سرنوشت غم انگيز در افغانستان
ارسالي فريدون يما ارسالي فريدون يما

سرنوشت غم انگيز در افغانستان

محمد عيسی کارگر

 

اين کتاب خاطرات فيليب کاروين، کارمند عالیرتبه ملل متحد در سال 1992 است که در آن از سقوط کابل و فرار نا فرجام دکترنجيب الله سخن می گويد. کتاب توسط حکيم سروری از انگليسی به دری ترجمه شده است و در سال 2005 در پيشاور چاپ شده است

از صفحه 121 تا 167 کتاب " سرنوشت غم انگيز در افغانستان"

15  اپریل 1992:

ساعت30 07  صبح

عَونی بوتسالی (معاون بين سيوان) در جلسه صبحانه مرا مطلع ساخت که میدان هوایی بگرام شب گذشته تقریباً بدون زد وخورد به دست مسعود افتاده. بر اساس بیان ُکلنل لاوان مدافعه کابل یک استهزاء است .بیشتر از همه بگرام که یک میدان هوایی است اکنون به دست مجاهدین افتیده و اکنون آنان برای اولین بار قابلیت هوایی پیدا کرده اند. عَونی به ما گفت که نجیب امشب به ساعت 1230 ( نیم ساعت بعد از نیم شب ) تیلفون کرده و جلسه عاجل شورای بیطرف را تقاضا کرد. و همچنان می خواهد که بینن عاجلاً اورا به طیاره با خود نشانده و ازکشور به صورت مصؤن به خارج انتقال دهد. با آن که کابل واقعاً بیدفاع است، اما زنده گی در شهر آرام است. کلنل ناولان از صحبت های پراگنده اعضای جلسه را برحذر داشت. او گفت ما باید به صورت دقیق و حسابی بدانیم که وضع در کابل به چه منوال است. او راپور اخیری را که در مطبوعات بین المللی به نام هرج ومرج در کابل نشر شده انتقاد کرد.  بینن باید امروز بعد از ظهر از اسلام آباد به کابل بیاید.

***

فعالیت در، دَور وبَرمن [ پیرامون من ] غیر واقعی معلوم می شود. همهء این صحبت ها در باره مصیبت از پایتختی است که در حال سقوط است. از میدان هوایی که تصرف شده، از خط دفاعی که وجود واقعی ندارد، از سر بازانی که از یک گروپ به گروپ دیگر الحاق می کنند، از سگهای دیوانه که شبها در جاده ها وٍل می گردند. دنیای کوچکی که از یک روز تا روز دیگر در آن گشت و گذار دارم کاملاً محفوظ و مصؤن معلوم می شود. از طرف افراد بین المللی اداره شده و توسط افغانها کمک می شود. یک نوع اشغال استعمار گرانه به خاطر صلح. اکنون امید وتصمیم وجود داردو هیجان، ترس واهمه و خطر وجود ندارد. در

حقیقت واقعاًمن ترسی احساس نمی کنم. ناراحتی؟ بلی، زیرا آزادی حرکت من سلب شده و شرایط زنده گی من همیشه خراب است. من احساس ترس نمی کنم. با خود می اندیشم که درنظر افغانها یی که با آنان سرو کار دارم و هر روز آنها می بینم، جنرال ها، خدمت گاران، ترجمانان چطور معلوم می شوم. صاحب امتیاز که بدون شک. یک مایه امید؟ شاید. ولی آیا انرژی مثبت مرا درک و احساس می کنند؟

* **

ما به طوردوامدار به رادیو بی. بی. سی. گوش می دادیم. پروگرام خلاصه اخبارجهان آن، اولیت های جامعه بین المللی و ازملل متحد را وسیعاً انعکاس می داد. ... اگر شورای امنیت تصمیم بگیرد که قوای لازم را با در نظر داشت ریسک بزرگ به کابل غرض جلو گیری از سقوط آن که در ظرف چند روز آینده محتمل است بفرستد؛ روز ها به کار است تا به این فیصله برسد و هفته ها لازم خواهد بود تا قوا اعزام شود. افغانستان عملاً از سوی جامعه بین المللی متروک شده.  این محکومیت به معنای فنا است.

***

در شرایط فعلی مسعود توقف نا پذیرمعلوم می شود. سوال اینجاست که آیا گلب الدین حکمتیارسلطهء مسعود را می پذیرد یا جنگ با مسعود را؟ یا اشغال کابل و محاصرهء آن و حمله بالای مواضع مسعود از جانب شمال؟ کدام یک را انتخاب خواهد کرد؟ ایا با وجودی که مسعود موعظه میکند به کابل داخل نمی شود، وارد کابل خواهد شد؟ ....

در این هنگام امور خدمات عامه کاملاً از هم گسیخته. صرف یکتعداد سرویس ها در حرکت اند وباقی هر چیز متوقف است. مامورین و کارمندان معاش اخذ نکرده اند. مانند دیگران آنان نیز در چرت فرار اند اما به کجا باید رفت وبا کی الحاق کرد؟ این را هرج ومرج می گویندکه در وطن آبایی خود، در شهرخود و در خانهء خود بیچاره گردی، کسی را نداشته باشی که به آن رجوع کنی و احساس کنی 24 ساعت بعد به دلیلی که صرف در ذهن یک متعرض بی نام، یک همسایه، یک دوست سابقه پیدا شده، مورد هدف قرار بگیری.

همه چیز از هم پاشیده، مرکز نگاهداری شده نمی تواند.

 ساعت30 10:

جلسه در اتاق کلنل ناولان. تمام وسایط را تیل بیندازید. مطمین گردید که همه وسایط فعال باشد وبیرق ملل متحد در همه موترها موجود باشد. اگر از بیسیم استفاده می کنید، صرف علامات صدائیه و نمرات منازل ذکر شود. نام کسی برده نشود. درحالتی که ما مجبور به تخلیه گردیم؛ هرکس باید راه های فرعی رسیدن به میدان هوایی را بداند. هر نفر یک بکسی که به پشت حمل می شود با مواد کافی که چند روز را کفایت کند مانند جراب، زیر پوش، سامان ریش تراشی، البسه، بارانی وغیره با خود به دفتر بیاورد. هر روز صبحانه بین ساعات 0500 تا0530  اخباربی. بی. سی. را بشنوید و هر کدام تان باید دارای یک رادیوی موج کوتاه باشد. ما محل تجمع خود را در صورت تخلیه بعداً اعلا م می کنیم. چندین محل تجمع وجود دارد. هر شخص مکلف است تا نقطه تجمع خود را بداند.

ساعت30 11:

عَونی ومن به ملاقات جنرال یار محمد می رویم ... او به ما گفت که امروز صبح از پانزده عضو شورای بیطرف یازده عضو آن در پشاور تثبیت شد. یک حکومت ائتلافی در بگرام دیروز ایجاد شد. گزارشی از زد وخورد در آنجا داده نشده و همچنان گزارش زندانی ساختن ها هم وجود ندارد ... قوتهای حکمتیاربه سوی شرق کابل به حرکت در آمده اند. آنها شاید برای یک تعرض بالای کابل تجمع نمایند. جنرال [ یارمحمد ] می خواهد تا هر کاری که بتواند مانع زد وخورد شود، انجام دهد. .....

 ساعت ساعت00 15:

جلسه با انجمن رستگاری ملی. جنرالی که ما را پذیرایی کرد گفت انکشافاتی به وقوع پیوسته، چیزی را که او متوقع بود، بعد از آغاز پروسه صلح صور ت خواهد پذیرفت. به طور مثال قوتهای حکومتی شمال پایتخت به مسعود پیوستند. ائتلاف زمانی صورت می گیرد که پروسه صلح آغاز یابد. واین انکشاف پذیرفتنی است. اما درحال حاضر این مسأله صرف یک فرار و نشانه یک هرج ومرج واقعی است

اردوی دولتی کاملاً بی مورال شده و وضع شان نهایت خراب و بد است. مقامات کابل از کنترول اوضاع عاجز اند. اگر شورای بیطرف به کابل برسد شاید آنها بتوانند کنترول کابل را به عهده بگیرند...

***

درحالت کنونی آقای بینن سیوان به عوض این که با نجیب الله ملا قات نماید، با جنرال عظیمی باید ببیند. جنرال عظیمی مسؤل دفاع کابل است. عظیمی باید یک بیانیهء رسمی صادر نماید که او پلان صلح ملل متحد را قبول دارد.

 16 اپریل 1992:

ساعت10 01  شب:

 عَونی بوتسالی تیلفونی مرا بیدار ساخت و گفت در ظرف پانزده دقیقه موتری نزدت می آید وتو را با خود می گیرد. من لباسهای خود را پیش از خواب آماده کرده بودم تا بتوانم به سرعت آماده گردم ...هنگامی که تیلفون زنگ زد من در حال خواب دیدن بودم

 ***

ساعت30 01  شب :

یک موتر ملل متحد رسید. راننده مرا به قرارگاه اسگاپ برد. از آنجا بلا فاصله به اقامتگاه نجیب به راه افتادیم. در ظرف چند دقیقه به آنجا رسیدیم. نجیب یک دریشی خط دار خاکستری تیره به تن داشت. به یک تاجر شباهت پیدا کرده و به اشتیاق می خندید. جنرال توخی رییس دفترش اورا همراهی می کرد. توخی خانم و دو طفل خود را ( یک دختر ویک پسر ) نیز همراه دارد. برادر نجیب، یک بادیگارد ویک خدمتگار نیز با نجیب بودند. در مجموع به شمول نجیب نهُ نفر می شدند.

ما به داخل رفتیم و جنرال توخی و عَونی بلا فاصله به کار بالای بیانیه نجیب که استعفای خود را رسماً اعلام می کند، شروع کردند. آنها در طول چند روز است که بالای آن کار می کنند و اکنون می خواهند آن را به اتمام برسانند. بیانیه کوتاه خواهد بود.

عَونی از مصروفیتی که بالای بیانیه نجیب با توخی داشت بیرون شد. او گفت اکنون زمان آن فرا رسیده که جانب میدان هوایی درحرکت شویم. توخی بیانیه را درموتر با نجیب مورد بحث قرار می دهد. نجیب بیانیه را قبلاًً دیده، در آن تغییرات عمده وارد نشده است.  

***

ساعت45 01  شب:

ما بکس های خود را بار کردیم وتصمیم گرفتیم تا با سه عراده موترجانب میدان هوایی حرکت کنیم.

من با، دان کوریکی مامور اداری ملل متحد از اهل آیرلند در موتر اول نشستیم. موتر ما، تویوتای فاردیل درابو بود. بادی گارد نجیب مسلح با کلاشینکوف و خدمتگارنجیب در چوکی عقب نشستند.

موتر دومی یک سیدان است. عونی آن را راننده گی می کرد.  کلنل ناولان در پیشرو و نجیب وبرادرش درعقب نشستند.

موتر سوم یک تویوتای مینی بوس است که راننده آن پیتربایر، سرباز ملل متحد از دنمارک است. در این موتر جنرال توخی با خانواده اش نشسته اند.

ما با استفاده از نام شب که وزارت امنیت دولتی امروز بعد از ظهر به ما توزیع کرده بود؛ از چندین پوسته امنیتی گذشتیم. بینن با طیاره ملل متحد در میدان هوایی کابل نشست. او در داخل طیاره انتظار مارا می کشد. ( من فکر می کنم که با خود اعضای پانزده نفری شورای بیطرف را آورده باشد. پلان اولی این بود که او آنها را درهمین طیاره یی که نجیب پرواز می کند به کابل بیاورد. با این کارانتقال قدرت دست به دست صورت می گرفت. اما این که بینن درنیمه شب به کابل بیاید مانع این کار شد... من احساس درد در معدهء خود می کردم .)

هنگامی که به پوسته آخرین رسیدیم توقف داده شدیم. سربازان محافظ ما را اجازه عبور ندادند. نام شب که با آن از چند پوسته گذشتیم دفعتا باطل شد. " کوریکی" چندین بار نام شب را تکرار کرد اما محافظ مذکور اجازه عبور نداد. " کوریکی" چند جمله یی به زبان محلی صحبت کرد تا سربازمذکور را قانع بسازد که همه چیز موافقه شده و تماماً نورمال است. او تکراراً به سرباز می گفت که همه چیز درست است. اما سرباز چیزی نمی شنید. کوریکی هنگامی که صحبت می کرد، موتر را آهسته آهسته به پیش می ُبرد. او با شوخی صحبت می کرد، این کار را به خاطر این می کرد که موتر را درپارکینگ کنار میدان برساند. او گفت قندک من اجازه بده. اما سرباز گوش شنوا نداشت وتکان نمی خورد و از این که کوریکی موتر را پیش می کشید عصبی شد. تعداد آنها سه یا چهار نفر بود. یکی از آنان سلاح خود را ازشانه بالا کرد، به آسانی دیده نمی شد زیرا نیم شب بود و یگانه چراغ، چراغ موتر ما بود. آسمان پوشیده بود... کوریکی موتررا توقف داد وگفت آنها یونیفورم دیگر به تن دارند. من گفتم این یعنی چه؟ جواب داد، یونیفورم آنها از محافظین دیگر پوسته ها فرق دارد. ... بادیگارد نجیب از موتربیرون شد. کلاشینکوف خود را گرفت، اما آن را در شانه خود گذاشت. او با محافظین مناقشه را شروع کرد.

 


کلنل ناولان از موتر خود پایین شد وآمد که بداند چه مشکل پیش آمده. عونی بوتسالی هم از موتر خود پیاده شد. او می خواهد بشنود که موضوع از چه قرار است. قیل وقال در حدود پنج دقیقه دوام کرد ...

در اینوقت عونی با سیوان که در طیاره ملل متحد است تماس گرفت. آنها توسط تیلفون مبایل به زبان ترکی صحبت کردند.

عونی جانب ما آمد تا بگوید که چه واقع شده. در پوسته بلند ترین رتبه یک خرد ضابط است. او موافقه کرد که به ضابط خود تیلفون کند که غرض صحبت با بادیگارد نجیب به پوسته بیاید. قوتهای دوستم ازبک، میدان را اشغال کرده اند. آنان به هیچ کس اجازه عبور نمی دهند. ... در عین زمان بینن نمی تواند از طیاره خارج شود. او هدایت داده که طیاره ملل متحد قفل شود تا هیچ کس نتواند داخل وخارج طیاره شود. طیاره او توسط سربازان محاصره شده است.

یک بریدمن پس از ده دقیقه به نزد ما آمد ویک مشاجره لفظی شدید در گرفت . قیل وقال زیاد شنیده می شد. هر کدام نام هرکس را می گیرد. این یک مباحثه نیست، بلکه یک تبادله دشنام، تهدید وتحقیراست. ما نشسته وشاهد حال هستیم. بادی گارد نجیب با بریدمن مذکور نزد نجیب رفتند. طبق گفتهء عونی نجیب چیزی بدین شرح به او گفت: " حرامزاده ما را اجازه بده که برویم." همه چیز تنظیم شده، نجیب صدای پر غُرشی داشت. حتا از داخل موتر هم می دانست که حیاتش در معرض خطر قراردارد. بعد از اینهمه سالها در افغانستان و بعد از چقدر مرگها در عقبش اکنون دفعتاً این احساس برایش مستولی می شود که اگر فرار کرده نتواند به چه سرنوشتی مواجه خواهد شد. ...اما، بریدمن ادعا کرد که هیچ صلاحیتی ندارد تا نجیب را اجازه دخول به میدان بدهد. چرا که اگر این کار را بتواند تمام گروپ ما در میدان کشته خواهند شد. زیرا قوای دوستم برای بیست وچهار ساعت هیچکسی را خارج یا داخل میدان نمی گذارند... در لحظه کنونی اُزبکها بالای هرکسی که به میدان نزدیک شود انداخت می نمایند....

بعداز چندین دقیقه غالمغال، نجیب تصمیم خود را گرفت. او چاره ونفوذی نداشته ودوستان کمی داشت. دیگر قدرتی نداشت که تخویف کند یا تهدید نماید ونیز رشوه هم داده نمی توانست. او به عونی گفت که برگردد. او به این قناعت رسید که امشب نزدیک طیاره شده نمی تواند. عونی به نجیب گفت که می خواهد به اقامتگاه خود برود؟ نجیب جواب داد " نی " . همین قوایی که مانع رفتن من از کابل شد؛ اگر به اقامتگاه بروم مرا می کشند. یگانه محل محفوظ قرارگاه اسگاب است. او پافشاری می کرد که ملل متحد مسؤلیت دارد تا او را محافظت کند....

عونی به صورت دوامداربا سیوان درارتباط است و او را در جریان آنچه بالای کاروان حامل ما می گذرد، قرار می دهد. طیاره بینن سیوان محاصره شده، و او حرکت کرده نمی تواند. بینن برای این که ازبک ها را قانع سازد تا ازحمله بالای طیاره صرف نظر نمایند تکرار کرده می رود که من هدایت داده ام تا طیاره قفل شود. اما می ترسد که ازبک های مسلح با بمهای دستی وغیره طیاره را انفجار دهند. آنها به خوبی می دانند که نجیب نمی تواند داخل طیاره شود آنها دلیلی ندارند که طیاره را منفحر سازند اما حوادث غیر منطقی بیشماری رخ می دهد. ... به ساعت 0200 شب قطارما باز گشت وبه سوی قرار گاه اسگاپ روانه شدیم.

***

 ساعت00 02  شب:

ما در محوطهء اسگاپ رسیدیم. عونی تا هنوز توسط تیلفون مبایل با بینن سیوان درحال صحبت است. آنها در ارتباط بلا انقطاع اند. آنها به زبان ترکی صحبت می کنند. بینن از برگشت ما می دانست. او اطلاع داشت که ما نجیب را با خود به قرا گاه اسگاپ آوردیم.  نجیب و جنرال توخی اول به دفتر عونی و سپس به دفتر سیوان رفتند. بکس های شان در وسایط ماند. عونی بوتسالی بعداً به من گفت که نجیب می خواست به خانم خود به دهلی تیلفون کند تا برایش از فرار خود که به ناکامی انجامید، خبردهد. اما عونی پافشاری کرد که او با یکی دو جنرالی که تا هنوز به او وفادار مانده اند تیلفون کند تا به رهایی سیوان که در طیاره محبوس مانده و خطر مرگ او را تهدید می نماید کمک نمایند

***

 ساعت45 02  شب:

بینن از میدان هوایی زنگ زد تا بگوید که طیاره هنوز درمحاصره است وطیاره حرکت کرده نمی تواند...

***

ساعت50 02  شب:

بینن باردیگر زنگ زد. سه جنرال با مرسیدس بنز به میدان رسیدند. غالباً به در خواست نجیب. او جنرال عظیمی و جنرال دلاور را شناخت. آنها با ملیشا ها گفتگو دارند. جنرال ها می دانند راه نجات شان با ملل متحد است. آنها بینن زنده را درکار دارند.

نجیب همچنان با غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی مختصراً صحبت کرد واز او جویای توضیحات شد. او گفت چند لحظه بعد تیلفون می کند. او دیگر تیلفون نکرد. روز بعد شایع شد که خود کشی کرده.

***.

 ساعت00 03 شب:

بینن با آندره گلیمور ( سکرتر خاص بینن سیوان ) اجازه بیرون شدن از طیاره را دریافت کردند. آنها بلا فاصله به قرار گاه اسگاپ خواهند آمد. در حال حاضرطیاره ملل متحد که در میدان نشسته در محاصره سربازان اُزبک است...

** *

ساعت15 03  شب:

پیلوت ملل متحد ذریعه تیلفون مبایل اطلاع داد که اجازه پرواز برایش داده شد. برایش گفتیم همین که به هوا بلند شد به ما اطلاع دهد. ( ما اطمینان داشتیم که ممکن نیست نجیب امشب با این طیاره پرواز کند. ) در ظرف چند دقیقه با مؤفقیت پرواز کرد. ما در قرارگاه با بکس های خود باقیماندیم.

***

  ساعت20 03  شب:

بینن با جنرال عظیمی از میدان هوایی رسیدند. عونی قبلاً با سفارت هندوستان درمورد پذیرفتن پناهنده گی سیاسی نجیب الله درتماس شده بود. ما تخمین می کردیم که دوساعت دیگر به روشنی روز که کارگران محلی به قرار گاه می رسند باقی مانده، تا آن زمان تمام شهر وهمه جهان آگاه می شوند که چه اتفاقی افتاده است.

***

ساعت00 04  صبح:

بینن به دایرکتر جنرال سفارت پاکستان تیلفون کرد و خواهش کرد تا پلانی را با رهبران مجاهدین درپشاور طرح نماید. براساس این پلان در عوض عبورمصئون نجیب به هندوستان، یک شورای نظامی عاجلاً در کابل امور را به عهده می گیرد. این شورا توسط جنرال عظیمی رهبری خواهد شد. شورای بیطرف، صلاحیت را از شورای نظامی تسلیم خواهد شد.  بینن می خواست تا یک انتقال صلح آمیز قدرت همان طوری که درشمال کشور عملی شد، صورت گیرد. او اسمای کسانی را که عضویت شورای نظامی را باید داشته باشند به سکرترجنرال مذکور قرائت کرد.

***

ساعت20 04  صبح:

نظر شورای نظامی رد شد. بینن بار دیگر با عظیمی صحبت کرد. اسمای لست عظیمی دیگر در دسترس نبود. یکتعداد آنها تلاش کردند تامعاملات خود را انجام دهند ویا اینکه فــرار کردند.

***

ساعت30 04  صبح:

شارژدافیر هند آمد و اظهارداشت که اوفکر می کند می تواند به نجیب در سفارت هند در کابل پناهنده گی اعطا کند. اما او باید از بینن سیوان یک در خواست رسمی به دست آورده و باید آن را با دهلی جدید درمیان بگذارد. عونی جلسه را ترک گفت تا طرح یک یادداشتی را به شارژدافیر مذکور آماده کند.

***

 ساعت15 05  صبح:

سفیرهند خبر بدی به ما آورد. دهلی جدید در صورت اعطای پناهنده گی به نجیب از انتقام جویی محتمل علیه جمعیت هندو در کابل در هراس است. بنا براین میل ندارد تا به نجیب پناهنده گی اعطا کند.

ساعت 15 06  صبح:

ما کاملاً سر حال هستیم ... هیأتی از سفارت های هند، ترکیه، ایران، فرانسه، پاکستان، چین وایتالیا آمده اند. بینن در اتاق دیگر مصروف است. آنها از من می پرسند به چه منظور دعوت شده اند؟ ... بینن رسید و هیأت را مخاطب قرار داد وگفت: قصد داشت با نجیب به هندوستان پرواز کند، اما بعد از این که طیاره ملل متحد به زمین نشست، محاصره شد. این چنین پذیرایی را متوقع نبودم. در میدان طیاره هیچ فردی زبان انگلیسی نمی دانست و ترجمانی هم وجود نداشت. من بامجموع همراهانم در اسارت واقعی در آمدیم. بالآخره جنرال عظیمی پیدا شد و به من حالی شد در صورتی که درکابل باقی بمانم، طیاره ملل متحد اجازه پرواز را دارد. او از مصؤ نیت عملیه پرواز ناراحت بود و اظهار داشت که قادر نگردید تا نجیب را امشب تخلیه کند. سربازان دوستم به کمک جنرال عظیمی موافقه کردند تا طیاره ملل متحد دوباره به پاکستان برگردد.

ساعت45 06  صبح

پاکستان موافقه کرد تا به نجیب در سفارت پاکستان درکابل پناهنده گی بدهد. ما یک واسطه زرهی را آماده ساختیم. تا نجیب و همراهانش را از قرار گاه اسگاپ ملل متحد به سفارت پاکستان انتقال دهد. ما امیدوار بودیم که این انتقال در ظرف چند دقیقه صورت می گیرد، پیش از این که شهریان کابل بیدار شوند...

البته که این یاد داشتها در همینجا خاتمه نمی یابد. آقای فیلیپ کاروین حرفهای دلچسپ وجالب دیگری هم برای گفتن دارد از جمله مذاکره با هيات اجرائيه حزب وطن:

فلیپ کاروین می نویسد که : ساعت ۳۰. ۱۳ بعد از ظهر [۱۶ اپریل] بنین و من برای مذاکره با کمیته اجرائیه حزب وطن به قرارگاه آن حزب رفتیم. ...

طرف مذاکره ما سلیمان لایق است.

لايق: شما در گذشته از ما درخواست کرديد تا قدرت را از طريق ملل متحد به يک اداره انتقالی بسپاريم ما موافقت کرديم.

ما پلان صلح ملل متحد را پذيرفتيم ملل متحد می تواند آزادانه شورای بی طرف را ايجاد کند. تعداد اعضای شورا مهم نيست. شوری تا زمان تشکيل حکومت موقتی وظيقه اجرا خواهد کرد.

سيوان: من به شما گفتم تا اداره ملکی به نفغ اين شوری منحل نشود، پلان صلح عملی شده نمی تواند.

لايق: بلی قدرت دوگانه ايجاد می شود. ضرورت انتقال قدرت نظامی هم احساس می شود. اداره ملکی به تنهايی خود کافی نيست. ما می توانيم يک شورای فرماندان ها در صورتيکه قدرت نظامی را آرزومند باشيد، بوجود آوريم.

 


سيوان: بلی اينهم ممکن است.

لايق: ما ليست را آماده می سازيم.

سيوان: اما هنوز سوال نجیب الله مطرح است. طوريکه شما می دانيد او يک مانع بزرگی در جميع مذاکرات صلح بود. تا يک مدت طولانی سعی بعمل آورديم تا بالای اين مانع غلبه کنيم، البته که کار آسان هم نبود. اما بالاخره نجيب اله را در 18 مارچ قانع ساختيم تا با نشر بيانيه ای آمادگی خود را برای برکناری و عدم اشتراک در شورای  بی طرف  يا حکومت انتقالی ابلاغ نمايد. با آنکه برکناری نجيب الله آرزومندی تمام گروپ ها بود، اما از اينهم آگاهی داشتيم در صورت استعفای نجيب خلای قدرت ايجاد می شود. موجوديت نجيب الله در کابل برای پروسه صلح مفيد نيست. ...

بناء ایجاب مینماید که او فوراً از کشور خارج شود. اگر هر چيزی برايش اتفاق افتد تاثير بدی برای افغانستان خواهد داشت. برای او عبور مصئون از کشور باید تضمین شود، تا پروسه صلح به مؤفقیت بیانجامد.

لایق: چيزيکه شب گذشته حينکه می خواستيد او را از کشور به خارج انتقال دهيد، تاسف آور بود، مخصوصاً که او توانست ملل متحد را شامل سازد. عملی را که نجيب الله انجام داد تا مانند يک دزد کشور را در نيم شب ترک گويد، تاسف آور است، زيرا او نه با حزب و نه با دولت مشوره کرد... او باید به اقامتگاه خود منتقل شود. ما مصئونيت و صحت او را تضمين می کنيم تا آنزمانيکه در مورد رفتن او تصميم اتخاذ نمائيم.

سیوان: شما ملل متحد را به یک موضع دشوار مواجه میسازید.  نجیب الله از ملل متحد تقاضای پناهندگی نموده اگر ما او را نپذیریم برای پیشرفت پروسه صلح، نامطلوب خواهد بود. ... اگر این پرابلم بزودی حل نشود راه حلی برای پرابلم های بزرگتر وجود نخواهد داشت.  شما باید خود تصمیم بگیرید، کدام یک برای شما با اهمیت تر است، ممانعت از خروج نجیب الله یا همکاری با پروسه صلح. این مربوط به شما است.

لایق: ایجاب مینمود تا قبل از انکشاف وضع، با نجیب الله صحبت میکردیم.

سیوان: ما با هم موافقتی داشتیم، خروج مصئون او بما وعده شده بود. چرا نگذاشتید کاروان ما از پوسته امنیتی عبور کنند.؟

لایق: پروسیجر های معینی وجود دارد که در هر حالت باید مراعات شوند، نه تنها درمورد شما.

سيوان: اما ما با هم موافقتنامه ای داشتيم.

لايق: در اينجا غلط فهمی صورت گرفته، طوريکه گفتم طرزالعمل های معينی وجود دارد که در هر حالت قابل رعايت اند. [با آنکه بنین اکت میکرد تا بداند، این لایق بوده که امر توقف قطار را پیش از آنکه به میدان برسد داده، واضح نبود کی ما را شب گذشته متوقف ساخت.  شاید سربازان دوستم بودند، اما بنین مطمین نبود. این حزب وطن بود که بنین با آنها موافقتی داشت، نه دوستم. من مشاهدات دان کيوراکی را بخاطر مياورم گفت يونيفورم پوسته اخير از يونيفورم سربازان پوسته های قبلی فرق داشت. ..

سیوان: خوب در مورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟

لایق: نجیب الله میتواند نزد شما باشد، اما اجازه نخواهد داشت تا از حریم ملل متحد پا خارج گذارد، تا اینکه در موردش تصمیم گرفته شود که کجا برود. ...

سیوان: اکنون عمده ترین مسئله پیاده کردن صلح در این کشور است. شما با نگهداشتن نجیب الله در کابل، هیچ چیزی کمایی نمیکنید و موجودیت او در اینجا پروسه صلح را برهم میزند. از انجائيکه شما مسئول امنيت هستيد، می توانيد به من اطمينان بدهيد که در برابر قرارگاه اوسگاپ هيچ گونه تظاهرات کتلوی صورت نخواهد گرفت... از انجائيکه پريزيدنت نجيب الله استعفی داده و تقاضا کرده تا کشور را ترک کند، مسلم می پندارم که با شما مشوره کرده است...

لايق: شما می توانيد اطمينان داشته باشيد که تظاهراتی در برابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گيرد. اما خواهشمندم نجيب الله را تا زمانيکه ما بشما چيزی نگفته ايم از اوسگاپ دور نسازيد.

سيوان: من کابل را تا زمانيکه اين مسئله حل نشده، ترک کرده نمی توانم... شما اگر اجازه خروج به او ندهيد، دشمنی را در کابل عليه او تشويق می کنيد.

 [دراین لحظه بنین استعفا نامه نجیب ـ الله را به کمیته اجرائیه ارائـه کرد و با صدای بلند قرائت گردید.]

لایق: ما این نامه را به رسمیت نمی شناسیم. نمی توانيم آنرا در راديوی دولتی اعلام کنيم.

سيوان: ... اما وسايل اطلاعات جمعی بين المللی کاپی آنرا در اختيار دارند. آنها آنرا نشر خواهند کرد

لايق: مردم کابل خاموش اند. اعلام اين خبر آنها را نا آرام نخواهد ساخت؟ در حال حاضر شما در کابل احساس مصئونيت کرده می توانيد، امنيت در اطراف شهر خوب است. ها بلی جنرال يعقوبی وزير امنيت دولتی خود کشی کرد، جنازه او فردا دفن می شود.

سيوان: بيايد که فردا صبح ساعت 9 با ديگر با هم بيبنيم.

لايق: طبعاً

يادداشت: در اين کتاب مطالبی دست اول و جالب مطرح می شود و به خواندن آن میيارزد.

 

 

منبع سايت سپيده دم


June 4th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب