کُشتار زندانیان سیاسی دههی شصت، نمادی از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

دههی شصت را میتوان بهعنوان یکی از خونبارترین دههی مبارزات کارگری – تودهای بر شمرد. براستی که سران حکومت در این برهه از زمامداریشان، سنگ تمام گذاشتند و در تداوم خواستههای قدرتمداران بزرگ جهانی، یورش گسترده و بیسابقهای را به خلقها، تودههای ستمدیده و بویژه به زندانیان سیاسی سازمان دادند. در حقیقت جامعه در این دهه، شاهد دو نبرد نابرابر در درون زندانهای مخوف رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ شاهد دو پیام از جانب زندانبانان، شکنجهگران و سرکوبگران سرمایه، و مقاومت و پایداری و ایستادهگی، جانفشانی کمونیستها، مبارزین و قربانیان نظامهای امپریالیستی در سیاهچالهای رژیم جمهوری اسلامی بوده است. در این دهه و بویژه در سال شصتوهفت، زندانبانان سرمایه، یورش سازمانیافتهای را در درون زندانها سازمان دادند و جان هزاران تن از زندانیان سیاسی را گرفتند.

پایان جنگ امپریالیستی ایران و عراق و نوشیدن جام زهر از جانب فرماندهی رژیم جمهوری اسلامی بود که زندانها به عرصهی تاخت و تاز قدارهبندان حاکمیت تبدیل گردید. هدف گستردهگی رعب و وحشت در درون جامعه و تخطئهی اعتراضات رو به افزون کارگران و زحمتکشان بود. به عبارتی سیاستهای چپاولگرایانه و خفقاقآور رژیم جمهوری اسلامی میبایست در این برهه از زمان، شکل تازهای بهخود گیرد؛ میبایست روند و چرخش سرمایه - و آنهم بعد از اعلان آتش بس -، در دستاندازهای جنبشهای اعتراضی گیر نه کند؛ میبایست با اتخاذ سیاستهای خشنتر و بیرحمانهتر، اعتراضات اجتماعی را در نطفه خفه نمود؛ میبایست ندای هرگونه حقطلبی و دادخواهی را سرکوب و حاکمیت امپریالیستی را تضمین نمود. بنابر این زندانها، آمادهترین و امنترین میدان تعرض برای سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بود. زندانها و زندانیانی که شاهد اتمام دُوران محکومیت، و شاهد محاکمهی دوبارهی زندانیان کمونیست و مبارز بود. سران حکومت "کمیتۀ مرگ" را سازمان دادند، زندانیان سیاسی را دوباره و با طرح سئوالات کلیشهای و آنهم در دادگاههای چند ثانیهای مورد محاکمهی مجدد قرار دادند و بیش از هزاران تن از بهترین و پاکباختهترین فرزندان کارگران و زحمتکشان را به مسلخ مرگ کشانند.؛ آنانرا کُشتند و در گورهای دستهجمعی جای دادند تا جلادان و جرثومههای فساد و تباهی نفس راحتی کشند.

در حقیقت سه دههایست که از کُشتار زندانیان سیاسی سال شصت، و بیش از دو دههایست که از جنایات سران حکومت در سال شصتوهفت میگذرد. کُشتار و جنایاتی که نه تنها گذشت زمان، بر زخمها و دردهای جامعهی انسانی و خانوادههای قربانیان دههی شصت نهکاست بلکه تازهتر و تازهتر نگه داشته است؛ دردها و زخمهایی که بر جسم و روح خانوادههای زندانیان دههی شصت سنگینی کرده و زندگی را به کام آنان تلخ نموده است.

براستی - و بر خلاف ایدههای رایج، مبنی بر اینکه، باید بخشید و فراموش نمود -، این سئوال در مقابل همهی مدافعین رهائی کارگران و زحمتکشان از زیر یوغ سلطهی سرمایه قرار میگیرد که آیا میتوان آنچه را که جانیان بشریت بر سر میلیونها انسان در درون جامعه و همچنین بر سر زندانیان سیاسی بیدفاع و در غل و زنجیر آوردهاند را نادیده گرفت؟ آیا میتوان از جنایتکاریهای طبقهی حاکمه صرفنظر و سیاست نرم و مدارائی با منادیان سرمایه را اتخاذ نمود؟ آیا میتوان چنین رخداد تلخ و دردآوری را خارج از منافعی طبقاتی آنان مورد ارزیابی و بررسی قرار داد و بر این باور بود که اتحاذ چنین سیاستِ سرکوبگرایانهای، مختص به دُورهی معینی از زمامداری رژیم جمهوری اسلامی و همچنین از جانب عناصری پلید و درندهخوی نظامی بوده است که هماکنون با سیاستها و خواستههای نظام و مجریان جدیدش بیربط میباشد؟

البته فاکتها، ادله و حقایق موجودی دارد خلاف چنین ارزیابیها و استناجات سیاسی سخیفی را نشان میدهد، و مهمتر از همهی اینها کارکردهای نظام دارد بر این واقعیات صحه میگذارد که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در هر برهه و زمانی، بر اساس منافعی طبقاتیشان عمل نمودهاند و کمترین تعللی در بردوامی حاکمیت سرمایه از خود نشان نهدادهاند. همچنین دارد ابن واقعیات را در معرض همگان قرار میدهد که این نظام چارهای جز، براه انداختن حمام خون در سطح جامعه و در درون زندانها نهداشته و ندارد. به این دلیل روشن که سران رژیم را با زور و چماق به جامعه و به مردم تحمیل نمودهاند و بیگمان با کار بست زور و چماق، قادر به حکومتداریاند. حقیقتاً که پروندهی نظام و سران حکومت در همهی عرصهها، بسیار کلان و سنگین است و بر این اساس نمیتوان و جایز است تا نسبت به کارکردهای ددمنشانهی رژیم جمهوری اسلامی و مجریان رنگارنگاش بیتفاوت بود و بر جنایات بیحد و حصرشان سرپوش گذاشت؟ نمیتوان هر آنچه را که بر سر خانوادهی زندانیان سیاسی روا داشهاند را نادیده گرفت و با علم نمودن پرچم "انساندوستی"، بر زخمهای کرخت شدهی خانوادهی زندانیان سیاسی دههی شصت و قربانیان نظام التیام بخشید؟

به بیانی زندهگانی و حیات سردمداران رژیم جمهوری اسلامی با سرکوب گره خُورده است. سران حکومت از آغاز با شمشیرهای از رو بسته به میدان آمدهاند و آنچنان جنایاتی در حق میلیونها انسان رنجدیده و مخالفین مرتکب گردیدهاند که توضیح همهی آنها ناممکن میباشد. این نظام و دولتمردان متفاوت، همان راه و خطی را در دههی شصت پی گرفتهاند که نظامهای امپریالیستی در زمان برگماریشان به آنان دیکته نمودهاند؛ همان سیاستی را در مقابل خود قرار دادهاند که سرمایه به دنبال آن بود. کُشتار دههی شصت، خواست قدرتمداران بزرگ جهانی و آنهم در آن دُوره از حیات رژیم جمهوری اسلامی بوده است. چرا که میبایست مانعی هرگونه اعتراضات رادیکال کارگری – تودهایِ بعد از اعلان آتش بس در درون جامعه گردید؛ میبایست بر دامنهی فضای رعب و وحشت جامعه افزود. در حقیقت ضد انقلاب بهمنظور پایداری منافعاش نیاز به تعرض گسترده به کارگران و زحمتکشان، کمونیستها و انقلابیون داشت؛ نیاز به آن داشت تا ارتباط جامعهی روشنفکری را با توده قطع نماید و توده را از فهم و درک واقعی ماهیت جنگ امپریالیستی و حامیان رنگارنگاش بدور نگه دارد و مهمتر از همهی اینها دامنهی هرگونه تعرض به جان و مال سرمایه و دم و دستگاههای سودهاش را محدود سازد.

آری، ریاکاری و جنایات رژیم جمهوری اسلامی قابل اندازهگیری نیست و بنادرست نظام بر این باور واهی بود که میتواند با کُشتار گسترده و بیرحمانه، جامعه را تا ابد در مسیر خواستههای طبقاتی خود به سکوت وادارد؛ بنادرست بر این باور بود که با "پاکسازی" زندانها از کمونیستها و مبارزین متعهد، میتواند بر روحیهی مقاومت و ایستادهگی غلبه نماید و سیاستهای تسلیمطلبانهی خود را در درون زندانها حاکم گرداند؛ بنادرست بر این اندیشه بود که با چنین کُشتار سبوعانهای میتواند مسیر دلبخواهی خود را به تودهها تحمیل نماید و مانعی نارضایتیها در درون جامعه گردد. بروز صدها اعتراض و مقاومت در درون جامعه، و همچنین پایداری کمونیستها و مبارزین در سیاهچالهای رژیم جمهوری اسلامی، موید این واقعیات بود که کار بست سیاستهای سرکوبگرایانه و تسلیمطلبانهی منادیان سرمایه، مولد مبارزه، مقاومت، ایستادهگی و روحیهی تعرضی تودههای ستمدیده و فرزندانشان در میادین متفاوت طبقاتی میباشد. اعتراضات دانشجویان، زنان و خانوادههای قربانیان دههی شصت و به تبعی آنها حمایت بیدریغ میلیونها انسان آزاده، از آرمانهای زندانیان سیاسی بنوبهی خود بر این حقیقت صحه گذاشته – و میگذارد - که تا زمانی توده، تأوان جنایتکاریهای سران حکومت را باز پس نه گیرد، از خواستههای ابتدائی و بهحق خویش پس نه خواهد کشید.

پُر واضح است بههمان میزانی که سران حکومت دست به کُشتار و جنایات زدهاند، به میزانی بهمراتب گستردهتر، کارگران، زحمتکشان، جوانان، دانشجویان و زنان و خلاصه همهی اقشار تحت ستم علیهی سیاستهای نظام سراسر ریا و سرکوب دست به اعتصاب و اعتراض زدهاند. بی دلیل هم نیست سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، فاقد کمترین پایگاه مردمیاند، و بردوامی و پایداری خود را مدیون حمایت قدرتمداران بزرگ جهانی و ارگانهای سرکوبگرشان میباشند؛ همان ارگانهایی که بیدفاعترین انسانها را و آنهم در سیاهچالهای رژیم جمهوری اسلامی قتل عام نموده است؛ همان ارگانهایی که نفس هزاران کمونیست و مبارز را در سینهیشان حبس نمود و ننگی ابدی بر پیشانی سران حکومت کوبید.

با این اوصاف والاترین گرامیداشت از جانباختهگان دههی شصت، تاکید به راه و افکار آنان، یعنی به سازش ناپذیری و ایستادهگی عملیشان در قبال جانیان بشریت میباشد؛ و لازم و بهجاست تا مبلغ آن آرمان و خط و خطوطی بود که هزاران زندانی سیاسی کمونیست و مبارز برای آنها جان دادند. این یگانه راه یادمان هزاران زندانی سیاسی و جانباختهگان دههی شصت میباشد؛ زندانیانی که تا پای جان ایستادند و کمترین تزلزل و عقبنشینیای پیشهی خود نه ساختند.

یاده و راهشان پایدار باد

 

7 سپتامبر 2013

16 شهریور 1392

 

 

 






September 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی