[ مرگ دستگاه استخبارات نظامی پاکستان «I . S . I » نزديک است]
تحليل از : دوکتور علوم جلال بايانی تحليل از : دوکتور علوم جلال بايانی


 
  ۲۰۱۲ ــ ســـويدن
    
    
اظهارات  حکيم علی زرداري  ريس جمهور پاکســــــــتان از آن رو حايز توجه بيشتر است که سفر او به انگلستان پس از آن انجام گرفته که تنش ميان لندن و مقامهاي ارشد سازمان اطلاعات پاکستان « I . S .I »پي اظهارات صدراعظم انگلستان    در دهلي که «آي اس آي» را مسؤول صدور تروريسم به منطقه خوانده بود بالا گرفت، تا آنجا که رئيس «آي اس آي» سفر خود را به لندن لغو و     نيز در داخل پاکستان   ازحکيم علی زرداري خواستند او هم اقدامي مشابه انجام دهد. 
اما آيا آنچه از حکيم علی زرداري نقل شده، واقعيت دارد يا بيانگر اميدهاي اوست؟ و آيا واقعاً از قدرت و نفوذ و دايره عمل سازمان اطلاعات نظامی اردو  پاکستان کاسته شده؟ اگر اين گونه است، چرا و تا چه حد؟ 
براي درک اين مسأله بايد به ريشه ها و بستر شکل گيري و قدرت يافتن اين سازمان و اختلافهاي آن با دولتهاي اين کشور توجه کرد. 
دولتهاي غيرنظامي در پاکستان همواره در پي آن بوده اند که موقعيت نظاميان در سياست را تضعيف و محدود کنند و يکي از راهکارهاي اين هدف، تضعيف و مهار «آي اس آي» بوده و هست. دليلش هم اين است که معمولاً مداخله و اثرگذاري نظاميان پاکستان  در سياست پاکستان و کودتاها به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت تأثير و نظر «آي اس آي» انجام گرفته است. 
سه موضوع به ارتقاي جايگاه اين سازمان اطلاعاتي در طول دوران شکل گيري و فعاليت آن کمک کرده است. نخست جنگهاي هند و پاکستان بر سر کشمير بوده که به دليل نقشي که اردو و نظاميان پاکستان   در اين جنگها و ايستادگي مقابل هند داشته، موجب شده نظاميان و ارتش در ميان مردم اين کشور از جايگاهي ويژه و مورد احترام و مقبوليت برخوردار شوند و اين نفوذ معنوي توجيه گر اقدامهاي ارتش در حوزه سياست بوده است. 
مسأله ديگري که به قدرت گرفتن و بالا آمدن «آي اس آي» کمک کرد،  جنگ اعلان ناشده و دشمنی با افغانستان بود که موجب شد نوعي پيوند ميان اسلامگرايان و  نظاميان پاکستان اتفاق بيفتد و در فرآيند ارتباطات آنها با اسلامگرايان اقدامهاي غيرقانوني ارتش و مداخله هاي آنها در سياست مصلحانه و مشروع جلوه داده شود. 
و سومين عامل، وجود دولتهاي ضعيف در پاکستان بوده است که خود معلولي از قدرتمندي  نظاميان اين کشور و جريانهاي مذهبي و مداخله هاي مکرر خارجي به شمار مي رود. 
اين عوامل تا سال 2001 زمينه ساز نفوذ و قدرت «آي اس آي» در ساختار سياسي پاکستان بوده و تا آنجا که در عمل سياست داخلي و خارجي اين کشور توسط اين سازمان تعيين مي شد، بويژه آنکه مسائلي چون بحران کشمير، موضوع افغانستان و ساختاري به نام طالبان و حتي نوع رابطه با ايران در ساختار تصميم گيري پاکستان به «آي اس آي» سپرده شده بود،  و از همه بيشتر اعتبار ، منزلت و محبوبيت «I . S . I » را نزد دولت های امريکا ، انگليس و کشور های ارتجاعی عرب بيشتر ساخت ، اپتکار عمل ، تحرک ، فعاليت و رهبری مخالفين رژيم های مختلفه افغانستان را طی اين عمر ننگين خود بود، و اين اقدامات در وقت زعامت سردار محمد داؤود  تحرک بيشتر يافت و بعد از تحول ۷ ثور ۱۳۵۷ به سياست ، آرمان و پروژه « آی . آس . آی » مبدل و در چوکات اگنتوری خود تمام رهبران به  اصطلاح « جهاد » سران تنظيم های « اسلامی افغانی ، عربی » و افراد و حلقه های درجه يک و دوم جهاد افغانستان را داشت و هنوز که هنوز است اين همکاری ، روابط و ضوابط ادامه دارد ، و   مهره های « آی .  اس  .آی » هم اکنون در پوست های کليدی ، سياسی ، اقتصادی ، نظامی و قانونگذاری جابجا ه و نصب است. علاوه بر اين، اين سازمان حافظ امنيت در داخل کشور هم بوده است به گونه اي که هرگاه احساس مي کرده شرايط سياسي داخلي دستخوش تغييراتي نگران کننده از نظر آنهاست، زمينه کودتاي ارتش و حذف يا عقب راندن سياسيون را فراهم   کرده است. 
پس از سال 2001 و مداخله هاي نظاميان پاکستان در استمرار حمايت از طالبان در افغانستان و به دنبال پر رنگ شدن رابطه بين نيروهاي مذهبي و افراطي در دو سوي مرزهاي پاکستان و افغانستان و اعتراف دولتهاي مختلف اين کشور که حمايت پاکستان از افراطيها يک حمايت رسمي و دولتي نيست و توسط گروه هايي خارج از حاکميت و سرکش انجام مي گيرد، در نهايت خشم و نگراني جدي  امريکا يها را که در افغانستان با تداوم مقاومت طالبان روبه رو شده بودند، بر انگيخت و موجب شد آنها تصميم بگيرند بي نظير بوتو را که از مخالفان سرسخت روشها و قدرت گرفتن «آي اس آي» بود به پاکستان باز گردانند و قدرت پرويز مشرف را محدود کنند. 
اين بدان معنا بود که  امريکاييها به دنبال محدود کردن  نظاميان و اردو پاکستان به معناي عام و سازمان اطلاعات آن به معناي خاص در امور سياسي و امنيتي پاکستان بودند. در واقع، يکي از مأموريتهاي آصف علي زرداري در دوره کنوني و قبل از وي بوتو و حتي نواز شريف و شايد بتوان گفت مشرف پس از توافق و همکاري با آمريکاييها، محدود کردن و مهار «آي اس آي» بود. 
اکنون که حکيم علی زرداري  ريس جمهور پاکستان مدعي مي شود توانسته نفوذ و قدرت سازمان اطلاعات ارتش« آی  .اس  . آی » را کاهش دهد و در مقابل اقتدارهاي امنيتي را به صدراعظم « گيلانی»  و رياست جمهوري منتقل کند که يکي از آثار تغيير نظام و ساختار قدرت در اين کشور به نظام پارلماني است تا بتواند جلوي کودتاهاي نظاميان را بگيرد، گروه هاي سياسي از اقتدار و موقعيت بهتر و برتري نسبت به نظاميان برخوردار شده اند، اما اين هدف موضوعي نيست که بتوان بطور کمي آن را ارزيابي کرد يا آن را مطلق و دائم و حتمي دانست، بلکه اين فرايندي است که مي تواند نوساني سينوسي داشته باشد؛ يعني ميزان اين تغيير و توفيق بستگي به آن دارد که تا چه حد دولت وي بتواند در برخورد با اسلامگرايان و طالبانيسم در پاکستان و حمايت و ارتباطات اين جريان با طالبان افغانستان موفق و مؤثر عمل کند که امري بسيار مشکل و بعيد به نظر مي رسد. از سوي ديگر، بايد ديد دولت کنوني تا چه اندازه مي تواند از مداخله و نفوذ ارتش که هنوز ابزارها و عمق معنوي زيادي دارد، ممنوعيت به عمل آورد و سوم بستگي به آن دارد که دولت وي بتواند به نيازهاي اقتصادي مردم پاکستان که زمينه ساز رشد بنياد گرايي و مداخله ارتش در قدرت است پايان بدهد و البته تا چه حد بتواند با کابل و دهلي وارد تعاملي سازنده شود و بويژه در جهت حل بحران کشمير و خط ديورند کاهش تنشهاي سياسي با هند  و افغانستان موفق عمل کند. 
بنابراين، بايد گفت موضوع به همان سادگي که آصف علي زرداري به زبان آورده نيست و «آي اس آي» پس از سه دهه قدرت مطلق بودن در پاکستان، به اندازه اي از تجربه، نفوذ، عوامل، ابزارها و هژموني و نوعي مطلوبيت در داخل قشرهايي از مردم برخوردار است که بتواند مشکلات و بحرانهاي زيادي را براي زرداري ايجاد کند. 
اقدامهايي چون ايجاد تنش و بحران در رابطه با هند مثل چند بمب گذاري يا ترور، تشديد ناامني هاي داخلي مثل آنچه در هفته هاي اخير در پاکستان شاهد آن بوده ايم، تحريک طالبان افغانستان و اثرگذاري بر امنيت اين کشور و امثال آن هر يک اقدامهايي هستند که به نظر مي رسد «آي اس آي» به راحتي امکان انجام آنها را دارد و هنوز هم نمي توان گفت دوران قدرت آن به طور مطلق تمام شده ولی خوشــــــــبختانه به شکلي مؤثر کاهش يافته است.بعد از  اين همه قدرت نمايی ها ، سازوبرک بخشيدن به نيرو های ريزرفی « آی .اس .آی»در ميان طالبان پاکستانی ، کنترول کامل دستگاه اتمی پاکستان توسط بخش خاص از « آی . اس . آی » و ترتيب و تنظيم عمليات های استخباراتی در هندوستان و افغانستان ، سرکشی از روابط  تنگاتنگ قبلی با استخبارات انگليس وامريکا ، طرح ريزی پلان های مخفی ترور در افغانستان و هندوستان و از همه بيشتر مقابله تشديدی در مقابل قوت های ناتو در افغانستان ، متحدين در افغانستان در راس امريکا را واداشت تا ديگر گليم گنده ، خون آلود ، فتنه انگيز ، شناخته شده اين دستگاه مرگ ، مداخله ، تجاوز و بربادی را بنام   [ I  .  S  . I  ] پاکستان را توسط نظاميان پاکستان نابود و در مرحله عدم توانگری نگهدار . که   علايم خثی سازی ، ضعف ،   بی کفايتی اين دستگاه اندک اندک اشکار گرديده است . و اما سرنوشت صدها بلکه هزار ها اگنت ، جاسوس و ريزدنت « آی . اس . آی » در رژيم کابل ، ميان تنظيم های جهادی به کجا  کشانيده خواهد شد . و روز موعود بسيار نزديک است که ليست اين هزار نفر جواسيس در چاراهی های کابل غرض معرفت و شناخت اين دشمنان وطن و مزدوران ايران و پاکستان نصب گردد . 


April 12th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی