جنگ هاى خاندان بوش؟!
مترجم: غفار عريف مترجم: غفار عريف

زمينه هاى واقعى بروز اختلافات عراق

مقدمه مترجم :

 

در سال 2003، زير عنوان فوق كتاب دلچسپ و سودمندى تاليف اّقاى Eric Laurent كارشناس مسايل شرق نزديك، با يك مقدمهْ مختصر، در دو بخش و ده فصل در مطبعهْ Edition Plon در پاريس به زبان فرانسوى به چاپ رسيد است. كتاب را دسته ئى از ترجمانان به اّلمانى برگردان كرده اند و شركت طباعتى S.Fischer در شهر فرانكفورت اّنرا به زيور چاپ اّراسته است.

موْلف در لابلاى كتاب، ديدگاهاى تاريخى را در رابطه به اتحاديهْ سلالهْ بوش (Bush Clans) به بررسى گرفته و در گزارش داغ و گيراى خود كشف نموده كه در مبارزه بر ضد صدام حسين و بن لادن، صرفاً و به تنهائى دلايل سياسى نهفته نبوده است.

در پشتى عقبى كتاب مطلب زيرين كه با خط درشت تحرير يافته، برجستگى دارد:

"تجارت، بن لادن و عراق - معاملات (تجارتى) قدرتمندترين خانوادهْ جهان"

موْلف با ارائهْ پاسخ به پرسش هاى اّتى قضيه را دنبال نموده است:

- چرا ادارهْ جورج بوش (پدر رئيس جمهور فعلى امريكا) دشمن جنگى خود يعنى عراق را الى تهاجم اّن كشور به كويت، بطور غير قانونى و پلان شده بمثابهْ قدرت نظامى دولتى نيرومند و گسترش يافته، بوجود اّورد؟

- چرا بانك خانگى (شخصى) بن لادن و (سازمان) القاعدهْ، اضافه تر از بيست سال از جورج دبليو بوش پشتيبانى كرد و (فعاليت هاى او را) تامين مالى نمود؟

از اّنجائيكه افغانستان و مردم شرافتمند اّن يكى از قربانيان اصلى سياست زورگويانه و سيطره جويانه ابر قدرت ها در دوران جنگ سرد و بعد از اّن بوده اند و كنون در جو اتحاد بين المللى مبارزه با تروريزم، القاعده و طالبان يعنى اّن ارواح خبيثه مولود فعاليت هاى خرابكارانهْ سازمان هاى جهنمى استخبارات جهانى در پيشاپيش اّنها CIA و ISI، زجر پاشنه هاى اّهنين نيروهاى عمليات سريع و واحد هاى ويژه امريكائى و انگليسى را ميكشند، بناً لزوماً بايست خوانندگان عزيز با اختصار با محتويات كتاب اّشنا ساخته شوند ( پايان مقدمه ) .

(فصل اول با اين جملات اّغاز مييابد: ــ م ) "در دنياى معاملات تجارتى سرمايه دارى و گاهى هم در نزد تمثيل كنندگان قدرت سياسى، دو مشخصه بوده است كه هميشه (زمامداران) را به اّن وا داشته تا تجارت را با رژيم هاى كاملاً دشمن و مخالف و داراى توانائى نظامى، موجه بپندارند..."

بطور مثال: پيش از بقدرت رسيدن هيتلر، دو شركت بزرگ موتر سازى، جنرال موتور و فورد ماركيت هاى جهان را در فروش موتر رهبرى ميكردند. در سال 1929 جنرال موتور(شركت امريكائى)  مالك صد فيصدهْ كمپنى موتر سازى اوپل (در اّلمان) گرديد و مصدر خدمات شايانى در تجهيز جنگى اردوى اّلمان شد. كار خانهْ اوپل را در شهر Russelheim به موْسسهْ توليدى هوا پيماهاى نظامى بدل كرد و از سال 1939 - 1945 پنجاه فيصد سيستم موتوريزه را در همين جا تكميل ساختند.

كمپنى امريكائى (IBM) برياست Thomas Watson موازى به شركت جنرال موتور در بخش توليد سلاح و مهمات هوائى و زمينى در دورهْ اّلمان نازى وظايف نهايت مهم را انجام دادند.

و اما اّقاى Prescott Bush (پدر بزرگ رئيس جمهور فعلى) از سال 1952 - 1962 به نمايندگى از جمهورى خواهان در مقام قابل توجهْ سناتور شهر Connecticut مصروف خدمت بود و بحيث نماينده و همبازى سپورتى Golf رئيس جمهور Eisenhower به نقطهْ اوج شهرت خود رسيد. او روند زندگى موفقيت اّميز را در بانكدارى در وال استريت (بازار اسعار امريكا) پشت سر گذاشته بود. از كار زار سرمايه گذارى، تهيه و خريد اموال و پيشبرد اشتهارات در اّلمان نازى مفاد چشمگيرى بدست اّورد.

(در فصل دوم كتاب اّمده است – م ):

اضلاع متحدهْ امريكا پس از پايان جنگ دوم جهانى، در سيماى اتحاد شوروى رقيب انكار ناپذير و تهديد بزرگى را ميديد. ولى اين طرز تفكر يك دگم و اّغاز يك اعتقاد كليسائى چيزى بيشتر از اّن نبود. امريكا با تلاش فراوان توانست اين ديدگاه را بالاى متحدين (عنعنوى) خود نيز بقبولاند و اّنرا بمثابهْ هستهْ مركزى سياست خارجى جا دهد. لاكن از ابتداى دههْ هفتاد واقعيت هاى پنهان برملا گرديدند و بيانيه هاى رسمى از همدگر فاصله گرفتند.

جنگ سرد بر عليه "حكومت بزرگ و قدرتمند شرارت" اّنگونه كه رونالد ريگن اتحاد جماهير شوروى را مى ناميد، ابزار مالى و نظامى قابل ملاحظه ئى را طلب نمود. امريكا در بالاتر از بيست ايالت در داخل و در بيست و سه كشور دنيا حضور نظامى پيدا كرد. با وجود صرف مليارد ها دالر در دفاع از جهان اّزاد(!) ديپارتمنت دولتى (وزارت خارجه) ناچار شد تا بتاريخ 25 فبرورى 1976 اعتراف نمايد كه ايالات متحدهْ امريكا از سال 1972 به بعد در اتحاد شوروى (تجهيزاتى را به نام) Miniradlager توليد ميكرد كه سيستم رهبرى راكت هاى بالستيك (MIRV) به اّن نياز داشت. تصميم به رفع سياست تحريم (در مقابل شوروى) بر پايهْ انديشهْ خالصاً اقتصادى بود. بر اساس معلومات پنتاگون كمپنى هاى مختلف ايتالوى و سويسى، همكاران پروتوكولى پيمان ناتو، بخش هاى تخنيكى مشابه را توليد نموده و ساليان دراز به اتحاد شوروى (سابق) تحويل دادند.

در نتيجهْ نرمش سياست رئيس جمهور نيكسون در برابر بلاك شرق، كارتل ها و كنسرن هاى بزرگ و بانك هاى تجارتى دريافتند كه دول اروپاى شرق و اتحاد شوروى ذخاير و منابع عظيمى را در اختيار دارند كه براى اّنها از ارزش فراوان برخوردار است.

در سال 1976 جورج بوش (كلان) رهبرى دستگاه CIA را بدوش گرفت. تا اّن دم موصوف نه تنها در سياست امريكا فعال بود، بلكه در داخل حزب جمهوريخواه نيز جايگاه داشت. او خود را بيشتر دولتمدار ميشمرد تا يك سياست پيشه، ولى در اصل اين خود دنباله روى از سياست ر ا ميرساند.

بر اّمد سياسى بوش با مشكلات همراه بود. دو بار در سالهاى 1964 و 1970 در انتخابات مجلس سنا اشتراك نمود، اما موفقيت بدست نياّورد. همچنان دو مرتبه در سالهاى 1968 و 1972 تلاش بخرج داد تا مقام معاونيت رياست جمهورى را احراز نمايد، لاكن بى نتيجه ماند. لاجرم به وظايف ديپلماتيك در خارج گماشته شد.

قضيه واترگيت جامعهْ امريكا را شديداً لرزانيد. رسانه هاى گروهى نوشتند كه CIA به فعاليت هاى گستردهْ استخباراتى در داخل مملكت در ضديت با مخالفين جنگ و اشخاص انفرادى دست يازده است. جرالد فورد (رئيس جمهور وقت) بتاريخ 4 جنورى 1975 كميسيون خاصى را موظف ساخت تا فعاليت هاى جاسوسى CIA را در امريكا روشن سازد.

در ميان اعضاى تيم جرالد فورد نام هاى ديك چينى (Dick Cheney) (معاون رياست جمهورى فعلى) و (Donald Rumsfeld (وزير دفاع فعلى) هميشه سر زبان ها بود و وظايف مهمى را بسر ميرسانيدند. بارى اّقاى هنرى كسينجر سابق وزير خارجهْ امريكا، اّقاى Rumsfeld را "جنگ طلب هميشگى) ناميده بود.

اّقايان Cheney و Rumsfeld در همان وقت نيز هراس داشتند كه مبادا بحران سياسى بوجود اّمده قدرت اجرائيوى حكومت امريكا را بى ثبات سازد و رول اضلاع متحده را در صحنهْ جهانى تا مدت هاى مديد ضعيف گرداند. در نظر اّنها بوش با داشتن افكار اعتدال پسندانه، يك وزنهْ سياسى خفيف و يك شهروند سواحل شرق مي اّمد كه توانست از صنايع نفت پول كمائى كند، ولى در سياست فاقد توانائى جهت يابى بود. پسانتر ها (بنابر اشتراك منافع)، بوش به اّنها امكانات بر اّمد جديدى را فراهم ساخت و مقامات پر منفعت را بوجود اّورد تا زمينهْ نصب اّنها ميسر گردد. بوش در مقام رياست CIA از نفوذ و صلاحيت كار گرفته، متحدين و افراد اعتمادى خود را به دنبال تجارت و پول مصروف نمود و از اين طريق بصورت عمدهْ حزب جمهوريخواه را قوياً تمويل مالى كرد.

 

 

 

 

 


 

(BCCI) يك نهاد تبهكار:

BCCI (Bank of Credit and Commerce International) يك سازمان جنايتكار ميباشد كه توسط اّغا حسن عبدى (Agha Hasan Abedi) پاكستانى بنياد نهاده شده بود، در معاملات تجارتى Bush و CIA نقش بازى نموده است. بوش در سال 1976 چند فروند هواپيما را بالاى اّقاى Jim Bath، تاجر از شهر Houston بفروش رسانيد و تلاش بخرج داد تا او را در خدمت CIA بكشاند. اّقاى Bath دوست نزديك جورج دبليو بوش بود و در گارد ملى تكزاس خدمت نظامى را مى گذرانيد و قصد داشت (بر مبناى اّشنائى با جورج دبليو بوش) از رفتن در جنگ ويتنام سرباز زند. در شركت هوائى زير ادارهْ Bath كه هوا پيماهاى CIA را خريدارى نموده بود، سهم سرمايه داران از عربستان سعودى منجمله خالد بن محفوظ (Khalid Bin Mahfouz) فرد ارتباطى خاندان سلطنتى، چشمگير بود. اين بانك با سرمايهْ 30 مليارد دالر در 73 كشور جهان فعاليت هاى بانكى را به پيش ميبرد. منبع در اّمد بانك را اصلاً پذيرش پول هاى مافياى مواد مخدر و سرمايه هاى سازمان هاى تروريستى ميساخت. بانك اين فعاليت را به تمسك احكام قانون انجام ميداد، از مستبدين غير قابل تحمل و عمليات مخفى CIA و متصوراً از اسامه بن لادن حمايت بعمل مياّورد. در اين بانك جنرال نوريگا (Noriega) (رئيس جمهور اسبق پانامه)، صدام حسين، سران كارتل Medellin، ابوندال (Abu Nidal) تروريست فلسطينى، Khun Sa شهنشاه ترياك، سازمان استخبارات سعودى، سرمايه هاى خود را گذاشته بودند.

بتاريخ 29 اكتوبر 1999 روزنامهْ USA Today و رسانهْ خبرى ABC افشاء نمودند كه از حساب بانكى Khalid Bin Mafouz دهها مليون دالر به حسابات بانكى ديگران انتقال يافته كه با اسامه بن لادن و القاعده در ارتباط اند و بعد ها روشن شد كه از زمرهْ همسران بن لادن يكى  اّن خواهر خالد بن محفوظ ميباشد.

اّقاى Jim Bath چند ماه پيشتر از خريد هواپيماهاى CIA، در خدمت به سليم بن لادن برادر اندر اسامه، در ايالات متحده شديداً فعال گرديد. سليم ادارهْ دارائى پنج مليارد دالرى 53 خواهر و برادر (بن لادن ها) رابدوش داشت و دوست بسيار نزديك اّقاى خالد محفوظ بود.

سليم بن لادن به اّقاى Bath وظيفه سپرد تا امكانات سرمايه گذارى را در امريكا مطالعه نمايد. او نخستين موفقيت را در اين راه بدست اّورد. فرودگاه Houston Gulf را خريد. سليم خواستار تبديل اين فرودگاه (با انجام بعضى كارهاى ساختمانى) به مهمترين ميدان هوائى امريكا در تكزاس بود. زيرا فاميل بوش كه پسانترها با رهبر تروريستان طرح رفاقت بست، در همين جا زندگى ميكرد.

* * *

موفقيت جمعى كارتر از حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهورى در نومبر 1976 باعث بالا گرفتن اتهامات شديد بر ضد استخبارات و شخص جورج بوش گرديد.

ملاقات ميان جيمى كارتر و جورج بوش نتايج ملموسى را ببار نياّورد. اين ديدار در Georgia بسر رسيد و در فرجام سبب كنار رفتن  او از وظايف دولتى شد. بوش در سال 1977 رهبرى بانك ملى شهر Houston را بنام (First National Bank) بدوش گرفت و توانست به مسافرت هاى متعددى به اروپا و حوزهْ خليج فارس بپردازد و ارتباطات سودمندى را با قدرتمندان و مهمترين حلقه هاى دنياي تجارت برقرار كند.

در سال 1978 جورج دبليو بوش در انتخابات كانگرس اشتراك نمود. اّقاى Jim Bath نماينده تجارتي سليم بن لادن و شريك تجارتى خالد بن محفوظ در جريان كمپاين انتخاباتى در كنار او ايستاده شد، وليك شكست شرماّورى را نصيب گرديد. جورج دبليو بوش در اّغاز سال 1979 به تلافى شكست خود، سر از نو شركت نفتى شخصى را بنام Arbusto Energy بنا نهاد. اما از اينكه او در امور تجارت، فهم و مهارت لازم را نداشت قريب بود شركت نوبنياد ورشكست گردد. در اّخرين ثانيه ها توسط دوستان پدرش و سهمگيرى اقارب از افلاس نجات يافت. در زمرهْ كسانيكه در اين مساله سهم مالى گرفتند، Jim Bath نيز شامل بود. پس از واقعه يازدهم سپتمبر اين سوْ ظن بوجود اّمد كه اّقاى Bath (با سهم پنج فيصد) وسيله ئى بيش نبود، در واقعيت امر پول متعلق به سليم بن لادن بود.

* * *

در دروهْ رونالد ريگن، جورج بوش را بمقام معاونيت رياست جمهورى برگماريدند. در سال 1982 جورج دبليو بوش شركت نفتى خود را تغيير نام داد و كمپنى "Bush Exploration" را بوجود اّورد. پس از دو سال فعاليت، اين كمپنى نيز در سال 1984 در پرتگاه ور شكست نزديك شد و بخاطر جلوگيرى از اّن ناچار شد با شركت Spectrum-7 اتحاد نمايد.

John Lecarre گفته بود: "هرگاه مايل به درك پرابلم هستيد"، "پس توجه تان را به اّن معطوف سازيد كه پول ها در كجا سرازير ميشود". قضيهْ جورج دبليو بوش ميتواند مثال قابل اعتمادى در اين زمينه باشد. تمام كسانيكه او را تامين مالى كردند (و پيوسته از ورشكست شدن ها نجات دادند) در حقيقت بالاى پدرش حساب مينمودند، (نه خودش).

خانم Molly Ivins ژورناليست پر اّوازه نوشته بود: "بايست يك مطلب را در نظر داشته باشيد: او (بوش) هيچگاه و هرگز موفق به كشف و يا ايجاد يك منبع دراّمد نگرديده است، تمام دالر هاى را سربرسر ميگذاشت و حساب مينمود كه از هر طرف (به شكل اعانه و يا كمك) سرازير ميشدند تا با استفاده از اّنها پايگاه و يا زيربناى (اقتصادى فاميلى) را در تكزاس فعال و زنده نگهدارد."

كليه سهمدارانيكه در معاملات تجارتى با جورج دبليو بوش شركت ورزيده بودند، پول هاى خويش را از دست دادند. اين تنها بوش بود كه سرحال باقى ماند و با تبارز و نمودار شدن شكست ها بازهم نسبت به گذشته اندكى ثروتمند تر شد.

در فعاليت هاى بانكى و سرمايه گذارى هاى خانوادهْ بوش، مثلاً در ايالت Arkansas، خالد بن محفوظ بانكدار سليم بن لادن و فاميل سلطنتى سعودى اشتراك داشت. پيش از اينكه BCCI سقوط نمايد، ارتباط خالد بن محفوظ با اسامه بن لادن و سازمان القاعده اّشكارا گرديد. ولى باّنهم او شريك قابل توجه جورج بوش و در عين زمان (سهمدار) پروژه هاى مختلف و همكار تجارتى فاميل بن لادن باقى ماند.

(فصل سوم كتاب با اين گفتهْ معروف اّقاى Dick Cheney وزير دفاع در حكومت جورج بوش و معاون رياست جمهورى فعلى اّغاز      مييابد – م ) : "اردوى عراق، چهارمين قدرت نظامى نيرومند در جهان است." وليك چينى در جريان يك مصاحبهْ مطبوعاتى كه در اخير سال 1991 با موْلف كتاب اّقاى Eric Laurent انجام داد، اظهار نمود كه در ازريابى اش تا حدودى غلط تخمين زده بود.

جورج بوش به قول يكى از همكارانش به هيچ صورت اين اّرزو را در سر نمى پرورانيد تا با Neville Chamberlain (صدر اعظم انگلستان طى سالهاى 1937 - 1940 به نمايندگى از حزب محافظه كار ـ م) مقايسه گردد، لاكن حقيقت زندگى چيز ديگرى را برملا ميسازد. با وجود بيان حرف هاى بلند بالا، او طى سالهاى جنگ خليج (جنگ ميان ايران و عراق) به اعمال بدتر از Chamberlain دست يازيد. جورج بوش نه تنها رژيم صدام حسين و شمارى از حركات قدرت طلبى خود خواهانه زمدار عراق را روى صحنه اّورد و به واقعيت مبدل ساخت، بلكه بطور كاملاً سرى او را مسلح نمود، تامين مالى كرد، به پشتيبانى از فعاليت هايش برخاست و برايش نيرومندى بيشترى بخشيد (يك سال پيش، حامد كرزى در مصاحبه با گزارشگر BBC در دفاع از حملات وحشيانهْ هوائى و زمينى ارتش امريكا و انگليس بالاى عراق اظهار داشته بود كه صدام حسين كمونيست(!) بود، بناً ازاقدام نظامى بر عليه او كه در ذات خود اشغال كشور مستقل را ميرساند تائيد و پشتيبانى بعمل مياّورد. نمى دانم در اين مورد چه بايد گفت؟ اّيا اينگونه اظهارات را فقر انديشه و معلومات و كمبود فراست سياسى تلقى كرد و يا اّنرا نداشتن ظرفيت رازورمز دولتدارى دانست؟ بدون شك چنين سخنان نميتواند حرف مردم افغانستان بخصوص دانشمندان و اهل مطالعه و قلم باشد و همچنان كرزى و امثالهم نيز از اين حق برخوردار نيستند كه به نمايندگى از ملت افغان اعمال جنايتكارانه ولى نعمتان خويش را كه خلاف اصول و قواعد بين امللى صورت گرفته است، توجيه نمايند و بدين طريق پاس زحمات CIA را كه در راه تربيهْ كرزى و شمارى از افراد مشكوك و مجهول الهويه در دولت او بمثابهْ اعضاى كانون بين المللى توطئه، كشيده است، ادا كنند. ــ مترجم).

اين سوْ استفادهْ سيستماتيك از قدرت از سوى قدرتمندان در يك كشور ديموكراتيك كه مصممانه و بطور سرى ظرفيت نظامى يك ديكتاتور را تقويت كردند، بنابر نوشتهْ اّقاى William Safire ژورناليست امريكائى "يك رسوائى است."

به گونهْ روى صحنه اّمدن بن لادن، در زمانيكه بر ضد شوروى در افغانستان جنگ ميكرد، صدام حسين نيز با تائيد و موافقهْ ايالات متحده بخصوص بوسيلهْ بوش و تيم مربوطه اش بوجود اّمد و رشد نمود.

 


سوالى كه تا به امروز حل ناشده باقيمانده است: اّيا صدام حسين بدون تشويق و پشتيبانى نظامى ايالات متحده، بصورت قطع قادر به اّن بود تا بالاى كويت تجاوز نمايد؟

اّقاى Russ Baker نوشته است: "هنگاميكه صدام حسين بتاريخ 2/8/1990 بر كويت هجوم برد، ژورناليست ها پرسيدند كه او اين همه توانائى نظامى را از كجا بدست اّورده بود؟

در سال 1982 رونالد ريگن در قصر سفيد چوكى رياست جمهورى را اشغال نمود و جورج بوش بحيث  معاون رئيس جمهور مقرر شد. در همين وقت دو سال از دوام جنگ خونين ميان ايران و عراق سپرى شده بود. در ماه مى 1982 ارتش ايران حملات اردوى عراق را به عقب زد. شكست نظامى عراق در ميدان هاى نبرد، واشنگتن و امير نشينان حوزهْ نفت خيز خليج را نگران ساخت، اّنها از شكست (احتمالى) بغداد و سقوط رژيم صدام حسين، هراس داشتند. نخستين اقدام در جلوگيرى از اين حادثه اين بود كه واشنگتن، بغداد را از لست كشورهاى حامى تروريزم بين المللى انداخت. ولى معاون وزير  خارجهْ امريكا در سال 1988 نوشت كه بغداد هنوز هم پناهگاه تروريستان بين المللى شناخته ميشود. مثلاً گروگان گيرى كشتى مسافربرى Achille Lauro اّقاى ابوعباس در بغداد پناهنده شده است. در گام بعدى ايالات متحده در سال 1982 از طريق متحدين منطقوى خود (اردن، مصرو كويت) از راه هاى مخفى سلاح و مهمات جنگى به عراق فرستاد تا در جبهات جنگ با ايران بكار گرفته شود. حتى در استعمال سلاح كيمياوى در روستاى كرد نشين الب چه در عراق (بتاريخ 16/3/1988) از هليكوپتر هاى جنگى امريكائى استفاده بعمل اّمد. اين حمله بالاتر از 5000 نفر قربانى از خود بجاى گذاشت.

يك اقدام پيشگيرانهْ ديگر جهت نجات عراق اين بود كه بنابر خواست جورج بوش و توافق ريگن اّقاى دونالد رومسفلد، بتاريخ 19/12/1983 بحيث نمايندهْ خاص به بغداد سفر كرد و نامهْ دستنويس رونالد ريگن را به صدام حسين سپرد. بازديد دوبارهْ اّقاى رومسفلداز بغداد در ماه مارچ 1984 مصادف با زمانى بود كه عراقى ها (نيروهاى ارتش) بر ضد قوت هاى مسلح ايران، از اسلحهْ كيمياوى كار گرفته بودند. پس از ديدارهاى رومسفلد از بغداد، از ناحيهْ ارتباطات ديپلماتيك ميان عراق و امريكا قناعت مندى حاصل شد و در ماه نومبر 1984 مناسبات نورمال بين اّنها برقرار گرديد. همكارى تنگاتنك دفاتر استخباراتى عراق با CIA و ساير ادارات خدمات مخفى امريكائى جريان يافت.اّقاى Bob Woodward ژورناليست امريكائى افشا ساخت: اين CIA بود كه معلومات هاى لازمه را در اختيار عراقى ها قرار داد و بر پايهْ اّن بر ضد نيروهاى مسلح ايران از سلاح كيمياوى مدد جستند. ماهواره هاى كشاف امريكائى در امر بمباردمان هدفمندانه و موْثر مواضع ايرانى ها به عراقى ها يارى رسانيدند. پس از پايان جنگ خليج، اين حرف از طرف رئيس ادارهْ تحقيقات فضائى امريكا (NASA) نيز تائيد شد.

(يك چرخش حيران كننده در طرز ديد در دو مرحلهْ زمانى ـ م): دونالد رومسفلد وزير دفاع امريكا، در سال 2002 توسل به قوهْ نظامى را به مقصد بر انداختن صدام حسين از قدرت بر مبناى مطالب اّتى قانونى خواند: "صدام از خود در مقابل ايالات متحده نفرت نشان ميدهد، اسلحهْ كشتار جمعى در اختيار دارد و روابط خويش را با سازمان القاعده حفظ نموده است."

در اّغاز سال 1984 مسايل مربوط به عراق در سياست امريكا، بطور غير رسمى از وظايف جورج بوش شمرده شد و اين پيشاّمد به تقويت پشتيبانى از اّنكشور انجاميد. در همين وقت بود كه حكومت امريكا به احداث پايپ لاين غرض انتقال بلا موانع نفت عراق به ماركيت هاى جهانى موافقهْ خويش را اعلام كرد. شركت ساختمانى Bechtel Company مربوط به گروپ كارمندان پر قدرت رژيم امريكا چون George Schultz (سابق وزير خارجه) و Casper Weinberger (سابق وزير دفاع) كار ساختمان لوله را بدوش گرفتند. مشكلاتى كه در سر راه تمويل مالى پروژه قرار داشت در نتيجهْ تلاش شخصى جورج بوش حل گرديد. بانك واردات و صادرات كريدت چند مليارد دالرى را اجرا كرد. همچنان امنيت اّن بخش هاى پايپ لاين كه از سرحدات اسرائيل ميگذشت از سوى تل ابيب به جورج بوش اطمينان داده شد.

در عرصهْ صدور توليدات زراعتى و مواد غذائى از امريكا به عراق طى سالهاى 1983 - 1990، دولت عراق از كريدت مليارد دالرى امريكائى سود برد كه تاديهْ اّنرا بازهم جورج بوش از طريق بانك صادرات و واردات بدون اينكه روى پرداخت اقساط اّن فكر شده باشد، امكان پذير ساخته بود. لاكن بخشى از كريدت خريد مواد غذائى (در خفا) در مقياس بزرگ مصرف خريدارى سلاح و تخنيك على نظامى شامل كليه انواع اسلحه، گرديد. در پروسهْ به دوران انداختن اين كريدت، بانك ايتالوى Banca Nazionale de Lavoro نقش بازى نمود.

نه ماه پيشتر از هجوم نظامى عراق بر خاك كويت، جورج بوش خواست كريدت يك مليارد دالرى ديگر را در اختيار صدام حسين بگذارد. ولى در پرداخت اّن اندكى تاخير بعمل اّمد. در همين راستا طارق عزيز وزير خارجهْ عراق به واشنگتن سفر كرد و در ملاقات با جيمز بيكر از تاثيرات سوْ عدم اجراى كريدت تعهد شده، روى مناسبات دولتين هوشدار داد. اين سفر موفقيت بزرگ را به صدام ببار اّورد. در ماه فبرورى 1990 نيم مليارد دالر بحساب بانكى عراق انتقال داده شد و بدون درنگ تقاضاى نيم مليارد باقيمانده صورت گرفت.

صدام حسين غرض اشتراك در نخستين سالگرد تاسيس شوراى همكارى دول عربى حوزهْ خليج، بتاريخ 23/2/1990 به عمان پايتخت اردن رفت و در اّنجا بيانيهْ ضد امريكائى ايراد نمود، كشورهاى عضو را فراخواند تا از گزمهْ كشتى هاى امريكائى در اّب هاى خليج ممانعت كنند. در همين جلسه بود كه عراق با داشتن ذخاير عظيم نفتى بحيث قدرت منطقوى برجسته شد. صدام در بيانيهْ خود خاطر نشان ساخت كه اعراب منطقه در پشتيبانى از امريكا بيدارى بخرج نميدهند و اهداف اّيندهْ امريكائى ها را در نظر نمى گيرند. تعين قيمت نفت هميشه مطابق به علاقمندى هاى امريكا بوده و به منافع اّنكشور خدمت ميكند. علاوتاً پيشنهاد كرد تا پول هاى سرمايه گذارى شده از عوايد نفتى در دنياى غرب، باز گردانيده شوند و از اين بابت سياست امريكا زير فشار قرار گيرد.

صدام حسين بتاريخ 2/4/1990 در اجلاس مقامات رهبرى اردوى عراق بيانيهْ داد و از نتايج فعاليت دانشمندان عراقى مبنى بر انكشاف سلاح كيمياوى با شادمانى خبر داد كه تشويش و نگرانى عميقى را در جهان بوجود اّورد. در قسمتى از بيانيهْ خود گفت: "به خداوند (سوگند)، هر گاه اسرائيل كوچكترين اقدامى را بر ضد عراق در پيش گيرد ما چنان خواهيم كرد كه نصف خاكش در شعله هاى اّتش به صحرا مبدل گردد. هر كسى كه ما را با بم اتومى تهديد نمايد، ما او را با سلاح كيمياوى نابود ميسازيم."

وليك ادارهْ جورج بوش تهديد هاى صدام را بازى سياسى پنداشت و در مقابل اّن به كدام اقدام عملى دست نزد، صرف از عراق خواست تا از استعمال اسلحهْ كيمياوى دورى جويد.

در اّغاز ماه مى 1990، CIA به قصر سفيد اطلاع داد كه بنابر معلومات، حمله بالاى كويت محتمل به نظر ميرسد. اين خبر با شك و ترديد نگريسته شد، ولى تغييرى را در روش دولت امريكا نسبت به عراق بوجود نياّورد. در همين هنگام هيئت سياسى و نظامى اسرائيل با گزارش تحليلى از اوضاع جارى به واشنگتن اّمد، اما در جريان مذاكرات نتوانستند امريكائى ها را از ناحيهْ نگرانى هاى خويش متقاعد سازند. زيرا در امريكا ترس از اّن بود كه مبادا در اين تلاش اسرائيل باز هم مسئلهْ حملات هوايى بر تاسيسات توليد سلاح كيمياوى عراق نهفته باشد، اّنگونه كه در سال 1981 مركز تحقيقات هستوى عراق بنام Osirak در بمباردمان هوائى Taschal تخريب گرديد.

با وجود تمام حرف ها، پشتيبانى مالى و نظامى از عراق ادامه يافت و حتى در مسير راه پروسهْ تحقيقات پوليس فدرال امريكا (FBI) داير بر كشف و افشاى اجراات خلاف قانون از سوى بانك ايتالوى Banca Nazional de Lavoro موانع ايجاد كردند. همچنان شركت هاى كه به تائيد حكومت، تكنالوژى نظامى را به عراق انتقال داده بودند، قسماً اّنها را مى شناختند، وليك اّنها با دست باز عمل ميكردند.

 


در ماه اكتوبر 1992 نتايج تحقيقات مجلس سنا به نشر رسيد و نشان داد كه در فاصلهْ زمانى ميان فبرورى 1985 - نومبر 1989 حد اقل 61 مرتبه تسليمدهى مادهْ بيولوژيكى (لازمه توليد سلاح بيولوژيكى) به عراق صورت گرفته بود. اين تحويلدهى ها بخصوص شامل 19 بشكه مادهْ محرك بيمارى سارى خطرناك (Milzbrand) از سوى شركت امريكائى American Type Culture Collection Company كه مقر اّن در نزديكى لابراتوار نظامى Fort Detrick ميباشد، صورت گرفته است. اين لابراتوار اسلحهْ بيولوژيكى حساس را انكشاف داده بود. از تاريخ 22/2/1985 الى 29/9/1988 اين شركت، لابراتوارهاى نظامى صدام حسين را با مقدار 50 واحد مادهْ (Batulinustoxin) Clostridiumbakulinum تامين نمود. UNSCOM سازمان وابسته به ملل متحد، وظيفه دار كنترول سلاح ها در عراق در جريان بازرسى هاى خويش نيز به اين نتيجه رسيد كه امريكا مقدار عظيم مواد بيولوژيكى جنگى را به عراق تحويل داده بود. بتاريخ هاى 22/2/1985 و 11/7/1985 مادهْ Histoplosma Capsulatum يعنى اّن مادهْ مسبب بيمارى درجه 3 (بيمارى كه بر اساس تصوير ارائه شده ا ز سوى كلينيك ها با مريضى توبركلوز مشابهت دارد) به بغداد تحويل داده شده بود. مادهْ ديگر مشوق بيمارى درجه 3 بنام Bruclla Melitensis در ماه هاى مى و اگست 1986 به بغداد ارسال گرديد.

( فصل چهارم كتاب حوادث بر اّمد سياسى جورج دبليو بوش رابه        بررسى گرفته است – م ):

جورج دبليو بوش در هنگاميكه پدرش هنوز در قصر سفيد رياست ميراند، خود را در سال 1990 در مقام گورنر ايالت تكزاس كانديد نمود، اما موفق نگرديد. پس از شكست در انتخابات ايالتى مصمانه و با حفظ حوصله مندى انتظار روزى را كشيد كه ستارهْ بخت اش اقبال كند.

بر اّمد سياسى جورج دبليو بوش بسان سلسلهْ فاميلى (پدر و پدر بزرگ اش) با به دوران انداختن ثروت و دارائى سود اّور شروع ميشود و از فعاليت هاى سرمايه گذارى ها پر منفعت در ستيژ سياست ارتقا مي يابد. از چهار نسل بدين طرف خاندان بوش از امتياز داشتن سرمايه (دارائى)، قدرت و نفوذ برخوردار هستند. در خارج از حوزهْ شناخت اّنها خود را هميشه قانع، گوشه گير، محتاط، اّرام و متفكر و به پيمانهْ وسيع صادق و راستكار معرفى كرده اند.

جورج دبليو بوش خصلت هاى ذاتى اّتى را از مادر به ارث برده است: سختگيرى بى قيد و شرط، خواست ثابت (مشخص) كه هيچكس مانع تحقق اّن شده نميتواند، ديدگاه سياه و سفيد در مورد مورال، اعتماد پاك بالاى احساس و عواطف شخص خودش و بى اعتمادى (سوْظن) بدون سرحد نسبت به ديدگاه ها و ملاحظات ديگران و بالاخره تبارز حوصله مندى ناقص و پر از كمبودى در برابر احمق ها.

بر اساس اظهارات اّقاى Jim Pinkerton سابق مشاور پدرش، جورج دبليو بوش "اّن خوشبينى روشن و اّفتابى را ندارد تا از عدهْ از روساى جمهور امريكا منجمله پدرش تقدير بعمل اّورد. پدرش هرگز لست نامنويس دشمنان خود را ترتيب نداده بود. برعكس جورج دبليو بوش اين مطلب را دايماً در كله دارد."

خانم Marilyn Quayle همسر اّقاى Dan Quayle كانديداى مقام معاونيت رياست جمهورى در دورهْ انتخاب جورج بوش، گفته بود: "جورج دبليو بوش كسى است كه هيچوقت كارى را با موفقيت به پايان نرسانيده و هر اّنچه را كه او به اّن توفيق يافته، مرهون پدرش است." تعدادى هم او را شخص بى مسووليت (بى توجه به انجام مكلفيت ها)، كاهل، متكبر و فارغ از داشتن هر نوع زير بناى دانشمندانه، مى پندارند.

صرف نظر از گفته و طرز ديد واقعيت نگرانهْ عدهْ از مفسرين سياسى و روشنفكران بذله گو، اكثريت عظيم رسانه هاى گروهى امريكائى پيروزى جورج دبليو بوش را در مقام رياست جمهورى، عارى از شفافيت ميدانند. بر علاوه در ذهن امريكائى ها تزريق شده بود كه در خون او سياست خارجى درست تر نهفته است. ليكن اين مساله هم يك فريب بود. جورج دبليو بوش پيش از ورود خود به قصر سفيد فقط پنج مرتبه بخارج رفته بود، منجمله دو مرتبه به مكسيكو كشور هم سرحد با ايالت تكزاس.

در لست كانديدان رياست جمهورى، جورج دبليو بوش، غنى ترين (ثروتمند) اّنها پس از ليندن جانسون Lyndon Jahnson (سال 1964) بود و بصورت حيرت اّور در موفقيت خويش سپاسگزار بازى Baseball است. كلوپ Baseball تكزاس و Ranger (منسوبين نيروى پوليس) هاى اّن همانگونه كه در پيروزى پدرش نقش داشتند، بدين سان پسرش را نيز يارى كردند.

جورج دبليو بوش بتاريخ 8 نومبر 1993 كانديداى خود را در مقام گورنر ايالت تكزاس در مقابل خانم Ann Richards از حزب ديموكرات، دوست نزديك بيل كلينتن و دشمن سرسخت بوش ها، اعلام نمود. مطالب كمپاين تبليغاتى او اين ها بودند: مسووليت پذيرى در قبال اجراى وظايف، بدوش گرفتن سنگينى بار تامينات اّيندهْ ايالت بجاى وابستگى به حكومت مركزى. در سال 1994 انتخابات، 53 فيصد در مقابل 46 فيصد به نفع بوش خاتمه يافت.

اّقاى Thomas D. Hicks يك ملياردر تكزاسى و دارندهْ تيم شخصى هاكى روى يخ در شهر Dallas، خواهان تحقق بخشيدن پلان اعمار يكباب ورزشگاه بود، اّنطوريكه جورج دبليو بوش ساختمان استديم Baseball را بسر رسانيد.

جورج دبليو بوش در سال 1997 قانون جديد ماليه را توشيح نمود كه پرداخت ماليهْ اضافى را جهت تامين مالى اعمار تاسيسات سپورتى فراهم ميساخت. چند ماه بعد تر يكباب ساختمان 230 مليون دالرى در Dallas افتتاح شد. بدين شكل اّقاى Hicks، جورج دبليو بوش را به يك مرد ثروتمند تبديل كرد و روابط ميان اّن ها بر پايهْ معاملات مالى و خريد و فروش جايداد ها و عقد قرارداد هاى پر منفعت در بازار تسليحات دايماً عميق تر ميگرديد. Hicks در سال 1998 از تصميم خود مبنى بر خريد كلوپ تكزاس (Rangers) ملكيت جورج دبليو بوش به مبلغ 250 مليون دالر، اطلاع داد. در لحظهْ كه بوش سند فروش را امضاء ميكرد، از خوشى در پيراهن نمى گنجيد: "من اّنقدر پول دارم كه در خواب داشتن اّنرا اّرزو ميكردم."

شركت سرمايه گذارى گروپ (Carlyle) در سال 1987 تاسيس گرديد. سهمداران اين نهاد سرمايهْ دارى شخصيت هاى بودند كه سكان هاى قدرت را در دستگاه دولت در دست داشند. جورج دبليو بوش در سال 1990 در شوراى بازرسى شركت انتخاب شد. اين موْسسه در سال 1997 شركت تسليحاتى را بنام United Defense Industries (اتحاد صنايع دفاعى) در شهر Viriginia به ارزش 850 مليون دالر خريدارى نمود. در ماه سپتمبر 2001 مطابق موافقهْ تحريرى جورج دبليو بوش اين شركت قراردادى را به ارزش 12 مليارد دالر با وزارت دفاع عقد نمود تا پروگرام Crusader يك سيستم پيشرفتهْ توپخانه را انكشاف دهد. بطرز شگفتى اّور كشف شد كه پدر رئيس جمهور فعلى و جيميز بيكر وزير خارجهْ اسبق روابط تنگاتنگ با شركت Carlyle دارند.

در زمانيكه اّمادگى ها جهت يك جنگ ديگر با عراق گرفته ميشد، شركت Carlyle منحيث موْسسهْ منفعت جو، در موقعيت خوبى جاى گرفت: اتحاد صنايع دفاعى تانك هائى را با علامهْ Bradley توليد ميكرد كه قبلاً در دشت هاى هم سرحد با عراق جابجا شده بودند. همچنان راكت هاى بال دار كه كشتى هاى جنگى امريكا در خليج فارس با اين نوع راكت ها تجهيز هستند در همين موْسسه توليد ميشد.

شركت Carlyle با فاميل بن لادن نيز روابط تجارتى دارد. يك نفر وكيل مدافع كه در عين حال از علاقمندى هاى خاندان سلطنتى برتانيا نيز نمايندگى ميكند، از منافع هردو بنياد قدرتمند، در لندن دفاع بعمل مياّورد. فاميل بن لادن از طريق شركت Carlyle روابط عميق خود را با حزب جمهورى خواه مثلاً جورج بوش و جيمزبيكر برقرار ساخت. علاوه بر اّن گروپ بن لادن در بين سالهاى 1994 - 1997 همكارى نزديك و كار مشترك را با شركت Hc Price كه مقر اّن در Dallas است به پيش برد. كار كمپنى Hc Price در ساحهْ احداث و تمديد پايپ لاين در شرق ميانه اختصاص يافته است.

در ماه اكتوبر 2001 يك ماه پس از تراژيدى 11 سپتمبر، شركت Carlyle در يك پيام كوتاه به اطلاع رسانيد: "بن لادن خود را از فوند سرمايه گذارى بيرون كشيده است." چيزيكه تعداد زياد صاحب نظران اين پيام را با بدگمانى و شك و ترديد نگريستند. نشريه وال استريت ژورنال بتاريخ 28 سپتمبر 2001 نوشت: "هرگاه ايالات متحده به تلاش هاى گستردهْ نظامى (بر ضد پايگاه هاى تروريستى و مراكز اّموزشى در افغانستان) دست زند تا فعاليت هاى تروريستى بن لادن را متوقف سازد، اين اقدام ميتواند يك منفعت جويى جديد را به" فاميل بن لادن"  بوجود اّورد. در اين موقع عمليات نظامى بر ضد عراق اّغاز نيافته بود.

 

ادامه دارد 


مشخصات كتاب:

نام كتاب: جنگ هاى خاندان بوش؟!

موْلف: Erik Laurent

مترجم: غفار عريف

كمپوزر: وح. وردگ (w_wardag_m@yahoo.com)

تعداد چاپ:

تاريخ تايپ: 1/9/2005

حق چاپ محفوظ است.

 

 



May 28th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب