یادداشت های نه چندان پراکنده در باره انقلاب مصر- قسمت سوم
سیامک ستوده سیامک ستوده

 

با آنکه انتظار می رفت نقطه برگشت سیر صعودی جنبش اسلامی، در ایران و با قیام خونین ایرانیان بر علیه جمهوری اسلامی رقم بخورد، ولی جریان غیر قابل پیش بینی وقایع باعث شد که قرعه ی این افتخار تاریخی بفال مردم مصر بیافتد. مصریان اولین ملتی بودند که در تاریخ مدرن، یک دولت مذهبی را، آنهم از طریق عظیم ترین تظاهرات توده ای ، به زیر کشیدند. از آن پس جنبش اسلامی که در هر بر آمد توده ای در ممالک اسلامی در راس آن قرار می گرفت و بطور حول انگیزی راهش را بسوی قدرت دولتی می گشود، شروع به نزول از قدرت و از دست دادن موقعیت قبلا پر رونق خود در اینجا و آنجا کرد.

در ترکیه سال ها تلاش زیرکانه و برنامه ریزی شده اردوغان، نخست وزیر اسلامی، به منظور گسترش قوانین شریعه و استحاله خزنده دولت ترکیه به یک دولت اسلامی، با سد مقاومت مردم که مانند مصر اولین عرض اندام توده ای در ترکیه را بر علیه قدرت طلبی اسلامی به نمایش می گذاردند، روبرو شد. بجز شهرهای دیگر، فقط در ازمیر (در 13 می) بیش از یک ملیون نفر با شعار "نه به شریعت" "ترکیه سکولار می ماند" تجمع کردند.

در هر دوی این کشورها تاکید مکرر توده های معترض بر اینکه نمی خواهند به سرنوشت سیاه ایران اسلامی مبتلا شوند، خبر از جنبشی ضد مذهبی با چشمان باز، و نه تنها از سر خشم، می داد. این تاکید نشان می داد که جنبش روشنگری مذهبی، هر چند نتوانست در خود ایران به عمل انقلابی بر علیه دولت مذهبی منجر شود، ولی با در اختیار گذاردن تجربه سیاه خود، زیستن تحت یک حکومت مذهبی، توانست در فراهم آوردن این امکان برای دیگران کمک نماید.

از جمله در تونس نیز دولت وابسته به حزب اسلامی النهضه با همه تلاشش برای قبضه ی انحصاری قدرت، زیر فشار جنبش ضد اسلامی، و برای آنکه مانند همتای مصری اش ناچار به از دست دادن تمامی قدرت نشود، مجبور به عقب نشینی و تن دادن به ائتلاف با نیروهای غیر اسلامی شد، و حتی این روزها مردم تونس به این هم بسنده نکرده، با فریاد استعفای دولت در خیابان ها، همچون نمونه مرسی، قصد به زیر کشیدن کامل آنرا دارند.

در بنغازی نیز در 27 جولای هزاران تن بر علیه اخوان المسلمین و اسلام گرایان به اتهام دست داشتن در قتل المسماری دست به تظاهرات زده و دفاتر اخوان المسلمین را مورد حمله قرار می دهند.

تا اینجای کار، اگر بخواهیم بر روی یکی از دست آوردهای مسلم انقلابات بهار عربی دست بگذاریم، باید از پالایش قدم به قدم این انقلابات از آلودگی اسلامی شان، و در ضمن، دست رد زدن به سینه اولین آلترناتیو سرمایه برای خاموش کردن انقلاب نام ببریم.

بنابراین، دولت اسلامی در مصر، نه تنها اولین آلترناتیو سرمایه، پس از به زیر کشیده شدن مبارک، بلکه همچنین اولین قربانی آن در برابر طوفان پیش رونده انقلاب بود. ارتش، این دست غیبی سرمایه، مرسی را بهمان دلیلی که بر سر قدرت نشاند از قدرت نیز منفصل کرد. این انفصال قدرت، برای انقلاب و نظام سرمایه، هر دو، ضروری و از اینرو مطابق خواست هر دو بود. مرسی همان طور که با اکثریت آرای مردم و توافق ضمنی ارتش بر سریر قدرت نشست، همان گونه هم به فرمان اکثریت توده های مردم و خواست اجباری ارتش بود که از مسند قدرت به زیر کشیده شد.

این بخشا هم رائی مردم و ارتش، تا کنون، پوسته ی وحدت شکننده ای را میان این دو، تشکیل می داده که هر چند ارتش تاکنون با هنرنمائی سعی در حفظ آن داشته است، ولی در عمل و در دل خود تضاد رو به گسترشی را می پرورانده که قدم به قدم راه را برای قرار گرفتن نهائی مردم در برابر ارتش، دریده شدن این پوسته، و عمل انقلابی مردم بر علیه تمامیت رژیم هموار می نموده است.

اخوان المسلمین با اعتبارترین، پر نفوذترین، و بهمین دلیل قادرترین برگ برنده بورژوازی مصر برای سرکوب انقلاب بود. همان برگی که در انقلاب 57 ایران با موفقیت کامل بدست بازیگران آن بازی شد. اما درست به همین خاطر که در آنجا موفق شد، با نمونه ای که از خود به جهان، بعنوان یک حکومت سیاه مذهبی، بدست داد، باعث هوشیاری مردم مصر در برابر دولت اسلامی مرسی و کنار زدن آن شد. بنابراین، کنار رفتن آن نه تنها بنا به تشخیص مردم، بلکه همچنین بنا به صلاحدید هوشیارانه ارتش، یعنی توافق ضمنی هر دو بود.

واقعیت اینست که اگر در سه جولای بدست ارتش در مصر کودتایی هم رخ داده باشد، این کودتا، نه آنطور که به نظر می آید، بر علیه دولت مرسی، بلکه بر علیه انقلاب مصر بود. هم آمدن مرسی بر سر قدرت و هم کنار رفتن او، هر دو، ظاهرا، بدست ارتش انجام گرفت. ولی در واقع، چه روی کار آمدن و چه کنار گذاشته شدن وی نتیجه به میدان آمدن مردم و حرکت انقلاب و در عین حال برای جلوگیری از انقلاب بود.

این تناقض، تنافضی در دل خود انقلاب مصر بوده و هست. تناقض بین قدرت تصمیم گیری و قدرت اجرائی. این تناقض که فرامین انقلاب مصر نه بدست خود توده انقلاب کننده، بلکه بدست دشمنان آن به مورد اجرا گذارده می شوند، و اینکه دمکراسی مستقیم در مصر هنوز ارگان اجرائی خود، شوراها، را به چنگ نیاورده و محروم از آنست. توده ها در خیابان ها تصمیم به سرنگونی مبارک و مرسی می گیرند و ارتش پیش دستی نموده، قبل از آنکه خود مردم اقدام به عملی نمودن آن بکنند، بجای سرنگونی، آن دو را برکنار می کند.

این جدائی ی عامل اجرائی از عامل تصمیم گیرنده، نقص عمده و پاشنه آشیل انقلاب مصر تاکنون بوده است، و تا زمانیکه با برپائی شوراهای انقلابی، تنها نهادی که در آن خود توده ها مجری تصمیمات خود می باشند، رفع نگردد، انقلاب مصر علیرغم پیشروی های تحسین برانگیزش، از لحاظ مضمون، همچنان در جا خواهد زد. 

 






August 1st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی