش در سال ۱۹۷۶ هرگز حتی یک بار هم به متون پیشنهادی دولت رأی مخالف نداده است...

در روز ۱۰ فوریه ۲۰۱۱ طرحی بر صفحه نخست گرانما نقش بسته. یک جوان کاسکت به سر که به چراغی در خیابان تکیه داده مرد رهگذر مسنی را صدا می‌کند: « پدر جان، یک کمی پول خرد داری؟» به اسپانیایی به پول خرد کامبیو (۲۹) می‌گویند –واژه ای که معنای «تغییر» هم می دهد. و «پدر جان» پاسخ می دهد: « البته که دارم پسرم! وقتشه که تغییر کنی و با شرافت شروع به کار کردن کنی!».

پاورقی ها:

۱- گرچه صورتجلسه این گفتگو موجود نیست، این جمله با اصل مطابقت دارد.

۲- از ۲۴ فوریه سال ۲۰۰۸، پیش از آن هم به سبب بیماری برادرش در ۳۱ ژوییه۲۰۰۶ به مقام رئیس جمهوری علی البدل منصوب شده بود.

۳- سخنرانی ۲۶ ژوییه ۲۰۰۷.

۴- Ricardo Alarcón

۵- Vedado

۶- به اسپانیولی در متن، به معنی کوچه بیست و سه. Calle ۲۳

۷- Malecón

۸- Libreta

۹- Bodega به اسپانیولی در متن، در اصل به معنی فروشگاه شراب است ولی در اینجا به معنی کلی فروشگاه به کار رفته است.

۱۰- Richard Gott, Cuba. A New History, Yale University Press, New Haven, ۲۰۰۴

۱۱- Sierra Maestra نام رشته کوهی در جنوب کوبا که در زمان انقلاب پناهگاه فیدل کاسترو و یارانش مشهور به ریشوها بود.

۱۲- نگاه کنید به Fidel, the Church and Capitalism », The Economist, London, 14 August 1997

۱۳- Matanzas

۱۴- Santa Clara

۱۵- Cienfuegos

۱۶- Fernando Ravsberg

۱۷- به اسپانیولی در متن. به معنای باید حل کند.

۱۸- سخنرانی ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰.

۱۹- نقل شده در ریچارد گوت، پانوشت دهم.

۲۰- روزنامه گرانما ارگان حزب کمونیست کوباست. Granma

۲۱- نگاه کنید به Félix López, « Opinión por cuenta propia », Granma, La Havane, 18 novembre 2010

۲۲- نگاه کنید به Orlando Márquez, « Sin miedo a la riqueza », Palabra nueva, no 203, La Havane, janvier 2011

۲۳- Alfredo Guevara

۲۴- Jorge Luis Valdès

۲۵- Ramiro Valdès

۲۶- Gobierno pide a los cubanos ̒no esperar que papá Estado venga a reolverles todo᾿ Septembre 2009, noticias24.com

۲۷- نگاه کنید به مقاله « تغيير مسير در کوبا؟ » ، اکتبر ۲۰۱۰

http://ir.mondediplo.com/article1610.html

۲۸- Lineamientos

۲۹- Cambio





منتشره تازه ترین شماره نشريه لوموند ديپلوماتيک


June 30th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی