پوسی رایوت و عفو بین الملل : انحطاط اعتراضات عمومی
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی


Pussy Riot et Amnesty International : Le déclin de la protestation politique

Source : Counterpunch

Diana Johnstone

6 septembre 2012

http://www.michelcollon.info/Pussy-Riot-et-Amnesty.html

 


 

[مضمون : آزادی بیان – روسیه – ولادیمیر پوتین]

دیانا جونستون

                                        

 


یکی بود یکی نبود، سازمانی بود به نام عفو بین الملل که وظیفۀ خود را به دفاع از زندانیان فکری و عقیدتی در سراسر جهان منحصر ساخته بود. حرکت این سازمان بر اساس دو اصل هدایت می شد که موجب موفقیت آن بود : بی طرف ماندن و حفظ تعادل. در متن جنگ سرد، عفو بین الملل در آغاز فعالیت هایش بر آن بود تا اردوگاه هایش را به نفع زندانیان در سه منطقۀ ایدئولوژیک به گونه ای متعادل سازماندهی کند : غرب سرمایه داری، شرق کمونیست و کشورهای در حال توسعۀ جنوب. اردوهایی که عفو بین الملل ساماندهی می کرد عاری از هر گونه شعار و حرکات افراطی بود و شیوۀ کار نیز بر اساس اجتناب از جدال ایدئولوژیک ساماندهی می شد، و تمام توجهات نیز روی شرایط جسمی و حقوقی زندانیان تمرکز داشت. هدف آنها به خدمت گرفتن زندانیان به عنوان بهانه برای حمله به یک دولت «دشمن» نبود، بلکه متقاعد ساختن دولتها برای متوقف ساختن فشار روی مخالفان عقیدتی بود که دست به عمل خشونت باری نزده بودند و به عبارت دیگر رویکرد فکری صلح آمیزی داشته اند. بر این اساس سازمان عفو بین الملل در حرکتی که می توانیم آن را تمدن ساز بدانیم، تأثیر قابل ستایشی در سطح جهانی ایجاد کرد و در این زمینه توفیق زیادی به دست آورد.



با پایان یافتن جنگ سرد، فعالیت عفو بین الملل نیز پیچیده تر و مشکل تر شد. در آغاز، بیشتر «زندانیان عقیدتی» در بخش شوروی یا دیکتاتورهای دست نشاندۀ ایالات متحده در آمریکای جنوبی به سر می بردند، یعنی آن چه که تقارن را تسهیل می ساخت بی آن که با ابرقدرت ایالات متحده برخوردی به وجود بیاورد. ولی به ویژه از وقتی که دولت بوش به سوء قصد 11 سپتامبر 2001 واکنش نشان داد، ایالات متحده به زندانبان اصلی جهان تبدیل شد. یعنی رویداهائی که بر این سازمان ماهیتا انگلیسی-آمریکائی تأثیر گذاشت و آن را تحت فشارهای متناقضی قرارداد. در عین حال که علیه نقض آشکار موازین به شکلی که در گوآنتانامو روی می دهد و یا بازداشت فرا قانونی برادلی منینگ(1)، باید واکنش نشان دهد، این گونه به نظر می رسد که عفو بین الملل زیر فشار قرار گرفته و باید چنین انتقاداتی را با انبوهی از انتقادات علیه دولت هایی که از سوی ایالات متحده هدف تغییر رژیم قرار گرفته اند، سبک و سنگین کرده و بین آنها تعادل برقرار کند. در مورد «انقلاب های رنگی» به پشتیبانی ایالات متحده، سازمان های حقوق بشری مانند عفو بین الملل و دیدبان حقوق بشر نه برای مشخصا دفاع از زندانیان سیاسی بلکه به طریق اولی برای افشای نقض قوانین به طور کلی بسیج شده اند که کمابیش صحت دارد. در نتیجه، می توانیم بگوییم که ایالات متحده بیش از پیش در کنترل عفو بین الملل توفیق به دست آورد و آنرا برای پیشبرد اهداف سیاسی اش در عرصۀ بین المللی به خدمت گرفت.

مرحلۀ مهمی در روند کنترل و به خدمتگیری عفو بین الملل توسط ایالات متحده به وقوع پیوست و در ژانویۀ گذشتۀ یکی از کارمندان کارکشتۀ وزارت امور خارجه سوزان نوسل به مقام مدیر اجرائی عفو بین الملل ایالات متحده برگزیده شد. به عنوان منشی قدیمی معاون وزیر امور خارجه برای امور سازمان های بین المللی، خانم نوسل در نگارش و تهیۀ قطعنامۀ شورای حقوق بشر در سازمان ملل متحد در مورد لیبی شرکت داشت. این قطعنامه، بر اساس گزارشات اغراق آمیز و منفی باف تهیه شده بود و به عنوان مدرک برای توجیه قطعنامۀ سازمان ملل متحد به کار بسته شد که متعاقبا به بمباران لیبی توسط ناتو و سقوط رژیم قذافی انجامید. خانم نوسل مبتکر اصطلاح «قدرت هوشمند» بود که هیلاری کلینتون به عنوان مارک سیاستش از آن استفاده کرد. سوزان نوسل به دلیل دفاع از حقوق همجنسگرایان زن و همجنسگرایان مرد، دو جنسیتی ها و تغییر جنسیت داده شده ها، شهرت بین المللی کسب کرد و ایالات متحده را در وضعیت مدافع و پیشگام حقوق بشر در مقابل جوامع سنتی در جهان قرار داد که «قدرت هوشمند» ایالات متحده آنها را تحت فشار گذاشته  و حتی در پی سرنگون ساختنشان می باشد.

عفو بین الملل در دوران جدیدش همانند دیدبان حقوق بشر و دیگر سازمان های «بشر دوستانه» در غرب، از این پس دیگر تفکیکی بین خشونت واقعی علیه مخالفان عقیدتی و خشونت اعمال شده تحت تأثیر تحریک عمدی قائل نیست. تحریک عمدی در اینجا به اعمالی اتلاق می گردد که تنها هدف آن تحریک و واکنش خشونت آمیز رژیم حاکم است تا متعاقبا برای متهم ساختن رژیم حاکم به عنوان رژیم سرکوبگر به کار برده شود.

بر اساس تحقیقات جین شارپ(2) گروه صربستانی «مقاومت» (اوتپور- به زبان صربی) منشأ چنین ترفندهائی بود. اعمالی که معمولا در تمام جهان به عنوان اغتشاش و بر هم زدن نظم عمومی تعبیر می شود، این بار به مقام ویکتورهوگو ارتقاء داده شد که در مقابل ناپلئون سوم مقاومت می کرد.

 نه کیفیت مخالفت و نه شرایط بروز آن حائز اهمیت به نظر نمی رسد. و هیچکس یک لحظه تأمل نمی کند و نمی پرسد که در برابر افرادی که دست به اعمال تحریک آمیز می زنند و به شکل عمدی قوانین را به هدف بازداشت شدن خودشان نقض می کنند، چگونه باید واکنش نشان داد. چه باید کرد؟ آیا در چنین مواردی، قوانین را صرفا بخاطر آنها باید به حالت تعلیق درآورد؟ در حالی که در چنین مواردی، بازداشت کردن به دام تبدیل می شود، ولی از سوی دیگر، بازداشت نکردن نیز، اعتراض عمومی را برمی انگیزد که اینگونه اعتراضات نمایشی را نمی پسندند. این موضوع یک معمای تمام عیار است.

عفو بین الملل توجه فوق العاده ای به مورد پوسی رایوت نشان داد، ولی تهدیدات و پی گردهای ایالات متحده را که جولین آسانژ را به درخواست پناهندگی سیاسی واداشت، کاملا ندیده گرفت.

موضوع برجسته ای که در این توجهات، و به همین گونه در انعکاس رویدادهای مرتبط به پوسی رایوت، به طور کلی، در رسانه های غربی قابل بررسی می باشد، لحن و فحوای به کار برده شده است. به این معنا که دفاعیۀ دیپلماتیک به هیچ عنوان در پی متقاعد ساختن مقامات برای آزاد سازی دختران جوان دستگیر شده نیست. لحن و فحوای واکنش ها بیشتر از همه تحریک آمیز به نظر می رسد.

مثال زیر این موضوع را روشنتر می سازد :

«ماشا، نادیا و ماریا، که بخاطر نمایش صلح آمیز و آواز با مضمون اعتراضی در کلیسا در بازداشت به سر می برند، ممکن است به اردوگاه کار در سیبری فرستاده شوند، یعنی جائی که احتمال خطر تجاوز و دیگر بدرفتاری ها برای آنها وجود دارد.» (تمام بخش بزرگ نمائی شده در متن اصلی دیده می شود)

«جرم پوسی رایوت؟ خواندان آواز با مضمون اعتراضی در کلیسا.»

«عفو بین الملل در حال راه اندازی پاسخی محکم در سطح بین المللی است و تمام توجه خود را روی این موضوع متمرکز ساخته است. به ما کمک کنید تا یک کامیون ماسک اسکی رنگی به نشانۀ اعتراض برای رئیس جمهور پوتین بفرستیم.»

«حکم اعلام شده گواه بر تلاش های فزایندۀ رئیس جمهور پوتین و طرفدارانش برای از بین بردن آزادی بیان در روسیه است. به همین علت است که ما می خواهیم برای رئیس جمهور پوتین یک کامیون ماسک رنگی «بالاکلاوا» بفرستیم.20 دلار برای ارسال ماسک به پوتین. روشن است که مقامات روسی سعی می کنند این زنها را به سکوت وادارند و مبارزان دیگر را نیز مورد تهدید قرار دهند – باید جلوی آنها را گرفت.»

در اینجا ما ساز و کار و لحنی سروکار داریم که تنها می تواند مسائل را پیچیده تر ساخته، و از دیدگاه سیاسی نیز روند آزاد سازی این دختران جوان را پیش از پایان محکومیت اعلام شده، برای رئیس جمهور ولادیمیر پوتین با مشکل مواجه سازد.

عفو بین الملل، و به همین گونه رسانه های غربی دائما سعی کردند بگویند که روسیه به عصر استالین و سالهای 30 بازگشته و سیر قهقرائی می پیماید، و روزنامۀ فرانسوی لیبراسیون نیز در صفحۀ اول تصویر سه زن جوان را منتشر کرد و نوشت :«اعزام به گولگ بخاطر یک آواز».

بهائی که باید پرداخت  

سایت اواز (3) سازمان اعتراضی آنلاین، فراتر رفته و می نویسد :

«روسیه به تدریج تحت سلطۀ یک اتوکراسی نوین گرفتار می شود... بهترین شانس برای این که به پوتین ثابت شود که بهای سرکوبگری هایش را باید بپردازد، اکنون در دست اتحادیۀ اروپا است.»

«پارلمان اروپا مسدود ساختن دارائی ها و ممنوعیت اقامت برای مناسبات قدرتمند پوتین را که متهم به جرائم و جنایات متعدد هستند، درخواست کرده است. (...) اگر ما اتحادیۀ اروپا را متقاعد سازیم که باید وارد عمل شود، این موضوع دوستان سیاستمدار پوتین، بسیاری از آنهائی را که در اروپا حساب بانکی و محل اقامت دارند را متأثر خواهد کرد. باید نشان داد که تمام جهان آمادۀ مبارزه برای روسیۀ آزاد است»

اواز در ادامه می نویسد :

«آن چه در روسیه روی داده است به همۀ ما مربوط می باشد. روسیه همآهنگی بین المللی را روی موضوع سوریه مختل کرده و به همین گونه روی دیگر مسائل فوری بین المللی، اتوکراسی روسی جهانی را که ما خواهان آن هستیم، در هر کجائی که هستیم، تهدید می کند.»

جهانی را که ما خواهان آن هستیم؟ یا جهانی را که هیلاری کلینتون خواهان آن است؟

در گردهمآئی 6 ژوئیۀ گذشته «دوستان سوریه» (یعنی پشتیبانان شورشیان در سوریه) در ژنو، هیلاری کلینتون علیه روسیه و چین به دلیل مخالفت با پیشنهادات ایالات متحده که خواهان تغییر رژیم در سوریه بود، پرخاشگری کرد و هشدار داد : «فکر نمی کنم که روسیه و چین – برای پشتیبانی شان از رژیم اسد بهائی بپردازند. برای تغییر چنین وضعیتی، تنها کاری که باید انجام داد این است که نمایندگان هر ملتی که در اینجا حضور دارد به روسیه و چین اعلام کنند که آنها برای موضع گیریشان باید بهایش را بپردازند»

آنچه را که هیلاری می خواهد، هیلاری به دست می آورد – دست کم در جهان تنگ «جامعۀ بین الملل» مرکب از ایالات متحده، متحدانش در ناتو و رسانه ها و سازمان های غیر دولتی کاملا نابارور.

[اواز] نتیجه می گیرد : «از هم اکنون متحد شویم تا به پوتین نشان دهیم که جهان او را مسئول خواهد دانست -  برای ایجاد تحول تا آزاد سازی روسیه متحد شویم.»

لحظه ای فکر کنیم. «ما»، امضا کنندگان شکایت نامۀ [اواز] می خواهند «به پوتین نشان دهند» که اگر چه او به شکل قانونی به ریاست جمهوری روسیه برگزیده شده است، ولی جهان خارج برای تغییر رژیم و آزاد سازی روسیه تلاش خواهد کرد.»

آزاد سازی توسط چه کسانی؟ پوسی رایوت؟ چه زمانی برای انتخابات خودشان را معرفی خواهند کرد؟ پس چگونه روسیه آزاد خواهد شد؟ با ایجاد منطقۀ ممنوعۀ پرواز؟ با به کار بستن پهپادهای ایالات متحده؟

برای مخالفت با طرح های ایالات متحده در مورد سوریه، این بار روسیه باید «بهایش را بپردازد» و آیا پوسی رایوت از جمله این جریمه هائی است که روسیه باید بپردازد؟

رسانه های غربی، پاپ استار و دیگر بشردوستان خودرأی، مانند گروه همسرایان نظریۀ غالب را به شکلی منعکس کردند که گویی پوتین این زنها را به دلیل آوازخوانی هایشان علیه او در کلیسا به زندان انداخته است. ولی بر چه اساسی می گویند که بازداشت آنها به دستور پوتین انجام گرفته است؟

ولی باید دانست که ماجرا به شکل دیگری روی داده است : پلیس این دختران پوسی رایوتی را به دلیل شکایت کلیسا که از مسخره بازیهای آنها در پیشخوان کلیسا رضایت خاطر نداشتند، بازداشت کرد. کلیساها بر این اعتقاد هستند که این فضا به آئین و مراسم مذهبی اختصاص دارد. کلیسای شهر کلن در آلمان  نیز برای بازداشت یک گروه که از سبک پوسی رایوت تقلید می کرد به پلیس شکایت کرد (4).

برای نخستین بار نبود که پوسی رایوت کلیسائی را به تصرف خود در می آورد، ولی اینبار مقامات کلیسائی کاسۀ صبرشان لبریز شد. این گروه چندین بار «علیه پوتین» تظاهرات هنری به پا کرده بودند و بی آن که نگران باشند و یا مشکلی برایشان روی دهد. در نتیجه باید بپرسیم که چرا رسانه ها پوتین را مسئول زندانی کردن پوسی رایوت معرفی می کنند و به او بر چسب «سرکوب علیه مخالفان» را  می زنند؟

پوتین را در حال سخنرانی فیلمبرداری کردند، او می گوید : من فکر می کنم که زنها نباید بخاطر بازیهایشان به سختی مجازات شوند. ولی شما چه انتظاری دارید، روسیه دارای یک نظام قضائی است. قانون، قانون است. پس از بازداشت آنها، بر اساس شکایات مسیحیان که مقدسات خود را در معرض توهین دیده بودند، پرونده سیر قانونی خود را طی کرد و پوسی رایوت محکوم شد. یک نکتۀ مهم را بد نیست یادآوری کنیم که شاهدان عینی نام پوتین را نشنیده بودند، و تنها از حرکات و کلمات رکیکی که در پیشخوان کلیسا توسط بازیگرانی که ماسک به چهره داشتند احساس تأثر کرده اند. ولی گویا که «ترانۀ» مربوطه – اگر بتوانم نام آن را ترانه بنامیم، و ابیات ضد پوتین بعدا و در پخش ویدئوئی توسط پوسی رایوتها اضافه و منتشر شده است.

پس چرا از «سرکوبگری پوتین» حرف میزنند؟ پوتین را سرکوبگر معرفی می کنند، زیرا هر بار که غرب با رهبری نافرمان در کشوری خارجی مواجه می شود، فورا «دیکتاتور» از آب در می آید، و چنین موضوعی به این معنا است که آن کشور فاقد نظام قضائی، انتخابات آزاد، رسانه های مستقل، ازادی بیان، و شهروندان موافق بوده است. در تخیلات جمعی غرب، هر «دیکتاتور» یک هیتلر و یک استالین است، و تمام ناملایماتی که در کشور روی می دهد حاصل خواست شیطانی او بوده، و روشن است که بر اساس همین تفکرات غربی، تنها آرزوی این رهبر نافرمان و دیکتاتور، «کشتار مردم خودش می باشد». بی گمان گروه اعتراضی [اواز] در جهان مجازی، عفو بین الملل و روزنامۀ لیبراسیون بیهوده از بزر چنین تخیلاتی حفاظت می کنند.

البته، بیهوده است تصور کنیم که شهروندان روسیه، یا شهروندان هر کشور دیگری، از رهبران خود رضایت خاطر داشته باشند، حتی وقتی که اکثریت آرای عمومی را به دست می آورند. حتی کشورهای دموکراتیک تنها نامزدهای محدودی را در انتخابات شرکت می دهد. ولی پس از قرنها اتوکراسی تزاریست، تهاجم مغول، ناپلئون و هیتلر، انقلاب بلشویک و دیکتاتوری کمونیستی با حزب واحد، و سپس فروپاشی اقتصادی و اجتماعی سال های یلستین، روسیه به شکل گسترده تعبیر خاص خودش را از دموکراسی سرمایه داری غربی به انضمام آزادی عقیده برقرار کرده است.

موضوع شگفت انگیز این است که : غرب با استقرار موشکهای بالیستیک قاره پیما به سوی «کمونیسم بی خدا»، از بازگشت کلیسای مسیحی ارتدکس به ترکیبات مورد احترام جامعۀ روسی خرسند به نظر نمی رسد و سنجه های غرب برای جامعۀ تبادل آزاد متحول شده است. از دیدگاه غرب، دیگر آزادی اعتقادات مذهبی مطرح نیست، بلکه از این پس آزادی اشکال مناسبات جنسی مطرح می باشد که غالبا از سوی مذهب نکوهش شده است.

چنین امری شاید یک پیشرفت مهم تلقی شود، ولی از آنجائی که غرب مسیحی دو هزار سال وقت صرف کرد تا به چنین درجه ای از تعالی فکری برسد، می تواند در رابطه با جوامعی که چند دهه تأخیر دارند، صبر و تحمل نشان دهد.

در تاریخ روسیه پیوسته موضوع ثابتی وجود داشته، این موضوع عبارت است از رهبرانی که بین تقلید از غرب و تأیید سنت روسی – که اسلاووفیلی نامیده اند – در تردید به سر برده اند. پس از دوران غرب گرائی (یا غربی سازی) در روسیه، به طور کلی طرفداران اسلاو بودند که به پیروزی رسیدند، زیرا غرب بی هیچ احتیاطی بازه های طرفداران غرب را نفی کرد. این مورد خشونت آمیزترین بهانه ها را به رهبران غربی داده است که علیه روسیۀ «عقب افتاده» متوسل به زور شوند. این موضوع گویا که هنوز هم رایج است، ولی این بار با چرخش شگفت انگیزی در وادی پسا مدرنیته.

شمار زیادی از مفسران آگاه متذکر شده اند که پوسی رایوت «گروه راک» به مفهوم رایج که مرکب از خوانندگان و آهنگ سازان و نوازندگان موسیقی باشد، نیست. این گروه هیچ ترکیب خاصی ندارد، هیچ کار موسیقی ضبط نکرده، و در مقابل [طرفداران]، به مفهومی که در جهان موسیقی رواج دارد، چیزی نخوانده و نرقصیده است. در بهترین حالت، می توانیم آن را به عنوان یک گروه «پرفرمانس هنری» در طیف پرسوناژ خنده دار «جی.جی» در کتاب های مصور «دونزبوری» توصیف کنیم.

J.J                                                                             

http://doonesbury.slate.com/strip/cast/member/8

هنر آنها عبارت است از جلب توجه، از جمله، از طریق نمایش بدن عریان و جفت گیری در موزه یا صحنۀ استمناء در سوپر مارشه با مرغ مرده.

این چیزی است که «هنر پرفرمانس» می نامند. تحریک کردن. چه کسی چه چیزی را تحریک می کند؟ بر اساس نظریات رایج بین  افرادی که چنین سبکی را به کار می برند و خود را نیز هوشمندتر از میرندگان عالم می دانند، هدف این است که توده های به خواب رفته را بیدار کنند، و به آنها نشان دهند که چگونه می توان آزاد زندگی کرد و تابوها را در هم شکست و در مقابل قدرت حاکم ایستادگی کرد و آن را به چالش کشید.

پرفرمانس هنری در اشکال قابل فهم برای عموم، می تواند پیغام سیاسی به مردم منتقل کند. ولی پیغام سکس در معابر عمومی یا سوپرمارشه با مرغ مرده، کدام است؟

ولی گویا که غرب، یا دست کم رسانه ها، سیاستمداران و بشردوستان غربی، به مفهوم عمیق چنین پیغام های هنری پی برده اند و پوسی رایوت را به عنوان حرکت معنی دار هنری علیه ولادیمیر پوتین تعبیر می کنند.

ولی تنها چند در صد اندک از مردم روسیه، به ویژه آنهائی که دائما به ملاقات میکائل مک فول سفیر ایالات متحده در سفارتخانه اش  در مسکو می روند تا از او حمایت معنوی و مادی درخواست کنند، تنها این دسته از مردم روسیه هستند که می توانند احتمالا با این نوع تعابیر دربارۀ کارهای پوسی رایوت موافق باشند.

ولی احتمال خیلی زیادتری وجود دارد که اکثریت مردم روسیه هنرنمائی های پوسی رایوت را جلوه گاه «زوال غرب» بدانند. به ویژه وقتی که می بینند غرب هنرنمائی های آنها را تشویق و حتی تقلید می کند. و بر این اساس، در شور و هیجان برای به کار بردن هر پرت و پلائی به هدف ایجاد مزاحمت علیه دولتی که با اهداف جغرافیای سیاسی ایالات متحده مخالفت می کند، سیاست خارجی هیلاری کلینتون در حال تشویق بازگرداندن منطق «بولاوا» (چماق ژنرال – نام موشکی که اخیرا روسیه پرتاب کرد) علیه زوال و بزهکاری غرب است. نیّت آنها هر چه باشد، پوسی رایوت هدیۀ بسیار مناسبی برای طرفدارا اسلاو (اسلاووفیل) است.

و از عفو بین الملل نوین و طرفدارانش، به جای هموار ساختن رنج نگارش نامه به نام مخالفان تحت شکنجه، خواهش می شود قاب دستمالی سوراخ شده را به بهای 20 دلار یا بیشتر خریداری کنند.


پی نوشت مترجم :

Bradley Manning1)

دوملیتی آمریکائی – بریتانیائی متولد 1987 در کرسنت در اوکلاهوما. تحلیل گر نظامی در ارتش آمریکا، سرباز سومین درجه از پائین، او متهم است که ویکیلیکس و پرونده های نظامی سرّی را منتشر کرده است. برخی او را به عنوان جنایتکاری که به کشورش خیانت کرده و برخی دیگر او را مبارز سیاسی برای دموکراسی قلمداد می کنند. سازمان ملل متحد وضعیت اسارت او را در پایگاه نظامی کوآنتیکو غیر انسانی و خشونت بار اعلام کرده است. در ویکیپدیای فارسی او را فردی از یک خانوادۀ مذهبی ولی بی خدا معرفی کرده است که در عین حال همجنس گرا می باشد، او در یک روستای محافظه کار در اوکلاهوما به دنیا آمده است.

Gene Sharp2)

متولد 21 ژانویه 1928سیاست شناس آمریکایی است که به دلیل نوشته هایش دربارۀ مبارزه صلح آمیز مشهور می باشد

Avaaz3)

اواز، با آواز اشتباه گرفته نشود، یک گروه انترنتی است که از طریق انترنت اعتراضات اجتماعی روی موضوعات مختلف را در جهان مجازی هدایت می کند

4)در این جا دست کم دو موضوع در رابطه با جهان هنر و جایگاه اثر هنری برای ما مطرح می شود. موضوع اوّل رابطۀ اصل و بدل است. با این حساب که خود پوسی رایوت نیز تقلیدی از جریان های هنری سالهای 60 و 70 است. علاوه بر این می بینیم که تا چه اندازه پشتیبانی یا توطئه های سیاسی و تبلیغات محافل نزدیک به قدرت های حاکم در سطح بین المللی می توانند در وجه دریافت عمومی – به اصطلاح - «اثر هنری» به انضمام تعیین مفهوم آن تأثیر گذار باشد. یعنی موضوعاتی که شیء کاندیدای جهان هنر را بی اعتبار می سازد. بی اعتباری این و یا آن شی ء «هنری» به هیچ عنوان صرفا به دلیل مداخلۀ قدرت حاکم نیست. چون که قدرت حاکم می تواند در حالت کلی و احتمالی به نفع هنر عمل کند. بنابراین علت بی اعتباری به توطئه و تعیین مفهوم از پیش ساختۀ اثر هنری مربوط می شود که از منافع سیاسی یا اقتصادی خاصی تبعیت می کند، در حالی که یکی از شاخص های دائمی اثرهنری اصیل همانا حقیقت جویی بوده و هست و نه این بلندگوئی باشد برای اهداف جغرافیای سیاسی این و یا آن قدرت بین المللی. هنر در عین حال درس آزادی است و هر گونه وابستگی می تواند خسارات جبران ناپذیری به آن وارد سازد. تأکید روی چنین مسائلی در عین حال باید ما را متوجه فضای فرهنگی و هنری خودمان نماید و ببینیم که به عنوان مثال، آثاری که در محافل بین المللی مطرح می گردد، به کجا وابسته بوده و چه اهداف سیاسی در پشت آنها نهفته است.

کوتاه سخن این است که با این توضیحات می بینیم که چرا مقلدان پوسی رایوت در آلمان  مثل پوسی رایوت های اصلی در روسیه کارشان نمی گیرد و در رسانه های بین المللی منعکس نمی شوند. روشن است که از یکسو تقلید صرف از یک جریان به تنزل محصولاتشان انجامیده و از همه مهمتر جریان های سیاسی حاکم و رسانه ها از آنها پشتیبانی نمی کنند.

 


September 20th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی